4- بعد امر به معروف ونهى از منكر
يكى از تكاليف عمده دينى، امر به معروف ونهى از منكر است. با اين
دو عمل است كه احكام وفرائض الهى برقرار مى ماند، وجامعه دينى از
انحراف مى رهد. همچنين مى دانيم كه رضا وخشنودى مهدى(عليه السلام)،
در آن است كه (معروف) عملى شود، و(منكر) ترك گردد. بنابراين، انسان
منتظر، نمى تواند در اين باره بى تفاوت باشد.
بزرگترين امر كننده به معروف، ونهى كننده از منكر، در روزگار ظهور،
خود مهدى(عليه السلام) است. پس چگونه ممكن است كه جامعه منتظر،
خشنودى مهدى را نخواهد، ودر اين بعد، به مهدى اقتدا نكند، وبه او
تشبه نجويد؟ در حديثى كه كمى پيشتر نقل شد، پيامبر اكرم قيد فرمود
كه حال آن كسان خوش است كه در غياب مهدى نيز به او اقتدا كنند(طوبى
لمن ادرك قائم اهل بيتى، وهو مقتد به، قبل قيامه..).. وشاخص مهم
اين اقتدا، امر به معروف ونهى از منكر كردن، وخروش دارى براى اقامه
احكام خدايى است. اين امر بايد مشخّصه عمده انتظار باشد، وسيماى
آشكار جامعه منتظر...
5- بعد اخلاق اسلامى
معلوم است كه اين بعد نيز، بايد در جامعه منتظر حضور محسوس داشته
باشد. جامعه منتظر، بايد جامعه اى اسلامى باشد. وبزرگترين وجه
تمايز جامعه اسلامى، از ديگر جامعه هاى،و همان اخلاق نورانى اسلام
است. انسان منتظر بايد داراى اخلاق اسلامى باشد، وجامعه منتظر بايد
مظهر اخلاق اسلامى باشد. امام جعفر صادق (عليه السلام)، در حديثى
كه بخشى از آن ذكر شد، مى فرمايد:
هر كس خوش دارد، در شمار اصحاب
قائم باشد، بايد در عصر انتظار، مظهر اخلاق نيك اسلامى باشد. چنين
كسى اگر پيش از قيام قائم درگذرد، پاداش او مانند كسانى باشد كه
قائم را درك كنند وبه حضور او برسند. پس (در ديندارى وتخلّق به
اخلاق اسلامى) بكوشيد، بكوشيد ودر حال انتظار ظهور حق به سر بريد.
اين (كردار پاك وافكار تابناك)(1)
گوارا باد بر شما، اى گروهى كه رحمت خدا شامل حال شماست!(2)
واينكه اينهمه تأكيد شده است كه شيعه بايد () زين) امامان خود باشد
نه (شين) آنان، رعايت آن، در عصر انتظار، به صورتى مؤكدتر لازم
است. شيعه بايد با رفتار انسانى، واخلاق محمدى، وصفات علوى، وفضائل
جعفرى، هموراه مايه زينت وافتخار وآبروى ائمه طاهرين باشد، نه مايه
ننگ آنان. بايد طورى باشد كه ائمه بتوانند به شيعيان خود افتخار
كنند. واين رعايت، در دوران غيبت امام- به احترام امام- واجب تر
است.
6- بعد آمادگى نظامى
امر بسيار جالب، وبسيار مهم، وبسيار مغفول، امر آمادگى نظامى در
عصر انتظار است. انسان منتظر قيامى بزرگ، وانقلابى خونين،
وشورشيشعله ور، ودر گيريى عظيم وجهانى، آيا ممكن است كه خود هيچ
گونه آمادگيى براى حضور در اين درگيرى وكمك به اين انقلاب نداشته
باشد؟
مسلمان بايد هميشه آمادگى نظامى ونيروى سلحشورى داشته باشد، تا به
هنگام طلوع طلايع حق، به صف پيكارگران ركاب مهدى(عليه السلام)
بپيوندد، ودر آن نبرد بزرگ حق وباطل، حماسه آفريند، وكمك رساند،
وحضور فعال داشته باشد.
در اينجا، تعليمى است خورشيد سان، ودستورى است درخشان، از حضرت
امام جعفر صادق(عليه السلام). امام، در اين تعليم، حوزه منتظران را
فرا مى خواند تا همواره نيرومند ومسلح باشند، ودوره انتظار
مهدى(عليه السلام) را، با دست پر، به سر آورند:
ليعدّنّ احدكم لخروج القائم، ولوسهما. فانّ الله اذا علم ذلك من
نيته، رجوت لان ينسئ فى عمره حتّى يدركه، ويكون من اعوانه وانصاره.(3)
ـ بايد هر يك از شما براى خروج قائم اسلحه تهيه كند، اگر چه يك
نيزه. چون وقتى خداوند ببيند كسى به نيت يارى مهدى اسلحه تهيه كرده
است، اميد است عمر او را دراز كند تا ظهور را درك نمايد واز ياروان
مهدى باشد( يا براى اين آمادگى، به ثواى درك ظهور برسد).
ودر گذشته، شيعيان به اين امر
توجه بيشتر داشته اند، تا جايى كه برخى اسلحه در خانه نگاه مى
داشته اند، واينچنين آماده شركت در استقرار عدل بزرگ بوده اند.(4)
به بعد انسانى وعميق ووالاى همين سنت بنگريد: انسنهايى در طول قرون
واعصار، در مدت عمر، اسلحه داشته باشند، كه به هنگام ظهور منجى
انسانيت، وگسترنده اصول عدالت، ودرهم كوبنده جباران، وخوار سازنده
مستكبران، به او بپيوندند، وبراى نجات بشريت مظلوم وانسانيت محروم
به پا خيزند. اين چه زلال جارى، وچه عصمت پاك، وچه باور تابناكى
است؟ آفرين بر اين اعتقاد، وآفرين بر اين آمادگى....
7- انتظار، دوران تكليف حسّاس
با توجه وتأمل در ابعاد عملى انتظار- كه در بخش پيش ياد شد- مى
بينيم كه انتظار، تجلّى جامع وتبلور كامل تربيتهاى مكتب است. پس،
انتظار، هم، (شاخص منوّر ابعاد عقايد حقّه) است، وهم (تبلور كامل
تربيتهاى مكتب). آرى غيبت، جريانى بسيار عميق، وانتظار جريانى
بسيار سازنده ومهم است. دوره غيبت وانتظار از يك جهت، مانند مدتى
است كه معلم از كلاس خارج مى شود- چنانكه در پيش اشاره شد- تا
بنگرد كه شاگردان در غياب او چه مى كنند؟ ودرباره تعاليم وتكاليف
خود چسان رفتار مى نمايند. انسان منتظر، كه شاگرد مكتب پيابمران،
وحاضر در كلاس دين حق است، بايد همواره مراقب خود باشد، ودر علم
وعمل بكوشد، وبداند كه معلم از كلاس بيرون رفته است، وهر لحظه ممكن
است برسد، واو را در آن حال كه هست ببيند... بايد در حالى باشد كه
رضاى كامل خاطر معلم را فراهم آورد.
آرى، هنگامى كه در مسائل ياد شده بژرفى مى نگريم، وهنگامى كه به
ماهيت دين وتعليمها وتكليفهاى دين مى انديشيم، ووقتى كه به زندگى
وتكليف، با شناختهاى درست، فكر مى كنيم، به اين نتيجه مى رسيم، كه
روزگار انتظار، نه تنها روزگار سستى ورهايى وبى تفاوتى وقعود وتحمل
وظلم پذيرى نيست، بلكه دوران انتظار، دوران حساس حضور تكليفى است،
هم در ابعاد تكاليف فردى، وهم در ابعاد تكاليف اجتماعى. دورانتظار،
دروان تكليف است، تكليف بزرگ. وآن تكليف بزرگ نگهبانى دين هداست،
در سطح فرد، ودر سطح اجتماع...
اگر روزگار انتظار، روزگار فتور بود، وانسان وظايف چندانى نداشت،
بايد تكليف برداشته مى شد، وبايد در تعاليم پيشوايان، سخن از چنگ
زدن به دين، ورعايت تقوى وپارسايى، وحفظ خط مكتب ورهبرى وامامت
گفته نمى شد، با اينكه مى بينيم چنين نيست، بلكه احكام خدا به قوت
هود باقى است، وحوزه (تكليف)، محروس ومحفوظ است. وبر چنگ زدن به
دين تأكيد شده است.
وگمان ندارم كسى تصور كند كه چنگ زدن به دين، منفك از عمل به احكام
دين تواند بود. وجزء احكام عمده دين، مبارزه با ظلم، وامر به
معروف، ونهى از منكر، وحضور در همه ابعاد وظايف فردى واجتماعى است.
واينها همه- چنانكه ياد شد- مبتنى بر قدرت وحاكميت است.
من نمى دانم كه سالهاست كه تعليم وتربيت دينى، به صورت صحيح انجام
نيافته است، حتى در خانواده هاى مذهبى. ليكن اميد است كه از اين پس
چنين نباشد. ودين در همه ابعاد آن آموخته گردد، بويژه بعد فعّال
ومثبت آن، از نظر حضور اجتماعى، وشعور سياسى، وشور اقدامى. انتظار،
دوران وظيفه مهم، وتكليف بزرگ وحسّاس است. ونبايد در اين امر غفلت
روا باشد.
8- انتظار، نگهبانى ايمان
به (تكليف حسّاس)، در دوران انتظار، اشاره كرديم. يكى از ابعاد
عظيم تكليف حسّاس وبزرگ، در روزگاران غيبت وانتظار، حفظ دين،
ونگهبانى مرزهاى عقيدتى، وحراست باورهاى مقدس است. جامعه منتظر
نبايد درباره اين امر عظيم سستى روا بدارد.
لازم است فروغ ايمان، ونور يقين، وپرتو عقيده به حق، وتشعشع
اعتقادات راستين، همواره، در دل وجان مردم محفوظ باشد، وپيوسته
ژرفتر وژرفتر شود، وبارورتر وبارورتر گردد.
لازم است جان ودل نوباوگان ونوجوانان وجوانان، هر دم، در برابر
تابش اعتقادات حقه قرار گيرد، واز اين تابش وتجلى آكنده گردد.
لازم است ايمان، جزء وجود آنان، ومايه تقوم هويت اصلى آنان باشد،
تا كم كم، حق، وفداكارى در راه اعتلاى حق، چون خون، همه وجود آنان
را گرم كند، وچون روح، جوهر حيات آنان باشد. (19)
چنانچه در اين روزگار، از دم مسيحايى امام خمينى، حق، وفداكارى در
راه حق، چون خون، همه وجود گروههاى بسيارى از جوانان ما ومردم ما
را گرم كرده است- خدا را شكر... اين چگونگى خدايى، بايد، همواره،
محفوظ بماند، ودر حال تجلى واقدام باشد، تا چون هنگام وهنگامه ظهور
رسيد، وطلايع دولت مهدى(عليه السلام) آشكار گشت، مردمان ما، بويژه
جوانان شجاع مسلح ما، در رده ياران او قرار گيرند، وكار را براى آن
امام بزرگ مهيا سازند، ودشمنان او را براندازند، وپرچم حكومت او را
برافرازند.
لازم است سعى شود تا ايمان اعتقادى، با ايمان عملى در آنان، اتحاد
يابد، واز نخستين سنين تكليف وتوجه، بعد عمل به احكام نيز، عمل
درست، در زندگانى آنان حضور قاطع بيابد.
در روزگار غيبت امام، وطولانى شدن عصر انتظار، ممكن است شبهه هايى
در ذهن برخى بيابد، يا شياطين پنهان وشياطين آشكار، به سست كردن
پايه هاى اعتقادى كسانى- بويژه جوانان- برخيزند؛ بايد در برابر اين
شبهه ها مقاومت كرد، وآنها را از ذهنها ودلها زدود. همچنين مطالب
ومسائلى، در روند زمانه، وتحولات زندگى بشر، وپيدا شدن افكار
ومسلكها بروز مى كند، كه ممكن است ظلمتهاى فكرى بيافريند،
وبه ايمانها وروشناييهاى قلوب، زيان برساند؛ بايد در برابر اين
مطالب ومسائل نيز پايدار بود، وپايدارى كرد، ودر ردّ ورفع آنها،
وروشن كردن پوچى آنها، به كوشش برخاست.
بطور كلى، حوزه هاى علمى واعتقادى، ونگهبانان ميراث قرآنى وفرهنگ
تربيتى اسلامى، بايد در برابر همه اين تهاجمات پايدارى كنند، وبه
تناسب هر مورد، به دفع اين زيانها وخطرها بپردازد. اينهمه تأكيد كه
در احاديث، درباره حفظ ايتام آل محمد(صلى الله عليه وآله) شده است،
قسمتى از آن تأكيدها ناظر به اين بعد است، بعد اعتقادى. اين ايتام،
ايتام معنوى وتربيتى هستند، واين حفظ، - از جمله- حفظ اعتقاد دينى،
وتربيت دينى است در توده ها، بويژه در جوانان ونوجوان. واينهمه كه
اهميت داده اند به پاسدارى از مرزهاى اعتقادى، وگفته اند: عالمان
حافظ دين، ونگهبانان عقايد مردم از انحراف، (پاسداران) مرزهاى
دينند، اينها همه، در آن صورت است كه اين نگهبانى وپاسدارى، به نحو
احسن، به عمل آيد.
حفظ وگسترش اعتقاد دينى، وشناخت درست اعتقادى وعملى- كه وسيله
تشخيص حق از باطل است- در روزگار متصل به ظهور، مفيدتر، بلكه
لازمتر است، چنانكه در احاديث رسيده است. واين بدان علت است كه
تنها دارندگان عقيده وعملند كه در مسائل وحوادث پيش از ظهور گم نمى
شوند، ودچار ترديد نمى گردند، وحق را تشخيص مى دهند. آرى، آنان كه
(اعتقاد صحيح) و(عمل صالح) داشته باشند، به تصديق وتأييد مهدى(عليه
السلام) مبادرت مى كنند وبه سعادت بزرگ مى رسند. اين است كه تا به
هنگام ظهور مهدى- يعنى هنگامى كه فرياد او به گوش همگان برسد- بايد
اعتقاد صحيح، وعمل صالح، در مردم منتظر حفظ گردد.
در احاديث وتعاليم، از اهميت ايمان، در عصر غيبت، به گونه هايى
عجيب ياد شده است، ومنتظران مؤمن، داراى مقام ومنزلت شمشير زنان در
ركاب پيامبر دانسته شده اند. از اين بالاتر، پيامبر اكرم
آنان را برادران خود خوانده است. همچنين از نظر خردمندى، وبصيرت،
واعتقاد، واخلاص، مورد ستايش بسيار قرار گرفته اند. دلهاى منتظران
مؤمن، در سخن امام صادق(عليه السلام) كه سپس نقل خواهد شد، چونان
قنديلهاى روشن توصيف شده است.(5)
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، خطاب به اصحاب:
... شمايان اصحاب منيد، ليكن برادران من مردميند كه در آخر الزّمان
مىآيند. آنان به نبوت ودين من ايمان مى آورند، با اينكه مرا نديده
اند... هر يك از آنان اعتقاد ودين خويش را به هر سختيى نگاه مى
دارد، چنانكه گويى درخت خار مغيلان را در شب تاريك با دست پوست مى
كند، يا آتش پردوام چوب تاغ را در دست نگاه مى دارد. آن مؤمنان،
مشعلهاى فروزانند در تاريكيها. خداوند آنان را از آشوبهاى تيره
وتار (آخر الزّمان) نجات خواهد داد- لاحدهم اشدّ بقية على دينه، من
خرط القتاد، فى اللّيلة الظّلماء، او كالقابض على جمر الغضاو اولئك
مصابيح الدّجى ينجيهم الله من كلّ فتنة غبراء مظلمة.(6)
امام على بن الحسين زين العابدين (عليه السلام)، خطاب به ابو خالد كابلى:
اى ابو خالد! مردمانى كه در روزگار غيبت به سر مى برند، ومعتقدند
ومنتظر، از مردمان همه زمانها افضلند. زيرا كه خداى متعال به آنان
خرد وفهم ومعرفتى داده است كه غيبت امام، براى آنان، مانند حضور
است(يعنى با اينكه در عصر غيبت به سر مى برند وامام را نمى بينند،
از نظر ايمان وتقوى وپايدارى، گويى در زمان ظهور به سر مى برند
وامام خود را مى بينند) . اين مردم را(كه در چنان روزگارى زندگى مى
كنند)، خدا مانند سربازان پيكار گر صدر اسلام قرار داده است،
همانان كه در ركاب پيامبر (صلى الله عليه وآله)، شمشير مى زدند
وپيكار مى كردند.
آنانند اخلاص پيشگان حقيقى، وآنانند شيعيان واقعى، وآنانند كه- در
نهان وعيان- مردم را به دين خدا دعوت مى كنند...(7)
واين ايمان وباور، بايد در جامعه باشد، وبايد همچنين تا زمان ظهور بماند.
9- انتظار، عدل واحسان
مسئله ديگرى كه مسلمان منتظر، بايد به آن اهميت بسيار بدهد، ودر
تحقق وگسترش آن بكوشد، عدل واحسان است. يك ياز شعارهاى سرلوحه اى،
در قرآن كريم، اين شعار سترگ است:
انّ الله يأمر بالعدل والاحسان.(8)
ـ خداوند به اقامه عدل واشاعه احسان امر مى كند.
سخن از عدالت ودادگرى، در اسلام وقرآن، اصلى است بنيادى وهمه گير،
كه نيازى به توضيح ندارد. اهميت اين اصل تا آنجاست كه در بسيارى از
احكام فقهى وعبادى نيز، به گونه اى، به لزوم عدالت بر مى خوريم، از
جمله در نماز جماعت، كه كى گويند، پيشنماز بايد عادل باشد.و اين
عدالت كه در پيش نماز شرط است نيز، به نوعى، ترك ظلم است نسبت به
نفس، ونسبت به غير.
اين است كه منتظران ظهور دولت حق، وحكومت عدل، كه دينشان اسلانم
است، وكتابشان قرآن، ونخستين امامشان على بن ابيطالب است(يعنى
تجسّم اعلاى عدالت ودادگرى)، وخود در انتظار تحقق حكومت عدل جهانى
به سر مى برند، بايد پيوسته، نمونه اين عدل وعدل طلبى باشند، واين
چگونگى را نشان دهند، وجامعه خويش را از احسان سرشار سازند. بايد
جامعه آنان، نمونه آن عدل ودادى باشد كه از آن دم مى زنند، ومنتظر
ظهور ابعاد كلى وجهانگير آنند.
مى شود جامعه اى خود را منتظر حكومت عدل جهانى بداند، وخود، در
محيط خود، در روابط خود، در معاملات وحقوق وقوانين خود، عدلات را
عملى نسازد، ورعايت نكند، وبه عدل وداد نگرايد، واز عدل وداد
طرفدارى نكند، ودر راه آن به پا خيزد، ونشانى از بسط عدل واحسان در
آن جامعه نباشد؟ اين امر چگونه تواند بود؟ واگر باشد، صدق اينگونه
مردمى در انتظار، از كجا نمودار خواهد گشت؟ (24)
در برخى از بخشهاى آينده همين فصل، در اين باره سخن خواهيم گفت،
ويادآوريهايى خواهيم كرد.
10- انتظار، شناخت وموضع
در تربيت اسلامى، شناخت، اهميت بسيار دارد. وشناخت در منطق اسلام،
محدود به (شناخت نظرى) نيست، بلكه هم (شناخت نظرى)، وهم (شناخت
عملى) هر دو را در بر مى گيرد. هر عقيده اى كه انسان در هر باره اى
دارد بايد از روى شناخت وبصيرت باشد، وهر فعلى وتركى كه از انسان
سر مى زند، بايد بر پايه شناخت وتشخيص باشد.
ابن مسئله، در عصر غيبت، كه امام معصوم غايب است، بيشتر از وقتهاى
ديگر اهميت پيدا مى كند. در اين روزگار، شناخت عقايد وافكار،
وموضعگيريها واعمال، اهميتى ويژه مى يابد. وهمين داشتن(شناخت صحيح)
است كه از كوشش در عبادات ومستحبّات افضل است.
دختر رشيد هجرى- شيعه معروف- مى گويد: به پدرم گفتم: اى پدر، چه
بسيار در عبادت خدا رنج مى برى وكوشش مى كنى؟ در پاسخ گفت: دخترم!
بعد از ما مردمى مى آيند كه بصيرت وشناختى كه در دين دارند، از اين
كوششها ورنجها افضل است.(9)
اين شناخت، در دو مرحله، تبلور مى يابد:
1- استقامت وپايدارى.
2- پيروى از خط صحيح امامت ورهبرى.
اينك، به شرحى كوتاه،ـ درباره اين دو مرحله، مى پردازيم:
الف- تحمل وپايدارى
هنگامى كه انسان حق وراه خق را بدرستى شناخت، در آن راه پايدارى مى
كند، ودر برابر شدايد ومشكلات، وناسازگاريهاى زمان تحمل وبردبارى
به خرج مى دهد، وبه هيچ گونه، دست از راه حقّ خود بر نمى دارد.
واين خود فضيلتى بزرگ است. امام جعفر صادق (عليه السلام) از پيامبر
اكرم(صلى الله عليه وآله) روايت كرده است كه آن حضرت به اصحاب خويش
فرمود:
پس از شما مردمى خواهند آمد، كه به يك تن از آنان، اجر پنجاه تن از
شما را خواهند داد. اصحاب گفتند: اى پيامبر! ما در جنگهاى بدر،
واحد، وحنين با تو بوده ايم، ودرباره ما آياتى از قرآن نازل شده
است، اين چگونه خواهد بود؟ پيامبر فرمود: شما اگر در شرايطى كه
آنان قرار مى گيرند قرار بگيريد، آن تحمل وشكيبايى را كه آنان
دارند نخواهيد داشت.(10)
بدينگونه انسان عصرغيبت، بايد داراى شناختى درست وبصيرتى درخشان
باشد، تا بتواند اعتقاد حق را حفظ كند، ودر برابر هر پيشامد،
پايدار باشد. انسان منتظر بايد بداند انتظار چيست؟ وبراى چيست؟ او
منتظر كيست؟ وظهور مقدمه چه امورى است؟ اگر اين شناخت صحيح را به
دست آورد، داراى فضيلتى بزرگ خواهد بود. چنانكه از امام صادق (عليه
السلام) رسيده است:
هر كس امر امامت ورهبرى را بشناسد، آنگاه پيش از قيام قائم از جهان
برود، پاداش او مانند كسى است كه در ركاب قائم شهيد بشود.(11)
واين بدان علت است كه با شناخت امر رهبرى وامامت، انسان در خط الهى
معرفت قرار مى گيرد، وداخل در حوزه ولايت الهى مى شود. واينچنين
كسى، در هر حال، در مقام قرب وكرامت است.
ب- پيروى از خط ممتد رهبرى
در فصل نهم، از ابو نصر فارابى نقل كرديم كه به هنگام غيبت امام،
بايد از آداب واحكام امامان پيشين پيروى كرد، وراه را چنانكه آنان
فرموده اند پيمود. اين تعليم كه اين فيلسوف بزرگ اسلامى شيعى مطرح
ساخته است، همان است كه در تعاليم ائمه طاهرين (عليه السلام) رسيده
است. امامان تأكيد كرده اند كه در عصر غيبت به آداب واحكام دينى
خود كه از مكتب آنان فرا گرفته ايد عمل كنيد، وخط اعتقادى وعملى
خويش را، با استوارى وصلابت وبا اعتقاد وتقيد، نگاه داريد، تا طلوع
طلايع ظهور فرا رسد، وپيشواى نهان گشته شما، از غيبت، به در آيد.
امام جعفر صادق (عليه السلام) در احاديثى چند، كه راويان نقل كرده
اند، همين مطالب را فرموده است:
... اذا كان ذلك، فتمسّكوا بالامر
الاوّل، حتّى يتبين لكم الآخر...(12)
اذا اصبحت وامسيت يوما لا ترى فيه اماما من آل محمّد، فاحبّ من كنت
تحبّ، وابغض من كنت تيغض، ووال من كنت توالى، وانتظر الفرج صباحا
ومساء...(13)
كونوا على ما انتم عليه، حتّى يطلع الله لكم نجمكم...(14)
حتّى يأتيكم بصاحبها.(15)
ـ هر گاه زمان غيبت فرا رسيد، به دستورات پيشين چنگ در زنيد، تا
امام آخرين ظهور كند... هر گاه روزى رسيد كه امامى از آل محمد در
ميان خود نداشتيد، همان امامانى را كه دوست مخى داشتيد دوست
بداريد، وهمان كسان(وخط باطلى) را كه دشمن مى داشتيد دشمن
بداريد(واز آنها دورى كنيد، وبه دام آنها درنيفتيد!)، وهمواره در
خط رهبرى وولايت حقّه جاى داشته باشيد، وصبح وشام در حالت انتظار
(آمادگى) به سر ببريد!... همان دينى را كه داشتيد داشته باشيد، تا
خداوند ستاره هدايت شما را طاله سازد، تا خداوند صاحب دين را
برساند.
علامه مجلسى، در بيان اين احاديث وتعاليم، مى فرمايد:
مقصود از اين احاديث اين است كه در عصر غيبت، در امر دين متزلزل
نشويد، ودر مقام عمل حيرتى به خود راه ندهيد، در اصول وفروع دين،
به آنچه از امامان به دست شما رسيده است چنگ درزنيد، وعمل به دين
را ترك نكنيد، واز دين خدا روى مگردانيد، تا زمانى كه امام شما
ظاهر گردد...(16)
ويقين است كه انسانى كه داراى شناخت صحيح نظرى وبصيرت عملى است، د
رمقام عمل واقدام نيز، همين پيروى همه جانبه را شعار وپيشه خويش مى
سازد.
11- انتظار، تمرين ورياضت
منتظران با اخلاص، وتراز مكتب، در مرحله تربيت نفس وخودسازى، به
امر ديگرى نيز بايد توجه كنند، توجهى عميق. آن امر، تمرين زندگيى
است ساده وخشن، ودور از رفاه وتن آسانى، تا بدينگونه با زندگى
پيشواى قيام هماهنگ كردند، وتاب پيروى از فرزند على را پيدا كنند.
درباره موضوعى كه ياد شد، در احاديث ما، تعاليمى رسيده است كه اهميت بسيار
دارد. من تأكيد مى كنم، وتوجه مى دهم، كه اين تعاليم اهميت بسيار
دارد، وبايد مورد نظر وعمل قرار گيرد. اين تعاليم مى گويد: بايد در
انسان منتظر، روح پارسايى، پايدارى، زهد وبى نيازى، قدرت ومردانگى،
شهامت وبى باكى، نظامى گرى وسلحشورى، بوفور، وجود داشته باشد.
انسان منتظر، بايد اين خصلتها را در خويشتن پديد آورد وبپرورد، وبه
اصطلاح روز، يك فرد ساخته انقلابى، ويك چريك آماده باشد. هيچگونه
ضعفى، سستى، اميال وعلايقى، نبايد شخصيت صخره سان انسان منتظر را
دستخوش قرار دهد.
امام جعفر صادق (عليه السلام)، خطاب به ابو بصير:
درباره خروج قائم، خيلى عجله داريد، هان! به خدا سوگند، او جامه موييهن مى
پوشد، ونان جوين مى خورد. روزگار قيام او، روزگار به كار بردن
شمشير است(وجنگ با جبّاران ومفسدان وفاسدان)، ومرگ در سايه
شمشير... او شبانگاهان به دردمندان ونيازمندان سر مى زند، وروزها
به نبرد در راه دين مى پردازد، مانند امير المؤمنين...(17)
آرى دولت جهانگير عدل، بآسانى، تشكيل نخواهد يافت. سهم انسان مسئول،
ورنج انسان مسئول، در خدمت مهدى(عليه السلام) براى تأسيس دولت
جهانى او، بسيار خواهد بود. پس بايد آماده شد، وبايد آماده بود...
درد آشنايان،
به همراهى آن پيشواى دردآشنا به پا مى خيزند، وجباران وابرقدرتان
ونيروهاى آنان را، با مبارزه ودرگيرى، وبا مجاهده وجنگ، در پرتو
يارى ونصر خدايى، از ميان بر مى دارند وخود مانند محرومترين
محرومان زندگى مى كنند: خوراكى خشك واندك مى خورند، وجامه اى خشن
وكم بها مى پوشند. اينسان، رفتار مى نمايند، تا محروميت را از جهان
بردارند، وتا انسانيت را به جهان باز گردانند.
يار صفحة:
(1) كردار پاك، همان اعمال صالح دينى واجتماعى واخلاق والاى
اسلامى است، وافكار تابناك، همان آرمان نورانى ومقدس
اانتظار، يعنى: اينكه حق ظهور كند، وعدالت جهانگير گردد،
وبشريت نجات يابد.
(2) (الغيبة)، نعمانى، (بحار الانوار)، ج 52، ص 140.
(3) (الغيبة)، نعمانى، (بحار الانوار)، ج52،ص 366.
(4) بارى، بعد آمادگى نظامى، وحضور اقدامى، در دوره انتظار،
نيز بعدى مهم است. من در همين فصل، در پاره اى ديگر از
بخشهاى آينده، در اين باره، باز سخن خواهم گفت.
(5) صفحه 317- 318 را ببينيد!
(6) (بصائر الدّرجات)، (بحار الانوار)، ج52، ص124.
(7) (احتجاج)، طبرسى، (بحار الانوار)، ج52، ص 122.
(9) (المحاسن)، برقى، (بحار الانوار)، ج 52، ص 130.
(10) (الغيبة)، شيخ طوسى، (بحار الانوار)، ج52، ص 131.
(11) (الغيبة)، نعمانى، (بحار الانوار)، ج52،ص131-134.
(12) (الغيبة)، نعمانى، (بحار الانوار)، ج52،ص131-134.
(13) (الغيبة)، نعمانى، (بحار الانوار)، ج52،ص131-134.
(14) (الغيبة)، نعمانى، (بحار الانوار)، ج52،ص131-134.
(15) (الغيبة)، نعمانى، (بحار الانوار)، ج52،ص131-134.
(16) (بحار الانوار)، ج52، ص 133.
(17) (الغيبة)، نعمانى، (بحار الانوار)، ج52،ص354.