چشمانداز
کتابي که در دست
داريد، «زيارت» را مورد مطالعه، بررسي و
تحليل قرار داده است تا زمينهاي براي
توشه و بهره گرفتن از گنجينة معارف
اهلبيت(ع) و سيراب
شدن از زمزم علومشان و کوثر هدايتهايشان
و فرات معرفتشان باشد.
از اين رهگذر آشنا
ميشويم با:
ـ زيارت و فلسفة
تربيتي و سازندة آن
ـ زيارت و ابعاد
اجتماعي سياسي و سابقة تاريخي آن
ـ زيارت و محتواي
فرهنگي و اعتقادي آن
ـ زيارت و مفاهيم بلند
و پرمحتواي زيارتنامهها
ـ زيارت و موقعيت زائر
و مکانتِ مکانهاي زيارتي
ـ زيارت و آداب آن.
باشد که ما را به اين
حريم، راه و بار دهند و از اين زمزم
بنوشانند.
«مؤلف»
سخن آغاز
انسان، در بستري از زمان و
مکان و شرايط جنبي، در حرکت است.
در مسير اين حرکت، انسان
از نفحات رباني و جذبههاي ملکوتي و تابشهاي
عرفاني اثر ميپذيرد و سود ميبرد و کسب فيض
ميکند.
به فرمودة پيامبر اسلام(ص):
«در ايام روزگارتان،
نفحهها و وزشهايي از نسيم لطف الهي است.
آگاه باشيد و متعرّض آنها شده و خود را در
معرض آنها قرار دهيد... اِنّ
في ايّام دهرکم نَفَحاتٌ اَلا فتعرّضوا لها...».
لحظهها خاطره آميزند.
روزها سرشار از
آموزشاند.
«ايام الله»، نقشساز و
شکلپرداز جان و روان و شخصيت آدمياند.
مکانهاي جغرافيايي، تداعي
کنندة رويدادهاي تاريخي است و يادآور
انسانهاي سازندة تاريخ.
زمانهاي خاص، بار مفهومي
و محتواي تاريخي دارد.
گاهي تاريخ، در جغرافيا
نهفته است و مکان، در زمان و گاهي جغرافي،
تاريخ مجسّم است.
از سوي ديگر،
در تربيتِ اسلامي انسان،
هدف، برکشيدن و بالا بردن و رشد دادن انسان، و
سوق دادن اوست، به آنچه که بايد باشد، و بردن
به جايي که بايد برود، و رساندن به جايي که
بايد برسد و توجه دادن انسان، به اصل والايِ
«از اويي و بهسوي اويي».
از اينرو، اسلام، از هر
زمينهاي، از هر مناسبت و فرصتي، از هر زمان و
زميني، از هر مقام و مکاني در اين مسير
استفاده ميکند و براي هرکس، در هر جا و هر
زمان و هر شرايط، تکليفي، برنامهاي،
دستورالعملي و... قرار داده است.
تمام لحظاتِ شبانهروزي
انسان و همة موقعيتهاي سفر و حضر و فردي و
اجتماعي، مادي و معنوي، روحي و عاطفي انسان،
آميخته به دستوري و رهنمودي در اسلام است.
نميتوان لحظهاي را براي انسان تصور کرد که
اسلام، براي آن لحظه و حالت، حرفي، پيامي،
دستوري، مستحبّ و مکروهي و... بيان نکرده
باشد.
انسان، در فضاي تربيتيِ
دين، مُحاط به تعليمها و ارشادهاست.
اين فضاهاي هميشگي و
همهجايي تربيت و سازندگي فراوان است. از جمله
به برخي از آنها اشاره ميشود:
رمضان و شبهاي قدر و
احياء
اعتکاف در «ايام البيض»
ماه رجب
حج و عمره
زيارتها، مزارها
نماز و روزه (واجبات و
مستحبات)
جهاد و زکات و خمس
بعثت پيامبر (ص) ،
ميلاد علي(ع)، سوم و
نيمة شعبان
محرّم و کربلا و عاشورا و
عزاداري و اربعين و ذکر اهلبيت(ع)
عيد غدير، عيد فطر، عيد
قربان
روز عرفه
اعياد و وفيات و مواليد
نماز شب و تلاوت قرآن و
خواندن دعا و شبزندهداريها
کميلهاي شب جمعه
ندبههاي صبح جمعه
سماتها و توسلهاي غروب
جمعه
ياد اموات و حضور بر سر
خاک
اطعامها، افطارها، خيرات
و مبرّات
نذورات، وقفها، صدقهها،
قرضالحسنهها
صلة رحمها، ديد و
بازديدها
نمازهاي جمعه، نمازهاي
جماعت...
و... .
اينها بيان نمونههايي از
اعمال، برنامهها، مناسبتها، فرصتها، روزها
و مکانهاي ويژهاي بود که با پرداختن به
دستورات اينگونه موارد، دائماً انسان در جريان
يک سازندگي، ذکر، يادآوري، آگاهي، الهام گيري،
اسوهيابي و... قرار ميگيرد.
مگر نه اينکه پيامبر اسلام
هم، يادآوري بزرگ است؟! {فَذَكِّرْ
إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ } [غاشيه، آية 21.]
و پيامبران ديگر هم
يادآوران بزرگي بودند که انسان را به «ميثاق
فطرت» يادآوري ميکردند و با تذکر «هويت»
انسانها، آنها را در مسير حرکت از «هست»ها
به «بايد»ها، ياري و راهنمايي ميکردند.
اين را به جرأت ميتوان
گفت که: هيچ مذهب و مکتب و ايدئولوژي و
فرهنگي، به اندازة اسلام، در اين زمينه برنامه
ندارد و از مناسبتها و فرصتها در جهت ساختن
روحهاي بزرگ و تربيت کردن انسانهاي پاک،
استفاده نکرده است.
در کدام مکتب، برنامة
سازنده و شگفت و دگرگون کنندهاي چون «حج»
وجود دارد؟ کدام آيين، برنامههاي تربيتي وسيع
و دقيق، همچون «رمضان» دارد، با آن دعاها و
سحرها و افطارها و نمازها و مناجاتهايش با
تشنگي و گرسنگي چشيدنهايش، با آن کنترل چشم و
گوش و زبان و نگاه و شکم و شهوت و غرائز و
خواستههايش؟...
کدام دين، برنامههايي چون
احياي خاطرة عاشورا و گراميداشت شهيدان و گريه
بر مظلوميتها و يادآوري حماسهها و
فداکاريها و نشر فضيلتها و ارزشهاي انساني
و ترسيم خلوصها و اخلاصها و ايثارها دارد؟!
براي روز و شب و سفر و
حضر و تجارت و عبادت و سياست و معاشرت و اخلاق
انسان، در کدام فرهنگ، به اندازة اسلام،
برنامه و دستور است؟
کدام مسلک، برنامة عظيم و
شکوهمندي چون نماز جمعه و جماعت دارد؟
در کدام ملت و مليت، مراکز
الهامبخش و سازنده و شورآفرين و پاکسازي چون
«مکه»، «مدينه»، «بقيع»، «کربلا»، «نجف»،
«کاظمين»، «سامرا»، «زينبيه»، «مشهد» و «قم»،
غار حرا، جبل الرحمه، دامنة اُحد، کوفه، فرات
و دجله، زمزم و منا و عرفات و مشعر و... صدها
از اين قبيل وجود دارد که هر کدام حامل فرهنگي
و در بردارندة تاريخي و حاوي الهام و رهنمودي
است؟!...
اينک، در مقام شمردنِ همة
اين مناسبتها و موقعيتها و فضاهاي تربيتي
اسلام نيستيم. اين «مدخل» زمينهاي بود براي
ورود به بحث اصلي که عبارت است از: «زيارت».
چرا «زيارت»؟
شک نيست که «زيارت» در
اسلام، بخصوص در فرهنگ شيعه، جايگاه والايي
دارد.
امامان و اولياي خدا، تا
حدّ بسياري دعوت و تشويق به زيارت کردهاند.
پاداشها و ثوابهاي
فراواني براي «زائر» بيان شده است.
«زيارت»، در ارزش و پاداش،
همپاي بسياري از عبادات، بلکه برتر از حتي
جهاد و شهادت بهحساب آمده است.
«مزار»ها، در اسلام، از
اعتبار خاصي برخوردار است.
«مزور»ها، مورد تکريم
فراوان قرار گرفته است.
«زيارتنامه»ها، يک دنيا
تعليمات و فرهنگ و آموزش و تربيت را شامل است
که بايد به محتواي آنها نگاهي دوباره انداخت.
راستي.... اين همه دعوت و
تشويق به زيارت و اين همه پاداش و اجر و ثواب،
براي هر قدم قدم زيارت، براي چه؟
چه تناسبي ميانِعمل زائر
با آن پاداشهاي عظيم و خيرهکننده و بهتآور
وجود دارد؟
مگر نه اينکه «اجر» در
مقابل «عمل» است؟ و مگر نه اينکه تناسبي بايد
بين «کار» و «مزد» باشد؟ آن پاداشها آيا مزد
است يا تفضّل؟
اساساً چرا بايد زيارت
رفت؟ فايدة زيارت براي زائر چيست؟
زيارتگاهها چه نقش تربيتي
و تهذيبي دارند و بايد داشته باشند؟
زيارتنامهها چه متنهايي
است و چه آموزشهايي دارد و در آنها تأکيد بر
چه موضوعاتي است؟
در زيارت، بايد به «دل»
پرداخت يا به «عقل»؟
زيارت، ريشه در منطق و
برهان دارد، يا وادي آن، وادي شور و شوق و
جذبه و عرفان است؟
زيارت در صدر اسلام، مهم و
مفيد بوده، يا هميشه و هماکنون هم سازنده و
تعهدبار و رسالت آشناست؟
در زيارت به «منفعت» بايد
انديشيد يا به «معرفت»؟ ادب و آداب زيارت
چيست؟
زائر، «عاشق» است يا
«جهانگرد»؟
زيارت، «دخل» است يا
«خرج»؟
زيارت، عملي «عبادي» است،
يا جنبة «سياسي» هم داشته و دارد؟
زيارت، ساخته و پرداختة
شيعيان است، يا اصلي است که پيامبر منادي آن
است و ريشه در متن دين دارد و عقل، پشتوانة آن
است و عرف، حامي آن و ملتها و اقوام بشري
عاملِ به آن؟!
اينها.... و مطالب و مسائل
ديگري، انگيزة آن است که از ميان آن همه
زمينهها و دستورالعملها و برنامهها که
گفتيم در فضاي تربيتي دين و مکتب وجود دارد،
«زيارت» را انتخاب کرده و از جوانبِ گوناگون،
پيرامون آن به دقت و تأمل و درس و آموزش
بپردازيم.
تا ما هم، از کرانة اين
غدير فيّاض، بهرهاي برگيريم و اگر در کنار
دريا نشستهايم، ـ درياي معارف اهلبيت عصمت ـ
لبتشنه نمانيم. و اگرنه به حد کمال مطلوب،
ولي به اندازة وسع و گنجايش خويش، رفع عطش
کنيم.
آب
دريا را اگر نتوان کشيد |
هم به
قدر تشنگي بايد چشيد |
تشنهايم و جويا... خدا بر
تشنگي ما بيفزايد تا جوياتر شويم.
آب کم
جو، تشنگي آور بهدست |
تا
بجوشد آبت از بالا و پست |
٭ ٭ ٭
آنچه ميخوانيد، مباحثي
است که بخشهايي از آن سالها پيش در مجلة
«پيام انقلاب» چاپ شده است. بخشي از اين مباحث
هم به صورت دو اثر به نامهاي «زيارت» و
«کربلا کعبة دلها» چاپ شده است. با ويرايش
جديد و کاستنها و افزودنهايي چند، به اضافة
چند بحث جديد، مجموعة حاضر تقديم شما ميگردد،
باشد که مورد استفاده قرار گيرد.
قم ـ جواد محدّثي
خرداد 1386