وسواس، شناخت و راه های درمان

علی محمد حیدری نراقی

- ۷ -


پرهیز از نماز جماعت و مردم

یکی دیگر از مواردی که فرد در دامن وسواس می افتد، نماز جماعت است. از آنجا که نماز جماعت وقتی تعداد به ده نفر یا بیشتر برسد، ثواب آن قابل شماره نیست، شیطان برای این که فرد را از این ثواب محروم گرداند، یا در عدالت امام جماعت وسوسه می کند یا در وضع نمازگزاران.

در عروه آمده است: وقتی تعداد نمازگزاران از ده نفر تجاوز کند، اگر تمام آسمان ها کاغذ، دریاها مرکب، درخت ها قلم و مردم روی زمین و ملائکه، نویسنده شوند، نمی توانند ثواب یک رکعت نماز جماعت را شماره کنند.(144)

مرحوم آیت اللّه العظمی سیدمحمدکاظم یزدی در باره کسی که نماز جماعت را ترک کند، می نویسد: غیبت او جایز است، از عدالت می افتد و برای کارهایی که عدالت شرط است، مفید نیست. باید با او ترک رابطه کرد و امام مسلمانان باید به او اخطار کند و او را از کار بدی که انجام می دهد، پرهیز دهد و اگر سرانجام به جماعت حاضر نشد، باید خانه اش را آتش بزند.

جای تردید نیست که اگر دلیل قانع کننده ای داریم که فلان پیش نماز عادل نیست، ترک نماز جماعت اشکالی ندارد. این مسجد نه، مسجد دیگر، ولی اگر خیال است و سوء ظن، خطر بزرگی در کمین است که باید از آن حالت خارج شد.

انسان موجودی است اجتماعی و در تمام دنیا برای رابطه اجتماع، کارهای دسته جمعی وجود دارد، هر چند، عاقلانه نباشد و دارای مفاسد و عوارضی باشد، مثل کازینوها، کاباره ها و... . در اسلام این حس ارتباط و نیاز به جامعه را، در غالب خدمات اجتماعی ریخته اند و به صورت نماز، تبلیغات، جشن و عزاداری عرضه کرده اند.

همان طوری که شرکت در اجتماع، گاهی سر از ریا و خودپسندی در می آورد، جداماندن از اجتماع، موجب انحراف فکری و اخلاقی می گردد و چنین افرادی در معرض تهمت های گوناگون قرار می گیرند و چه بسا، در دین فرد هم شک شود که آیا چه دینی دارد. به جای این که فرد، در جامعه و با جامعه باشد و در خدمات اجتماعی سهیم، به انزوا، مریضی و به دروغ و غیبت افتادن دیگران کشیده می شود.

جای تردید نیست که وقتی امام جماعت امام علی علیه السلام باشد و مخالفین نماز جماعت، مخالفین آن حضرت، مسئله سوزاندن خانه، جای دارد، ولی اگر به عکس شد و امام علی علیه السلام به خاطر دفن پیامبر صلی الله علیه و آله و عزاداری و غصب خلافت آن حضرت، نماز جماعت را ترک کرد، آیا باید خانه آن حضرت آتش زده شود، آن هم به آن صورت که زهرای اطهر علیه السلام میان درب و دیوار قرارگیرد و سقط جنین نماید؟

قانون خوب وقتی به دست اجراکننده بد بیفتد، بهتر از این ثمره نمی دهد. وسوسه ریاست که آمد، به فرموده امام علی علیه السلام : «حُبُّ الشَّی ءِ یعْمی وَ یصِمُّ»؛ «عشق به موضوع، کور و کر می کند»، چشم، مغز و گوش فکر، بسته می شود و دست به هر نوع اقدامی می زند.

علاج وسواس

هم زمان با عقیقه، دعا و تربیت در خانه، به ورزش باید توجه کافی بشود، به خصوص دویدن، شناکردن، تیراندازی و اسب سواری که به آنها سفارش فراوان شده است.

اسب دوانی و تیراندازی

در چهارده قرن قبل یعنی دوره قیام رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، ورزش یک امر ضروری بهداشتی در حیات اجتماعی بشر نبود، چه آن که مردم آن روز برای تأمین معاش، به قدر کافی فعالیت جسمانی و حرکات عضلانی داشتند و اعمال تطابقی بدنشان خود به خود صورت می گرفت، به علاوه

چون کارها به وسیله دست و با نیروی انسانی انجام می شد، اوقات فراغتشان آن قدر زیاد نبود که در جستجوی کارهای تفریحی و سرگرم کننده باشند.

با این حال پیشوای گرامی اسلام از اوقات کوتاه فراغت مردم استفاده کرد. بعضی از اعمال ورزشی تفریحی را به منظور هدف های مخصوص، مورد تشویق و تأیید قرار داد تا به وسیله آن، پاره ای از مصلحت های اجتماعی را تأمین نماید و در ضمن پیروان خود را از انحراف هایی که ممکن بود در مواقع بیکاری دامنگیرشان شود، مصون نگاه دارد.

مسابقه اسب دوانی و تیراندازی در اسلام به عنوان دو عمل ممدوح و پسندیده به حساب آمده و در ترغیب مردم به این مسابقه، روایات بسیاری آمده است و با آن که پیشوای اسلام قماربازی و برد و باخت را بر پیروان خود تحریم نموده و آنان را از این عمل برحذر داشته است، ولی در مسابقه اسب دوانی و تیراندازی، شرط بندی و برد و باخت را امضا نموده است و قانونا آن را مجاز شناخته است تا بدین وسیله، تمایل تفوق طلبی و برتری جویی مردم را تحریک کند و آنان را برای کسب افتخار و امتیاز، به رقابت یکدیگر وادار سازد و در نتیجه، به فنون سواری و تیراندزی تسلط کامل یابند.

شرکت پیغمبر صلی الله علیه و آله در اسب دوانی

اولیای گرامی اسلام علاوه بر تشویق مردم، خود شخصا در این مسابقات مکرر شرکت کردند و پیروزی های درخشانی به دست آوردند تا جایی که در بعضی از مواقع، زبردستی و مهارتشان باعث تعجب بینندگان مسابقه می شد.

عَنْ أَبی لَبیدٍ قالَ: سُئِلَ ابْنُ مالِک: هَلْ کنْتُمْ تَتَراهَنُونَ عَلی عَهْدِ رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله فَقالَ: نَعَمْ راهَنَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله عَلی فَرَسٍ لَهُ فَسَبَقَ فَسُرَّ بِذلِک وَ أَعْجَبَهُ؛(145)

از انس بن مالک سؤال شد: آیا شما در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله برای مسابقه شرط بندی می کردید؟ جواب داد: بلی، پیغمبر صلی الله علیه و آله خود روی اسبی که داشت، شرط بندی کرد و مسابقه را برد. این پیروزی باعث مسرت و اعجاب آن حضرت شد.

چند نفر از مشرکین برای دستبرد به گوسفندهای مردم، به اطراف مدینه آمدند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و جمعی از مسلمین برای سرکوبی آنان بر اسب ها سوار شدند و به خارج مدینه روی آوردند. مشرکین که احساس خطر نمودند، به سرعت فرار کردند و خود را از دسترس مسلمین دور ساختند.

فَقالَ أَبُوقَتادَةَ: یا رَسُولَ اللّه ! إِنَّ الْعَدُوَّ قَدْإِنْصَرَفَ فَإِنْ رَأَیتَ أَنْ نَسْتَبِقَ فَقالَ: نَعَمْ، فَاسْتَبِقُوا فَخَرَجَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله سابِقا عَلَیهِمْ؛(146)

ابوقتاده که یکی از سواران حضرت بود، به حضرت عرض کرد: دشمن برگشته است و اگر موافقت فرمایید، در این صورت یک مسابقه اسب دوانی برقرار کنیم. رسول اکرم صلی الله علیه و آله جواب مثبت داد. مسابقه آغاز شد و سرانجام، آن حضرت از همه پیشی گرفت و مسابقه را برد.

رُوِی أَنَّ النَّبِی صلی الله علیه و آله مَرَّ بِقَوْمٍ مِنَ الاْءَنْصارِ یتَرامَوْنَ، فَقالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله : «أَنَا مَعَ الْحِزْبِ الَّذی فیهِ ابْنُ الاْءَرْدَعِ». فَأَمْسَک الْحِزْبُ الاْخَرُ وَ قالُوا: لَنْ یغْلَبَ حِزْبٌ فیهِ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله . فَقالَ: «اِرْمُوا فَإِنّی أَرْمی مَعَکمْ»، فَرَمی مَعَ کلِّ واحِدٍ مِنْهُمْ رَشَقا؛(147)

روایت شده رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر مردمی از انصار که مشغول تیراندازی بودند، گذر کرد و داوطلب شد که در مسابقه آنها شرکت کند. فرمود: «من با گروهی که ابن اردع در آن است، همکاری می کنم». دسته مقابل با شنیدن سخن آن حضرت، از تیراندازی دست کشیدند و گفتند: گروهی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله در آن تیراندازی کند، هرگز مغلوب نخواهد شد. برای آن که مسابقه تعطیل نشود، فرمود: «من با هر دو گروه همکاری می کنم». مجددا مسابقه شروع شد و پیغمبر صلی الله علیه و آله با هر دو دسته تیراندازی کرد.

عَنْ أَبی عَبْدِاللّه علیه السلام إِنَّهُ کانَ یحْضُرُ الرَّمْی وَ الرِّهانَ؛(148)

امام صادق علیه السلام در مسابقه تیراندازی حاضر می شد و در شرط بندی آن شرکت می فرمود.

شناکردن

شناوری برای جوانان به خصوص، یکی دیگر از ورزش های مفید و ثمربخش و از تفریحات سالم و نشاط آور است که مورد توجه پیشوای اسلام قرار گرفته و پیروان خود را به فراگرفتن آن تشویق کرده است.

قالَ الرَّسُولُ صلی الله علیه و آله : «عَلِّمُوا أَبْنائَکمُ الرَّمْی وَ السَّباحَةَ»؛(149)

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: «به فرزندان خود تیراندازی و شنا بیاموزید».

شنا عضلات را به حرکت در می آورد، بدن را به فعالیت وامی دارد و جسم را تقویت می کند و به آدمی نیرو می بخشد. شنا در ساعات فراغت، یکی از وسایل سرگرمی و تفریح است و مایه شادمانی و مسرت است. به علاوه کسی که شنا می داند، قادر است در موقع پیش آمد، خود را از آب برهاند و یا غریق را نجات دهد.

ورزش های مفید و نیروبخش دیگری نیز وجود دارد که جوانان می توانند در ساعات فراغت از آنها استفاده کنند از قبیل: پیاده روی، کوه نوردی، حرکات سالم ورزشی و خلاصه، هر قسم فعالیت عاقلانه و بی ضرری که باعث تأمین سلامت بدن و تقویت جسم می شود.

سلامت و نیرومندی بدن، شرط اساسی هر پیروزی و موفقیت در زندگی بشر است. انسان بیمار و ناتوان، نه قادر است به امور علمی و دینی بپردازد و نه می تواند امور مادی و دنیوی خود را به درستی اداره کند.

در زندگی ماشینی امروز که مردم به اندازه کافی فعالیت جسمانی و حرکات عضلانی ندارند و بر اثر اختلال اعمال تطابقی و ناموزونی تعادل داخلی، سلامتیشان در معرض خطر قرار گرفته است، ناچار باید از حرکات ورزشی استفاده کنند و خود را به فعالیت وادارند.

مسافرت و جهان گردی

یکی از تفریحات مطبوع و نشاط انگیز که آثار درخشانی در بهبود جسم و پرورش فکر دارد، مسافرت است. در آیین مقدس اسلام، مسافرت یکی از وسایل تفریح و لذت، شناخته شده و در روایات مذهبی مورد توجه مخصوصی قرار گرفته است. به شرط آن که سفر برای معصیت و به منظور اجرای برنامه های غیرمشروع و نیل به لذت های ناروا نباشد.

فی وَصِیةِ النَّبِی صلی الله علیه و آله لِعَلِی علیه السلام قالَ: «یا عَلِی! لاینْبَغی لِلرَّجُلِ الْعاقِلِ أَنْ یکونَ ظاعِنا إِلاّ فی ثَلاثٍ مَرَمَّةٍ لِمَعاشٍ أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعادٍ أَوْ لَذَّةٍ فی غَیرِ مُحَرَّمٍ»؛(150)

رسول اکرم صلی الله علیه و آله در وصایای خود به علی علیه السلام فرموده: «سزاوار نیست انسان عاقل سفر برود، مگر برای سه منظور: یا برای تجارت و تحصیل درآمد و اصلاح معاش؛ و یا برای نیل به کمالات معنوی و تعالی روح و ذخیره معاد؛ یا برای تفریح و تفرج و جلب لذایذ مباح».

در این حدیث مسافرت گروه اول و دوم سفر تفریحی به معنی موضوع بحث ما نیست، زیرا گروه اول برای امرار معاش و تأمین زندگی به سفر می روند و در واقع، سفر آنها انجام وظایف در ساعات کار است. گروه دوم نیز برای ادای فریضه مذهبی یا انجام وظیفه معنوی به سفر می روند و آن نیز، سفر تفریح و تفرج نیست و تنها سفر تفریحی، برای گروه سوم است که در مواقع فراغت و به منظور نیل به لذایذ مباح مسافرت می کنند.

مسافرت و سلامت جسم

اولین اثر مفید مسافرت و تغییر محیط زندگی، سلامت جسم و تحصیل نشاط و مسرت است. کسانی که برای رفع خستگی کار مداوم و تجدید قوا، در ایام فراغت به سفر می روند، از طرفی به تفریح مطبوع و دلپذیری نایل شده و از طرف دیگر، به سلامت و نیرومندی خویش کمک کرده اند.

قالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله : «سافِرُوا تَصِحُّوا»؛(151)

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: «مسافرت کنید تا صحیح و سالم بمانید».

موضوع تغییر آب و هوا، از زمان قدیم بسیار معمول بوده است و بیمارانی را که بیماری های سخت و لاعلاج داشتند، به این نحو درمان می کردند. امروز هم مسافرت جزو برنامه های قطعی مردم قرار گرفته و یکی از مهم ترین عوامل تندرستی محسوب می شود. به طور کلی امروز از نظر پزشکی ثابت شده است که زندگی، کار و خوراک یکنواخت، برای شخص ضرر دارد و اعضا، زودتر فرسوده و ناتوان می گردند. پس تغییر زندگی و تنوع باید جزو برنامه بهداشتی قرار گیرد.

در مسافرت به گردش و راه پیمایی بپردازید و بدانید که یک راه رفتن ساده، جزو بهترین ورزش ها محسوب می شود و اقلاً روزی چند ساعت پیاده روی کنید، بدین وسیله خون بهتر جریان می یابد و غدد ترشحات داخلی کلیه و اعضا، بهتر وظایف خود را انجام می دهند. سموم بدن دفع می شود و شما شاداب و خرم می شوید. اعصاب تسکین یافته و خواب، بهتر می گردد و دیگر احتیاج به داروی خواب آور و مسکن ندارید. یک مسافرت مطلوب از صدها شیشه قرص و شربت مسکن و ویتامین ها و آمپول های مقوی بیشتر اثر دارد.(152)

مسافرت و ازدیاد معلومات

دومین اثر مفید مسافرت، بالا رفتن سطح فهم و ازدیاد معلومات و بسط اطلاعات و پرورش شخصیت است. کسی که به منظور تفریح و تفرج از کار روزانه مسافرت می کند و به شهرها و کشورهای مختلف وارد می شود، فرصتی پیدا می کند تا از وضع محیط های مختلف طبیعی و اجتماعی آگاه گردد، پیشرفت ها، عقب ماندگی ها، آبادی ها و ویرانی ها را از نزدیک مشاهده کند، مردمانی را با چهره های جدید و خلقیات متفاوت ببیند و با آداب و رسومی که در نظرش تازگی دارد، برخورد کند. با فکری آرام و مطمئن در باره آنها بیندیشد و از نیک و بدش، استفاده علمی و عملی نماید و ارزش شخصیت خود را بالا ببرد.

قالَ النَّبِی صلی الله علیه و آله : «سافِرُوا فَإِنَّکمْ إِنْ لَمْ تَغْنَمُوا مالاً أُفِدْتُمْ عَقْلاً»؛(153)

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: «مسافرت کنید، چه اگر در سفر نفع مالی عایدتان نشود، از فواید عقلی بهره مند خواهید شد».

در دیوانی که به علی علیه السلام نسبت داده شده چنین آمده است:

«تَغَرَّبْ عَنِ الاْءَوْطانِ فی طَلَبِ الْعُلی فَسافِرْ فَفِی الاْءَسْفارِ خَمْسُ فَوائِدِ

تَفَرُّجُ هَمٍّ وَ اکتِسابُ مَعیشَةٍ وَ عِلْمٌ وَ آدابٌ وَ صُحْبَةُ ماجِدِ»؛(154)

«برای نیل به تعالی و ترقی از وطن های خود دور شوید و مسافرت کنید که در سفر پنج فایده است: سفر باعث تفریح و انبساط روح است و اندوه و آزردگی ها را برطرف می کند. مسافرت یکی از راه های تحصیل درآمد و تأمین معاش است. مسافرت وسیله فراگرفتن علم و تجربه است. مسافرت به انسان، آداب زندگی می آموزد و آدمی در سفر، با افراد دارای فضیلت و خلیق برخورد می کند و با آنان دوست می شود».

خلاصه، سفر یکی از تفرج های سالم و نشاط آور است و با تسهیلاتی که صنایع ماشینی برای مسافرت فراهم آورده، جوانان می توانند قسمتی از ایام فراغت سالیانه خود را به مسافرت اختصاص دهند و از فواید این تفریح ثمربخش برخوردار گردند.

می دانیم که وسواس از ضعف جسم و ایمان سرچشمه می گیرد و هم زمان با تقویت جسم که در مطالب آینده مورد بحث قرار می گیرد، تقویت فکر و ایمان هم باید مورد توجه باشد. به همان اندازه که به دوای جسم توجه می شود، به دوای روح و روان هم باید توجه شود.

یکی از عوارض وسواس، عدم اعتماد به نفس، در وجود وسواسی است. به او باید تلقین شود که انسان است، وجود دارد، اعتبار دارد، مردم هم از او انتظار دارند که به وظایف اجتماعی خود عمل کند.

اگر در دعایی که برای درمان وسواس نوشته شده دقت کنیم، می بینیم وسواسی عاجز است، در دام شیطان اسیر است و باید توجه به خدا و توکل به آفریدگار، در نهاد او تقویت گردد و درک کند که خدا بر فرد تسلط و نظارت دارد و آگاه از اعمال او است.

به کلمه لا اله الا اللّه سفارش شده که وسواسی درک کند: فقط خدا وجود دارد، شیطان خدای دوم نیست.

به «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّه » توجه داده شده که نیروها، همه تحت کنترل خداوند است و تمام حرکت ها، زیر نظر پروردگار است.

دعاهای دیگر هم به قدرت خدا در زمین، آسمان، بهشت، جهنم، مرگ و زندگی توجه می دهد که بدانیم تمام قدرت ها به خدا برمی گردد و باید ضعف ایمان را برطرف کرد تا از دام وسواس نجات یافت، شیطان نقشی ندارد.

شفای الهی

موقعی وسواسی به شفای کامل دست می یابد که به مریض بودن خود معتقد شود، سپس برای شفای خویش اقدام کند و از خدا کمک بخواهد که او شفابخش است: «وَ إِذا مَرَضْتُ فَهُوَ یشْفینِ» ؛(155)

شفای کامل از تقویت جسمی و معنوی به دست می آید. در مرحله تقویت و درمان بدن، وسواسی باید به پزشک ماهر که متخصص روان و اعصاب باشد، مراجعه و خود را تحت نظر او مداوا کند. مطالبی که در اسلام برای درمان وسواس مطرح شده و جنبه درمان جسم دارد، مورد عمل قرار گیرد که به تفصیل به آنها اشاره خواهد شد و از جمله آنها عسل است.

خداوند در سوره نحل می فرماید:

«وَ أَوْحی رَبُّک إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذی مِنَ الْجِبالِ بُیوتا وَ مِنَ الشَّجَرِ یعْرِشُونَ ثُمَّ کلی مِنْ کلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُکی سُبُلَ رَبِّک ذُلَلاً یخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ إِنَّ فی ذلِک لاَیةً لِقَوْمٍ یتَفَکرُونَ»؛(156)

«پروردگار تو به زنبور عسل وحی کرد که: از کوه هاو درختان و در بناهایی که می سازند، خانه هایی برگزین، آنگاه از هر ثمره ای بخور و فرمان بردار به راه پروردگارت برو. از شکم او شرابی رنگارنگ بیرون می آید که شفای مردم در آن است و صاحبان اندیشه را در این، عبرتی است».

عسل به همراه قرائت قرآن و جویدن کندر، بلغم را ریشه کن می گرداند.

قالَ الصّادِقُ علیه السلام : «کانَ النَّبِی صلی الله علیه و آله یأْکلُ الْعَسَلَ وَ یقُولُ آیاتٌ مِنَ الْقُرآنِ وَ مَضْغُ اللِّبانِ یذیبُ الْبَلْغَمَ»؛(157)

امام صادق علیه السلام فرموده: «پیامبر عسل صلی الله علیه و آله می خورد و می فرمود قرائت آیاتی از قرآن و جویدن کندر، بلغم را از بین می برد».

هر گاه وسواس از نظر فکری، اخلاقی و معنوی پیش آمده است، باید وسواسی عمل خود را منطبق با قرآن، نهج البلاغه و احادیث نماید، آنجا که رفتار او با مقررات معنوی اسلام سازش ندارد، کنار بگذارد و در کنار عمل، از خدا هم کمک بخواهد.

وضع چنین فردی بدتر از وضع کل جامعه نیست. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آنگاه که آشوب و فتنه همانند شب تاریک شما را فرا گرفت، بر شما باد که به قرآن توجه کنید و از آن بهره مند گردید».(158)

توجه نکردن به قرآن، بهره نگرفتن از آن و تردید و شک در مرض خود یا نافع بودن آن، مریض را سرگردان تر می سازد.

توجه به قرآن فقط با خواندن قرآن و عمل کردن به آن به دست می آید و موجب رفع وسواس می گردد. خدای عزیز در قرآن مجید می فرماید:

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لایزیدُ الظّالِمینَ إِلاّ خَسارا»؛(159)

«ما قرآن را فرستادیم، درمان جامعه در آن وجود دارد و موجب آسایش مؤمنین است و برای ستمگران غیر از ضرر، چیزی ندارد».

اگر مرض وسواس ضعیف باشد، با توجه به قرآن و خواندن آن، مرض برطرف می گردد، ولی اگر مرض عمیق باشد، خواندن قرآن او را مریض تر می گرداند: «فَزادَهُمُ اللّه مَرَضا» ؛(160) و به عوارض فکری و اخلاقی او می افزاید. چنین فردی باید به قرآن مجسم و عامل حقیقی به قرآن مراجعه کند و در کنار آن، از خدا کمک بخواهد.

روزه: می دانیم که گاهی وسواس از اضافه شدن چربی به وجود می آید و روی مغز اثر می گذارد و تمرکز فکری از دست می رود. برای این افراد، روزه بهترین درمان است و به همین جهت در اسلام سفارش شده که در هر ماه سه روز روزه مستحبی به این صورت گرفته شود.

قالَ الصّادِقُ علیه السلام : «کانَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله یصُومُ الْخَمیسَ فی أَوَّلِ الشَّهْرِ وَ أَرْبَعا فی وَسَطِ الشَّهْرِ وَ خَمیسَ فی آخِرِ الشَّهْرِ»؛(161)

امام صادق علیه السلام فرموده: «رسول خدا پنج شنبه اول ماه، چهارشنبه وسط ماه و پنچ شنبه آخر ماه را روزه می گرفت».

هدف اصلی این است که در ماه، سه مرتبه و به فاصله حدود ده روز، روزه گرفته شود که چربی های اضافی برطرف گردد و بسوزد و در نتیجه، تمرکز فکری به وجود آید.

جای تردید نیست که این روزه برای کسانی مفید است که اضافه وزن و چربی دارند، اما برای افراد ضعیف، چه بسا روزه ضرر داشته باشد و بر وسواس بیافزاید.

این گونه افراد باید روزه مستحبی نگیرند. نسبت به روزه واجب هم آزمایش کنند و تکلیف الهی را عمل کنند.

به همین جهت باید توجه داشت که تکلیف و استحباب فرق می کند و مکلف ها هم فرق می کنند. امام علیه السلام که فرموده روزه مستحبی در ماه سه روز، معادل ثواب روزه یک عمر دارد و مرض های فکری (وسوسه) را برطرف می گرداند(162)، نظر به افرادی دارد که روزه مستحبی برای آنان زیان نداشته باشد.

در هر صورت، زیاد خوردن موجب افزایش وزن بدن و چربی می گردد و این حادثه، در گردش خون اثر می گذارد و امراض عصبی از جمله وسواس را به دنبال دارد و باز، کوتاهی در خوردن و کم خوردن نیز، ضعف می آورد و ضعف موجب وسواس می گردد.

در روایات از زیاد خوردن گوشت منع شده و فرموده اند موجب سوء خلق و بداخلاقی می گردد و کم خوردن آن موجب ضعف و سل. برای تعدیل در خوردن و پرهیز از پرخوری که موجب وسواس می شود، امام صادق علیه السلام سفارش به روزه در هر ماه، سه روز فرمود و توضیح داد که مرض های شیطانی (وسوسه) را می برد و روزه سه روز، معادل روزه یک عمر است.(163) می دانیم که رهبران دینی از راه توجه دادن به ثواب، نظر به حفظ سلامتی پیروان خود داشته اند.

ذکر و درمان وسواس

وسواس از ضعف، تزلزل و عدم تمرکز فکری ناشی می گردد و این کمبودها را می توان از طریق توجه به خدا، شناخت و کمک گرفتن از او تأمین کرد.

امام صادق علیه السلام می فرماید: از پدرم امام باقر علیه السلام پرسیدم: «قربانت گردم، آخر شب که برای نماز شب برمی خیزم چه بگویم»؟ حضرت علیه السلام فرمود: «بگو حمد مخصوص پروردگار جهانیان و آل اللّه است که خدا آنان را برای اصلاح مردم فرستاده است، ستایش مخصوص کسی است که مرده ها را زنده می کند و آنها را که در قبر هستند، روز قیامت بیرون می آورد. وقتی این مطلب را بیان داشتی، وسوسه شیطان و حیله های او، از تو برطرف می گردد».(164)

در این روایت امام علیه السلام ، قدرت خدا در زنده و مرده بودن بشر، مورد توجه قرار گرفته و آن کس که به قدرت خدا توجه کند، ضعف و تزلزل را از خود دور می سازد و بر خود مسلط می گردد. در روایت دیگر سفارش شده است: وقتی در مورد قدرت خدا به تردید و شک افتادی، راجع به اوصاف خدا (علم، اراده و...) به فکر افتادی بگو: «لا إِلهِ إِلاَّ اللّه مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله وَ عَلِی أَمیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام ».(165)

وقتی این ذکرها را گفتی به ایمان خالص بازمی گردی و وسوسه ات برطرف می گردد، زیرا به وحدانیت خدا، رسالت محمد صلی الله علیه و آله و ولایت امام علی علیه السلام توجه پیدا کرده ای که همه، الهام بخش نیروی اراده است و ضعف ایمانی را برطرف می گرداند.

سدر

بخشی از درمان وسواس در مسیر دارو و خوراکی به دست می آید که با توجه به اجرای آن، امید سلامتی هست.

عَنْ زِیدٍ النَّرْسی عَنْ بَعْضِ أَصْحابِهِ قالَ: سَمِعْتُ أَباعَبْدِاللّه علیه السلام یقُولُ: کانَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله یغْسِلُ رَأْسَهُ بِالسِّدْرِ وَ یقُولُ: «اِغْسِلُوا رُؤُوسَکمْ بِوَرَقِ السِّدْرِ، وَ نَقُوا، فَإِنَّهُ قَدَّسَهُ کلُّ مَلَک مُقَرَّبٍ، وَ کلُّ نَبِی مُرْسَلٍ، وَ مَنْ غَسَلَ رَأْسَهُ بِوَرَقِ السِّدْرِ صَرَفَ اللّه عَنْهُ وَسْوَسَةَ الشَّیطانِ سَبْعینَ یوْما، وَ مَنْ صَرَفَ اللّه عَنْهُ وَسْوَسَةَ الشَّیطانِ سَبْعینَ یوْما لَمْ یعْصِ اللّه ، وَ مَنْ لَمْ یعْصِ دَخَلَ الْجَنَّةَ»؛(166)

زید نرسی به نقل از دوستانش گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سر خود را با سدر می شست و می فرمود: «سرخود را با برگ سدر بشویید و پاک کنید، چون فرشتگان مقرب خدا و انبیا، سدر را تقدیس کرده اند. کسی که با برگ سدر، سر خود را بشوید، خداوند از او تا هفتاد روز، وسوسه شیطان را برمی دارد و کسی که هفتاد روز، خداوند وسوسه شیطان را از او دور کند، گناه نمی کند و کسی که گناه نکند، وارد بهشت می شود».

انار و سیب

یکی از چیزهایی که برای وسواسی، تقویت قلب و اعصاب مفید است، انار است. انار در تصفیه خون نقش مؤثری دارد.

قالَ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام : «کلُوا الرُّمّانَ بِشَحْمِهِ فَإِنَّهُ دَبّاغٌ لِلْمِعْدَةِ، وَ فی کلِّ حَبَّةٍ مِنَ الرُّمّانِ إِذَا اسْتَقَرَّتْ فِی الْمِعْدَةِ حَیاةٌ لِلْقَلْبِ، وَ إِنارَةٌ لِلنَّفْسِ، وَ تَمْرِضُ وَسْواسَ الشَّیطانِ أَرْبَعینَ لَیلَةً»؛(167)

امیر المومنین علیه السلام فرمود: «انار را با پوست زرد و ضخیمی که دانه های انار روی آن قرار دارد، بخورید. چون که آن پوست زرد، معده را دباغی می کند. هر دانه ای از انار که در معده قرار می گیرد، دل را زنده، جان را نورانی و وسوسه های شیطانی را تا چهل شب، بی اثر (و خنثی) کرده و از کار می اندازد».

عَنْ عَبْدِاللّه بْنِ سَنانَ، قالَ: سَمِعْتُ أَباعَبْدِاللّه علیه السلام یقُولُ: «عَلَیکمْ بِالرُّمّانِ الْحُلْوِ، فَکلُوهُ فَإِنَّهُ لَیسَ مِنْ حَبَّةٍ تَقَعُ فِی الْمِعْدَةِ إِلاّ أَبادَتْ داءً، وَ أَذْهَبَتْ شَیطانَ الْوَسْوَسَةِ»؛(168)

عبداللّه پسر سنان گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «خوردن انار شیرین (قندی) بر شما لازم است، چون که دانه انار، از دانه هایی نیست که در معده موجب بیماری شود و وسوسه شیطان را می برد».

عَنْ أَبیعَبْدِاللّه علیه السلام قالَ: «مَنْ أَکلَ حَبَّةً مِنْ رُمّانٍ أَمْرَضَتْ شَیطانُ الْوَسْوَسَةَ أَرْبَعینَ یوْما»؛(169)

امام صادق علیه السلام فرمود: «کسی که یک عدد انار بخورد، شیطانِ وسوسه را چهل روز از او برطرف می کند».

قالَ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ علیه السلام : «اَلتُّفّاحُ ینْفَعُ مَنْ خِصالٍ عِدَّةً: مِنَ السَّمِّ وَ السِّحْرِ وَ اللَّهَمِ یعْرَضُ مِنْ أَهْلِ الاْءَرْضِ وَ الْبَلْغَمِ الْغالِبِ وَ لَیسَ شَی ءٌ أَسْرَعُ مِنْهُ مَنْفَعَةً»؛(170)

امام کاظم علیه السلام فرموده است: «سیب چند خاصیت دارد: سم، جادو، جنون و وسوسه ای را که به مردم زمین دست می دهد و بلغمی را که غلبه پیدا کرده باشد، برطرف می سازد. چیزی نفعش سریع تر از سیب نیست».

سیب دارای غذاییت کافی بوده، ویتامین های آن نیازمندی های بدن را تأمین می سازد. مواد معدنی موجود در سیب می تواند تفاوتی در حفظ سلامتی خون و سلول های بدن داشته باشد. این مواد معدنی عبارتند از: فسفر، کلسیم، منیزیم، پتاسیم و بالاخره آهن.

قالَ الصّادِقُ علیه السلام : «لَوْ یعْلَمُ النّاسُ ما فِی التُّفّاحِ ما داوُوا مَرْضاهُمْ إِلاّ بِهِ»؛(171)

امام صادق علیه السلام فرموده: «اگر مردم می دانستند چه خواصی در سیب هست، بیماران خود را فقط با سیب درمان می گردند».

قالَ أَبُوعَبْدِاللّه علیه السلام : «کلِ التُّفّاحَ فَإِنَّهُ یطْفِئُ الْحَرارَةَ وَ یبَرِّدُ الْجَوْفَ وَ یذْهَبُ بِالْحُمّی»؛(172)

امام صادق علیه السلام فرموده: «سیب بخور که حرارت (زیاد بدن) را خاموش و معده را سرد می کند و تب بر است».

رُوِی دَرْهَمٌ فِی الْخَضابِ أَفْضَلُ مِنْ نَفَقَةٍ أَلْفَ دَرْهَمٍ فی سَبیلِ اللّه وَ فیهِ أَرْبَعُ عَشَرَةٍ خِصْلَةٌ: یطْرَءُ الرّیحُ مِنَ الاْءُذُنَینِ وَ یجْلَؤُ الْغِشاوَةَ عَنِ الْبَصَرِ وَ یلینُ الْخَیاشیمُ وَ یطیبُ النَّکهَةَ وَ یشُدُّ اللَّثَةَ وَ یذْهَبُ بِالضِّنا وَ یقِلُّ وَسْوَسَةِ الشَّیطانِ وَ تَفْرَحُ بِهِ الْمَلائِکةُ وَ یسْتَبْشِرُبِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یغیظُ بِهِ الْکافِرُ وَ هُوَ زینَةٌ وَ طیبٌ وَ بَرائَةٌ فی قَبْرِهِ وَ یسْتَحْیی مِنْهُ مُنْکرٍ وَ نَکیرٍ»؛(173)

از معصومین علیه السلام نقل شده است که یک درهم برای صرف حناء و بستن آن بیش از هزار درهم در راه خدا صدقه دادن، ارزش دارد. در حنا چهارده خاصیت وجود دارد: 1- باد گوش را برطرف می سازد، 2- چشم را روشنی می دهد، 3- بینی را نرم می کند، 4- بوی بد دهان را برطرف می گرداند، 5- لثه ها را محکم می سازد، 6- ضعف را برطرف می گرداند، 7- وسوسه شیطان را بیرون می نماید، 8- فرشتگان از حناء بستن خوشحال می شوند، 9- مؤمن از حناء شاد می گردد، 10- کافر از حناء عصبانی می شود، 11- زینت زن و مرد است، 12- سند بی گناهی با حناء بسته می شود، 14- نکیر و منکر در قبر از مرده خجالت می کشند سؤال کنند. یکی از چیزهایی که وسوسه را برطرف می سازد حناء است.

قالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله : «ما خَلَقَ اللّه شَجَرَةً أَحَبُّ إِلَیهِ مِنَ الْحَناءِ»؛(174)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خدا در میان درختانی که خلق کرده، بیش از همه درخت حناء را دوست دارد».

لازم به ذکر است به همان نسبت که سفارش به حناء بستن شده، از حناء بستن جنب، حائض و کسی که بچه دار شده (تا ده روز) منع شده و خطر آن را وسوسه شیطان ذکر کرده اند.(175)

همانطوری که حناء به موقع وسوسه را بر طرف می گرداند در غیر موقع هم بستن حناء زیان دارد و وسوسه را تحریک می کند.

رُوِی مَنِ اخْتَضَبَ وَ هُوَ جُنُبٌ أَوْ أَجْنَبُ فی خَضابِهِ لَمْ یؤْمَنُ عَلَیهِ أَنْ یصیبَهُ الشَّیطانَ بِسُوءٍ وَ رُوِی فی خَضابِ الطّامِثِ إِنَّ الشَّیطانَ یحْضِرُها عِنْدَ ذلِک».(176)