تاريخ زندگانى ائمه
(امام محمد تقى عـليـه السـلام)

رمضانعلى رفيعى

- ۵ -


امـام جـواد(ع ) چـون ديـد پـدرش بـا كـعـبـه وداع مـى كـنـد بـه داخـل حـجر اسماعيل رفت و مدتى طولانى در آنجا نشست . موفق ، خدمتكار آن حضرت ، از او خواست به منزل بروند؛ ولى امام (ع ) فرمود: دلم نمى خواهد و نمى توانم از جايم بلند شوم مگر آن كه خدا بخواهد! موفق جريان را به امام هشتم (ع ) اطلاع داده آن حضرت نزد امام جواد(ع ) آمد و از او خـواسـت تـا بـا هم به خانه بروند، ولى جواد الائمه (ع ) عرض كرد: من توان حركت ندارم . چـگـونـه حـركـت كـنـم و حال آن كه مى بينم با (كعبه ) به گونه اى وداع كردى كه ديگر بار بدانجا باز نخواهى گشت )..(210)
كسب آمادگى
هـر چـنـد دورانـى كـه امـام جواد(ع ) با پدر بزرگوارش بود اندك است .(211) اما اين دوران بسيار حساس و سرنوشت ساز است . امام هشتم (ع ) تربيت فرزند را از زمان ولادت شروع كـرد و در هـمـان زمـان كـوتـاه مـعـارف و آداب الهـى را بـه او آمـوخـت و جواد الائمه (ع ) را كه در سـرنوشتش رقم خورده بود كه قافله انسانيت را در سنين خردسالى رهبرى كند، براى پذيرش آن مسؤ وليت مهم آماده كرد. (كلثم بن عمران ) مى گويد:
در شب ولادت ابوجعفر(ع )، امام رضا(ع ) تا به صبح در كنار گهواره فرزندش بود و با وى نـجـوا مـى كرد و اين برنامه چند شب ادامه يافت . به او گفتم : فدايت شوم مردم نيز فرزنددار مى شوند ولى چنين نمى كنند. آيا بر او تعويذ مى خوانى ؟ آن حضرت فرمود: واى بر تو! اين تعويذ نيست بلكه او را از علوم الهى سيراب مى گردانم )..(212)
و اين جاى شگفتى نيست ؛ زيرا كه خداى سبحانى كه او را برگزيده و به او اهليت و شايستگى آن مـقـام بـلنـد را عطا كرده است ، چرا قدرتِ فرا گرفتن تمامى علوم امامت را از پدر، در آن مدت اندك به او ندهد؟
امـام هـشتم (ع ) در زمان حيات چه در مدينه و چه در خراسان در راهنمايى و رهبرى فرزند گرامى اش نـهـايـت تـلاش را داشـت . آن حـضـرت بـه هـنـگـام دورى از خـانـواده به وسيله پيك مخصوص .(213) و نامه با امام جواد (ع ) ارتباط داشت و تذكرات لازم را يادآور مى شد.
(مـحـمـد بـن عـيـسـى ) مـى گـويد: در ديوان (ابن عباد) بودم . نوشته اى را ديدم كه از آن نسخه برمى داشتند. پرسيدم اين چيست ؟ گفتند: نامه امام رضا(ع ) است كه از خراسان براى فرزندش امام جواد(ع ) ارسال كرده است . آن حضرت نوشته بود:
بـه نـام خـداونـد بـخـشـنده مهربان ، خداوند تو را مدتى طولانى باقى گذارد و از شر دشمنت مـحـفـوظ بـدارد. اى فـرزندم ، پدرت به قربانت ، آنچه نزد من بود براى تو تفسير نمودم و اخـتـيـارات مـالى خود را به تو واگذار كردم در حالى كه زنده و صحيح و سالم هستم ، اميدوارم كـه خـداونـد بـه تـو توفيق عنايت فرمايد كه به بستگان و دوستان موسى و جعفر (كه خدا از آنان راضى باد) نيكى و بخشش كنى .
امـا سـعـيـده زنـى اسـت كه در صفت بخل حزمى قوى دارد و اين صحيح نيست . خداوند مى فرمايد: (كيست كه به خدا (قرض الحسنه اى ) دهد، (و از اموالى كه خدا به او بخشيده ، (انفاق كند،) تا آنان را براى او چندين برابر كند؟.(214)
و نيز مى فرمايد: (آنان كه امكانات وسيعى دارند بايد از آن انفاق كنند و آنها كه تنگدستند، از آنچه كه خدا به آنها داده انفاق نمايند..(215)
خـداونـد به تو وسعت و تمكن مالى داده است اى پسر من پدرت فدايت باد كارهايت را با مشورت مـن انـجـام بـده ، بـخـصـوص آن كـارهـايـى را كـه دوسـت دارى بـه نـتـيـجـه كامل برسى و حظش را دريابى ..(216)
بـا تـاءمـل در اين نامه در مى يابيم كه امام هشتم (ع ) تا چه اندازه به تربيت و آماده سازى امام جـواد(ع ) عـنـايـت داشـته است تا جايى كه از آن حضرت مى خواهد كه در كارهايش با وى مشورت نمايد. امام محمّدتقى (ع ) نيز نامه هايى كه از جانب پدر بزرگوارش مى رسيد مى بوسيد، بر ديده مى گذاشت و بدان عمل مى كرد.
(ابراهيم بن ابى محمود خراسانى ) مى گويد:
خدمت امام جواد(ع ) رسيدم در حالى كه نامه اى از پدرش امام هشتم را براى او آورده بودم . هنگامى كـه نـامـه را بـه آن حـضـرت دادم آن را خـوانـد و بـرديـدگان مباركش گذاشت و فرمود: به خدا سـوگـنـد خـط پـدرم اسـت و شروع به گريه كرد به طورى كه قطرات اشك برگونه هايش جارى شد..(217)
نـامـه هـاى امـام هـشـتـم (ع ) مـحـدود بـه زمـانـى كـه در خـراسـان بـود نـمـى شـود بـلكـه قبل از آن نيز حتى زمانى كه امام رضا عليه السلام به حج مى رفت و حضرت جواد عليه السلام كمتر از دو سال داشت به او نامه مى نوشت .
(احمد بن محمد) مى گويد:
مـن و جـمعى ديگر در مِنى خدمت امام هشتم (ع ) بوديم . آن حضرت به من فرمود: آيا حاجتى دارى ؟ گـفـتـم : آرى . امـام رضـا(ع ) نـامـه اى براى فرزندش (ابوجعفر)(ع ) نوشت . وقتى به مدينه رسـيديم و به در خانه امام (ع ) رفتيم . خادم آن حضرت او را در حالى كه هيجده ماهه بود و بر دوش خـود داشت نزد ما آورد. نامه را تقديم كرديم . حضرت نامه را باز كرد و خواند. آنگاه سر مـبـارك را به طرف درخت خرمايى كه زير آن ايستاده بود بالا برد و دوباره فرمود: شفا يافت ..(218)
امـام جـواد(ع ) نيز به وسيله نامه و پيك موارد لازم را با پدر در ميان مى گذاشت و از آن حضرت رهنمود مى خواست .
(محمد بن ابى عباد) كاتب امام هشتم (ع ) مى گويد:
آن حضرت از فرزندش جز با كنيه نام نمى برد و مى فرمود: (ابوجعفر) براى من نامه نوشته است . و من براى او نامه مى نوشتم در حالى كه كودك بود. و نام آن حضرت را امام هشتم (ع ) با احـتـرام و تـعـظـيـم مـى بـرد. همچنين نامه هاى (ابوجعفر(ع ) در نهايت زيبايى و بلاغت به پدر بزرگوارش مى رسيد..(219)
جانشينى پدر
بـيـش از پـنـج سـال از عمر شريف امام جواد(ع ) نمى گذشت كه امام هشتم (ع ) به دستور ماءمون بـه خـراسان برده شد. جدايى از پدر بزرگوار براى آن حضرت بسيار دشوار بود. بويژه كـه مـى دانـسـت اما رضا(ع ) از اين سفر باز نمى گردد. زيرا آن حضرت خانواده را جمع كرده و اعـلام نـمـوده بـود كـه ديـگـر بـاز نـمـى گـردد. هـمـچـنـيـن بـه آنـان دسـتـور داد بر او گريه كنند..(220)
امام هشتم (ع ) به هنگام رفتن به خراسان در حالى كه فرزند گرامى اش را همراه داشت به سر قـبـر رسـول خـدا(ص ) رفـت و دسـتـش را بـر قبر نهاد و امام جواد(ع ) را نيز به آن چسباند و از رسـول خـدا(ص )، خـواسـت تا او را حفظ كند. امام جواد (ع ) به پدر عرض كرد: (پدرم ! به خدا سوگند تو به سوى پروردگارت رهسپار هستى )..(221)
امـام رضـا(ع ) امـور مـربـوط بـه خـانـواده و شـيـعيان را به امام جواد (ع ) سپرد؛ و فرمود: ابو جـعـفـر(ع ) وصـى و جـانـشـيـن من در خانواده است ؛.(222) زيرا از صلاحيت و شايستگى خدادادى فرزندش به خوبى آگاه بود. آن حضرت به وكلايش دستور داد از امام جواد(ع ) اطاعت پـذيـرى داشـته باشند و با او مخالفت نورزند،.(223) از اين رو آن حضرت در غياب پـدر مـلجـاء و مـرجع شيعيان بود وعلاوه بر مردم ، فقها و دانشمندان نيز از محضر او استفاده مى كردند..(224)
(حنان بن سدير) مى گويد:
امام جواد (ع ) با كمى سن و كودكيش پيوسته امور مربوط به امام هشتم (ع ) را برنامه ريزى و انـجـام مـى داد و خـدمـتـكـاران و غـلامـان را امـر و نـهـى مـى كـرد و كسى از فرمان او سرباز نمى زد..(225)
امـام جـواد(ع ) مى دانست كه عاقبتْ دستِ ستم ماءمون پدر بزگوارش را به شهادت مى رساند؛ از ايـن رو، احـساس ناراحتى مى كرد و در انتظار آن لحظه غمبار بود. روزى در حالى كه بستگان و جـمـعـى از شـيـعـيـان در مـحـضـر امـام جـواد (ع ) بـودنـد، آن حـضـرت بـه كـنـيـزش فـرمـود: به اهل خانه بگو براى عزا و ماتم آماده شوند.
(امية بن على ) مى گويد:
وقـتـى از آن مـجـلس خارج شديم ، (با خود) گفتيم (كه از امام ) نپرسيديم براى عزاى چه كسى آمـاده شـويم ؟ روز دوم نيز حضرت آن جمله را تكرار كرد. پرسيديم : سوگ چه كسى ؟ فرمود: سوگ بهترين خلق خدا در روى زمين ابوالحسن رضا(ع ).
چند روزى نگذشت كه خبر شهادت حضرت رسيد..(226)
از آنـجا كه بر امام معصوم تنها وصى او بايد نمازگزارد، امام جواد(ع ) به هنگام شهادت پدر گـرامـى اش بـا عـنـايـت الهـى نـزد او حـاضـر شـد و پـس از شـهـادت ، آن حـضـرت را غسل داد و بر او نماز گزارد..(227)
امام جواد(ع ) پس از شهادت پدر به امور مربوط به او رسيدگى كرد و ديون آن حضرت را داد.
(عمرو بن عثمان ) مى گويد:
مـردى از اهـالى مـديـنـه از قـول (مطرفى ) نقل مى كرد: امام هشتم (ع ) به شهادت رسيد در حالى كه من از او چهار هزار درهم طلب داشـتـم و غـير از من و او كسى از اين جريان خبر نداشت . از اين رو با خود گفتم : ديگر به مالم نمى رسم .
فـرداى آن روز امـام جـواد(ع ) سراغ من فرستاد و فرمود: امام رضا(ع ) به شهادت رسيده است و تـو چـهار هزار درهم از او طلب دارى . گفتم : آرى . آنگاه سجاده را كنار زد و مقدارى دينار به من داد كه قيمت آن در آن زمان چهار هزار درهم بود.
امـام مـحـمـد تـقـى عـليـه السـلام در آخـر مـاه صـفـر، سـال 203 هـجـرى ، پـس از شـهـادت پـدر بزرگوارش حضرت رضا(ع ) در حالى كه هفت سال و اندى .(228) از عمر مباركش ‍ مى گـذشـت عـهـده دار مـقـام امـامـت و جـانـشـيـن پـدر گـشـت و مـدت امـامـتـش هـفـده سـال و چـنـد مـاه بـه طـول انـجـامـيـد..(229) از ايـن مـدت ، حـدود پـانـزده سال آن معاصر حكومت ماءمون و دو سال ديگرش همزمان با زمامدارى (معتصم ) بود.
امامت از ديدگاه شيعه
امـامـت در اسلام ، از پايه هاى اصلى اعتقادات و زيربناى زندگى سياسى ، فرهنگى و اجتماعى انـسان به شمار مى رود. مسلمانان با همه مذاهب و نظرات گوناگون خويش ، در ضرورت امامت ، اتفاق نظر دارند.
امـامـت در بـاور شـيـعه به معنى جانشينى پيامبر و داشتن علم ، شايستگيها و مسؤ وليتهاى رهبرىِ اوست با اين تفاوت كه به امام وحى نمى شود.
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
(اِنـّا وَرِثـْنـا رَسـُولَ اللّهِ وَ لَمْ يـَكـُنْ فـَرْقٌ بـَيـْنـَنـا وَ بـَيـْنـَهُ اِلاّ فـِى النُّبـُوَّةِ وَ الاَْزْو اجِ).(230)
ما از رسول خدا(ص ) ارث مى بريم و ميان ما و او تفاوتى جز در پيامبر و تعدّد زوجات نيست .
شـيـعـه مـعـتـقـد اسـت كـه امـامـان (ع ) از جـانـب خـدا تـعـيـيـن و بـه وسـيـله رسـول خدا(ص ) به عنوان جانشين پيامبر(ص ) و زمامدارى دين و دنياى مردم معرفى مى گردند. امام كاظم (ع ) در اين باره به (ابوعماره ) مى فرمايد:
اى ابا عماره ، اگر اختيار تعيين امام به دست من بود قاسم .(231) را برمى گزيدم ؛ زيـرا او را بـيـشتر دوست مى دارم و مورد مهر و محبت قرار مى دهم . امّا انتخاب امام به دست خداوند است و هر جا بخواهد قرار مى دهد..(232)
در ديـدگـاه شـيـعـه امـامـان (ع ) از شـايستگيهاى خاصى برخوردارند. آنان از هر گونه رجس و پليدى پاك و پاكيزه اند. خداوند در قرآن مى فرمايد:
(اِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا).(233)
خـداونـد اراده كـرده اسـت گـنـاه و پـليـدى را از شـمـا اهـل بـيـت دور كـنـد و بـه طـور كامل شما را پاك و پاكيزه سازد.
همچنين خداوند، آنان را از علم و دانش سرشار بهره مند ساخته است و آنان به گذشته و آينده علم دارند. كه در درسهاى گذشته به برخى از موارد آن اشاره شد.
راه شناخت امام
امـامـان عـليـهـم السـلام از دو راه كـلى شناخته مى شوند: نخست ، نصوص و تصريحاتى كه از سوى پيامبر(ص ) و امامان پيشين درباره هر يك از امامان (ع ) رسيده است . و ديگر، خصوصيات ، شايستگيها و اهليّت آنان براى امامت . به همين خاطر ائمه اطهار عليهم السلام در هر مناسبتى به نـشـان دادن ايـن دو ركـن مـهـم اهتمام مى ورزيدند و سختى ها و خطرات ابراز آن ، آنان را از بيان حقايق باز نمى داشت .
شـيـعـيـان نـيـز در طول تاريخ از اين امر آگاهى داشتند، لذا مدعيان دروغين امامت ، نزد ايشان به زودى رسـوا مـى گـشـتـنـد؛ چـنـان كـه دربـاره عـبـداللّه بـن مـوسـى در زمـان امام جواد(ع ) اتفاق افـتـاد..(234) در اين درس دلائل امامت نهمين پيشواى شيعيان حضرت امام محمد تقى (ع ) را در دو محور ياد شده پى مى گيريم .
تعيين امامت امام جواد(ع )
1 ـ تصريح رسول خدا(ص )
روايـات بـسـيارى از رسول خدا(ص ) رسيده است كه برخى از آنها به تعداد امامان (ع ) بعد از پـيـامـبـر خـدا(ص ) اشـاره دارد و بـرخـى نـام و نـشـان آن بـزرگـواران را نـيـز ذكـر كـرده است ..(235) كـه در زندگانى امامان پيشين بعضى از آنها ذكر شد و در اينجا به ذكر يك نمونه بسنده مى كنيم .
(عـلى بـن عـاصـم ) مـى گـويـد: امام جواد(ع ) از پدرش على بن موسى و او از پدرش موسى بن جعفر و او از پدرش جعفر بن محمد و او از پدرش محمد بن على و او از پدرش على بن الحسين (ع ) نـقـل مـى كـرد كـه حـسـيـن بـن عـلى (ع ) فـرمـود: روزى خـدمـت رسول خدا(ص ) رسيدم . (اُبى بن كعب ) نيز حضور داشت . پيامبر گرامى به من خوش آمد گفت و سپس مرا اين گونه مورد خطاب قرار داد: اى زينت آسمانها و زمين .
اُبى عرض كرد: چگونه كسى غير از تو زينت آسمانها و زمين است ؟
پيامبر(ص ) فرمود: اى ابىّ، قسم به او كه مرا مبعوث كرد (حسين بن على ) در آسمان بزرگتر است از او در روى زمين . در قسمت راست عرش نوشته شده است : او چراغ هدايت و كشتى نجات است و امـامـى كـه هـرگـز سـسـتـى نـدارد و داراى عـزّت و فـخـر و عـلم و ذخـيـره الهـى اسـت . خـداوند عزّوجل در صلب او نطفه مبارك و پاكيزه اى قرار داده است .
اُبى گفت : اى رسول خدا (ص ) آن نطفه اى كه در صُلب دوست من حسين است چيست ؟
فرمود: مثالِ آن نطفه ، مثالِ ماه است و آن نطفه فرزندان پسر و دختر است . آنها كه از او پيروى كنند به سعادت مى رسند و كسى كه از او كناره گيرد، سقوط مى كند.
اسمش چيست ؟
على بن الحسين
آيا جانشين و فرزندى دارد.
آرى ، نـامـش محمد بن على است و پس از او جعفر بن محمد و بعد از او موسى بن جعفر و آنگاه على بـن مـوسـى و سـپـس ادامـه داد: خـداونـد تـبـارك و تـعالى در صُلب او نطفه پاكيزه و راضى و مرضى قرار داده و او را محمد بن على ناميده است . او از پيروانش شفاعت مى كند و علم جدش را به ارث بـرده اسـت . وى نشانه روشن و دليل آشكارى دارد. پس از تولد مى گويد: (لااِلهَاِلاَّ اللّهُ ، مـُحـَمَّدٌ رَسـُولُ اللّه (ص ) و در دعايش مى خواند: (يا مَنْ لاشَبيهَ لَهُ وَ لامِثالَ ، اَنْتَ اللّهُ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ وَ لا خ الِقَ اِلاّ اَنْتَ ، تُغْنِ الَْمخْلُوقينَ وَ تَبْقى ، حَكَمْتَ عَمَّنْ عَصاكَ ، وَ فِى الْمَغْفِرَةِ رِضاكَ)
(اى خدايى كه شبيه و همانندى ندارى ، خداوندى كه جز تو خالق و خدايى نيست ، همه آفريده ها را نـابـود مـى كـنـى و خود باقى مى مانى ، از كسانى كه با تو مخالفت مى ورزند گذشت مى كنى و رضاى تو درمغفرت و بخشش است .)
كسى كه اين دعا را بخواند (محمدبن على (ع ) در روز قيامت شفاعتش مى كند... ..(236)
2 ـ معرفى امام كاظم (ع* )
امام كاظم (ع ) نيز به امامت جوادالائمه (ع ) تصريح كرده است .
(محمدبن سنان ) مى گويد:
يـك سـال قـبـل از شـهـادت امـام مـوسـى كاظم (ع ) ، خدمت آن حضرت رسيدم . امام رضا(ع ) نيز در مقابل ايشان نشسته بود. عرض كردم : فدايت گردم ، چه كسى پس از شما امامت را بر عهده خواهد داشـت ؟ فـرمـود: ايـن پـسـرم ...گـفـتـم : اگـر خـداى تـعـالى بـه مـن طول عمر دهد به امامتش اقرار مى كنم . حضرت فرمود: اى محمد، راست مى گويى ! خداوند عمرت را طولانى مى كند و به امامت او و امامت كسى كه بعد از اوست ، اقرار خواهى كرد.
پـرسـيـدم : آن (امـام بـعـدى ) كـيـسـت ؟ فرمود: پسرش محّمد! گفتم ! از اين موضوع خشنودم و در مقابل آن تسليم هستم ..(237)
3 ـ معرفى امام رضا (ع* )
پـيـشـواى نـهـم (ع ) عـلاوه بـر بـيـانـات و تـصـريـحـاتـى كـه از سـوى رسـول خـدا (ص ) و امـامـان مـعـصـوم عليهم السلام در امر امامت آن حضرت شده بود، بارها و به مـنـاسـبـتـهاى گوناگون از سوى امام هشتم (ع ) به عنوان پيشواى پس از او به شيعيان معّرفى گرديده است . كه به ذكر چند نمونه آن اكتفا مى كنيم .
1 ـ (معمربن خلاّد ) مى گويد:
از امـام رضـا(ع ) شـنـيدم كه (راجع به امر امامت ) مطلبى گفت ، سپس فرمود: شما چه نيازى به ايـن مـوضوع داريد. اين ابوجعفر (ع ) است كه او را به جاى خود نشانيده و قائم مقام خود ساخته ام . مـا خـانـدانـى هـسـتـيـم كـه خـردسـالانـمـان مـوبـه مـو از بـزرگـسـالانـمـان ارث مـى برند..(238)
2 ـ (صفوان بن يحيى ) مى گويد:
بـه امـام رضـا(ع ) عـرض كردم : پيش از آن كه خداوند (ابوجعفر) رابه شما عنايت كند، درباره جـانـشـيـنـتـان از شـمـا مى پرسيديم و شما مى فرموديد: خداوند به من پسرى مى بخشد. اكنون خـداونـد او را بـه شـمـا بـخشيده و چشمهاى ما را روشن كرده است . اگر خداى ناكرده براى شما پيش آمدى روى دهد امر امامت به چه كسى واگذار مى شود؟
امـام هـشتم (ع ) به فرزندش امام جواد (ع ) كه در مقابلش ايستاده بود اشاره كرد. گفتم : فدايت شوم ! همين پسر سه ساله !؟
فرمود: چه مانعى دارد؟ عيسى (ع ) سه ساله بود كه قيام به حجّت كرد..(239)
3 ـ (حسن بن جَهْم ) مى گويد:
در محضر امام رضا(ع ) نشسته بودم كه پسر خردسالش را فرا خواند و او را روى دامنم نشانيد و بـه مـن فـرمـود: پيراهنش را بكنم . من پيراهن او را كندم . فرمود: ميان شانه هايش را بنگر. من نگاه كردم ديدم در يكى از شانه هايش ‍ علامتى شبيه مهرى است كه در گوشت فرو رفته است .
فرمود:اين را مى بينى ؟ پدرم مانند اين علامت را در همين شانه اش داشت ..(240)
4 ـ (بنان بن نافع ) مى گويد:
از حـضـرت رضـا(ع ) دربـاره امـام بـعد از او پرسيدم ، فرمود: كسى كه از اين در بر تو وارد خواهد شد، حجت خداوند پس از من است .و آنچه من از گذشتگان ارث برده ام ارث برده است .در همين حال ، حضرت جواد (ع ) داخل شد و چنين فرمود:
اى پـسـر نـافـع آيا مى خواهى سخنى براى تو بگويم ؟، ما امامان چنانيم كه وقتى مادر به ما حـامـله مـى شـود، پـس از چـهل روز صدا را مى شنويم و هنگامى كه چهار ماه گذشت ، خداوند اعلام زمـيـن را بـراى مـا بـالا مى برد و دورها را نزديك مى سازد؛ به گونه اى كه فرود آمدن قطره بـارانـى ـ نافع باشد يا مضرّ ـ از ما پنهان نمى ماند. و اين كه خدمت ابوالحسن (ع ) گفتى كه حجّت بعد از تو كيست ، همان كه آن حضرت فرمود، حجّت بر تو مى باشد.
آنگاه امام رضا(ع ) به من فرمود: اى پسر نافع ، تسليم او باش و به پيرويش اعتراف كن كه روح او، روح من است و روحِ من ، روح رسول خدا(ص )..(241)
شايستگيهاى فردى
دومـيـن راه شـنـاخت امامان معصوم عليهم السلام ، كمالات شخصى و شايستگيهاى فردى آنان است . امـام جـواد(ع ) يـگـانـه عصر خويش بود و در مراحل مختلف زندگى برجستگيهاى وى تجلّى كرده بود. ولادت آن حضرت باعث شگفتى بود و در دوران كودكى و امامت كراماتى داشت و علم و دانشى را از خـود بـروز داد كـه مـوجـب تـعـجـب همگان شد. در درسهاى گذشته به برخى از آنها اشاره كرديم . در اينجا نيز براى تاءكيد بيشتر يك مورد ديگر را ذكر مى كنيم .
بُرسى در (مشارق الانوار) مى نويسد:
پـس از شـهـادت عـلى بـن مـوسـى الرضـا (ع )، ابـوجـعـفـر را كـه كـودكـى بـود بـه مـسـجـد رسـول خدا(ص ) آوردند. او يك پله از منبر بالا رفت و فرمود: (من محمد بن على الرضا هستم . من جـواد هستم ، من داناى به نَسَب هاى مردم در صُلب پدرانشان مى باشم . من به نهان و آشكار و نـيـز آيـنده شما علم دارم ، علمى كه خداوند پيش از آفرينش تمامى آفريده هايش به ما عطا كرده اسـت و تـا پـس از فـنـاى آسـمـانـهـا و زمـيـنها از آن بهره مند هستيم . و چنانچه تظاهر و همدستى اهـل باطل وحاكميت گمراهان و آشوب شكّاكان نبود سخنى مى گفتم كه پيشينيان و آيندگان از آن بـه شـگفت آيند!) سپس دست مبارك بر دهان خويش نهاد و فرمود: اى محمد! سكوت كن آنگونه كه پدرانت پيش از تو سكوت كردند..(242)
امـام (ع ) در شرايطى قرار داشت كه لازم مى نمود قطره اى از درياى بى كران علم الهى خود را بـراى مـردم آشـكار سازد و آمادگى خود را براى پاسخگويى به هر پرسش و مساءله اى اعلام نمايد تا مردم بدانند كه اين يك علم عادى نيست و جز برگزيده خدا را چنين ادعايى سزاوار نمى باشد.
زمينه سازى براى امامت
مـهـمـتـرين ويژگى كه مساءله امامت امام جواد(ع ) را از امامت نياكان خود جدا و ممتاز مى كند، مساءله خـردسـالى آن حضرت به هنگام عهده دارى اين مقام بزرگ الهى است ؛ چه اين كه آن بزرگوار، نـخـسـتين پيشوا از پيشوايان معصوم عليهم السلام است كه در دوران خردسالى مسؤ وليت رهبرى جـامـعـه اسـلامـى را بـر عـهده گرفت ، هر چند پس از آن حضرت ، فرزندش امام هادى (ع ) و نيز حـضـرت مـهـدى عجل اللّه تعالى فرجه الشريف در سنين كمتر از سن آن حضرت متصدى امر امامت گرديدند.
طبيعى است چنين پديده بى سابقه اى كه مربوط به اساسى ترين مساءله مورد اختلاف خاندان رسـول خـدا(ص ) بـا حـكـّام و زمامداران جور مى شد، پيامدها و واكنشهاى گوناگونى را در پى داشته باشد.
از ايـن رو، پـيـشوايان معصوم ـ به ويژه على بن موسى الرضا(ع ) ـ سعى مى كردند پيش ازآن كـه چـنـيـن پـديـده اى در جـامـعـه رخ دهد وحضرت جواد (ع ) مسؤ وليت امامت را بر عهده گيرد، با بـيـانات مختلف و ارائه شواهدى از قرآن درباره رهبرى پيامبران گذشته در دوران خردسالى ، افكارعمومى جامعه را براى پذيرش امامت حضرت جواد(ع ) در آينده اى نزديك ،آماده سازند.
امـام هـشـتـم (ع ) حـتى قبل از ولادت امام جواد(ع ) او را به شيعيان معرفى مى كرد. (بزنطى ) مى گـويـد: (ابـن نـَجـاشـى ) بـه مـن گـفـت : مـى خـواهـم از حـضـرت رضـا(ع ) سـؤ ال كنى كه امام بعد از او كيست تا بدانم . من خدمت آن حضرت رسيدم و جريان را گفتم . امام هشتم (ع ) فـرمـود: امـام ، پـسـر مـن است . و سپس فرمود: آيا كسى جراءت آن را دارد كه بگويد پسرم (امـام ) اسـت حـال آن كه فرزندى ندارد؟ راوى گويد: در آن زمان ابوجعفر(ع ) متولد نشده بود و مدت كمى گذشت كه امام جواد(ع ) به دنيا آمد..(243)
در روايـتـى ديـگـر، امـام رضـا(ع ) پس از آن كه فرزند خردسالش را به ياران خود به عنوان جانشين خويش معرّفى كرد، فرمود:
(اِنّا اَهْلُ بَيْتٍ يَتَوارَثُ اَصاغِرُنا عَنْ اَكابِرِنَا الْقُذَّةُ بِالْقُذَّةِ).(244)
ما خاندانى هستيم كه كودكانمان از بزرگانمان مو به مو ارث مى برند.
امـام هـشـتـم (ع ) پـيـوسـتـه امـامت امام جواد(ع ) را به ياران خود گوشزد مى كرد. (جعفر بن محمد نوفلى ) مى گويد:
زمـانـى كـه امـام رضا(ع ) به خراسان مى رفت در قنطره خدمت آن حضرت رسيدم و عرض كردم : بـه چـه كـسـى مرا فرمان مى دهى ؟ فرمود: بر تو باد پس از من به فرزندم محمد. و من از اين سفر باز نمى گردم ..(245)
مـسـاءله زمـينه سازى براى امامت حضرت جواد عليه السلام نه تنها در دوران امام رضا(ع ) و در روايـات آن حـضـرت مطرح بوده ، بلكه پيش از آن و حتّى مى توان ادّعا كرد از دوران امام صادق (ع ) آغاز گشته بود.
(ابوبصير) مى گويد:
هـمـراه پـسـر بچّه اى كه قامتش پنج وجب بود.(246) و دست مرا گرفته بود، خدمت امام صادق (ع ) رسيدم . امام (ع ) به من فرمود: چگونه خواهيد بود زمانى كه فردى در سنّ اين پسر حـجـّت خـدا بـر شما گردد؟ و يا فرمود: به زودى كسى در سنِّ اين پسر بچه بر شما ولايت و سرپرستى خواهديافت )..(247)
پيامدها و واكنشهاى امامت امام جواد(ع )
امامت حضرت جواد عليه السلام به لحاظ خردسالى آن حضرت به هنگام تصدى امامت از ويژگى خاصى برخوردار است . و چنان كه در درس پيش ذكر شد طبيعى بود كه چنين پديده بى سابقه اى پـيـامـدهاو واكنشهاى گوناگونى را در پى داشته باشد. از اين رو، پيشوايان معصوم ـ به ويـژه عـلى بـن موسى الرضا(ع ) ـ سعى مى كردند با بيانات مختلف و ارائه شواهدى از قرآن درباره رهبرى پيامبران گذشته در دوران خردسالى ، افكار عمومى جامعه را براى پذيرش امامت حـضـرت جـواد(ع ) آمـاده سازند. اما على رغم اين تلاشها كمى سن آن حضرت پيامدهاى سياسى ، اجـتـمـاعى و اعتقادى گوناگونى داشت و از سوى جامعه با واكنشهاى مختلفى مواجه گشت ، حتى شيعيان نسبت به اين مساءله دچار پراكندگى و اختلاف شدند.
(ابوجعفر محمد بن جرير طبرى ) مى نويسد:
هـنگامى كه ماءمون پدر امام جواد(ع )، على بن موسى الرضا(ع ) را به شهادت رسانيد، شيعيان در حـيـرت و سـرگـردانـى فـرو رفتند و بين مردم پراكندگى و اختلاف كلمه پديد آمد و گفته شـد: سـنّ ابـوجـعـفـر (بـراى عـهـده دارى مـقـام امـامـت ) كـوچـك اسـت . شـيعيان در ديگر شهرها نيز سرگردان شدند..(248)
(حسين بن عبدالوهاب ) از دانشمندان قرن پنجم هجرى مى نويسد:
هـنـگـام رحـلت حـضـرت رضـا عـليـه السـلام ، ابـوجـعـفـر حـدود هـفـت سـال داشـت ؛ روى ايـن جـهـت در بـغـداد و ديـگـر شـهـرهـا بـيـن مـردم (در امـر امـامـت ) اخـتـلاف افتاد..(249)
اين اختلاف نمودهاى مختلفى داشت كه به اجمال ذكر مى كنيم :
گروهها و نظرات
1 ـ اكـثـريـت شـيـعـيـان بـا تـوجـه بـه شـنـاخـتـى كـه نـسـبـت بـه اصل موضوع امامت داشتند و آن را همچون مقام نبوّت ، منصبى اعطايى از سوى خداوند مى دانستند و هـمـچـنـين روايات و تصريحات فراوانى كه از پيامبر(ص ) و ائمه اطهار عليهم السلام درباره تـعـداد جـانـشـيـنـان رسـول خدا (ص ) و نام و مشخصات آنان در دست داشتند، نسبت به اين پديده واكنش ‍ مثبت نشان داده ، به امامت حضرت جواد (ع ) گردن نهادند.
ايـنـان مـعتقد بودند امام جواد عليه السلام همچون پدر واجداد بزرگوارش ، از تمامى شرايط و ويـژگـيـهـاى امـامـت برخوردار است و شرايط سنّى هيچ تاءثيرى در اين موضوع ندارد. على بن جـعـفـر، عـمـوى پـدر آن حـضـرت بـا ايـن كـه پـيـرمـردى كـهـنـسـال و از عـلمـاى بـزرگ بـود و مـنـزلتـى والا داشت به اين سبب كه خداوند امام جواد عليه السلام را به امامت معين كرده بود او را با وجود خردسالى اش ، احترام مى كرد و خود را ملزم به پيروى او مى دانست ..(250)
2ـ گـروهـى ديـگر هر چند در اصل مساءله امامت با اكثريّت همسو بودند و امام جواد(ع ) را جانشين پدرش مى دانستند؛ ولى در صلاحيّتهاى امام (ع ) نسبت به بعضى از شؤ ون امامت تا زمان بلوغ بحث داشتند..(251)
بـرخـى مـى گـفتند: حضرت جواد (ع ) هر چند پيش از بلوغ امام است ؛ يعنى مقام جانشينى از پدر تـنـهـا از آن اوسـت ، ولى در ايـن دوران ، فاقد علم امامت است و چون به حد بلوغ رسد از علم امامت برخوردار خواهد بود..(252)
ايـنـان در مـنـبـع عـلم او اخـتلاف داشتند. برخى از آنان گفتند آن حضرت علوم خود را از كتاب هاى پـدرانـش و اصـول و فـروعـى كـه در آنـهـا نـوشـته شده مى گيرد. دسته اى ديگر گفتند او از پـدرش دانـش فـرا نـگـرفـتـه ؛ زيـرا زمـانـى كـه او چـهـار سـال و چـنـد مـاه داشـت ، پـدرش بـه خـراسـان گـسـيـل داده شـد. بـلى ، هـنـگـام بـلوغ او خـداوند وسـائل و اسـبـاب عـلم ، مـانـنـد الهـام ، آگـاهى قلبى ، رؤ ياى صادقه و غير اينها را براى وى فـراهـم مـى كـنـد. و فـرقـه اى ديـگـر گـفـتـنـد مـمـكـن اسـت از هـر دو راه عـلم حاصل كند..(253)
بـرخـى تـصـوّر مـى كـردنـد تـا زمـانـى كـه امـام (ع ) بـالغ نـشـده نـمـى شـود در مـشـكـلات و مسائل شرعى به او رجوع كرد.
(ريـان بـن صـلت ) ، ( صـفوان بن يحيى )، (محمدبن حَكيم )، (عبدالرحمن بن حجّاج )، (يونس بن عـبـدالرحمن ) و گروهى از رجال و معتمدان شيعه درمنزل (عبدالّرحمن بن حّجاج ) گرد آمده در ماتم امام رضا(ع ) به سوگ نشستند.
(يونس بن عبدالرحمن ) به آنان رو كرد و گفت :
گريه را رها كنيد! اكنون (بگوييد) چه كسى عهده دار امر امامت است ؟
و ما تا زمانى كه ابوجعفر بزرگ شود، در مسائل به چه كسى رجوع كنيم ؟
ريـان بـن صـلت برخاست و دست بر گلوى (يونس ) انداخت و در حالى كه گلويش را مى فشرد گفت :
تو پيش ما تظاهر به ايمان مى كنى ولى در نهان گرفتار شك و شرك هستى !
اگـر امـر امـامـت او از نـاحـيـه خـدا باشد چنانچه بچه يك روزه هم كه باشد به منزله پيرمردى دانـشـمـنـد اسـت و حـتـى بـالاتـر از آن ، و اگـر از سـوى خـدا نـبـاشـد، چـنـانـچـه هـزار سـال هـم عـمـر كـنـد بـسـان يـكى از افراد عادّى خواهد بود. بنابراين شايسته است در اين باره بيشتر تاءمل شود.
بقيه افراد نيز (يونس ) را به خاطر سخنانش مورد نكوهش قرار دادند..(254)
3ـ گروهى در اصل مساءله امامت حضرت جواد (ع ) دچار ترديد شده از مسير حق منحرف گشتند. اين عدّه نيز به چند فرقه منشعب شدند:
بـعـضـى از آنـان قـائل به امامت (احمدبن موسى بن جعفر (ع )+) +(255) +++شدند و گفتند: موسى بن جعفر به هر دو فرزند خود: على بن موسى و احمد بن موسى وصيت كرده و امامت را در دو بـرادر قـرار داده و سـفـارش كـرده پـس از حضرت رضا (ع ) فرزند ديگرش (احمد) به امامت برسد.
بـرخـى ديـگـر كه (مؤ لّفه ) ناميده شده اند، هر چند اعتقاد به رحلت موسى بن جعفر(ع ) و امامت فـرزنـدش حـضـرت على بن موسى الرضا(ع ) داشتند ولى پس از شهادت امام رضا(ع ) در امامت حضرت موسى بن جعفر عليه السلام توقف كردند.
گـروهـى از فـرقـه هاى ( زيديّه ) و (اصحاب حديث ) نيز كه در دوران امامت حضرت رضا عليه السـلام بـه ويـژه دوران ولايـتـعـهـدى آن حـضـرت بـا انـگـيـزه دنـيـاطـلبـى قـائل بـه امـامـت پـيـشـواى هـشـتـم شـدنـد، پـس از شـهـادت آن حـضـرت بـه اعـتـقـاد سـابـق خودبازگشتند..(256)
اين سه فرقه هر چند نسبت به اكثريّت شيعيان معتقد به امامت حضرت جواد عليه السلام ، اندك بـودنـد و نـتـوانـسـتـند براى خود تشكيلاتى راه بيندازند و پس از اندك زمانى منقرض گشتند؛ ولى بـروز چـنـيـن اخـتـلافـاتى در آغاز امامت پيشواى نهم ترسيم كننده وضعيّت اسفناك سازمان داخلى شيعيان و شرايط سخت و حساس اين دوره از امامت است .
مـنـشاء اين اختلافها و تزلزلها ـ بر اساس آنچه كه از تاريخ استفاده مى شود ـ خردسالى امام عليه السلام بود. آنان مى گفتند: امام زمان نمى تواند غير بالغ باشد. اگر امر به اطاعت غير بـالغ از سـوى خـدا جـايـز بـاشـد بـايد مكلّف ساختن غيربالغ نيز از سوى او روا باشد؛ پس همانطور كه معقول نيست فرد غيربالغ بار تكليف را بر دوش كشد، دستور به پيروى از او هم نارواست ..(257)
شرايط فرهنگى آغاز امامت
جـهان اسلام در آغاز امامت حضرت جواد عليه السلام از جهت سياسى ، اقتصادى و فرهنگى در اوج عـظـمت و قدرت قرار داشت و هر روز كه بر مسلمانان مى گذشت ، سرزمينهاى تازه اى بر قلمرو آنان افزوده مى شد و سرمايه ها و ثروتهاى زيادى به مركز خلافتِ اسلامى سرازير مى گشت .
يـكـى از دسـتـاوردهـاى مـهـمّ و ارزشـمـنـد تـوسـعـه قـلمرو اسلامى ، آشنايى مسلمانان با علوم و فرهنگهاى ملل مختلف جهان بود.
فـرصـتـى كه در اختيار برخى از پيشوايان همچون امام صادق و امام رضا عليهماالسلام در جهت تـبـيـيـن و گـسـتـرش ابـعـاد گـوناگون علوم از راه تعليم و تربيت و بحث و مناظره با رهبران كيشهاى مختلف قرار گرفت ، همچنين علاقه و توجّهى كه بعضى از حاكمان عباسى مانند (ماءمون ) در زمـيـنـه مـسـائل عـلمـى و فـرهـنـگـى از خـود نـشـان دادنـد، دو عامل مهمّ ديگرى بود كه موجبات يك نهضت همه جانبه علمى و فرهنگى را در جامعه اسلامى فراهم ساخت .