شفاخانه معنوى
(شفا از قرآن و احاديث)

سعيد موحديان عطار

- ۶ -


ثواب يك بار بر پيامبر صلى الله عليه و آله صلوات فرستادن
امام صادق عليه السلام فرمودند: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ياد كردند، زياد بر او صلوات بفرستيد. زيرا همانا كسى كه يك بار بر پيامبر صلى الله عليه و آله صلوات بفرستد، خداوند در هزار صف از فرشتگان هزار بار بر او صلوات مى فرستد و آفريده اى از آفريدگان خدا باقى نماند، مگر اين كه به خاطر صلوات خدا و صلوات فرشتگانش ، بر او صلوات مى فرستند. و جز نادان مغرور كه خدا و رسول از او بيزارند، كسى از اين ثواب رو نمى گرداند. (484)
از ثواب اين صلوات غافل نباشيد كه يكى از اسرارآل محمد صلى الله عليه و آله است
اللهم صل على محمد و آل محمد فى الاولين . و صل على محمد و آل محمد فى الاخرين . و صل على محمد و آل محمد فى الملا الاعلى . و صل على محمد و آل محمد فى المرسلين . اللهم اعظ محمدا الوسيلة و الشرف و الفضيلة و الدرجة الكبيرة . اللهم انى آمنت بمحمد و لم اره فلا تحرمنى يوم القيامة رويته و ارزقنى صحبته و توفنى على ملته و اسقنى من حوضه مشربا رويا سائغا هنيئا لا اظما بعده ابدا انك على كل شى ء قدير اللهم كماآمنت بمحمد صلى الله عليه و آله و لم اره فعرفنى فى الجنان وجهه اللهم بلغ روح محمد عنى تحية كثيرة و سلاما.
همانا كسى كه سه بار در بامداد و سه بار در شب با اين ذكر صلوات بفرستد، گناهانش از بين رفته و خطاهايش محو مى گردد ؛ سرورش دوام يافته و دعايش مستجاب مى شود ؛ به آرزويش رسيده و رزقش زياد مى گردد؛ در مقابل دشمنش يارى گرديده ، اسباب همه خيرها برايش مهيا شده و از دوستان پيامبرش در بهشتهاى اعلى قرار داده مى شود. (485)
برآورده شدن صد حاجت از دنيا و آخرت  
امام صادق عليه السلام فرمودند: كسى كه در يك روز صد بار بگويد ((رب صل على محمد و اهل بيته ))، خداوندصد حاجت او را بر مى آورد كه سى تاى آن مربوط به دنيا و هفتاد تاى آن مربوط به آخرت است . (486)
آمرزش گناهان با اين طريق صلوات  
از امام صادق عليه السلام پرسيدند چگونه بر محمد و آل او صلوات بفرستيم فرمود شما مى گوئيد:
صلوات الله و صلوات ملائكته و انبيائه و رسله و جميع خلقه على محمد و آل محمد و السلام عليه و عليهم و رحمة الله و بركاته .
گفته شد ثواب كسى كه به اين طريق بگويد چه مى باشد، فرمود: بيرون شدن از گناهان است ، به خدا قسم مثل روزى كه او را مادر زائيده . (487)
ثواب صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله وآل او عليهم السلام در روز جمعه پس از نماز عصر
امام باقر عليه السلام فرمودند: هنگامى كه در روز جمعه نماز عصر را خواندى ، بگو:
اللهم صل على محمد و آل محمد الاوصياء المرضيين بافضل صلواتك و بارك عليهم بافضل بركاتك و السلام عليهم و على ارواحهم و اجسادهم و رحمة الله و بركاته .
همانا كسى كه پس از نماز عصر اين صلوات را بفرستد، خداوند صد هزار حسنه براى او نوشته ، صد هزار گناه او را پاك كرده ، به واسطه آن صد هزار حاجت او را برآورده نموده صد هزار درجه براى او مى نويسد. (488)
ثواب گفتن ((اللهم صل على محمد و آل محمد)) هنگام ركوع ، سجده و قيام
امام باقر عليه السلام فرمود: كسى كه در ركوع ، سجده و قيامش بگويد ((اللهم صل على محمد و آل محمد)) خداوند براى او همانند ثواب ركوع ، سجده و قيام را مى نويسد. (489)
با ذكرصلوات بر محمد و آل محمد پرده وحائل برطرف مى شود
حضرت صادق عليه السلام فرمود: پيوسته دعا محجوب است (و ميان آن با استجابتش حجاب و پرده اى حائل است ) تا بر محمد و آلش صلوات فرستاده شود (كه آن گاه پرده و حائل برطرف شود). (490)
بالا رفتن دعا براى اجابت با ذكر صلوات بر محمد وآل محمد
حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر كه دعائى كند و نام پيغمبر صلى الله عليه و آله را نبرد، آن دعا بالاى سرش (چون پرنده اى ) بچرخد، و چون نام پيغمبر صلى الله عليه و آله را برد دعا بالا رود. (491)
كفايت خرج و معونة دنيا و آخرت با ذكر صلوات  
حضرت صادق عليه السلام فرمود: مردى نزد پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد عرض كرد: اى رسول خدا من يك سوم صلواتم را براى شما قرار دهم ، نه بلكه نيمى از صلواتم را مخصوص شما گردانم ، نه بلكه تمامى آن را از آن شما گردانم ، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: در اين صورت خرج و معونة دنيا آخرت تو كفايت شود، در اين هنگام مردى عرضه داشت : خدا تو را نيكى دهد، چگونه دعايش را به او اختصاص مى دهد؟ امام صادق عليه السلام فرمود: چيزى از خدا نمى خواهد، مگر اين كه قبل از آن بر محمد و آل محمد صلوات مى فرستد. (492)
خدا و فرشتگان بر صلوات فرست صلوات مى فرستد 
حضرت صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه بر من صلوات فرستد خدا و فرشتگان بر او صلوات فرستند، هر كه خواهد كم فرستد و هر كه خواهد بيش . (493)
صلوات بر محمد و آل محمد از بين برنده نفاق 
حضرت صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه واله فرمود: آوازهاى خود را به صلوات بر من بلند كنيد، زيرا كه آن نفاق را برطرف سازد. (494)
ثواب كسى كه از ده تا صد مرتبه صلوات بفرستد 
اسحاق بن فروخ گويد: حضرت صادق عليه السلام فرمود: اى اسحاق بن فروخ هر كه ده بار بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد، خداوند و فرشتگان او صد بار بر او صلوات فرستند، و هر كه صد بار بر محمد و آل محمد صلوات فرستد خداوند و فرشتگانش هزار بار بر او صلوات فرستند. (صلوات از خدا آمرزش و رحمت است و صلوات فرشتگان درخواست فروفرستادن رحمت مى باشد). (495)
ثواب صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله  
محمد بن مسلم از يكى از دو امام باقر و صادق عليه السلام حديث كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: در روز قيامت من در كنار ترازوى اعمال هستم . كسى كه گناهانش سنگينتر از كارهاى نيكش باشد، صلواتهايى كه بر من فرستاده است مى آورم تا كارهاى نيكش را سنگينتر نمايم . (496)
فضيلت صلوات بر محمد و آل محمد در اول و آخر هر دعا
حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر كه به درگاه خداى عز و جل حاجتى دارد بايد به صلوات بر محمد و آلش شروع كند، و سپس حاجت خود را بخواهد، و در آخر هم به صلوات بر محمد و آل محمد پايان دهد، زيرا كه خداى عز و جل كريم تر از آن است كه دو طرف (دعا) را بپذيرد، و وسط (دعا) را واگذارد (و به اجابت نرساند) زيرا صلوات بر محمد و آل محمد محجوب نيست (و بدون برخورد به حجابى بالا رود). (497)
فضيلت ذكر صلوات بر محمد و آل محمد در خانه خدا
عبدالسلام بن نعيم گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم : من وارد خانه خدا شدم و هيچ دعائى به خاطر نداشتم جز صلوات بر محمد و آل محمد، فرمود: آگاه باش كه هيچ كس مانند تو (در فضيلت و ثواب ) از آن جا بيرون نيامده است . (498)
صلوات بر محمد و آل محمد هنگام ياد كردن خدا 
عبدالله بن عبدالله دهقان گويد: خدمت حضرت رضا عليه السلام شرفياب شدم ، پس آن حضرت به من فرمود: معناى گفتار خداوندچيست ؟ (كه فرمايد:) ((و ياد كرد نام پروردگارش را پس صلوات به جا آورد)) (سوره اعلى آيه 15)؟ من عرض كردم : يعنى هر زمان نام پروردگارش را به ياد آورد برخاست پس نماز خواند (و صلوة به معناى نماز است ) فرمود: (اگر اين طور باشد) پس خدا به حقيقت تكليفى نابجا و بيرون از طاقت و توانائى كرده است ؟ عرض كردم : قربانت پس معناى آن چگونه است ؟ فرمود: هرگاه نام پروردگارش را ياد كند بر محمد و آل او صلوات فرستد. (499)
مجازات نفرستادن صلوات بر محمد و آل محمد
حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر گاه يكى از شماها نماز بخواند و در نماز خود نام پيغمبر صلى الله عليه و اله و (آل او) را نبرد، با اين نماز به جز راه بهشت مى رود (يعنى اين نماز او را به بهشت نخواهد برد) و رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر كس كه من نزد او نامم برده شود و بر من صلوات نفرستد به دوزخ رود، پس خدايش (از رحمت خود) دور كند. و فرمود: و هر كس كه من نزدش نام برده شوم و صلوات (فرستادن ) را بر من فراموش كند از راه بهشت به خطا رفته است . (500)
درخواست نجات از آتش و آمرزش گناهان از خدا به حق حضرت محمد صلى الله عليه وآله و اهل بيت او عليهم السلام
امام باقر عليه السلام فرمودند: همانا بنده اى هفتاد پاييز در آتش مى ماند، كه هر پاييزى هفتاد سال است ، آن گاه از خدا مى خواهد كه بحق محمد و اهل بيتش به او رحم كند. خداى عزو جل نيز به جبرئيل وحى كند كه فرود آى و بنده ام را از آتش خارج كن . جبرئيل عرض مى كند چگونه در آتش فرود آيم ؟ خداوند مى فرمايند، به آتش دستور داده ام كه براى تو سرد شود و ضررى به تو نرساند. عرض مى كند: پروردگارا! جايش را نشانم بده . مى فرمايد در چاهى در سجيل است . آن گاه جبرئيل در جاى او فرود آمده و او را از آتش بيرون مى كشد. خداوند عزو جل ازاو مى پرسد چند سال در آتش بودى ؟ عرض مى كند: نمى دانم ، خداوند مى فرمايد: هان به عزتم سوگند اگر اين چنين از من درخواست نمى كردى ، همچنان تو را با خوارى در آتش نگاه مى داشتم . ولى بر خودم لازم نموده ام كه هيچ بنده اى از من به حق محمد و اهل بيت او درخواست آمرزش نكند مگر اين كه گناهانى را كه مربوط به من و اوست ببخشم . و امروز نيز محققا گناهان تو را بخشيدم . (501)
شرط رسيدن دعا به آسمان صلوات بر محمد صلى الله عليه و آله وآل محمد است
اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: هيچ دعائى به آسمان نمى رسد، مگر اين كه دعا كننده بر محمد و آل او صلوات بفرستد. (502)
ثواب صد بار صلوات بر محمد و آل او پس از سپيده دم
راوى مى گويد: امام صادق عليه السلام از من پرسيدند نمى خواهى چيزى يادت بدهم كه خداوند با آنصورتت را از حرارت جهنم حفظ كند؟ عرض ‍ كردم : چرا. فرمودند: پس از سپيده دم ، صد بار بگو: ((اللهم صل على محمد و آل محمد)) تا خداوند صورتت را از حرارت جهنم حفظ نمايد. (503)
ثواب صلوات بر حضرت محمد صلى الله عليه وآله واهل بيت او عليهم السلام
امام صادق عليه السلام فرمود: در كتابى خواندم كه هر كسى كه بگويد: ((اللهم صل على محمد و آل محمد)) خداوند براى او صد حسنه مى نويسد، و كسى كه بگويد ((اللهم صل على محمد و اهل بيته )) خداوند براى او هزار حسنه مى نويسد. (504)
ثواب گفتن ((ان الله و ملائكته يصلون على النبى ...)) پس از نماز صبح و مغرب
راوى مى گويد از امام رضا عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: كسى كه پس از نماز صبح و مغرب پيش از آن كه برخيزد يا با كسى صحبت كند، بگويد: ان الله و ملائكته يصلون على النبى يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما. اللهم صل على محمد النبى و ذريته خداوند صد حاجت او را برمى آورد، هفتاد حاجت در دنيا و سى حاجت در آخرت . (505)
ثواب صد بار صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله درروز جمعه
امام رضا عليه السلام نقل مى نمايند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: كسى كه در روز جمعه صد بار بر من صلوات بفرستد، خداوند شصت حاجت او را بر آورده مى نمايد: سى حاجت مربوط به دنيا و سى حاجت مربوط به آخرت . (506)
فصل پنجم : ختومات و اذكار 
ختومات واذكار تجربه شده جهت رفع مشكلات  
شرايط و اثرات ختم ، وقصه علامه سيد بحرالعلوم قدس سره
ختم اول : ((ختم يا الله ))  
از سيد بحرالعلوم قدس سره نقل شده كه فرمود: بعد از ((تهذيب اخلاق )) بختوم مشغول شدم و چهل شبانه روز به ختم ((يا الله )) مشغول شدم (66 بار هر نوبت ) و شروط ختم را از ((تقوى )) مراعات مى كردم . شب چهل ، شب عرفه بود در حرم مطهر حضرت امام حسين عليه السلام ، نزديك قبور شهدا شخصى آمد و سيبى به دست من داد و من آن سيب را بوئيدم ، بوى مشك و عنبر مى داد. نزديك بود بيهوش شوم ، بعدها دانستم آن چه دانسته ام از بركت آن سيب است . پس بايد ختم گيرنده ((تقوا)) را رعايت كند. (507)
ختم دوم : ((ختم سوره حمد))  
هر كه بين نماز صبح و نافله اش سوره حمد را 41 مرتبه چهل روز بدون فاصله بخواند، خداوند حاجت او را برآورده مى كند هرچه كه باشد (البته حاجت شرعى ) حتى اگر بنيت اولاد باشد خدا اولاد روزى او مى كند. (508)
ختم سوم 
روز چهارشنبه بعد از دوركعت نماز حاجت به نيت بى نيازى و غنى و عزت ، چهل مرتبه سوره مباركه كوثر را بخواند، مال بسيار روزى او شود، انشاء الله . (509)
ختم چهارم 
براى وسعت روزى در سه شب هر شب چهل مرتبه سوره مبارك قدر را قرائت كنيد. (510)
ختم پنجم 
ازامام صادق عليه السلام نقل شده است كه : هركس سوره حشر را جهت برآورده شدن حوائج و مهمات بزرگ و عظيم چهل روز، روزى يك بار بخواند، حاجت او برآورده مى شود و اگر يك روز فوت شود، بايد از سر گيرد ؛ و نوشته اند كه هر كس تا چهل روز مداومت كند مستجاب الدعوة گردد.(511)
ختم ششم 
از براى قضاء حوائج اين دعا را هفتاد مرتبه با اعتقاد صادق بخوانيد شيخ بهائى قدس سره مى فرمايد كه اگر حاجت او روا نشد در قيامت با من مخاصمه كند و فرموده اگر كه به نيت شفاى بيمار هفتاد بار بخواند در حال سجده از جمله مجربات است مگر آن كه اجل مريض حتمى باشد. دعا اين است :
لا اله الا الله بعزتك و قدرتك لا اله الا الله بحق حقك و حرمتك لا اله الا الله فرج برحمتك (512)
ختم هفتم 
ختم ايام هفته جهت حوائج 
امام سوم حضرت حسين عليه السلام فرمود: از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده جهت حوائج تا هفت روز هر روز اين اذكار را هزار بار بخواند حاجت روا گردد: شنبه ((يا حى يا قيوم )) يكشنبه : ((اياك نعبد و اياك نستعين )) دوشنبه : سبحان الله و الحمد لله سه شنبه : يا الله يا رحمن چهارشنبه : حسبى الله و نعم الوكيل )) پنجشنبه : ((يا غفور يا رحيم )) جمعه : ((يا ذوالجلال و الاكرام )). (513)
ختم هشتم 
دانشمند محترم آقاى شيخ محمد رازى مى نويسد: به نقل از حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد نورالدين آية الله زاده ميلانى ، از ايشان شنيدم كه آقاى ياسرى فرمود در ورقه اى ختمى را با آداب آن ديدم كه از قول شيخ بهايى قدس سره نوشته است : هر كس اين عمل را در طول ده روز انجام دهد به اين ترتيب كه روز جمعه شروع و تا ده روز پايان آن روز يك شنبه مى شود، اگر مطلب و حاجتش برآورده نشود مرا لعنت كند، روزى صد بار بگويد:
بسم الله الرحمن الرحيم يا مفتح الابواب يا مقلب القلوب و الابصار و يا دليل المتحيرين و يا غياث المستغيثين توكلت عليك يا رب فاقض ‍ حاجتى واكف مهمى و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و صلى الله على محمد و اله اجمعين . (514) (مجربست )
ختم نهم 
از خواجه نصير طوسى و از علامه حلى قدس سره نقل شده است به جهت مطالب مهمه و دفع اعداء صد مرتبه گفتن يا قاهر العدو يا والى الولى يا مظهر العجائب يا مرتضى على عليه السلام مجرب گفته اند. ايضا صد و يازده مرتبه گفتن ((يا قاهر العدو)) فورا تاثير مى بخشد و گويا از ميرداماد قدس سره نقل شده است . (515)
ختم دهم 
هر كه به ورطه اى افتد كه تدبيرى از خلاص آن نباشد آن دعا را مكرر بخواند و اگر در يك مجلس رو به قبله و با وضو صد و بيست و نه مرتبه بخواند اصوب است و به تجربه رسيده است :
بسم الله الرحمن الرحيم و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم يا لطيف ادركنى بلطفك الخفى . (516)
ختم يازدهم 
از براى حاجت ، خواندن لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين است در حال سجده چهل مرتبه .(517)
ختم دوازدهم  
به جهت دفع دشمن از روز پنج شنبه تا يك هفته هر روز صد و چهل و شش ‍ مرتبه بگويد ((حسبى الله )) كه البته امر آن دشمن كفايت مى شود. (518)
ختم سيزدهم 
ازجمله تجربيات است در شدائد و رفع تنگيها هفتاد مرتبه واندن بسم الله الرحمن الرحيم يا محمد يا على يا فاطمة يا صاحب الزمان ادركونى و لا تهلكونى و در نسخه ديگر هفتاد و يك مرتبه است .(519)
ختم چهاردهم 
به جهت عزت و وسعت و محبت هفتاد بار حسبى الله لا اله الا هو عليه توكلت و هو رب العرش العظيم قرائت شود.(520)
ختم پانزدهم 
هر روز هفتاد بار خواندن ((ناد على عليه السلام )) است به جهت حاجت و ضيق معاش و غيرذالك و ادعاى تجربه شده است كه در خواب ، يكى ازائمه عليهم السلام بر آن شخص مجرب ظاهر مى شوند و مطلب آن را بر او بيان مى فرمودند و ايضا صد و ده مرتبه دريك وقت نيزوارد شده است و صورتشان در بعضى از اقسام اين است ناد عليا مظهر العجائب تجده عونا لك فى النوائب كل هم و غم سينجلى بولايتك يا على يا على يا على عليه السلام بعد از اتمام سه مرتبه بگويد ((يا ابا الغوث اغثنى ادركنى يا على ادركنى )) اگرسه روز اين ختم خوانده شود مقصود حاصل گردد انشاء الله . (521)
ختم شانزدهم 
خواندن العلى به نداء يا غير ياء نداء صد و ده مرتبه هر روز به جهت غنى و درجه بلند يافتن . (522)
ختم هفدهم 
صاحب كتاب گفته مجرب است مجرب است مجرب است كه هيچ شكى و ريبى در آن نيست هزار باربگويد و در وسط حرف نزند حسبى الله و نعم الوكيل و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين . (523)
ختم هيجدهم 
هر روز سوره مباركه و الذاريات و طلاق و مزمل و الم نشرح را به جهت امر معيشت و وسعت از مجربات يقينيه صاحب كتاب است . از حضرت صادق عليه السلام مروى است كه الم نشرح را در وقت بيع و شراء (خريد و فروش ) سه مرتبه بخواند، البته از آن بيع و شراء نفع به او خواهد رسيد و اگر بنويسند و بشويند و بزنى بدهند تا بخورد وضع حمل بر او آسان گردد، و سه بار بر درد دل بخوانند شفا يابد و به جهت آسانى كارها تا يك هفته بعد از نماز بخوانند كه مجرب است . سوره منافقون را به جهت هر حاجتى به خصوص درد چشم و فرج موجب قضا و شفاء است و مجرب است . (524)
ختم نوزدهم 
امام صادق عليه السلام فرمود: هر كس هفتاد بار اين را بخواند، من براى او در دنيا آخرت ضامنم و اين كه خدا را با بشارت وقت مردن ملاقات كند و براى او بهر كلمه اى يك خانه در بهشت باشد يا اسمع السامعين و يا ابصر المبصرين و يا اسرع الحاسبين و يا احكم الحاكمين . (525)
ختم بيستم 
از براى توسعه رزق در امر معاش و غنى و توانگرى درسحرگاه يعنى نزديك صبح دو ركعت نماز كند در ركعت اولى بعد از حمد هفده مرتبه سوره ((قل يا ايها الكافرون )) و در ركعت دوم بعد از حمد هفده مرتبه ((قل هو الله احد)) و در ركوع هر يك از اين دو ركعت هفده مرتبه ((سبحان ربى الاعلى و بحمده )) و در هر يك از سجدتين دو ركعت هفده مرتبه ((سبحان ربى الاعلى و بحمده )) بگويد و بعد از فراغ از نمام هفده مرتبه ((آية الكرسى )) بخواند، كه مجرب است و گفته اند كه اين عمل از كنوز خفيه (گنجاى پنهان ) است ، به دست نااهل نبايد داد و خواندن سوره ((طه )) نزد طلوع فجر اقل اثر او آن است كه روزى تازه به او مى رسد و نرمى دلها از براى او حاصل مى شود. (526)
ختم بيست و يكم 
از جمله مجربات صاحب كتاب آن است كه به جهت وسعت ، خواندن سوره ((انا انزلناه )) است بعد از نماز صبح ده مرتبه ، تخلف ندارد. صاحب كتاب گويد در نسخه اى به نظر حقير رسيد كه تا چهل شب سوره ((والليل )) را هر شب يك مرتبه بخواند، روز چهلم چهل هزاردرهم خداوند عالم به او كرامت فرمايد. (527)
ختم بيست و دوم 
روز چهارشنبه هفتاد بار اين ذكر را بخواند، بر اهالى علم و قلم فائق آيد و غنى و مكرم گردد: هو الله الذى لا اله الا هو عالم الغيب و الشهادة هو الرحمن الرحيم . (528)
ختم بيست و سوم  
روز پنج شنبه از براى مال و ثروت دو ركعت نماز و بعد سوره يس بخواند و اين عمل را تا سه روز به عمل آورد اكمل خواهد بود. (529)
ختم بيست و چهارم 
ختم زيارت عاشورا است روز شنبه شروع كند تا يك هفته هر روز يك مرتبه بخواند و تا چهل روز نيز مشهور است . (530) (بسيار مجربست )
ختم بيست و پنجم 
اگر خواهند از امر پنهانى آگاهى حاصل شود دو ركعت نماز بخواند و در سجده آخر صد و پنجاه مرتبه بگويد: ((يا فتاح )) آن امر ظاهر شود. (531)
ختم بيست و ششم 
چون خلق نماز جمعه را خواندند، بعد از آنى كه غسل جمعه را كرده باشى يا لباس طيب در سجده به هر نيت دويست مرتبه بگو: ((يا الله المحمود فى كل فعاله )) با خشوع ، البته مراد حاصل شود انشاء الله . (532)
ختم بيست و هفتم 
دو ثلث از شب جمعه گذشته ، پانزده مرتبه سوره قدر را بخواند از براى هر حاجتى . (533)
ختم بيست و هشتم 
نود و دو مرتبه بگو: اللهم انى اسئلك بحق محمد صلى الله عليه و آله و آل محمد ان تنجينى من هذا الغم به جهت هم و غم و امر مهم . (534)
فصل ششم : شفا و درمان با نامهاى خدا 
((بخش اول )) اسماء الحسنى و بيان مختصرى از معانى آن ها  
شيخ صدوق قدس سره در كتاب توحيد از حضرت صادق عليه السلام و آن حضرت از پدران خود چنين روايت مى نمايند، كه پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمودند: به درستى كه از براى خداى تبارك و تعالى نود و نه اسم است ، و كسى كه احصاء (535) كند آن ها را داخل بهشت مى گردد(536)
معناى احصاء نه فقط تعداد و به شماره نمودن اسماء الهى است بلكه احصاء، احاطه و اطلاع بر معناى اسماء حقتعالى است . نخستين چيزى كه ما را به جاده هدايت رهبرى مى نمايد، و درب معرفت و شناسائى خدا را بر روى ما مى گشايد، و صفات او را به ما نشان ميدهد همان اسماء الحسنى اى است كه خداوند درسوره اعراف به آن اشاره فرموده اند: ((و لله الاسماء الحسين فادعوه بها) (خدا را نامهاى نيكوست بدانها خدا را بخوانيد) و اگر همان طورى كه امر فرموده او را بهمين اسماء الحسنى بخوانيم ، و در اوقات شبانه روزى روى توجه و نيازمندى به در خانه فيض و احسانش بنمائيم البته به كرمش ما راقبول مى فرمايد و در جايگاه قرب خود منزل مى دهد و در آخرت در آن ضيافت خانه بهشتى ، و محل كرامت ما را گرامى مى دارد. (537)
ترجمه اسماء الحسنى 
1 - الله 
مشتق است از اله و له ، يعنى الهيت بدون معبوديت تحقق نپذيرد.
2 - الواحد، 3 - الاحد 
احد به معناى نفى اجزاء و اعضاء، و واحد به معناى نفى شريك و نظير و مثل و مانند.
4 - الصمد 
قائم به نفس و غنى از غير مى باشد.
5 - الاول ، 6 - والاخر 
الاول يعنى آن كسى كه از براى وجود او ابتدائى نيست و قبل از او چيزى نيست .
و الاخر يعنى آن كسى كه از براى وجود او انتهائى نيست و هميشه باقيست .
7 - السميع 
به معناى بسيار شنونده است ، يعنى بالذات خود تمام اقسام شنيدنيها را درك مى نمايد.
8 - البصير 
يعنى بينا است ، و بذات خود تمام ديدنيها از آن چه ظاهر و آن چه مخفى است ادارك مى نمايد.
9- القدير 
به معناى توانائى و قدرت داشتن بر ايجاد شى ء.
10 - القاهر 
يعنى غالب بر هر چيزيست و تمام موجودات ذليل و منقاد او مى باشند.
11 - العلى ، 12 - الاعلى 
((العلى )) يعنى عالى و فوق عالى است ، زيرا كه العلى دلالت بر علو و رفعت مقام دارد، و ((الاعلى )) دلالت بر فوق علو و رفعت مى كند.
13 - الباقى  
يعنى هميشه باقى است ، و منزه و مبراء از عوارض ممكنات است .
14 - البديع 
ابداع يعنى ايجاد نمودن شى ء، ابتدائا بدون آن كه مسبوق باشد بماده و مدت ، و يا مسبوق باشد به عدم زمانى .
15 - البارى 
خالق خلائق و موجود تمام مخلوقات ، و بعضى گفته اند، البارى ماخوذ است از براء، كه به معناى خاكست .يعنى خلق نموده آن را از خاك .
16 - الاكرام  
يعنى ارجمند و گرامى ، به معنى كريم هم آمده .
17 - الظاهر 
اگر ماخوذ از ظهور ضد خفاء باشد، يعنى ظاهر به آثار قدرت و هويدا است به شواهد حكمت ، و پيدا است به دلائل و براهين .
18 - الباطن 
يعنى باطن است به حقيقت ، و باطن هر چيزيست . يعنى عالم و داناى به هر موجودى مى باشد.
19 - الحى 
يعنى هميشه بذات خود زنده و پاينده است ، و موصوف مى باشد به حيات و علم و قدرت و ادراك .
20 - الحكيم 
براى اين اسم مبارك دو معنى گفته شده ، يكى آن كه ((الحكيم )) يعنى العالم زيرا كه حكمت در لغت به معناى علم است و بنابراين معنى ((الحكيم )) از صفات ذات مى باشد. و ديگر آن كه ((الحكيم )) به معناى اتقان در فعل و عملست .
حقتعالى حكيم است يعنى افعال او متقن و محكم و مشتمل بر مصالح بسيار، و هر چيزى را به جاى خود قرار داده ، و بنابراين معنى ((الحكيم )) از صفات افعال مى باشد،نه از صفات ذات ، يعنى افعال او محكم و از روى حسن تدبير به عمل آمده .
21 - العليم 
((العليم )) مبالغه در علم و اشاره به سعه علم حق عز و جل ، و احاطه علميه او به تمام ممكنات قبل از وجود آن ها و هنگام وجود آن ها مى باشد، و اين كه به هيچ نحو تغيير و تبدلى در علم ازلى او راه ندارد، و ظاهر و باطن نزد او مساويست .
22 - الحليم 
يعنى صاحب حلم ، و حق تعالى را حليم گويند كه هر چيزى را در وقت خود انجام مى دهد، و در عقاب عاصى و در انتقام مظلوم با آن كه داراى قدرت تامه است عجله نمى كند.
23 - الحفيظ 
اشاره به كمال حفظ الهى جل شانه مى باشد، پس خداوند نگهدارنده هر چيزى است كه در آسمان و زمين است ، و حافظ و نگهبان تمام موجودات مى باشد و بلا را از آن ها مى گرداند.
24 - الحق 
يعنى ثابت و دائم به ذات خود و حق در مقابل باطل ، چون وجود در مقابل عدم است .
25 - الحسيب  
براى ((الحسيب )) سه معنى گفته شده ، اول كفايت كننده ، دوم محاسب يعنى حساب كننده ، سوم محصى و عالم ، يعنى چيزى بر او مخفى و پوشيده نيست .
26 - الحميد 
يعنى المحمود، و حمد نقيض ذم است ، و سزاوار اين است كه عبد در همه حال شدت ، راحتى ، فقر، غنا، صحت و مرض مشغول حمد و ثناء پروردگار باشد زيرا كه از مستحق ستايش است .
27 - الحفى 
براى ((الحفى )) دو معنى گفته شده ، يكى عالم و ديگر لطيف ، يعنى عالم است به تمام امور و محيط است به تمام موجودات ، لطيف است به نيكوئى و لطف و مهربانى .
28 - الرب  
رب به معناى مالك و تربيت كننده است .
29 - الرحمن 
يعنى صاحب رحمت واسعه ، و رحمت او همه چيز را فرا گرفته ، و به همين رحمت واسعه الهى است كه به هر جنبنده اى روزى مى دهد.
30 - الرحيم 
يعنى رحم كننده به مومنين ، و رحمتى كه از رحيم استفاده مى شود مخصوص به مومن است .
31 - الذارى 
يعنى خالق
32 - الرازق 
يعنى خداوند روزى دهنده تمام موجودات مى باشد و همگى بر سر خوان احسانش روزى مى خورند.
33 - الرقيب  
يعنى صاحب اختيار و حافظ، آن چنان كه چيزى از او غائب و مخفى نمى گردد.
34 - الرائى  
يعنى عالم به مبصرات و بيننده ديدنيها و خداى عز و جل بذات خود بينا و شنوا است ، نه بجارحه چشم و گوش .
35 - السلام 
يعنى حقتعالى سالم از هر عيب و نقصى است و زوال و انتقال و فنا و موت در ساحت قدس او راه ندارد.
36 - المومن 
يعنى مصدق و تصديق كننده عبد را مومن گويند.
37 - المهيمن  
يعنى خداوند شاهد است بر خلق و بر افعال و اقوال و كردار آن ها.
38 - العزيز 
به معناى قوت و غلبه و شدت است ، و آن غالبى است كه چيزى او را مغلوب و عاجز نمى كند، و عزيز به معناى پادشاه هم آمده است .
39 - الجبار 
براى ((الجبار)) سه معنى گفته شده ، اول قاهر، يعنى براى حقتعالى بزرگى و عظمت و جبروتست ، دوم عالى ، يعنى فوق مخلوقات است ، سوم جبران و تلافى كننده . پس خدا كس است كه جبران و تلافى مى نمايد فقر و حاجت خلق را.
40 - المتكبر 
متكبر ماخوذ از كبرياء است ، و حق تعالى متكبر است يعنى منزه و مبراء از صفات مخلوقين است .
41 - السيد 
يعنى پادشاهى است كه واجب الطاعه باشد.
42 - السبوح 
((السبوح )) تنزيه حق است از هر چيزى كه سزاوار نيست او را توصيف نمود به آن ، و سبوح و قدوس هر دو به يك معنى مى باشند.
43 - الشهيد 
يعنى كسى چيزى از او غائب و پنهان نيست .
44 - الصادق 
يعنى حقتعالى راستگو است و به وعده خود وفا مى كند.
45 - الصانع 
يعنى خالق و مبدع .
46 - الطاهر 
يعنى منزه و پاكيزه .
47 - العدل 
عدل در اسماء الله قرار دادن هر چيزى به جاى خود مى باشد، و معناى ديگر يعنى حكم او به حق و درستى و به جا است ، و ظلم و ستم در ساحت قدس او را ندارد.
48 - العفو 
يعنى محو و گذشت نمودن است .
49 - الغفور 
((الغفور)) مشتق از مغفرت و مغفرت به معناى پوشانيدن و پنهان كردن است يعنى به لطف و رحمت خود گناهان عبد را مى پوشاند و لغزشهاى وى را مخفى مى نمايد.
50 - الغنى 
((الغنى )) ماخوذ از غناء، به معناى توانگرى و بى نيازى است .
51 - الغياث  
صدوق فرموده ، معناى الغياث ، المغيث است و مغيث به معناى فريادرس ‍ است .
52 - الفاطر 
((فاطر)) يعنى خالق ، چون حقتعالى ممكنات را از عدم و نيستى به هستى و وجود آورد، كانه پرده ظلمت عدم را پاره نمود، و بر هر ممكنى بقدر امكان لباس وجود و هستى پوشانيد.
53 - الفرد 
يعنى متفرد است بالوهيت و ربوبيت وحدت ، بلكه صفات كمال منحصر به او عز و جل مى باشد.
54 - الفتاح 
يعنى حكم كنند بين عباد، معناى ديگر فتاح كسى است كه ابواب رزق و رحمت خود را به سوى بندگان مى گشايد، و به عنايت و رحمت هر مشكلى را آسان مى نمايد و هر سختى را برطرف مى كند.
55 - الفالق 
((الفالق )) مشتق از فلق است و فلق به معناى شق است . خداوند فالق است زيرا كه به شكافتن هر چيزى چيز ديگرى بيرون مى آورد، چنان چه زمين را مى شكافد و گياه را بيرون مى آورد.
56 - القديم 
يعنى متقدم بر اشياء، خداى متعال قديم است بنفسه ، و اول و آخرى براى وجود او متصور نيست .
57 - الملك  
((الملك )) دو معنى دارد، اول پادشاه و صاحب اختيار، دوم مالك ، و هو مالك الملك و الملوك حق عز و جل مالك جميع عوالم است ، از عالم ملك يعنى اجسام و محسوسات و عالم معنى و مجردات ، يعنى عالمى كه فوق عالم جسمانيت و محسوسات مى باشد، كه اول را عالم ناسوت و عالم ملك گويند، و دوم را عالم ملكوت ، و فوق آن را عالم جبروت ، و بالاتر آن را عالم لاهوت نامند، يعنى عالم جبروت تحت لاهوت ، و ملكوت تحت جبروت مى باشد.
58 - القدوس  
((القدوس )) مبالغه در صفت قدس است و قدس به معنى پاكيزگى است .
59 - القوى 
خداى متعال قوى است ، يعنى عاجز نيست و عارض نمى شود او را عجز و ضعف و ناتوانى ، و غالب و قاهر فوق عباد خود مى باشد.
60 - القريب  
يعنى نزديك است به خلق بقرب معنوى از جهت معيت قيوميت ، و هر كس ‍ او را بخواند اجابت مى نمايد، و معناى ديگر قريب يعنى عالم به ما فى الضمير، عالم است به وساوس دلها و آن چه در ذهن خطور مى نمايد.
61 - القيوم 
يعنى قائم به نفس خود است و تمام موجودات قائم به وجود او مى باشند.
62 - القابض  
((القابض )) مشتق از قبض است ، قبض به چند معنى استعمال شده كه تماما قريب يكديگرند، و جامع بين آن ها، گرفتن و استيلاء بر شى ء است ، و خداى تعالى هم قابض است ، و هم باسط، هم جمع مى كند و هم پهن مى كند.
63 - الباسط 
بسط مقابل قبض است ، پهن كننده است بر بندگان خود فضل و احسان و نعمتهاى بى اندازه ، بسا مى شود كه به مصلحت و حكمت روزى را تنگ مى كند، و وقت ديگر به فضل و كرم خداوندى خود آن را پهن مى كند و وسيع مى گرداند.
64 - القاضى 
((القاضى )) ماخوذ از قضاء است ، قضاء نسبت به حقتعالى به سه وجه اطلاق شده ، اول به معناى حكم و الزام ، دوم خبر و اعلام سوم اتمام .
65 - المجيد 
((المجيد)) مشتق از مجد است و به معناى كرم و عزت و شرافت و بزرگوارى است ، و اين امور نسبت به حقتعالى فوق آن است كه در ذهن بشر بگنجد يا آن كه بتواند به كنه و حقيقت ، مجد و بزرگى او را بشناسد.
66 - المولى 
((مولى )) را چند معنى است ، يكى ناصر يعنى يارى كننده ، و به معناى اولى و صاحب اختيار هم آمده ، و به معناى متولى امر هم استعمال شده است .
67 - المنان 
((المنان )) صيغه مبالغه است ، و من مشرك بين دو معنى مى باشد، و در هر دو معنى هم استعمال شده ، يكى بخشنده و انعام كننده و ديگر در منت و امتنان .
68 - المحيط 
يعنى مستولى است و احاطه دارد بر هر چيزى و شيى ء يافت نمى شود كه از حيطه وجود و علم و قدرت او خارج باشد.
69 - المبين 
((المبين )) به معناى ظهور و وضوح است ونسبت به حق تعالى دو معنى دارد، اول آن كه وجودش ظاهر و واضح است به طورى كه از شدت ظهور مخفى گشته ؛ دوم اظهار كننده است حكمت و كمال و حسن تدبير خود را براى مخلوقات تا او را بشناسد و به اين جهت لايق انعام و اكرامش گرداند.
70 - المقيت  
براى اين اسم مبارك چند معنى گفته اند، اول حافظ و نگهبان ، دوم مقتدر و مستولى روزى دهنده به هر موجودى بر حسب استعداد و احتياج او، و تمام اين معانى بر حقتعالى صادق آيد.
71 - المصور 
((المصور)) ماخوذ از تصوير است ، يعنى تصوير كننده صورت جنين در رحم مادر به هر شكلى كه بخواهد، پس حق تعالى خالق اجسام و مشكل اشكال و مصور صور موجودات مى باشد.
72 - الكريم 
براى اين اسم مبارك هم سه معنى گفته اند، و اول كثير الخير و دائم النفع ، يعنى خير او بسيار و نفع رساندن او دائم و گرفتن نفع از او آسانست ، دوم به معناى جواد يعنى بسيار بخشش كننده و نعمت دهنده ، سوم به معناى عزيز يعنى ارجمند و عالى مقدار است .
73 - الكبير 
يعنى سيد و بزرگ و صاحب كبرياء و عظمت و شان ، گفته اند كبير كسى است كه بزرگتر از آن است كه شبيه به مخلوقات باشد، و اين كه هر بزرگى در مقابل عظمت و بزرگى او كوچك مى نمايد.
74 - الكافى 
((الكافى )) ماخوذ از كفايت است ، يعنى خدا كفايت مى كند امور كسى كه توكل بر او نمايد.
75 - الكاشف  
يعنى رفع كننده بلاء و آفات از خلق ، و اجابت كننده دعاى مضطر در هنگام اضطرار.
76 - الوتر 
يعنى الفرد و هر چيزى كه يكى باشد. وى را وتر گويند مقابل شفع كه دو است ، و چون خداوند را شريكى نيست و در وجود و ربوبيت ، دومى ندارد او را وتر گويند.
77 - النور 
نور آن است كه بذات خود ظاهر و ظاهر كننده غير باشد، و چون ظهور و وجود او به ذات خود، و ظهور و وجود ممكنات به طفيل وجود او است ، لذا اطلاق نور بر او صادق آيد، و بعضى گفته اند نور در اينجا به معناى منور است ، يعنى خدا نور بخشنده است .
78 - الوهاب  
((الوهاب )) ماخوذ از هبه ، به معناى بخشش است ، و وهاب مبالغه در بخشش است ، يعنى خداوند كثير الخير و قديم الاحسان و بسيار بخشنده است .
79 - الناصر 
يعنى يارى كننده ، و خداوند يارى كننده و اعانت نماينده به مومنين است .
80 - الواسع 
يعنى غنى ، آن چنان كه بغناء و بى نيازى خود، فقر و احتياج بندگان خود را برطرف مى نمايد و روزى خلق را وسيع مى گرداند.
81 - الودود 
((الودود)) ماخوذ از ودو و داد است ، و آن به معناى محبت است ؛ و براى (ودود) سه معنى گفته اند: اول دوست داشته شده ، يعنى اولياء و عرفاء او را دوست مى دارند. دوم دوست داشتن ، يعنى او اولياء خود را دوست مى دارد، و اين دو معنى ملازم يكديگرند. سوم محبوب خلق مى كند بندگان صالح خود را.
82 - الهادى 
هدايت و رهنمائى به مقصود است ، و بعضى مقيد نموده اند به رهنمائى كه موصل و رساننده به مقصود هم باشد.
83 - الروف  
به معناى مهربان و رحيم است .
84 - الوفى 
يعنى حقتعالى به عهد و ميثاق خود وفا كننده است .
85 - الوكيل 
((الوكيل )) دو معنى دارد، اول متولى امر و قائم به حفظ آن ، و به همين معنى است كسى را كه وكيل مى گردانند براى تصرف در مالى به جهت آن كه قائم مقام شخص موكل و صاحب مال است . دوم معتمد و ملجا و پناهگاه .
86 - الوارث  
يعنى بازگشت تمام املاك و اموال به او است در وقتى كه مالكين مجازى بميرند، و حقتعالى باقى ماند و بس .
87 - البر 
يعنى مشتق و مهربان بر تمام خلائق و به معناى صادق هم آمده است .
88 - الباعث  
زنده و مبعوث مى گرداند خلق را در قيامت براى مجازات اعمال و حيات هميشگى .
89 - التواب  
يعنى قبول مى كند توبه عبد را وقتى توبه نمود و از اعمال زشت خود پشيمان گشت ، و تواب مبالغه در قبول نمودن توبه است .
90 - الجليل 
يعنى سيد و بزرگ ، بعضى گفته اند كسى كه جامع صفات كمال ، مثل غناء و سلطنت و قدرت و قدس باشد.
91 - الجواد 
يعنى بسيار انعام و احسان كننده ، و حقتعالى فياض مطلق و متصف به صفت جود و احسان و رحمت غير متناهى است ، و دائم الفضل و قديم الاحسان است ، و بخل و منع در ساحت كبريائى او راه ندارد.
92 - الخبير 
يعنى عالم و دانا است به باطن و كمون اشياء، و دقايق موجودات نزد او حاضر و هويدا است و حقتعالى خبير است يعنى كنه و حقيقت چيزها را مى داند.
93 - الخالق 
يعنى خلق كننده خلائق ، و خلق به دو معنى استعمال شده ، يكى به معناى تقدير و ديگرى به معناى تكوين و بوجود آوردن .
94 - خيرالناصرين  
((خيرالناصرين )) يعنى بهترين يارى كننده گانست و نظير آن (خير الراحمين ) يعنى بهترين رحم كنندگان است .
95 - الديان 
يعنى جزاء دهنده اعمال مردم .
96 - الشكور 
يعنى جزاء دهنده بر اعمال خيربندگان و قبول كننده شكر آن ها است ، و شكور مبالغه در شكر است ، زيرا كه انعام و اكرام او خيلى زياد است ، و به كمى از طاعت و عبادت پاداش بى اندازه كرامت مى فرمايد.
97 - العظيم 
يعنى صاحب عظمت و جلال ، و براى ((العظيم )) شش معنى گفته اند: اول سيد دوم غالب بر اشياء سوم حقتعالى را عظيم گويند به اعتبار آن كه در مقابل عظمت او هر چيزى بزرگى كوچك نمايد چهارم به معناى مجد و بزرگوارى است پنجم اين كه عظمت و جلال و بزرگوارى او به قدرى است كه ممكن نيست كسى بتواند به كنه ذات و به وجود و اوصاف او احاطه نمايد. ششم خداوند را عظيم نامند زيرا كه خالق خلق عظيم وصاحب عرش عظيم است .
98 - اللطيف  
يعنى عالم است به غموض اشياء و رفق و نيكى كننده است به مخلوق از راههاى مخفى كه ملتفت نمى شوند. و معناى ديگر آن كه لطيف است در تدبير و افعال خود. گويند فلانى لطيف است در وقتى كه حاذق و ماهر در كار خود باشد.
99 - الشافى 
يعنى شفا دهنده امراض و جبران و رفع كننده آن ها به عظيم جزاء.(538)
((بخش دوم )) فوائد و خواص بعضى از اسماء الحسنى  
طريق دعا و طلب حاجت از حقتعالى اين است كه ، شخص پس از آن كه حمد و ثناء حق را به جاى آورد، انتخاب نمايد از اسماء الحسنى آن چه را كه مناسب مطلوب و مقصود وى است .
مثلا اگر مقصود وسعت روزى باشد، بايستى ذكر او از اسماء الحسنى ، الرزاق ، الوهاب ، الجواد، المغنى ، المنعم ، المعطى ، الكريم ، الواسع ، مسبب الاسباب ، المنان باشد.
و اگر مقصودش آمرزش و توبه است ، بايد ذكر او التواب ، الرحمن ، الرحيم ، الروف ، العطوف ، الصبور، الشكور، الغفور، الستار، الغفار، النفاح ذى الجود و السماح ، المحسن ، المجمل ، المنعم ، المفضل باشد.
و اگر مقصود او انتقام از دشمن است بايد ذكر او مثل العزيز، الجبار، القهار، المنتقم ، البطاش ذى البطش الشديد، الفعال لما يريد و امثال اين ها باشد.
و اگر مطلوب او علم است ذكر او مثل العالم ، الفتاح ، الهادى المرشد، المعز، الرافع و مانند اينها باشد.(539)