حماسه غدیر
محمد رضا حکیمی
- ۸ -
بدين گونه روشن گشت كه بحث درباره ((غدير)) و هويت رهبرى در اسلام, حركتى است
در سطر احياى مجدد اسلام. و دانستيم كه اين بحث و روشنگرى ـ در اين سطر ـ و اين
حركت ذهنى دادن به جوامع اسلامى و آفرينش عصيان و حماسه, هم اكنون, از قاطعترين
وظايف مصلحان مطلع اسلام است. اما از روز روشنتر است كه در اين راه و اين كار,
همواره بايد, چند موضوع را پيش چشم مجسم داشت.
موضوع اول : مشكل امروز مسلمين
موضوع اول, چگونگى كنونى جهان اسلام است و توجه به مشكل امروز مسلمين. امروز
مردم جهان اسلام در قلب اردوى جهانى ضد استعمار سر گرم جهادند, و با كفر انسانى
ـ اجتماعى غرب و مسيحيت در مبارزه. استعمارى كه به صور گوناگون به تحقير شرق و
تغيير سنن آن, و نشر فساد و تباهى در آن, و دامن زدن به آتش اختلافات سياسى و
مرزى و مذهبى در ميان مردم آن, و به هدر دادن ارزشهاى آنان پرداخته است. و
مىكوشد تا اين خونمردگى و مرگى را كه نصيب همه كرده است به زندگى بدل نشود.
بگذريم از مسئله سياست... و مسئله اقتصاد... و بگذريم از صدها مسئله كلى و جزئى
ديگر ـ كه در جهت تباه كردن كشورهاى اسلامى و نشر فساد در آنها و از ميان بردن
و به هدر دادن ارزشهاى آنها وجود دارد ـ از اينها
بگذريم و توجه كنيم, به مقوله علم و تحقيق در دانشگاه ها.
سالهاست كه در دانشگاه هاى متعدد(1), در نقاط گوناگون جهان, ده ها كلاس و كرسي,
براى تدريس مسائل شرقى و اسلامى تاؤسيس شده است. اين همه كلاس و درس و زحمت و
هزينه اى را كه متحمل مىشوند براى چيست? براى شناختن شرق است (2) و شناختن نقاط
ضعف و قوت آن, تا نقاط ضعفش را تقويت كنند و توسعه دهند و همه گير سازند, و
نقاط قوتش را درهم كوبند و ريشه كنند و تحريف كنند و با خرافات و ابتذالكارى
بياميزند. (3) و از اين ميان, توجه بيشترى به اسلام مىشود, از اين بابت كه نقاط
مقاومت و قوت در آن بسيار است. بنابراين, براى دشمنى با اسلام, در جهان سرمايه
و معصيت و طبقات واجحاف, دليل فراوان است.
اسلام, از روزى كه همراه تيغه آفتاب طلوع كرد, طبقه ستمگر در برابرش قرار
گرفتند و طبقه ستمكش پشت سرش (و هرگاه غير از اين بوده, اسلام نبوده است, چيزى
بوده است به نام اسلام و حربه دست بهره كشان و غفلت آفرينان اعم از سياسى و
روحاني). اسلام دين آزادى است, و دين توحيد و فلار است و دين عدل واحسان, و دين
حماسه و اقدام, و دين رهايى بخشيدن و به زنجير گسستنها كمك كردن. اين بود كه
يكى از نمايندگان سپاه اسلام, به سردار ايران, رستم فرخزاد ـ هنگامى كه از وى
درباره اسلام و مقصد اسلام از پيشروى و فتور, توضير خواست ـ چنين گفت:
اللّه ما را برانگيخت, و اللّه ما را فرستاد, تا مردم را از پرستيدن مردم را
سازيم و به پرستيدن اللّه رهنمون شويم. از تنگناى رسوم پوچ دنياوى به رفاه و
وسعت بكشانيم ازستم اديان به (4) عدل اسلام آوريم. هر كس اين امور را بپذيرد,
ما از او دست مىداريم و سرزمينش را به دست او داده باز مىگرديم (5).
اين است هويت اصلى روى نهادن سربازان اسلام به مرزها و كشورها و از جمله كشور
عزيز ما ايران. و اين حقيقت, غير از فساد بعدى حكومت امور است و انحراف قطعى آن
حكومت يزيدها و حجاجها و... بنابراين به هنگام سخن گفتن درباره حمله عرب به
ايران, اگر سخنگو بيغرض باشد و از خيانت به معنويات بهراسد, بايد ميان اين دو ـ
يعنى اين اسلام و سلطنت بنى اميه و بنى عباس ـ فرق گذارد. ورود اسلام به ايران
و استقبال مردم مذهبى خصلت ايران از دين حق و زنده اسلام, امرى است, و حكومت
غاصب و فاسق و فاسد و هناك و خونريز و غير قرآنى اموى ـ و سپس عباسى ـ
امرى ديگر. اين دو را نبايد خلط كرد و به استناد به آن حكومت و ذكر مثال از
كارهاى استاندارد و عاملان آن, نبايد به كار سپاه اسلام و آوردن دين اسلام به
ايران تاخت.
استعمار همواره و در هر جا, در تضعيف اسلام مىكوشد, زيرا مهمترين مقاوم
آشتيناپذير در برابر او اسلام است. چون تنها اسلام است كه بر سر انسان معامله
نميكند و به خاطر ((حسن روابط)) و ((جلب مصالح)) و امثال اين عناوين, 180 درجه
تغيير جهت نمىدهد.
با توجه به آنچه در كمال اختصار و اشاره گفته شد, هر كس به هرگونه, درسست كردن
مبانى اسلامى و نيروى قرآنى اجتماع بكوشد, خدمت به استعمار كرده است (6) و
خيانت به ايران و ايراني, نهايت برخى اين كار را آگاهانه مىكنند و با مزد و
برخى ناخود آگاه و بى اجر. البته اينان بايد بدانند كه حمله به كتاب خدا, حمله
به حقيقت انسانيت است و مثل اعلاى حيات. حمله به كتابى كه مىگويد:
و ما ارسلناك الا كافة للناس
ـ نفرستاديم تو را, مگر همواره براى همه مردمان .
كتابى كه مىگويد:
ان الله ياؤمر بالعدل و الاحسان
ـ خداى به عدالت و دادگرى امر مىكند و به نيكي.
كتابى كه مىگويد:
ان الله لايغير ما بقوم حتى يغير وا ما باء نفسهم
ـ خداى هيچ چيز را در هيچ ملتى تغيير نمىدهد, مگر آنكه آن ملت, خود را از آن
گونه كه هستند, تغيير دهند.
كتابى كه مىگويد:
هل ستوى الذين يعلمون و الذين لايعلمون
ـ آيا يكسانند آنان كه مىدانند و آنان كه نميدانند?
كتابى كه مىگويد:
الا بذكر الله تطمئن القلوب
ـ هان! تنها با ياد (ذكر) خدا (الله), دلها آرام يابد.
كتابى كه مىگويد:
اقتو الله و كونوا مع الصادقين
ـ تقوى پيشه سازيد و با راستان و راستگويان باشيد.
كتابى كه مىگويد:
و لاتبخسوا الناس اشياؤ هم و لاتعثوا فى الارض
ـ چيزهاى مردمان را كم بها نسازيد و در زمين تباهى نكنيد!
كتابى كه مىگويد:
و لا تقربوا الفواحش ماظهر منها و ما بطن
ـ به فحشاء و كارهاى بد نزديك نشويد, چه آنهايى كه آشكار است و چه آنهايى كه
پنهان.
كتابى كه مىگويد:
يا ايها الذين آمنوا استجيبواللّه و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم.
ـ اى مومنان به نداى خدا و پيامبر, كه شما را مىخواند تا حيات بخشد, پاسخ دهيد!
كتابى كه مىگويد:
والعصر ان الانسان لفى خسر. الا الذين آمنوا و عملوالصالحات
ـ قسم به عصر (عصر بلوغ بشريت), انسان در زيانكارى است, مگر آنان كه مومن شدند
و كارهاى خوب كردند.
كتابى كه مىگويد:
لقد ارسلنا رسلنا بالبينات, و انزلنا معهم الكتاب و الميزان, ليقوم الناس
بالقسط و انزلنا الحديد فيه باؤس شديد
ـ ما پيامبران خويش را با دليلهاى روشن فرستاديم, و بر آنان كتاب فرود آورديم و
ترازو, تا مردم بر سر داد و دادگرى ايستند. آهن را نيز فرستاديم كه در آن توانى
است سخت.
كتابى كه مىگويد:
الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه, اولئك الذين هداهم اللّه و اولئك هم
اولوالالباب
ـ كسانى كه سخن را مىشنوند و از بهترين آن پيروى مىكنند, اينانند آنان كه خداى
راهشان نموده است و اينانند همان خردمندان.
كتابى كه مىگويد:
يا ايتها النفس المطمئنة. ارجعى الى ربك راضية مرضية
ـ اى جان آرام يافته انسان, به سوى خداى خويش باز گرد, شادمان تو از خداى و
خداى از تو.
كتابى كه مىگويد:
ان الارض يرثها عبادى الصالحون
ـ زمين, سرانجام, از آن بندگان صالر خواهد بود.
حمله به اينچنين كتابي, حمله به انسانيت بالغ است و مثل اعلاى حيات و مضمون
راستين زندگي. اين, همان ماه است كه نور مىفشاند, و آواى وحش آن نور افشانى را
نميپوشاند. گذشته از اينها, حمله بردن به اين حقيقها ـ در مثل ـ چونان صداى ضعى
پشه است در پاى دماوند. به گفته يكى از دانشمندان علوم تجربى :
... اگر چه خيليها, در رد كتب آسمانى كوشيده و انتقادات نابجاى زيادى كردهاند,
ولى در برابر عظمت و اهميت ادعاى كتب مقدس آسماني, اين ايرادات, چندان قابل
اهميت و اعتنا نيستند.
و از همين مقوله خدمت به استعمار و خيانت به ملت شمرده مىشود آنچه از ناحيه
بعضي, درباره به اصطلار حمله عرب به ايران, و ديگر مسائل مربوط به آورندگان
اسلام به ايران, يعنى عرب, گفته و عمل و عرضه مىشود. هوشمندان مىدانند كه
تعبيرات زشت و بى ادبانه (نميخواهم بگويم, لادينانه) در اين باره, زير هر عنوان
ظاهر الصلاحى نيز كه قرار داده شود (7), علاوه بر اينكه خلاف حقيقت گفتن است,
خيانت است به ملت و خدمت است به بيگانه.خيانت است به جوانان معصوم تاريخ
نخوانده و از اين تحقيقات بى خبر, خيانت است به كسانى كه داراى ذهن تحليلى و
اطلاعات كافى و امكانات مطالعاتى نيستند, خيانت است به جامعه و دشمنى است با
معنويت اجتماعى و طهارت قومى و موضوع داشتن اسلامى و موازين اخلاقى و معنويت
اعلاى دين و خداپرستى و تقواى عملي, و نشر تحير و انحراف است در ميان خلق, و
راه استعمار را بازتر و بازتر كردن است. گوينده هر كه گو باش: خودى يا بيگانه,
استاد يا شاگرد, كشيش مسيحى يا خام خام يهودى يا موبد زردشتي, صاحب ادعا درباره
ايران پيش از اسلام يا ايران اسلامي, فرمايش فرماينده از تلويزيون و ديگر وسايل
ارتباط جمعى يا وسايل ارتباط فردى و... متاؤسفم كه مىبينم برخى از كسانى كه
چنين گمانى دربارهشان نميرفت ـ يعنى اينكه به گونهاى به استعمار خدمت كنند ـ در
اين پرتگاه گول زننده در افتاده ند.
پس چنانكه ديديد, دين اسلام با اين چگونگى به بشريت روى آورد كه خلقها را از
اطاعت مردمانى چند برهاند و از چنگ متصديان اديان و حكام ستمگر و ديگر قاطعان
طريق اجتماعى رهايى بخشد. و چنين ديني, در ميان طبقات روحانى و سياسى و اقتصادى
اديان و ممالك عالم, همواره دشمنان سرسخت داشته است و دارد. و بدينگونه
عكسالعملى كه بر هر مسلمان واجب است روشن است. و اين مسلمانانند كه .بايد,
پيوسته, مراقب وضع و موضع خويش باشند.
پىنوشتها:
1ـ در آينده تعدادى از اين
دانشگاه ها را نام مىبريم
2ـ كه گفته اند: ((براى شكست دادن قومي, نخست بايد آنان و چگونگى زندگى و
تمدنشان را شناخت.))
3ـ پس تصادفى نيست كه در ماده اول قانون بنياد مدرسه زبانهاى شرقى پاريس (تاسيس
29 آوريل 1795) چنين قيد كنند: ((در محوطه كتابخانه ملي, درسه عمومى ايجاد
خواهد شد. و هدف آن, آموزش زبانهاى زنده شرقى خواهد بود, كه براى سياست و تجارت
سودمند تشخيص داده شوند)). .Siecle بXIX auب XII du Europe,J de orientalistes
des .ist نقل از مقاله ((شرقشناسي, دانشى با ابعاد سياسى و تجارتي)), نوشته
دكتر يوسف رحيم لو, ((نگين)) شماره 8 (تيرماه 1351).
4ـ مقصود, ستم متصديان است ونظام ها و تحميل هاى بس سنگين آنان.
5ـ ((طبري)) و ((ابن اثير)) ـ حوادث سال 14 هجرى .
6ـ هنگامى كه مىنگريم گلادستون (1809ـ 1898) نخست وزير معروف انگليس و وزير
مستعمرات آن كشور, و مومن كليسايي! قرآن را بر سردست مىگيرد و مىگويد: ((تا اين
كتاب در دست مسلمانان است نميتوان بر آنان مسلط شد)), در شگفت نميشويم اگر
ببينيم برخى از اذناب آنان ـ عناصرى فاسق و خائن و عامل و بى شخصيت و... ـ در
صدد برآيند تا به موضع كتاب خدا حمله كنند. اين همه دنباله يك جريان خائنانه
است: استعمار...
7- برخى مىگويند تاختن به عرب (به عنوان مهاجم) منافات ندارد با احترام بلكه
اعتقاد به دين اسلام. اما با توجه هوشيارانه به اين مسئله, اين نظر را نمىتوان
پذيرفت.
|
|