بهار روح
(استاد مطهرى و نسل جوان )

محمد صالحى

- ۳ -


هر تخم بدى يا نيكى در دنيا بكاريد در آخرت برداشت خواهيد كرد. همان طور كه محال است انسان جو بكارد و گندم برداشت كند و يا خار بكارد و گل بچيند، حنظل بكارد و درخت خرما سبز شود، محال است كه انسان در دنيا انديشه بد، خلق و خوى بد و عمل و كردار بد داشته باشد و در آخرت سود بگيرد. (73)
فصل ششم : روابط زن و مرد، جنسى و ازدواج
الف : خواستگارى
1- آيا خواستگارى مرد از زن اهانت به زن است ؟
اينكه از قديم الايام ، مردان به عنوان خواستگارى نزد زنان مى رفتند و از آنها تقاضاى همسرى مى كرده اند، از بزرگترين عوامل حفظ حيثيت و احترام زن بوده است . طبيعت مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفريده و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن ، طبيعت زن را گل ، و مرد را بلبل ، زن را شمع و مرد را پروانه قرار داده است ، اين يكى از تدابير حكيمانه و شاهكارهاى خلقت است كه در غريزه مرد نياز و طلب و در غريزه زن ناز و جلو قرار داده است . خلاف حيثيت و احترام زن است كه بدنبال مرد بدود. (نتيجه : خواستگارى مرد از زن نه تنها اهانت به زن نيست بلكه اكرام و احترام به زن است .) (74)
2- آيا در ازدواج ، مرد خريدار زن است ؟
مى گويند چرا قانون مدنى لحنى بخود گرفته است كه مرد را خريدار زن نشان مى دهد؟
اولا اين مربوط به قانون مدنى نيست ، مربوط به قانون آفرينش است . ثانيا مگر هر خريدارى از نوع مالكيت و مملوكيت اشياء است . (يعنى مگر هر چيزى كه مرد طالب آن است از نوع كالاست ؟) طلبه و دانشجو خريدار علم است . متعلم خريدار معلم است . هنرجو خريدار هنرمند است . آيا بايد نام اينها را مالكيت بگذاريم و منافى حيثيت علم و عالم و هنر و هنرمند بشمار آوريم ؟ مرد خريدار وصال زن است نه خريدار رقبه (بنده و غلام ) او. (75)
3- پيامبر اكرم (ص ) چگونه دخترش فاطمه زهرا (س ) را شوهر داد؟
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) خود چند دختر شوهر داد. هرگز اراده و اختيار آنها را از آنها سلب نكرد. هنگامى كه على بن ابى طالب (ع ) براى خواستگارى زهراى مرضيه (عليها السلام ) نزد پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) رفت پيغمبر اكرم فرمود تاكنون چند نفر ديگر نيز به خواستگارى زهرا آمده اند و من شخصا با زهرا (عليها السلام ) در ميان گذاشته ام اما او به علامت نارضايى چهره خود را برگردانده است . اكنون خواستگارى تو را به اطلاع او مى رسانم . پيغمبر نزد زهرا (عليها السلام ) رفت و مطلب را با دختر عزيزش در ميان گذاشت ولى زهرا بر خلاف نوبتهاى ديگر چهره خود را برنگرداند، با سكوت خود رضايت خود را فهماند. پيغمبر اكرم تكبيرگويان از نزد زهرا بيرون رفت . اين عمل پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) در جواب كسانى است كه هيچ گونه اختيارى در انتخاب همسر به دخترشان نمى دهند. (76)
ب : ازدواج و زناشويى
1- فرق ازدواج موقت با ازدواج دائم چيست ؟
من بر خلاف بسيارى از افراد، از تشكيكات (به شك انداختن ) و ايجاد شبهه هائى كه در مسائل اسلامى مى شود با همه علاقه و اعتقادى كه به اين دين دارم و به هيچ وجه ناراحت نمى شوم ، بلكه در ته دلم خوشحال مى شوم . بگذاريد بگويند و بنويسند و سمينار بدهند و ايراد بگيرند تا آنكه بدون آنكه خود بخواهند وسيله روشن شدن حقايق اسلامى گردند. يكى از قوانين درخشان اسلام از ديدگاه مذهب جعفرى كه مذهب رسمى كشور ماست اينست كه ازدواج به دو نحو مى تواند صورت بگيرد: دائم و موقت .
ازدواج موقت و دائم در پاره اى از آثار با هم يكى هستند و در قسمتى اختلاف دارند، آنچه در درجه اول ، اين دو را از هم جدا مى كند، اينست كه زن و مرد تصميم مى گيرند به طور موقت با هم ازدواج كنند و پس از پايان مدت ، اگر مايل بودند تمديد كنند، تمديد مى كنند و اگر مايل نبودند از هم جدا مى شوند. ديگر اينكه از لحاظ شرايط، آزادى بيشترى دارند كه بطور دلخواه ، به هر نحو كه بخواهند پيمان مى بندند، مثلا در ازدواج دائم خواه ناخواه مرد بايد عهده دار مخارج روزانه و لباس و مسكن و احتياجات ديگر زن از قبيل دارو و طبيب بشود، ولى در ازدواج موقت بستگى دارد به قرارداد آزادى كه ميان طرفين منعقد مى گردد. ممكن است مرد نخواهد يا نتواند متحمل اين مخارج بشود، يا زن نخواهد از پول مرد استفاده كند. در ازدواج دائم ، زن خواه ناخواه بايد مرد را به عنوان رئيس ‍ خانواده بپذيرد و امر او را در حدود مصالح خانواده اطاعت كند، اما در ازدواج موقت (متعه ) بسته به قراردادى است كه ميان آنها منعقد مى گردد. در ازدواج دائم ، زن و شوهر خواه ناخواه از يكديگر ارث مى برند اما در ازدواج موقت چنين نيست . در ازدواج دائم ، هيچ كدام از زوجين بدون جلب رضايت ديگرى حق ندارند از بچه دار شدن و توليد نسل جلوگيرى كنند، ولى در ازدواج موقت جلب رضايت ديگرى ضرورت ندارد. اثرى كه از اين ازدواج توليد مى شود يعنى فرزندى كه بوجود مى آيد با فرزند ناشى از ازدواج دائم هيچگونه تفاوتى ندارد. مهر، هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت ، با اين تفاوت كه در ازدواج موقت ، عدم ذكر مهر موجب بطلان عقد است و در ازدواج دائم عقد باطل نيست ، مهرالمثل (77) تعيين مى شود همانطوريكه در عقد دائم ، مادر و دختر زوجه بر زوج و پدر و پسر زوج بر زوجه حرام و محرم مى گردند در عقد منقطع نيز چنين است و همانطورى كه خواستگارى كردن زوجه دائم بر ديگران حرام است ، خواستگارى زوجه موقت نيز بر ديگران حرام است ، همانطور كه زوجه دائم بعد از طلاق بايد مدتى عده نگهدارد زوجه موقت نيز بعد از تمام شدن مدت يا بخشيدن آن بايد عده نگهدارد با اين تفاوت كه عده زن دائم سه نوبت عادت ماهانه است و عده زن غير دائم دو نوبت يا چهل و پنج روز است . اينست آن چيزى كه به نام ازدواج موقت يا نكاح منقطع در فقه شيعه آمده است و قانون مدنى ما نيز عين آن را بيان كرده است . بديهى است كه ما طرفدار اين قانون با اين خصوصيات هستيم و اما اينكه مردم ما به نام اين قانون سوء استفاده هائى كرده و مى كنند، ربطى به قانون ندارد. لغو اين قانون ، جلو آن سوء استفاده ها را نمى گيرد بلكه شكل آنها را عوض مى كند، بعلاوه صدها مفاسدى كه از خود لغو قانون برمى خيزد. (78)
2- آيا شريعت ، ازدواج موقت را براى هوسرانى قرار داده است ؟
در هر چيزى اگر بشود ترديد كرد در اين جهت نمى توان ترديد كرد كه اديان آسمانى عموما بر ضد هوسرانى و هواپرستى قيام كرده اند، تا آنجا كه در ميان پيروان غالب اديان ترك هوسرانى و هواپرستى بصورت تحمل رياضتهاى شاقه در آمده است .
يكى از اصول واضح و مسلم اسلام مبارزه با هواپرستى است . قرآن كريم هواپرستى را در رديف بت پرستى قرار داده است . در اسلام آدم (( ذواق )) يعنى كسى كه هدفش اينست كه زنان گوناگون را مورد كامجويى و (( چشش )) قرار دهد ملعون و مبغوض خداوند معرفى شده است .
امتياز اسلامى از برخى شرايع ديگر به اينست كه رياضت و رهبانيت را مردود مى شمارد، نه اينكه هواپرستى را جايز و مباح مى داند. از نظر اسلام تمام غرائز اعم از جنسى و غيره بايد در حدود اقتضاء و احتياج طبيعت اشباع و ارضاء گردد، اما اسلام اجازه نمى دهد كه انسان آتش ‍ غرائز را دامن بزند و آنها را به شكل يك عطش پايان ناپذير روحى در آورد. از اينرو اگر چيزى رنگ هواپرستى يا ظلم و بى عدالتى بخود بگيرد كافى است كه بدانيم مطابق منظور اسلام نيست . (79)
3- معايب و مفاسدى كه براى ازدواج موقت ذكر كرده اند و جواب استاد شهيد از آنها؟
پايه ازدواج بايد بر دوام باشد. زوجين از اول كه پيمان زناشويى مى بندند بايد خود را براى هميشه متعلق به يكديگر بدانند و تصور جدايى در مخيله آنها خطور نكند، عليهذا ازدواج موقت نمى تواند پيمان استوارى ميان زوجين باشد.
جواب استاد: اينكه پايه ازدواج بايد بر دوام باشد بسيار مطلب درستى است ، ولى اين ايراد وقتى وارد است كه بخواهيم ازدواج موقت را جانشين ازدواج كنيم ، و ازدواج دائم را منسوخ نماييم . بدون شك هنگامى كه طرفين قادر به ازدواج دائم هستند و اطمينان كامل نسبت به يكديگر پيدا كرده اند و تصميم دارند براى هميشه متعلق به يكديگر باشند پيمان ازدواج دائم مى بندند. ازدواج موقت از آن جهت تشريع شده است كه ازدواج دائم به تنهايى قادر نبوده است كه در همه شرايط و احوال رفع احتياجات بشر را بكند. (80)
2- ازدواج موقت از طرف زنان و دختران ايرانى كه شيعه مذهب مى باشند استقبال نشده است و آن را نوعى تحقير براى خود دانسته اند پس افكار عمومى خود مردم شيعه نيز آن را طرد مى كند.
جواب استاد: اولا منفوريت متعه در ميان زنان ، مولود سوء استفاده هايى است كه مردان هوسران در اين زمينه كرده اند و قانون بايد جلو آنها را بگيرد. ثانيا انتظار اينكه ازدواج موقت به اندازه ازدواج دائم استقبال شود در صورتيكه فلسفه ازدواج موقت عدم آمادگى يا عدم امكان طرفين يا يك طرف براى ازدواج دائم است ، انتظار بيجا و غلطى است .
3- نكاح منقطع ، بر خلاف حيثيت و احترام به زن است ، زيرا نوعى كرايه دادن و جواز شرعى آدم فروشى است . خلاف حيثيت انسانى زن است كه در مقابل وجهى كه از مردى مى گيرد وجود خود را در اختيار او قرار دهد.
جواب استاد: اين ايراد از همه عجيب تر است . اولا ازدواج موقت با مشخصاتيكه در صفحات پيشين گفتيم چه ربطى باجاره و كرايه دارد و آيا محدوديت مدت ازدواج موجب مى شود كه از صورت ازدواج خارج و شكل اجاره و كرايه به خود بگيرد؟ آيا چون حتما بايد مهر معين و قطعى داشته باشد كرايه و اجاره است كه اگر بدون مهر بوده و مرد چيزى نثار زن نكرد، زن حيثيت انسانى خود را باز يافته است ؟
ثانيا زنى كه به اختيار و اراده خود با مرد بخصوصى عقد ازدواج موقت مى بندد آدم كرايه اى نيست و كارى بر خلاف حيثيت و شرافت انسانى نكرده است ، اگر مى خواهيد زن كرايه اى را بشناسيد، اگر مى خواهيد بردگى زن را ببينيد به اروپا و آمريكا سفر كنيد و سرى به كمپانيهاى فيلمبردارى بزنيد تا ببينيد زن كرايه اى يعنى چه ؟ ببينيد چگونه كمپانيهاى مزبور حركات زن ، ژستهاى زن ، اطوار (حال و وضع ) زنانه زن ، هزهاى جنسى زن را به معرض فروش مى گذارند، بليطهايى كه شما براى سينماها و تآترها مى خريد در حقيقت اجاره بهاى زنهاى كرايه اى را مى پردازيد. ببينيد در آنجا زن بدبخت براى اينكه پولى بگيرد تن به چه كارهايى مى دهد؟ مدتها تحت نظر متخصصان كار آزموده و شريف بايد رموز تحريكات جنسى را بياموزد، بدن و روح و شخصيت خود را در اختيار يك موسسه پول درآورى قرار دهد براى اينكه مشتريان بيشترى براى آن موسسه پيدا كند. كيست كه نداند امروز در مغرب زمين زيبايى زن ، جاذبه جنسى زن ، آواز زن ، هنر و ابتكار زن ، روح و بدن زن و بالاخره شخصيت زن وسيله تحقير (81) و ناچيزى در خدمت سرمايه دارى اروپا و آمريكا است و متاءسفانه شما دانسته يا ندانسته زن شريف و نجيب ايرانى را بسوى اينچنين اسارتى مى كشانيد. من (استاد شهيد) نمى دانم چرا اگر زنى با شرايط آزاد با يك مرد بطور موقت ازدواج كند زن كرايه اى محسوب مى شود اما اگر زنى در يك عروسى يا شب نشينى در مقابل چشمان حريص هزار مرد و براى ارضاء تمايلات جنسى آنها حنجره خود را پاره كند و هزار و يك نوع ملق بزند تا مزد معينى دريافت دارد زن كرايه اى محسوب نمى شود؟
آيا اسلام كه جلو مردان را از اينگونه بهره برداريها از زن گرفته است و خود زن را به اين اسارت آگاه و او را از تن دادن به آن و ارتزاق از آن منع كرده است مقام زن را پايين آورده است يا اروپاى نيمه دوم قرن بيستم ؟
اگر روزى زن بدرستى آگاه و بيدار شود و دامهائى كه مرد قرن بيستم در سر راه او گذاشته و مخفى كرده بشناسد عليه تمام اين فريب ها قيام خواهد كرد و آن وقت تصديق خواهد كرد يگانه پناهگاه و حامى جدى و راستگوى او قرآن است و البته چنين روزى دور نيست . (82)
4- آيا ايجاد حريم ميان زن و مرد، بر اشتياقها و التهابها نمى افزايد، و طبقاصل (( الانسان حريص على ما منع منه )) حرص و ولع نسبت به اعمال جنسى را در زن و مرد بيشتر نمى كند؟
درست است كه ناكامى بالخصوص ناكامى جنسى عوارض وخيم و ناگوارى دارد و مبارزه با اقتضاء در حدودى مورد نياز طبيعت است غلط است ، ولى برداشتن قيود اجتماعى مشكل را حل نمى كند بلكه بر آن مى افزايد. در مورد غريزه جنسى و برخى غرائز ديگر، برداشتن قيود، عشق به مفهوم واقعى را مى ميراند ولى طبيعت را هرزه و بى بند و بار مى كند. در اين مورد هر چه عرضه بيشتر گردد هوس و ميل به تنوع افزايش مى يابد.
اينكه راسل مى گويد: (( اگر پخش عكسهاى منافى عفت مجاز بشود پس ‍ از مدتى مردم خسته خواهند شد و نگاه نخواهند كرد )) ، درباره يك عكس العمل بالخصوص و يك نوع بى عفتى بالخصوص صادق است ، ولى در مورد مطلق (انواع بى عفتى ها) بى عفتى ها صادق نيست يعنى از يك نوع خاص بى عفتى خستگى پيدا مى شود ولى نه بدين معنى كه تمايل به عفاف جانشين آن بشود بلكه بدين معنى كه آتش و عطش روحى زبانه مى كشد و نوعى ديگر را تقاضا مى كند و اين تقاضا هرگز تمام شدنى نيست . (83)
5- آيا اسلام براى تعديل و رام كردن غريزه جنسى تدبيرى انديشيده است ؟
اسلام در اين زمينه هم براى زنان و هم براى مردان ، تكليف معين كرده است ، يك وظيفه مشترك كه براى زن و مرد هر دو مقرر فرموده ، مربوط به نگاه كردن است .
قل للمؤ منين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم . (84)
قل للمؤ منات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن . (85)

خلاصه اين دستور اينست كه زن و مرد نبايد به يكديگر خيره شوند: نبايد چشم چرانى كنند، نبايد نگاههاى مملو از شهوت به يكديگر بدوزند، نبايد به قصد لذت بردن به يكديگر نگاه كنند.
يك وظيفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن اينست كه بدن خود را از مردان بيگانه پوشيده دارند و در اجتماع به جلوه گرى و دلربائى نپردازند. به هيچ وجه و هيچ صورت و با هيچ شكل و رنگ و بهانه اى كارى نكنند كه موجبات تحريك مردان بيگانه را فراهم كنند. (86)
بهتر است براى تاءييد مطلب بالا به يك داستان اشاره كنيم . زن هيجده ساله اى به نام ... كه از خانه فرار كرده بود كه بعد از دستگيرى او اظهار داشت سه سال پيش به عقد مردى به نام ... در آمدم ولى بتدريج احساس ‍ كردم كه او را دوست ندارم چهره شوهرم را با قيافه بعضى از مردها مقايسه مى كردم و افسوس مى خوردم كه چرا زن اين مرد شده ام . (87)
خانم گرامى ، اگر مى خواهى بدبخت و سيه روز نشوى ، به ضعف اعصاب و پريشانى روح مبتلا نگردى ، با خوشى و آسايش زندگى كنى دست از هوسبازى و چشم چرانى و آرزوهاى خام بردار. غير از شوهرت همه را نديده بگير، از مردهاى ديگر تعريف نكن ، به فكر آنها نباش ، در دلت نگو كاش فلان كس به خواستگاريم آمده بود، كاش با فلان شخص ازدواج كرده بودم ، كاش شوهرم داراى فلان شغل بود، كاش فلان قيافه را داشت .
خانم محترم ، اگر شوهرت احساس كند كه به مردهاى ديگر نظر دارى بدبين مى شود، مهر و علاقه اش كم مى شود، به زندگى و خانواده بى علاقه مى گردد، مواظب باش از مردهاى ديگر تعريف نكنى ، با آنها گرم نگيرى ، خنده و شوخى نكنى ، مرد اينقدر حساس است كه نمى تواند تحمل كند كه همسرش حتى به تصوير مرد بيگانه اى اظهار علاقه كند.
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود:
(( هر زن شوهردارى كه چشمش را از نگاه كردن به غير شوهرش پر كند مورد غضب شديد پروردگار جهان واقع خواهد شد. )) (88)
6- چرا اسلام به مردان اجازه چند زنى داده ، اما به زنان اجازه چند شوهرى نداده است ؟ آيا اين تبعيض ناروا نيست ؟
البته اين سوال را گروهى از زنان كه در حدود چهل نفر بوده اند از امام على (ع ) مى پرسند. امام على (ع ) دستور داد ظرفهاى كوچكى از آب آوردند و هر يك از آنها را بدست يكى از زنان داد. پس دستور داد همه آن ظرفها را در ظرف بزرگى كه وسط مجلس گذاشته بود خالى كنند. دستور اطاعت شد، آنگاه امام فرمود: اكنون هر يك از شما عين همان آبى را كه در ظرف خود داشته برداريد. گفتند اين چگونه ممكن است ؟ آنها با يكديگر ممزوج شده اند، و تشخيص آنها ممكن نيست . على (ع ) فرمود: اگر يك زن چند شوهر داشته باشد، خواه ناخواه با همه آنها هم بستر مى شود و بعد آبستن مى گردد. چگونه مى توان تشخيص داد كه فرزندى كه به دنيا آمده است از نسل كدام شوهر است ؟ اين از نظر مرد.
اما از نظر زن ، چند شوهرى هم با طبيعت زن منافى است و هم با منافع وى . زن از مرد فقط عاملى براى ارضاء غريزه جنسى خود نمى خواهد كه گفته شود هر چه بيشتر براى زن بهتر. زن از مرد موجودى مى خواهد كه قلب آن موجود را در اختيار داشته باشد، حامى و مدافع او باشد. براى او فداكارى نمايد، زحمت بكشد و پول درآورد و محصول كار و زحمت خود را نثار او نمايد. غمخوار او باشد.
زن در چند شوهرى هرگز نمى توانسته است حمايت و محبت و عواطف خالصانه و فداكارى يك مرد را نسبت به خود جلب كند. از اينرو چند شوهرى نظير روسپى گرى همواره مورد تنفر زن بوده است . عليهذا چند شوهرى نه با تمايلات و خواسته هاى مرد موافقت داشته است و نه با خواسته ها و تمايلات زن . (89)
7- چرا اسلام حكم حجاب را به زن اختصاص داده است ؟
علت اين است كه ميل به خودنمايى و خودآرائى مخصوص زنان است . از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شكار است و زن شكارچى ، همچنانكه از نظر تصاحب جسم و تن ، زن شكار و مرد شكارچى . ميل زن به خودآرائى از نوع شكارچيگرى او ناشى مى شود. در هيچ جاى دنيا سابقه ندارد كه مردان لباس هاى بدن نما و آرايشهاى تحريك كننده به كار برند. اين زن است كه به طبيعت خاص خود مى خواهد دلبرى كند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسير سازد. لهذا انحراف تبرج و برهنگى از انحرافهاى مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گرديده است . (90)
8- طلاق از ديدگاه پيشوايان معصوم دين چگونه است ؟
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
(( جبرئيل آن قدر بمن درباره زن سفارش و توصيه كرد كه گمان كردم طلاق زن جز در وقتى كه مرتكب فحشاء قطعى شده باشد سزاوار نيست . ))
امام صادق عليه السلام از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) نقل مى كند كه فرمود:
(( چيزى در نزد خدا محبوبتر از خانه اى كه در آن پيوند ازدواجى صورت گيرد وجود ندارد و آن چيزى در نزد خدا مبغوضتر از خانه اى كه در آن خانه پيوندى با طلاق بگسلد وجود ندارد. ))
امام صادق (ع ) آنگاه فرمود:
اينكه در قرآن نام طلاق مكرر آمده و جزئيات كار طلاق مورد عنايت و توجه واقع شده ، از آن است كه خداوند جدائى را دشمن مى دارد. ))
طبرسى در مكارم الاخلاق از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نقل كرده است كه فرمود:
(( ازدواج كنيد ولى طلاق ندهيد، زيرا عرش الهى از طلاق بلرزه در مى آيد. (91) ))
زن و مرد كه قصد جدايى دارند نبايد عجله كنند. بهتر است قبلا عواقب امر و آينده خويش را بخوبى بسنجند سپس تصميم بگيرند. مخصوصا در دو مطلب بايد كاملا بينديشند:
مطلب اول :
زن و مردى كه جدا مى شوند لابد در نظر دارند بعدا با ديگرى ازدواج كنند و مرد فكر مى كند همسرم را طلاق مى دهم و با زن ديگرى كه مطابق ميلم باشد ازدواج مى كنم . زن نيز فكر مى كند از شوهرم طلاق مى گيرم و با يك مرد ايده آل عروسى مى كنم . ليكن اين زن و مرد بايد بدانند كه در صورت جدايى بدسابقه مى شوند. هوسباز و خودخواه و بى گذشت و بى وفا معرفى مى شوند. مرد به خواستگارى هر زن برود آن زن پس از تحقيق مى فهمد كه زن سابقش را طلاق داده بدين جهت به او اعتماد نخواهد كرد. پيش خود فكر مى كند از دو حال خارج نيست يا زن سابقش ‍ كه طلاق گرفته معلوم مى شود مرد خوبى نبوده است . يا اينكه او همسرش ‍ را طلاق داده معلوم مى شود عهد و وفا ندارد.
زنى كه از شوهرش طلاق مى گيرد بايد بداند كه كمتر مردى حاضر است او را بگيرد، زيرا مردها فكر مى كنند اگر اين زن ، زن خوب و باوفايى بود از شوهرش طلاق نمى گرفت . بدين جهت مرد براى خواستگارى هر زنى برود دست رد بر سينه اش خواهند زد. زن نيز بايد در انتظار خواستگار در خانه بماند. اگر با همين حال تا آخر عمر بمانند بدبخت و سيه روز خواهند بود. بطورى كه گاهى مرگ را بر زندگى ترجيح مى دهند و دست به خودكشى مى زنند.
مطلب دوم :
زن و مردى كه در صدد جدايى هستند اگر داراى فرزند هستند بايد بفكر آنها نيز باشند. آسايش و خوشى بچه در اين است كه پدر و مادرش با هم باشند تا او زير سايه پدر و در دامن عطوفت مادر پرورش يابد.
اگر اين زندگى مشترك از هم پاشيد كانون اميد بچه واژگون گشته دوران خوشى او از بين مى رود. اگر پدر از او نگهدارى كند از مهر و محبتهاى بى شائبه مادر محروم مى گردد، و بسا اوقات زير دست نامادرى مى شود. تكليف نامادرى هم روشن است زيرا او از بچه هووى سابق خودش ‍ خوشش نمى آيد و او را مزاحم و سربار خويشتن محسوب مى دارد، لذا تا بتواند او را اذيت و آزار مى كند. پدر و مادر هم جز سكوت و صبر و حوصله چاره اى ندارد. (92) (البته تمام اين مطالب بدون استثنا نيست .)
9- اولين كسى كه در اسلام ازدواج موقت را منع كرد چه كسى بود؟ و چرا اقدام به اين كار كرد؟
ازدواج موقت از مختصات فقه جعفرى است ، ساير رشته هاى فقهى اسلامى آنرا مجاز نمى شمارند.
مسلمانان اتفاق و اجتماع دارند كه در صدر اسلام ازدواج موقت مجاز بوده است و رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) در برخى از سفرها كه مسلمانان از همسران خود دور مى افتادند و در ناراحتى بسر مى بردند به آنها اجازه ازدواج موقت مى داده است و همچنين مورد اتفاق مسلمانان است كه خليفه دوم در زمان خلافت خود نكاح منقطع را تحريم كرد. خليفه دوم در عبارت معروف و مشهور خود چنين گفت : (( دو چيز در زمان پيغمبر روا بود من امروز آنها را ممنوع اعلام مى كنم و مرتكب آنها را مجازات مى نمايم : متعه زنها و متعه حج . ))
نهى خليفه نهى سياسى بود نه نهى شرعى و قانونى ، طبق آنچه از تاريخ استفاده مى شود، خليفه در دوره زعامت ، نگرانى خود را از پراكنده شدن صحابه در اقطار كشور تازه وسعت يافته اسلامى و اختلاط با ملل تازه مسلمان پنهان نمى كرد، تا زنده بود مانع پراكنده شدن آنها از مدينه بود. به طريق اولى از امتزاج خونى آنها با تازه مسلمانان قبل از آنكه تربيت اسلامى عميقا در آنها اثر كند ناراضى بود و آنرا خطرى براى نسل آينده بشمار مى آورد، و بديهى است كه اين علت امر موقتى بيش نبود، و علت اينكه مسلمين آن وقت زير بار اين تحريم خليفه رفتند اين بود كه فرمان خليفه را بعنوان يك مصلحت سياسى و موقتى تلقى كردند نه بعنوان يك قانون دائم ، والا ممكن نبود خليفه وقت بگويد پيغمبر چنان دستور داده است و من چنين دستور مى دهم و مردم هم سخن او را بپذيرند. (93)
ج : انحرافات و مفاسد
1- آيا در مسائل روابط خانوادگى بايد مستقل بود يا تابع فرهنگهاى غربى ؟
موجب تاءسف است كه گروهى از بى خبران مى پندارند مسائل مربوط به روابط خانوادگى ، نظير مسائل مربوط به راهنمايى ، تاكسيرانى ، لوله كشى و برق سالهاست كه در ميان اروپائيان به نحو احسن حل شده و اين ما هستيم كه عرضه و لياقت نداشته ايم و بايد هر چه زودتر از آنها تقليد و پيروى كنيم . اين پندار محض است ، آنها از ما در اين مسائل بيچاره تر و گرفتارتر و فرياد فرزانگانشان بلندتر است . از مسائل مربوط به درس و تحصيل زن كه بگذريم در ساير مسائل خيلى از ما گرفتارترند و از سعادت خانوادگى كمترى برخوردار مى باشند. (94)