فهرست مطالب
پيشگفتار
بخش
اول : فرازهايى از وصيت نامه حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى قدس سره
ترجمه
پايان يكى از وصيت نامه ها
پايان
وصيت نامه ديگر
بخش
دوم سفارش علامه آيه الله شعرانى (ره )
سفارشنامه
حضرت علامه آيه الله شعرانى (ره ) خطاب به طالبان علوم دينى
ضرورت
تقويت انگيزه هاى الهى در تحصيل
تلبيس
ابليس
شيوه
صحيح رفع كسالت
لزوم
حسن ظن به عالمان
پرهيز
از جمود انديشى
معيار
گزينش يك رشته خاص در تحصيل
لزوم
رعايت ترتيب در تحصيل
جايگاه
علم فقه و آنچه يك فقيه بايد از آن برخوردار باشد
لزوم
تلاش در راه تهذيب نفس و ضرورت مراجعه به استاد در اين مهم
يك
اندرز براى اهل فلسفه و كلام
بخش
سوم
رساله
اى آداب توبه از عارف سالك محمد بهارى
همدانى (ره )
معانى
توبه
وجوب
توبه از نظر عقل و شروع
چگونگى
توبه و مراحل ششگانه آن
روايتى
از رسول خدا در تعليم نحوه توبه
آنچه
سزاوار است تائب در حال توبه به خداى خويش عرضه بدارد
آنچه
بايد پيش از ارتكاب گناه ، هنگام ارتكاب گناه و پس از آن انجام داد
رساله
اى در آداب مراقبه از عارف سالك شيخ محمد
بهارى همدانى (ره )
رساله
اى در آداب رفاقت از عارف سالك شيخ محمد
بهارى همدانى (ره )
شرايط
كسى كه شايسته دوستى و رفاقت است
حقوق
دوست شايسته
رساله
اى در آداب تربيت اولاد از عارف سالك شيخ
محمد بهارى همدانى (ره )
رساله
اى در آداب زيارت خانه خدا از عارف سالك
شيخ محمد بهارى همدانى (ره )
غرض
از تشريع مناسك حج
جامعيت
مناسك حج و فوايد گوناگون آن
آداب
و رسوم زيارت خانه خدا
اول
: خالص نمودن نيت
دوم
: توبه و اداى حقوق مالى و غير مالى
سوم
: در سفر از امور غفلت از بپرهيزد
چهارم
: بايد توشه حلال فراهم آورد و از خرج كردن در راه خدا دريغ نداشت
پنجم
: لزوم رفتار خوش با همسفران
ششم
: تنها به مناسك حج اكتفا نكند
هفتم
: شكسته دل به و سوى حريم الهى رود
هشتم
: خود را و هر آنچه دارد به خدا بسپارد
نهم
: بر خدا تكيه كند نه بر آنچه دارد
آداب
ميقات و پس از آن
حرم
امن الهى جاى رجاء و اميدوارى است
آداب
طواف
آداب
سعى ميان مروه و صفا و وقوف در عرفات
آداب
وقوف در منى و پس از آن
رساله
اى در آداب زيارت قبول اوليا خدا از عارف
سالك محمد بهارى همدانى (ره)
گزيده
اى از كتاب منيه المريد تاليف فقيه عالى
مقام شهيد ثانى
آداب
و وظايف ويژه محصل
الف
: وظايف محصل نسبت به خود
ب
: آداب بر خورد محصل با استاد و پيشواى خود
ج
- آداب شاگرد در دانش آموختن
آداب
وعظ و سخنرانى از محدث خبير شيخ عباس قمى (ره )
بخش
چهارم
رساله
زادالسالك تاليف فيلسوف ، مفسر و محدث
والامقام ملامحسن فيض كاشانى
رساله
سيروسلوك منسوب به آيت حق سيد بحر العلوم
(فصل
نخست : معرفت اجماليه مقصد)
(فصل
دوم : شرح عوالم مقدم بر عالم خلوص )
(بيان
اجمالى در طريقه سلوك الى الله )
بيان
تفصيلى در طريقه سلوك الى الله
فصل
سوم : دخول به عالم خلوص و معرفت آن
فصل
چهارم : منازل چهل گانه عالم خلوص
پايان
رساله سيرو سلوك
تعليقه
يكم
تعليقه
دوم
تعليقه
چهارم
تعليقه
پنجم
تعليقه
ششم
تعليقه
هفتم
تعليقه
هشتم
تعليقه
نهم
تعليقه
دهم
تعليقه
يازدهم
تعليقه
دوازدهم
تعليقه
سيزدهم
تعليقه
چهاردهم
بخش
پنجم صد كلمه صد كلمه خطاب به مشتاقان
نيل به معرفت نفس از آيه الله حسن حسن زاده آملى
بخش
ششم الهى نامه الهى نامه از حضرت آيه
الله حسن حسن زاده آملى
پيشگفتار
بسم الله الرحمن الرحيم
والصلوه والسلام على سيد الانبياء و المرسلين محمد و آله الطاهرين .
استقبال خوانند گان گرامى از جلد نخست كتاب سروش
هدايت و نيز تشويقهاى دوستان و سروران گرامى ، نگارنده را بر آن
داشت تا عزم خود را، در تنظيم جلد دوم اين مجموعه ، جزم سازد و تحفه
هاى ديگرى از ارباب فضيلت و صاحبان انفاس قدسى را بر گزيده و تنظيم
نموده و در اختيار علاقه مندان قرار دهد. آنچه در اين مجموعه به محضر
خواننده گرامى تقديم مى گردد، به شرح زير است .
بخش اول
بخش نخست فرازهايى از وصيت نامه فقيه وارسته ، متكلم چيره دست و رجالى
كم نظير حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى - قدس الله سره - است . ترجمه
و تنظيم اين فرازها زير نظر فرزند برومند ايشان جناب حجه الاسلام
والمسلمين - سيد محمود مرعشى انجام يافته و نيز با اجازه و صلاح ديد
ايشان در اين مجموعه قرار گرفته است . لازم به ياد آورى است كه اين
فرازها از مجموع سه وصيت نامه معظم له ، كه در تاريخها 24 شوال 1386 (ه
.ق ) و 20 ربيع الثانى 1398 (ه .ق )
(1) و سلخ رمضان 1409 (ه .ق ) مرقوم داشته اند، انتخاب
و در اين مجموعه گرد آورى و به محضر علاقه مندان تقديم مى گردد.
حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى در 20 صفر 1315 (ه .ق ) در نجف اشرف
ديده به جهان گشود. نسب ايشان با 33 واسطه به امام نجف اشرف ديده به
جهان گشود. نسب ايشان با 33 واسطه به امام زين العابدين - عليه السلام
- مى رسد. بزرگوارشان سيد محمود شمس الدين مرعشى از علماى نجف اشرف ، و
جدشان جناب سيد الحكماء بود. ايشان در نجف از محضر اساتيد بزرگوارى چون
شيخ ضياء الدين عراقى و در قم از محضر موسس حوزه علميه قم شيخ
عبدالكريم حائرى استفاده نمودند. نخستين بار رساله عمليه ايشان به نام
ذخيره المعاد در سال 1370 (ه .ق ) به چاپ
رسيد. معظم له ضرب المثل تقوا و زهد و ورع بوده و داراى بيش از يك صد
كتاب و رساله علمى در علوم و فنون گوناگون مى باشند كه مهمترين آنه
تعليقات ايشان بر كتاب احقاق الحق است كه
24 جلد آن به چاپ رسيده است . معظم له در 7 صفر سال 1411 (ه .ق ) در
حالى كه 96 سال از عمر شريفش مى گذشت دنياى فانى را وداع گفت و به جوار
رحمت الهى شتافت . ايشان داراى كرامات و مكاشفات فراوانى بوده و چند
بار به زيارت امام زمان - ارواحنا فداه - شرفياب شده اند، كه شرح آنها
اين نامه را به درازا مى كشاند.
(2)
بخش دوم
در بخش دوم ترجمه سفارشنامه فقيه ، فيلسوف ، رياضى دان و مفسر گرانقدر
حضرت آيه الله ميرزا ابوالحسن شعرانى (ره ) كه خطاب به طالبان علوم
دينى نگارش يافته ، به محضر خوانندگان تقديم مى گردد. اين سفارشنامه در
پايان تعليقات معظم له بر كتاب وافى ، تاليف ملامحسن فيض كاشانى ،
نوشته و چاپ شده است .
حضرت آيت الله شعرانى (ره ) از عالمان وارسته و دانشوران كم نظير است
كه با وجود آثار علمى فراوان ، اعم از تاليف و شرح و تعليقه و ترجمه ،
قدرشان همچنان مجهول مانده ، و منزلتشان ناشناخته باقى مانده است . ما
براى معرفى چهره تابناك ايشان به نقل قسمتى از كلام ايشان كه در مقدمه
ترجمه نفس المهموم نگاشته اند، بسنده مى
كنيم ، كه خود گوياى مسائل فراوان و نكات گرانبهايى مى باشد. معظم له
در آن مقدمه مى نويسد:
اما بعد، چنين گويد اين عبد فانى ، ابوالحسن بن
محمد بن غلامحسين بن ابى الحسن المدعو بالشعرانى كه چون عهد شباب به
تحصيل علوم و حفظ اصطلاحات و رسوم بگذشت ، و اقتداء با سلافى الصالحين
من عهد صاحب منهج الصادقين ، از هر علمى بهره بگرفتم ، و از هر خرمنى
خوشه برداشتم ، گاهى به مطالعه كتب ادب از عجم و عرب و زمانى به دراست
اشارات و اسفار، و زمانى به تتبع تفاسير و اخبار، وقتى به تفسير و
تحشيه كتب فقه و اصول ، و گاهى به تعمق در مسائل رياضى و معقول ، تا آن
عهد بسر آمد.
لقد طفت فى تلك المعاهد كلها
|
و سرحت طرفى بين تلك المعالم
|
ساليان دراز شب بيدار و روز تكرار، هميشه ملازم دفاتر و كراريس ، و
پيوسته مرافق اقلام و قراطيس ، ناگهان سروش غيب در گوش اين ندا داد كه
علم براى معرفت است ، و معرفت بذر عمل و طاعت ، و طاعت بى اخلاص
نشود، و اين همه ميسر نگردد مگر به توفيق خدا و توسل به اوليا. مشغولى
تا چند.
چون عمل در تو نيست نادانى
|
شتاب بايد كرد و معاد را زادى فراهم ساخت ، زود بر خيز كه آفتاب بر
آمد، و كاروان رفت ؛ تا بقيتپى باقى است ، و نيرو تمام از دست نشده و
توسلى جوى ، و خدمتى تقديم كن . پس كتاب
نفس
المهموم تاليف حاج شيخ عباس قمى را ديدم در مقتل سيدنا و مولانا
ابى عبدالله الحسين - عليه السلام - كتاب است جامع و موجز،... گفتم
همان كتاب را به فارسى اسده نقل كنم ....
پايان نقل كلام از آيه الله شعرانى .
بخش سوم
در بخش سوم چند رساله از عارف سالك شيخ محمد بهارى همدانى قرار گرفته
است . اين رساله ها به ترتيب عبارتند از: رساله اى در آداب توبه ،
رساله اى در آداب مراقبه ، رساله اى در آداب رفاقت ، رساله اى در آداب
تربى اولاد، رساله اى در آداب حج و رساله اى در آداب زيارت قبول اولياى
خدا. تمام ء اين رساله ها در كتاب
تذكره المتقين
چاپ شده است ، و همگى به زبان فارسى است اما در عين حال جملات و
تعبيرات عربى نيز در آن فراوان است كه ترجمه آنها را ميان قلاب قرار
داده و بدين وسيله امر را بر خواننده پارسى زبان سهل ساخته ام . ما در
جلد نخست
سروش هدايت نيز از نوشتارهاى
مرحوم بهارى همدانى بهره گرفتيم و دو دستور العمل از ايشان عرضه داشتيم
، و در همانجا شرح حالى كوتاه از آن عارف سالك بيان داشتيم .
(3)
در اين بخش همچنين گزيده اى از كتاب
منيه المريد
را تحت عنوان
آداب ويژه محصل قرار داده
ايم . كتاب
منيه المريد تاليف دانشمند
پارسا و فقيه وارسته زين الدين عاملى معروف به
شهيد ثانى - اعلى الله مقامه - است ، كه همواره مورد توجه
طالبان علوم دينى بوده ، و از جمله كتابهايى است كه ساليان متمادى محور
درسهاى اخلاقى و تربيتى طلاب در حوزه هاى علميه بوده و هست . اصل اين
كتاب به زبان عربى است ، و ترجمه هاى متعددى از آن به زبان فارسى انجام
يافته ، كه بهترين و موفق ترين آنها ترجمه جناب دكتر سيد محمد باقر
حجتى مى باشد، كه در واقع ترجمه اى است همراه با شرح و توضيح ، با قلمى
روان و بسيار زيبا، همراه با تحقيق و استخراج مصادر روايات و اقوال نقل
شده . اين ترجمه ، تحت عنوان
آداب تعليم و تعلم
در اسلام به طبع رسيده است . آنچه ما در اين مجموعه آورده ايم ،
ماخوذ همين ترجمه و تلخيص بخشى از آن كتاب شريف مى باشد.
چهره مرحوم شهيد ثانى تابناك تر و شناخته شده تر از آن است كه نياز به
معرفى اجمالى او در اين مقدمه باشد. شهيد ثانى ، از دانشمندان كميابى
است كه گامهاى بلندى در عرصه علوم گوناگون ، از قبيل هيئت ، طب ، رياضى
، ادب عربى ، فلسفه ، عرفان و ساير علوم برداشت و آثار و كتب پرارزش در
رابطه با اين علوم و فنون از خود به جاى گذاشت . اين دانشمند عاليقدر،
كه در فقه اسلامى شخصيتى كم نظير مى باشد، فقيهى صاحب نظر و بر خورد از
استقلال در استدلال و استنباط و اجتهاد بوده و نظرياتى با فقه و اصول
عقايد به شمار آورد. يكى از نكات جالب و شگفت انگيز زندگانى اين عالم
بزرگوار اين است كه عليرغم آنكه فرصتهاى او را مى توان در مجموعه اى از
مسافرتها و كوچه هاى شاق و دراز مدت و فرساينده خلاصه كرد، معهذا در طى
عمر نسبتا كوتاهش شاق و دراز مدت و فرساينده خلاصه كرد، معهذا در طى
عمر نسبتا كوتاهش به اين همه ذخائر علمى دست يافت و آثار بسيار
ارزشمندى در دسترس شيفتگان علم قرار داد. چنين موفقيت شايان توجهى را
نمى توان تحت هيچگونه محاسبات و مساعى عادى قرار داده و در نتيجه ، آن
را بازده كوششهاى بى دريغ او در تحصيلات و مطالعات تلقى كرد؛ بلكه هر
فرد واقع بينى چنان توفيق خارق العاده اى را محصول كوششهايى بر مى
شمارد كه قرين و همپاى با امداد و توفيقات الهى بوده است .
او در سيزدهم شوال 911 (ه .ق ) در
جبع
زاده شد، و در روز جمعه ، رجب 966 يا 965 (ه .ق ) در
قسطنطنيه به شهادت رسيد.
(4)
بخش سوم همچنين مشتمل بر رساله اى است از محدث خبير جناب حاج شيخ عباس
قمى - رضوان الله عليه - در بيان آداب وعظ و سخنرانى . اين رساله در
پايان كتاب
نفثه المصدور به چاپ رسيده
است و توسط جناب آقاى كمره اى ترجمه شده است .
فرزند برومند آن مرحوم ، جناب آقاى على محدث زاده ، در ترجمه حال آن
رجل الهى مى نويسد:
تولدش در قم و در سال 1294 هجرى بوده است . اوان طفوليت و جوانى را در
قم گذرانيد، و فنون ادبيه را مطابق معمول آن زمان تحصيل و تكميل نمود،
تا آنكه در سن هجده سالگى ، به نجف اشرف مشرف گرديد. از آنجا كه بيشتر
به احاديث مرويه علاقه مند بود، و رسم ديرين بزرگان و دانشمندان چنين
بود كه براى فرا گرفتن علم حديث و استفاده از مشايخ و اساتيد آن ،
سفرها مى كردند و رنجها مى بردند، لهذا خدمت و تلمذ حضرت خاتم المحدثين
آقاى حاج ميرزا حسين نورى - رحمه الله - را اختيار نمود، و مدتى را هم
نزد آن دانشمند بزرگ به كسب علم و استفاده پرداخت . ايشان خود در كتاب
فوائد الرضويه در ترجمه استادش ، مرحوم
محدث نورى ، چنين مى نگارد:
من هميشه اوقات
ملازم استاد خود بودم ، در سفر و حضر، شبها و روزها از او استفاده
وافرى نمودم ، تا آنكه عمرش به پايان رسيد.
پس از مدتى اقامت در نجف اشرف بر اثر عارضه مزاجى و تنگى نفس كه مبتلا
شده بود و تا پايان عمر هم بهبود نيافت ، به قم مراجعت كرد و در موطن
اصلى خود اقامت فرمود، و چندين كتاب در طول مدت اقامتش در قم تاليف
نمود، تا آنكه در سال 1332 بواسطه گرفتاريها و مشكلات داخلى به مشهد
مقدس رضوى مهاجرت نمود، و آن استان مقدس را موطن خود قرار داد و مجاور
آن شهرستان علم و فضيلت گرديد. و از بركات مجاورت آن آستانه مقدس كتب
بسيار مفيده تاليف تصنيف نمود، و در اوقات فراغت به خصوص ايام اقامه
عزا مردم را از موعظه شيرين و سخنان سودمندش بهره مند مى نمود، كه
حقيقتا سخنانش آثار ديگرى داشت و جذابيتى تمام ، كه قلوب را به خود جذب
مى نمود.
اخلاق و زهد پاكى او بدون مبالغه هر يك راهنما و دليل جمعيت بود، و مى
توان گفت كه در عصر خود نمونه اى از پيشينيان و بزرگان بود. در طول
زندگى ، در پيرى و جوانى ، جز رشته حق پرستى راهى نپيمود، و در انجام
وظايف خود آنى كوتاهى نكرد. خوشا به احوال جمعى كه وظايف خود را
بدانند، و در موقع عمل كوتاهى نكنند.
در سال هزار و سيصد و پنجاه و دو، به عزم زيارت حضرت اميرالمومنين عليه
السلام ، دوباره به نجف اشرف شده ، مجاور آن آستان مقدس گرديد. و در
طول آن مدت ، كه اواخر زندگى او بود، دائما اشتغال به تاليف داشت ، تا
آنكه در سال 1359 آن كسالت و بيمارى دائمى و ضعف مزاجى شدت پيدا كرد، و
در شب بيست و سوم ذيحجه در نجف اشرف به رحمت ايزدى واصل و از دنيا رخت
بر بست و در صحن مطهر حضرت اميرالمومنين عليه السلام مدفون گرديد،
رضوان الله عليه .
(5)
بخش چهارم
بخش چهارم در بردارنده دو رساله در آداب سيرو سلوك الى الله است .
رساله نخست ، رساله
زادالسالك تاليف
ملامحسن فيض كاشانى ، است .
مرحوم مير جلال محدث ارموى : كه خود شرحى عالمانه بر اين رساله نگاشته
است ، در مقدمه آن شرح درباره اين رساله و مولف آن مى نويسد:
اين رساله يكى از رساله نفيسه و آثار ممتعه عالم شهير محمد بن مرتضى
ملقب به فيض - رضوان الله عليه - است كه صاحب تصانيف تاليفات بسيار مى
باشد كه در راس آنها
صافى ،
وافى و
مفاتيح
قرار گرفته است .
چون نسبت اين رساله به فيض ، مانند سائر كتب معروفه او مسلم و مقطوع به
است و در همه كتب مربوط به ترجمه حال ، ضمن تعداد رسائل و كتب وى ، آن
را نام برده اند، از اين روى ما به اين امر نمى پردازيم و فقط به طريق
اجمال به عظمت مقام اين رساله و نفاست مضامين آن اشاره مى كنيم ، تا
برخى از برادران دينى كه بضاعت تشخيص اين امر را ندارند، از روى بصيرت
به مطالعه آن بپردازند، و با نهايت دلگرمى و اطمينان قلب از مندرجات آن
استفاده كنند، و به مضامين آن عمل نمايند.
پرواضح است كه مقام فيض از جهت جامعيت بين معقول و منقلو و دقت نظر
وجودت فكر وحدت ذهن و صفاى قلب و حسن سيرت و انس به كلام خدا و رسول و
ائمه معصومين و فهم آن ، به اندازه اى كه فقيه شيعى و عالم ربانى بايد
بفهمد، قابل انكار نيست و تخطئه و انكارى كه در پاره اى مطالب براى فيض
شده است . و از جانبه مختلف فيه اين فقيه ، كه پاره اى مطالب معلومه در
ميان اهل فن است ، چيزى در آن گنجانده نشده است ، مى توان گفت كه اين
رساله تاليفى است كه به طور اجمال مورد قبول و قابل تحسين ساير علماى
ما نيز مى باشد.
چنانكه از اين رساله
زادالسالك بر مى
آيد، مصنف ، آن را به عنوان برنامه براى پيروان مذهب جعفرى و
دستورالعمل براى سالكان طريقه اثنى عشرى ، در جواب يكى از دانشمندان
معاصر خود كه از وى سوال اين امر را كرده بوده است ، نوشته است و طبق
تصريح خود آنچه را كه براى سالك راه دين ضرورى و لازم است ، از احاديث
اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام استخراج كرده و در اين رساله درج
نموده است ، پس اين رساله خلاصه مضامين حقه احاديث ماثوره از ائمه
معصومين عليهم السلام مى باشد كه در باب عمل دستور داده اند:
مويدى براى بيانات فوق آنكه : از ثقه الاسلام شيخ آقا بزرگ تهران صاحب
الذريعه مدظله شفاها و بلاواسطه شنيدم كه
مى گفت :
اين كتاب شريف مشتمل بر مطالبى است كه مى توان
از آنها به كلمه جامعه سلوك شرعى و دستور دينى تعبير نمود.
و اظهار مى داشتند كه :
وقتى من نسخه اين كتاب را ديدم و مندرجاتش را از
نظر گذرانيدم چنان تاثير در من كرد كه نتوانستم به يك مطالعه قناعت كنم
. نسخه اى از آن را به طور تلخيص در يك صفحه فهرست وار يادداشت و تهيه
كردم تا خود و خانواده ام پيوسته از مطالعه مضامين حقه آن بهره مند
شويم و به دستورات شرعيه آن عمل كنيم . پايان نقل كلام محدث
ارموى .
فيض كاشانى - اعلى الله مقامه - در سال 1007 هجرى ديده به جهان گشود.
تذكره نويسان محل ولادت وى را ذكر نكرده اند، اما گفته اند كه در شهر
مقدس
قم نشو و نما يافت . و چون شنيد سيد
اجل سيد ماجد بحرانى - او نيز براى كسب فيض از محضر وى به شيراز سفر
كرد. پس از مدتى شيراز از ترك كرد و به طرف كاشان آمد، در آن شهر مرجع
مردم قرار گرفت ، تا اينكه در سال 1091 در سن 84 سالگى ، از اين جهان
رخت بربست و به سراى جاودان شتافت .
رساله دومى كه در بخش چهارم آورده ايم ، رساله اى است نسبتا مفصل در
بيان آداب سيرو سلوك كه منسوب به سيد بحر العلوم مى باشد. دانشور
گرانمايه به جناب آقاى رضا استادى بر اساس چهار نسخه معتبر اين رساله
را تصحيح و مصادر آن را استخراج كرده و تعليقات نيز بر آن افزودند و
حاصل اين تلاش خود را بزرگوارانه جهت اندراج در اين مجموعه ، در اختيار
نگارنده گذاردند، و همچون گذشته اين حقير را مرهون الطاف خويش قرار
دادند. سعيشان مشكور و اجرشان افزون باد. درباره نسخه هاى مختلف اين
رساله و نيز انتساب آن به سيد بحر العلوم - اعلى الله مقامه - توضيحات
كافى توسط معظم له در مقدمه همين رساله آمده است .
اما درباره ترجمه مرحوم سيد بحر العلوم ، علامه سيد محمد باقر خونسارى
، در
روضات الجنات ج 2، ص 138 مى نويسد:
سيد سد و ركن معتمد مولاى ما سيد مهدى فرزند سيد مرتضى سيد محمد حسنى
حسينى طباطبائى نجفى ، كه خداوند طولانى كند عمر او را و پيوسته گرداند
علو منزلت و بركت و نعمت هاى مترشحه از وجود او را؛ پيشوا و امامى است
كه روزگار نتوانسته است مانند او را به جهان بسپارد. سلطان عظيم الهمه
و بلند پروازى است كه ما در دهر ساليان دراز از زائيدن همانند او عقيم
بوده است . بزرگ علماى اعلام و مولاى فضلاى اسلام علامه دهر و زمان خود
و يگانه عصر و اوان خود بوده است .
اگر در بحث معقول زبان بگشايد تو گوئى اين شيخ الرئيس است اين سقراط و
ارسطو و افلاطون است و اگر در منقول بحث كند تو گوئى اين علامه محقق در
فروع و اصول است . در فن كلام با كسى مناظره نكرده است مگر اينكه تو
گوئى سوگند بخدا اين
علم الهدى است و اگر
گوش فرادهى به آنچه در هنگام تفسير قرآن كريم به زبان آرد فراموش مى
كنم آنچه در ذهن دارى و چنين مى پندارد مثل اينست كه اين همان كسى است
كه خداوند قرآن را بر او فرو فرستاده است . زاد گاه شريفش در كربلاى
معلى در شب جمعه ماه شوال المكرم سنه يكهزار و يكصد و پنجاه و پنج قمرى
است و برحسب شمارش حروف ابجد تاريخ ولادت مبارك او اين مصرع است :
لنصره الحق قدوله المهدى .
مدت كوتاهى در نزد پدر بزرگوار خود كه عالمى متقى و پرهيز گار و صالح و
نيكو كارى بود به فرا گرفتن علوم پرداخت و نيز در نزد گروهى از مشايخ
كه از جمله آنها شيخ يوسف بحرانى است تعلم نمود و از آن پس بدرس استاد
علامه
آقا محمد باقر وحيد بهبهانى ادام
الله ايامه و ايامه منتقل شد و پس از آن به نجف اشرف مشرف و در آنجا
اقامت گزيد. خانه ميمون و مبارك او در اين زمان فعلا محل فرود آمدن و
بار انداز علماى اعلام و ملجا و مفزع استادان فنون از فضلاى عظام است .
بحر العلوم بعد از استاد علامه وحيد دام علا هما پيشوا و سالار
پيشوايان عراق و بزرگ و سرپرست فضلاء بطور اطلاق است . علماء عراق همگى
بسوى او روى آورده و او را ملجا خود قرار داده اند و عظماى از علماء
اعلام از او اخذ علوم مى كنند.
بحر العلوم همانند كعبه اى براى عراق است كه براى استفاده از صحبتش
طى مراحل و قطع منازل مى نمايند. اقيانوس مواجى است كه كرانه اى براى
آن يافت نمى شود. بعلاوه كرامات باهره و آثار و آيات ظاهره ايكه از او
به ظهور پيوسته است بر كسى پوشيده نيست . چون جماعت انبوه و جمع كثيرى
از يهود، براهين و معجزات او را نگريستند همگى بدين اسلام و مذهب تشيع
گرويدند و اين داستان در وضوح و روشنى به مرحله بداهت رسيده و شيوع آن
بحدى است كه آوازه آن بهر گوش رسيده و بهر ناحيه اى از جهان سرايت
نموده است .
و براى پى بردن به عظمت و جلالت اين رادمرد بزرگ كه چنين آياتى از او
پديدار گشته است همين بس كه در شب تولد با سعادتش پدر او كه در حجاز
بود در عالم رويا ديد كه مولانا حضرت رضا عليه السلام شمعى را بتوسط
محمد بن اسمعيل بن بزيع فرستادند كه آن را بر فراز بام خانه آنها روشن
كند روشنى و نور اين شمع چنان به آسمان بالا مى رفت كه نهايت سيرش ديده
نمى شد.
در وقت ملاقات و زيارتش چون نظر بر او افتد در عالمى از تحير فرو مى
رود و با زبان حال خود مى گويد: اين مرد از جنس بشر نيست .
مطالبى را كه ذكر كرديم حقائقى است كه در
منتهى
المقال ذكر كرده است درباره اين نشانه و آيت با فضيلت و اين
دانشمند با واقعيت و شخصيت كه خداوند او را با انواع فنون كمال تاييد
فرموده بلكه او را داراى سحر حلال و شكر و مدهوشى خالص از ضلالت در حل
مشكلات و رفع معضلات و درهم شكستن تفكرات باطله و فرو ريختن افكار و
انديشه هاى نيرومندان علمى روز گار در هنگام مناظره و جدال قرار داده
است .
و براى شرف و فضيلت او در تمام اقطار جهان و اقصى نقاط عالم همين بس
كه تا بحال كسى همتاى او بلقب بحرالعلوم كه بمعنى درياى دانش هاست ملقب
نشده است .
پايان نقل كلام از سيد محمد باقر خونسارى .
بخش پنجم
بخش پنجم مجموعه حاضر
صد كلمه است از
استاد عاليقدر، فيلسوف و منجم و فقيه و رياضى دان آگاه و خبير حضرت آيه
الله حسن زاده آملى . ايشان خود در آغاز
صد كلمه
مى نويسند:
اين صد كلمه ، كه صد دانه در يك دانه است ، براى
خاطر عاطر آن عزيزى كه شائق اعتلاى به ذروه معرفت نفس است ، از قلم اين
كمترين ، حسن حسن زاده آملى ، به رشته نوشته در آمده است ، كه اگر مورد
پسند افتد او را بسند است .
بخش ششم
بخش ششم نوشتارى است پربها و گرانقدر، تحت عنوان
الهى نامه كه آن نيز از رشحات قلم آيه الله حسن زاده آملى مى
باشد.
استاد ارجمند درباره اين نوشتار مى گويند:
الهى نامه ، كلماتى چند است كه از سنوات هزار و
سيصد و نود تا نود و چهار به قلم اين كمتر حسن حسن زاده آملى ، به
اقتضاى تبديل بال و تحول حال به رشته نوشته در آمده است ، لذا در تلقى
آن تثبت لازم است ، كه در واقع تنافى منتفى است . طبعم به طبع آن راغب
نبود، كه نشر آن را چه سود، جز اين كه با تصديق و ابرام اصدقاء فاضل
مركز نشر فرهنگى رجاء - زادهم الله تعالى رجاءا از ساحت مقدس قرآن مجيد
به صورت استخاره استجازه نموده ام ، به جواب و اجازت اين كريمه مبار كه
تشريف يافته ام : وفى نسختها هدى و رحمه للذين
هم لربهم يرهبون
(6). به رجاء واثق اينكه والسلام .
در اين جا لازم است از معظم له كه اين دو مجموعه نفيس و گرانبها را در
اختيار ما قرار دادند، و بدين وسيله بر غناى اين نوشتار افزودند، تقدير
و تشكر شود.
و ما توفيقى الا بالله العلى العظيم
فروردين 1371 - على شيروانى
بخش اول : فرازهايى از وصيت نامه حضرت آيه الله
العظمى مرعشى نجفى قدس سره
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله الباقى بعد فناء الموجودات ، و وارث
الكائنات ، و الصلوه والسلام على سيد الانبياء و مقدام السفراء، سيد نا
ابى القاسم محمد بن عبدالله ، صلى الله عليه و آله ، و على سفن النجاه
و المشاكى فى الهلكات ، صلوه دائمه مستمره ، و بعد: چنين گويد
خادم علوم اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام پناهنده و معتكف آستان
مقدس آن بزرگواران و اميدوار بشفاعت آنان : ابوالمعالى شهاب الدين
الحسينى و سلامت عقل ، بدن اكراه و اجبار، بعنوان وصيت ذيلا بقلم تحرير
در مى آورم .
حقير معتقد به عقائد حقه شيعه اثنى عشريه و آنچه نبى اكرم صلى الله
عليه و آله و ائمه طاهرين عليهم اسلام و فرموده اند مى باشم ، و از
خداوند منان مسئلت مى نمايم با همين عقيده پاك و مولاه و حب آل رسول
صلى الله عليه و آله از دنيا بروم .
وصى خود را قرار دادم : فرزند ارشد ذكورم جناب حجه الاسلام آقاى حاج
سيد محمود مرعشى كه دقيقا به مواردى كه ذكر مى گردد بايستى عمل نمايد:
سفارش مى كنم او را كه : دامن همت به كمر زده ، و با اراده تمام و
آهنين آماده ترويج دين حنيف و دفاع از مذهب حقه اثنى عشرى باشد، چه اين
مذهب در حالى كه غريب است و با فرياد بلند آوا سر مى دهد:
هل من ناصر ينصرنى ، هل من ذاب يذب عنى ، ولا
ارى من يلبى دعوته ، و يجيب صرخته ، الا القليل ، شكر الله مساعيهم ، و
جزاهم خير الجزاء
ترجمه :
آيا كمك كننده اى هست كه دفاع از من بنمايد؟ و
نمى بينم كسى لبيك گفته و ناله او را پاسخ دهد، مگر عده كمى كه
پروردگار كوشش هاى آنان را سپاسگذارى كند اقتباس از سخن سرور
آزادگان ابى عبدالله الحسين عليه السلام در روز عاشورا.
سفارش مى كنم او را: به انديشيدن در كتاب خداوند، و پند گرفتن از آن .
و: به زيارت اهل گورستان و قبول ، و انديشيدن در اينكه آنان ديروز چه
كسانى بوده ، و امروز چه شدند، و چگونه بودند؟ پس چگونه گرديدند، و كجا
بودند، و امروز كجا هستند؟
و نيز: كم كردن معاشرت و همنشينى ، زيرا معاشرت در اين زمان هم منع
دارد و هم خطر، و كم انجمنى است كه خالى از بهتان و غيبت در حق مومنين
و عيب جوئى و تحقير و ضايع كردن حقوق و برادرى آنان باشد.
سفارش مى كنم او را بر: رحم ، زيرا آن را نيرومندترين اسباب توفيق و
بركت در عمر و زيادى روزى است .
سفارش مى كنم او را به : تصنيف و تاليف و نشر كتابها و آثار دانشمندان
شيعه اماميه ، بويژه كتابهاى گذشتگان از آنان ، زيرا اين روش از بهترين
راههاى تقويت مذهب در زمان واژگون و انحطاط است .
و سفارش مى كنم او را به : زهد و بى اعتنائى به شوون دنيا، و راه و روش
ورع و پرهيز كارى و احتياط.
و سفارش مى كنم او را به : مداومت قرائت زيارت جامعه كبيره ، اگر چه در
هفته يك بار باشد.
و سفارش مى كنم او را به : اشتغال و كوشش در فرا گرفتن علوم شرعى .
و سفارش مى كنم او را به : تدوين و تنظيم كتاب خودم : مشجرات آل رسول
صلى الله عليه و آله ، و نيز: حواشى و تعليقاتى كه بر كتاب عمده الطالب
دارم ، و تمام آثار حقير و آنچه از قلم من بر صفحات جارى شده ، چه بسا
شبهاى بسيارى از تا به صبح بيدار بوده ، و چه رنجهائى در روزها جهت
استخراج از گوشه كنار و صدها كتاب بلكه هزار كتاب در فنون مختلف كشيده
ام .
و سفارش مى كنم او را به : دورى جستن از غيبت از غيبت بندگان خدا بويژه
اهل علم ، زيرا غيبت آنان چون خوردن مردار مسموم است .
و سفارش مى كنم او را بر: صله رحم چه آن سبب توفيق براى اعمال صالحه و
شايسته و زيادى عمر و بركت در روزى انسان است .
براى اهميت صله رحم مطلب را تكرار فرموده اند.
و سفارش مى كنم او را به : خواندن سوره يس
بعد از نماز صبح هر روز يك مرتبه ، و نيز به خواندن سوره نبا
عم يتسائلون بعد از نماز ظهر، و به
خواندن سوره (عصر) پس از نماز عصر، و به خواندن سوره
واقعه بعد از نماز مغرب ، و به خواندن
سوره (الملك ) بعد از نماز عشاء، و تاكيد مى كنم بر آن (كه ) مداومت
كند بر آنچه ياد آور شدم ، زيرا من شخصا روايت مى كنم اين روش را از
استادان بزرگوار خود و بارها نيز تجربه آموخته ام .
و سفارش مى كنم او را به : مداومت اين دعاى شريف در قنوتهاى نمازهاى
واجب و آن را من روايت مى كنم از پدر علامه خود، و نيز از جمال
السالكين مرحوم شيخ محمد حسين شيرازى و آن دو بزرگوار از استاد خود
مصباح السالكين مرحوم سيد مرتضى رضوى كشميرى و او نيز بطريقه خود از
ستاره فروزان : سيد رضى الدين على بن طاووس حسنى مولف كتاب (لاقبال )
كه متصل با صحاب موالى ما و پيوست به پيشوايان ما دارد روايت مى كند و
آن دعا اين است :
اللهم انى اسلك بحق فاطمه و ابيها، و بعلها و
بنيها، و السر المستودع فيها، ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان تفعل
بى ما انت اهله ، ولا تفعل بى ما انا اهله
ترجمه :
پروردگارا: من ترا مى خوانم بحق فاطمه و پدرش و
شوهرش و فرزندانش و رازى را كه در آنها امانت نهاده اى اينك : درود
بفرستى بر محمد و آل محمد و اينكه آنچه تو اهل آنى با من عمل كنى و بجا
آورى ، و بجا نياورى با من آنچه را كه من اهل آنم .
و سفارش مى كنم به : مداومت اين دعا پس از ذكر ركوع خصوصا در ركعت آخر:
اللهم صلى على محمد و آل محمد، و ترحم على عجزنا
و اغثنا بحقهم
ترجمه :
پروردگارا درود بفرست بر محمد و خاندانش ، و
ترحم بر عجز ما كن ، و پناه بده و بداد ما برس بحق آنان .
و سفارش مى كنم به : مداومت تسبيحات جده ما زهراء بتول روح من فداى او
باد.
و سفارش مى كنم به : مداومت و تفكر در خطبه اين بانوى پاك منزه پاكيزه
كه در مسجد النبى صلى الله عليه و آله آن خطبه اى كه بلغا و فصحا را از
آوردن مانند آن عاجز ساخت ، و آنرا عده اى از بزرگان گذشته نقل كرده
اند.
و سفارش مى كنم او را: در تدبر و انديشيدن در خطبه شقشقيه مولاى ما
اميرالمومنين و سيد مظلومان كه در مسجد انشاء فرمود، و آنرا عده
بيشمارى از فريقين كه مورد وثوق هستند نقل كرده اند.
و سفارش اكيد مى كنم او را به : نماز شب و استغفار در سحرها.
سفارش مى كنم به : صله رحم خصوصا و بويژه به برادران و خواهران خود، و
نيكى كردن در حق آنان ، و من پس خود چيزى از زخارف دنيا براى آنان
نگذاشتم ، و آنچه را كه بدستم رسيد در نيازهاى مردم خصوصا اهل علم صرف
نمودم ، حتى نذورات شخصى خود را كه مردم براى من نذر مى نمودند، همه را
در احتياجات اهل علم صرف كردم .
من بزودى از دنيا مى روم و از مال دنيا چيزى براى بازماندگانم ننهادم و
وكيل آنها را خداوند كريم قرار داده ام ، پس پند گيريد اى صاحبان بصيرت
.
و سفارش مى كنم : به كوشش اكيد در امر كتابخانه عمومى كه در اين شهر
مقدس تاسيس كرده ام براى حوزه مقدسه قم و عموم مردم ، و نيز حسينيه اى
كه از نفقه مرحوم حاج غلامحسين شاكرين بنياد كرده ام و در آن عزاى آل
رسول صلى الله عليه و آله و مجالس شاكرين بنياد كرده ام و در آن منعقد
مى گردد، همچنين مدرسه اى كه در خيابان ارم ساخته ام ، و نيز مدرسه اى
كه نوسازى و عمران آنرا نموده ام كه در انتهاى خيابان چهار مردان واقع
شده ، و نيز مدرسه شهابيه كه در محل سينماى سابق قم قرار دارد كه زمين
آنرا از صاحبش خريدارى و با كمك مردمان با ايمان ساخته شد، خداوند
توفيقات آنان را افزون فرمايد. و غير آنها از آثارى كه خداوند توفيق
ساختن آن يا ترميم و تعمير آنرا بحقير داد.
و سفارش مى كنم اون را به : تكميل آنچه از قلم من صادر شده از تاليف و
تصنيف ، نيز نشر آنها، و شامل نوشتجات زيادى در فقه و اصول و كلام و
انساب و رجال و درايه و تفسير و حديث و تاريخ و تراجم و مجموعه ها و
سير و سلوك و عرفان و مقامات ، و نيز نوشتجات ديگر در حالات معنوى و
مكاشفات و مجاهدات و رياضتها و سختى هائى كه متحمل شده ام مى باشد.
و سفارش مى كنم در: نيكى كردن در حق فقرا و سادات و طلاب علوم دينى .
سفارش مى كنم به مداومت زيارت مشاهد عترت زاكيه ، و من شخصا چه بهره
هاى : فراوانى از اين مشاهد برده ام .
و سفارش مى كنم به : شكيبائى در مصيبت ها و شدائد روزگار خصوصا در
ميدان تير حسودان ، پس نگاه كن و بنگر به آنچه با پدر مظلوم و غريب تو
رفتار كردند.
و سفارش مى كنم او را به ، قرائت قرآن شريف ، و تدريس و تدرس احاديث
بلند پايه پيشوايان راستين دين ، زيرا آنان شفا دهنده بيمارى دلها، و
نور دهنده باطن هستند.
و سفارش مى كنم او را كه : مرا از دعاى خير فراموش نكند در زندگى من ،
و پس از آن .
و سفارش مى كنم او را به : توسل و مداومت دعاها و ذكرها. و اجازه به او
مى دهم در: خواندن دعاء سيفى مشهور به :
حرزيمانى زيرا من اجازه در قرائت آنرا دارم از پدر علامه خودم
كه خداوند اكرام او را افزون كند، و نيز از علامه شيخ محمد حسين بن
محمد خليل شيرازى ، و علامه حاج شيخ حسنعلى اصفهانى ساكن مشهد الرضا، و
آنان از علامه جمال السالكين سيد مرتضى رضوى كشميرى نجفى بطريق خود كه
منتهى مى شود به علامه سيد رضى الدين على بن طاووس حسنى صاحب كتاب
(اقبال ) نقل مى كنند.
و نيز: اجازه قرائت اعتصام سيفى و خاتمه آنرا با و دادم .
و همچنين : اجازه قرائت اورادى را كه در شدائد داشتم .
و نيز اجازه با و دادم در: قرائت آنچه در كتاب خود در اين شؤ ون آورده
ام و اين كتابرا از غير اهلش محفوظ دارند.
و سفارش مى كنم او را به : دورى جستن از بيكارى و بطالت و صرف عمر عزيز
در چيزهائى كه نفعى ندارد، پس روايت شده است كه :
ان الله تعالى شانه : يبغض الشاب الفارغ
ترجمه :
خداوند تعالى جوان بيكار را دشمن خود مى پندارد.
و سفارش مى كنم او را به : استغفار در شبها و نيز در روز.
و سفارش مى كنم به : نيكى كردن در حق آنهائى كه من آنانرا تربيت كرده
ام از شاگردان با تقواى خود، و كسان ديگر كه مرا يارى كرده اند.
سفارش مى كنم او را كه : مرا از دعا در مشاهد مشرفه پيشوايان كرام و
مشاهد اولاد آنان و نيز در حج و عمره فراموش نكند.
و سفارش مى كنم : در كوشش و پايدارى در بپاداشتن شعائر الهى در حسينيه
اى كه در قم مقدسه بنيانگذارى كرده ام .
و سفارش مى كنم او را: به اينكه كيسه اى را كه در آن خاك مراقد ائمه
طاهرين عليهم السلام و اولاد آنان و قبور اصحاب و بزرگان جمع آورى كرده
ام براى تيمن و تبرك با من دفع نمايد، و مقدارى از آنرا هم زير صورت و
قدرى محاذى صورت بريزند.
و سفارش مى كنم او را به : اينكه لباس سياهى كه در ماههاى محرم و صفر
مى پوشيدم
(7) جهت حزن و اندوه در مصيبت هاى آل رسول اكرم صلى
الله عليه و آله با من دفع شود.
و سفارش مى كنم او را به : سجاده اى كه هفتاد سال بر روى آن نماز شب
بجا آورده ام با من دفع شود
(8).
و سفارش مى كنم به : به تسبيحى از تربت امام حسين عليه السلام كه با آن
در سحرها بعدد آن استغفار كرده ام با من دفن شود.
و سفارش مى كنم به : دستمالى را كه اشكهاى زيادى در رثاء جدم حسين
مظلوم و اهل بيت مكرم او ريخته و صورت خود را به آن پاك مى كردم بر روى
سينه در گفتم بگذارند.
و سفارش مى كنم او را كه : دو عقيق را پس از انجام مراسم غسل در زير
زبانم بگذارند.
و سفارش مى كنم او را كه : قوطى حلبى محتوى آب زمزم سوراخ كرده بهنگام
دفن در قبر بپاشند.
سفارش مى كنم او را كه : پس از مرگ در منزل مسكونى مرا غسل ندهد و حتما
به غسالخانه عمومى شهر برده و در آن محل مرا غسل دهند.
سفارش مى كنم او را كه : صلوه الدفن را به چهل نفر بدهد.
سفارش مى كنم او را كه : يك شخص متدين را به نيايت از طرف حقير به حج
فرستاده تا اين فريضه الهى را برايم انجام ، دهد البته اگر شخص ايشان
يعنى آقاى حاج سيد محمود راسا انجام دهد بهتر، والا شخص امينى را كه
مورد وثوق باشد اجير نمايند، متاسفانه در مورد تامين پرداخت مخارجى كه
بايستى بشود محلى ندارم كه اگر ايشان خودشان توانستند تامين كنند.
سفارش مى كنم او را كه : يك شخص متدين ديگر را اگر راه عتبات عاليات
باز شد به نيابت از از طرف حقير به كربلا و نجف و كاظمين و سامرا و
ساير مشاهد عراق بفرستند تا زيارت كند.
در مجالس ترحم سفارش مى كنم كه : از عموم مومنين خصوصا اهل علم خاصه
شاگردانم حلال بودى بطلبند، چه آنكه ممكن است گاهى عصبانى شده و در بحث
با آنان تندى كرده باشم ، و خدا را شاهد مى گيرم كه از روى اختيار
نبوده .
سفارش مى كنم فرزندانم را: محلى كه حقير ظهرها و شبها در حرم مطهر حضرت
معصوم عليها السلام اقامه جماعت مى نمايم سعى كنند تعطيل نشود، بدين
كيفيت كه ظهرها يكنفر، و مغرب و عشا يكنفر ديگر اقامه جماعت بنمايند.
سفارش مى كنم كه : از تمامى ارحام چنانچه بعلت كسالت و گرفتارى زياد
نتوانستم تفقد سفارش مى كنم او را كه : پس از مرگ در منزل مسكونى مرا
غسل ندهد و حتما به غسالخانه عمومى شهر برده و در آن محل مرا غسل دهند.
سفارش مى كنم او را كه : صلوه الدفن را به چهل نفر بدهد.
سفارش مى كنم او را كه : يك شخص متدين را به نيايت از طرف حقير به حج
فرستاده تا اين فريضه الهى را برايم انجام ، دهد البته اگر شخص ايشان
يعنى آقاى حاج سيد محمود راسا انجام دهد بهتر، والا شخص امينى را كه
مورد وثوق باشد اجير نمايند، متاسفانه در مورد تامين پرداخت مخارجى كه
بايستى بشود محلى ندارم كه اگر ايشان خودشان توانستند تامين كنند.
سفارش مى كنم او را كه : يك شخص متدين ديگر را اگر راه عتبات عاليات
باز شد به نيابت از از طرف حقير به كربلا و نجف و كاظمين و سامرا و
ساير مشاهد عراق بفرستند تا زيارت كند.
در مجالس ترحم سفارش مى كنم كه : از عموم مومنين خصوصا اهل علم خاصه
شاگردانم حلال بودى بطلبند، چه آنكه ممكن است گاهى عصبانى شده و در بحث
با آنان تندى كرده باشم ، و خدا را شاهد مى گيرم كه از روى اختيار
نبوده .
سفارش مى كنم فرزندانم را: محلى كه حقير ظهرها و شبها در حرم مطهر حضرت
معصوم عليها السلام اقامه جماعت مى نمايم سعى كنند تعطيل نشود، بدين
كيفيت كه ظهرها يكنفر، و مغرب و عشا يكنفر ديگر اقامه جماعت بنمايند.
سفارش مى كنم كه : از تمامى ارحام چنانچه بعلت كسالت و گرفتارى زياد
نتوانستم تفقد نمايم حلال بودى بطلبند، همچنين از خادمهاى منزل .
سفارش مى كنم او را كه : سعى كند موسوعه عظيم ملحقات الاحقاق را كه تا
كنون بيست و يك جلد آن چاپ شده
(9) و نتيجه زحمات پيگير سى ساله حقير و رفقا و نيز خود
ايشانست بتدريج چاپ و منتشر كند كه اين از آرزوهاى ديرينه حقير است .
و سفارش مى كنم او را به : نشر آثار اسلاف كرامش و پدران بزرگوارش
حاملين فقه و اسطوانه هاى حديث و تمامى علوم اسلامى و طبع آن ، تاريخ
براى استفاده و افاده بماند بويژه آنچه از قلم پدر علامه بزرگوارم صادر
شده .
و سفارش مى كنم كه : پيوسته با طهارت و وضو باشد كه آن خود سبب نور
باطن و بر طرف كننده آلام و اندوههاست .
و سفارش مى كنم كه : جنازه مرا روبروى مرقد مطهر بى بى فاطمه معصومه
عليها السلام قرار داده و در اين حال يك سر عمامه ام را بضريح مطهر و
سر ديگر را به تابوت بسته بعنوان دخيل ، و در اين هنگام مصيبت وداع
مولاى من حسين مظلوم و با اهل بيت طاهرينش را بخوانند.
و سفارش مى كنم او را كه : جنازه مرا در حسينيه اى كه تاسيس كرده ام
براى عزاى جدم ، قرار داده ، و همين عمل بستن عمامه را تكرار كنند،
بدين ترتيب كه يك سر آنرا به منبر سيد الشهداء و سر ديگر را به تابوتم
بسته و همانگونه مصيبت وداع را بخوانند.
همچنين : هنگامى كه جسدم را در قبرى كه در كتابخانه عمومى خود در شهر
قم تاسيس كرده ام ، مى گذارند، مصيبت وداع امام حسين عليه السلام را
بخوانند.
و سفارش مى كنم كه : كوشش كند كه بدن من در همين مكان كتابخانه دفن
شود، حتى اگر در بيرون شهر قم اجل من فرا رسيد.
(10)
و سفارش مى كنم او را به : حفظ دعاهائى را كه هميشه با خود داشتم .
و سفارش مى كنم او را كه : قسمتى از مال خود را بعنوان مظالم عباد
برايم اختصاص دهد.
و سفارش مى كنم او را كه : يكى از ذاكرين و يا مداحان و نوكران ابى
عبدالله الحسين عليه السلام را معين كند كه در هر شب جمعه يادى از
مصيبت هاى آل رسول و عترت او در مقبره ام بنمايد.
(11)
و سفارش مى كنم او را كه : شخصى را معين كرده تا با صداى بلند در تشييع
جنازه ام
(12) مردم را آگاه كند تا چنانچه كسى حقى بر من دارد و
موفق به اداء آن نشده ام و يا كوتاهى كرده ام از حقير در گذرد.
و سفارش مى كنم او را و تمامى فرزندان مكرم خود را تا: در شب جمعه هر
هفته اطراف قبر من اجتماع كرده چند آيه از قرآن كريم را خوانده و به
مصيبت هاى سيد الشهداء و اهل بيت بزرگوارش گوش فرا دهند.
(13)
و سفارش مى كنم او را به : حسن خلق و تواضع و ترك تكبر و خود خواهى با
مومنين .
و سفارش مى كنم او را به : محاسبه نفس در هر هفته مانند حساب شريك از
شريك ديگر با دقت كامل ، و اگر لغزشى احساس كرد با توجه در صدد تدارك و
جبران آن بر آيد، و اگر حسنه اى در اعمال و رفتارش يافت خداوند سبحان
را شكر گذار باشد و از در گاهش مزيد توفيق را طلب كند.
و سفارش مى كنم او را: بخواندن و قرائت قرآن شريف و هديه و ثواب آنرا
به ارواح شيعيان آل رسول صلى الله عليه و آله از آنانى كه بازماندگانى
ندارند نثار كند، و شخصا بارها از اين عمل كه سبب توفيق بيشتر در امور
بوده تجربه آموخته ام .
و سفارش مى كنم او را كه : يك سوم از اعمال مستحب خود را برا پدرش ، و
يك سوم ديگر را براى مادرش ، و يك سوم آخر را براى صاحبان حقوق و ارواح
آنان اختصاص دهد، و از اين عمل خرسند باشد، و از خدا بخواهد كه او را
خير دو دنيا نصيب كند.
و سفارش مى كنم او را به : تهذيب نفس و مجاهدات شرعيه ، و مز شخصا به
آنچه را كه خداوند كريم روزى كرد و تا آنروز چشمهايم نديده و گوشها
نشنيده ، سپاس مى گذارم خداوند را بر اين نعمت بزرگ ، و بعض از آنها را
در كتاب مخصوص كه ناميده ام آنرا به : سلوه
الحزين و گاهى : مونس الكيب المضطهد، و گاه : روض الرياحين ، و گاهى :
نسمات الصبا آورده ام ، و هر كدام از اين چهار نام را كه مى
خواهى انتخاب كن ، اى فرزند من اى ميوه دل من بدان كه : اين مجموعه كه
به آن اشاره كردم قسمتى از اسرار و اوراد و اذ كار و... غيره است كه در
آن آورده ام .
و سفارش مى كنم او را به : دورى گزيدن از كارهاى حرام و شبهات و پيمودن
راه احتياط.
راجع به موضوع كتابخانه عمومى كه اهم موضوعات اين وصيت است اين است كه
: اين كتابخانه در حقيقت بنيانگذار آن آقاى حاج سيد محمود فرزندم مى
باشد، زيرا ايشان بيش از بيست سال قبل با اختصاص دادن دو حجره در مدرسه
مرعشيه خيابان ارم كه روبروى كتابخانه فعلى قرار دارد براى كتابخانه
مدرسه ، و سپس خريدارى چند زمين و خانه قديمى كه محل فعلى كتابخانه را
تشكيل مى دهد، اين موسسه عام المنفعه عظيم را بتدريج توسعه داده تا با
مرز كه يكى از بزرگترين كتابخانه هاى اسلامى است . من جدا از ايشان كه
براى ابقاء و اداره و توسعه روز افزون آن از هيچ كوششى فرو گذار نكرده
و نمى كند و همواره تمام اوقات خود چه روزها و چه شبها و با مسافرت هاى
متعدد و تحمل رنج و زحمت صرف در آن مى نمايد تشكر و قدردانى مى كنم ، و
در حقيقت بايستى گفت كه بانى و موسس اولى آن شخص ايشانست - تنها نگرانى
حقير درباره اين فرهنگستان عظيم اسلامى توسعه ساختمان و اداره آن از
لحاظ مالى پس از حقير مى باشد، چون چنين موسسه عظيم با مخارج سنگين و
توسعه روز افزون آن ظاهرا از عهده شخص يا اشخاص خارج تنها مى توان بر
روى پشتوانه دولتى تكيه كرد، و اين خود از وظائف دولت يا نهادهاى ديگر
است كه چنين مجموعه اى را نگاه بدارند - چه خوبست آنهائى كه تا كنون
نديده اند از نزديك ملاحظه نمايند و ببينند كه چون خون دلهائى ايشان و
حقير براى جمع آورى اين مقدار كتاب خورده ايم ، باشد تا دعاى صاحبان آن
موجب توفيق بيشتر ايشان گردد.
بهر حال من جدا خواهان اين موضوع مى باشم كه باين موسسه عظيم كه وقت
عام شده و مربوط به عموم مردم است توجه بيشترى شود، تا به يارى خداوند
اينگونه آثار ارزشمند اسلامى كه از آفات زمان مصون مانده و به دست ما
رسيده صحيح و سالم به نسلهاى بعدى تحويل گردد. و من اشخاصى را كه در
اين راه از هيچ كوششى فرو گذار نكنند روز جزا آنانرا دعا كرده و طلب
مغفرت مى نمايم ، و بدانند كه وجود اين كتابخانه از صدها مسجد و مدرسه
و حسينيه و بيمارستان و غيره لازم تر است . و خدا خود شاهد است كه حتى
براى يك حج بلدى خود از اينها بفروش نرسانيده و فقط ذخيره آخرت خودم
كرده ام . رو انيست حال كه در طبق اخلاص گذارده و صدها و صدها ميليون
ارزش ظاهرى آنهاست و تقديم اخلاص گذارده و صدها و صدها ميليون ارزش
ظاهرى آنهاست و تقديم جامعه نموده ام ، نگران اداره و بقاء آن باشم ،
گرچه خداوند بزرگ تا حال عنايت فرموده و از اين پس نيز خود وسائل آنرا
مهيا مى فرمايد. انشاء الله تعالى .
حقير متوليان را يكى پس از ديگرى معين كرده ام .
بفرزندان و شاگردان و دوستان و مومنين نصيحت پدرانه اى از پدر پير نود
و چند ساله دارم كه : اين دنيا فانى است ، در اين دنيا هر چه ذخيره
مادى كنيد فنا مى شود، ذخيره آخرت فنا نشدنى است ، حقير با آنكه
ميليونها از وجوه و غيره بدستم رسيد تماما بدون كم و كاست جهت طلاب و
موسسات دينى و فقرا و ايتام و ساير موارد مستحقه صرف و حال كه از اين
دنيا رخت بربسته و آفتاب عمرم رو به پايان است خيلى سبك و راحتم ، چرا
كه نه يك وجب آب و زمين و يا دينارى در بانكى يا جائى ندارم . سعى كنند
از كارهاى تشريفاتى كه باعث سوء ظن مردم به اهل علم مى شود جدا دورى
كنند، مالى اندوزى را كنار بگذارند كه همه چيز در يك لحظه از دست مى
رود، تا مى توانيد بارتان را سبك كنيد تا فرداى قيامت از سوال و جواب
آن عاجز نباشيد، بفقرا و مستمندان تا مى توانيد مساعدت كنيد كه
بدينوسيله سلامت خود و فرزندانتان را بيمه كرده ايد.
خداوندا: از تو طلب زيادتى توفيق مى خواهم براى دوستان ، تا علم نافع
در روز معاد و عمل شايسته ايشانرا زياد فرمائى ، و از تو مى خواهم تا
اين بيچاره مسكين و اولاد را به زير پرچم اميرالمومنين عليه السلام
محفوظ بدارى .
پروردگارا: من از درگاهت درخواست عفو و بخشش دارم از آنچه از من و
فرزندان و دوستان و مومنين مبادرت به آن شده ، و اينكه نامه اعمال ما
را بدست راست ما بدهى . همچنين از تو مى خواهم كه ما را با دوستى و
محبت آل رسول صلى الله عليه و آله از دنيا بيرون ببرى .
الهى به مادر دل شكسته ام ، به مادر پهلو شكسته ام ، به عمه بازو بسته
ام ، نظر لطفى بفرما تا ما را از جمله محبان خاندان عصمت و طهارت قرار
دهى ، و دوست ما را از ذيل عنايت آن بزرگواران كوتاه نفرمائى .
و ما مى خواهيم : بيزارى از دشمنان و كم كنند گان مقام آن بزرگواران و
صاحبان بغض و عداوت آنها و كسانى كه حقوق آنانرا غضب كردند، و منكر
فضائل آنان شدند، و مناقبشان را انكار كردند، و شك در مراتب آنها
نمودند، و خداوند آن بزرگواران را در جايگاه رفيع قرار داده است .
پروردگارا: زنده دار ما را به حيات آنان ، و بميران ما را به دورى از
آنان .
خداوندا: مى دانى كه من هلاك در دوستى و محبت آنان هستم ، پس مرا جزاء
كسانى را كه در راه تو شهيد شده و خون خود را ريختند و در راه آنان
جنگيدند، جزا ده . ثواب شهيدان بده و مرا
در زمره كسانى كه از اين خانواده و هدف و روش آنان دفاع مى كنند قرار
داده ، و مرا در طريقه راه آنها قدم بردارم ، و از كسانى كه تمسك به
دوستى آنها نموده و به ريسمان آنها چنگ زده اند قرار آمين آمين . راضى
به يك آمين نبوده بلكه هزاران آمين تا اضافه و افزوده گردد، و خداوند
رحمت كند كسى را كه آمين بگويد، و درود بر رهروان راه حق و هدايت ، و
كسانى كه از ميدان هوا پرستى و خود خواهى دور هستند.