و دانـشـسراها
اينها كه ما داريم ، فرم هايش فرم غرب است ، دادگاه هاى دادگسترى هم همين طور است ،
مراحل دادگاهى هم از غرب گرفته شده است و همه چيز را از غرب گرفته اند، فـرهـنـگ
بـه اين غنى اى كنار زده شده است و چسبيده اند به فرهنگ غرب ، آنهم نه فرهنگ اصـيـل
غـرب ، فـرهـنـگ اسـتعمارى غرب . غرب همه چيز استعمارى دارد، طب استعمارى دارد،
فرهنگ استعمارى دارد، صادر مى كند براى كشورهائى كه عقب افتاده اند به اصطلاح آنها
آن چـيـزى كـه مـنـاسـب با آنجاست به طورى كه وابستگى داشته باشد، آنها مى خواهند
ما وابـسـتـه بـاشـيـم و چـيـزهـائى كـه بـه مـا مـى دهـنـد چـيـزهـائى اسـت كه
وابستگى آورد، اسـتـقـلال نـمـى خـواهـنـد مـا داشـته باشيم ، استقلال فرهنگى نمى
خواهند داشته باشيم ، اسـتـقـلال فـكـرى نـمـى خـواهـنـد داشته باشيم ، عمالى كه
آنها تربيت كرده اند در پيش خـودشان و صادر كردند براى ما، آنها هم كمك كردند به
آنها و طرز فكر جامعه را طورى عـوض كـردنـد كـه اگر يك مطلبى غربى نباشد جامعه نمى
پذيرد اين را، حالا شايد در اين نهضت كم شده باشد، لكن شما مى دانيد كه قبلا تا يك
اسم غربى روى دوائى ، روى يـك فاستونى ، روى چيز ديگرى نبود، مردم هم نمى پذيرفتند.
خيابان ها، خيابان هاى ما بـايـد يـك اسـم غـربى داشته باشند،از همان اشخاصى كه ما
را آنطور ناتوان كردند و آنـطـور چـپـاولى كردند و آنطور ستم ها را به ما كردند،
بعض از خيابان هاى ما به اسم همان هاست ، همان هاى غربى ، همان هاى آمريكائى ،
خيابان هاى روزولت . مثلا اگر جنسى رويـش اسـم غـربى نمى بود، آن را درست نمى
پذيرفتند، اگر يك دوائى نمى گفتند از غـرب آمـده اسـت نـمـى پذيرفتند، چيزهائى كه
خود ملت درست مى كرد بايد با اسم غرب فروش برود.
اين غربزدگى است ، يعنى بازار ما هم غربزده هست ، يعنى ملت ما الان باز هم غربزده
هست ، و تـا از زيـر بـار ايـن در نـيـائيد و تا اين وابستگى مغزى و فكرى از بين
نرود، رشد حـقـيـقـى پـيـدا نـمـى شـود و شـمـا نـمـى تـوانـيد مستقل بشويد، شما
اگر بخواهيد از همه وابـسـتـگـى هـا خـارج بشويد، اول اين وابستگى مغزى را، قلبى را
كنار بگذاريد، گمان نـكـنـيـد كـه هـر چـه آنها دارند خوب هست ، اگر يكى فرض كنيد
كه يك پيشرفتى داشته بـاشـد در صـنـعـت ، ايـن دليـل ايـن نـيـسـت كـه پـيـشرفت
دارد در فرهنگ ، گاهى اشتباهات مال همين جاهاست كه آن كه مثلا فرض كنيد فلان طياره
را درست مى كند به خورد ما اينطور مـى دهـنـد كـه هـمـه چـيـزش ايـنـطـورى اسـت و
حـال آنـكـه نـيـسـت ايـنـطـور، فـرهـنـگـشـان مـثـل فـرهـنـگ مـا نـيـسـت ، عـلم
حـقـوقـشـان مـثـل مـا نـيـسـت ، عـلومـشـان مـثـل مـا نـيـسـت ، عـلم فـلسـفـه شان
مثل ما نيست ، طب هم از شرق اخذ كرده اند. كتب شرقى در دانـشگاه هاى آنجا تا آن
اواخر، شايد حالا هم باشد تدريس مى شده است ، ما اگر بخواهيم از ايـن بـيـچـارگـى
بـيـرون برويم ، بايد اين وابستگى مغزى را كنار بگذاريم ، بايد دانـشـگـاه هـاى مـا
يـك دانـشـگـاه هائى باشد كه تا مدت ها زحمت بكشند اين جوان ها را از آن حـال
سـابـق رژيـم شـاهـنـشـاهـى بـرگـردانـد بـه يـك حال سالم رژيم اسلامى .
بـايـد زحمت بكشند، جوان هاى ما هم بايد جديت كنند در اين معنا كه خودشان را گم
كردند، پـيـدا بـكـنـنـد، تـا اسـم غـرب مـى آيـد، خـودشـان را نـبـازنـد. شـمـا
ديـديـد كـه در مـقابل غرب ايستاديد، آنهم در آن چيزى كه غرب جلو افتاده است ، در
نظامى ، در تجهيزات عـرض مـى كـنـم كـه بـا سـلاح و امـثـال ذلك ، شـمـا در مقابل
اينها كه زورمند بودند
ايـسـتـاديـد و بـا دسـت خـالى هـم ايستاديد و پيش برديد. اگر قبلا به ما گفتند كه
ما مى خـواهـيم يك حرفى بزنيم كه آمريكا خوشش نيايد،ترسيديم ، سابق هم اينطور بود
كه اگر يك مساءله اى مى شد تا سفيرى كه اينجا داشتند چه سفير انگلستان بود يا شوروى
بـود يـا امـريـكا بود، مى آمد اخطارى مى كرد همه عقب مى نشستند، لكن شما ديديد كه
قيام كرديد و در مقابل قدرت هاى بزرگ ايستاديد و حريف خودتان را در عين حالى كه همه
جديت داشـتـنـد كـه بـاشـد، عـقـب زديـد، مـعـلوم شـد، مـى شـود مقابل غرب ايستاد،
مى شود حتى جلو قدرت هاى غرب ايستاد، در اين قضيه خودتان را پيدا كـرديـد، ديـديد
كه ما خودمان هم مى توانيم با مشت خالى جلو برويم ، در فرهنگ هم بايد خودتان را
پيدا كنيد.
آنها الان در صددند كه با هر جهتى كه شده است شما را باز به خودشان متوجه كنند، همه
كوشش شان اين است كه شما را وابسته قرار بدهند، وابسته كنند، نگذارند اين وابستگى
از بـيـن بـرود و شـمـا دانـشـجـوهـاى عـزيز خودتان درصدد اين باشيد كه از غربزدگى
بـيرون بيائيد، اين گمشده خودتان را پيدا كنيد، گمشده شما خودتان هستيد، شرق خودش
را گـم كرده و شرق بايد خودش را پيدا بكند. آنها درصددند كه با هر ترتيب شده است
خـودشـان را بـه مـا تـحـمـيـل كـنـنـد و شـمـا بـايـد مـقـاومـت كـنـيـد. شـمـائى
كـه خـواهـيـد مـستقل باشيد، مى خواهيد آزاد باشيد، همچو خودتان سرپاى خودتان
ايستاده باشيد، بايد هـمـه قـشرها در اين مملكت ، همه قشرهاى بناى بر اين بگذارند
كه خودشان باشند. بايد كـشـاورزها بناى بر اين بگذارند كه خودشان از زمين روزى
خودشان رابيرون بياورند و مـمـلكـت را خـودكفا كنند و بايد كارخانه هاى ما خودكفا
بشود و بايد صنايع را خود مردم ، خـود اين توده هاى مردم صنايع را رشد بدهند و بايد
دانشگاه ها خودكفا بشوند كه احتياج به دانش غرب نداشته باشند.
جـوانـان مـا از غـرب نـتـرسـنـد و اراده كـنـنـد، در مقابل غرب قيام كنند
بنا از اول هر امرى اين است كه انسان اراده كند يك مطلبى را همچو نترسانندش كه
نتواند اراده بكند. قبلا ما را همچو از دستگاه سلطنت ترسانده بودند كه اراده نمى
كرديم مخالفت را، نـمـى تـوانـسـتـيـم اراده كـنـيـم كـه مـخـالفـت كـنـيـم ،
احـتـمـال نـمى داديم كه ما بتوانيم مخالفت بكنيم لكن خداى تبارك و تعالى خواست و
شما اراده كـرديـد، شـد، حـالا هـم هـمـيـن طـور اسـت ، نـتـرسيد از غرب ، اراده
كنيد، دانشمندهاى ما نـتـرسند از غرب ، اساتيد دانشگاه ما نترسند از غرب و جوانان
ما نترسند و اراده كنند، در مقابل غرب قيام كنند و شرق اراده كند كه در مقابل غرب
قيام كند.
خداوند انشاءالله شما جوان ها را براى اسلام نگه دارد و اشخاصى كه در بنياد
مستضعفين هـسـتند و همه دانشجوهاى عزيز و همه قشرهاى ملت را خداوند حفظ كند. با
قدرت انشاءالله به پيش برويد و پيروز هم خواهيد بود.
تاريخ : 13/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروه هاى مختلف مردم
لازمـه اسـتـقـلال ، زدودن غـربـزدگـى و يـافـتـن فـرهـنـگ اصيل شرق است
بسم الله الرحمن الرحيم
هيچ ملتى نمى تواند استقلال پيدا بكند الا اينكه خودش ، خودش را بفهمد و تا زمانى
كه مـلت هـا خـودشـان را گـم كرده اند و ديگران را به جاى خودشان نشانده اند، نمى
توانند اسـتـقـلال پيدا كنند. كمال تاسف دارد كه كشور ما حقوق اسلامى و قضاى اسلامى
و فرهنگ اسـلامـى دارد و ايـن فـرهـنـگ و حـقـوق را نـاديـده گـرفـتـه بـه دنبال
غرب است . چنان غرب در نظر يك قشرى از اين ملت جلوه كرده است كه گمان مى كنيم غير
از غرب ، ديگر هيچ چيز نيست . اين وابستگى فكرى ، عقلى و مغزى غربى ، منشاء اكثر
بـدبـخـتـى هاى ملت ها و ملت ما نيز هست و تا اين غربزدگى از ملت ها و مغزهاى ملت
زدوده شـود، وقـت طـولانـى لازم است و اگر شما ديديد كه غربى ها در صنعت پيشرفتى
دارند، اشـتـبـاه نشود، خيال نكنيد كه در فرهنگ هم پيشرفت دارند. شما دانشجويان
عزيز خودتان درصـدد بـاشـيـد كـه از غـربـزدگـى بـيـرون بيائيد و گمشده خود را پيدا
كنيد. شرق ، فـرهـنـگ اصـيـل خـود را گـم كـرده اسـت شـمـا كـه مـى خـواهـيـد
مـسـتقل و آزاد باشيد بايد مقاومت كنيد و بايد همه قشرها بناى اين را بگذارند كه
خودشان باشند. بايد كشاورزان درصدد باشند كه روزى خودشان را از زيرزمين بيرون
بياورند و كارخانه ها خودكفا باشند تا صنايع كشورمان رشد پيدا كند. همچنين دانشگاه
ها خودكفا و مـسـتـقل باشند تا نياز به غرب نداشته باشيم . جوانان ما، دانشمندان
ما، اساتيد دانشگاه هاى ما از غرب نترسند، اراده كنند در مقابل غرب قيام كنند و
نترسند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 14/10/58
پيام امام خمينى در آستانه انتخابات رياست جمهورى
بسم الله الرحمن الرحيم
در ايـن مـوقـع كـه بـه خـواسـت خـداونـد مـتـعـال يـكـى ديـگـر از مـراحـل
اسـتـقـرار نظام جمهورى اسلامى در دست تحقق است و ملت مبارز بيدار ايران درصدد
تعيين انتخاب رئيس جمهور مى باشد، لازم است تذكراتى داده شود:
1 !!! با اينكه در اين دوره به حسب قانون اساسى مصوب از ناحيه ملت ، تصديق صلاحيت
رئيس جمهورى و واجد بودن شرايط او به عهده اينجانب است ، به واسطه بعضى مصالح و
جـهـات لازم المراعات ، از آن جمله وضع استثنائى كه كشور دارد، لازم است در اين امر
مهم حـيـاتـى تـاءخير نشود، از طرفى شناسائى بيش از يكصد و بيست نفر محتاج به زمانى
طـولانـى اسـت و تـاخير در اين حال استثنائى به صلاح ملت و كشور نيست ، به اين جهت
و جـهـات ديـگـر انـتـخـاب امر صلاحيت و اينجانب را به ملت واگذار نمودم كه خود
سرنوشت خويش را تعيين نمايند.
2 !!! در دوره هـاى آيـنـده كـه انـشـاءالله اسـتـقـرار كـامـل حـاصـل شـد، بـه
حـسـب قـانـون اسـاسـى بـايـد ايـن امـر بـه وسيله شوراى نگهبان عمل و آنان هستند
كه بايد تشخيص صلاحيت رئيس جمهور را به حسب موازين قانونى بدهند.
3 !!! ايـنـجـا از مـلت شـريـف ايران تقاضا مى كنم كه در اين امر مهم حياتى سستى و
بى تـفـاوتـى نـشـان ندهند و انتظار دارم همانطورى كه با شور و شعف به پاى صندوق
هاى راءى براى تصويب جمهورى اسلامى رفتند، در اين امر با جديت و علاقه به اسلام
شركت كنند كه خداوند متعال با آنان است و پيروزى نصيب ملت شريف مسلمان است .
4 !!! ملت شريف با كمال هوشيارى و توجه به توطئه ها و بند و بست ها كه در دست اجرا
اسـت و مـى خـواهـنـد نـگذارند ملت در اين مرحله مهم پيروز شود و درصدد ايجاد
انحراف مى بـاشـنـد و مـراعـات شـرايـطـى را كـه در قـانـون اسـاسـى ذكـر شـده اسـت
بـا كمال دقت بنمايند.
5 !!! از آقـايـان كـانـديـداهـا و دوسـتـان آنـان انتظار دارم كه اخلاق اسلامى
انسانى را در تـبـليـغ بـراى خـود، كـانـديـداهـاى خـويـش مـراعـات و از هـر گـونـه
انـتـقـاد از طـرف مـقـابـل كـه مـوجـب اختلاف و هتك حرمت باشد خوددارى نمايند كه
براى پيشبرد مقصود، ولو اسلامى باشد، ارتكاب خلاف اخلاق و فرهنگ ، مطرود و از
انگيزه هاى غير اسلامى است .
6!!! اينجانب بنا ندارم از كسى تاءييد نمايم ، چنانكه بنا ندارم كسى را رد كنم و از
تمام احـزاب و گـروه هـا و افـراد مـى خـواهم از نسبت دادن كانديداى خود به من كه
از آن استفاده تـاءيـيـد و يـا تـعـيـيـن و يـا رد شـود، نـدهـنـد. مـن بـسـيـار
مـايـل هـسـتـم كـه گـروه هـائى كـه متعهد و معتقد به جمهورى اسلامى و خدمتگزار به
اسلام هستند، در مبارزات انتخاباتى كمال آرامش را در تبليغ كانديداهاشان رعايت
نمايند و نسبت بـه يكديگر تفاهم و صميميت و اخوت اسلامى داشته باشند و از تفرقه و
كدورت شديدا احـتـراز كـنـنـد كـه تـفـرقـه و تـشـتت دوستان را نگران و دشمنان را
كامياب مى كند و موجب تبليغات سوء مى شود. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين را
خواستارم .
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 14/10/58
بيانات امام خمينى در جمع اساتيد دانشگاه تهران
دنباله هر انقلابى احتراز از مشكلات امكان ندارد
بسم الله الرحمن الرحيم
من از توجه شما آقايان دانشمندان به مسائل مـحـل احـتـيـاج تشكر مى كنم و اميدوارم
كه با همت والاى همه قشرها، خصوصا دانشگاهى ها و دانـشـمـنـدان ، مـتـفـكـرين ،
مشكلات كم كم رفع بشود، البته مشكلات زياد است و دنباله هر انقلابى هم احتراز از
مشكلات امكان ندارد، لكن من به شما آقايان مژده مى دهم به اينكه اين انـقـلاب
اسـلامـى از تمام انقلاباتى كه در دنيا اتفاق افتاده است بهتر است و ضايعاتش كمتر و
آن چيزى كه به دست آمده و اميد است زودتر به دست بيايد، بيشتر. مهم اين است كه
انقلابات ديگر نوعا از يك قوه جباره اى منتقل مى شد به يك قوه جباره ديگر، كودتا
واقع مـى شـد يـا احـزاب ، مثلا يك حزبى تقويت مى شد و به طور كودتا يك رژيمى را از
بين مى بردند و يك رژيمى ديگر مى آمد در كار كه هر دو آنها شبيه به هم بودند، يك
قدرت طلبى بود.
سرنيزه مى تواند يك مردمى را سركوب كند، لكن نمى تواند مستقر باشد
الان شـمـا مـى بـيـنـيـد كـه در افغانستان كه ما الان فعلا مورد ابتلائمان است ،
كودتا مى شـود، لكن كودتاهايى است كه يك قدرتمندى به وسيله قدرتمند ديگر مى آيد روى
كار، بـعـد او مـى رود يـك قـدرتمند ديگر مى آيد روى كار و ملت هيچ ، ابدا رضايت از
اين امور ندارد، ملت ها كار ندارند به آن . الان ملت افغانستان با اين انقلابى كه
در اغتشاشى كه در افـغـانـسـتـان اتـفـاق افـتـاده و آنـى كـه از طـرف شـوروى
تـقـويـت مـى شـود و اصـل كـودتـا، كـودتـاى شـوروى اسـت ، نـه كـودتـاى آن شـخـص ،
قبل از سركار آمدن آن شخص ، آن قواى شوروى وارد شد به افغانستان و وارد شد و حكومت
را از بـيـن بـرد، نـه ايـنـكـه حـكـومت او بيايد، به رغم حكومت ، اينها آمدند و
افغانستان را گـرفـتند و قبضه كردند و حكومتش يك حكومت فاسدى بود، آن حكومت فاسد را
بردند، يك حكومت فاسدترى به جاى او گذاشتند و الان هم افغانستان در قبضه آنهاست
برخلاف ملت و همه اشخاصى كه متفكرند و همه دولت هائى كه وابسته به خود شوروى نيستند
اين امر را محكوم كردند و سفير شوروى همان چند ساعت بعد از آن كارى كه كرده بودند
آمد اينجا و مـانده بود اينجا تا وقتى كه من همين وقت ها ملاقاتش كردم ، اين گفت :
من يك پيامى آوردم و پـيـامـش را ذكـر كـرد و هـمـيـن مـطالب بود كه اشخاص خارجى
آمده بودند و در افغانستان مشغول به مثلا
اخلال بودند و مخالف با ملت بودند و دولت افغانستان از شوروى خواست كه بيايد اين
كـار را بكند و آن هم بنا دارد بيايد، در صورتى كه آمده بودند و از بين برده بودند
او را، مـن از او پـرسيدم كه آن خارجى كه شما مى گوييد كى هست ؟ كدام خارجى ها
آمدند؟ با تـمـجـمـج گـفـت : پـاكـسـتـان ، بـعـد مـن بـرايـش قـصـه اى را گـفـتـم
كـه اسـاس مسائل ما هم همان قصه است ، گفتم اگر شما خيال كنيد كه با سرنيزه بتوانيد
يك ملتى را خـاضـع كـنـيـد و اسـتـقـرار هم پيدا بشود اين اشتباه است ، سرنيزه مى
تواند يك مردمى را سركوب كند، بكشد، چه بكند، لكن نمى تواند مستقر باشد، ملت اگر يك
چيزى خواستند، نـمى شود به خلاف ميل ملت هميشه يك كارى را انجام داد و اگر رژيمش با
حكومت با ملت ، دو رژيـم بـاشد ملت مسلم باشد، حكومت كمونيست باشد، اين نخواهد درست
شد و شما همچو امـيـدى نـداشـتـه بـاشـيـد، بـا بـودن يـك مـلتـى بـه حـال نـظـام
اسـلامـى و آمـدن يـك حـكـومـتـى بـراى ايـن مـلت بـه نـظـام ديـگـرى مـثل كمونيست
است اين مى شود اول شماها بريزيد و بكشيد (و چنانچه دارند همين كار را مى كنند) و
مردم را سركوب كنيد، لكن اين استقرار نمى تواند پيدا كند.
در دنيا ما نداريم يك همچو انقلابى كه دنبالش آزادى باشد
و عمده اين است كه حكومت ها نمى توانند بفهمند تكاليف خودشان را راجع به ملت ها،
حكومت ها هر چه روى كار آمدند، تقريبا آمدند براى سركوبى ملت ها، در صورتى كه حكومت
يك مـلت (خـصـوصـا در آنـجـاهـائى كـه دعـوى دمـوكـراسـى و امـثـال ذلك مـى كنند)
براى خدمت مردم است نه براى سركوبى مردم ، لكن مابينيم حكومت ها ايـنـطـور
نـيـسـتند. اين حكومت هائى كه ما با ايشان مواجه بوديم و ديديم كه همه مى دانيد
وضعشان چه بوده و اين حكومت هاى همجوار ما هم مى دانيد كه همه اينطور هستند كه يك
دسته اقـليـتى با قدرت و سرنيزه و پشتيبان داشتن از خارج مى آيند و يك ملتى را
سركوب مى كـنـنـد تـا آن اندازه اى كه بتوانند ملت ها بيدار بشوند. از آن جمله
مساءله ايران بود، كه ايـران مـبـتـلا بـود بـه يـك حـكـومـتـى كـه بـا سـرنـيـزه
انـگـليـسـى هـا اول و بـا سـرنـيـزه ايـن قواى ثلاثه ، اين متفقين و در ادامه اش
با سرنيزه امريكا به اين مـلت مـسـلط شـد و رسـانـد كـار را بـه آنـجاهائى كه همه
ديديد. لكن اينطور نبود كه اين نـهـضـت ايـران يـك قـدرتـمندى باشد ضد يك قدرتمند
ديگر كه آن قدرتمند با سرنيزه بيايد اين قدرتمند را خارج كند و خودش با سرنيزه
سركوبى كند، اين يك نهضتى بود كـه از مـتن ملت بپا شد، نهضت ، نهضت ملى بود، يعنى
ملت از زن و مرد، از بچه و بزرگ هـمـه قـيـام كـردنـد و ايـن حـكومت جائر را از بين
بردند، اين يك امتيازى است بين اين نهضت اسـلامـى ايـران بـا نهضت هاى ديگر كه اين
صددرصد ملى بود، يك شخصى كه سرنيزه دسـتش باشد، بيفتد جلو، همه مردم را بكشاند با
توپ و تانك ، يك توپ و تانك ديگرى را بـكـوبـد، اين نبود، ملت در مقابل يك دولت
ايستاد و هيچ هم توپ و تانكى نداشت ، همه اش فـريـاد و تـظـاهـر. اتـكـال بـه خـدا
بـود، از ايـن جـهـت ايـن امـتـيـاز هـسـت كـه مـال مـلت هـسـت اين ، اين نهضت نه
كودتاست و نه اينكه يك قدرتى قدرت ديگر را از بين بـرده باشد، يك ملتى يك قدرتى را
از بين برده ، يك ملتى در صورتى كه نه نظامى بود، نه تعليمات نظامى داشته و نه چيزى
، دانشگاهى بودند و يا
دانشجو بودند و يا طلبه بودند و يا زن بودند و يا مرد، مثلا بازارى بودند و اينها
هيچ كـدام تـعـليـمات نظامى نداشتند و ابزار نظامى نداشتند و ابراز نظامى هم دستشان
نبود، لكـن هـمـه بـودنـد، وقـتى همه بودند، يك قدرت ملت ، يك قدرت الهى بود و نكته
ديگر، ايـنـكـه هـمـه هـم قـيـام كـرده بـودنـد، يـك چـيـز مـى خـواسـتـنـد و
آنـكـه حـكـومـت عـدل مـى خـواسـتـنـد، حـكـومـت اسـلام مـى خـواسـتـنـد، ايـن
آمـال هـمـه بـود، آن بچه هائى كه تازه زبان باز كرده بودند از مادرهاشان ياد گرفته
بـودنـد و مـى گـفـتـند (جمهورى اسلامى
) زن و مرد و آنهائى كه مطلع بودند، همه مى گـفتند ما حكومت اسلامى مى
خواهيم . پس اين نهضتى كه در ايران شده است به واسطه اين دو نـكـته كه يكى نهضت از
متن ملت و يكى هم عقائد اسلامى و براى اسلام ، اين اسباب اين شـده كـه ايـن نـهـضـت
وقـتـى جـلو رفـت ديـگـر شـروع نـكـرد بـه سـركـوبـى مـثـل الان شـما وضع افغانستان
را ببينيد به مجرد اينكه حكومت حالا، حكومت امين را زده زمين ، حـالا افـتـاده بـه
آدمـكـشـى ، طـيـاره هـاى شـوروى بـالاى سـر مـلت افـغـانـسـتـان و قـواى چـهل و
پنجهزار كه مى گويند قواى شوروى مجهز توى شهر ريختند و دارند چه مى كنند البـتـه
آنها مقاومت دارند مى كنند و بالاخره پيروزى با ملت است انشاءالله ، اينجا اينجور
نـبـود. ايـنـجـا بـعـد از اينكه همه ، ديگر اين يك چيزى است كه ما همه شاهد بوديم
بعد از ايـنـكـه قوا شكسته شد و شاه اول رفت و شاه مخلوع اولى رفت و دنباله اش هم
بعد رفت و ايـنـهـا بـعدش بنا نداشتند به اينكه بريزند تو خانه هاى مردم ، سركوب
كنند مردم را، طياره بيايد و چه ، براى آنكه آن ملت بود همه با هم بودند ديگر يك
قدرتى نيامده بود روى كار به ضد ملت ، ملت بودند همه با هم رفيق و برادر.
بـنـابراين ، اين يك خاصيتى بود در اين نهضت ما كه براى اين خاصيت دنبالش ديگر اين
آدمـكشى ها شروع نشد، كه چند هزار جمعيت ، در يكى از اينها در افغانستان گفتند
بيشتر از سـه هـزار در يـك مـحـل ، بـيـشـتـر از سـه هـزار را كـشتند، يك مسجد كه
دويست و پنجاه نفر مشغول نماز بودند و افراد ديگرى هم در كار بودند، همه شان را با
چيز كشتند اينجا اين حـرف هـا نبود در كار، براى اينكه اينجا يك قدرتى با يك قدرتى
مواجه نبود، يك ملتى بـا يـك قـدرت مـواجـه بـود، ملت ديگر بعد از اينكه غلبه كرد،
براى كى چيز بكند، تا پـنـج ماه هم تقريبا، يك آزادى در اين مملكت بود كه در هيچ
انقلابى در دنيا نبود، فرانسه را مى گويند كه از همه ممالك مثلا اقدم يا زودتر است
به تمدن ، فرانسه بعد از اينكه انـقـلاب در آن پـيـدا شـد اينقدرها آدم كشته شد،
الان هم باز معلوم نيست آنطور استقرا پيدا كـرده بـاشـد، ايـنطور آزادى باشد. اينجا
بعد از اينكه اين سد شكسته شد، پشت سر سد يـك آزادى مـطـلق ، تـمـام فـرودگـاه هـا
باز بود، بنابر اين نبود كه يك چيزى كه بشود فـرودگـاه بـاز بـاشـد، هـمـه جـاهـا
را مـى بـسـتـنـد، تـمـام مـخـابـرات را كـنـتـرل مـى كـردند، قطع مى كردند بين
آنجا و همه جا و تمام فرودگاه ها بسته مى شد، تمام مطبوعات قدغن مى شد، توقيف مى
شد، در كودتاهائى كه بوده است و در انقلاباتى كـه بـوده ، ايـنـطـور بـوده كـه
پـشـتش يك اختناقى بوده است كه بالاتر از هر اختناقى ، اخـتـنـاق دنـبـال كـودتـا
بـوده ، دنـبـال انـقـلاب بـوده و هـمـه ديـديـد كـه دنبال سر اين انقلاب يك آزادى
مطلق بوده ، يك آزادى بود كه شروع كردند اشخاص مفسد و فاسد استفاده از آن كردند. تا
پنج ماه همه چيز آزاد بود، همه روزنامه ها و همه مقالات و همه گويندگان و همه
چـيـزهـا و همه راه ها هم باز بود، حالا هم كه باز است . بعد از چند ماه معلوم شد
كه خوب ، ايـن مـطـبـوعات همچو نيست ، يك مطبوعاتى باشد كه مثلا يك دسته اى يك
عقائدى دارند مى خـواهـنـد آن عـقـائد را ذكـر بـكـنـنـد مـعـلوم شـد يـك تـوطـئه
هـائى دارنـد ايـنـهـا و از اسـرائيـل كه دشمن بشريت است اينها دارند ارتزاق مى
كنند و توطئه دارند. بعد از اين هم يـك دسـتـه اى از چـنـد تـا روزنامه ، براى
اينكه محاكمه بشوند، ببينند كه اينها چرا اين كـارهـا را مـى كـنـنـد چـيـز شـد.
امـا كـشـتـار دسـتـجـمـعـى ، و آن مـسـائل هـيـچ نـبـود. چـنـد نـفـر از
ايـنـهـائى كـه پـنـجـاه سال مشغول هرزگى بودند و مشغول كشتن و وادار كردن به كشتن
بودند، يك عده معدودى از ايـنـهـا را آوردنـد محاكمه كردند، بعد از اينكه معلوم شد
كه اينها اينطور بودند، چند نفر كـشـتـنـد و چقدرها را چه كردند، اينها را به جزاى
خودشان رساندند. در دنيا ما نداريم يك هـمـچـو انـقـلابـى كـه دنبال سرش اينجورى با
انسانيت رفتار شده باشد، آزادى داده شده باشد، نداريم ما يك همچو چيزى و اين براى
اين بود كه از ملت بود و براى اسلام بوده ، مـلت خـودش را موظف مى دانست به اينكه
كار خلاف نكند، خوب ، البته در يك همچو جمعيت سـى و چند ميليونى هستند، خوب ، يك
عده اى هم هستند كار خلاف مى كنند هميشه بوده و حالا هـم هـست و از زمان سابق هم
بوده تا حالا، اما اينطور نبوده است كه يك كشتار دستجعى ، آن اشـخـاصـى كه غلبه
كردند يك كشتار دستجمعى بكنند، آن اشخاص كه غلبه كردند يك اخـتـنـاق فـوق العـاده
پـيـش بـيـاورنـد، ايـن حـرف ها نبوده در كار و عمده اش همين بوده كه مـال مـلت
بـوده و بـراى اسـلام بـود. ايـن مـسـاءله اى بود كه فرق هست مابين اين نهضت و نهضت
هاى ديگر از اين جهت كه نهضت ملى است و اسلامى .
اگر ما به تمدن فاسد غرب پشت كنيم خودكفا خواهيم شد
مى بينيد شما كه همه قشرها الا يك دسته هاى كوچكى كه فاسد هستند و آنها از خارج
الهام مـى گـيـرنـد هـمـه مـشـغـول ايـنـها شدند، همه احساس اين معنا را مى كنند كه
ما بايد براى كـشـورمـان يـك كـارى بـكـنـيـم ، دانـشـگـاه هـم مـشـغـول هـمـيـن
كـار اسـت ، دانـشـسـراهـا هـم مـشغول همين كار هستند، رعيت ها هم مشغول همين زراعت
هستند. در دو روز پيش از اينكه رعيت هاى اطراف قم آمده بودند با بيل هاشان (جالب هم
بود) و فرياد هم مى زدند كه ما خودمان مى خواهيم چيز خودمان را درست بكنيم و
كشاورزى خودمان را، كشاورزها مشغولند، لكن مى دانيد كـه يـك مـمـلكـتـى كـه خـوب
لااقـل حـالا از سـابـق بـوده ، لااقـل پـنـجـاه سـال كـوشـش شـده در فـسـاد، نـه
ايـنـكـه هـمـيـن مشغول كار خودشان بودند و كارى نداشتند، به رعيت كارى نداشتند، به
ملت ، نخير كار داشـتـنـد، كوشش كردند كه از همه جهات اين مملكت را به آسيب
برسانند، در دانشگاه ها يك جـور، بـه يـك وسـيـله ، يـك دانشگاه استعمارى درست كرده
بودند براى ما كه جوان هاى ما وقتى آنجا مى رفتند، وقتى كه بيرون مى آمدند به نفع
ديگران بيشتر صحبت مى كردند تـا بـه نـفـع خـودشـان ، تـربـيت اينطور مى خواستند
بكنند و هر جا را دست گذاشتيد مى ديديد كه خرابى كردند. هر جا به يك قسمى ، در اين
توده هاى مردم ايجاد اختلافات ، كم كارى ، نگذارند مردم كار بكنند و مى خواهند
وابسته به غير باشند، ما را وابسته به غير ما. عقيده مان اين
شده است كه غير از غرب ديگر كسى نيست ، جائى نيست كه بشود، ما بايد وابسته باشيم
يـا بـه شـرق و يا به غرب . آدم خوب هاى ما مى گفتند به غرب وابسته باشيم ، براى
ايـنـكـه ايـن مقدار ادراكشان نبود كه نه ، ماتوانيم خودمان بايستيم كار بكنيم ،
خودمان مى تـوانـيم سرپا بايستيم ، ما ترجيح مى دهيم به اينكه از اين تمدنى كه ما
را فاسد دارد مى كند دست برداريم و برسيم به يك زندگانى بسيط انسانى .
اگـر مـا يك همچو چيزى پيدا بكنيم واز اين تمدن مفسد و فاسد پشت بكنيم به آن ،
خودمان كم كم خودكفا خواهيم شد. آن كه ما را نمى گذارد به اينكه در هر قشرى كه
داريم خودكفا بـاشـيـم ، وابـسـتـگـى اسـت كـه مـا به آنها داريم . وقتى بنا شد كه
قبله يك ملتى غرب باشد، روبه آنجا مى ايستد و حرف مى زند. آتاتورك عكسش ، من در
آنوقت كه در تركيه بـودم ، مـن مجسمه اش را ديدم كه مجسمه اش اين بود، دستش را
اينطور دراز كرده بودند، گـفـتـند آنهائى كه آنجا بودند، كه دستش را طرف غرب دراز
كرده است و مى گفت كه همه چيز از آنجا بايد باشد و يكى از دانشمندان به اصطلاح ما
كه در زمان سابق بود و بعد هـم فـوت شـد، او در ايـران گـفـته بود كه ما تا همه
چيزمان انگليسى نشود نمى توانيم درسـت كـنـيـم خـودمـان را. يـك همچو مغزهائى كه
همه چيز را آنجا مى دانند ودامن زده با تمام تـبـليـغـاتـى كه بوده است در عرض اين
سال هاى طولانى به اينكه به ما باور بدهند و تحميل كنند به ما كه خودمان آدم نيستيم
، تحميل كردند به ما، تا يكى دلش درد مى گيرد برود اروپا، يكى مى خواهد چند تا كلمه
چيزى ياد بگيرد برود اروپا، شما اگر اينهائى كـه رفـتـند اروپا و تحصيل به خيال
خودشان كردند بياوريد به آن كسى كه صحيح در ايـنـجـا تـحـصـيـل كرده باشد (والا
اينجا هم تحصيل صحيحى براى ما درست نكردند) اگر مـقـايـسـه كـنـيـد مـى بينيد كه
اينكه رفته اروپا، رفته تفريح بكند، رفته كاغذ بگيرد بـيـايـد ايـنـجـا، تـحـمـيـل
مـردم بـشـود اجـازه بـگـيـرد، اجـازه تـحـمـيـل به مردم ، آن ديپلمى را كه به جوان
هاى ما مى دهند خيلى آسانتر و زودتر است از آنكه به خودشان مى دهند، براى اينكه
خودشان مى خواهند دانشمند بشوند، ما را مى خواهند نـگـذارنـد، مـا را هـمـچـو
كـردند كه هر چه هست از آنجاست و خودتان هيچ چيز نيستيد. اين را بايد به خودمان
اثبات كنيم كه ما هم آدميم ، كه ما هم هستيم در دنيا، كه شرق هم يك جائى اسـت ،
هـمـه اش غـربـى نـيـسـت ، شـرق هـم يـك جـائى اسـت كـه خزائنش بيشتر از همه جا و
متفكرينش بيشتر از همه جا بوده است . تا آنوقتى كه ما را اسير كردند، طب از شرق
رفته بـه غـرب ، تـمـدن از شـرق رفـته به غرب ، لكن مع الاسف قضايا چه شده است و
دسته بـنـدى هـا چـه جـور بـوده و تبليغات چه بوده است كه ما را به عقب زدند به
طورى كه ما خـودمـان را هـيـچ مـى دانـيـم . ايـن را كرارا من گفتم ، فاستونى را در
كارخانه اصفهان مى بـافـتند پشتش مى نوشتند انگليسى ، براى اينكه تا انگليسى نباشد
بازار هم نمى خرد آن را. من و شما هم نمى خريم ، بايد انگليسى باشد تا بخريم ،
خيابان هاى ما اگر مى خواهد چه بشود، خيابان روزولت ، آن روزولتى كه ما را به اين
مصيبت نشاند و آمدند اين مرد را به قولى كه خودش گفت :
(من را صلاح ديدند كه باشم اينجا و خدا لعنتشان كند كـه هـمـچـو
صـلاحـديـدى را كـردنـد، بـاز خـيـابـان بـايـد خـيـابـان روزولت ، خـيـابـان چرچيل
، خيابان كذا. شما برويد بگرديد در همه خيابان هاى غرب ، من كه نمى دانم اما من
گمان ندارم كه اسم يكى از سلاطين در آنجا باشد، مگر اينكه بخواهند بازى بدهند ما
را، گاهى اينطورى است كه بخواهند بازى بدهند ما را، يكى
آنجا بگذارند. شما بيائيد صد تا اينجا درست كنيد ما ر اينطورى كردند كه بكلى در همه
مـعـلومـات خـودمـان را بـسـتـيـم و مـعـلومـات ديـگـران را نـه ، معلومات صادراتى
، اگر يك مـعـلومـاتـى ، كه معلومات واقعى بود كه ما حالا به اين روز نبوديم .
معلومات صادراتى يـعـنـى آنـكـه نتواند به درد ما بخورد آنى كه نتواند ما را به
مرتبه كذا برساند، لكن اسـم زيـاد بود، تبليغات ، دروازه تمدن كذا. شما مى دانيد
مائى را كه اين آقا به دروازه تـمدن رسانده ! حالا كه رفته مى بينيد چيست ، وضع
چيست ، وضع ما چيست ، هيچى نداريم ، هـمـه خـزائنـمان را بردند، هر چه نفت داشتيم
بردند و ايشان هم وعده كرده بود تا بيست سال ديگر ما نفت داريم و از خورشيد استفاده
مى كنيم ، البته اگر ايشان بودند تا بيست سـال ديـگر شايد نفت نداشتيم ديگر، ولى
بحمدالله داريم نفت ، دزدى وقتى در آن نباشد هست .
مطالعات كارشناسان خارجى براى غارت منابع كشور
در هـر صـورت ايـن خـاصـيـتـى كـه در ايـن انقلاب هست كه اسلامى است و ملى ، اين
خاصيت اسباب اين شده است كه همه شما آقايان را وادار به كار كرده هر چه كار ازتان
بيايد مى كـنـيـد بـراى ايـنـكـه مـى بـيـنـيـد كـار بـراى خـودتـان اسـت ، نـه
بـراى غـيـر مـنـزل خـودتـان . شـمـا الان ايـران را مـنـزل خـودتـان مـى دانـيـد،
قـبل از اين مى گفتيد براى چه من كار كنم ، خوب من كار كنم كه آمريكا ببرد. در صنعت
نفت فـرض كـنـيـد كـه مـا كـار كـنـيـم كـه امـريـكـا بـبـرد، بـراى چـه بـكنيم
اما حالا مى بينيد مـال خـودتـان است . بله در همه جا حالا يك ريشه هائى از آنها
باقى مانده كه مى خواهند ما كـار كـنـيـم و امـريـكا ببرد. اين اشخاصى كه خودشان را
معرفى مى كنند كه فرض كنيد بـراى مـلت و بـراى خـلق و بـراى بـسـاط، ايـنها دارند
كوشش كنند به اينكه ما كار كنيم خـارجـى هـا بـبرند، اينها كوشش شان اين است ، لكن
به اسم اينكه نه اينطور نيست ، مى خـواهـيـم مـلت چـه بـاشـد، مـلت ،خواهيم چه
باشد، يك ملتى كه همه ايستادند راءى به يك قـانـونـى دادند، مخالفت مى كنند، مى
گويند كه اين دموكراسى نيست ، دموكراسى غير از اين است كه مردم خودشان سرنوشت
خودشان را دست بگيرند، كجاى دنيا اينقدر دموكراسى هست كه براى قانون اساسى ، دو
دفعه مردم راءى بدهند، كجاى دنيا شما سراغ داريد كه بـراى يـك قانون دو دفعه راءى
بدهند، يك دفعه راءى بدهند به اشخاص خبرگانى كه بـيـايـنـد ايـن را بـبينند و چه
بكنند، يك دفعه ديگر هم ، همه شان راءى بدهند به خود آن قـانـون ، بـاز هـم
آقـايـان مـى گـويند اين محل اشكال است ، ملت يك چيزى يك چيزى را كه خـواسـتـه ،
شـمـا اگـر بـگـوئيـد مـحـل اشـكـال اسـت ، شـمـا مـى خـواهـيـد تـحـمـيـل كـنـيـد،
شـمـا ديـكـتـاتـور هـسـتـى كـه مـى خـواهـى تـحـمـيـل كنى ، قضيه هم اين نيست كه
حالا اينها دلشان مى خواهد يك مجلس كذائى باشد و يـك مـثـلا رژيم كذايى ، قضيه اين
است از اين يك رژيم كه به دست خود ملت و با اسلاميت پـيـش بـيـايـد مـى ترسند. اين
خارجى ها همه چيز ما را مطالعه كردند، اينها يك جانورهاى عـجيبى هستند، همه چيز ما
را مطالعه كردند، يعنى آمدند كارشناس هاشان تمام بيابان هاى مـا را آنـوقـت كـه
اتومبيل نبود با شتر مى رفتند، با شتر و ساربان مى رفتند، تمام اين بيابان هائى بود
كه در
جـاهـائى كـه مـثلا كاروان ها مى رفتند، اينها مى رفتند از بيابان ها، از جاهاى
ديگر نقشه بـرمـى داشـتـنـد و آن چـيـزهـائى كه زيرزمين بود، اينها با چيزهائى كه
داشتند مى فهمند ايـنـجا چيست . در همدان كه بودم يكى از دوستان من يك صفحه بزرگى
را آورد من ديدم كه گفت نقشه همدان است . نقشه همدان و حومه همدان ، بزرگ بود، در
نقشه ديدم كه يك نقطه هاى زيادى در آن هست ، گفت اين نقشه مال خارجى ها است ، اين
نقطه هائى است كه يك چيزى در آن هست ، اين نقطه هائى كه گذاشتند جاهائى است كه
اينها كشف كردند يك چيزى در اين مـحـل ، يـك چـيـزى پـيـدا مـى شود، اينها علاوه بر
اينكه زمين هاى ما را تفحص كردند و همه چـيـزش را تـحـت نـظر قرار دادند و مى دانند
ما چه داريم ، علاوه بر اين قشرهاى ملت ما را مطالعه كردند.
در بـخـتـيـارى هـا رفـتـنـد، آنـجـا يـك نـفـر آدم رفـتـه چـنـد سال مانده آنجا در
بختيارى ها مطالعه كرده كه اينها را چطور مى شود رام كرد، چطور مى شـود
بـرانـگـيـخـت ، روحـيـات اينها چه جور است ، در بلوچستان هم رفتند، در كردستان هم
رفـتـنـد، هـمـه جـا، مـمـكـن اسـت يـك نـفـر هـم بـاشـد كـه كـردهـا نـدانـنـد،
غـيـر كـرد، خيال كنند كرد است . گاهى وقت ها يكى از آنها پيدا شده ، عمامه سرش
بوده ، آخوند شده ، هـمه جا رفتند اينها و همه انگيزه هائى كه در يك ملتى ممكن است
منشا يك امرى بشود، اينها مـطـالعه اش را كردند، قبلا اينها مطالعه داشتند لكن
خارجى ، و عينى چيزى به دست شان نيامده بود، آنطورى كه بايد بيايد، مطالعات بود و
عمليات بود.
اسلام و وحدت كلمه اقشار مردم ، دو نقطه اساسى و مورد حمله اجانب
شما ملت بزرگ ، آن مطالعات آنها را عينيت داديد، يعنى آنها بعد از مطالعاتشان به
اينجا رسـيـده بـودنـد كه آن چيزى كه مضر است ، اسلام است برايشان و وحدت كلمه ملت
، اگر همه ملت يكى بشود و همه اسلامى باشند، اين نمى گذارد آنها زندگى شان درست
بشود، اين دو نقطه را اينها به آن حمله كردند زمان رضاشاه به اسلام حمله كردند و به
روحانيت حـمـله كـردنـد، آن كـردنـد، آن كـردنـد كـه كـسانى اگر يادشان باشد ديدند،
كسانى كه نـديـدنـد در تـاريـخ بـعـدهـا بـبينند، چون تاريخ هم نمى توانست بنويسد،
بعدها شايد بـيـايـد در تـاريـخ و در زمـان مـا هـم بـا فرم ديگر، اساس اين بود كه
اسلام را ببرند، تاريخ اسلام را به اسم اينكه ما خودمان يك كذائى هستيم ، تاريخ
اسلام را مى خواست از بين ببرد، موفق نشد، همه چيز را اينها مى خواستند از بين
ببرند موفق نشدند. همه چيز را ايـنـها مى خواستند از بين ببرند، اسلام را ضعيفش
كنند و مردم را از آنهائى كه كار براى اسلام مى كردند يا كارشناس اسلام بودند جدا
كنند، به اسم اينكه اينها مرتجع هستند. از اين طرف هم دانشگاهى ها يك دسته فكلى
آنجا نشستند براى خودشان چه مى كنند به ما مى آمـدنـد ايـنـطور تزريق مى كردند كه
اينها يك دسته بى دين و ريش تراش و فكلى ، به شـمـا مـى آمـدنـد از آن طـرف مـى
گـفـتـنـد ايـنـهـا يـك دسـتـه انـگـليـسـى انـد. ايـنـها، همان عـمـال انـگـليـسـى
مـى آمـدنـد مـى گـفـتـنـد ايـنـهـا يـك دسـتـه انـگـليـسـى انـد. ايـنها، همان
عـمال انگليسى مى آمدند مى گفتند آخوندها، اين آخوندها انگليسى اند، انگليسى ها اين
حوزه ها را درست كردند، من خودم با گوشم شنيدم
گفت : انگليسى ها نجف و قم را !!! انگليسى ها !!! درست كردند، مى خواستند وحدت كلمه
اى كه امكان داشت بين اين دو قشر متفكر پيش بيايد، نگذارند.
خـدا خـواسـت كه در يك برهه از زمان ، اين دو قشر با هم شدند، هر دو يك قصد داشتند،
هر دو يك مطلب داشتند.
و حـالا باز همان قضايا مى خواهند پيش بياورند، باز دانشگاهى ها را از مدارس قديمه
جدا كـنـنـد، حزب ها پيش بياورند و گروه هاى فراوان كه همه با هم مختلف باشند و مع
الاسف مـلتـفـت نـيـسـتـيـم ، عـمـق مـسـائل را نـمـى تـوانـيـم درك كـنـيـم كـه در
ظـرف يـك سال كمتر دويست تا گروه در يك مملكت پيدا شد و دويست تا حزب اظهار وجود
كردند، اين يعنى چه ! اين چه بوده ، چيست اينطور مى شود، دويست تا گروه در اينجا
پيدا بشود، هر چه گروه ها هم زيادتر بشود اختلافات زيادتر مى شود.
اصل حزب بازى را به نظر من كه در صدر مشروطيت حزب را در ايران درست كردند، حزب بازى
را براى همين درست كردند كه نگذارند اين ملت با هم آشتى كند. براى اينكه حزب را مـى
ديدند كه اينجا بناى اينها اين است كه وقتى اين حزب شد حزب عدالت و اين حزب شـد
حـزب دموكرات كه درصدر مشروطه بوده ، اينها با هم دشمنند. اين براى آن مى زند، ايـن
بـراى او مى زند، احزاب در خارج اينجور نيستند، اگر نمايش بدهند كه اينجور هستند
بـراى ايـنـكـه كـلاه سـر مـا بـگـذارنـد، اگر نمايش بدهند كه اينها اختلاف دارند،
اختلاف اسـاسـى نـدارنـد، ايـنـهـا كـلاه سـر مـا مـى خـواهـنـد بـگـذارنـد تا ما
اختلاف پيدا بكنيم ، مثل يك بچه اى ما را حساب مى كنند كه يك توپ مى اندازند ميدان
كه سرگرم كنند مردم را.
ما با تمدن مخالف نيستيم با تمدن صادراتى مخالفيم
اگـر شـمـا آقـايـان و هـمـه ملت بخواهند استقلال خودشان را، (و مى خواهند) بخواهند
آزادى خـودشـان را، بـايد اول افكارشان را آزاد كنند، افكار ما الان در قيد و بند
است حالا هم هست انـشـاءالله بـشـود الان يـك نـهـضت ، يك نهضت فكرى هم شد الان ،
لكن بايد اين را تتميم كرد، نهضت شماهائى كه در دانشگاه هستيد و دانشمند هستيد و
متفكر هستيد، اين جوان هاى ما را يك جورى بار بياوريد كه خودشان بفهمند كه خودشان
يك چيزى اند، نگويند كه ما بايد جـور غـرب بـاشـيـم ، شـرقـى بـاشند، اگر از غرب هم
صنعتى مى آيد، ياد بگيرند، اما غـربـى نـشـونـد، يـاد گـرفـتـن مـساءله ، يك چيزى
است و مغز را غربى كردن و از خودش غافل شدن ، مساءله ديگر است .
مـا بـا تـمـدن مـخالف نيستيم با تمدن صادراتى مخالفيم تمدن صادراتى ما را به اين
روز نشانده است .
آزادى صـادراتـى ! آزادى اسـت كـه بچه هاى ما را به فحشاء كشاند و مراكز فساد هر چه
خواست زياد شد به اسم آزادى ، همه مطبوعات ما در خدمت آنها بودند براى اينكه اين
بچه هاى ما را، اين جوان هاى ما را از دانشگاه منصرف كنند و به فحشاء بكشند. در عين
حالى كه دانشگاه باز يك دانشگاه مطبوع نبود، باز همين مقدارش هم دوست نداشتند
ايـنـهـا بـاشـد. ايـنـهـا جوان هاى ما را از آنجائى كه مركز كار است ، براى فعاليت
است ، بـيـرون بـردنـد، بـه مـراكـزى بـردنـد كـه تـنـبـل پـرور اسـت ، تـمـام
مـراكـز فـحـشـاء تنبل پرور است ، آدم را تنبل مى كند.
يـك كـسـى كـه عـادت كـرد كـه شب برود به سينما، آن سينماها، نه سينماهاى آموزنده ،
آن سـيـنـمـاهـائى كه همه اش براى اين بود كه ما را تخدير كند، اين وقتى عادت كرد
به آن مراكز يا به آن مراكز فحشائى كه لابد شنيديد كه در تهران چقدر بوده ، بين
تهران و شـمـيـران چـقـدر بـوده اسـت وقـتـى بـنا شد جوان هاى ما كشيده شدند به
آنجا، يعنى عضو فعاله اى كه بايد يك مملكت را اداره بكند مهمل بشود، هروئين را
اينطور ترويج كردند كه هـمـه قـشـر مـملكت پر از هروئين شده است و شده بود، اين
همچو نبود كه خود به خود شده بـاشـد. اين نقشه بود، وقتى بنا شد يك جوانى كه قدرت
فعاله يك مملكت هست مبتلاى به هـروئيـن بـشـود مـى شـود هـيـچ ، مـهـمـل مـى شـود،
ايـنـهـا مـا را مـهـمـل مـى خـواستند بكنند كه هر چه از ما ببرند و هر بازى سر ما
درآورند ما هيچ نفهميم ، اصـلا فـكـر ايـن نـبـاشـيـم كـه چـرا بـايـد بـشـود، آدم
هـروئيـنى و آدم ترياكى و آدم مثلا دنـبال فحشاء رفتن ، فكرش نمى آيد به اينجا كه
نفت ما را چرا مى برند. كى برد، كى مـى خـورد، بـه فكر اين آيد. آن فقط فكرش اين
است كه چه وقت ، وقت اين است من ترياك بـكـشـم يـا چـه وقت ، وقت اين است بروم در
آن مركز، يا چه وقت ، وقت هروئين است . اصلا فـكـر آن قـضيه نمى آيد و اينها همين
نقشه را داشتند كه جوان هاى ما را از اين افكارى كه بايد با آن افكار ما برسيم به
يك مطلبى ، بازدارند و آن فعاليتى كه بايد جوان ما، طـبـقـه جـوان مـا داشـتـنـد از
دستش بگيرند مهمل بارش بياورند. هر چه بخواهند بكنند و ما حرفش را نزنيم ، لكن خدا
نخواست به دادشان رسيد، خدا نخواست اينطور بشود و در بين راه ، خدا دريافت شما را و
شما حفظ كنيد اين را.
همه مملكت بايد مشغول بشوند براى اصلاح خودشان
جـوان هـاتـان را تـربـيـت كـنـيـد بـه يـك تـربـيـتـى كـه فـعـال بـاشـد، هـمـه
براى اين نباشد كه يك چيرى را بگيرند. آقا اين مصيبت است كه همه دانـشگاه ها زحمت
بكشند براى اينكه هى ميز اشغال كنند، چيست ، كار نيست ، بروند بنشينند آنـجا حقوق
بگيرند، خوب سابق اين بود ديگر، ادارات ما الان هم خراب است . اينطور بود كـه فـرض
كنيد اداره اى كه اين مى شد با صد نفر اداره بشود با پانصد نفر، هزار نفر اداره مـى
شـد. صـد نـفـرش كـار او از مـى آمـد، بـه طـور اهمال هم بازو باقى شان حقوق مى
گرفتند و آنجانشستند تفريح مى كردند. يكدفعه هم در تلويزيون نشان دادند، آن وضع
اداره را نشان داد، يك دفعه ، وضع همين بود، اينها مى خواهند اينطور درست بكنند
دانشگاه را، دانشگاه بايد عالم درست بكند نه ادارى ، ادارى يك مساءله كوچكى است
حالا يك احتياجى هست به او، البته بايد بروند آنجا، اما دانشگاه بايد عـالم درسـت
كـنـد، دانشگاه بايد اشخاصى را درست كند كه مملكت خودش را اداره كند از حيث
عـلمـيـت ، اداره كـنـد از حـيـث فـرهـنـگ ، نـه ايـنـكـه غـايـت آمـال ايـن
بـاشـد، يـك چـيـزى دسـتـش بـيـايـد بـرود در يـك اداره اى بـنـشـيـنـد مهمل ، كار
هم بود، خوب ، اما كار نيست توى ادارات ، يك اداره كه
نمى تواند اينهمه جمعيت را بپذيرد، جز اين است كه آنجا بودجه مملكت را بيخودى صرف
بـكـنـنـد، خـودشـان هـم مـهـمـل بـار بـيـايـنـد. يـك قـوه فـعـاله مهمل بار مى
آيد و بودجه مملكت را از بين مى برد. اينها بايد اصلاح بشود. من ، آخر عمر مـن اسـت
امـا شـمـا جـوانـيـد، اصـلاح كـنـيـد ايـنـهـا را، اصـلاح كـنـيـد اينها را اگر
بخواهيد مـسـتـقـل بـاشـيـد، ايـن چـيـزهـا را درصـدد بـرآئيـد اصـلاحـش بـكـنـيـد.
هـمـه مـمـلكـت بـايـد مشغول بشوند براى اصلاح خودشان ، اول اصلاح آدم ها بكنند كه
مقدم بر همه چيز است ، دانشگاه ها را مركز تربيت قرار دهيد علاوه بر دانش ، تربيت
لازم است ، اگر يك دانشمندى تـربـيـت نـداشـتـه بـاشـد مـضـر است . خيانت مى كند و
آن كسى كه با علم خيانت بكند، با دانـشـمـنـدى خـيـانـت بكند خطرش بيشتر از ساير
مردم هست . دانشگاهى ها را تربيت بكنيد، دانـشـگـاهـى هـا تـربـيـت بـكـنـنـد، ايـن
دانـش آمـوزان را، ايـنـهـا قابل تربيتند، اگر تربيتشان كرديد درست و حسابى ، مى
توانند اداره كنند، شما بعدها بـايـد ايـن مـمـلكـت را بـا ايـن جـوان هـا اداره
بـكـنـيـد. بـخـواهـيـد مـسـتـقـل بـاشـيـد و انـشـاءالله هـمه خواهيد آزاد باشيد و
همه مى خواهيد. بايد شماهائى كه اهـل دانـشـگـاه و تـربـيـت اهـل تعليم هستيد، جوان
ها را تربيت كنيد و تعليم ، همراه تعليم تـربـيـت بـاشد. خداوند انشاءالله همه تان
را حفظ كند، همه موفق باشيد مويد باشيد. من تـاآنـقـدر كـه هـسـتم خدمت مى كنم به
شما، آنقدر كه مى توانم ، البته من كه نمى توانم خدمت صحيح بكنم آنقدر كه مى توانم
مى كنم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 15/10/58
مصاحبه خبرنگار مجله تايم با امام خمينى
سـؤ ال : احـسـاسـات ضد امريكائى در ايران وسيع است ، امريكائيان هم به نوبت خود از
ايران عصبانى هستند، دورنماى روابط دو جانبه را پس از قطعنامه شوراى امنيت چگونه مى
بينيد؟
جـواب : احـسـاسـات ايـرانـيـان عـليـه مـلت امـريـكـا نـبـوده ، بـلكـه دولت
آمـريـكـاسـت . ما سـال هـا از بـى عدالتى فرياد مى زديم و از اختناق شكايت داشتيم
. اما امريكا شاه را بر تخت نشاند يعنى در 1941 متفقين او را به جاى رضاخان كه نوكر
انگليس بود نشاندند و دولت امريكا در برابر مخالفت مردم ايران پيوسته از او حمايت
كرد. شاه همه منابع ما را غـارت كـرد، شـرف مـلى مـا، سـرمـايـه هـاى مـا،
استعدادهاى جوانان ما را بر باد داد، بدين تـرتـيـب ايرانيان نمى توانند نظر خوبى
به دولت امريكا داشته باشند و اخيرا ملت ما بـه ايـن نـتـيـجـه رسـيـد كه دولت
كارتر، به اصطلاح سفارتخانه خود را به صورت پـايـگـاهـى بـراى جـاسـوسـى و تـوطئه
عليه ايران درآورده است . جاسوسان تحت عنوان مـاءمـوران سـفـارت فـعاليت مى كردند و
اكنون كه ملت ما اين حقيقت را دريافته ، امريكا را دشـمـن شـمـاره يـك خـود مـى
شناسد. به عقيده ما، ملت امريكا به خاطر رفتار دولتشان در ايران ، به هيچ وجه قابل
سرزنش نيستند. اگر امريكا بخواهد از طريق دخالت نظامى يا مـحـاصـره اقـتـصـادى و
يـا شـيـوه هـاى ارعـاب ، مـا را از عدالت محروم كند، هرگز بحران حل نشده و در
انديشه مردم باقى خواهد ماند. مردم امريكا نبايد بگذارند كارتر چنين شيوه اى را
ادامـه دهـد، در غـيـر ايـنـصـورت ملت ما متدرجا تصور خواهد كرد كه مردم امريكا هم
در سوءنيت كارتر نسبت به ايران سهيمند. راه ديگرى كه در برابر دولت امريكا وجود
دارد ايـن اسـت كـه بـه اقـدامـات نـاصـوابـى كـه در ايـران كرده اعتراف كند. از
ديدگاه ما راه حـل بـحـران ، تـحـويـل شـاه مخلوع به ايران و اقداماتى براى جبران
ضايعاتى است كه ديـكـتـاتـورى او بـر مـلت وارد آورده اسـت . البته ضايعاتى جبران
ناپذير هم وجود دارد مـنـجـمـله شـهـادت صد هزار نفر در مبارزه عليه شاه ، نيرو و
استعدادهاى انسانى كه در راه سرنگونى او به كار گرفته شد قابل اعاده نيست ، اما ما
انتظار پس دادن ثروت هائى را داريـم كـه از ايـن مـلت غـارت كرده است . در صورتى كه
ملت ايران قانع شود كه رئيس جـمـهـور شـايـسـتـه اى بـه جـاى كـارتـر مـايـل بـه
انـجـام عمل ناروا عليه ما نيست ، مى تواند رفتارى عادى با امريكا داشته باشد، آن
نوع روابطى كه ما با ديگر كشورها داريم .
سوال : اينكه بيشتر كشورهاى عالم گروگان گيرى را محكوم كرده اند، ترديدى در شما در
مورد موضعتان پديد نمى آورد؟
جـواب : بـيـشـتـر كـشورهائى كه اين كار را كرده اند، زير فشار امريكا بوده است .
ما مى خواهيم به همه دنيا نشان دهيم كه قدرت هاى فائقه را هم مى توان به نيروى
ايمان شكست داد. مـا در بـرابـر دولت امـريـكـا بـا هـمـه قـدرتـش مـقاومت مى كنيم
و از هيچ قدرتى نمى ترسيم .
سؤ ال : آيا مى دانيد كه شما ايران را منزوى كرده ايد؟ حتى ملت هاى اسلامى هم
گروگان گـيـرى را مـحـكـوم كـرده انـد. شـمـا امـريكا را از ايران بيرون كرده ايد
ولى چه كسى مى تواند شما را از فشار شوروى رها سازد؟
جـواب : مـا امريكا را بيرون كرديم كه دولتى اسلام به وجود آوريم ، نه اينكه شوروى
را جـانشين آن كنيم . شعارهاى ملت ما اين حقيقت را جلوه گر مى سازد. ما مرتبا گفته
ايم نه غـرب و نـه شـرق . اگـر روزى شوروى به ما فشار آورد، با همان نيروئى با آن
مقابله خواهيم كرد كه به ما امكان بيرون راندن امريكا را داد يعنى نيروى ايمان .
سـؤ ال : شـمـا بـايـد قـبـول كـنـيـد كـه امـريـكـا هـرگـز شـاه را تـحـويل ملت
ايران نخواهد داد. اگر ترديدى داريد، معلوم است كه امريكا را نشناخته ايد. اگر
سازمان ملل حاضر به تحقيق در شكايات شما شود، گروگان ها را آزاد خواهيد كرد؟ در
عـيـن حـال آيـا هـمـه ديـكـتـاتـورى هـاى عـالم بـايـد مـورد تـحـقـيـق سـازمـان
ملل قرار گيرند؟
جواب : ما امريكا را خوب مى شناسيم و مى دانيم كه مى توانيم در برابرش مقاومت كرده
و از شرفمان دفاع كنيم . مانشان داده ايم كه در برابر بيعدالتى بزرگ او كه پناه
دادن شاه است مى توانيم مقاومت كنيم . ما بايد بر آمريكا غلبه كنيم و او را در همه
منطقه شكست دهـيـم . خـروج شـاه از امـريـكا معما را حل نمى كند. يك سازمان بين
المللى بايد تلاش هاى جـدى را صـورت دهـد تـا امـريكا را وادار به تحويل شاه خائن
به ايران كند. اين سازمان بايد ثروتى را كه شاه غارت كرده ، به صاحبان اصليش كه ملت
ايرانند، برگرداند. چنين سازمانى همچنين بايد همه ديكتاتورها را محاكمه كند. ما
تسليم بى عدالتى نخواهيم شد و با ستمكاران كنار نخواهيم آمد.
سؤ ال : اگر بحران گروگان ها حل شود، آيا پيش بينى عادى شدن روابط نظير از سر گرفتن
خريد اسلحه و معاملات تجارتى را از آمريكا مى كنيد؟
جـواب : مـا بـا هـر نـوع مـعـامـله اى كـه مـصالح مسلمين را آسيب رساند مخالفيم .
پيوندهاى تـجـارتـى و ديـگـر مـبـادلات ، مـادام كـه بـه مـصـلحـت مـلت مـا بـاشـد
بـراى مـا مـورد قبول است . در عين حال دولت مسؤ ول امضاى چنان موافقت نامه هائى
است نه من .
سـؤ ال : اقـتـصـاد ايـران زنـده نـشـده ، فـقـيـران جـنـوب تـهـران مـثـل گـذشـتـه
اند، نيروهاى مسلح احتمالا نمى توانند از ايران در برابر حمله دفاع كنند، فـعـاليـت
سياسى عادى به چشم نمى خورد، با توجه به اين خصوصيات نبايد بگويم كه انقلاب موفق
نشده است ؟
جـواب : مـمـكـن اسـت هـمـه ايـن مـشاهدات درست باشد اما انقلاب موفق بوده است ،
حتى اركان انـقـلاب مـحـكـم تر شده است . اين حقيقتى است كه ملت ما به انقلاب عادت
كرده اند و امروز هـمـه انقلابى و آماده شهادت هستند. من جدا اعلام مى كنم كه
ماتوانيم به آسانى در برابر تـجـاوز آمـريـكـا بايستيم . امريكا ممكن است ما را
شكست دهد ولى نه انقلاب ما را و به همين دليـل اسـت كـه مـن بـه پـيـروزى خـودمـان
اطمينان دارم . دولت امريكا مفهوم شهادت را نمى فـهـمـد. مـا بـا چـنـيـن روحـيـه
اى اسـت كـه هـمـه مـشـكـلات ايـران را حل مى كنيم . به شعارهاى مردم نگاه كنيد كه
مى گويند، (كارتر نمى داند منطق شهادت
چـيـسـت ). بـايـد بـه شـمـا بـگويم كه
ضايعاتى كه با آن روبرو هستيم زائيده پنجاه سـال خـيـانـت خـانـدان پـهـلوى اسـت و
حـداقـل بـيـسـت سـال تـرمـيـم آن طـول مـى كـشـد. آزادى و جـمـهـورى اسـلامـى
بـرقـرار شـده امـا استقلال كامل نيازمند قطع وابستگى به شرق و غرب است و آن هم
هدفى است كه ما به آن خواهيم رسيد.
سـؤ ال : پاره اى اوقات شما با صدور اعلاميه هائى به مردم مى گوئيد چه كار بكنند و
در عـيـن حـال وقـتـى كه مى خواهيد از مسووليت اجتناب كنيد مى گوئيد من نمى توانم
كارى بكنم ، اين در اختيار مردم يا دانشجويان است ؟
جـواب : اين حقيقتى است كه من هم مثل ديگران نظرم را ابراز كرده و در مورد آنچه كه
بايد انـجـام شـود اظـهـار نظر مى كنم اما شما نبايد ترديدى داشته باشيد كه گروگان
ها در دست دانشجويانند.
سؤ ال : آيا هرگز در مورد چيزى اشتباه كرده ايد؟
جـواب : فقط محمد رسول الله و ديگر پيامبران و ائمه اشتباه نمى كردند، هر كس ديگرى
اشتباه مى كند.
تاريخ : 15/10/58
بيانات امام خمينى در ديدار با نمايندگان ارامنه ايران
كارشكنى مستكبرين و سلاطين جور در تحقق مكاتب الهى !!!
توحيدى
بسم الله الرحمن الرحيم
مـكـتـب هـاى الهـى !!! تـوحـيـدى از اولى كـه در بـيـن بـشر بوده است مع الاسف به
واسطه كـارشـكنى هاى مستكبرين ، آنطور كه بايد پياده نشده است . بخصوص مذهب حضرت
عيسى سلام الله عليه كه به دست يك طايفه هائى افتاده است ، يك تحريف هائى شده است و
يك چيزهائى كه سزاوار حضرت مسيح نيست ذكر شده است و بدتر از او سلاطينى كه خودشان
را به مذهب مسيح بسته اند و مسيحى نبوده اند، مانع شدند از اينكه تعليمات حضرت مسيح
تحقق پيدا بكند. اگر تعليمات انبياء حضرت مسيح در مسيحيين ، حضرت موسى در كليميين ،
حـضـرت رسـول اكرم (ص ) در مسلمين ، آنطورى كه آنها مى خواستند تحقق پيدا مى كرد،
ايـن گـرفـتـارى هـائى كـه الان بـراى همه بشر در همه جا هست پيش نمى آمد. الان شما
مى بـيـنـيد كه دولت هاى بزرگ با اسم مسيحيت ، با اسم انتساب به مكتب حضرت مسيح
سلام الله عـليـه چـه جـنايت ها در عالم مى كنند، چنانچه سران ممالك اسلامى هم با
اينكه مسلمان هستند و با اسم اسلام بلكه چه جناياتى كه نمى كنند. شما ديديد كه
محمدرضا در اينجا اظـهـار اسـلامـيـت مـى كـرد و قـرآن طبع مى كرد و اظهار تعهد به
اسلام مى كرد، معذلك با اسـلام آنـطـور كه همه ديديد. و امثال كارتر هم ، نظير او
در مسيحيت مى رود دعا مى خواند، در كـليـسـا مـى رود وادار مـى كند كه دعا بخوانند،
لكن برخلاف تعليمات حضرت مسيح ، آنـهـمـه ظـلم ، آنـهـمـه جـنـايـت در دنـيـا مـى
كـنـد. مـذهـب هـا از اول گرفتار اين طاغوت ها بودند.