پرهيز از معاصى در روايات
گريز عارف از گناهان ، يكى از اصولى ترين برنامه هاى زندگى اوست ، براى عارف مصيبتى
بزرگ تر از آلوده شدن به گناه نيست . تنفّر قلبى و عملى عارف از گناه تنفّرى شديد
است .
يكى از مهمترين پايه هاى اسلام اجتناب و دورى از گناه است ، آن قدر كه اسلام بر
دورى از گناه پافشارى دارد اصرار بر عبادت ندارد . تازه اگر در آيين عزيز الهى دقت
كنيم ، مى بينيم كه بزرگترين عبادت و پر ارزش ترين خط بندگى ، دورى جستن از معاصى
است . در روايات تقوا و خوددارى از گناه به عنوان افضل عبادات و پر پاداش ترين
بندگى ها به حساب آمده است .
عارف به اثر وضعى گناه در دنيا و عقوبت سخت آن در آخرت واقف است . براساس اين آگاهى
كسب خوف كرده و خوف در وجود او ، بهترين عامل وشديدترين علّت براى گريز از گناه
است . اينك به رواياتى در اين باب توجه كنيد :
آثار شوم گناه
1 ـ عَنْ أَبي جَعْفَر (عليه السلام) قالَ : إِنَّ الْعَبْدَ يَسْأَلُ اللهَ
الْحاجَةَ فَيَكُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضاءُها إِلى
أَجَل قَريب أَوْ إِلى وَقْت بَطيئى فَيَذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْباً فَيَقُولُ اللهُ
تَبارَكَ وَتَعالى : لِلْمَلَكِ لانَقْضِ حاجَتَهُ وَأَحْرِمْهُ إِيّاها فَإِنَّهُ
تَعَرَّضَ لِسُخْطي وَاسْتَوْجَبَ الْحِرْمانَ مِنّي .
« امام باقر (عليه السلام) فرمود : بنده از خدا حاجتى مى خواهد كه اقتضا دارد دير
يا زود برآورده شود سپس آن بنده دچار گناهى مى شود ، و خداى تبارك و تعالى به فرشته
مأمور برآوردن حاجت مى فرمايد : حاجتش را اجابت مكن و او را از آن محروم دار ، زيرا
خود را در معرض خشم من قرار داد ، و سزاوار محروميّت شد » .
2 ـ عَنْ أَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : إِنَّ الْرَجُلَ يُذْنِبُ
الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ صَلاةَ اللَّيْلِ وَإِنَّ الْعَمَلَ السَيِّئَ أَسْرَعُ في
صاحِبِهِ مِنَ السِّكِّينَ في اللّحْمِ .
« امام ششم فرمود : انسان گناه مى كند ، از نماز شب با آن همه خصوصيّت و آثار
دنيايى و آخرتى محروم مى گردد و به حق كه اثر گناه در گنه كار از اثر كارد در گوشت
سريعتر است » .
3 ـ قالَ أَميرُالْمُؤْمِنينَ (عليه السلام) : لا وَجَعَ أَوْجَعُ لِلْقُلُوبِ
مِنَ الذُّنُوبِ ، وَلا خَوْفَ أَشَدُّ مِنَ الْمَوْتِ ، وَكَفى بِما سَلَفَ
تَفَكُّراً وَكَفى بِالْمَوْتِ واعِظ .
« اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود : دردى براى قلوب ، دردناكتر از گناهان نيست ،
و ترسى سخت تر از ترس براى مرگ نيست ، و گذشته براى عبرت گرفتن كافى است ، و مرگ
براى اندرز دادن بس است » .
4 ـ عَن أَبي الْحَسَنِ (عليه السلام) : إِنَّ للهِ عَزَّوَجَلَّ في كُلّ يَوْم
وَلَيْلَة مُنادِياً يُنادي : مَهْلاً مَهْلاً عِبادَ اللهِ عَنْ مَعاصي اللهِ ،
فَلَوْ لا بَهائِمُ رُتَّعٌ ، وَصِبْيَةٌ رُضِّعُ ، وَشُيُوخٌ رُكَّعٌ لَصُبَّ
عَلَيْكُمُ الْعَذابُ صَبّاً ، تُرَضُّونَ بِهِ رَضّ .
« حضرت رضا (عليه السلام) فرمود : خداوند يك منادى دارد ، يك شب و روز فرياد
مى زند : اى بندگان خدا از حركت به سوى نافرمانيها بايستيد ، بايستيد ، كه اگر
چهارپايان چرنده و كودكان شيرخوار ، و پيران ركوع كننده نبودند ، عذابى بر شما فرو
مى ريخت كه نرم و كوبيده شويد » .
5 ـ عَنْ نُعْمانِ الرّازي قال : سَمِعْتُ أَبا عَبْدِاللهِ (عليه السلام)
يَقُولُ : مَنْ زَنى خَرَجَ مِنَ الاِْيمانِ وَمَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ خَرَجَ مَنَ
الاِْيمانِ ، وَمَنْ أَفْطَرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضانِ مُتَعَمِّداً خَرَجَ
مِنَ الإِيمانِ .
« نعمان رازى مى گويد : از حضرت صادق شنيدم كه فرمود : كسى كه زنا كند و آن كس كه
شراب بنوشد ، و شخصى كه يك روز از ماه رمضان را عمداً بخورد از ايمان خارج شده
است » .
عَنْ عُبَيْدَةِ بنِ زُرارة قالَ : سَأَلْتُ أَبا عَبْدِاللهِ عَنِ
الْكَبائِرِ : فَقالَ هُنَّ في كِتابِ عَلى سَبْعٌ : الْكُفْرُ بِاللهِ ، وَقَتْلُ
النَّفْسِ ، وَعُقُوقُ الْوالِدَيْنِ ، وَأَكْلُ الرِّبا بَعْدَ الْبَيِّنَةِ
وَأَكْلُ مالِ الْيَتيمِ ظُلماً ، وَالْفِرارُ مِنَ الزَّحْفِ ، وَالْتَّعَرُّبُ
بَعْدَ الْهِجْرَةِ ، قالَ : فَقُلْتُ : فَهذا أَكْبَرُ الْمَعاصي ; قالَ نَعَمْ
قُلْتُ : فَأَكْلُ درهَم مِن مالِ الْيَتيمِ ظُلْماً أَكْبَرُ أَمْ تَرْكُ
الصَّلاةِ قالَ تَرْكُ الصَّلاةِ قُلْتُ : فَما عَدَدْتَ تَرْكَ الصَّلاةِ في
الْكَبائِرِ فَقالَ أَيُّ شَيء أَوَّلُ ما قُلْتُ لَكَ قالَ : قُلْتُ الْكُفْرُ
قالَ : فَإِنَّ تارِكَ الصَّلاةِ كافِرٌ يَعْني مِنْ غَيْرِ عِلَّة .
« عبيدة بن زرارة مى گويد : از حضرت صادق درباره ى گناهان كبيره پرسيدم ، فرمود :
در كتاب على (عليه السلام) هفت گناه از گناهان كبيره است :
1 ـ كفر به خدا ،
2 ـ آدم كشى ،
3 ـ عدم رعايت حقوق پدر و مادر ،
4 ـ خوردن ربا بعد از دانستن ،
5 ـ خوردن مال يتيم بناحق ،
6 ـ فرار از جهاد ،
7 ـ ايمان بعد از اسلام . عرضه داشتم : اينها بزرگترين گناهانند ؟ فرمود : آرى ،
گفتم : گناه يك درهم خوردن مال يتيم به ناحق بزرگتر است يا ترك نماز ، فرمود : ترك
نماز ، عرضه داشتم : شما كه ترك نماز را از كبائر نشمردى ، فرمود : اوّلين چيزى كه
گفتم چه بود ؟ عرض كردم : كفر ، فرمود : تارك نماز كافر است ، البته بدون علّت
و عذر » .
عقيده مرحوم علاّمه ى مجلسى بر آن است كه جمله «بدون عذر و علّت» يا كلام مرحوم
كلينى است يا يكى از روايت كنندگان .
گناهان كبيره از نظر بزرگان
مرحوم مجلسى از قول شيخ بهائى در تعريف گناهان كبيره اين اقوال را ذكر مى كند :
1 ـ هر گناهى كه خداوند در قرآن مجيد انسان را به خاطر آن به عذاب تهديد كرده است .
2 ـ هر معصيتى كه شارع برايش حدّى معين كرده و در قرآن نسبت به آن تهديد آمده است .
3 ـ هر گناهى كه ارتكاب آن دلالت بر بى اعتنايى به دين داشته باشد .
4 ـ هر گناهى كه حرمتش به دليل قاطعى ثابت شده باشد .
5 ـ هر معصيتى كه در كتاب و سنّت به شدّت مورد تهديد قرار گرفته باشد .
6 ـ ابن مسعود مى گويد : گناهان از اوّل سوره نساء تا آيه شريفه «اِنْ
تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ» كبيره است .
7 ـ هر گناهى كبيره است ، زيرا هر معصيتى مخالفت خداست و كوچك و بزرگى آنها نسبت به
بالا و پايين است : مثلاً بوسيدن زن نامحرم نسبت به زنا صغيره و نسبت به نظر كردن
به او كبيره است .
سپس علاّمه ى بزرگ ، خدمتگزار بى نظير مرحوم مجلسى مى گويد : گويا نظر كسى كه همه
گناهان را كبيره دانسته اين است كه گناه را نبايد كوچك و ناچيز شمرد ; چنانچه در
اخبار بسيارى آمده است كه گناه را كوچك نشماريد ; زيرا نافرمانى شخص بزرگ ، بزرگ
است و مخالفت با پروردگار جليل سنگين ; ولى اين موضوع منافات ندارد كه برخى از
گناهان نسبت به خود بزرگتر از برخى ديگر باشد و به صغائر و كبائر تقسيم گردد ، كه
اگر از كبائر كناره گيرى شود صغائر آنها آمرزيده گردد ، و ارتكاب كبيره و اصرار بر
صغيره با عدالت منافات دارد . امّا راجع به شماره ى گناهان كبيره ، برخى آنها را
هفت عدد دانسته اند : 1 ـ شرك به خدا 2 ـ آدم كشى 3 ـ تهمت زنا زدن به زن پاكدامن 4
ـ خوردن مال يتيم 5 ـ زنا 6 ـ فرار از جنگ 7 ـ عقوق والدين .
و عدّه اى 13 گناه ديگر را به آن اضافه كرده اند : 1 ـ لواط 2 ـ جادوگرى
3 ـ رباخوارى 4 ـ غيبت 5 ـ سوگند دروغ 6 ـ شهادت ناحق 7 ـ ميخوارى
8 ـ بى احترامى به كعبه 9 ـ دزدى 10 ـ پيمان شكنى 11 ـ تعرّب بعد از هجرت 12 ـ
نوميدى از رحمت خدا 13 ـ ايمنى از مكر پروردگار .
و بعضى ديگر از علما و بيداران راه حق ، 14 گناه ديگر بر گناهان بالا افزوده اند :
1 ـ خوردن مردار 2 ـ خوردن خون 3 ـ خوردن گوشت خوك 4 ـ خوردن قربانى براى غير خدا
5 ـ خوردن هر حرامى مانند رشوه تحت عنوان سُحْت 6 ـ قماربازى 7 ـ كم فروشى 8 ـ كمك
به ظالم 9 ـ حبس حق مردم بدون دست تنگى 10 ـ اسراف 11 ـ تبذير 12 ـ خيانت 13 ـ
اشتغال به كارهاى بيهوده 14 ـ اصرار ورزيدن بر گناهان صغيره .
مجلسى سپس مى گويد : براى هيچ يك از اين اقوال و تعريف و شماره ى گناهان ، دليل
مطمئنى نيست و شايد پنهان بودن كبيره يا عدد آن از طرف خدا مصلحتى باشد ، چنانكه در
نهان بودن شب قدر و صلاة وُسْطى مصلحت است !
برخى از بيداران مى گويند : مصلحت پنهان بودن عدد كبيره ، يا خود كبيره در آن است
كه انسان در تمام لحظات از هر گناهى خوددارى كند ; مبادا كه آن گناه كبيره باشد
و اتّفاقاً در همان وقت انسان مورد خشم و غضب حق و سخط حضرت حق قرار بگيرد و توبه
برايش مشكل شود . چون در روايات آمده است : از هر گناهى بپرهيزيد ; مبادا كه هنگام
ارتكاب گناهى ناگهان مورد سخط قرار گيريد ، و از هيچ عبادتى روى مگردانيد كه رحمت
او در عبادات پنهان است و ممكن است عبادتى باشد كه رحمت حق را به سوى شما جلب كند
و شما نسبت به آن غافل باشيد .
6 ـ عَنْ أَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : قالَ النَّبِيُّ (صلى الله عليه
وآله) : أَرْكانُ الْكُفْرِ أَرْبَعَةٌ : الرَّغْبَةُ وَالرَّهْبَةُ وَالسَّخَطُ
وَالْغَضَبُ .
« امام ششم از رسول اسلام نقل مى كند كه : پايه هاى كفر چهار چيز است :
1 ـ دلبستگى به دنيا و شهوات نفسانى ، 2 ـ ترس از دست رفتن دنيا و ترس از پرداخت
جهاد و زكات ، 3 ـ ناخرسندى از فعل خدا نسبت به خود از تقسيم روزى و قضا و قدر ، 4
ـ خشم » .
7 ـ عَنْ أَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله
عليه وآله) : إِنَّ أَوَّلَ مَا عُصِيَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ سِتّ : حُبُّ
الدُّنْيا ، وَحُبُّ الرِئاسَةِ ، وَحُبُّ الطَّعامِ ، وَحُبُّ النَّوْمِ ، وَحُبُّ
الرَّاحَةِ ، وَحُبُّ النِّساءِ .
« امام ششم از رسول خدا نقل مى كند : سرآغاز نافرمانى از خدا شش چيز است : دوستى
دنيا ، رياست ، خوراك ، استراحت و دوستى ( بى مورد ) » .
زشتى اين شش برنامه ، در روايت ،در صورت افراط و گرايش بيش از حدّ به آن موارد است
به عبارت ديگر ، اسلام نه افراط را مى پسندد و نه تفريط را ; بلكه اعتدال از
مهمترين ويژه گى هاى اين دين الهى است كه حتى در مورد عبادات نيز مورد سفارش قرار
گرفته است .
8 ـ عَنْ أَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله
عليه وآله) مِنْ عَلاماتِ الشِّقاءِ جُمُودُ الْعَيْنِ القَلْبِ وَشِدَّةُ
الْحِرْصِ في طَلَبِ الدُّنْيا ( الرِّزق ) وَالإِصْرارِ عَلَى الذَّنْبِ .
« امام ششم از نبى اكرم نقل مى كند كه : از نشانه هاى بدبختى خشك چشمى و سخت دلى ،
و حرص زياد در طلب دنيا و اصرار به گناه است » .
9 ـ عَنْ أَبي عَبْداللهِ (عليه السلام) قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله
عليه وآله) : ثَلاثٌ مِنْ كُنَّ فيهِ كانَ مُنافِقاً وَإِنْ صامَ وَصَلّى وَزَعَمَ
أَنَّهُ مُسْلِمٌ : مَنْ إِذَا ائْتُمِنَ خانَ وَإِذا حَدَّثَ كَذِبَ وَإِذا وَعَدَ
خَلَفَ ، إِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ في كِتابِهِ : ( اِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ
الْخائِنينَ ) وَقالَ : ( أَنَّ لَعْنَةَ اللهِ عَلَيْهِ اِنْ كانَ مِنَ
الْكاذِبينَ ) وفي قَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ ( وَاذْكُرْ في الْكِتابِ اِسْماعيلَ
إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَكانَ رَسُولاً نَبِيّاً ) .
« امام صادق (عليه السلام) از نبى اكرم نقل مى كند كه : سه صفت است كه در هركه باشد
منافق است اگرچه اهل نماز و روزه باشد و خود را مسلمان بداند : كسى كه در امانت
خيانت كند ، در سخن گفتن دروغ بگويد و هرگاه وعده دهد خلف وعده كند . خداوند در
كتابش فرموده : خدا خيانتكاران را دوست ندارد و لعنت خدا بر او اگر از دروغگويان
باشد و فرموده اسماعيل را در كتاب ياد كن همانا او درست وعده و رسول و پيامبر
بود » .
آنچه ذكر شد نمونه اى است از ويژه گى هاى عارفان خائفِ از مقام حق ، و بيم داران از
عذاب فردا . آن كس كه براى شناخت محرّمات اقدام نكند ، و آن كس كه محرّمات را
مى شناسد و از آن پروا نمى كند امتيازى گريز ندارد از مسلمانى ندارد ، و آن كه از
گنهكار و گناه پرهيز دارد و چون گوسپندى كه از گرگ مى گريزد از عاصيان عامد
و گنهكاران معاند مى گريزد عارفى است كه خوف در دل او جايگزين شده است ، فرار
و گريزش از گناه و اهل گناه ، دليل بر خوف اوست اين است معناى قول حضرت صادق امام
به حق ناطق كه فرمود :(فَدَليلُ الْخَوْفِ الْهَرَبُ ).
وَدَليلُ الرَجاءَ الطَّلَبُ
همان طور كه در جمله ى قبل ، امام جعفر بن محمّد الصادق (عليه السلام)فرمودند :
دليل بر اينكه انسان داراى خوف است گريز اوست از هرچه كه مولا از آن تنفّر دارد ،
در اين جمله براى مسئله اميد دليل آورده و مى فرمايد : هركسى ، نمى تواند ادّعا كند
دارنده ى اميد است ، اميد سرمايه ى كمى نيست ، اميد واقعيّت بزرگى است ، اميد يكى
از مهمترين علل رشد و حركت انسان است . دليل بودن اميد در دل اميدوار حالت طلب
اوست . طلب كرَن آنچه مولا به آن علاقه دارد . مولا همه ى نيكان عالم را كه در قرآن
ستوده دوست دارد ، و علائمى براى پاكان بيان مى دارد ، تا پاكان به وسيله ى آن
نشانه ها در هر دوره اى براى هر طلب حقيقتى ، قابل شناخت باشد . پس بايد به دنبال
پاكان و نيكان برخاست و ارتباط با آنان را در رأس طلب ها و خواسته ها قرار داد
و اين خواسته را به سرعت و با شدّت جامه ى عمل پوشاند . مگر نه اين است كه قرآن
مجيد به عنوان امر ، از انسان مى خواهد تنها با صادقان عالم نشست و برخاست كند:
( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَكُونُوا مَعَ
الصَّادِقِينَ ) .
« اى اهل ايمان خويشتن دارى از گناه را به خاطر خدا پيشه كنيد و با راستان همراه
و همنشين گرديد » .
مولا طلب آمرزش و مغفرت را دوست دارد ، پس بايد يكى از خواسته هاى مهم انسان طلب
بخشش و عفو باشد ، تحقّق بخشيدن به اين خواسته ، فقط در سايه بازگشت و توبه ميسّر
است .
مولا تمام عبادات و روشهاى صحيح بندگى را دوست دارد ، پس بايد براى به دست آوردن
بندگى اقدام كرد و كاسه از شراب طهور و حيات بخش عبوديّت را سر كشيد .
مولا به تمام برنامه هاى خير كه در قرآن و روايات معرّفى شده اند ، عشق مىورزد ; پس
بايد به طلب كليّه ى برنامه هاى خير برخاست و براى انجام خيرات خود را به آب و آتش
زد .
انسانى كه به اين امور بى تفاوت است ، يا اين برنامه ها جزء خواسته هاى او نيست ،
نمى تواند ادّعاى اميد كند . اميد مخصوص كسانى است كه در مزرعه ى دنيا به پاشيدن
بذر نيكى و عبادت اقدام كرده اند و به هر كار خيرى آراسته شده اند و به اميد برداشت
محصول در اين دنيا و آن جهان ، زندگى مى كنند . اين اميد پس از آن همه طلب
و خواسته ، اميد صحيحى است و بلكه اصل اميد است . طلب و خواسته واقعى زاييده اين
اميد است . قرآن مى فرمايد:
( فَمَن كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً ) .
« كسى كه اميد به لقاء پروردگار دارد بايد براى برنامه هاى شايسته و اعمال صالحه
اقدام كند » .
بيا تا دست از اين عالم بداريم *** بيا تا پاى دل از گل برآريم
بيا تا بردبارى پيشه سازيم *** بيا تا تخم نيكويى بكاريم
بيا تا همچو مردان ره حق *** سراندازى كنيم و سر نخاريم
به ذكر معرّفى چهره هاى پاكى كه لازم است انسان در تمام طول عمر با آنان همراه
باشد ، مى پردازيم زيرا همراهى با آنان پر منفت ترين تأثير را در همه ى حيات آدمى
دارد . پس از آن به معرّفى پاره اى از برنامه هايى كه بايد انسان در طلب آنها باشد
تا آن برنامه ها را به دست آورد ، خواهيم پرداخت .
آيه اول : چهره هاى پاك در قرآن
( لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ
وَلكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَومِ الآخِرِ وَالْمَلاَئِكَةِ
وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوي الْقُرْبَى
وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ الْسَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي
الرِّقابِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ
إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ
أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوْا وَأُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ )
« نيكى روى گرداندن به جانب مشرق و مغرب نيست ، نيك كسى است كه ايمان به خدا و روز
جزاء و ملائكه و قرآن و انبيا دارد ، و از مال خود در راه عشق به خدا به خويشاوندان
مستحق ، و يتيمان ، و افتادگان ، و از راه ماندگان و محتاجان سؤال كننده ، و خلاص
كردن گرفتاران پرداخت مى كند ، نماز را بپا داشته و زكاة مى دهد ، به هنگام پيمان
بستن به پيمانشان وفا مى كنند و به وقت ندارى و رنجورى و شدت و زمان جنگ صبر پيشه
مى كنند ، اينان در مسئله ايمان و انسانيّت راست گفتند و اينان خويشتن دارانند » .
در اين آيه دقت كنيد ، خداى بزرگ براى معرّفى و شناساندن نيكان روزگار پانزده خصيصه
و ويژه گى بيان مى دارد ، چنانچه اين موارد عالى در وجود كسى پيدا شد ، يا آراسته
به اين واقعيّات شد ، انسان بايد در طلب دوستى با او جديّت كند و خود را با چنين
منبع لطفى پيوند زده و از درخت پر ثمر وجود او همان سود را ببرد كه خود او برده
است ، آرى ! اميدوار ، به چه چيزى اميد دارد ، اگر اميد به مواد مادى عالم است ;
و طلب تنها در آن مسير است ، كه اين اميد را همه ى حيوانات و كليّه جانوران دارند .
انسان بايد غير از اميدهاى مادّى به بهترين اميدهاى معنوى هم وصل گردد و از پس آن
بهترين خواسته را پيدا كرده و سپس به آن خواسته ها جامه ى عمل بپوشاند . اين ميسّر
نيست مگر با چنگ زدن به دامن اوليا و اتّصال به ذيل عنايت پاكان و نيكان .
آيه دوّم : پرهيزكاران
( وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ *
لَهُم مَا يَشَاؤُنَ عِندَ رَبِّهِمْ ذلِكَ جَزَاءُ الْمُـحْسِنِينَ * لِيُكَفِّرَ
اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا وَيَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ
الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ ) .
« آن كه راستى و صدق آورد ، و به تصديق و قبول و پذيرش آن برخاست گروه
پرهيزكارانند ، براى آنان است نزد خدا هرچه بخواهند ، اين جزاى نيكوكاران است ،
مسلّم خداوند بدترين عملى كه به اشتباه از ايشان سرزده محو مى كند و به آنان بهتر
از آنچه كردند مزد مى دهد » .
منظور از راستى در اين آيه ى شريفه تمام واقعيّات الهى وايمان به آن و اجراى آن است
و به حقيقت اينان صاحبان ارزشند و معاشرت با آنان و دنبال كردن راهشان علّت سعادت
دو جهان براى انسان است ، كسى كه اميد به سعادت دارد بايد به طلب اينان و راهشان
برخيزد .
آيه سوم : مؤمنان
( إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ
يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ
أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ ) .
« فقط مردم مؤمن كسانى هستند كه ايمان به خدا و رسول آورده ، و هيچ شكى در اين
زمينه به خود راه ندادند و با مال جان در راه خدا جهاد كردند ، اينان راستگويان
و راست كرداران هستند » .
آيه سوم : ذاكران و صابران
( إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ
وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ
وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ
وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ
وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ
لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً ) .
« براى مردان و زنان تسليم به حق ، و ايمان آورده ، و دائم در بندگى و راستگو
و شكيبا و دل ترس و صدقه دهنده و روزه دار و نگهدارنده شهوت از حرام و زياد ياد خدا
كنند آمرزش و اجر بزرگ مهيّا شده » .
البتّه بايد توجّه داشت كه تمام اين حقايق در وجود يك آشناى با خدا ، اعم از مرد
و زن ، جمع است ، اين طور نيست كه مرد و زنى يكى از اين صفات را داشته باشند
و آنگاه براى آنان آمرزش و اجر بزرگ باشد . اصولاً مؤمن همه ى اين خصوصيّات را
داراست ، زيرا اين واقعيّات از توابع ايمان واقعى است و هركجا ايمان باشد اين حقايق
هم هست . پس چه نيكوست كه انسان در طلب آنان كه آراسته به اين برنامه ها هستند
برآيد و البتّه اميد واقعى سازنده ى اين طلب و خواسته ، در وجود انسان است .
آيه چهارم : مردان روزگار
( رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ
وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ
الْقُلُوبُ وَالأَبْصَارُ ) .
« مردانى كه آنان را بازرگانى و خريد و فروش از ياد الهى در همه مراحل حيات
بازنمى دارد ، نماز را به پا دارند و زكات مى پردازند ، از روزى كه ديده ها و دلها
در آن بگردند بيم دارند » .
اين بيم و ترس همان است كه در فصل هاى گذشته به تفصيل توضيح داده شد ، بيمى كه علّت
خوددارى انسان از هر گناهى است .
آيه پنجم : اوصاف مؤمنان
( قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ *
وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ
فَاعِلُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلاَّ عَلَى
أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ *
فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْعَادُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ
لاَِمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ
يُحَافِظُونَ * أُولئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ * الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ
هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ) .
« به حق كه مؤمنان پيروز شدند ، آنان كه در نمازشان داراى حالت انكسار و ذلّتند ،
و از هر سخن و عمل لغوى روى گردانند ، و ادا كننده زكات و نگاه دارنده شهوت از
حرامند . شهوت آنان در همان راهى است كه خدا رضايت دارد و آن مربوط به ازدواج يا
كنيزشان مى باشد ، كه در اين زمينه ملامتى متوجّه آنان نيست ، ولى كسانى كه از اين
مسير دورند متجاوزند . و نيز مؤمنان كسانى هستند كه اداى امانت و وفاى به عهد را
رعايت مى كنند ، و نيز نمازشان حفاظت دارند ، اينان وارثند ، فردوس برين را به ارث
برده ، در آن جاودانى هستند » .
آيه ششم : برندگان صبر
( إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْر * إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا
الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ) .
« همه در زيان اند مگر آنان كه به خدا گرويدند ، و به اجراى كارهاى شايسته برخاستند
ويك ديگر را سفارش به حق وتوصيه به پايدارى در راه خدا كردند » .
آيه هفتم : مجاهدان
( لكِنِ الْرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ
وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ) .
« ولى خوبيها و رستگارى و پيروزى از پيامبر و كسانى است كه ايمان آورده و با مال
و جان در راه خدا كوشش مى كنند » .
آيه هشتم : رستگاران
( التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ
السَّاجِدُونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ
وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ) .
« توبه كنندگان ، دارندگان برنامه هاى بندگى ، روزه داران ، ركوع كنندگان ،
سجده داران ، امر كنندگان به خوبى ، نهى كنندگان از بدى و نگهدارندگان مرزهاى الهى
مردمى هستند كه آنان را به عنايات حق مژده بده » .
آيه نهم : مهاجران
( وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُم
فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلاََجْرُ الآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا
يَعْلَمُونَ ) .
« آنان كه پس از ديدن ستم در راه خدا از همه چيز گذشته و مهاجرت كردند در دنيا جاى
خوب به آنان داده مى شود ، و مزد دنياى بعد آنان بزرگتر است اگر بدانند » .
آيه دهم : ناصحان
( وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِياءُ بَعْض يَأْمُرُونَ
بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ
الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمْ اللّهُ إِنَّ
اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ) .
« مردان با ايمان و زنان با ايمان برخى دوست برخ ديگرند ، امر به معروف و نهى از
منكر مى كنند ، و به پا دارنده نماز و پرداخت كننده زكاتند ، و از خدا و پيامبرش
پيروى دارند به زودى خداوند رحمتش را نصيب آنان كرده ، خداوند به حق غالب غير مغلوب
و حكيم است » .
آيه يازدهم : پروا پيشه گان
( وَمَن يَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولئِكَ لَهُمُ
الدَّرَجَاتُ الْعُلَى ) .
« آنان كه باايمان وعمل شايسته وارد برخدا شوند برايشان درجات بلندى است » .
آيه دوازدهم : عُبّاد حق
( وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الأَرضِ هَوْناً وَإِذَا
خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً * وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ
سُجَّداً وَقِيَاماً * وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ
جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَاماً * إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرّاً
وَمُقَاماً * وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا
وَكَانَ بَيْنَ ذلِكَ قَوَاماً * وَالَّذِينَ لاَ يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً
آخَرَ وَلاَ يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ
وَلاَ يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثَاماً * يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ
يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَاناً * إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ
وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَات
وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً * وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَإِنَّهُ
يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَاباً * وَالَّذِينَ لاَ يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا
مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً * وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ
رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمّـاً وَعُمْيَاناً * وَالَّذِينَ يَقُولُونَ
رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُن
وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً ) .
« و بندگان خاص خداى رحمان آنان هستند كه به روى زمين ره به تواضع و فروتنى روند ،
و هرگاه مردم نادان به آنان خطاب و عتابى كنند با سلامت نفس و خوش زبانى جواب دهند
و آنان هستند كه شب را به سجده و قيام و نماز براى خدا روز كنند . و آنان هستند كه
دائم به دعا و تضرّع گويند پروردگارا عذاب جهنّم را از ما بگردان كه عذاب آن مهلك
دائمى است و آنجا بسيار بد قرارگاه و بدمنزلگاهى است . و آنان هستند كه هنگام انفاق
به مسكينان اسراف نكرده و بخل هم نورزند بلكه در احسان ميانه رو و معتدل باشند .
و آنان هستند كه با خداى يكتا كسى را شريك نمى خواهند و نفس محترمى را كه خدا حرام
كرده به قتل نمى رسانند ، و هرگز عمل زنا نمى كنند كه هركه مرتكب اين عمل شود كيفرش
را خواهد يافت و عذابش در قيامت مضاعف گردد ، و با ذلّت و خوارى به دوزخ مخلّد
گردد ، مگر آن كسانى كه از گناه توبه كنند و ايمان آورده و عمل صالح به جاى آرند ،
پس خدا گناهان او را بدل به ثواب كند خداوند در حق بندگانش بسيار آمرزنده و مهربان
است . و هركس توبه كند و نيكوكار بشود البته توبه اش به درگاه خدا قبول افتد ،
و بندگان خدا آنان هستند كه بنا حقّ شهادت ندهند و هرگاه به عمل لغوى از مردم
بگذرند بزرگوارانه از آن درگذرند و آنان هستند كه هرگاه متذكّر آيات خداى خود شوند
كر و كور در آن ننگرند بلكه با دل آگاه و چشم بينا به مشاهده آن برخيزند تا بر مقام
معرفت و ايمانشان بيفزايد . و آنان هستند كه هنگام دعا با خداى خود گويند پروردگارا
ما را سرخيل پاكان و پيشواى اهل تقوا قرار ده » .
چنين بندگانى كه اوصافشان ذكر شد ، پاداش پايداريشان را در راه بندگى خدا ،
غرفه هاى جنّت و حفره هاى بهشتى يابند كه در آنجا با تحيّت و سلام در شادمانى ،
يكديگر را ملاقات كنند و در آن بهشت كه جايگاه بسيار نيكو و مقامى بلند است ; تا
ابد جاويد و متنعّم خواهند بود . يك بار ديگر در تمام آياتى كه در اين فصل گذشت به
خصوص آيات سوره ى « فرقان » دقّت كنيد و ببينيد چه نوع مردمى قابل دوستى و معاشرت
هستند و انسان خواسته و طلب خود را بايد در چه مسيرى قرار دهد . در حقيقت بايد گفت
آنان كه داراى سرمايه اميدند ، اميد به حيات پاك ، اميد به آخرت آباد ، اميد براى
بدست آوردن مايه هاى انسانى ، اميد به بقاى حق ، اميد به خشنودى الهى ، اميد به
سعادت دنيا و آخرت ، بهترين حالت طلب را دارند و يك رشته طلب آنان متوجّه يافتن
عاشقان خداست ، تا با يارى آنان و از بركت معاشرت با آن وفاداران به مقام قرب خدا
و مقام رضايت و خشنودى او برسند :(وَدَليلُ الرَّجاءِ الطَلَبُ ).