وسواس، شناخت و راه های درمان

علی محمد حیدری نراقی

- ۶ -


دستور پیامبر برای غسل

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با یک صاع که از سه کیلو آب کمتر بود، غسل می کرد و چون پیامبر غالبا مستحبات را هم انجام می داد، حتما سه مرتبه با همین یک صاع انجام می داده است.

3 - یکی از افراد بالای بام وضو می گرفت تا آب به او نپاشد. در این بین یقین کرد که قطره ای از آب از روی زمین ترشح کرد و بر بالای بام آمد و به پشت گردن او رسید. همین موضوع، سبب زوال مرض وسواس او شد، چون متوجه مرض خویش گشت. زیرا چگونه ممکن است که قطره ای آب از روی زمین ترشح کند و تا چندین متر ارتفاع بالا رود و به پشت گردن او برسد؟

4 - نگارنده، فردی را در شهری دیدم که گرفتار وسواس بود. او برای بنده نقل کرد و گفت: فلانی تمام مساجد شهر و حتی مساجد تهران که افراد، از این شهر به آنجا رفته اند نجس است و برای خود این گونه تصور می کرد: چون در مسیر راه افراد، زمین آسفالت نجس بوده، افراد روی آن راه رفته اند. بعد در اتوبوس سوار شده اند. بعد در تهران هم روی آسفالت راه رفته اند تا به مسجد رسیده اند، پس مسجدهایی که افراد داخل آنها شده اند، نجس شده است.

5 - شخصی محاسن خود را می تراشید، برای این که آب وضو به پوست صورت او برسد، چون معتقد بود که ریش، ولو آن که کوتاه هم باشد، مانع رسیدن آب به پوست می شود.

6 - شخصی را نقل کردند که تمام نمازهای خود را تمام مدت عمر با تیمم می خواند، چون عقیده داشت که همه آب ها نجس است.

7 - فردی وسواسی، مقلد مرحوم آیت اللّه محمد کاظم خراسانی رحمه الله بود، ولی اطمینان به رساله و نقل فتاوی ایشان نداشت. از این رو، هر مسئله ای را می بایست از خود مرحوم آخوند سؤال می کرد. کم کم وسوسه او زیاد شد، به گونه ای که شک می کرد، آیا این شخص خود آخوند است یا نه؟

8 - شخصی مبتلا، در زمان مرحوم میرزای قمی رحمه الله برای خواندن نماز مغرب ایستاد، ولی هر چه کوشش کرد نتوانست نیت کند، تا این که سه ساعت از شب گذشت. وقتی خسته شد، به منزل مرحوم میرزا رفت و به ایشان عرض کرد: من از مقلدین شما هستم و می خواهم نماز بخوانم، ولی هر چه می کنم، نمی توانم نیت کنم. تکلیف مرا معین کنید.

میرزا فرمود: برو بدون نیت نماز بخوان و نمازت صحیح است. آن فرد برگشت و هر چه کوشش کرد، دریافت که بدون نیت، نماز خواندن ممکن نیست. دوباره به خدمت میرزا بازگشت و ماجرا را بیان کرد و گفت: هر چه جدیت می کنم، نمی توانم بدون نیت نماز بخوانم. میرزا فرمود: این مقدار از نیت ضرر ندارد، همین طور نماز بخوان.(118)

9 - شخصی گرفتار وسواس، در مسجد شجره محرم می شود. وقتی وارد مکه می شود، وسوسه او را می گیرد که در مسجد شجره نیت نکرده ای. با سختی زیاد مجددا برمی گردد به مدینه و دو مرتبه از مسجد شجره، نیت احرام می کند.

10 - یکی از اساتید نقل کرد که در نوجوانی گرفتار وسوسه در وقت شده بودم و به هیچ وجه، یقین به دخول وقت صبح پیدا نمی کردم. می رفتم بالای بام می دیدم هوا کاملاً روشن است، ولی وقتی پایین می آمدم که نماز بخوانم، باز شک می کردم که وقت داخل شده یا نه؟ مجددا به بالای بام می رفتم و پایین می آمدم تا آفتاب می زد و نمازم را قضا می خواندم، تا این که خداوند کمک کرد و وسوسه ام رفع شد.

11 - شخصی بود وسواسی و عقیده او این بود که گرد و غباری که در هوا است، به واسطه این که بر نجاست و کثافات می گذرد، نجس است و هر گاه بدن و لباس خود را بشوید، این گرد و غبار نجس با او ملاقات می کند و طبعا بدن یا لباسش نجس خواهد شد. لذا نماز نمی خواند، چون به نظر خود، فاقد طهارت بود.

12 - یکی از بزرگان می گوید: من چنان گرفتار وسواس بودم که صورت خود را روی کف خزینه حمام، که پر از آب بود، می گذاشتم و با این حال، شک داشتم که آیا سر من به زیر آب رفته است یا نه؟

13 - فردی می گفت که من مواقعی که برای اعمال حج مشرف می شوم، در وضو گرفتار وسواس می شوم. گاهی یکی دو ساعت، فقط در زیرزمین های مسجدالحرام وضو می گیرم، به شک می افتم که جای مسح بدن، خشک بوده یا نه، تا برای این که وضوی طهارتی باشد، دستشویی رفته، باز وضو می گرفتم و به همین منوال وقتم تلف و اعصابم صدمه می دید تا یک وضو بگیرم. بالاخره با توسل به اهل بیت علیهم السلام در درگاه الهی نجات پیدا کردم.

14 - بانوی خانه داری وسواس داشت که مبادا در اثر خوردن غذا در خانه، خرده های غذا در محیط خانه پخش شود و سبب جلب حشرات گردد. لذا افراد خانواده اش را از خوردن غذا در محیط خانه منع کرده بود. پزشکان برای درمان او مقرر کردند که روزی ده ساعت، حق نظافت و تمیز کردن خانه اش را نداشته باشد.

15 - مرد وسواسی دیگری، وسواس تکرار در هر کاری را داشت. مثلاً هنگام رانندگی، اتومبیل را نگه می داشت، پیاده می شد و عقب ماشین را نگاه می کرد که مبادا کسی و به ویژه کودکان خردسال را از بین ببرد، یا این که قبل از کشیدن سیفون توالت، باید با دقت هر چه بیشتر آن را بازرسی و بررسی نماید، تا اطمینان حاصل کند که حشره زنده ای آن جا نیست. مرد همین حالت وسواسی کشنده را در باره دختر 15 ماهه اش داشت و احساس نگرانی شدید می کرد که مبادا او از پله ای بیفتد و بمیرد، لذا مکررا در ورودی زیرزمین و بسته بودن درها را بررسی می کرد. این وسواس مرد پس از ازدواج ایجاد شد و با حامله شدن همسرش شدت یافت.

16 - می گویند: شاه طهماسب صفوی به درد وسواس مبتلا شده بود، به طوری که یک روز تمام، ناخن می گرفت و یک روز از صبح تا شام، در حمام بود و اکثر اشیا را نجس می دانست، نیم خورده خود را در آب و آتش می ریخت و در مجالس، غذا نمی خورد و... و به این سبب در اواخر عمر، تارک جمیع لذات شده بود.(119)

او بر اثر همین مرض وسواس، از پدر شیخ بهایی رحمه الله تقاضای تألیف کتابی کرد که در بهبود او مؤثر باشد. آن مرحوم هم رساله ای تحت عنوان «العقد الطهماسبی فی الوسواس و الطهارة» نوشت که خطی است و در کتابخانه های معتبر، از جمله کتابخانه مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی قدس سره موجود است.(120)

17 - نقل کرده اند: مردی به نام محمدصالح، فرزند خود را با خود به حمام می برد و او را نزدیک خزینه حمام می گذاشت و در هنگام غسل، به او اشاره می کرد و می گفت: خدایا! من محمدصالح هستم. خودم غسل می کنم غسل جنابت، آن جنابتی که از مادر این طفل حاضر، حاصل شده است، قربة إلی اللّه تعالی؛ و در آب فرومی رفت، ولی چون احتمال می داد که بعضی از حروف نیت، از مخرج ادا نشده باشد، دوباره نیت، غسل و اشاره را از سر می گرفت و هکذا.

18 - یکی از مواقعی که ممکن است انسان گرفتار وسواس شود، هنگام انجام اعمال حج و مناسک آن است.

بسیار دیده شده که حاجی، هنگام طواف خانه خدا تلاش می کند که در همه لحظات، شانه چپ او ذره ای از طرف خانه کعبه منحرف نشود و در این امر، گرفتار وسواس می شود و طواف را با ترس و لرز به پایان می رساند.

برخی از فقهای معاصر می فرمایند: «مقصود از این که گفته شده طواف باید از حجرالاسود شروع شود و شانه چپ به سمت کعبه باشد، این است که برعکس طواف نشود، به طوری که شانه راست به سمت کعبه واقع شود (یعنی از حجر به سمت رکن عراقی شروع کند، نه این که از حجر به سمت رکن یمانی)».

ایشان افزوده اند: «اگر کسی طوری طواف کند که خانه خدا مقابل روی او هم قرار گیرد، همان گونه که مردم در حرم ائمه معصومین علیهم السلام طواف و زیارت می کنند، باز طواف او صحیح می باشد».(121)

یکی از دوستان نقل می کرد: شخصی گرفتار وسوسه در طواف شده بود، به طوری که از طواف های متعدد و تکرار آن خسته و بی حال در گوشه ای از مسجدالحرام افتاده بود. وقتی مرا دید، بسیار خوشحال شد و گفت: فلانی! لطف کن مرا در طواف همراهی کن تا از شک و وسوسه های شیطان نجات یابم. او را همراهی کردم، به راحتی طواف نمود.

19 - شخصی که برای مدتی در یکی از روستاها اقامت داشت و اهل آن روستا نبود، گرفتار وسوسه شده بود و در طهارت و نجاست اشیا وسواس داشت، به طوری که دست پخت اهالی روستا را پاک نمی دانست و می گفت: چون سگ در دهات رفت و آمد می کند، زندگی مردم آلوده به نجاست است، لذا نان های آنها هم پاک نیست.

در جواب باید گفت: اولاً نان ها از دست مسلمان گرفته شده و همه آنها محکوم به طهارت است.

ثانیا طبق قاعده «همه چیز برای تو پاک است، مگر آن که علم به نجاست آن پیدا کنی» و از سوی دیگر شارع مقدس، علم و یقین انسان وسواسی را حجت نمی داند، لذا آن چه به دست تو می رسد، محکوم به طهارت است.

20 - شخصی مبتلا به وسوسه شیطان شده بود، می گفت: هر گاه وضو می گیرم تا نماز بخوانم، احساس می کنم که باد از من خارج گردیده و وضویم باطل شده، لذا چندین بار پشت سر هم وضو می گیرم. تکلیف من چیست؟ چه کار کنم؟ صاحب عروه رحمه الله می نویسد: سومین چیزی که وضو را باطل می کند، بادی است که از مخرج غائط خارج شود و نیز از معده باشد، بنابراین بادی که از معده نباشد، وضو را باطل نمی کند، بلکه مثل آن است که شیطان در مقعد انسان بدمد.(122)

نگارنده: در سفری که برای تبلیغ به یکی از شهرهای استان خوزستان رفته بودم، جوانی در حالی که خجالت می کشید، نزد من آمد و همین سؤال را از من پرسید. در جواب، روایت شریف امام صادق علیه السلام را برای او خواندم. آن جوان بسیار خوشحال شد و گفت: مدتی بود گرفتار بودم و کسی را پیدا نمی کردم که مشکلم را حل کند، الان راحت شدم و از گرفتن وضوهای اضافی و مکرر، خلاصی یافتم.

قالَ أَبُوعَبْدِاللّه علیه السلام : «إِنَّ الشَّیطانَ ینْفُخُ فی دُبُرِ الاْءِنْسانِ حَتّی یخَیلَ أَنَّهُ قَدْخَرَجَ مِنْهُ ریحٌ، فَلاینْقُضُ الْوُضُوءَ إِلاّ ریحٌ تَسْمَعُها أَوْ تَجِدُ ریحَها»؛(123)

امام صادق علیه السلام فرمود: «شیطان در دبر انسان می دمد تا انسان خیال کند که حدثی از او صادر شده است، ولی این خیال، شکننده وضو نیست، مگر صدا یا بوی آن را درک کند».

عَنْ عَبْدِالرَّحْمنِ بْنِ أَبیعَبْدِاللّه أَنَّهُ قالَ لِلصّادِقِ علیه السلام : أَجِدُ الرّیحَ فی بَطْنی حَتّی أَظُنَّ أَنَّها قَدْخَرَجَتْ، فَقالَ: «لَیسَ عَلَیک وُضُوءٌ حَتّی تَسْمَعَ الصَّوْتَ، أَوْ تَجِدَ الرّیحَ»، ثُمَّ قالَ: «إِنَّ إِبْلیسَ یجْلِسُ بَینَ الْیتَی الرَّجُلِ، فَیحْدِثُ لِیشَککهُ»؛(124)

عبدالرحمان بن أبی عبداللّه به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد: گاهی گمان می کنم که بادی از من خارج شده است. حضرت علیه السلام فرمود: «این گمان، ضرری به وضوی تو نمی رساند، مگر این که صدای آن را بشنوی یا بوی او را استشمام کنی». سپس فرمود: «شیطان، انسان را به شک می اندازد».

إِنَّ عَلِیا علیه السلام کانَ إِذا دَخَلَ عَلَی الْخَلاءِ یرُشُّ الْماءَ عَلی رِجْلَیهِ، فَقالَ: «ما أُبالی أَبُولُ أَصابَنی أَمْ ماءٌ إِذا لَمْ أَعْلَمُ»؛(125)

حضرت علی علیه السلام در هنگامی که می خواست به بیت الخلا برود، به پاهای خود، آب می پاشید و می گفت: «در صورت شک، اعتنایی ندارم که آب ترشح کرده یا بول».

وسواس در غسل

وسوسه در غسل یکی از انواع وسواس است، در حالی که غسل عمل بسیار ساده شستن تمام اعضای بدن است، با نیت، قصد قربت و ترتیب، ولی بعضی از مبتلایان به وسواس، هم چنان که در وضو، آن همه وسواس می کنند، در غسل گرفتارترند.

در این جا، باز وقت فضیلت عبادت از دست می رود، در آب، اسراف می شود و نتایج شوم دیگر به بار می آید، در حالی که بسیاری از بزرگان دین شناس، باتقوا، پرهیزکار و آشنا به مسائل و احکام طهارت و نجاست، تنها با یک لیوان آب، غسل می نموده اند. در این جا، برخی از روایاتی که مقدار وزن آب مصرف وضو و غسل را تعیین نموده اند، به عنوان برنامه و الگوی عملی دینداران می آید تا به آن عمل کنند و از بلای وسواس، در امان بمانند.

قالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله : «اَلْوُضُوءُ مُدٌّ وَ الْغُسْلُ صاعٌ وَ سَیأْتی أَقْوامٌ بَعْدی یسْتَقِلُّونَ فَأُولئِک عَلی خَلافِ سُنَّتی وَ الثّابِتُ عَلی سُنَّتی مَعِی فی خَطِیرَةِ الْقُدْسِ»؛(126)

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: «یک مد آب (یعنی کمتر از یک کیلو)، برای وضو و یک صاع (سه کیلو) آب برای غسل کافی است، و افرادی در آینده، این مقدار را کم می پندارند. آنان خلاف روش و سنت من رفتار می نمایند و کسی که بر سنت من ثابت قدم و وفادار باشد، در بهشت با من خواهد بود».

آری، تهدید و تشویقی بالاتر از این فرمایش سرور کائنات صلی الله علیه و آله برای پیروانش، که امت مرحومه نامیده می شوند، نخواهد بود. جا دارد که کسانی که به ویژه در طهارت و نجاست، مبتلا به وسواس شده اند، قدری بیندیشند و خود را از آورنده احکام الهی و شخص اول اسلام، بهتر و داناتر ندانند و به روش معمولی و متعارف همگانی، عمل نمایند تا با آن حضرت در بهشت برین باشند، و گر نه، از برهان خلف ثابت می شود که در اثر وسوسه های شیطانی و عمل نکردن به احکام الهی، ضمن دشواری های دنیوی، باید در آتش جهنم اخروی جاویدان بمانند.

آب استنجا

یکی از مواردی که وسواسی را در وسوسه غوطه ور می سازد و او را سرگردان تر می سازد، ترشح آب توالت و شستشوی بدن است. وسواسی هم برای مبارزه با شیطان و دام های او، باید به تکلیف الهی عمل کند. ببیند دستور اسلام چیست؟ همان را عمل کند.

عَنْ زُرارَةِ قالَ: رَأَیتُ الْباقِرَ علیه السلام یخْرُجُ مِنَ الْحَمّامِ فَیمْضی کما هُوَ لا یغْسِلُ رِجْلَهُ حَتّی یصَلّی؛ زراره می گوید: دیدم امام باقر علیه السلام از حمام بیرون آمدند و بدون این که پایشان را بشویند، وارد رخت کن گردیده و مشغول به خواندن نماز شدند.

راوی می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: در توالت، خود را با آب می شویم، لباس من در آبی که خود را با آن شسته ام، می افتد. حکم آن چیست؟ امام صادق علیه السلام فرمود: «مانعی ندارد».(127)

مطلب روشن است که وقتی عین نجاست در آب باشد، آب، نجس و لباس هم نجس می گردد، ولی آنجا که عین نجاست در آب نیست، آب پاک است.

راه حل عملی برای وسواسی

می دانیم که روز هشتم ذی الحجه را «یوم الترویه» می گویند. یعنی در آن روز، حاجی ها مشک های خود را آب کرده و برای مصرف چند شبانه روزی که در عرفات، مشعر و منا بوده، می برند. در آن زمان که آب لوله کشی و جاری، مطلقا در این مناطق وجود نداشت، هر حاجی یک مشک آب از مکه برداشته، با همین یک مشک آب غسل می کرد، وضو می گرفت، خود را شستشو داده، سر قربانی خود را با آن تطهیر نموده، بعد، حلق می نمود (حلقی که انسان می بیند، گاهی چند جای سر، خونی می شود) و سر خود را شسته و تمام کارهایی که نیاز بود، با همین آب انجام می داد. بعد همین افراد با رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام ، نشست و برخاست داشتند و از باب طهارت و نجاست، هیچ کجا در روایات یا تاریخ دیده نشده که معصومین علیهم السلام از این افراد کناره گیری کنند، بلکه از غذا و آشامیدنی آنها هم استفاده می کردند.

به طور کلی مسئله طهارت و نجاست در شرع مقدس اسلام، به این سختی و مشکلی نیست که بعضی از افراد وسواسی و یا حتی افراد به اصطلاح محتاط، عمل می کنند. مسئله بسیار راحت تر از این مقوله ها است که ما فکر می کنیم.

شرع مقدسی که می فرماید: «مخرج غائط با سه سنگ و کلوخ پاک می شود»، شرع مقدسی که می فرماید: «مخرج بول با دو برابر قطره آبی که در مخرج آن قرار دارد پاک می گردد»، شرع مقدسی که می فرماید: «بدن حیوان وقتی نجس شد، همین که نجاست از بین برود، بدن حیوان هم پاک شده و احتیاجی به آب کشیدن ندارد»، شرع مقدسی که می فرماید: «آب استنجا (آبی که مخرج بول و غائط با آن شسته می شود) با آن شرایط پاک است»، شرع مقدسی که می فرماید: «اگر چیزی نجس شد و از جلوی نظر شما غایب شد و آوردند، پاک است» و...، از مذاق شرع مقدس، انسان می فهمد که مسئله طهارت و نجاست، خیلی راحت تر از این است که افراد محتاط یا وسواسی به آن فکر می کنند. لذا باید افراد گرفتار وسواس، بیشتر در این مثال هایی که آورده شد، بیندیشند و با بی اعتنایی که تنها راه نجات است، خود را از این مهلکه که انسان را از چشیدن طعم و لذت عبادت محروم می کند، رهایی بخشند تا این که لذت عبادت و بندگی خدا را بیشتر درک نمایند و از عبادت الهی خسته و آزرده نگردند. خداوندا! به همه اولیا و مقدسان درگاهت قَسمت می دهم همه گرفتاران به وسواس را نجات مرحمت فرما. آمین یا رب العالمین.

وسواس در نماز

21 - شخصی در قرائت حمد گرفتار وسواس شده بود، به طوری که کلمه ای را چندین بار تکرار می کرد. در رساله برخی از مراجع تقلید خوانده بود که نماز او اشکال دارد، لذا از این امر بسیار ناراحت و نگران تکلیف نمازهای گذشته اش بود. نزد من آمده و پرسید: تکلیفم چیست؟

در پاسخ گفتم: از آنجایی که مرحوم آیت اللّه خویی رحمه الله و جمعی از فقهای معاصر (حفظهم اللّه ) فرموده اند نماز صحیح است و چون فقهای دیگر، احتیاط واجب نموده اند و شما هم از مرجعی تقلید نموده اید که احتیاط واجب داشته اند، لذا می توانید به یکی از مراجعی رجوع کنید که نماز را صحیح می دانند و بنا بر فتوای آن مرجع، نمازهای گذشته شما هم صحیح است، لیکن تا می توانی باید اعتنا به وسوسه نکنی.

مردی به خدمت خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول اللّه ! به تو شکایت می کنم از وسوسه هایی که در نماز بر من وارد می شود، تا آنجا که نمی دانم چقدر نماز خوانده ام، زیاد خوانده ام یا کم؟ حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: «وقتی داخل نماز شدی، با انگشت شهادت دست راست، بر ران چپ خود بزن و بگو: بِسْمِ اللّه وَ بِاللّه ، تَوَکلْتُ عَلَی اللّه ، أَعُوذُ بِاللّه السَّمیعِ الْعَلیمِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ، در این هنگام او را رد خواهد کرد».(128)

قالَ الْباقِرُ علیه السلام : «إِذا کثُرَ عَلَیک السَّهْوُ فَامْضِ عَلی صَلاتِک فَإِنَّهُ یوشَک أَنْ یدَعَک إِنَّما هُوَ مِنَ الشَّیطانِ»؛(129)

امام باقر علیه السلام فرمود: «هر گاه در نماز شک بر تو زیاد شد، اعتنا مکن، زیرا این وسوسه از شیطان است و ممکن است تو را از کار بازدارد».

قالَ الصّادِقُ علیه السلام : «إِذا کثُرَ عَلَیک السَّهْوُ فَامْضِ فی صَلاتِک»؛(130)

امام صادق علیه السلام فرمود: «هر گاه شک تو در نماز زیاد شد، پس نمازت را ادامه بده و اعاده نکن».

عَنْ أَبیعَبْدِاللّه علیه السلام فِی الرَّجُلِ یکثُرُ عَلَیهِ الْوَهْمُ فِی الصَّلاةِ فَیشُک فِی الرُّکوعِ فَلایدْری أَرْکعَ أَمْ لا، وَ یشُک فِی السُّجُودِ فَلایدْری أَسَجَدَ أَمْ لا، فَقالَ: «لایسْجُدُ وَ لایرْکعُ وَ یمْضی فی صَلاتِهِ حَتّی یسْتَیقِنَ یقینا»؛(131)

عمار از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: «اگر کسی در نماز زیاد شک می کند راجع به رکوع، نمی داند که آن را به جای آورده یا نه، هم چنین سجده را نمی داند که به جای آورده است یا نه، باید نماز خود را ادامه دهد و اعتنایی به شک نکند، مگر این که یقین کند که رکوع یا سجده را به جای نیاورده که در این صورت، باید آن را به جای آورد».

عَنْ عَلِی بْنِ أَبیحَمْزَةٍ عَنْ رَجُلٍ صالِحٍ علیه السلام قالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یشُک فَلایدْری واحِدَةً صَلّی أَوِ اثْنَتَینِ أَوْ ثَلاثا أَوْ أَرْبَعا یلْتَبِسُ عَلَیهِ صَلاتُهُ، قالَ: «کلُّ ذا»؟ قالَ: قُلْتُ: نَعَمْ، قالَ: «فَلْیمْضِ فی صَلاتِهِ وَ یتَعَوَّذُ بِاللّه مِنَ الشَّیطانِ فَإِنَّهُ یوشَک أَنْ یذْهَبَ عَنْهُ»؛(132)

علی بن ابی حمزه گفت: از معصوم علیه السلام پرسیدم: کسی که در نماز شک می کند و نمی داند که یک رکعت خوانده یا دو یا سه یا چهار رکعت، چه وظیفه ای دارد؟ فرمود: «همه اینها با هم واقع شده است»؟ عرض کردم: بلی.

فرمود: «نماز را تمام کند و پناه ببرد به خدا از شر شیطان، امید است که وسواس از او برطرف شود».

قالَ الصّادِقُ علیه السلام : «إِذا کانَ الرَّجُلُ مِمَّنْ یسْهُوا فی کلِّ ثَلاثٍ فَهُوَ مِمَّنْ کثُرَ عَلَیهِ السَّهْوُ»؛(133) امام صادق علیه السلام فرمود: «هر گاه شخصی از کسانی باشد که در هر سه نماز خالی از شک نباشد، وی از اشخاص کثیرالشک است».

اختصار نماز

در عین حال که طولانی خواندن نماز، در صورتی که از وقت فضیلت خارج نشود، بسیار مطلوب و پسندیده است، ولی یکی از شیوه های درمان وسواسی در نماز، به اختصار خواندن نماز است، تا شیطان فرصت وسوسه نیابد.

عَنْ عُبَیدِاللّه الْجِبِلی قالَ: سَأَلْتُ أَباعَبْدِاللّه علیه السلام عَنِ السَّهْوِ فَإِنَّهُ یکثُرُ عَلَی فَقالَ: «أَدْرِجْ صَلاتَک إِدْراجا». قُلْتُ: فَأَی شَی ءٍ الاْءِدْراجُ؟ قالَ: «ثَلاثُ تَسْبیحاتٍ فِی الرُّکوعِ وَ السُّجُودِ»؛(134)

عبیداللّه جبلی می گوید: از حضور امام صادق علیه السلام در باره فراموشی جویا شدم و عرض کردم: در من شک و سهو، بسیار ایجاد می شود. آن حضرت علیه السلام فرمود: «نمازت را به اختصار بخوان». پرسیدم: چگونه مختصر کنم؟ فرمود: «در ذکر رکوع و سجود، فقط به سه بار سبحان اللّه گفتن، اکتفا کن».

قالَ الصّادِقُ علیه السلام : «ینْبَغی تَخْفیفُ الصَّلوةِ مِنْ أَجْلِ السَّهْوِ»؛

امام صادق علیه السلام فرموده است: «سزاوار است برای زدودن فراموشی، نماز را مختصر بخوانند».

وسواس در نیت

به عنوان مقدمه باید گفت که پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله فرموده است: «إِنَّمَا الاْءَعْمالُ بِالنِّیاتِ»؛(135) «اعمال باید با نیت باشد و رضای الهی و تقربش منظور باشد».

و جای دیگر فرموده است: «إِنَّما لاِءِمْرِئٍ ما نَوی»؛(136) «مرد است و نیتش». «لا عَمَلَ إِلاّ بِنِیةٍ»؛(137) «عملی مقبول نمی شود، مگر با نیت باشد».

این معانی در روایات فراوانی از معصومین علیهم السلام وارد شده و فقها هم به استناد این روایات، سخنان فراوان گفته اند. از این امر روشن می شود که نیت در عبادت، واجب است. زیرا هر عملی که بدون نیت باشد، یعنی برای غیرپروردگار انجام شود، اثری نخواهد داشت. برای نمونه، اگر آدمی بدون نیت عبادی غسل کند یا وضو بگیرد، بلکه برای پاکیزگی و یا خنک شدن و یا ریا، چنین کند، عمل او اثری نخواهد داشت. مثلاً اگر شخص جنب یک روز کامل در استخر و یا دریا شنا کند، ولی نیت غسل نکند، باز هم جنب خواهد بود.

اما برخی از امور، اگر به مسائل شرعی هم مربوط گردد، بدون نیت نتیجه خواهد داشت، مثل این که آدمی لباس نجس را در آب تطهیر نماید و یا قبری را حفر کند و یا میتی را کفن نماید، زیرا هدف از این امور، مجرد انجام آنها است و لا غیر؛ و مصالحی که متعلق به انجام دادن آنها است، به هر نیتی باشد محقق می شود، ولی اگر بدون نیت و رضای الهی انجام شود، برای انجام دهنده اش ثوابی نخواهد بود و به عکس اگر با آن، نیت تقرب باشد، ثواب هم خواهد داشت.

با این مقدمه، بر هر عاقل و بالغی واجب است اعمال خود را به عنوان این که تقرب به درگاه خداوند متعال بجوید انجام دهد، تا در نتیجه، ثواب نیز عایدش گردد و نیز بداند که ذات اقدس الهی، از لطایفی که بندگان در عبادتش به کار می برند، با آن که او بی نیاز از عبادت است، مسرور می شود. زیرا عبادات ما، در عین بی نیازی خداوند از آنها، لطایفی است که از سوی ما انجام می شود.

فرد باایمان و باکیاست و فراست، به مصداق «اَلْمُؤْمِنُ کیسٌ» حتی کارهای روزمره را، مثل غذاخوردن، آشامیدن و... به قصد قربت به پروردگار عزیز انجام می دهد، یعنی با نیت قلبی غذا می خورد تا بدنش قوی گردد، مریض نشود و بتواند آمادگی کامل برای انجام واجبات، اعم از نماز، روزه و... داشته باشد و دفع ضرر گرسنگی و تشنگی نماید که خود هم واجب است، یا این که لباس می پوشد تا بدنش از سرما و گرما محفوظ بماند و بتواند با نشاط و توانایی، برای برگزاری نماز و ارتباط با خالق حاضر گردد، یا این که نزدیکی با همسر حلال خود را، در عین حال که ارضای قوه حیوانی شهوانی است، به قصد تقرب به درگاه حضرت احدیت و رعایت حال همسر انجام دهد، تا از این لحاظ هم، بهتر بتواند به امور اخروی و دنیوی برسد.

بنا بر این، تمام این اعمال انسان های زیرک، نوعی عبادت محسوب می شود و ثوابی از پروردگار کریم برای آن منظور می گردد و خود، رشد، تکامل و تجارتی است که به هیچ وجه زیان نخواهد داشت.(138)

وسواس در نیت نوعی از کارهای عجیب و غریب و بیهوده برخی از افراد وسواسی است: مثلاً گاهی امام جماعت بعد از حمد، یک سوره مفصل را قرائت می کند و شخص وسواسی، با بازی کردن دست ها و حرکات بی جا و بی مورد پا، دست، سر و گردن، به رکوع اول نمی رسد و خود را برای رکعت دوم آماده می کند، ولی باز هم با وجود قنوت طولانی امام، توانایی نیت نماز را ندارد و بالاخره تا آخر نماز، شیطان لعین او را گول زده و از ثواب نماز جماعت و فضیلت اول وقت بازمی دارد.

او لحظه ای هم نمی اندیشد که اگر نماز هیچ یک از این جماعت انبوه، که در پی امام جماعت که گاهی مجتهد جامع الشرایطی نیز هست نماز می خوانند، درست نباشد، نماز او هم صحیح نخواهد بود. گاهی نیز دیده شده که این افراد همیشه نمازهای باطل و شیطانی خود را خارج از وقت می خوانند، چون ساعت ها طول می کشد تا وسواسی، نیت نماید. در این قبیل موارد، برای درمان و علاج، به آنان گفته می شود که بدون نیت نماز بخوانید.

یکی از مجتهدین به مقلد وسواسی خود گفت که نماز نیت نمی خواهد. مقلد پس از مدتی مراجعه کرد و گفت: هر کاری می کنم، نمی توانم بدون نیت نماز بخوانم. گفتند: همین حرف، خود نیت است.

اگر شما برای انجام کاری از منزل خارج شوید، هرگز مدام آن را به زبان نمی آورید، اما اگر در راه، دوستی شما را ببیند و از شما بپرسد که به کجا می روید، قصد خود را باز خواهید گفت. همین امر نیت است و همین اندازه نیز در نیت عبادت کافی است. به زبان آوردن و تلفظ نیت، لازم نیست و همین قصد انجام کاری، به عنوان خواسته پروردگار متعال، کفایت می کند و این، بهترین نوع نیت اعمال است. البته برخی نیز به خاطر این که بهشتی شوند، از آتش جهنم در امان باشند، قصد انجام آن کار را می نمایند و اگر چه این نیت، درجه دون تری دارد، ولی باز هم کافی است و نیت عملی می شود. حتی برخی از فقها بر آنند که اگر آدمی نیت را به زبان تلفظ کند مکروه است، بلکه خطوردادن در فکر و ذهن هم نمی خواهد.(139)

حال با این همه سادگی و آسانی نیت، چرا وسواسی، دستورات شیطانی را گردن می نهد و به عنوان این که نیت برایش حاصل نمی شود، مدت ها از عمر گران مایه خود را تلف می نماید. او در آخرت باید جوابگوی اتلاف این همه عمر خود باشد. آیات، اخبار و اجماع فقهای دین و عقل، این عمل را مردود دانسته و آن را نوعی بیماری به حساب آورده اند. چه، تمام کارها و عبادت وسواسی، بیهوده و موجب رضای شیطان و خشم خداوند رحمان است.

ابوحامد غزالی گفته است: وسوسه در نیت نماز یا به سبب کمبود و فساد عقل است و یا به دلیل آشنانبودن به شرع مقدس، زیرا فرمان برداری، تعظیم و اجرای دستورات الهی در قصد و نیت، مثل فرمان برداری و تعظیم دستورات دیگران است.

اگر عالمی به کسی وارد شود و آن کس برای احترامش از جای برخیزد، اگر بگوید: نیت کردم که برخیزم و این برخاستن برای وارد شدن زید عالم، آن هم به خاطر فضل و دانشی که دارد، بوده است، او را دیوانه و بی عقل می گویند، زیرا نیازی به گفتن آن مطالب بیهوده نبوده است، زیرا هر کس او را می دید، می دانست که برخاستن او برای ادای احترام بود، مگر این که در حال قیام کار دیگری را انجام دهد که امر مشتبه گردد، یا این که به اشتباه برخاسته باشد، یا این که پس از مدتی از جا برخیزد که در آن حال، همگان خواهند دانست که برخاستن او به احترام عالم نبوده است.

با این مثال، می توان فهمید که فرد، مبتلا به مرض وسواس است و یا جاهل به مسائل شرعی نیت در عبادات و این، وسواسی است که خود را به زحمت می اندازد که قلب خود را مثلاً برای اتیان و به جا آوردن نماز ظهر، آن هم ادا، نه قضای واجب، با تلفظ الفاظ به زبان آماده کند. این، عملی بیهوده و خلاف شرع است و وسواسی همان گونه که گفته شد باید نیت کند و این کار را ادامه دهد تا عادت کند و وسواسش برطرف گردد.(140)

همه فقهای گذشته رضوان اللّه تعالی علیهم و فقهای حاضر، کثر اللّه امثالهم و حفظهم اللّه تعالی، در رساله های عملیه و کتب فقهی خود، به این مطلب تصریح فرموده اند و اضافه بر آن، خلاف احکام الهی است.

وسوسه در نیت، از جمله عوارض نفسانی و امور شیطانی است. گاهی شیطان برای بطلان و فساد اعمال مؤمنان، فعالیت هایی می کند تا آنان را به گمراهی کشانیده و با کارهای باطل فراوان و غیرعقلایی جلوه دادن اعمال، آنان را از راه ثواب و صحیح به درکند. اما شارع مقدس، هیچ گاه حکم به تکلیف محال و ما لایطاق و خارج از توانایی آدمی نمی کند و این گونه افکار، از وساوس سیاه شیطانی، هلاک کننده و گمراهی خالص است. لذا این افراد، در نادانی محض، از راه راست دور و در شبهات غوطه ورند، زیرا نیت، امری قلبی است و ارادی و به دست آوردنش، نیازی به کارهای خارجی بدنی ندارد و با قصد جزیی حاصل می شود، همان گونه که در سایر کارها نیز چنین است. جای بسی تأسف است که انسان های عاقلی خود را این همه به زحمت وامی دارند تا نیت کنند، حال آن که عقلا هیچ فرقی بین انجام کارهای عادی و عبادی نمی گذارند و این گرفتاری ها، فقط وسوسه های شیطانی است و بس و هیچ ربطی به کارهای عبادی ندارد.

شیطان با این وسوسه ها می کوشد که آدمی را از عبودیت خداوند منصرف کند و او را به خیالات واهی و افکار ناپسند مشغول سازد، تا از راه بندگی منحرف شود و به فرمان وسوسه های شیطان درآید. در این حال، اصل عبادت فراموش می شود و آدمی خود را در دام اشتغالات شیطانی می یابد. برخی از این وسوسه های شیطانی چنین است:

1 - تمام کارهای عبادی آدمی، به دلیل شک و تردید، صحیح نخواهد بود.

2 - وقتی احساس می کند که وقت عبادت است، همانند افرادی که به کار مشکل و مکروهی واداشته شوند، از سر طیب خاطر، عبادت نمی کند و نگرانی شدید و اندوه بزرگی، که حاصل عدم توانایی او در نیت عبادات است، در او ایجاد می شود و گونه ای انکار قلبی در باره این سخن خداوند پیدا می کند: «ما جَعَلَ عَلَیکمْ فِی الدّینِ مِنْ حَرَجٍ»؛(141) «خداوند سختی و زحمتی در دین، برای شما قرار نداده است».

فرد مبتلا به وسواس، خلاف این آیه، برای خود مشکلات و زحماتی ایجاد می کند و هنگام عبادت و حضور در محضر خالق قادر، به جای خرسندی قلبی و درونی در قبال راز ونیاز و بهره برداری از سخن گفتن با محبوب و در نتیجه، تقرب و تزکیه، خود را دور از سعادت، لذت عبادت و مناجات می یابد.

3 - او تمام وقت خود را صرف یک قسمت کوچک از عبادت که فرضا نیت باشد می کند و از بقیه عبادات محروم می شود و در نتیجه، متحمل ضرر و زیان های دنیوی و اخروی می گردد.

تذکر یک نکته دیگر هم ضروری می باشد. اگر فرد مبتلا به وسواس، بیماری خود را به دیگران سرایت دهد، خود مسئول این گناه خواهد بود. به این حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله توجه کنید:

«مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیئَةً فَعَلَیهِ وِزْرُها وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِها إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ»؛(142)

«هر کس بدعتی بگذارد و کار زشتی را رواج دهد، گناه آن کار و گناه کسانی که تا روز قیامت، آن کار را انجام می دهند، بر عهده او خواهد بود».

پس به هوش باشیم و در درمان بیماری های اخلاقی بکوشیم تا هم خود و هم دیگران را از عواقب شوم آنها رهایی بخشیم. پس بیاییم دیگران را به زشتی، پلیدی و گناه رهنمون نشویم، زیرا «اَلدّالُّ عَلَی الشَّرِّ کفاعِلِهِ»؛(143) «هر کس دیگران را به زشتی راهنمایی کند، گویی خود آن را انجام داده است».

نگارنده: در محلی برای تبلیغ رفتم که صاحب خانه فرزندی داشت که بیش از سی سال، گرفتار وسواس شدید شده بود. صاحب منزل نقل کرد در موقعی که این فرزند، بچه بود، شخصی به عنوان مبلغ آمد به محل و در منزل ما بود. آن شخص دارای وسواس در وضو و طهارت بود، لذا این بچه به افعال او نگریست و خیال کرد این دستور شرع است و تا به حال، سخت گرفتار شده است و رنج زیاد هم می برد.