آيه سوم:
(يا اَيهَا الّذين آمَنُوا! مَن يرتَدَّ
مِنكم عَن دينِه، فَسَوفَ ياتِى اللهُ بقومٍ، يحِبُّهُم
ويحِبُّونَهُ، اَذِلَّةً عَلَى المُؤمِنين، اَعِزَّةُ عَلَى
الكافِرين، يجاهِدُونَ فى سبيلِ الله، ولا يخافُونَ لَومَةَ
لائِمٍ...)(1)
- اى مؤمنان! هر كس از شما از دين خويش بگردد( زيانى به دين
خدا نخواهد رسانيد، زيرا كه خداوند دين خود را بى ياور نخواهد
گذاشت، بلكه) او مردمى پديد خواهد آورد، كه ايشان را دوست مى دارد
وايشان او را دوست مى دارند، آن مردم، با مؤمنان خوشرفتار
ونرمخو خواهد بود، وبا كافران سختگير وبى گذشت، وآنان همواره
مى كوشند ودر راه خدا جهاد مى كند، واز سرزنش هيچ سرزنشگرى باكى
نخواهند داشت...
در تفسير على بن ابراهيم آمده است:
... اين آيه، درباره قائم واصحاب او نازل شده است، همانان كه در
راه خدا جهاد كنند، واز هيچ چيز پروا ندارند.(2)
آيه چهارم
(وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُم
وعَمِلُوا الصّالِحات، لَيسْتَخْلِفَنَّهُم فِى الاَرض، كَمَا
اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِن قَبْلِهم، ولَيمَكِّنَنَّ لَهُم دينَهُم،
الَّذى ارْتَضى لَهُم، ولَيبدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم
امْناً...)(3)
- خداوند، آنان را كه گرويدند از شما ونيكيها كردند، وعده
داد كه بيقين ايشان را خليفه كند در زمين- چنانكه آنان كه از پيش
بودند خليفه ساخت- ودينشان را باز بگستراند، آن دين كه بپسنديد
براى آنان، وهم آنان را از پسِ بيمى كه دارند، بى بيمى دهد
وايمنى...
سبخ طبرسى مى گويد:
از امامان اهل بيت روايت شده است كه اين آيه، درباره مهدى آلِ
محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) است. شيخ ابو النَّصْر عَياشى، با
اسناد خود، از حضرتِ امام زين العابدين(عليه السلام) روايت كرده
است كه اين آيه را خواند وفرمود: (اينان به خدا سوگند شيعه ما
هستند، خدا اين كار را در حق آنان به دست مردى از ما خواهد كرد.
واين مرد مهدى اين امت است. وهمان كسى است كه پيامبر (صلى الله
عليه وآله وسلم) فرموده است:(اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى
نماند، خدا همان يك روز را چنان دراز كند تا مردى از خاندان من
حاكم جهان گردد. اسم آن مرد اسم من (محمد) است. او زمين را از عدل
وقسط لبريز سازد، همانگونه كه از ظلم وجور لبريز شده باشد). وچنين
مطلبى، درباره اين آيه، از امام محمد باقر (عليه السلام) وامام
جعفر صادق (عليه السلام) نيز روايت شده است.
امينُ الاسلام، شيخ ابو على طبرسى، سپس سخن خويش را، درباره اين
آيه، به اينگونه به پايان مى برد:
چون گسترش دين، در سراسر زمين، وجهانگير شدن آيين، از گذشته تا
كنون پديدار نگشته است، پس بيقين اين امر در آينده خواهد بود. چه
اين جهانگيرى دين وآيين، وعده اى خدايى است- طبق آيه- ووعده خدايى
خُلف بردار نيست وخلف نخواهد گشت.(4)
آيه پنجم
(هُوَ الَّذى اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى
ودينِ الْحَقِّ، لِيظْهِرَهُ عَلَى الدّين كُلِّه، ولَوكَرِهَ
المُشرِكُون).(5)
- او آن خداست كه رسول خويش را بفرستاد، به راهنمونى ودينِ راست،
تا آن دين را پيروز گرداند بر همه دينها ديگر، هر چند بر مشركان
دشوار آيد.
رشيدُ الدّين مى بدى، در تفسير (كَشفُ الاسرار)، در شرح اين آيه
گويد:
رسول، در اين آيه، محمد است، وهدى وهدايت، قرآن وايمان است. ودين
حق، اسلام است. خدا اين دين را بر ديگر اديان برترى دهد، چنانكه
دينى نماند مگر اينكه اسلام بر آن غالب آيد. واين امر، بعد از اين
خواهد شد، وهنوز نشده است. وقيامت نخواهد آمد مگر اينكه اين كار
بشود. ابو سعيد (خِدْرى) روايت كرده است كه پيامبر(صلى الله عليه
وآله وسلم) از بلايى ياد فرمود كه به اين امت رسد، تا بدانجا كه از
بسيارى ظلم وستم، كس براى خويش پناهى نيابد. چون چنين شود، خداوند
مردى از خاندان مرا برانگيزد، وبه دست او زمين را از عدل وقسط بپا
كند، آنسان كه از ستم آكنده باشد. همه ساكنان آسمان، وهمه ساكنان
زمين، از او، خرسند باشند. در روزگار او، قطره بارانى در آسمان
نباشد، مگر اينكه بر زمين فرود بارد، وگياهى در زمين نباشد، مگر
اينكه برويد. چنان روزگارى خوش وبا بركت پديد آيد، كه كسان آرزو
كنند كاش مردگانشان زنده شوند، وبه اين جهان باز گردند...(6)
آيه ششم:
(... لَهُم فِى الدُّنيا خِزْىٌ، ولَهُم فِى
الآخِرَةِ عَذابٌ عَظيم).(7)
- براى ايشان است، در اين جهان، خوارى، ودر آن جهان، عذابى بزرگ.
رشيدُ الدّين ميبدى، در شرح اين قسمت از آيه، گويد:
ترسايان راست در اين جهان رسوايى وخوارى وننگ، اگر ذِمّى بود
گِزْيت، واگر حَربى بود قتل، ودر آن جهان عذاب مهين جاودان در آتش.
مُقاتِل وكَلبى گفتند:(لَهُم فِى الدُّنيا
خِزْىٌ).، فتح قسطنطنيه وعموريه وروميه است، حصارها
ونشستگاهِ ايشان، كه در آن استيصال ايشان است وتَبَتُّرِ نظام
دولتِ ايشان. مصطفى(عليه السلام) گفت:(اَلمَلْحَمَةُ العُظمى فَتحُ
قُسطَنطَنية، وخُروجُ الدَّجال، فى سبعةِ اَشْهُر)( يعنى: واقعه
وكشتار بزرگ، فتح قسطنطنيه است وخروج دجّال كه خِلالِ هفت ماه پديد
آيد). سُدّى گفت: خِزْى ايشان در دنيا آن است كه (مهدى) بيرون آيد،
وقسطنطنيه بگشايد، وجاى ايشان خراب كند، وقومى را بكُشد، وقومى را
به بردگى ببرد. و(مهدى) آن است كه مصطفى(عليه السلام) گفت:
(لَو لَمْ يبقَ مِنَ الدُّنيا
اِلّا يومٌ، لَطَوَّلَ اللهُ ذلكَ اليومَ، حَتّى يبعَثَ فيه
رَجُلاً مِنّى..).(8)
(اگر از عمر جهان باقى نماند مگر يك روز، خداوند همان يك روز را
چنان دراز كند، تا مردى از خاندان من، برانگيزد...).
آيه هفتم:
(... ومَن قُتِلَ مَظلُوماً، فَقَد جَعَلْنا
لِوَليهِ سُلطاناً، فَلا يسْرِفْ فِى القَتلِ، اِنَّهُ كانَ
مَنصُوراً).(9)
- هر كس را بكشند به بيداد، وارثان او را صاحب فرمان كرديم( كه هر
چه خواهند بكنند: قاتل را بكشند، يا ديه ستانند، يا عفو كنند).
ومبادا كه كس به گزاف كسى را بكشد، كه خدا ياورِ خونِ بناحق ريخته
است.
حُويزى، در تفسير (نورُ الثَّقَلين)، مى گويد:
امام محمد باقر (عليه السلام)
فرمود: اين كس، حسين بن على(عليه السلام) است كه مظلوم كشته شد.
وماييم اولياء اين خون. هنگامى كه قائمِ ما بيرون آيد، خون حسين را
بطلبد... واِنَّهُ كانَ مَنصوراً، آن است كه جهان پايان نگيرد، تا
انتقام اين خون، به دست مردى از آلِ رسول (صلى الله عليه وآله
وسلم) گرفته شود، مردى كه جهان را از قسط وعدل لبريز سازد، همانسان
كه از ستم وبيداد لبريز شده باشد.(10)
آيه هشتم:
(بَقِيتُ اللهِ خيرٌ لَكُم، اِن كُنتُم
مُؤمِنين...).
- بَقيةُ الله( ذخيره الهى)، براى شما مردم، اگر مؤمن باشيد،
از هر چيز وهر كس ديگر بهتر است.
در تفسير(نورُ الثقلين)، از (اصول كافى)، نقل شده است:
مردى از امام جعفر صادق(عليه السلام) درباره قائم پرسيد، كه آيا مى
توان او را به هنگام سلام دادن، (يا اميرَ المؤمنين) خطاب كرد؟.
امام صادق فرمود: نه، اين اسمى است كه خداوند به (امير المؤمنين)
داده است.... پرسيدم: فدايت شوم، به هنگام سلام دادن به او، چه
بگويم؟ امام صادق فرمود: همه بايد بگويند:(اَلسَّلامُ علَيك يا
بَقِيةَ الله)! سپس امام اين آيه را تلاوت كرد:(بَقِيتُ
اللهِ خيرٌ لَكُم اِن كُنتُم مُؤمِنين).(11)
شيخ ابو منصور طبرسى، در كتاب(اَلاحتِجاج)، از امير المؤمنين (عليه
السلام) نقل كرده است كه فرمود:
بَقيةُ الله، يعنى مهدى، كه پس از گذشتن اين دوره، خواهد آمد.
وزمين را از قسط وعدل پر خواهد كرد، همانگونه كه از ظلم وجور پر
شده باشد.(12)
شيخِ صَدوق، در كتاب(اِكمالُ الدّين)، از امام محمدِ باقر(عليه
السلام)، حديثى طولانى نقل كرده است. امام در آن حديث كه سخن از
قائم مى گويد، از جمله مى فرمايد:
هنگامى كه قائم خروج كند، به خانه كعبه تكيه دهد، آنگاه 313 تن نزد
او گرد آيند. پس نخستين سخنى كه گويد اين آيه است:(بَقِيتُ
اللهِ خيرٌ لَكُم اِن كُنتُم مُؤمِنين)- من بَقيةُ الله ام،
وحُجَّتِ خدايم، وخليفه خدايم در ميان شما. آنگاه هر مسلمانى كه به
او سلام دهد، گويد: (اَلسَّلامُ علَيك يا بَقِيةَ الله فى اَرضِه).(13)
همچنين در احاديث آمده است كه حضرت امام محمدِ باقر(عليه السلام)
فرمود:
علم به كتابِ خدا وسُنَّتِ
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، در قلب مهدى ما مى رويد، چنانكه
بهترين وشادابترين گياهان مى رويند. هر كس از شما باقيماند، ومهدى
را ملاقات كند، به او اينگونه سلام بدهد:(اَلسَّلامُ عَلَيكُم يا
اهلَ بيتِ الرَّحمَةِ والنُّبُوَّة، ومَعدِنَ العِلْم، ومَوضِعَ
الرِّسالَة! اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا بَقِيةَ الله!)(14)
درود بر شما، اى خاندان رحمت ونبوت! واى ذخيره گاههاى علم، واى
پايگاههاى رسالت! درود بر تو اى ذخيره خدايى، اى بقِية الله!
آيه نهم:
(يومَ يأتى بعضُ آياتِ رَبِّكَ، لا ينفَعُ
نَفساً ايمانُها، لَم تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبل...).(15)
- روزى كه پاره اى از آيات پروردگار تو پديدار گردد، آن روز هيچ كس
را- اگر از پيش ايمان نياورده باشد- ايمان وباور سودى نخواهد
بخشيد.
سيد هاشم بَحرانى، صاحب (تفسير)، مى گويد:
شيخِ صَدوق، از امام جعفر صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه
فرمود:(آيات، در اين آيه، ائمه هستند. وآن آيتِ مورد انتظار،
قائم(عليه السلام) است. روزى كه قائم با شمشير قيام كند، ايمان
آوردن آن كسان، كه از پيش به او ايمان نداشته اند، آنان را سودى
نخواهد داشت،اگر چه آنان، به امامانِ پيش از او، ايمان داشته
باشند).(16)
همچنين مى گويد:
ابو بصير، از امام جعفر صادق(عليه السلام)، روايت كرده است كه
فرمود:(مقصود اين آيه( يعنى: يوم يأتى بعضُ آياتِ ربّك... روزى كه
پاره اى از آيات پروردگار تو پديدار گردد..). خروج قائم آل
محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) است. اى ابا بصير! خوشا به حال
شيعيان قائم، كه در زمان غيبت در انتظار او به سر مى برند، وهنگامى
كه ظاهر شود، فرمانبردار اويند. آنانند اولياى خدا، كه نه از چيزى
ترسى دارند، ونه به دل اندوهى).(17)
آيه دهم:
(فيها يفْرَقُ كُلُّ اَمرٍ حَكيم).(18)
- در شبِ قدر، همه امور را، بر طبقِ حكمت، به جاى خويش مقرر
دارند.
مقصود از اين آيت فرخنده، تقدير امور است كه در شب قدر، در هر سال.
واين امر در ارتباط مستقيم است با حضرت ولى عصر(عليه السلام)،
وحضورِ ولايتى او، در امت، ودر مَجارى تقدير، ودر جهان كائنات. در
فصل بعد، در اين باره، سخن خواهيم گفت.
2- شمارى از تفاسير
اين ده آيه كه ياد شد، وپاره اى
ديگر از آيات (قرآن كريم)، به (مهدى موعود)، ومسائل ورخدادهاى آخر
الزّمان، ووقايعِ مقارن ظهور، وپس از ظهور، تفسير شده است. ودر شرح
وتفسير آنها، به احاديث نبوى، وسخنان امام على بن ابيطالب(عليه
السلام)، وديگر ائمه طاهرين، وساير علما ومحدثان وبزرگان اسلام،
استناد گشته است. شايد كتاب تفسيرى، از تفاسير عالمان شيعه يافت
نشود، كه در آن، به مناسبت آيات ياد شده، سخنى از مهدى(عليه
السلام) ومسائل آن امام، به ميان نيامده باشد. من در اينجا به ياد
كرد نام اين تفاسير نيازى نمى بينم. البته براى آگاهى بيشتر، در
زمينه آيات قرآنى مربوط به موضوع، مى توانيد به كتاب:(اَلمَحَجَّة،
فيما نَزَلَ فى القائِمِ الحُجَّة)، مراجعه كنيد. اين كتاب، تأليف
عالم بزرگ، سيد هاشم بَحرانى است،(19)
مؤلف تفسير عظيم (اَلبُرهان).(20)
در تفسيرهاى معتبر اهل سنت نيز، برخى از آيات مذكور، وپاره اى آيات
ديگر، به حضرت مهدى(عليه السلام) وظهور او تفسير شده است. واينك،
نام شمارى از تفاسير عالمان اهل سنت، كه در آنها آياتى چند، به
حضرت مهدى(عليه السلام) وحوادث ظهور تفسير گشته، وذكر آن امام
بزرگ، در آنها آمده است:
1- تفسير غرائبُ القرآننظام نيشابورى.
2- تفسير الكشفُ والبيانابو اسحاق ثَعلَبى.
3- تفسير كَشّافجارُ الله زَمَخْشَرى.
4- تفسير كشفُ الاسرار رشيدُ الدّين ميبدى.
5- تفسير مَفاتيحُ الغيب فخر رازى.
6- تفسير اَلدُّرُّ المَنثور جلالُ الدّين سيوطى.
7- تفسير اَلمَنارشيخ محمد عبدُه مصرى.
8- تفسير روحُ البيان اسماعيل حَقّى.
9- تفسير روحُ المعانى شهابُ الدّين اَلُوسى بغدادى.
10- تفسير الجَواهر طَنطاوى مصرى.
فصل هشتم: در (سوره قدر)
1- سوره قدر
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيم.
(اِنّا اَنزَلْناهُ فى ليلةِ القَدر * وما
اَدْراك ما ليلةُ القَدر * ليلةُ القدرِ خيرٌ مِن الفِ شَهْر *
تَنَزَّلُ المَلائِكَةُ والرُّوحُ فيها بِاذنِ رَبِّهِم مِن كُلِّ
اَمْر * سلامٌ هِى حَتى مَطْلَعِ الفَجْر).
- ما قرآن را، در شب قدر، فرو فرستاديم.
تو شب قدر را چگونه شبى مى دانى؟
شب قدر، از هزار ماه بهتر است.
در آن شب فرشتگانوروح (جبرئيل)، به اذن خدا، همه فرمانها وسرنوشتها
را فرود مى آورند.
آن شب، تا سپيده دمان، همه، سلام است وسلامت.
2- آيا كدامين شب؟
اين
امر بزرگ چيست؟
واين
شب كدام است؟
آن شب فرخنده، كه قرآن فرود آمده است، چه شب است؟
آن شب كه از هزار ماه بهتر است، كدام لحظات گرانقدر است؟
آن شب، كه فرشتگان فرود مى آيند، وروح(جبرئيل) (73) نيز فرود مى
آيد، كدامين است؟
در برخى از احاديث، (روح) را در اين آيه -(جبرئيل ) گفته
اند، ودر برخى مخلوقى با عظمت تر از ملائكه وجبرئيل آن شب، كه
فرمانها وتقديرها را به زمين مى آورند، وبر طبق حكمت بر مى نهند،
ومعين مى دارند؟...
آن شب، كه تا سپيده دمان، همه آنات ولحظات آن، درود است وسلام،
ورحمت است وسلامت، وايمنى است وفرخندگى؟...
اين
واقعيت بزرگ، كه با (فعل مضارع) بيان شده است، واستمرار را مى
رساند چيست:
(تَنَزَّلُ المَلائِكَةُ والرُّوحُ..).
فرشتگان وروح، همى فرود آيند، وهمى فرود آيند، به كجا؟
آرى، فرشتگان وروح، در هر سال، در شب هنگام (قدر) پيوسته فرود
آيند، وبه (اذن خدا)، هر (امرى)، و(تقديرى) را فرود آورند... اين
امر چگونه است؟ اين فرشتگان نزد چه كسى مى روند، وفرمانها وتقديرها
را به چه كسى مى سپارند؟ آنجا كه روح بزرگ فرود مى آيد كجاست؟ وآن
آستان مقدّس، ومطلع نور، ومركز ناموس، كه(كُلّ اَمر)، به همراه
فرشتگان، به جانب آن فرود آورده مى شود، كدام آستان است؟ در شب
قدر، فرود گاه فرشتگان آسمان، در كدام سر منزل قدس، ومَهبَط
مُطَهَّر است؟
3- شب قدر است وطى شد نامه هجر
آن شب، كه بايد شكوائيه هجران را درنورديدند، وبه اميدِ وصل وديدار
بيدار نشست، واز جامِ طَهورِ(سَلام)، تا(مطلعِ فجر)، سرمست بود،
كدام شب است؟
آن شب، كه شاعرِ حافظِ قرآن، با الهام گرفتن از قرآن، آن را(شب
وصل) مى نامد، ونامه هجران را، در آن شب، طى شده وپايان يافته مى
خواند، كدام شب نورانى ودل افروز است؟ شبى كه بايد در عاشقى ثابت
قدم بود: در طلب كوشيد، وبيدار ماند، وديدار جست، واحيا گرفت، وبه
نيايش پرداخت، وكار خير كرد، وصالحات به جا آورد، وبه نيازمندان
رسيد، ودانايى طلبيد، ومذاكره علم كرد؟ (74) شبى كه در آن، كارى بى
اجر نخواهد ماند؟ شبى كه بايد به ياد روى آن محبوب عزيز، وآن يار
آواره از ديار، وپنهان رخسار، با دردمنديهاى عاشقانه ناليد، وديدار
روياو را از خداى طلبيد؟... كدام شب عزيز است؟
(وقال شيخنا الصّدوق، فيما املى المشايخ، فى مجلس واحد، من مذهب
الامامية : من احيى هاتين الليلتين بمذاكرة لعلم فهو افضل)- يعنى:
شيخ بزرگوار صدوق، در بيانيه اى كه در محفل مشايخ حديث درباره مذهب
تشيع عرضه داشت گفت:(افضل اعمال، در شب قدر، مذاكره علم
است)-(مفاتيحُ الجِنان)، فصل (اعمال مخصوصه شب قدر)، ص226-227.
شب وصل است وطى شد نامه هَجر (در پاره اى از نسخه هاى ديوان: شب
قدر است وطى شد نامه هجر).
سلامٌ فيه حتى مطلع الفَجر
دلا در عاشقى ثابت قدم باش ***
كه در اين ره نباشد كار بى اجر
برآ اى صبح روشندل خدا را! ***
كه بس تاريك مى بينم شب هَجر
دلم رفت ونديدم روى دلدار *** فغان از اين تطاوُل، آه از اين زجر(21)
اشاره هاى حافظ، در اين غزل، بويژه با تضمين كلماتِ قرآنى(سوره
قدر)، رابطه آن با امام وغيبت، ثابت قدم بودن در عاشقى اگر چه
مشكلات در كار باشد، وهجرانى طولانى تو را از معشوق حقيقى دور
بدارد، همچنين آرزوى ظهور ودميدن صبح روشندل وصال، به اميدِ رهايى
از شب تاريك هجران وغيبت، وسرانجام، شكوه از تطاوُل مهجورى، ودرازى
دوران دورى...
يار صفحة:
(2) تفسير (نورُ الثَّقَلين)، ج1، ص641.
(4) مجمعُ البيان، ج7، ص152، نيز تفسير(البُرهان)، ج3، ص 147.
(6) كشفُ الاسرار، ج4، ص119-120.
(8) كشف الاسرار، ج1، ص325.
(11) نورُ الثقلين، ج2، ص390.
(12) نور الثقلين، ج2، ص 390.
(13) نور الثقلين، ج2، ص 390-392.
(14) بحار الانوار، ج52، ص317-318.
(16) تفسير(البرهان)، ج1، ص564.
(17) تفسير(البُرهان)، ج1، ص564.
(19) از عالمان ومحدثان سده يازدهم- دوازدهم، در گذشته 1107 تا
1109 هجرى قمرى.
(20) رساله ديگرى نيز اخيرا در اين باره به دستم رسيد، به
نام(المهدى فى القرآن)، از: سيّد صادق حسينى شيرازى،
بيروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم(1401).
(21) ديوان حافظ ، چاپ علّامه قزوينى، ص170(غزل 251).