داستانهايى از خاك تربت امام حسين (ع)

شهيد احمد مير خلف زاده و على مير خلف زاده

- ۱ -


مقدمه 
بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمدللّه رَبَّ العالمين و العاقبة لاهل التقوى و اليقين الصلوة و السلام على اشرف الانبياء و المرسلين حبيب اله العالمين اباالقاسم محمد صل اللّه و عليه و آله المعصومين الذين اذهب اللّه عنهم الرجس اهل البيت و يطهرهم تطهيرا سيما حجة بن الحسن روحى و ارواح العالمين له الفداء
قَالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله (فى تُربة الحسين عليه السلام ) (طوبى لك من تربة ، و طوبى لمن يقتل فيك .)(1)
حمد و ستايش مخصوص ذات پاك احديت است و سلام و درود بر پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و خاندان عزيز و گراميش كه به وسيله آنها دعا مستجاب و مخلوقات آفريده شدند و خلق روزى داده مى شود.
امّا بعد همانطورى كه حضرت پيامبر صلى الله عليه و آله درباره تربت حضرت سيدالشهداء عليه السلام فرموده است : خوشا به حال تو اى خاك ! و خوشا بحال آن كسى كه در تو شهيد مى شود. در ارتباط با حضرت ابى عبداللّه الحسين عليه السلام خصائص و فضائل زياد است و ما در اينجا خصائص و فضائل تربت و خاك و زمين كربلا را متذكر مى شويم كه خلاصه آن بشرح ذيل است .
1 خاك و تربت و زمين كربلاى حسينى عليه السلام از تمام زمينهاو خاكها، حتى زمين نجف عداى قبر حضرت امير المؤ منين عليه السلام و از كعبه معظمه اشرفتر است .
2 خداوند متعال بيست و چهار هزار سال پيش از زمين كعبه آن را خلق كرد و آن را مبارك و پاكيزه و مقدس نمود.
3 خاك و تربت و زمين كربلا بهتر از زمين هاى بهشت قرار دارد.
4 بهترين منازل و مساكن اولياء خدا در آن است .
5 در زلزله قيامت تربت و زمين كربلا با صفا و نورانى و بهترين رياض بهشت است كه مثل ستاره اى مى درخشد.
6 تسبيح كردن با دانه هاى آن تربت ، ثواب هفتاد برابر است .
7 گردانيدن دانه هاى آن ثواب تسبيح كردن را دارد.
8 سجده بر آن خاك حجابهاى هفتگانه (گناهانى كه باعث حجاب بين خالق و مخلوق شده و مانع قبولى اعمال است .) را پاره مى كند.
9 سجود بر آن باعث نور ارضين سبع است .
10 سجده بر آن موجب نورانيت چهره مى گردد.
11 هر خاك و گلى خوردنش حرام است ولى خاك كربلا حلال است .
12 تربتش شفا و درمان همه امراض است جز مرگ .
13 داشتن خاك و تربت امام حسين عليه السلام با خود موجب امان و نجات از هر حوادث است .
14 نگه داشتن آن در تجارت و مغازه و نمايشگاه ، موجب بركت است .
15 حتما كام نوزادان هنگام تولد با تربت كربلا برداشته شود كه ايمن از همه صدمات است .
16 توبه در زمين كربلا مورد قبول است .
17 محل تجمع و محفل ملائكه است .
18 محل نزول ملائكه است .
19 نماز بر آن ثواب هفتاد ركعت نماز است .
20 هديه ملائكه به همه پيغمبران است .
21 هديه فرشته هاست به جهت تبرك و تيمم به فرشتگان ديگراست .
22 هديه پيغمبر در شب معراج به جبرئيل است .
23 توصيه پيغمبران به فضيلت اين خاك است .
24 مرور و زيارتگاه و توقفگاه پيغمبران است .
25 محل استجابت دعا است .
26 ماندن در آن موجب لطف و رحمت خداست .
27 مورد احترام همه انبياء است .
28 هديه پيغمبر به همسرش ام سلمه است كه نشانه شهادت حضرت امام حسين عليه السلام است .
29 بوئيدن آن سبب اشك است .
30 وقت احتضار در كام مرده ريخته شود جهت سهل جان كندن است .
31 حنوط و در كفن گذاشتن آن موجب نجات از عقبات است .
32 در قبر گذاشتن آن سبب ايمن از عذاب است .
33 دفن كردن آن با مرده سبب دخول در بهشت است .
34 اين خاك در روز عاشورا هر جاباشد حزين و خونين است .
35 داخل شدن در آن زمين سبب يادآور شدن حزن و مصائب حضرت ابى عبداللّه عليه السلام است .
36 از اين خاك كسى رابه جنهم نمى برند.
37 اين خاك محل دفن دويست نبى و دويست وصى و دويست سبط كه همه شهيد شده اند.
38 بشارت رسول عليه السلام به اين خاك به امتش .
39 كسى كه در اين خاك داخل شود مورد بدرقه و دعاى ملائكه قرار مى گيرد و هنگام مردن به تشييع جنازه اش مى آيند.
40 مورد نظر و لطف خود حضرت ابى عبدا...الحسين عليه السلام قرارمى گيرد.
انشاالله كه اين اوراق آغشته به مركب ، مورد در گاه خدا قرار گيرد و دل امام زمان از هديه ناقابل ما خشنود گردد و ثوابش بروح امام راحل (ره ) و شهداو فضلا و علماء و ذوالحقوق و برادر عزيزم آشيخ احمد مير خلف زاده واصل و نائل گردد.
5/5/1377
جيره خوار و روضه خوان حضرت سيدالشهداء عليه السلام
على مير خلف زاده
(فضيلت زمين ) 
(حضرت ابى عبداللّه عليه السلام امام صادق ) فرمودند:
زمين كعبه در مقام فخر و بزرگى گفت : (كدام زمين مثل من است ) زيرا خداوند متعال خانه اش را بر پشت من بنا كرده و مردم از هر راه دور
و نزديك بايد متوجه من شوند، و حرم امن خدا قرار
داده شده ام ؟!!
خداوند متعال به سويش وحى كرد و فرمود:
بس كن و آرام بگير، به عزّت و جلال خودم قسم آنچه را كه تو براى خود فضيلت مى دانى در قياس با فضيلتى كه به زمين كربلاء اعطاء نموده ام ، همچون قطره اى نسبت به آب دريا است ، كه سوزنى را در آن فرو برند و آن قطره را با خود بر دارند.
اساسا اگر خاك كربلاء نبود اين فضيلت هم براى تو نبود و نيز اگر آنچه كه اين خاك آن را در بر دارد نبود تو را نمى آفريدم و بيتى را كه تو به آن افتخار مى كنى خلق نمى كردم . بنابراين آرام بگير و ساكت باش و متواضع و خوار و نرم باش و (نسبت به زمين كربلا استنكاف و استكبار و طغيانى از خود نشان مده ) و اِلاّ تو را فرو برده و در آتش جهنّم قرارت مى دهم .(2)
اى كه به عشقت اسير، خيل بنى آدمند

سوخته گان غمت با غم دل ، خرّمند

هر كه غمت را خريد، عشرت عالم فروخت

باخبران غمت بى خبر از عالمند

يوسف مصر بقا در همه عالم توئى

در طلبت مرد و زن آمدِ با دِرهمند

تاج سر بوالبشر خاك شهيدان توست

كاين شهدا تا ابد فخر بنى آدمند

گشت چو كرب و بلا رؤ يت عشقت بلند

خيل ملك در ركوع پيش لوايت خمند

خاك سر كوى تو زنده كند مرده را

زانكه شهيدان او جمله مسيحا دمند

مردم ، از اين تشنه گان گرطلبى بذل جان

در قدمت جان فشان با قدمى محكمند

در غم جسمت محب اشك نريزد چرا

كاين قطرات عيون زخم تو را مرهمند(3)

(زمين مقدس ) 
(حضرت على بن الحسين عليه السلام ) فرمودند:
خداوند متعال بيست و چهار هزار سال قبل از اينكه زمين كعبه را خلق كند و آن را حرم قرار دهد، (زمين كربلاء را آفريد و آن را حرم امن و مبارك گردانيد) و هر گاه حق تعالى بخواهد، كره زمين را بلرزاند و حركتش دهد (شايد كنايه از قيامت باشد) (زمين كربلاء را همراه تربتش در حالى كه نورانى و شفاّف هست ، بالا برده و آن را در برترين باغ هاى بهشت قرار دهد و بهترين مسكن در آنجا مى گرداندش و ساكن نمى شود در آن مگر انبياء و مرسلين ).
(يا بجاى اين فقره فرمودند: و ساكن نمى شود در آن مگر رسولان و اولوالعزم ). (اين زمين بين باغ هاى بهشت مى درخشد). همان طورى كه ستاره در خشنده بين ستارگان نور افشانى مى نمايد، نور اين زمين چشم هاى اهل بهشت را تار مى كند و با صدائى بلند مى گويد:
(من زمين مقدّس و طيّب و پاكيزه و مباركى هستم كه سيدالشهداء عليه السلام و سرور جوانان اهل بهشت را در خود دارم .)(4)
بوى بهشت مى وزد از كربلاى تو

اى كشته اى كه جان دو عالم فداى تو

در حيرتم چه شد كه نشد آسمان خراب

وقتى شنيد ناله واغربتاى تو

رفتى بپاس حرمت كعبه به كربلا

شد كعبه حقيقى دل كربلاى تو

اجر هزار عمره و حج در طواف توست

اى مروه و صفا به فداى صفاى تو

با گفتن رضا بقضائك بقتلگاه

شد متحدّ رضاى خدا با رضاى تو

تو هر چه داشتى بخدا دادى ، حسين

فردا خداست جلّ جلال جزاى تو(5)


(اولين خاك و آب ) 
(صفوان جمال ) براى ما نقل كرد كه :
از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم ،كه آن حضرت فرمود:
خداوند تبارك و تعالى برخى از زمين ، و آب ها را بر بعضى ديگر تفضيل و برترى داد، پاره اى تفاخر و تكبّر نموده و تعدادى از آنها ستم و تعدى نمودند از اين رو آب و زمينى نماند مگر آنكه مورد عقاب الهى قرار گرفت .
زيرا تواضع و فروتنى در مقابل خدا را ترك كردند، حتّى خداوند متعال مشركين را بر كعبه مسلّط نمود. به زمزم آبى شور وارد كرد و طعمش را فاسد نمود.
(ولى زمين كربلاء و آب فرات اوّلين زمين و اوّلين آبى هستند كه خداوند متعال مقدّس و پاكيزه نمود و به آنها بركت داد).
مگر نبوده كه زمين ها و آب ها بعضى بر برخى ديگر تفاخر و تكبّر نمودند؟!
زمين كربلاء عرضه داشت : (من زمين خدا بوده كه مرا مقدّس و مبارك آفريد، شفاء را در تربت و آب من قرار داد)، هيچ فخرى نكردم ، بلكه در مقابل آن كس كه اين فضيلت را به من داده فروتن و ذليل مى باشم ، چنانچه بر زمين هاى دون خود نيز فخر نمى كنم ، بلكه خدا را شكر و سپاس مى كنم .
(پس خداوند متعال بواسطه حسين عليه السلام و اصحابش آن سرزمين را مورد اكرام قرار داد). و در تواضع و فروتنى و شكرش افزود، سپس حضرت ابو عبداللّه عليه السلام فرمودند:
(كسى كه براى خدا تواضع و فروتنى كند، حق تعالى او را بلند كند و كسى كه تكبّر نمايد، وى را پست و ذليل خواهد نمود.)(6)
من كه مانند نى در نوايم

عاشقم عاشق كربلايم

روز و شب در غم و شور و شينم

عاشق كربلاى حسينم

خادم كوى آن نور عينم

عبد درگاه آن مقتدايم

گر چه بگذشته دور جوانى

ليك در پيرى و ناتوانى

بلبل آسا كنم نغمه خوانى

تا كه باشد طنين در صدايم

يا حسين جز تو شاهى ندارم

جز تو شاها پناهى ندارم

عاشقم من گناهى ندارم

حق بود شاهد مدّعايم

يا حسين اى عزيز پيمبر

زاده عصمتِ پاك داور

زيب عرش خدا پور حيدر

با غم و عشق تو آشنايم

من چو مجنون صحرا نوردم

آشنا با غم و رنج و دردم

تا فداى وفاى تو گردم

در رثايت سخن مى سرايم

گشته ام تا به مهر تو پاى بند

گر جدا گردَدَم بند از بند

نگسلم از تو يك لحظه پيوند

اى شهيد سر از تن جدايم

يا حسين جان عالم فدايت

جان به قربان مهر و وفايت

بين كه (مردانى ) با وفايت

اشك خون ريزد از ديده هايم

حق به محشر چو خواهد حسابم

در سؤ الش بود اين جوابم

ذاكر زاده بو ترابم

مرثيت خوان آل عبايم

عاشقم عاشق كربلايم

من كه مانند نى در نوايم (7)

هو المحبوب
حاج احمد مشجّرى مدّاح (محبوب )
خواهى كه جّنت عَدن گردد تو را قباله

يكدم نظر ز احسان افكن بر اين رساله

از بحر علم و عرفان ، همچون كميل درياب

مقصود خويشتن را در نينواى ناله (8)

(مكان قبر) 
1 (اسحق بن عمّار) گفت : شنيدم (حضرت ابوعبداللّه امام صادق عليه السلام ) فرموند: (محل قبر حسين بن على عليه السلام روزى كه در آن دفن شدند، باغى از باغهاى بهشت بود.) و فرمود: موضع قبر حسين عليه السلام باغى مرتفع از باغهاى مرتفع بهشت است .(9)
2 (حرم قبر امام حسين عليه السلام يك فرسخ در يك فرسخ از چهار طرف مى باشد.)(10)
3 (حريم قبر امام حسين عليه السلام پنج فرسخ از چهار جانب قبر مى باشد.)(11)
باز دل ديشب هواى عشق كرد

آرزوى كربلاى عشق كرد

بانواى نى دلم دمساز شد

سوى دشت خون سفر آغاز شد

با نواى نى چه حالى داشم

لحظه هاى بى زوالى داشتم

نى نواى نينوايى ساز كرد

نى هم آنشب عقده دل باز كرد

چشم دل واكردم آنجا نور بود

سرزمين عشق و حال و شور بود

نينوا بود و خدا بود و حسين

وسعت كرببلا بود و حسين

كربلا يعنى كمال بندگى

كربلا يعنى رها در زندگى

كربلا يعنى بلاء للولا

در جواب نغعه قالوا بلى

كربلا يعنى عطش در موج خون

كربلا يعنى طپش مستى جنون

كربلا يعنى شهود لاله ها

كربلا يعنى عروج ناله ها

كربلا يعنى نواى العطش

روى لبها رد پاى العطش

كربلا يعنى سراپا سوختن

تشنه لب بين دو دريا سوختن

كربلا يعنى كه سقاى ادب

در كنار شط بيفتد تشنه لب

كربلا يعنى حضور فاطمه

پيش سقا در كنار علقمه

كربلا يعنى تبسّم بر اجل

نزد قاسم مرگ اَحْلى مِن عَسَل

كربلا يعنى على اصغر شدن

تشنه بر دوش پدر پرپر شدن

كربلا يعنى فغان و التهاب

خيره بر گهواره چشمان رباب

كربلا يعنى كه رزم حيدرى

اكبر آسا غرق خون جنگ آورى

كربلا يعنى وداع زينبين

پشت خيمه با گل زهرا حسين

كربلا يعنى ميان قتلگاه

خنجر شب بر گلوى خشك ماه

كربلا يعنى هجوم گرگها

بر خيام يوسف آل عبا

كربلا يعنى يتيمان حسين

گريه در شام غريبان حسين

كربلا يعنى شرف در يك كلام

بر حسين و كربلاى او سلام (12)


(نردبان به آسمان ) 
(اسحق بن عمّار،) مى گويد:
از (حضرت ابا عبداللّه امام ششم عليه السلام ) شنيدم كه فرمودند:
براى جاى قبر حسين بن على عليه السلام حريم معلومى مى باشد، كسى كه آن را بداند و پناهنده به آن شود پناه داده مى شود.
محضرش عرضه داشتم : فدايت شوم ، (مكان حريم قبر را براى من بيان فرمائيد)؛ حضرت فرمودند:
(از مكانى كه امروز قبر آن است اين طور ارزيابى كنى : از هر جانب چهارگانه ، يعنى : جانب جلو و پشت و سمت راست و سمت چپ بيست و پنچ ذراع اندازه بگير و مساحتى كه از ملاحظه آن بدست مى آيد حريم قبر مى باشد).
و مكان قبر روزى كه حضرت در آن دفن شدند، باغى از باغهاى بهشت بوده ، و (در همان جا نردبانى نصب شده و اعمال زوّار آن جناب را بوسيله آن به آسمان مى برند و هيچ فرشته و پيامبرى در آسمان نيست ، مگر از خدا در خواست مى كند كه به او اذن و اجازه زيارت قبر امام حسين عليه السلام داده شود، پس دسته اى براى زيارت به پائين آمده و گروهى پس از زيارت به بالا مى روند.(13)
اى حسينى مذهبان اينجا ديار كربلاست

خيمه ها بر فرازيد اين وادى عشق و وفاست

اين زمين خاك عشق است ، تربت پاك عشق است

ما به شوق جانبازى بر يارى دين خدا

ز سر و تن بگذريم اى همرهان با وفا

اين زمين خاك عشق است ، تربت پاك عشق است

اين زمين منزل ماست ، اين ره به پايان آمده

موسم جان نثارى بذل سر و جان آمده

اين زمين خاك عشق است ، تربت پاك عشق است

گوهر عزّت ما آيد به بازار وجود

شاهدان شهيديم در حقله غيب و شهود

اين زمين خاك عشق است ، تربت پاك عشق است

كشته مى گردد اينجا هر كس كه جانش قابل است

كربلا محراب خون ، سجده گاه اهل دل است

اين زمين خاك عشق است ، تربت پاك عشق است

كشته مى گردد اينجا عباس و عون جعفرم

دل عالم بسوزد از داغ مرگ اكبرم

اين زمين خاك عشق است ، تربت پاك عشق است

گلوى اصغر من گردد نشان تير كين

خون او را مى پاشم بر آسمانها از زمين

اين زمين خاك عشق است ، تربت پاك عشق است

اهلبيت رسالت گردد اسير دشمنان

سر ما را به نيزه بيند نگاه آسمان

اين زمين خاك عشق است ، تربت پاك عشق است (14)

(تربت و باران ) 
(محمد بن عبداللّه ،) از پدرش از (ابى عبداللّه برقى )، از برخى اصحاب ، وى گفت :
زنى پشم ريسيده اى را به من داد و گفت : آن را به پرده داران كعبه بده ، تا با آن براى كعبه پرده درست نمايند.
وى گفت : چون پرده داران را مى شناختم ، كراهت داشتم آن را به ايشان بدهم ، پس وقتى به مدينه رسيدم محضر مبارك (حضرت ابى جعفرامام باقر عليه السلام ) رسيده به ايشان عرض كردم : (فدايت شوم زنى پشمى ريسيده به من داده و گفته كه آن را به پرده داران كعبه دهم تا پرده اى از آن براى كعبه درست كنند، من از دادن پشم به ايشان كراهت دارم تكليف چيست )؟
حضرت فرمودند:
(با آن عسل و زعفران خريده و از قبر حسين عليه السلام مقدارى تربت بردار و آن را با آب باران عجين نما و در آن عسل و زعفران را بريز، و سپس معجون بدست آمده را بين شيعيان تقسيم نما، تا با آن مرض هاى خود را مداوا كنند.)(15)
ياران با وفاى من كربلا اينجاست

مروه من صفاى من نينوا اينجاست

كربلا اينجاست نينوا اينجاست
گودال قتله گاه من در همين صحراست

زار جسم بى سرم مادرم زهراست

كربلا اينجاست نينوا اينجاست
در اين زمين پرپر شود لاله ياسم

ميگردد از پيكر جدا دست عباسم

كربلا اينجاست نينوا اينجاست
اسلام را با خون خود زنده كن اصغر

در پيش تير حرمله خنده كن اصغر

كربلا اينجاست نينوا اينجاست
اينجا بخون غلطد تن شبه پيمبر

اينجا چو گل پرپر شود پيكر اكبر

كربلا اينجاست نينوا اينجاست
خاك بيابان مى شود لاله گون اينجا

پيراهن قاسم شود غرقه خون اينجا

كربلا اينجاست نينوا اينجاست
اينجا شود هفتاد و دو لاله ام پرپر

اينجا زيارتگاه ماست تا صف محشر

كربلا اينجاست نينوا اينجاست (16)
(دارو و تربت ) 
(حضرت ابى عبداللّه عليه السلام ) فرمودند:(تربت قبر امام حسين عليه السلام شفاء هر دردى مى باشد).(17)
و فرمودند:
(در تربت قبر امام حسين عليه السلام شفاء بوده اگر چه به قدر سر ميل (ميلى كه با آن سرمه مى كشند) باشد.)(18)
و فرمودند:
(كسى كه مرض و بيمارى بر او عارض شد، اگر قبل از خوردن هر داروئى تربت قبر امام حسين عليه السلام را بخورد، خداوند منّان او را از آن مرض شفا مى دهد، مگر از مرگ ).(19)
حضرت ابى عبداللّه عليه السلام ،فرمودند: (اگر مريضى از اهل ايمان كه به حق حضرت ابى عبداللّه الحسين سيّد الشهداء سلام اللّه عليه ، آگاه و عارف باشد و به حرمت و ولايت آن جناب آشنا باشد، از تربت قبرش به مقدار سر بند انگشت بر دارد، همان براى او دواء مى باشد.)(20)
شده مهر نمازم خاك تربت تو

همه سوز و گدازم بهر غربت تو

بنفسى انت مولا حسين ابا عبداللّه
دلى دارم شكسته به عشقت در سينه

غم فراقت شده عقده اى ديرينه

تو كشته اشكى و برايت مى گريم

سرآپا چشمم و در عزايت مى گريم

مرا به ياد غمت اشك جارى

عطايم كن اخلاص و حال سوگوارى (21)

(شربت شفابخش ) 
(محمّد بن مسلم ) نقل كرد: من به مدينه رفتم در حالى كه دردمند بودم ، محضر امام رساندند كه محمد بن مسلم دردمند است (حضرت ابو جعفر عليه السلام ) شربتى برايم فرستادند، آورنده غلامى بود كه دستارى بسر بسته بود، بهر صورت غلام شربت را به من داد و گفت :
اين را بيآشام ، زيرا حضرت به من امر فرموده اند؛ تا تو اين را نيآشاميده اى من از نزدت نروم ، پس شربت را گرفتم ، بوى مشگ از آن مى آمد، شربتى پاكيزه ، طعمى خنك داشت ، وقتى آن را نوشيدم ، غلام به من گفت :
آقايت فرموده : وقتى شربت را خوردى به نزدش حاضر شو.
من در اين گفتار مى انديشيدم كه پيش از نوشيدن شربت قادر نبودم روى پاهايم بايستم حال چطور حركت كرده و به محضرش بروم ، بهر صورت وقتى شربت در جوف من قرار گرفت ، گويا از بند رها شدم ، پس ‍ درب منزل حضرت آمده از آن جناب اذن خواستم ، حضرت با صداى بلند فدمودند:
(جسمت بهبودى يافت داخل شو!)
پس داخل شده در حالى كه مى گريستم ، سلام بر آن حضرت كرده و دست و سر آن سرور را بوسيدم ، حضرت به من فرمودند:
اى محمّد چرا گريه مى كنى ؟
عرض كردم : فدايت شوم گريه ام بخاطر اين چند چيز است :
الف : غريبم .
ب : از شما دور هستم .
ج : قدرتى كم و ضعيف دارم .
د: قادر نيستم نزد شما رحل اقامت انداخته و به شما بنگرم .
حضرت فرمودند:
امّا كم بودن قدرت ، البته همين طور است ، خداوند دوستان ما را اين چنين قرار داده و سريعاً بلاء را بر ايشان نازل مى كند.
و امّا اينكه گفتى : غريب هستى ، مؤ من در دنيا و بين اين خلق نگون سار غريب مى باشد، تا از اين دار فانى به رحمت بارى منتقل شود.
و امّا اينكه گفتى : مكانت دور است و از ما فاصله دارى ، بر تو باد به پيروى نمودن از ابى عبداللّه (منظور از ابى عبداللّه خود آن حضرت مى باشد). زيرا ما نيز از زمينى كه محبوب و مطلوبمان است (مراد كربلاء مى باشد) دور بوده و بواسطه فرات بين ما و آن زمين فاصله افتاه است .
و امّا اينكه گفتى دوست دارى نزديك ما بوده و بما نظر افكنى و بر اين معنا قادر نيستى ، خداوند متعال بر آنچه در قلب تو است آگاه بوده و تو را بر همان پاداش و جزا مى دهد.(22)
سپس حضرت به من فرمودند:
آيا به زيارت قبر حسين عليه السلام مى روى ؟
عرض كردم : بلى ، منتهى با خوف و هراس .
حضرت فرمودند:
هر چه در اين زيارت شدت و سختى به بينى و خوف و هراس تو بيشتر باشد، ثواب و اجرت بهمان قدر افزون مى گردد،و كسى كه در زيارت آن حضرت خوف داشته و با اين حال آن جناب را زيارت كند، حق تعالى او را از وحشت روزى كه مردم براى حساب در مقابل پروردگار عالميان مى ايستند(يعنى روز قيامت )در امان نگه مى دارد، و اين شخص از زيارت بر مى گردد در حالى كه حق تعالى گناهانش را آمرزيده و فرشتگان بر او درود و سلام مى دهند و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله او و آنچه را بجا آورده ديده و برايش دعاء مى فرمايند، و وى به نعمت و فضل خدا روى آورده و هيچ رنج و تعبى به او متوجه نشده و رضايت و خشنودى خدا را پى گيرى مى نمايد.
سپس حضرت به من فرمودند:
شربت را چگونه يافتى ؟
عرض كردم ، شهادت مى دهم كه شما اهل بيت رحمت بوده و شما جانشين جانشينان پيامبر هستيد، غلامى نزد من آمد و آنچه عنابت كرده بوديد به من رسانيد، قبل از آن قادر نبودم مستقلاً روى پاى خود بايستم و از خود ماءيوس شده بودم ، وى شربت را كه به من داد و من آن را نوشيدم بوئى به آن خوشى تا بحال استشمام نكرده و مزه اى تا بحال به آن پاكيزگى نچشيده و طعمى به آن مطبوعى تا كنون حس ننموده و گواراتر از آن هرگز بر نخورده بودم ، و هنگامى كه آن را نوشيدم ، غلام به من گفت :
حضرت به من امر فرموده اند به تو بگويم : وقتى نوشيدى نزد من بيا.
من به وخامت حال و شدّت درد خود واقف بودم ،لذا حديث نفس نموده و به خود گفتم .
حتماً خدمتش مشرّف خواهم شد اگر چه جانم را از دست بدهم ،پس به سوى شما روى آوردم ولى گويا از بند رها گشتم ، پس حمد و سپاس خدائى را كه شما را رحمت براى شيعيانتان و رحمت براى من نيز قرار داده است .
حضرت فرمودند:
(اى محمّد، شربتى كه نوشيدى در آن تربت قبر حسين عليه السلام بود و آن بهترين داروئى است كه به منظور استشفاء مصرف مى كنند و با آن هيچ دوائى را برابر و مساوى ندان ، ما به اطفال و زنان خود آن را مى خورانيم و در آن هر خير و خوبى را ديده ايم .)
خدمتش عرضه داشتم ، فدايت شوم از آن برداشته و استشفاء به آن بجوئيم ؟
حضرت فرمودند:
بسا شخصى آنرا اخذ كرده و با خود از حائر بيرون مى برد و بر ديگران اظهار نموده و مخفى نمى كند پس مرور به جنّى مى كند كه در او مرض و بيمارى بوده يا به حيوان و موجودى كه داراى آفت است مى گذرد پس آن را مى بويند و بركتش زائل گشته و بدين ترتيب بركت آن براى غير مصرف مى شود.
امّا تربتى را كه ما با آن دردها را معالجه مى كنيم اين طور نيست ، و اگر ديگران نيز رعايت كنند و آنچه را كه برايت گفتم منظور داشته و تربت ماءخوذ را از ديد و منظر ديگران بر حذر داشته و در معرض قرار ندهند، مسلما با هيچ شيئى تماس پيدا نكرده و هيچ كسى از آن تناول ننموده مگر در همان ساعت از مرض و بيمارى كه دارد افاقه پيدا مى كند، و سرگذشت اين تربت نظير سرگذشت حجر الاسود است كه صاحب آفات و امراض و كفر و جاهليّت با آن تماس پيدا مى كردند و پس از تماس مرض و عيب و نقصى كه داشتند بر طرف مى شد.
اين سنگ در بدو امر همچون ياقوت سفيد و شفافى بود كه پس از اين تماس ها و اصابت اين اشياء آلوده با آن رفته رفته رنگش تيره و سياه شد و به اين صورتى كه اكنون مى بينى درآمد.
اين تربت نيز به واسطه تماس با اشياء آلوده و افراد نا صالح خاصيت و اثرش زائل گرديده و آن تاثيرى را كه بايد داشته باشد ندارد. لذا تو نمى توانى اثر مطلوب را از آن بهره بردارى كنى .
محضر مباركش عرض كردم : مگر بآن چه مى كنم ؟
حضرت فرمودند:
وقتى آن را اظهار كرده و در معرض قرار دادى با آن همان عملى را كرده كه ديگران مى كنند، يعنى آن را مورد استخفاف قرار داده و سبك مى شمارى از اين رو بسا آن را در خورجين انداخته و در بين اشياء آلوده مى گذارى در نتيجه اثرى را كه از آن انتظار دارى نخواهى ديد و آن از تربت زائل گرديده .
خدمتش عرضه داشتم : فدايت شوم واقع امر همين است و صحيح مى فرمائيد.
سپس حضرت فرمودند: احدى آن را اخذ نكرده مگر آنكه جاهل است به كيفيّت اخذ و رعايت آداب آن لذا بر ايشان سالم نمى ماند.
محضرش عرض كردم : فدايت شوم چگونه آن را بردارم تا اخذ من نظير اخذ شما باشد؟
حضرت فرمودند: آيا مقدارى از آن را به تو بدهم ؟
عرض كردم : بلى .
فرمودند: وقتى از من گرفتى با آن چه مى كنى ؟
عرض كردم :با خود مى برم .
فرمودند: در چه چيز آن را قرار مى دهى ؟
عرض كردم : در لباس هاى خود آن را مى گذارم .
حضرت فرمودند: باز اين عمل مثل عمل سابق شد، اين كار را مكن بلكه ، وقتى آن را از من گرفتى تا نزد من هستى تناولش كن كه حاجتت روا مى شود و هرگز با خودت حمل مكن ، زيرا در اين صورت اثرى نداشته و برايت سالم نمى ماند.
سپس محمّد بن مسلم مى گويد:
حضرت از آن دوبار به من خورانيدند و پس از آن درد و الم و بيمارى كه داشتم در خود نيافته و به كلّى بهبودى حاصل شد و پس از آن به وطن خويش برگشتم .(23)
كربلا اى مهد فرزندان زهرا

بر تو مهمان مى رسد از آل طاها

وامصيبت وامصيبت وامصيبت
كربلا اى كوى عشق و استقامت

كربلا اى خاك گلگون شهادت

وامصيبت وامصيبت وامصيبت
كربلا كوى مناى ديگرى تو

قتلگاه كشته هاى بى سرى تو

وامصيبت وامصيبت وامصيبت
كربلا بوى غم از خاك تو خيزد

چشم عالم اشك غم زين غصّه ريزد

وامصيبت وامصيبت وامصيبت
ساقى لب تشنه بينى خفته در خون

از بدن دست جدا و فرق گلگون

وامصيبت وامصيبت وامصيبت
حلق ششماهه تو بينى پاره پاره

جسم اكبر زخم افزون از ستاره

وامصيبت وامصيبت وامصيبت
جسم قاسم پايمال سّم اسبان

مى شود از كينه بد خواه قرآن

وامصيبت وامصيبت وامصيبت (24)
(موجب حفظ مال ) 
(حضرت ابوالحسن الرضا عليه السلام ) از خراسان بقچه اى برايم فرستادند كه در بين آن تربتى بود، به آورنده بقچه گفتم : اين تربت چيست ؟
گفت :تربت قبر حضرت امام حسين عليه السلام است .
حضرت ابوالحسن الرضا عليه السلام جامه يا غير آن را وقتى به جائى مى فرستند حتماً همراه آن تربت سيدّالشهداء عليه السلام را قرار داده و مى فرمايند:
اين تربت به اذن خدا امان و موجب حفظ مال مى باشد.(25)
شُتربانا توقّف كن توقّف كن در اين صحرا
كه گردد يك گلستان گل همينجا پرپر از زهرا
بزن جام بلا اينجا

كه باشد كربلا اينجا

دراين صحرا كه از وحشت پريده رنگ اشترها گواه قتل من باشد صداىِ زنگِ اُشترها
بزن جام بلا اينجا

كه باشد كربلا اينجا

مكن گريه بخواب اصغر بخواب اصغر
كه فردا مى زنى پَرپَر بدامان رُباب اصغر
بزن جام بلا اينجا

كه باشد كربلا اينجا

توقّف كن ابالفضل اى علمدار سپاه من
كه ظهر روز عاشورا توئى تنها پناه من
بزن جام بلا اينجا

كه باشد كربلا اينجا

توقّف كن برادر جان كه تو سقّاى طفلانى
گهى از اشك چشمِ خود گهى از خون پيشمانى
بزن جام بلا اينجا

كه باشد كربلا اينجا

بمان قاسم زخون اينجا به تن كن خلعت شادى
كه در درياى خون چيدَم برايت بزم دامادى
بزن جام بلا اينجا

كه باشد كربلا اينجا

بمان زينب در اينجا گريه بر من جان زهرا كن
يتيمان مرا پيدا بزير خار صحرا كُن
بزن جام بلا اينجا

كه باشد كربلا اينجا(26)

(تربت بالاى سر) 
(حضرت ابى عبداللّه عليه السلام ) فرمودند:
جنب سر مبارك حسين بن على عليه السلام تربت قرمزى است كه در آن شفاء هر دردى ، غير از مرگ مى باشد.
(يونس بن ربيع ) مى گويد: بعد از اينكه ، اين حديث را شنيدم نزد قبر حاضر شده و طرف سر قبر را حفر كردم و چون به قدر يك ذراع كندم از راءس قبر خاك هائى مثل ريگ هاى ريزى كه آب آنها را با خود مى آورد بر ما ريخت ، رنگ آنها قرمز و اندازه شان قدر يك درهم بود، آنها را با خود به كوفه آورده پس ممزوج و عجينشان كرده و پنهانشان نمودم و بعد به تدريج از آن به مردم مى دادم تا با آن مريض هاى خود را مداوا كنند.(27)
كربلا قافله عشق بسامان آمد

عاشق اينك به برت با همه ياران آمد

مژده ايدشت بلا محمل عشاق رسيد

خيز و تعظيم نما شاه شهيدان آمد

مرحبا عرصه قربانى عشاق شدى

عاشق اندر تو كنون در پى قربان آمد

فخركن بر همه عالم كه شدى معدن فضل

بعد از اين وادى تو جنت رضوان آمد

ناز كن بر حرم كعبه و بر عرش برين

خاك تو حجله گه تازه جوانان آمد

فخر كن مدفن اولاد پيمبر شده اى

خاك تو كحل بصر بهر محبان آمد(28)

(تربت قبر) 
(حضرت ابى عبداللّه عليه السلام )، فرمودند:
هر گاه كسى از شما تربت قبر حسين عليه السلام را خواست تناول كند، بگويد:
بار خدايا از تو سؤ ال مى كنم به حق فرشته اى كه آن را اخذ نموده و رسولى كه آن را جاى داده و وصّى كه در آن پنهان شده آن را شفاء از هر دردى قرار بده (نام دردهاى مورد نظر را ببر).(29)
حضرت ابو جعفر عليه السلام فرمودند:
هرگاه تربت قبر حسين عليه السلام را اخذ كردى بگو:
خدايا به حق اين تربت و بحق فرشته اى كه موكّل بر آن است ، و به حق فرشته اى كه آن را حفر نموده ، قرار بده اين تربت را شفاء از هر دردى و امان از هر خوف و هراسى .
سپس حضرت فرمودند:
اگر شخصى چنين كند حتما تربت شفاء هر دردى خواهد بود و از هر خوفى امان برايش مى باشد.(30)
شه لب تشنگان را كربلا شد آخرين منزل

بگفتا بر گشائيد همرهان از ناقه ها محمل

الا اى ساربان خرگاه زينب را به پستى زن

نه بيند تا برادر را بزير خنجر قاتل

بليلا اى خدا صبرى بده آندم كه او بيند

تن اكبر بخون غلطان بسان طاير بسمل

چه بيند غرقه خون قنداقه اصغر رباب از غم

خراشد رو كند گيسو كشد هر لحظه آه از دل

بطرف جويبارى ام ليلا گر گلى بيند

فغان از دل آرد چون گل رو برده سر در گل

چو بيند (هاشمى ) راءس حسين زينب بروى نى

كند كارى كه خون گريد بحالش چوبه محمل (31)

(حافظ از خوف ) 
ابو حمزه ثمالى از حضرت ابى عبداللّه عليه السلام نقل كرد، من در مكّه بودم (...در اثناء حديثش گفت ):
فدايت شوم مى بينم اصحابمان را كه تربت حائر را براى استشفاء اخذ مى كنند، آيا اينكه مى گويند در اين تربت شفاء هست درست است ؟
امام عليه السلام فرمودند:
استشفاء مى جويند به تربتى كه از قبر تا راءس چهار ميلى قرار گرفته و شفاء حاصل مى شود ... .
اخذ كن كه شفاء است براى هر دردى و حافظ است از آنچه خوف و هراسى دارى و هيچ داروئى معادل آن نبوده مگر دعاء. و بايد توجّه داشت اگر فسادى در اين تربت ديده مى شود و احياناً تاءثرى ندارد اين همان فساد ناشى از سه چيز است :
الف :آنچه با آنها مخلوط مى گردد(مراد ظروفى است كه تربت ها را در آنها مى ريزند)
ب :كسانى كه با اين تربت استشفاء مى جويند اعتقاد و يقينشان به حصول شفاء اندك مى باشد.
ولى آنانكه يقين كامل دارند كه در صورت معالجه با آن شفاء بر ايشان حاصل مى شود و آنرا بكار برند به اذن خدا معالجه شده و اين تربت آنها را از داروهاى ديگر مستغنى مى نمايد.
ج : شياطين و جن هائى از اهل كفر هستند بر بنى آدم حسد برده و اين تربت را مسح نموده و بوى آن را از بين مى برند و اساساً تربت از حائر خارج نمى شود مگر آنكه جماعتى از اين شياطين و جن ها كه تعدادشان قابل احصاء نيست آماده اند براى اينكه تربت را اگر چه در دست صاحبش هست مسح نموده و اثرش را زائل كنند و اينكه بيرون حائر هستند و نمى توانند به درون آن نفوذ كنند بخاطر وجود فرشتگان در حائر مى باشد.
و اگر تربتى سالم بوده واز تماس شياطين و جن ها در امان مانده باشد مسلماً احدى با آن معالجه نكرده مگر آنكه در آن ساعت بهبودى برايش حاصل مى شود، بنابراين اگر تربت سالم بماند وقتى اخذش نمودى پنهانش كن و زياد اسم خداوند متعال را بر آن بخوان و بِدَم .
خبر رسيده كه برخى از كسانى كه تربت را اخذ نموده اند آنرامورد استحفاف قرار داده حتى پاره اى از ايشان آنرا در توبره و علف دان شتر و قاطر و درازگوش يا در ظرف طعام انداخته و يا با دست هاى آلوده به طعام و غذا آنرامسح نموده و يا آن را در خورجين مى نهند و با اين حال چگونه با آن شفاء حاصل شود؟!
چنانچه قلبيكه در آن يقين و اعتقاد به تاءثى تربت نيست و صاحبش به آنچه مصلحت و صلاح خودش در آن است استحفاف مى ورزد اثر و عمل تربت را قطعاً فاسد مى نمايد.(32)
ختم بر تربت قبر حسين عليه السلام و متمّم فائده آن اين است كه سوره اناانزلناه فى ليلة القدر را بر آن خوانده و به آن بدمند.(33)
اى زمين كربلا، مركز فيض خدا

فخر كن بر ماسوا، تا بود عالم بپا

گشت وارد در زمين كربلا سلطان دين

سبط خير المرسلين

عالم ايجاد گرديد از ورودش دل غمين

جمله انس و جن حزين

مجلس ماتم بپا گرديد در خلد برين

ديده گريان حورالعين

با زمين كربلا فرمود آن خسرو چنين

شو مهيا اى زمين (34)

(بيماريهاى فراوان ) 
محضر مبارك ابى عبداللّه عليه السلام عرضه داشتم :
من مردى هستم مبتلا به بيمارى هاى فراوان و هيچ دوائى نيست مگر آن را مصرف كرده و به منظور مداوا خورده ام ولى بهبودى برايم حاصل نشده چه بايد بكنم ؟
حضرت به من فرمودند:
كجائى ، و چرا از تربت حسين عليه السلام غافل هستى ،در آن شفاء از هر دردى بوده و امن است از هر خوف و هراسى ، البته وقتى آنرا اخذ مى كنى بگو:
خدايا از تو مى خواهم به حق اين تربت و به حق فرشته اى كه آنرا اخذ نموده و به حق پيامبرى كه آن را قبض كرده و به حق وصِىّ كه در آن حلول نموده ، درود فرست بر محمد و اهل بيتش و قرار بده براى من در آن شفاء از هر دردى و امان از هر خوف و هراسى .
راوى مى گويد: سپس حضرت فرمودند،
فرشته اى كه تربت را اخذ كرد جبرئيل 7 بود و آن را به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نشان داده و گفت :
اين تربت فرزندت حسين است ، بعد از تو امتّت او را مى كشند.
و پيامبرى كه آن را قبض نمود وجود مبارك حضرت محمد صلى الله عليه و آله مى باشد.
و اما وصيى كه در آن حلول كرده عبارت است از حضرت حسين بن على عليه السلام كه سرور و آقاى شهداء است .
محضر مباركش عرض كردم : شفاء از هر درد را دانستم اما چگونه امان از هر خوف و هراسى است ؟
حضرت فرمودند:
هر گاه از سلطانى خوف داشتى يا خوفى ديگر در تو پيدا شد از منزلى بيرون ميا مگر آنكه با تو از تربت قبر حسين عليه السلام باشد و هنگامى كه مى خواهى آن را اخذ كنى و بردارى بگو:
خدايا اين تربت قبر حسين ولى و فرزند ولى تو است ، آن را به منظور حفظ از آنچه خوف و از آنچه خوف ندارم برداشته ام .
البته اين فقره يعنى (از آنچه خوف ندارم ) را نيز بگو زيرا گاهى ابتلائات و حوادثى براى تو پيش مى آيد كه از آنها خوف و هراسى نداشتى و احتمال پيش آمدنش را نمى دادى .
راوى مى گويد: پس تربت را به همان طورى كه حضرت دستور فرموده بودند برداشتم ، بخدا سوگند بدنم صحت و بهبودى يافت و برايم امان شد از تمام خوفها و هراسها، به او از آنچه خوف و هراسش را نداشتم عيناً همان طورى كه حضرت فرمودند و پس از آن به حمداللّه هيچ امر مكروه و ناگوارى برايم پيش نيامد.(35)
اى كعبه اميد و امان كربلاى تو

سرهاى سرخوشان جهان را هواى تو

منعم كسى كه خوشه اى از خرمن تو چيد

محروم آنكه توشه نبرد از عطاى تو

ذلت نصيب آنكه بكوى تو رو نكرد

دولت قرين آنكه ز جان شد گداى تو

اظهار درد پيش طبيبان نمى برد

هر كو گرفت نسخه ز دارالشفاى تو

خمخانه طهور به آبى نمى خرد

مست چشيده جرعه جام ولاى تو

برتر ز گوهر است به نزديك عارفان

اشكى اگر زديده چكد در عزاى تو

حق آشنا دلى كه مقام ترا شناخت

خود ناشناس آنكه نشد آشناى تو

اى تربت تو بوسه گه خيل عاشقان

وى توتياى اهل نظر خاك پاى تو

تا ديده عنايتت افتد بسوى ما

روى اميد ماست بدولت سراى تو

آنجا كه نيست هيچ كسى دستگير كس

دست من و كرامت بى منتهاى تو

در روز حشر روى شفاعت بسوى تست

آنرا كه روشناش نباشد دواى تو

دست (حميد) وذيل ولاى تو گرچه نيست

شايسته عنايت و لطف و سخاى تو(36)


(تربت سرخ ) 
(ابى بكار)، گفت :
از تربتى كه بالاى سر قبر حضرت حسين بن على عليه السلام بود مقدارى برداشتم ،اين تربت سرخ رنگ بود، پس بر حضرت رضا عليه السلام وارد شده و آن را به حضرت عرضه داشتم .
آن جناب تربت را در كف دستشان نهاده و بوئيدند، سپس چنان گريتند كه اشك هاى مبارك شان جارى شد،سپس فرمودند:
اين تربت جدم مى باشد(37)
اى كه دارى در دل جان آرزوى كربلا

مى رود اين كاروان امشب بسوى كربلا

خيل مشتاقان ز هر سو كاروان در كاروان

شهر پر هنگامه شد از هاى و هوى كربلا

نيست شورى در سرى جز دلنشين شور حسين

نيست حرفى بر لبى جز گفتگوى كربلا

هر كه در بزم هستى مستى از جام مى هست

مستى آزاده مردان از سبوى كربلا

(مژده ) اين آواى خوش از هر كجا آيد به گوش

مى رود اين كاروان امشب بسوى كربلا(38)

(دعاى تربت ) 
حضرت صادق عليه السلام فرمودند:
(هرگاه خواستى تربت از قبر حسين عليه السلام بردارى و با خود ببرى ابتداء فاتحة الكتاب و معوذتين (قل اعوذ برب الفلق ، و قل اعوذ برب الناس ) و قل هو اللّه احد و اناانزلناه فى ليلة القدر و آية الكرسى را بخوان و سپس بگو: بار خدايا به حق محمد كه بنده و رسول و حبيب و نبى و امين توست و به حق اميرالمؤ منين على بن ابى طالب كه بنده و برادر رسول تو است و به حق فاطمه كه دختر نبى و همسر ولى تو است و به حق حسن و حسين و به حق پيشوايانى كه هاديان و راهنمايان هستند.
و به حق اين تربت و به حق فرشته اى كه موكل به اين و به حق وصِىّ كه در آن حلول كرده و به حق جسم و كالبدى كه اين تربت آن را در خود گرفته و به حق سبط پيامبر كه درون اين تربت است و به حق تمام فرشتگان و انبياء و فرستادگانت ، درود فرست بر محمد و آل محمد، و اين تربت را براى من و براى هر كس كه با آن استشفاء مى جويد شفاء از هر درد و مرض و امان از هر خوف و هراسى قرار بده .
خدايا، به حق محمد و اهل بيتش آنرا شاخصى نافع و رزقى واسع و شفاء از هر درد و مرض و آفت و عيب و سبب بهبودى تمام دردها قرار بده ، به درستى كه تو بر هر هر چيزى قادر و توانا مى باشى .
و بعد بگو:
خدايا، اى پروردگار اين تربت مبارك و ميمون و اى پروردگار فرشته اى كه آن را فرود آورده و اى پروردگار وصِىّ كه در آن مى باشد، درود فرست بر محمد و آل محمد و من را بوسيله آن منتفع گردان ، تو بر هر چيزى قادر و توانا مى باشى ).(39)
بار بگشائيد نينوا اينجاست

وعدگاه ما با خدا اينجاست

نينوا اينجاست كربلا اينجاست

نينوا اينجاست كربلا اينجاست

ما در اين صحرا وعده ها داريم

عهد و پيمان با كبريا داريم

با تن خونين با رخ گلگون

وعده ديدار با خدا داريم

سرزمين عشق و وفا اينجاست

نينوا اينجاست كربلا اينجاست

غرق خون گردد پيكر اكبر

مى شود گلگون حنجراصغر

حنجر من در مقتل خونين

با لب زينب آشنا گردد

بر شهيدان حق منا اينجاست

نينوااينجاست كربلا اينجاست

مى شود اينجا بزم مهمانى

ميهمان گردد تشنه قربانى

با خدا دارد عقد و پيمانى

نينوا اينجاست كربلا اينجاست

ما كه از جام عشق حق مستيم

با خداى خود عهد خون بستيم

بر رضاى حق ما رضا هستيم

كربلا اينجاست نينوا اينجاست (40)

)
(خاك شفابخش ) 
حضرت ابى عبداللّه عليه السلام ، فرمودند:
تربت قبر حسين عليه السلام شفاء هر دردى است و هر گاه آن را تناول مى كنى بگو: به نام خدا و به كمك او، خدايا آن را روزى فراخ و شاخصى نافع و شفاء هر دردى قرار بده همانا تو بر هر چيزى قادر و توانا هستى .(41)
و حضرت فرمودند:
خوردن تمام تربت ها حرام است همچون خوردن گوشت خوك و كسى كه آن را بخورد و سپس از ناحيه آن بميرد من بر او نماز نمى خوانم ، مگر تربت قبر حسين عليه السلام زيرا آن شفاء از هر دردى است و كسى كه آنرابا ميل بخورد نه به عنوان استشفاء در آن شفاء نمى باشد.(42)
مهر تو را به عالم امكان نمى دهم

اين گنج پر بهاست من ارزان نمى دهم

گر انتخاب جنّت و كويت بمن دهند

كوى تو را به جنّت و رضوان نمى دهم

نام تو را بنزد اجانب نمى برم

اين اسم اعظم است به ديوان نمى دهم

جان مى دهم بشوق وصال تو يا حسين

تا بر سرم قدم ننهى جان نمى دهم

اى خاك كربلاى تو مهر نماز من

آن مهر را به ملك سليمان نمى دهم

ما را غلامى تو بود تاج افتخار

اين تاج را به افسر شاهان نمى دهم

دل جايگاه عشق تو باشد به غير تو

اين خانه خداست به شيطان نمى دهم

گر جرعه اى ز آب فراتم شود نصيب

آن جرعه را به چشمه حيوان نمى دهم

تا سر نهاده ام چو (مؤ يّد) به درگهت

تن زير بار منت دو نان نمى دهم (43)

(غاضريه ) 
(امام باقر عليه السلام ) فرمود:
(غاضريه ) (كربلاء) همان بقعه ايست كه (حضرت موسى عليه السلام )، با خدا سخن گفت و (حضرت نوح عليه السلام ) در آنجا مناجات كرد و آن گرامى ترين سرزمين است نزد خدا.
و اگر اينطور نبود خداوند دوستان خود و فرزندان پيغمبران خود را آنجا نمى سپرد پس قبر هاى ما را در غاضريه زيارت كنيد.(44)
حريم كعبه عشق است آستان حسين

محيط جوهر عشق خداست جان حسين

چراغ هيچ كس ارتا سحر نمى سوزد

جهان فروز بود نور جاودان حسين

حديث كربلا نقش دفتر دلهاست

كه تا ابد نشود كهنه داستان حسين

بهار هر چمنى را خزان رسد از پى

ولى هميشه بهار است بوستان حسين

بحكم شرع حرام است خوردن هر خاك

بغير خاك شفابخش آستان حسين

هلال ماه محرّم دميد و بار دگر

بدشت ماريه زد خيمه كاروان حسين

چه كاروان همه مردان پاكباز و دلير

چه كاروان همه سرباز و جانفشان حسين

برادرى چو ابوالفضل يادگار على است

امير لشكر و سقاى كودكان حسين

در اين زمين بلا خيز زينب كبرى است

يگانه خواهر غمخوار و مهربان حسين

بكوى دوست چو تنها نمى سزد رفتن

خوش است كودك شش ماهه ارمغان حسين

شبان تيره چراغ حريم اهل اللّه

next page

fehrest page