حرم اطهر تو قبله گه خوبان است
|
تربت پاك تو آرامگه جانان است
|
مركز دائره عشق و وفا مدفن تست
|
عاشقان را حرمت پايگه ايمان است
|
منبع عشق و فضيلت توئى اى مخزن فيض
|
چشم مردان خدا جمله بر آن ايوان است
|
جاى هر بيسر و پائى نبود خانه عشق
|
وادى كرب و بلا جاى فداكاران است
|
هر كه خواهد نگرد مكتب جان بازى را
|
عرصه ماريه گو مركز جان بازان است
|
گر برى دست دعا سوى خدا هست روا
|
تحت اين قبّه كه جبريل امين دربان است
|
مصطفى جدّ و برادر حسن و باب على
|
مادرت فاطمه آن سيّده نسوان است
|
تو كه خود خون خدائى پسر خون خدا
|
خونبهاى پسر خون خدا يزدان است
|
رحمت واسعه كشتى نجاتى تو بلى
|
راكب فلك ولا با چه غم از طوفان است
|
تربتى را كه شد آغشته بخون تو حسين
|
ذره اش داروى دردى است كه بيد رمان است
|
سوخت جانم ز چه اى خضر طريق ظلمات
|
بر لب آب روان لعل لبت عطشان است
|
جگرم سوخت كه آغوش نبى جاى تو بود
|
تن پاك ز چه بر خاك سيه عريان است
|
ماه افلاك هدايت توئى اى منبع جود
|
بر سنان راءس منيرت قمر تابان است
|
فطرس از منزلت مهد تو گشت آزاد
|
جسم پاكت ز چه در زير سم اسبان است
|
بيقين پير شدى بر سر نعش پسرت
|
غم فقدان پسر غصه بى پايان است
|
كمتر از ناقه صالح نبود اصغر تو
|
ز چه رو حلق منيرش هدف پيكان است
|
قاسم از خون سر خويش حنا بسته بكف
|
صحنه جنگ مگر بزم حنا بندان است
|
ساقى تشنه لبان تشنه لب اندر لب آب
|
دستش افتاده ز تن چون ورق قرآن است
|
يكطرف ناله طفلى بحرم كو پدرم
|
آن طرف جسم پدر در يم خون غلطان است
|
مريم ثالث صديقه ثانى زينب
|
در كنار بدنت شمع صفت سوزان است
|
هديه مور بجز ران ملخ نيست حسين
|
نظر لطف سليمان كرم و احسان است
|
كمترين خادم درگاه و علامه منم
|
غرقه بحر گنه مستحق غفران است
|
دو پسر داد در اين ماه خداوند مرا
|
اينهم از لطف تو از پادشه خوبان است
|
چون غلام حسنينند حسين و حسنند
|
نظر قطره ناچيز سوى عمان است
|
سنه سيصد و هشتاد و چهار بعد هزار
|
در ربيع دومين مولد اين طفلان است
(53)
|
(هر خاكى حرام
است )
از (مسيب بن زهير)
روايت كند كه گفت :
(حضرت موسى بن جعفر عليه السلام
) بعد از آنكه مسموم شد بمن فرمود: از خاك من چيزى براى تبرك نگيريد،
بجهت آنكه هر خاكى كه از ما است حرام است ، مگر تربت جدم حسين بن على عليه السلام
كه آن را خدا شفاء قرار داده براى شيعيان و دوستان ما.(54)
پس چون يكى از شماها بخواهد آن تربت را بر دارد بايد ببوسد و بر چشمش بگذارد و
بمالد بر تمام جسدش ، و بگويد:(الَّلهُمَّ
بِحَقِّ هذِهِ التُربَةِ، وَ بِحَقِّ مَنْ حَلِّ بِها وَ ثَوى فِيها، وَ بِحَق
اءبِيهِ وَ اُمهِ وِ اِخيهِ وَالائِمَةِ مِنْ وُلْدِهِ، وَ بِحَقِّ المَلائِكةِ
الحافينَ بِهِ اِلا جَعَلْتَها شِفاءُ مِنْ كُلِّ داءٍ، وَ بُرءا مِنْ كُلِّ
مَرَضٍ، وَ نَجاةً مِنْ كُلِّ آفةٍ، وَ حِرزا مِمّا اءَخافُ و اَحْذَرُ) پس از آن
استعمالش كند.(55)
پس بگير از آن خاك كه شفاى هر درديست و سپر است از هر چه ميترسى .
و برابرى نكند آن را هيچ چيزى از چيزهائيكه بآنها طلب شفا ميكنند مگر دعاء. و
چيزيكه آن را فاسد ميكند آن است كه در ظرفهاى
نا مناسب ميگذارند و كسانيكه معالجه بآن نميكنند، يقين ايشان كم است و اما كسانيكه
يقين دارند آن شفا است اگر معالجه بآن كنند كفايت كند باذن خدا و بغير آن احتياج
پيدا نكنند. (وايضا) چيزيكه آن را فاسد ميكند شياطين وكافران جنّ هستند كه خود را
بآن تربت ميمالند و بو ميكنند.(56)