در ايـن آخـر
شـديـد، ايـن بـهـتر بود كه گل بريزند سر ارتش ، يا از آنها فرار بكنند؟ بـراى
خـودتـان ، بـراى خـودمـان ، بـراى همه . اين طاغوت ها كه محيط رعب ايجاد مى كنند
بـراى ايـن اسـت كه خائن هستند، مى ترسند از مردم ، چون مى ترسند از مردم يك محيط
رعب ايجاد مى كنند كه مبادا مردم احقاق حق بخواهند بكنند، لكن ارتش اسلامى از باب
اينكه خيانت نـكرده به مردم ، عدالت كرده است ، خدمت كرده است ، براى خدمت آمده است
، چون براى خدمت آمـده اسـت ، خـيـانـت هـم نكرده هيچ خوفى از مردم ندارند مردم هم
از آنها خوف ندارند. در عين حـالى كـه مـردم پـشـتـيـبـان ايـنـهـا هـسـتـنـد، از
آنـهـا خـوف نـدارنـد. مثل پشتيبانى يك برادر از برادر است . اگر چنانچه ملت
پشتيبان شما باشد بهتر است يا ايـنـكـه مـلت پـشـت بـكـنـد بـه شـمـاو شـما تنها
بمانيد و بخواهيد هى با تانك و توپ و سـرنـيـزه و خـونـريـزى كـار انـجـام
بـدهـيـد؟ اگـر ايـن آدم كـه هـنـوز سـى و چـنـد سـال حـكـومـت كـرد بـر ايـنـجـا
اگـر دسـت يـك دسـتـى بـه مـلت دراز كـرده بـود قـبـل از ايـنكه وقت گذشته باشد
(اين آخر دستش را دراز كرد لكن اين دست غلط بود) اگر ايـن نـصيحت روحانيون را
پذيرفته بود و توجه به ملت كرده بود و خدمت كرده بود به مـلت ، سقوط مى كرد؟ ملت
پشتيبانش بود، سقوط نمى كرد. همين ملتى كه با فرياد مرگ بر شاه قيام كردند اگر
آنوقت يك فرض كنيد كه جبهه اى بر خلاف آن مى شد همان وقت مـردم بـا زنـده بـاد شـاه
مـى آمـدنـد جلو. من اين معنا را به او تذكر دادم كه من يادم هست كه وقـتـى كـه
مـتـفـقـيـن از اطـراف ريـخـتند به ايران و ايران را قبضه كردند و مردم بر همه
چـيـزشـان مـى تـرسـيـدنـد لكـن وقتى كه اطلاع رسيد كه رضاخان را فرستادند و فرار
كـردنـد، مـردم شـادى مـى كـردند. من به اين پيغام دادم كارى نكن كه وقتى تو بروى
مردم شادى بكنند واين نشنيد و وقتى كه رفت ديديد كه مردم چه كردند، چقدر شادى
كردند.
آقـا كـارى بايد بكنيد كه محبت مردم را جلب كنيد. اين ، هم رضاى خدا در آن هست ، هم
راحتى خودتان در آن هست و هم براى كشورتان مفيد است . اگر بنا باشد كه ارتش جورى
باشد كه مردم از آن بترسند و پشت به او بكنند، اين براى ارتش ، خودش بد است ، ارتش
بايد خـدمـت بـه مـلت بكند، بايد خدمت به كشور بكند همان طورى كه در صدر اسلام بوده
است كـه ارتـش اسـلام مـردم از آنـهـا خـوفـى نـداشـتند مردم با هم رفيق و برادر
بودند. رئيس اول اسـلام هـم ايـنـطـور بـود كـه بـا مـردم مـعـاشـرت مـى كـرد مثل
معاشرت يك نفر آدم بايك نفر ديگر، مثل دو نفر برادر كه اينجا نشسته بودند. پيغمبر
اكـرم كـه رئيـس اسـلام بـود در مـسـجـد مى آمدند مى نشستند و رفقايشان هم اصحابشان
هم دورشـان مـى نـشـسـتـند با هم ، جورى بود جلسه كه وقتى يك كسى مى آمد از خارج ،
نمى شـنـاخت كه اينها كدام يكى پيغمبرند كدام يكى غير پيغمبر، مى پرسيد كه كدام يكى
تان هـسـتـيد، وضع اينطورى بود، اينطور با جامعه رفتار، اينطور با مردم رفتار مى
كردند. ايـنطور نبود كه وقتى كه وارد مى شود هزار تا پرده جلو باشد و بعد هم بايد
ديد كجا بنشينيد و سان بدهند و چه ، اين حرف نبود در كار. از آن طرف اينطور، از آن
طرف قدرت ايـنـطـور بـود كـه ايـران را، آن امـپـراطـورى بـزرگ ايـران را شكست
دادند، آن امپراطورى بزرگ روم را هم شكست دادند، در عين حالى كه وضع يك وضع ساده اى
بود، بين خودشان بـه دسـتور قرآن رحمت بود و بر ديگران شدت . لشكر ما هم بايد
اينطور باشد، بايد اينطور باشد كه بين خودشان ، يعنى خودشان و
مـلت ، مـلت را عـائله خـودشان حساب بكنند، همانطورى كه با فرزند خودشان رفتار، با
بـرادر خـودشـان رفـتـار مـى كـنـنـد، بـا مـردم هـم ايـنـجـور بـاشـنـد. در
مـقـابـل وقـتـى كـه اجنبى ، غير مسلمين كه حمله اى به شما كردند، اجنبى خواست حمله
بكند، آنجا شديد محكم ، اينطور نباشد كه بين خودتان وقتى ضعفا را گير بياوريد اذيت
بكنيد و وقـتى كه يك صدا از يك جا بلند شود فرار كنيد. خوب ، ما ديديم وقتى كه
متفقين آمدند آن مـضـمـونـى كـه آنـوقـت مـى گـفـتند، كه مى گفتند آن يكى كه دو نشد
اعلاميه چيز است ، لشكر زمان اينها بود كه اعلاميه چيز كردند، اعلاميه شماره يك ،
دوم نداشت و سه ساعت از قرارى كه گفتند مقاومت كردند و فرار كردند. من فرارى هايشان
را كه در خود تهران آنجا صـدا در آمـده بـود در تـهـران سـربـازهـا داشـتند فرار مى
كردند. تمام صاحب منصب ها از تـهـران فرار كردند، طرف اصفهان رفتند، براى چه ؟ براى
اينكه اينها نه پايگاه ملى داشـتـنـد بـيـن مـردم ؟ پايگاه نداشتند. از آن طرف هم
قدرت نظامى نداشتند، قدرت نظامى نـداشـتـنـد. به رضا خان گفته بودند كه (گفته بود
چرا به اين زودى آخر چرا؟) گفته بـودنـد كـه ايـن هـم مـا تـعـارف داريـم مـى
كـنـيـم و الا هـمـان ، هـمـان حـمـله اول بـود. سـه ساعت طول نكشيد همان حمله اول
. آنها از آن طرف آمدند ما از اين طرف فرار كرديم براى اينكه قدرت نظامى نبود ترس
بود.
قـدرت نـظـامـى در مـقـابل غير مى ايستد تا آنوقتى كه كشته بشود شهادت . نظامى
اسلام شهادت را براى خودش زندگى مى داند كسى كه شهادت را زندگى دانست براى خودش ،
زنـدگـى ابـدى دانـسـت بـراى خـودش ، ايـن در مقابل غير مى ايستد و آخر نفس را مى
كشد و شـهـادت طـلب مـى كـنـد اما آن كسى كه نظرش به همين زرق و برق و ماديات است و
اصلا ايمانى در قلبش نيست ، آن البته از آنجا صدا بلند مى شود، در تهران فرار مى
كند، در سـر حـد بـود، باز نيامده بودند همان سر حد كه صدا بلند شد ما شاهد قضيه
بوديم در تـهـران فـرار كـردنـد و از ايـنـجـا رفـتـنـد. شـمـا بـايـد هـمـان
دسـتـور قـرآن را عـمـل كـنـيـد كه بين خودتان ، بين خودتان با ساير ملت روابط
دوستى داشته باشيد كه وقـتـى شـما مى آئيد توى مردم ، مردم شما را بپذيرند، شما را
دوست داشته باشند براى ايـنـكـه شـمـا حـامـى آنـهـا هـسـتـيـد، آدم حـامـى خـودش
را دوسـت دارد. امـا در مقابل غير، محكم بايستيد و شهادت را براى خودتان فوز
بدانيد. اين سرباز اسلام است و حـالا شـمـا سـربـاز اسـلام هستيد، و من اميدوارم كه
اسماء شما ثبت بشود در دفتر امام زمان (سـلام الله عـليـه ) خـداونـد هـمـه شـمارا
حفظ كند، موفق باشيد و من اميدوارم كه اين حرف هـائى كه در تبريز يا آذربايجان يك
اشخاص مفسدى حرف هاى نامربوط اينجا مى زنند، امـيدوارم نباشد اين مسائل . من
خدمتگزار همه هستم ، خدمتگزار شماها هستم ، خدمتگزار روحانيت هستم .
اين مسائل نيست . اين مسائل را مفسده جوها و اشخاصى كه مى خواهند فساد بكنند، اينها
طرح مى كنند والا دو تا مسلمان ، دو تا انسان كه نمى توانند با هم مخالف باشند. ما
نسبت به هـمـه شـما و نسبت به همه قشر ملت ، خدمتگزار هستيم و من اميدوارم به اين
خدمت بتوانيم تا به آخر برويم و همه ما خدمتگزار اسلام باشيم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 23/3/58
بيانات امام خمينى در جمع عشاير خوزستان
تحت ظلم و فشار بودن تمام اقشار دررژيم شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
خـوب اسـت كـه در يـك مـكـان ، بـرادرهـاى اهـل سـنـت مـا و بـرادران اهـل تـشـيـع
حاضرند و هر دو دسته از وضع سابق نگرانند و ظلم هائى كه به اينها شده است ذكر مى
كنند و اين مساءله اين نيست كه فقط شماها تحت فشار و ظلم بوديد يا آقايان اعـراب
تـحـت فـشـار و ظـلم بـودنـد. ايـن يك ظلم عمومى بود به تمام اين كشور، همه تحت
فـشـار بودند. من اگر نگويم مراكز و خصوص مركز علميه قم بيشتر در فشار بود لكن
نـمـى تـوانم تصديق كنم كه ديگران بيشتر در فشار بودند، همه بودند. الان هم كه با
گـروه هـاى مـخـتـلف از جـاهـاى مـخـتـلف مـواجـه مـى شـويـم ، هـر گـروهـى چـنـيـن
ظلم را در مـحـل خـودشـان احـسـاس كـرده انـد، اعـتـقـادشـان ايـن اسـت كـه هـمـان
مـحـل خـودشـان از هـمـه جـا بـيـشـتـر تـحـت ظـلم قـرار گـرفـتـه . شـمـا در مـحـل
خودتان احساس كرديد، عينا ديديد كه ظلم شده است ، آقايان هم در مناطق خودشان همين
معنا را احساس كرده اند، ما هم در قم احساس كرديم ، اهالى تهران هم در تهران و
اهالى هر محلى در همان محل و لهذا چون ما هر كدام ، هر طايفهاى شاهد همان وضعى بوده
است كه پيش خودش بوده است و ساير چيزها را مى شنيده ، از اين جهت آنى كه به عيان
ديده ، بيشتر در نـظـرش جـلوه كـرده است از آنكه شنيده است ، لكن شما بايد بدانيد
كه همه اهالى مملكت ما تـحـت فشار بوده اند. آنوقت كه به اسم كشف حجاب و براى
كشاندن ملت به تباهى ، آن سـابـقـى اقـدام كرد، در همين قم شايد از جاهاى ديگر
بيشتر فشار آوردند، در تهران همين طور، در همه جا و آنوقت كه پسر او چپاولگرى و
جنايات را به ارث برد، همه جا اينطور بـود، در همه جا اين فسادها و تباهى ها بود.
شايد در تهران بيشتر از جاهاى ديگر مراكز فـسـاد بـود، در تـهـران بـيـشـتـر
عـنـايـت داشتند كه جوان هاى ما را، اين نيروى بزرگ را نـگـذارنـد رشـد بـكـنـد.
اين يك مطلبى نبود كه يك جا و دو جا باشد، منتها شما آقايان در مـحـل خـودتـان كـه
بـوديـد بـه عـيـان ديـديـد كـه چـه كـارهـا كـردنـد. آقـايـان در مـحـل خـودشـان
بـه عيان ديدند، ماها هم در محل خودمان به عيان ديديم كه چه كردند با اين ملت .
ايجاد تفرقه ميان اقشار توسط ريشه هاى فاسد
البـتـه مـا تا كنون نتوانستيم جمهورى اسلامى را به آن محتوائى كه بايد داشته باشد،
متحقق كنيم .
مـا در بـين راه الان هستيم ، ما الان آنقدرى كه انجام داديم ، ملت ما انجام داده
است اين است كه دسـت جـنايتكارها را تا يك حدودى قطع كرده است و البته ريشه هائى هم
از آنها هست الان و هـمـين ريشه ها هستند كه در بين آقايان اعراب مى روند و به آنها
تزريق مى كنند كه اينها مـى خـواهـنـد بـيـن عـرب و عـجـم فـرق بـگـذارنـد، در
بـيـن شـما مى آيند و مى گويند بين برادرهاى سنى و شيعه مى خواهند فرق بگذارند، در
هر جا يك نغمهاى را سر مى كنند. در كارخانه ها مى روند طور ديگرى آنها را از كار
باز مى دارند، در ميان كشاورزان مى روند و به طور ديگرى اخلالگرى مى كنند. الان از
ريشه هاى آنها اشخاصى متفرق هست در همه جـاى ايـران و البـتـه از خـارج هـم الهـام
مـى گـيـرنـد، ايـنـهـا مشغول فساد هستند.
سعى اخلالگران جهت عدم تحقق جمهورى اسلامى است
امـروز آن چـيـزى كـه تـكـليـف هـمـه مـاسـت ، شـمـا بـرادرهـاى اهـل سنت ، اينها
برادران اهل تشيع ، همه و همه افراد اين ملت تكليف دارند، اين است كه الان تـوجـه
به اين معنا داشته باشند كه دست هائى در كار است كه نگذارند اسلام تحقق پيدا
بـكـنـد، بـا شـيـوه مختلف . شيوه هاى مختلفى الان در كار است و اين محتاج به اين
است كه خـارجـى هـا آنـى كـه بـه آن رسيده اند اين است كه اسلام كه جلو منافع آنها
را مى گيرد. اگر اسلام تحقق پيدا بكند و مملكت يك مملكت اسلامى باشد، دست آنها ديگر
تا آخر كوتاه اسـت فـلهـذا الان كـه همه راءى داديد به جمهورى اسلامى و همه وفادارى
خودتان را اعلان مى كنيد و در اين وفادارى طبيعى است كه يك امر اسلامى را مى خواهيد
و همه ما اسلام را مى خـواهيم ، الان اينها در صدد اين هستند كه بين مسلمين تفرقه
بيندازند و يك برنامه هايى ، يك پيشنهادهائى بكنند، همه اين پيشنهادها يا بيشترش
براى اين است كه نگذارند جمهورى اسلامى به آنطور كه اسلام مى خواهد تحقق پيدا بكند.
بسط اختلافات جزئى ، راهى براى بازگشت اجانب
الان بر همه ماست كه دست از اختلافات جزئى و شخصى و اين چيزها برداريم ، دست از آن
چيزهائى كه امور شخصى است ، همه اهل اين مملكت در زمان سابق به واسطه فشارهائى كه
سابق آوردند، اكثر اهل اين مملكت ناراضى بودند و تحت فشار بودند و اين ناراضى ها از
سابق هستند. جمهورى اسلامى هيچ نارضايتى درست نكرده است . اين وارث يك عده اى است ،
يـك عـدد كثيرى از ناراضى هاست . الان بايد فكر اين معنا باشيم كه جمهورى اسلامى
آمده است براى اين معنا كه اصلاح كند امور را، آمده ترميم كند آن خرابى ها را و
بايد همه كمك كـنـيـم بـه ايـن جـمـهـورى اسـلامـى كـه نـگـذاريـم ايـنـهـائى كـه
مـى خـواهـنـد اخـلال بـكـنـنـد بـه نتيجه برسند. اگر خداى نخواسته اين اخلالگرها
بتوانند يك كارى انجام بدهند و ما نتوانيم جلو آنها را بگيريم و آنها رو به رشد
بروند، اگر به واسطه اخـتـلافات كه در بين مان ايجاد بشود رو به ضعف برويم ، خوف
اين است كه دوباره يك مسائلى شبيه به آن مسائل سابق پيش بيايد يا بدتر از آن .
بنابراين الان همه ما موظفيم كه از آن چيزهائى كه مربوط به شخصيات
خـودمـان است يك قدرى صرفنظر بكنيم ، يك قدرى صبر بكنيم . شمائى كه پنجاه و چند
سـال در زيـر ظـلم صـبـر كـرديـد، يـعـنـى نـتـوانـسـتـيـد حـرف بـزنـيـد، حـالا
يـكـى دو سـال هـم صـبر كنيد، تامل كنيد. كمك كنيد به نهضت ، كمك كنيد و نگذاريد كه
اين اشخاص مـفـسـد بـيـايـنـد و فساد بكنند بين شما، بيايند و يك چيزى بگويند كه
بخواهند بين شما جـدائى بـيـنـدازند، بين آقايان بروند جور ديگرى صحبت كند و
نگذارند كه با هم دوست بـاشـنـد، هـمـه بـا هـم بـرادر بـاشـيـم و هـمـه دوسـتـيـم
، هـمـه مـسـلمـانـيـم ، هـمـه اهـل يـك مـلت هـستيم ، همه با هم دست به هم بدهيم
تا اينكه انشاءالله اين آشفتگى ها رفع بـشـود و شـمـا بـدانـيـد كـه اگر چنانچه
اسلام تحقق پيدا بكند، همان معانى كه در صدر اسـلام بـود و هـمـان بـرابـرى كـه در
صـدر اسـلام بـود، همان قطع ايادى ظلمه در آنوقت بـود،انـشـاءالله تـحقق پيدا مى
كند. من از خداى تبارك و تعالى توفيق همه آقايان را مى خـواهـم و امـيـدوارم كـه
ايـن ملت به سعادت و سلامت بتواند اين راه را طى بكند. انشاءالله موفق باشيد.
تاريخ : 23/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان دانشگاه
تهران
اعمال ضد مردمى عمال اجانب در
لباس طرفدارى از توده ها
بسم الله الرحمن الرحيم
ايـن گـروه هـا كـه در دانـشـگـاه و در رسـانـه هـا و در سـطـح كـشـاورزى و در
سـايـر جاها مشغول سمپاشى هستند و با اسم ملت دوستى و ملت خواهى و به اصطلاح خودشان
كمونيست مـشـغـول فـعـاليـت هـستند، من گمانم اين است كه آمريكائى هستند. آمريكائى
ها در هر جا يك چـيزى درست مى كنند و دراين ممالك اسلامى ، صورت كمونيست و شبيه
ماركسيست درست مى كـنـند. دست آنها پشت سر اينهاست به حسب گمان من . بايد ازاين
آقايان كه طرفدار توده هـا هـستند، پرسيد كه حساب كنند اين طرفداريشان را. ما حسابش
را مى كنيم . رفراندم با مـصـالح تـوده مـخـالفـت داشـت ؟ بـر خلاف مصلحت مردم بود؟
رژيم شاهنشاهى برود و يك رژيم انسانى اسلامى بيايد، اين خلاف مصلحت توده بوده ؟ اگر
خلاف مصلحت توده بود، شما پس شاهنشاهى را مى خواهيد، پس شما كمونيست نيستيد، شما
امريكائى هستيد كه رژيم طـرفـدار آمـريـكـا را مى خواهيد. و اگر چنانچه بر خلاف
مصلحت ملت نيست (چنانچه نيست ، هـمـه مى دانند كه نيست ) چرامخالفت كرديد؟ چرا
صندوق ها را سوزانديد؟ چرا مسلحانه از بعضى جاها جلوگيرى كرديد؟ چرا تحريم كرديد؟
شـمـائى كـه طـرفـدار تـوده هـا هـسـتيد، خوب توده ها هر چه مى خواهند شما بايد با
آنها باشيد. توده هاى ايران رفراندم را نمى خواستند؟ صد و نود و نه تقريبا نرفتند
راءى بـدهـنـد بـا آن اشـتـيـاق ؟ بـا آن وضـع كـه هـمـه مـى دانـيـم ؟ حـتـى
مـريـض هـا، مـعـلول هـا رفـتـنـد و در بـعـضى جاها بعد از اينكه راءى را در صندوق
ها انداختند، همان جا فـوت شـدنـد. بـه مـن ايـن مـطـلب رسـيـده ، ايـنـهـايـى كـه
وقـت راءى دادنـشـان نـبـود مـثـل بـچـه هـاى كـمـتر از سن راءى دادن ، اظهار
ناراحتى مى كردند، يك عده شان اينجا جمع شـدنـد مـن برايشان صحبت كردم ، دلدارى
دادم به آنها. خوب ، يك همچو چيزى كه همه ملت مى خواهد، چطور شد كه اين آقايانى كه
طرفدار ملت هستند مخالفت كردند؟
كشاورزى مخالف با مصالح مملكت ما و ملت ماست ؟ اگر كشاورزى نشود، نفعش به جيب كى
مـى رود؟ بـايـد ايـن را حساب بكنيم تا آقايان معلوم بشود چكاره اند. آنوقت كه
كشاورزان مـى خـواسـتـنـد تـخم افشانى بكنند، اينها مى رفتند مانع مى شدند از آن ،
بعد كه اين را مـوفـق نـشـدنـد و حـالا مـى خـواهـنـد درو بـكنند، مى روند مانع مى
شوند. اگر كشاورزى ما محصول نداشته باشيم ، آيا خلاف مصلحت ملت است ؟
يـا مـصـلحت ملت است ؟ مصلحت ملت ما، توده هاى ما اين است كه كشاورزى ما راه نيفتد
و ما همه چـيـزمـان مـحـتـاج بـه آمـريـكا باشد؟ اين خدمت ، خدمت به آمريكاست ، يا
به شوروى ؟ به آمريكاست . اينها يا مى گويند ما شوروى هستيم و كمونيست چين هستيم يا
اينكه آنطور كه ما مـى گـوئيـم آمـريـكائى هستند. همه مى دانند كه اگر كشاورزى ما
يعنى همين كارى كه شاه كـرد و هـمـين خيانتى كه شاه كرد به اسم اصلاحات ارضى ،
كشاورزى ما را به زمين زد و آمـريـكـا نـفـعـش را برد، يك مقدارش آمريكا و يك
مقدارش هم صهيونيسم ، اينها اگر چنانچه توده اى هستند به اصطلاح خودشان ، كمونيست
هستند، ماركسيست هستند واقعا، دلسوز براى اين ملت هستند(آن هم نيستند، آن هم دروغ
مى گويند، اما حالا ما فرض مى كنيم ) اگر چنانچه ايـنها برا ى ملت دلشان سوخته و مى
خواهند خدمت كنند به ملت ، خدمت به ملت اين است كه ما محتاج باشيم كه گندم و جو و
برنج و عدس و همه چيزمان از آمريكا بيايد؟! آمريكا اين چيزها چون زياد است در آنجا
مى سوزاند، به دريا مى ريزد، زياد است . اصلاحات ارضى را پـيـش آوردنـد كـه كشاورزى
را به زمين بزنند. من همان وقت هم ، دكتر امينى آنوقت نخست وزيـر بـود، گـاهـى
كـسـى را مـى فـرستاد پيش من ، من همان وقت به او پيغام دادم كه تو خـودت اهـل
كـشـاورزى هـستى ، خودت ملاك هستى ، تو مى دانى كه اگر چنانچه اين اوضاع بـه هـم
بـخـورد اداره نـمـى توانند بكنند، اين براى اداره كردن نيست . خوب حالا ما از اين
آقـايـان كـه دور مـى گـردنـد و كـشاورزى را مى خواهند نگذارند كه به جريان بيفتد،
مى پرسم كه خوب به جريان كه نيفتاد، نفعش تو جيب كى مى رود؟ همه مى دانيم كه به جيب
آمـريـكـا، پـس شـمـا از عـمـال آمـريـكـا هـسـتـيـد، اگـر از عـمـال آمـريـكـا
نـبـاشـيد، بايد بگوئيد كه كشاورزى بايد چيز بشود كه نفعى توى جيب آمريكا نرود.
خـوب مـى آئيـم سـراغ كارخانه ها. به نفع ملت است كه اين كارخانه ها راه بيفتد و
جريان پـيـدا بـكند، يا به ضرر ملت است ؟ به نفع مملكت ماست كه كارخانه هايش به كار
بيفتد يـا مـا بـايـد در ايـن مـحـصـول كـارخانه ها هم دستمان را پيش ديگران دراز
كنيم نفعش باز ببرند اكثرشان ؟ پس شما عمال ديگران هستيد.
مـى آئيـم سـراغ دانـشـگـاه . آيـا بـه نـفـع دانـشـگـاه هـسـت كـه جـوان هـاى مـا
تحصيل نكنند؟ هر روز توى دانشگاه بيايند يك بساطى درست كنند، يك ميتينگى درست كنند،
يك !!! عرض كنم !!! اغتشاشى ايجاد كنند كه جوان هاى ما درس نخوانند؟ اين به نفع
كيست ؟ بـه نـفـع مـمـلكـت مـاسـت ايـن ؟ مـا اگـر دانـشگاهى مان خوب باشد،
دانشگاهى مان صحيح عـمـل بـكـنـد، به نفع ملت است يا به ضرر ملت ؟ خوب شما نمى
گذاريد كه دانشگاه راه بـيـفـتـد، ايـن به نفع كى تمام مى شود؟ اين هم به نفع خارج
تمام مى شود، براى اينكه هـمـانـطورى كه آن دست ها نمى گذاشت كه دانشگاه جريان
صحيحش را پيدا بكند كه ما در اين مطالب هم محتاج بشويم به خارج ، دستمان را پيش غير
دراز كنيم ، اينها هم دارند همين كار را انجام مى دهند كه ما در همه چيزمان محتاج
به خارج باشيم . حالائى كه يك مملكتى ما پـيـدا كرديم و دست ديگران راكوتاه كرديم ،
الان نفت را براى خود ما مى خواهند استخراج كـنـند، خوب شما مى رويد نمى گذاريد كه
نفت هم استخراج كنند،اين به نفع كيست ؟ ما هر يك از كارهاى اينها را وقتى بنشينيم
حـسـاب بـكـنـيـم ، آنـهـا بـه نـفـع آمـريـكا بيشترش مى شود. پس بنابراين شما به
اسم كـمـونـيـسـت ، بـه اسـم مـاركسيست ، به اسم توده ، براى آمريكا كار مى كنيد.
آدم هاى غير عـاقـلى نيستيد كه بيخودى براى آمريكا كار كنيد، نخير آدم هاى عاقلى
هستيد جيبتان را آنها پـر مـى كـنـند. كى به شما پول مى دهد كه برويد جلوى كارخانه
ها بايستيد و بگوئيد تـعـطـيـل كـنـيـد مـا بـيـشـتـر از آنـهـا بـه شـمـا پـول مـى
دهـيـم ؟ ايـن پول ها از كجا مى آيد كه مى رويد دم كارخانه ها مى ايستيد و به
كارگرها مى گوئيد كه مـا بـيـشـتـر پـول بـه شـمـا مـى دهـيـم ، شـمـا كـار نـكـن
مـا مـزدتـان را مـى دهـيـم . ايـن پـول از كجا براى شما مى آيد؟ شما كه از خودتان
كه چيزى نداريد بدهيد، بى چيزيد، شـمـا اگـر چـيـزدار بـوديـد كـه ايـن كـارهـا را
نـمـى كـرديـد. ايـن پـول هـا را كـى بـه شـمـا مى دهد كه نگذاريد كارخانه ها به
راه بيفتد؟ اگر روس ها مى دهـنـد، پـس شـمـا تـابـع او هستيد، پس شما عمال اجنبى
هستيد، اگر انگليس ها مى دهند همين طـور، و بـه گـمـان مـن آمـريـكـائى مـى دهـنـد.
پـس شـمـا در ايـن جـهـت هـم كـه مـى رويـد پـول مـى دهـيـد كـه كـارگـر كـار
نـكـنـد و خـودتـان هـم كـه پول نداريد، اين پول ها از خارج مى آيد، وقتى كه از
خارج آمد، خوب شما اين سرحدات ما كـه مـى خـواهـيـم جـلوى اجـنبى را بگيريم ، مى
خواهيم مملكت مان يك مملكت باشد، مى خواهيم مستقل باشد، مى خواهيم تجزيه نشود، چطور
رفتيد افتاديد اطراف مملكت و با هر بساطى كـه مـى تـوانـيـد، مـى خـواهـيد تجزيه را
درست كنيد؟ شما خدمتگزار اين مملكت هستيد؟ اگر خدمتگزاريد چطور تجزيه مى خواهيد
بكنيد يك مملكتى را؟ اين تجزيه به نفع كيست ؟ به نـفـع ايـران است ؟ به نقع ملت
ماست ؟ يا آن هم به نفع ديگران است ؟ شما هر جاى قضيه را بـگـيـريـد، مشت اينها باز
است . بايد اين را به آنها گفت ، بايد نوشت ، بايد تبليغ كرد.
ننشينيد تا خائنين دانشگاه را قبضه كنند
آقـا شـمـا نـشـسـته ايد كه چهار تا كمونيستى بيايند در دانشگاه و قبضه كنند
دانشگاه را؟ شما مگر كمتر از آنها هستيد؟ عدد شما بيشتر از آنهاست ، حجت شما بالاتر
از آنهاست . شما ايـن مـسـائل را كـه بگوئيد، خيانت اينها را مى توانيد واضح كنيد
در آن مكان ، در دانشگاه ، خـيـانـتـشـان را مـى تـوانيد واضح بكنيد كه خودشان
بگذارند و بروند. بايستيد، صحبت كنيد، بگوئيد آقا خوب بيائيد يكى يكى بگوئيد ببينم
شما چكاره هستيد كه آمده ايد توى دانـشـگـاه داريد اخلال مى كنيد مى خواهيد چه
بكنيد؟ مى خواهيد درس بدهيد بر ايمان ؟ شما كـار خـودتـان را اول حـسـاب بـكـنـيـد
كـه چـكـاره هـسـتـيـد تـوى ايـن مـمـلكـت . شـمـا از اهل اين مملكت هستيد يا عمال
غير هستيد خودتان را به ما مى چسبانيد؟ بايستيد آقا، بگوئيد.
البـتـه بـايـد اشـخاصى هم كه گوينده هستند بيايند در دانشگاه و من پيشنهاد مى كنم
كه آقـاى آقـا سـيـد عـلى آقـا بـيـايـنـد، خـامـنـه اى . شـمـا مـمكن است كه برويد
پيش ايشان از قول من بگوئيد ايشان بيايند به جاى آقاى مطهرى . بسيار خوب است ايشان
، فهيم است ، مى تواند صحبت كند، مى تواند حرف بزند. در هر صورت عمده ، فعاليت خود
شماهاست .
مـرحـوم مـدرس خـدا رحـمـتـش كـنـد، مـردى بـود كـه مـلك الشـعـرا گـفـتـه بـود از
زمـان مغول تا حالا مثل
مـدرس كـسـى نـيـامـده ، مـى گفت كه بزنيد كه بروند از شما شكايت كنند، نه بخوريد و
بـرويـد شـكايت كنيد. من رفتم پيشش ، خدا رحمتش كند، اخوى ما نوشته بود به من كه
يك نـفـرى است اينجا رئيس غله است ، آنوقت يك رئيس غله زمان رضاشاه بود، به من نوشت
كه بـرويـد بـه آقاى مدرس بگوئيد كه اين مرد آدم فاسدى است ، دو تا سگ دارد يكى اش
را اسمش سيد گذاشته و يكى اش را شيخ ، شما بگوئيد كه اين را از اينجا بيرونش كنند.
من رفـتـم بـه ايـشـان گـفـتـم ، گـفـت بكشيدش . گفتم آخر چطور بكشيم ؟ گفت من مى
نويسم بـكـشـيدش . گفتم آخر شما اينجا مامور هستيد، شما اينجا هستيد آنها آنجا نمى
توانند. گفت چطور شد كه وقتى قافله ها از گلپايگان مى آيند عبور كنند و بروند، از
كمره مى خواهند عبور كنند مى فرستيد لختشان مى كنند، حالا نمى توانيد بكشيد يك كسى
را؟
جلوگيرى قاطعانه از اخلالگران مزدور
ايـنـهـا تـودهـنـى مـى خواهند آقا. عدد شما زيادتر است ، حجت شما بالاتر است ،
خيانت آنها واضـح اسـت . گـفتن مى خواهد، اجتماع بكنيد، بگوئيد مطالب را، يك رئيسى
، يك معلمى را كـه مـى بـيـنـيـد كـمونيست است بيرونش كنيد از دانشگاه ، من نمى
گويم حالا جنگ بكنيد با آنـهـا، جـنـگ نـمى خواهيم حالا بشود، اگر يك وقتى منتهى به
اينها شد كه يك روز اينها را بيرونشان مى كنيم اما حالا نمى خواهيم يك جنگى بشود،
مى خواهيم حالا با ملايمت بشود، اما خـوب ، بـا صـحـبـت ، آنـهـا صـحـبت مى كنند،
شما هم صحبت بكنيد. شما ننشينيد يكى ديگر بـرايـتـان صـحـبـت بـكـند. يك روحانى
بيايد صحبت كند، خودتان بگوئيد، هر كدامتان مى تـوانـيـد، در مـقـابل آنها بايستيد،
صحبت كنيد، آن مى گويد، شما هم بگوئيد. آنوقت يكى يـكـى انـگـشـت بـگـذاريـد روى
كارهايشان كه تو اين كارى كه مى كنى براى چيست ؟ تو تـابـع كـى هـسـتـى كـه ايـن
كارها را مى كنى ؟ تو ايرانى هستى و اين كار را مى كنى يا آمريكائى هستى يا شوروى ؟
يا براى آنها كار مى كنى يا براى ايران ، اگر براى آنها كـار مـى كـنـى جـايش اينجا
نيست ، برو آنجاها كار كن . تو براى آنها دارى كار مى كنى ، واضح است كه منفعتى كه
به دست مى آيد از نبود زراعت در ايران ، جيب آمريكا مى رود، همه مى دانند اين را.
مـا چـه چيزهايمان از آمريكا وارد مى شود و اين بازارى بود كه شاه درست كرد و حالا
شما تـابـع او هـسـتـيـد، شـمـا دنـبال او هستيد، شما مى خواهيد همان رژيم را پيش
بياوريد، نمى خـواهيد كه يك رژيم صحيحى باشد، شما تابع همان هستيد، شما مى خواهيد
همان بساط را درست كنيد براى ما. ما هم تا حالا زحمت كشيديم ، اين ملت اينقدر خون
داده است ، اينقدر زحمت كـشـيـده اسـت شـمـا آن كـنـارهـا نـشـسـتـيـد تـمـاشـا
كـرديـد، مثل بسيارى از اين روشنفكرها آن كنار نشستند تماشا كردند.
اين جوان هاى ما از دانشگاهى و از !!! عرض مى كنم !!! كه جنوب شهرى و از اينها
ريختند و كـارهـا را انـجام دادند، حالا كه كارها را انجام دادند، اينها از آن طرف
مرزها راه افتاده اند و آمده اند اينجا و با تذكره هاى نمى دانم درست يا غير درست ،
ايرانى اند اما بيرون بودند ايـنـهـا بـسـيـارشـان ، حـالا آمـده انـد ايـنـجـا و
مـى خـواهـنـد بـاز اخلال بكنند، مى خواهند باز همان مسائل را ايجاد كنند، نه اينكه
اينها
مـى خـواهـند كه يك رژيمى باشد مثلا فرض كنيد كه (با اسلام مخالفند) اسلامى نباشد،
لكـن يـك رژيـم آزادمنش دموكراتيك به اصطلاح آنها باشد. نخير، اين مساءله اينها
نيست ، مـسـاءله ايـنـسـت كـه ايـنها مى خواهند همان مسائل پيش بيايد، نشد با عنوان
شاهنشاهى ، يك عـنـوان ديـگـر رويـش بـگذارند، باز قضيه ، قضيه آمريكائى باشد لكن
با يك صورت ديـگـرى غـيـر شاهنشاهى ، حالا ديگر شاهنشاهى تمام شد. اگر بتوانند او
را مى آورند، اما حـالا نـمـى تـوانـنـد مـى خـواهـنـد يـك بـسـاط ديـگـرى درسـت
كـنـنـد، هـمـان مسائل ، همان منافع اين ملت رنجديده باز برود تو جيب آمريكائى ها و
باز برود توى جيب نـفـتخوارهاى مفتخوار. اينها عمال آنها هستند براى اين كار، دليلش
هم همين ها است كه من دارم مى گويم و واضح است جواب آنها.
هى (مكتب ، مكتب
) كدام مكتب ، مكتب ماركسيسم ؟ اين شكست خورده در دنيا، حالا گير اين
بچه ها افتاده . اگر راست بگويند، لكن درست نمى گويند. قضيه ، قضيه مكتب نيست ،
قضيه ، قضيه منافع است ، منافع را مى خواهند ببرند، آنها بهتر به آنها منفعت مى
رسانند، تابع آنـهـا هـسـتـند والا خوب يك مملكتى كه كه مى خواهد، ادعايش اينست كه
ما مى خواهيم دست همه (خـوب ، بـنابر همين است ) ما مى خواهيم دست همه اجانب بريده
بشود از اين مملكت ، اين به نـفـع مـلت مـاسـت يـا بـه ضرر؟ اگر به نفع ملت ماست و
شما ملى هستيد، شما هم دلسوز هـسـتـيـد براى اين مملكت ، تودهاى هستيد، خوب شما كمك
كنيد، ما مى خواهيم قطع بشود دست اجـنـبـى هـا (وقـطـع شـد الحـمـد لله ) حـالا،
شـمـا كـمـك كـنـيـد كـه دوبـاره بـرنگردد، نه اخـلال كـنـيـد كـه دوباره برگردند
آن مسائل . كمك به اين است كه برويد كارخانه ها را كـارى كـنيد راه بيفتد، كارگرهاى
نفت را كارى كنيد كه كارهايشان را انجام بدهند، حالا كه نفت منافعش براى خود شما
هست ، راه بيفتد اينها، كشاورزها را برويد تشويق كنيد كه كار بـكـنـنـد، دانـشـگـاه
را تـشـويـق كـنـيـد كـه راه بـيـفـتـد. شـمـا هـمـه جـا اخـلال مـى كـنـيد پس شما
يك مردم اخلالگر هستيد، نه يك مردم مثلا دانشمندى كه مى خواهيد بـه مـا چـيـز يـاد
بـدهـيـد، شـمـا مـى خـواهـيـد اخـلال بـكـنيد. و بايد جلويشان را بگيريد، مسائل را
به آنها بگوئيد، در دانشگاه بنويسيد، منتشر كنيد. كسانى كه برخلاف اين هستند برويد
يكى يكى پيش آنها، برويد بگوئيد شما اين كاره هستيد، شما چه مى گوئيد باز بـه مـا؟
پـس چطور مى خواهيد يك دانشگاهى را در دست بگيريد در صورتى كه اخلالگر هستيد؟ يك
اخلالگر دزد كه نمى تواند دانشگاه ر ا اداره كند.
تكيه بر اصلاح دانشگاه از طريق سخنرانى و روشنگرى
مـا اگـر دانـشـگـاهـمـان اداره نـشـود، كـارمـان زار اسـت . دانـشـگـاه ، تـمـام
مسائل به دست دانشگاه است ، يعنى اين دو تا قطب دانشگاه و روحانى همه مقدرات مملكت
تو مـشـت ايـنـهـاسـت . دانـشـگـاهـى ، دانـشـجـو چـه دانـشـجوى قديمى و چه دانشجوى
جديد، همه مـسـائل توى دست اينها بايد حل بشود، اينها قوه متفكره ملت هستند. اگر
دانشگاه را ما سست بگيريم و از دست ما برود، همه چيزمان از دستمان رفته است .
يـك مـسـاءله ايـسـت كه نبايد شما بنشينيد كه من عمل بكنم و نه من هم بايد بنشينم
كه شما تـنـهـا. مـا هـر دو بـايـد دسـت به دست هم بدهيم ، آنقدرى كه من مى توانم
من انجام بدهم و آنـقـدرى كـه شـما مى توانيد، شما انجام بدهيد. جوان هستيد، در
مقابلشان بايستيد، صحبت كـنـيـد، حـرف بـزنـيـد، اشـخـاصـى كـه مى توانند در اينجا
بيايند حرف بزنند، برويد پـيـدايـشـان كـنـيد برداريد برويد دعوتشان كنيد به
دانشگاه ، ننشينيد كه من تعيين كنم ، البـتـه مـن آسـيـد على آقا را صالح مى دانم
براى اين كار، لكن ننشينيد كه من دعوت كنم . لازم نـيـست كه يكى باشد، هر چند روز
يك دفعه يك نفر، اجتماع كنيد در همان دانشگاه و يك نـفـر از هـمـيـن آقـايـانـى كـه
صـحبت مى توانند بكنند، حرف مى توانند بزنند، بياوريد دانـشـگـاه صـحـبـت بـكـنـنـد
بـرايـشـان . حـاضـر بـه صحبت هم اينقدرها نيستند اينها، فقط اخـلال مـى خـواهـنـد
بـكـنـنـد. در هـر صـورت مـن اميدوارم كه مايوس نباشيد و با قدرت جلو بـرويـد و بـا
قدرت دانشگاه را خودتان اصلاح كنيد، هر معلمى كه مى بينيد انحراف دارد بـرويـد با
او صحبت كنيد، دعوا نكنيد صحبت كنيد بگوئيد شماها اين كاره هستيد و اين كاره نمى
تواند در دانشگاه بيايد و رئيس دانشگاه يا استاد دانشگاه بشود، نمى شود. و البته
اگر مسائلى باشد كه من هم از دستم برآيد كه خدمت بكنم ، من خدمتگزارم و مى كنم و
اگر چنانچه اينهائى كه گفتيد، بايد به جائى رجوع بشود، بنويسيد روى ورقه اى ، بدهيد
اينجا تا من با آنها صحبت كنم تا درست بشود.
در ايـنـجـا امـام در پـاسـخ سـوالى كـه از طـرح جـهاد براى روستاها شده بود، چنين
جواب فـرمـودنـد: بله ، اين مورد تاءييد است ، لكن به طور مفيد. من گفتم به آقايانى
كه آمدند پيش من راجع به اين معنى ، گفتم كه اين مورد تاييد است ، صحيح است اين كار
لكن بايد اينطور نباشد كه هر كس مى خواهد برود در دهات و به اسم اينكه از طرف دولت
آمده و هر كـارى بـكـنـد، نـبـاشد. بايد به نظر معتمدين ، اشخاصى كه مى شناسند آن
اشخاص را، انـتـخـاب بـشـود كه گروه هائى كه مى روند در ده و اينها اگر كه يك وقت
گروه منحرف بـاشـد، دهـات را مـنـحـرف مـى كنند. اين بايد انتخاب بشوند از اشخاصى
كه متعهدند، از اشـخـاصـى كه صحيح اند. و البته يك خدمتى است به جامعه ، اين چيز
خوبى است براى مملكت ما.
و نـيـز امـام در پاسخ سوال ديگر در مورد بعضى گروه ها، چنين بيان داشتند: بله ،
اينها مصيبت شان بدتر از آنهاست . يك وقت اينست كه يك كسى مى آيد تكليفش معلوم است
. آنوقت كـه مـا بـچـه بـوديـم ، در خمين مى گفتند امير مفخم (آنوقت از بختيارى ها
بود آنجا رئيس بـود در آنـجـاهـا) گـفـتـه بـود كـه مـن سـردار حشمت (اين يكى از
خوانين آنجا بود، يكى از شاهزاده ها بود) اين تكليفش معلوم است ، دشمنى اش معلوم و
دوستى اش هم معلوم ، اما فلان آدم ، گفته بود امان از اين آدم كه با ظاهر دوست است
لكن كمر آدم را مى شكند.
خطر دشمنان به ظاهر دوست و لزوم احتراز از آنان
ايـن ظـاهـر دوسـت هـا كـارش مشكل تر از آن غير دوست هاست . آنها تكليفشان معلوم
است ما مى دانـيـم چـه بـكـنيم . اگر يك همچو، حالا من نمى گويم كه كى اينطور است ،
من آنها را الان درست
نـمـى تـوانـم بـگـويم ، اما اينهائى كه سر خود هر چه دلشان مى خواهد گردن قرآن مى
گـذارنـد، ايـنـهـا كارشان مشكلتر از آنهاست !!! هر كى دلش هر طورى !!! اينكه در
صدر اسـلام ايـن كـلمـه مـكـرر وارد شـده است كه اگر كسى قرآن را به راءى خودش
تفسير كند
(فـليتبوء مقعده من النار)
اين جايش در آتش است ، اين پيش بينى يك همچو مطالبى است كـه يـك وقتى هر كسى به
راءى خودش يك چيزى درست مى كند، بر خلاف آنكه مى گويد قـرآن ، مـى خـواهـند درست
كنند. اينها كارشان يك قدرى مشكلتر است براى اينكه !!! از!!! تشبث به قرآن مى كنند.
مـن نجف كه بودم ، يك نفر از همين افراد آمد (قبل از اين بود كه آن منافقين پيدا
بشوند آمد) پـيش من ، شايد بيست روز، بعضى ها مى گفتند بيست و چهار روز، مدتى بود
پيش من ، هر روز مى آمد آنجا قدرى به نظرم آمد كه اين وسيله است ، نهج البلاغه و
قرآن وسيله براى مـطلب ديگرى است و شايد، بايد يادم بياورم آن مطلبى كه مرحوم آسيد
عبدالمجيد همدانى بـه آن يـهـودى گـفته بود. يك يهودى مى گويند در همدان مسلمان شده
بود بعد خيلى به آداب اسلام پايبند شده بود، خيلى زياد، اين موجب سوءظن مرحوم آسيد
عبدالمجيد كه يكى از عـلمـاى هـمـدان بود شده بود كه اين قضيه چيست . يك وقت خواسته
بودش ، گفته بود كه تـو مرا مى شناسى ؟ گفت بله . گفت : من كيم ؟ گفت : شما آقاى
آسيد عبدالمجيد. گفت من از اولاد پـيـغـمـبـرم گـفـت بـله . تو كى ؟ من يك يهودى
بودم و پدرانم يهودى بودند و تازه مـسلمان شده ام . گفته بود نكته اينكه تو تازه
مسلمان كه همه پدرانت هم يهودى بودند و من همه سيد و اولاد پيغمبر و ملا و اين
چيزها و تو از من بيشتر مقدسى ، اين نكته اين چيست ؟ مـن شـنـيـدم كه از آنجا گذاشت
و رفت معلوم شد حقه زده و يك قضيه اى بوده ، مى خواسته بـا صـورت اسـلامـى كـارش را
بكند. در يهودى ها اين كارها هست . من به نظرم آمد كه اين قـضـيه ، اينقدر نهج
البلاغه و خوب ، من هم يك طلبه هستم من اينقدر نهج البلاغه خوان و قـرآن و ايـنها
نبودم كه ايشان بود، ده ، بيست روز من گوش كردم به حرف هايش ، جواب به او ندادم ،
همه اش گوش كردم و آمده بود كه تاءييد بگيرد از من ، من هم گوش كردم و يـك كلمه هم
جواب ندادم فقط اينكه گفت كه ما مى خواهيم كه قيام مسلحانه بكنيم ، من گفتم نـه ،
قـيـام مـسـلحـانـه حـالا وقتش نيست و شما نيروى خودتان را از دست مى دهيد و كارى
هم ازتان نمى آيد. ديگر بيش از اين من به او چيزى نگفتم . او مى خواست من تاءييدش
بكنم . بعد هم معلوم شد كه مساءله همانطورها بوده . بعد هم كه آقايان آمدند، از
ايران هم براى آنـهـا اشـخـاصـى سـفـارش كـرده بودند كه اينها را تاءييد كنيد،
اينها مردم كذائى هستند، فـلان ، مـعذلك من باور نكردم . حتى از آقايان خيلى محترم
اين تهران چيز كرده بودند كه ايـنـهـا مـردم چـطـور هـسـتـنـد و مـن بـاورم نـيامده
بود. اينهائى كه اينقدر از قرآن و از نهج البـلاغـه و از ديـانـت زيـاد دم مى زنند
و بعد جملات قرآن را يك جور ديگرى غير از آنچه بايد معنا مى كنند و جملات نهج
البلاغه را يك جورى ديگر غير از آنچه كه بايد معنا مى كنند، اينها را نمى توانيم ما
خيلى رويشان اطمينان داشته باشيم .
ايـن بـعـثـى هـاى عـراق هـمـيـن فـقـرات نـهـج البـلاغـه را كـه امثال اينها
استشهاد مى كنند، آنها هم در
چـيـزهـا مـى نـويـسـنـد در پـلاكاردشان مى نويسند و منتشر مى كنند همين ، همين
فقرات نهج البـلاغـه را. ايـن بـعـثـى هـائى كـه اصـلا كـارى بـه ايـن مـسـائل
نـدارنـد، ايـنـها را مى نويسند و به ديوارهاى نجف و به خيابان هاى نجف منتشر مى
كـنـنـد. بـه ايـنـهـا مـا نـمـى توانيم ، من نمى گويم چه جورند، ممكن هم هست كه
يكنفرشان صـادق بـاشد يا شايد اشتباه داشته باشد، لكن ما نمى توانيم به آنها اعتماد
كنيم ، به آنها نمى شود اعتماد كرد.
سپس يكى از دانشجويان سوال كرد: در مقابل ، موضع ما چگونه بايد باشد؟
امـام در جـواب فـرمـودنـد: مـوضـع شـماهمين است كه با آنها خيلى دوستانه نباشيد،
البته نبايد طردشان كرد، نبايد درگيرى با آنها كرد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 24 / 3 / 58
بـــيـــانـــات امــام خمينى در جمع پزشكان ، كاركنان و
گروهى از مجروحين بيمارستان
شفايحيائيان
همه جان ها فداى اسلام عزيز و احياء آن
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن نـمـى دانـم چـطور اظهار تاءثر كنم در اينطور مصيبت ها كه به ما وارد شده است .
نمى دانـم بـا شـمـا بـرادران خودم و فرزندان خودم چطور مواجه باشم و چطور ببينم من
سالم نشسته ام و شما مجروح و رنجيده هستيد.
آنـچه كه مايه دلخوشى است اين است كه اين امور براى اسلام واقع شده است و براى خدا
بـوده اسـت ، آنچه كه براى خداست پيش خدا محفوظ است . شما سلامتى خودتان را از
دست داديد براى اسلام ، چنانچه اولياء خدا جان خودشان را براى اسلام دادند. اسلام
عزيزتر از آن اسـت كـه مـا تـصـور مـى كـنـيـم . اسـلام آن اسـت كـه رسـول خـدا(ص )
بـراى آن چـه زحـمـت هـا كـشـيد و چه مصيبت ها كشيد و چه جوان ها داد و چه اشـخاص
برومند را فدا كرد. اسلام همچو عزيز است كه فرزندان پيغمبر جان خودشان را فداى
اسلام كردند. حضرت سيد الشهدا (سلام الله عليه ) با آن جوان ها، با آن اصحاب بـراى
اسـلام جـنـگـيـدنـد و جان دادند و اسلام را احياء كردند. شما زحمت كشيديد، شما رنج
بـرديـد. جـوان هـاى مـا فـدا شـدند و اسلام را در اين وقت كه مى رفت رو به تباهى
برود زنـده كـرديـد. خـداونـد شـمـا را اجر عنايت كند كه اسلام در اين زمان به خاطر
كوشش شما تجديد شد اگر نبود اين كوشش هاى جوان هاى ما و اقشار ملت ، مى رفت كه
اسلام را دست جـنـايـتـكـاران از بـيـن بـبـرد. شـما قيام كرديد، فداكارى كرديد و
اسلام را زنده كرديد و خـداونـد بـه شـمـا زنـدگى ابدى خواهد داد. من از خداى تبارك
و تعالى سعادت و سلامت و توفيق شما را خواهانم و تشكر مى كنم از شما و از كسانى كه
به شما خدمت مى كنند، چه پـزشـكـان و چـه اشـخـاص ديگر. من هم يكى از خدمتگزاران
شما هستم و يكى از دعاگويان شـمـا. خـداونـد انـشـاءالله شما را شفا بدهد رحمت خودش
را بر همه ما و بر همه ملت ايثار فرمايد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 24/3/58
بيانات امام خمينى به آيت الله محمد باقر صدر
حضرت آيت الله آقاى حاج سيد محمد باقر صدر دامت بركاته نجف
اشرف
بسم الله الرحمن الرحيم
پـيـشـامدهاى اخير يكى پس از ديگرى موجب تاءسف است . انتظار آن نبود كه به جنابعالى
شـخصيت علمى و اسلامى چنين رفتار شود، چنانچه انتظار نبود، و نيست كه ماءمورين دولت
عـراق در سـرحـدات رفـتـارى كنند كه مخالف حسن همجوارى است . ملت ايران كه با نهضت
اسـلامـى خـود امـيـد دارد دسـت اجـانـب را از جـمـيـع مـمـالك اسـلامـى كـوتـاه
كـنـد و استقلال را به آنها برگرداند، همچنين انتظار دارد كه همان نحو كه ملت ها با
نهضت عظيم اسـلامى ايران موافق و پشتيبان آن هستند، دولت ها نيز پشتيبان آن باشند.
حوزه علميه نجف اشـرف كـه در خـدمـت اسـلام و مـسـلمـيـن اسـت ، در طـول تـاريـخ
حـافـظ استقلال عراق بلكه ساير كشورهاى اسلامى بوده است ، انتظار ندارد كه مورد
اهانت واقع شود و يكى از شاخص ترين بزرگان آن مورد تهاجم واقع شود.
مـن بـه دولت عـراق نـصـيـحت مى كنم كه اين دژ محكم را كه حافظ كيان مصالح كشور است
حـفـظ كند، اين نصيحتى بود كه من در دوران گذشته به شاه مخلوع و دولت ايران كردم .
از خداوند تعالى عظمت اسلام و استقلال كشورهاى اسلامى را خواهانم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 24/3/58
بيانات امام خمينى در جمع كارمندان بانك مركزى ايران
اين مملكت در طول پنجاه و چند سال با اسم تمدن رو به تباهى
رفته است
بسم الله الرحمن الرحيم
آقـايانى كه در بانك ها هستيد بهتر مى دانيد كه اين رژيم سابق با بانك چه كرده است
و بانك ها نسبت به اين ملت چه كرده اند و همين طور مى دانيد كه با كارخانه ها و
كشاورزان چـه كـرده انـد. شـمـا بـبـيـنـيـد ايـنـهـا بـا دانـشـگـاه چـه كـرده
انـد. مـا بـه طـور اجـمـال ايـن را مـى دانـيـم كـه ايـن مـمـلكـت در ايـن
پـنـجـاه و چـنـد سـال رو بـه تـباهى رفته است ، به اسم تمدن بزرگ اين مملكت را
خراب كرده اند، لكن هـر قـشـر مـا آنـچـه را كـه لمـس كـرده اسـت فـقـط بـه مـحـل
كـار خـودش مـربـوط مـى شـود. الان ما مواجه هستيم با دستجات مختلفى كه از اطراف
ايران پيش من مى آيند، هر دسته اى كه مى آيد مى گويد كه هيچ جا خرابتر از جاى ما
نيست . مـثـلا از بـختيارى مى آيند و مى گويند كه هيچ جا بدتر از بختيارى نيست و
بختيارى ها هـيـچ نـدارند. از بلوچ مى آيند همين حرف را مى زنند و آنها هم مى گويند
هيچ جا بدتر از جـاى مـا نـيـسـت . از كردستان مى آيند همين مطلب را مى گويند و از
هر جاى ديگر همين حرف اسـت و مـن مـى بـيـنـم كه همه صحيح مى گويند، لكن اينكه مى
گويند هيچ جا بدتر از ما نـيـسـت ، ايـن بـراى ايـن است كه آنها را ديده اند و
جاهاى ديگر را نشنيده اند. آن كس كه در بـختيارى مانده ، ديده است كه در بختيارى چه
گذشته اما شنيده كه در جاهاى ديگر هم ظلم و سـتم بوده اما آنها را نديده ، از اين
جهت محل خودش را از همه جا بدتر مى داند. اينها همه درست مى گويند براى اينكه همه
جا خراب است ، اصلا برنامه اين بوده است كه خرابى بـكـنـنـد. كـشـاورزى را بـا اسم
اصلاحات ارضى بكلى از بين ببرند و بازار درست كنند بـراى آمـريـكائى ، براى
آمريكائى كه گندم هايش زياد است . آمريكا مى خواهد كه ايران بـا ساير كشورهائى كه
تحت نفوذ است كشاورزيش به هم بخورد تا محتاج به او شوند چـنـانـچه ما الان محتاج
هستيم همه چيزمان از خارج بايد بيايد، دامدارى را از بين نبردند تا ايـنـكـه در
گـوشـت مـحـتـاج بـه خـارج بـاشـيـم و هـمـيـن طـور در ايـن پـنـجـاه سـال هـمـه
چـيـزمـان را بـا اسـم هـاى بـسـيـار فـريـبـنـده و اغـفـال كـنـنـده خـراب كـرده
انـد و از بين بردند. منتها شما خرابى هاى بانك را بهتر مطلع هـسـتـيـد، كـشـاورز،
خـرابـى كـشـاورزى را بـهـتـر از شـمـا مـى دانـد و هـر قـشـرى خرابى محل خودشان را
بهتر احساس مى كنند.
تكليف كارمندان بانك كوشش درجهت اصلاح مفاسد آن است
لكن بحث اين است كه حالا بايد چه كرد. اگر بنا باشد كه حالا ما باز بنشينيم و كليات
بگوئيم كه بايد چه بشود، كارى از پيش نمى بريم . الان شما كه كارمندان بانك هستيد
مـشـغـول بـشـويـد بـه درسـت كـردن بـانك ها. تكليف اين است كه شمائى كه كارمند
بانك مركزى هستيد كوشش كنيد كه آن را اصلاح كنيد. شما اينجا را اصلاح كنيد آن كس هم
كه مى گويد فلان اداره خراب است مشغول درست كردن آن اداره باشد. الان شهردار تهران
با عده اى از كـارمـنـدانـشـان ايـنـجـا بـودنـد و آنـهـا هم همين شكايت ها را
داشتند، لكن آنها هم بايد مـشـغـول بـشـونـد به درست كردن شهردارى و خدمت به شهر،
نه اينكه همه مان بنشينيم و كليات را بگوئيم و دردها را بگوئيم و درمانش را از خدا
بطلبيم . نه ، بايد همه مان كار بـكـنـيـم . از حـالا بـايـد اين طبقه جوان و بچه
كوچك را كم كم تربيت كنيم . بزرگ ها را طـورى تـربـيـت كـردنـد كـه كـمتر مى توان
اصلاحش كرد. الان شما در بانك هستيد، نبايد بگوئيد كه در شهربانى خرابى است و بايد
چه كرد. شما بايد ببينيد كه در بانك چه خـبـر اسـت و عـمـل بـكـنيد. بانك را ببينيد
مفاسدش چه بوده ، اشكالاتش چه بوده ، چه جور بـايـد بانكى درست بكنيم كه مفيد براى
كشورمان باشد. شماها خودتان همه با هم تفاهم كـنـيـد و مـشـكلات بانك را از ميان
برداريد. اين تكليف شماست . اگر اينطور بشود كه هر كـس در مـحـلى كـه هـسـت هـمـان
مـحـل را وجـهـه نـظـر خـودش قرار بدهد و بنا بگذارد كه آن مـحـل را درست بكند بعد
از يك مدتى انشاءالله مى بينيم كه همه جا درست شده ، شهردارى مان درست شده ، بانك
هامان درست شده و كشاورزى مان هم درست شده .
ما مى خواهيم همه جا يك رنگ اسلامى پيدا كند
امـيـدوارم خداوند به شما توفيق بدهد و اين مسائلى هم كه شما گفتيد مورد نظر هست ،
اميد اسـت كـه تـحـقـق پـيـدا كـنـد. ما مى خواهيم اينطور باشد كه وقتى در يك بانك
وارد شديد مـثـل ايـن بـاشـد كـه بـه مـسـجـد رفـته ايد، آنطور باشد كه وقتى در
وزارتخانه رفتيد مـثـل ايـن بـاشـد كـه تـوى مـسـجـد رفـتـه ايد و همه جا يك صبغه
اسلامى پيدا كند و اگر انشاءالله اين معنا تحقق پيدا كند كه من اميدوارم تحقق پيدا
كند همه چيز ما اصلاح مى شود. خداوند همه تان را تاءييد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 25/3/58
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم
هر گاه براى اسلام احساس خطر كنم تكليفم را ادا مى كنم
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن هـر وقـت احـسـاس خطر بكنم براى اسلام ، براى مسلمين ، لازم مى دانم تكليف خودم
را ادا كـنـم و مـسلمين را آگاه كنم . من در اين موقع كه برا ى راءى گيرى در قانون
اساسى است احساس خطر مى كنم ، احساس توطئه مى كنم و لازم مى دانم تذكراتى به ملت
ايران بدهم تا تكليف خودم را ادا كرده باشم .
اين چند روز، اين چند روز كه صحبت از قانون اساسى و نشر قانون اساسى است ، مسائلى
طـرح مى شود كه به نظر من توطئه اى در كار است ، توطئه اى كه براى اسلام و مسلمين و
بـراى كـشـور مـا خـطـر پـيـش مـى آورد. ايـن چند روز كه صحبت از قانون اساسى است و
مطالعه در قانون اساسى و به رفراندوم قرار دادن قانون اساسى بعد از مجلس و بعد از
مـطـالعـه كارشناسان ، مطالبى پيش آمده است كه من احساس خطر مى كنم و لازم مى دانم
ملت را از اين خطر آگاه كنم .
امروز طرح اشكال ، يا توطئه است يا جهالت
در اجـتـمـاعـاتـى كـه مـى شـود، گـروه هائى كه در اينجا اجتماع مى كنند از اقشار
مختلف ، مسائلى را طرح مى كنند كه امروز وقت آن مسائل نيست . اشكالاتى را طرح مى
كنند كه امروز وقـت آن اشـكـالات نـيـسـت .مـن احـتـمـال مـى دهـم كـه ايـن مـسـائل
،ايـن اشـكـالات نـاخـودآگـاه از طرف اشخاصى طرح مى شود كه يا مستقيما يا به
واسـطـه ، تـحـت تـاءثـير توطئه ها شده اند. ما امروز گرفتار مساءله اى هستيم كه
بايد تـمـام افـكـار مـلت مـا مـتـوجـه بـه هـمـان مـساءله باشد. صحبت از گرفتارى
ها، صحبت از نـابـسـامـانـى هـا، صـحـبـت از اشـتباهات دولت ، صحبت از خرابى اوضاع
بى موقع است . آقـايـان تـوجـه داشـتـه بـاشند امروز روزى نيست كه طرح اشكالات
بشود، در ارتش طرح اشـكـال بـشـود، در وزارتـخـانـه هـا طـرح اشـكـال بـشـود، در
كـمـيـتـه هـا طـرح اشـكـال بـشـود، در دادگـاه هـا طـرح اشـكـال بـشـود. امـروز
اشكال به اين قشرها محتمل است از ناحيه اشخاصى باشد كه توطئه بزرگ را مى خواهند
انـجام دهند. در وقتى كه قانون اساسى را مى خواهند طرح كنند و به نظر ملت برسانند،
ذكر اين مسائل يا توطئه است يا جهالت .
با به تعويق افتادن تصويب قانون اساسى بايد فاتحه اسلام را
خواند
آن مـطـلبـى كـه بسيار مهم است اين است كه من اول بايد بگويم صحبتم با كيست و با چه
اشـخـاصـى و بـعد عرض كنم . اشخاص مختلفند در مخالفت ، يك اشخاصى هستند كه حسن نيت
دارند لكن توجه به عمق مسائل ندارند، يك اشخاصى هستند كه تحت تاءثير تبليغات و
صـحـبـت هـاى اشـخـاص مـغـرض واقـع مـى شـونـد در عـيـن حـال كـه حـسـن نـيـت
دارنـد، يـك اشـخـاصـى هـم هـسـتـنـد كـه بـا كـمـال سـوء نـيـت مشغول توطئه هستند.
توطئه اين است كه تصويب قانون اساسى را به تـعويق بيندازند يك سال ، دو سال به بحث
و شور قرار بدهند و ريشه هاى گنديده به هم متصل بشود و اساس اسلام را از بين ببرند.
تـعـويـق تـصويب قانون اساسى و برقرارى جمهورى اسلامى ، استقرار حكومت اسلامى ،
ايـن تـعـويـق مـوجـب ايـن مـى شـود كـه اشـخـاص تـوطـئه گـر در مـرزهـاى مـا در
داخـل ، در خـارج بـا هـم مـتـصـل بـشـونـد و بـا اتـصـال بـا هـم اصـل قـانـون
اسـاسـى و اصـل اسـاس اسلام را پايمال كنند. اشخاصى كه حسن نيت دارند بـايـد تـوجـه
كـنند كه اگر چنانچه به آنطور كه مجلس مؤ سسان صحبت مى شود و به آنـطـور كـه قـانون
اساسى در مجلس مؤ سسان واقع بشود كه اين مطلب از اشخاصى كه سـوء نـيـت دارنـد طـرح
شـده اسـت و بـه اشـخـاصـى كـه بـا كـمـال تـاءسـف حـسـن نـيـت دارنـد سـرايـت
كـرده اسـت ، ايـن مـعـنـا ايـن اسـت كـه دو سـال ، سـه سـال بـه مباحثات و معارضات
دامن زده بشود و توطئه مجتمع شود. الان دارند مـزدورانـى در ايران از آن طرف مرز
تربيت مى كنند كه اگر ما به زودى مطلب را خاتمه نـدهـيـم ، ايـن مزدوران مجتمع مى
شوند و با اجتماع آنها ممكن است مصيبتى به بار بياورد، باز شما رابه زحمت بيندازد
ولو سركوب مى شوند لكن زحمت ايجاد مى كنند.
طرح مجلس مؤ سسان الهام گرفته از شياطين و خطرى براى اسلام
است
مجلس مؤ سسان براى اين است كه مردم منتخبين خودشان را تعيين كنند و اين فرق ندارد
بين آنـكـه طـرح فـعـلى دولت بـاشـد يـا طـرح هائى كه اشخاصى كه توجه ندارند يا تحت
تاءثير واقع شده اند يا شياطين به آنها چيزهائى را تزريق كرده اند كه تعويق بيندازد
و اسـتـقرار حكومت اسلامى يكى دو سال طول بكشد تا توطئه ها نضج بگيرند و اساس را از
بـيـن بـبـرنـد. ايـن طرحى كه دولت داده است اين است كه همان مجلس مؤ سسان با افراد
كمتر، از خود ملت ، به تصويب ملت ، به انتخاب ملت اشخاصى انتخاب بشوند و آنها در
قـانـون اسـاسـى كـه پـيـش نـويـس شـده اسـت مـطالعه كنند و اشكالاتى كه روشنفكران
و حـقوقدانان و ساير مردم به قانون اساسى كه پيش نويس شده است ، طرح كنند و منتخبين
مردم مطالعه كنند و بعد از اينكه آنها تصويب كردند باز هم به رفراندم گذاشته شود،
بـا ايـنكه احتياج نيست لكن ما براى اينكه تحكيم بشود مطلب ، به نظر عموم مى گذاريم
لكـن اگـر آن مـجـلس مـؤ سـسـان بـا طـول و عـرض و عـمـق آن كـه دو سـال ، سـه سـال
بايد طول بكشد تا قانون تصويب بشود اگر آن طرح را ما مى خواهيم از آن روشـنـفـكـران
غـربزده كه بعضى از اين قشرهاى روشنفكر هستند، از اين مزدوران با تـوجـه ، از
آنهايى كه مى خواهند رژيم سابق را برگردانند و يا شبيه آن را، از آنهائى كه از آن
طرف مرزها به آنها كمك
مـى شـود، از آنـهائى كه مزد مى دهند به كارگران كه كار نكنند، از آنهائى كه اسلام
را كـهـنـه مـى دانـنـد، از آنـهائى كه ازاسلام مى ترسند، اگر ما بخواهيم تعويق
بيندازيم و آنطورى كه آنها با شيطنت طرح كردند و مع الاسف بعضى از اشخاصى كه حسن
نيت دارند بـاورشـان آمـده اسـت ، بـايـد بـراى اسـلام فاتحه بخوانيم ، بايد براى
كشور خودمان فاتحه بخوانيم .
مـن امـروز مـلت را آگـاه كردم كه طرح مجلس مؤ سسان به آن معنائى كه از غرب طرح شده
است و الهام از شياطين گرفته شده است موجب تعويق مى شود و موجب فساد.