آثار اسلامى مكه و مدینه‏

رسول جعفريان

- ۸ -


قبرستان ابو طالب-ع-

قبرستان ابو طالب يكى از زيارتگاههاى مسلمانان در مكه به شمار مى‏آيد.اين مكان را به نام مقبره معلى(يا معلاة)و مقبره بنى هاشم نيز مى‏شناسند.قبرستان ابو طالب محل دفن بسيارى از افراد خاندان بنى هاشم و برخى از نزديكترين ياران رسول خدا-ص-است.يكى از چهره‏هاى مهم بنى هاشم،عبد المطلب است.او از افراد بسيار با شخصيت مكه بود و در ميان عربها نفوذ فراوان داشت.عبد المطلب دو سال سرپرستى رسول خدا-ص-را عهده‏دار بود. اعمال او همچون سنتى در ميان عربها مورد پيروى قرار مى‏گرفت.

چهره شاخص ديگر،ابو طالب است.وى در پرده تقيه توانست‏حمايتى سخت از رسول خدا-ص-به عمل آورد.او در برابر انواع تهديدهاى قريش،حاضر به تسليم رسول خدا-ص-نشد و حمايت آشكار خود را از آن حضرت اعلام مى‏كرد.اشعار بسيار زيادى از ابو طالب بر جاى مانده كه علاوه بر ايمان عميق او،نشان دهنده چهره ادبى اين بزرگمرد هاشمى است.اين اشعار در ديوان وى،كه در قرن سوم فراهم آمده،موجود و به چاپ رسيده است.

وى در همان آغاز بعثت،فرزندانش على-ع-و جعفر را به خدمت رسول خدا-ص-فرستاد و خود نيز تا سال دهم بعثت كه زنده بود هرگز در دفاع از آن حضرت كوتاهى نكرد.

خديجه-س-چهره ديگر مدفون در قبرستان ابو طالب است.او زنى فداكار و ايثارگر و نخستين زن مؤمن به رسول خدا-ص-بود.وى تمامى اموال خود را وقف پيشبرد اسلام كرد و در برابر فشارى كه قريش بر رسول خدا-ص-وارد مى‏كردند،بهترين يار صميمى او در خانه محسوب مى‏شد.رسول خدا-ص-هميشه از او به نيكى ياد مى‏كرد تا جايى كه حسادت برخى از همسران وى برانگيخته مى‏شد،اما آن حضرت از تحسين خديجه-س-خوددارى نمى‏كرد. بر روى قبر خديجه بقعه‏اى بوده كه سعوديها آن را خراب كردند. (1)

در اين قبرستان بسيارى از عالمان شيعه نيز،كه در مكه درگذشته يا به شهادت رسيده‏اند، مدفونند.يكى از آنها سيد زين العابدين كاشانى است كه از بانيان تجديد بناى كعبه در سال 1039 ه.ق.است.در آن سال كعبه به وسيله سيل خراب شد و اين روحانى سيد،با كمك شمارى ديگر،آن را باز سازى كرد.اين قبرستان از زيارتگاههاى مورد علاقه مسلمانان،به ويژه شيعيان است و پيش از اين بر سر برخى از قبور،قبه‏هايى نيز بر پا بوده كه تخريب شده است. محيى لارى در قصيده بلند خود با نام‏«فتوح الحرمين‏»،از برخى از چهره‏هاى زاهد و صوفى ياد كرده كه در قبرستان ابو طالب دفن شده‏اند.از آن جمله شيخ على كرمانى،خواجه فضيل عياض و شيخ اسماعيل شيروانى است.او به قبر عبد الله بن زبير هم اشاره كرده است.عبد الله بن زبير همان است كه در سال 73 در كنار قبرستان ابو طالب توسط حجاج به دار آويخته شد. همو به قبر عبد الله بن عمر اشاره كرده است.

به نقل فاكهى،مورخ شهير مكه،او در باغ خرمانيه-جايى كه اكنون شهردارى مكه قرار دارد-دفن شده و اكنون جاى قبرش بر كسى دانسته نيست. (2) منصور عباسى هم كه در مكه درگذشت در همين قبرستان مدفون‏گرديد.

گاهى به غلط قبرستان ابى طالب به عنوان شعب ابى طالب!شناخته مى‏شود.همان گونه كه گفته شد،محل شعب ابى طالب جايى است كه اكنون با نام‏«شعب على‏»معروف است و تا فضاى باز خارج مسعى تا انتهاى سوق الليل-خانه‏هاى روبروى مسعى در بلنداى كوه-امتداد مى‏يابد.

مقبره شهداى فخ

حسين بن على بن حسن بن حسن،در سال 169 ه.ق.،قيامى را بر ضد هادى عباسى در منطقه فخ،از شهر مكه ترتيب داد كه به سرعت به شكست كشيده شد و وى به قتل رسيد.ابو الفرج اصفهانى روايتى از امام باقر-عليه السلام-نقل كرده كه حضرت فرمود:رسول خدا-ص-از فخ كه مى‏گذشت ايستاد،ركعتى نماز خواند و وقتى ركعت دوم را خواند گريه كرد. اصحاب نيز گريه كردند،وقتى دليلش را پرسيدند حضرت فرمود:جبرئيل به من خبر داد كه: «يا محمد ان رجلا من ولدك يقتل فى هذا المكان و اجر الشهيد معه اجر الشهيدين.» (3)

در حال حاضر اين مقبره در خيابان شهدا قرار دارد.يك خيابان فرعى از خيابان شهدا به فاصله نزديكى از تقاطع شهدا-تنعيم به سمت مقبره مى‏رود.مقبره مزبور در پايين كوهى قرار گرفته كه اكنون يك سمت آن مقبره و سمت ديگرش ميدان فوتبال است.اين مقبره به عبارتى درپشت مسجد البوقرى واقع است.

مقبره مزبور سه قسمت‏شده;يك مثلثى كوچك آن در حال از بين رفتن است،بخشى از آن با يكى دو متر ارتفاع از سطح خيابان قرار دارد.بخشى هم كه ديوار بدون در ورودى در اطرافش هست نزديكترين قسمت آن به كوه است.در درون اين چهار ديوارى،مقبره نيمه مخروبه‏اى نيز قرار دارد كه از بالاى كوه آشكار است.قاعدتا همانجا بايد مقبره حسين بن على،شهيد فخ باشد.

محصب

منطقه محصب در راه از حرم به سوى منا(طريق مسجد الحرام)از پل حجون تا جايى است كه اكنون شهردارى مكه(امانة العاصمة المقدسه)قرار دارد;به عبارتى از ميدان معابده تا پل حجون.رسول خدا-ص-در باز گشت از منا به همراه مسلمانان در اين منطقه توقف كرده است. درباره حدود اين منطقه،اقوال مختلفى وجود دارد، (4) با اين حال تعريف فوق تا حدى دقيق است.

دليل انتخاب محصب براى نزول رسول خدا-ص-آن بود كه اين منطقه جايى بود كه زمانى قريشيان قرار دادى بر ضد آن حضرت در آنجا امضا كردند.رسول خدا-ص-فرمود:ما، بخصوص پس از ورود به مكه،در آنجا كه خيف بنى كنانه است فرود خواهيم آمد:(اذا قدمنا مكة ان شاء الله تعالى نزلنا بالخيف الذي تحالفوا علينا فيه.) (5)

در اين محل مسجد الاجابه قرار دارد كه در جاى ديگر به آن پرداخته‏ايم.مسجد ديگرى هم وجود دارد كه هيچ اشاره‏اى به نماز خواندن رسول خدا-ص-در آنجا نشده و اكنون كتيبه‏اى بر در آن است كه باز سازى آن را در عهد ملك عبد العزيز در سال 1362 نشان مى‏دهد.اين مسجد روبروى ريع اذاخر در اين سوى خيابان و در كنار قصر السقاف قرار دارد.گويا اين همان مسجدى است كه در آن بر ابو جعفر منصور خليفه عباسى،وقت مردنش در مكه،نماز خوانده شده است. (6) منصور در قبرستان معلى دفن شده و قبر او هم هنوز مشخص است.

در انتهاى حى جميزه،محله پشت قبرستان معلى;محله‏اى كه اكنون مدخل ورودى قبرستان در ابتداى آن باز مى‏شود،محله جعفريه خوانده مى‏شود كه گويا به نام ابو جعفر منصور است. يكى از زائران پر سابقه اظهار كرد كه زمانى(قبل از سى سال)در اين محل خانه‏اى بود به نام خانه امام جعفر صادق-ع-كه خود ايشان همراه برخى از مطوفيها به آنجا رفته بود.روزى كه همراه ايشان به آنجا رفتيم امكان يافتن آن محل براى ايشان نبود.درباره حدود معلاة و مسفله، فاكهى و ازرقى توضيحاتى را آورده‏اند.در حدود معلاة از خانه جعفر بن محمد بدون هيچگونه توضيحى ياد شده است. (7) محتمل است كه خانه جعفر بن محمد بن سليمان امير مكه باشد نه خانه امام صادق-ع-.

جايى كه اكنون امانة العاصمه است تا حدود ابتداى ريع ذاخر،حائط يا باغ خرمان است كه بخشى از آن قبرستان بوده و به اعتقاد فاكهى‏عبد الله بن عمر در آنجا دفن شده است. (8) بنابراين،اين عقيده كه وى در مقبره شهداى فخ يا قبرستان ابو طالب مدفون است نادرست مى‏باشد.

بخش دوم: مدينه منوره

مقدمه در شناخت‏يثرب

شهر يثرب كه بعد از ورود رسول خدا-ص-«مدينة النبى‏»و پس از آن به اختصار«مدينه‏»خوانده شد،در مسير«طريق الهجره‏»در فاصله تقريبى 450 كيلومترى شمال مكه قرار دارد.مهمترين نكته در جغرافياى داخلى مدينه اين است كه شهر در ميان دو رشته حره (9) واقع شده كه يكى در شرق و ديگرى در غرب آن قرار دارد.ناحيه جنوبى يثرب هم كمى سنگلاخ است و در قسمت‏شمالى،در ميان كوه احد،در شمال غرب و كوه سلع در غرب مدينه،فضاى نسبتا بازى وجود دارد كه بيشتر،زمينهاى كشت و نخلستان بوده است.

پيش از اسلام،قبيله‏هاى يهود و عرب در نواحى مختلف ميان اين دو حره و حوالى آن زندگى مى‏كردند.قبايل يهودى عبارت بودند ازبنى قينقاع،بنى نضير و بنى قريظه كه عمدتا در جنوب و جنوب غرب مدينه در منطقه عوالى (10) مى‏زيستند.

دو قبيله مهم عربى،كه پس از يهود در اين ناحيه ساكن شده بودند،عبارت بودند از اوس و خزرج.آنها خود به طوايف مختلفى تقسيم مى‏شدند.جمعيت عرب يثرب بسيار بيش از يهوديان بود.در ميان دو قبيله عرب،نزاعهاى زيادى جريان داشت.اين نزاعها به ميان قبايل يهود نيز سرايت كرده بود.

اوس و خزرج هر دو از قبايل جنوبى جزيرة العرب بودند كه قريب يكصد و پنجاه سال قبل از اسلام به يثرب آمده بودند.همان‏گونه كه در نقشه آشكار است،يثرب تنها به يكى از واحه‏هاى ميان دو حره شرقى و غربى اطلاق مى‏شده اما به تدريج نام تمامى اين نواحى شده است!

وضعيت طبيعى مدينه نسبت به مكه بسيار بهتر و داراى زمينهاى حاصلخيز و آب نسبتا مكفى است.در مدينه چندين وادى وجود داشته كه آب اين منطقه را تضمين مى‏كرده است. قبايل عرب هر كدام در بخشى از آن سكونت داشته‏اند.در واقع تركيب جمعيتى شهر مدينه قبيله‏اى بوده است.بيشترين جمعيت در منطقه عاليه مدينه از جنوب شرقى به سمت جنوب غربى شامل عصبه،قبا،قربان،و عوالى سكونت داشته‏اند.بخشهايى از جمعيت هم در مركز مدينه،جايى كه بعدها مسجد النبى ساخته شد مى‏زيستند و شمارى در شمال مسجد النبى-ص-در راه احد ساكن بودند.گروهى نيز در غرب،در كناره كوه سلع و از آنجا به سمت جنوب در منطقه عصبه سكونت داشته‏اند.

مناطقى كه اوس و خزرج و يهود در آنها سكونت كردند،بويژه قسمتهاى جنوبى،در دو سوى غرب و شرق كه به عوالى و قبا و عصبه شهرت دارد،از پر جمعيت‏ترين مناطق با آب فراوان و مزارع گسترده مى‏باشد;چرا كه شبكه‏اى از بهترين واديها،همچون وادى مهزور از شرق،وادى يذينب از جنوب شرقى و وادى رانوناء از جنوب و بخشى از وادى بطحان،كه در مسيرش به شمال غرب به اين واديها مى‏پيوندد،در مناطق مزبور جريان دارد.ترديدى نيست كه اين واديها و چاهها در سمت عوالى،قبا و عصبه،از مهمترين عوامل در تمركز جمعيت در آن نواحى و پرداختن آنان به كشاورزى در شكل گسترده بوده است.

يثرب و اسلام

مردم يثرب به كعبه احترام مى‏گذاشتند و هر ساله براى طواف آن و عبادت بتها به مكه مى‏آمدند.افزون بر اين بازارهاى مكه نيز آنان را وا مى‏داشت تا به مكه بيايند و روابطى با قريش داشته باشند.از زمانى كه رسول خدا-ص-دعوت خويش را آشكار كرد و آيات قرآنى در ميان مردم انتشار يافت،اهل يثرب نيز كم و بيش با آن آشنايى يافته بودند،اما حرمتى كه براى قريش قائل بودند مانع از آن شده بود كه خود را به رسول خدا-ص-نزديك كنند،تا آن كه در آغاز دو نفر و در سال يازدهم شش نفر از مردم يثرب اسلام آوردند.آنها اين پيام جديد را به ديگران رساندند و در سال دوازدهم بعثت،دوازده نفر از مردم يثرب كه مسلمان شده بودند، در ايام حج به ديدار رسول خدا-ص-شتافتند.پس از آن بود كه رسول خدا-ص-يكى از بهترين اصحاب خود;يعنى مصعب بن عمير را براى تبليغ اسلام به يثرب فرستاد و در سال سيزدهم بعثت قريب هفتاد تن از مردم يثرب براى بيعت با رسول خدا-ص-به مكه در آمدند. آنان ضمن بيعت،از رسول خدا-ص-خواستند تا به يثرب بيايد و تعهد كردند كه از آن حضرت دفاع خواهند كرد.اين دعوت سرآغاز هجرت رسول خدا-ص-و اصحاب آن حضرت بود. چنانكه در بخش نخست اين كتاب گذشت،محل بيعت آنها با رسول خدا-ص-اندكى پايين‏تر از جمره عقبى در راه آمدن به مكه،سمت راست در داخل يك شعب بوده كه اكنون در محل آن‏«مسجد البيعه‏»قرار دارد.پيش از اين درباره اين مسجد سخن گفتيم.

در ابتدا تنى چند از اصحاب به يثرب رفتند.رسول خدا-ص-نيز در آغاز ماه ربيع الاول راهى يثرب شد.مردم مسلمان شده يثرب،بى صبرانه انتظار ورود آن حضرت را داشتند و پس از آن به مدت ده سال با خلوص تمام از وى و آرمانهايش دفاع كردند.در اينجا خلاصه‏اى از حوادث اين ده سال را بيان مى‏كنيم:

اولين اقدام رسول خدا-ص-در يثرب،ساختن مسجد بود;جايگاهى كه علاوه بر مركزيت عبادى،مركزيت فرهنگى،سياسى و ادارى نيز داشت;مركزى كه يكى از تكيه گاههاى اصلى اسلام در ميان مسلمانان بوده است.

اقدام دوم رسول خدا-ص-،ايجاد يك پيمان عمومى ميان مسلمانان مدينه بود.در اين معاهده كه همه مسلمانان براى اجراى آن تعهد و بيعت كردند،حاكميت براى خدا و رسول شناخته شده و بخشى از قوانين حقوقى و جزايى اسلام به عنوان قانون پذيرفته شده بود.

سومين اقدام رسول خدا-ص-ايجاد عقد برادرى ميان مسلمانان بود.آن حضرت مسلمانان را با يكديگر برادر كرد تا نسبت به هم ارتباط و پيوند نزديكترى داشته باشند.

روشن بود كه يكى از مسائل مهم بعدى،درگيرى مدينه با مكه خواهد بود.نه رسول خدا-ص-حاضر بود از مكه چشم پوشى كند و نه مردم مكه تحمل اسلام و تسلط آن بر مدينه را داشتند،بويژه كه در سال دوم هجرت،قبله اسلام از بيت المقدس به سوى مكه تغيير كرد و اگر تا آن هنگام به سمت‏شمال نماز مى‏گزاردند،اين بار به سمت جنوب نماز خواندند.

سرانجام،حمله را مسلمانان آغاز كردند.آنها يكى دو بار به كاروانهاى قريش كه از مكه به راه مى‏افتاد و از نزديكى مدينه مى‏گذشت و به سمت‏شمال;يعنى شامات،مى‏رفت‏حمله كردند تا جبران مصادره اموالشان را كه در مكه گذاشته بودند،بكنند.مهمترين حمله،حمله‏اى بود كه به جنگ بدر منتهى شد.

در رمضان سال دوم،مسلمانان به قصد حمله به كاروان قريش حركت كردند.قريش كه متوجه حمله شده بودند،سپاهى را به سوى مسلمانان فرستادند.آنها در نزديكى چاههاى بدر با يكديگر درگير شدند و در نتيجه بسيارى از سران شرك به قتل رسيدند.از ميان رؤساى قريش،تنها ابو سفيان به سلامت ماند و آن هم به اين دليل بود كه در بدر حضور نداشت.

در سال سوم،مشركان به تلافى غزوه بدر به مدينه حمله كردند.آنها شهر را دور زدند و از سمت‏شمال در دامنه كوه احد مستقر شدند.رسول خدا-ص-نيز همراه يارانش كه كمتر از يك سوم دشمن بودند،به منطقه احد در آمدند.در جنگى كه صورت گرفت ابتدا مسلمانان غلبه كردند،اما غفلت آنها-همان گونه كه بعد از اين در قسمت احد خواهد آمد-سبب شد تا ضربه‏اى كارى از مشركان بخورند،گرچه مشركان نتوانستند اسلام را از ميان ببرند.

در سال پنجم،مشركان پيمان اتحادى را بر ضد رسول خدا-ص-امضا كردند و سپاه احزاب را تشكيل دادند و به مدينه حمله كردند.پيش از حمله آنان،مسلمانان خندقى در قسمت‏شمالى شهر،جايى كه امكان ورود دشمن از آن ناحيه وجود داشت،كندند.دشمن در پشت‏خندق زمينگير شد و پس از گذشت بيست روز،در حالى كه برخى از پهلوانان آنها كه از خندق عبور كرده و كشته شده بودند،با سرشكستگى مدينه را ترك كردند.در واقع،اين آخرين زور آزمايى مشركان در برابر مسلمانان بود كه البته به شكست انجاميد.

در سال ششم هجرت،رسول خدا-ص-به همراه بيش از يكهزار و پانصد تن از اصحاب،به قصد انجام عمره راهى مكه شد.مشركان اعلام كردند كه مانع از ورود رسول خدا-ص-خواهند شد. آن حضرت راه خود را كج كرد و در حديبيه-كه در مسير جده قرار داد-توقف كرد.آنگاه نماينده‏اى به داخل شهر فرستاد،اما با دير شدن بازگشت او،رسول خدا-ص-با اصحاب بيعت كرد تا در برابر مشركان مقاومت كنند كه اين بيعت را«بيعت رضوان‏»ناميدند.نماينده رسول خدا-ص-بازگشت و پس از آمدن نماينده مشركان،صلح حديبيه به امضا رسيد.بر اساس اين معاهده،جنگ به مدت ده سال متوقف شد و مقرر گرديد كه از سال بعد از آن،رسول خدا-ص-و اصحاب بتوانند براى انجام عمره سه روز را در مكه بسر برند.

در سالهاى ششم و هفتم،به ملوك و رؤساى قبايل بزرگ نامه نوشت و آنان را به اسلام دعوت كرد.همچنين در سال هفتم براى نخستين بار پس از هجرت،با اصحاب راهى مكه شد و سه روز را براى انجام عمره در شهر بسر برد.در سال هشتم،مشركان بر خلاف معاهده حديبيه رفتار كردند.رسول خدا-ص-كه در پى فرصت بود،سپاه عظيمى را براى فتح مكه روانه اين شهر كرد و خود فرماندهى آن را به عهده گرفت.شهر با مقاومت بسيار محدودى كه از سوى برخى جوانان خودسر مكه به عمل آمد،فتح شد و پيامبر به مسجد الحرام در آمد،بتها را شكست و آنگاه به داخل كعبه رفت و آثار شرك را از آن زدود.

بدين ترتيب،هشت‏سال پس از هجرت و بيست‏سال بعد از بعثت،مكه در تصرف كامل مسلمانان قرار گرفت و بلال بر بام كعبه نداى اذان سر داد.پس از آن،شورش قبيله هوازن در حنين نيز خاموش شد.در سال نهم،حج با حضور اكثريت مسلمان و اقليت مشرك كه ديگر قدرتى نداشتند،برگزار شد.رسول خدا-ص-آيات اول سوره برائت را كه در اعلام برائت از شرك بود،به دست امام على-ع-داد تا در روز حج اكبر-روز عرفه-بر مردم بخواند.در اين پيام، خدا و رسول از شرك و مشركان اعلام بيزارى كرده و از آنها خواسته بودند تا در يك فرصت چهار ماهه،تصميم نهايى خود را براى پذيرش اسلام يا مقاومت در برابر آن بگيرند.بدين سان، شرك تا چندى پس از آن به طور كامل از ميان رفت.همچنين،در سال نهم،رسول خدا-ص-سپاهى به تبوك فرستاد كه توانست قبايل حدود شامات را آرام سازد.

در سال دهم،نخستين حج‏خود را به همراه بيش از يكصد هزار تن از پيروان خويش انجام داد. در اين مراسم بود كه آيين حج از سوى پيامبر-ص-به طور كامل تشريع شد.آن حضرت ضمن خطبه‏اى كه به‏«خطبه حجة الوداع‏»(حج آخرين)معروف است،نصايح فراوانى به مردم كرد.در بازگشت از سفر حج و در روز هيجدهم ذيقعده،در منطقه غدير،آن حضرت امام على-ع-را به جانشينى خود منصوب كرد و همه مسلمانان نيز به اين عنوان با آن حضرت پيمان بستند و البته چه زود اين عهد و پيمان الهى را شكستند.

پيامبر-ص-هفتاد روز پس از غدير،در حالى كه چند روز دچار بيمارى و تب شديد بود،در 28 صفر سال يازدهم هجرت به لقاى پروردگار شتافت،در حالى كه از وضعيت نامطلوب مسلمانان اندوهگين بود،پس از پيروزى بر شرك از نظر داخلى گرفتارش بودند.با وجود اين، آن حضرت طى بيست و سه سال تلاش در مكه و مدينه،بنياد گذار يكى از مهمترين اديان توحيدى و آخرين آنها براى بشر بود كه امروزه ميليونها نفر بدان ايمان دارند و به رسول خدا-ص-و جاى جاى قدمهاى او در مكه و مدينه عشق مى‏ورزند.

پى‏نوشتها

1-درباره خراب كردن آن و آثار بجاى مانده،نك:گزارش فارسى كتاب‏«فى منزل الوحى‏»از هيكل،فصلنامه‏«ميقات حج‏»،ش 9،ص 222.درباره قبرستان ابو طالب نيز رجوع كنيد به مقاله‏«جنة المعلاة‏»از سيد على قاضى عسكر در فصلنامه‏«ميقات حج‏»،ش 4،صص 174-165

2-فاكهى،اخبار مكه،ج 3،ص 90-89

3-مقاتل الطالبيين،ص 366 و 367

4-فاكهى،اخبار مكه،ج 4،ص 72 و 73

5-ازرقى،اخبار مكه،ج 2،ص 162

6-فاكهى،اخبار مكه،ج 4،ص 75

7-فاكهى،اخبار مكه،ج 4،ص 130،ازرقى،اخبار مكه،ج 2،ص 93 و 266

8-فاكهى،اخبار مكه،ج 3،ص 89 و 90

9-منطقه سنگلاخى كه سنگهايى شبيه به سنگهاى آتشفشان و داغ شده دارد.

10-خيابان عوالى اكنون به نام‏«شارع على بن ابى طالب-ع-»شناخته مى‏شود.