تا ريخ حرم ائمه بقيع -4
قبر فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ يا فاطمه بنت اسد
پس از بررسي تاريخ حرم و ضريح ائمه بقيع، كه در سلسله مقاله هاي گذشته ملاحظه
فرموديد، به اين پرسش مي رسيم:
«قبري كه داخل حرم مطهر ائمه بقيع به فاطمه ـ ع ـ نسبت داده مي شود، فاطمه زهرا
است يا فاطمه بنت است؟»
توضيح و بيان اين موضوع، كه مهمترين و جالبترين بخش از تاريخ حرم ائمه بقيع را
به خود اختصاص است، ايجاب مي كند كه چند مطلب مورد بررسي قرار گيرد.
مدفن حضرت زهرا ـ سلام اللّه عليها ـ كجاست؟
يكي از مسائل مسلّم و قطعي در مورد حضرت زهرا ـ سلام اللّه عليها ـ اين است كه
قبر آن حضرت مخفي است و تا به حال، بطور مشخص و قطعي قبري به آن حضرت نسبت داده
نشده است.
و امّا مدفن و محلي كه ممكن است پيكر پاك آن حضرت در آن جايگاه دفن شده باشد آن
هم از نظر تاريخي، دقيقاً معلوم نيست و جاي بحث و گفتگو و مورد اختلاف است.
علت اختفا
سمهودي مي گويد: «سبب اختفاي قبر فاطمه ـ س ـ و مشخص نبودن آن و بعضي ديگر از
قبور بزرگان، اين است كه در صدر اسلام علاوه بر اينكه ساختن بنا بر روي قبور و يا
استحكام قبور با گچ و آجر بطور عموم معمول نبوده، درباره اختفاي قبور اهل بيت ـ
بخصوص ـ ، انگيزه ديگري نيز وجود داشته و آن عداوت و دشمني حكام درگذشته و امروز!
با اهل بيت است; بطوري كه بنا به نقل مسعودي در سال دويست و سي و شش، متوكّل دستور
داد قبر حسين بن علي محو و با خاك يكسان و كساني كه در كنار اين قبر مي باشند،
شديداً مجازات شوند و در اجراي اين دستور، پول هاي زيادي صرف و پاداش هاي فراواني
به مجريان اين فرمان پرداخت گرديد.1
بخش دوم گفتار سمهودي درست و دقيقاً مطابق با حوادثي است كه در طول تاريخ، از
سوي حكومت ها در مقابل اهل بيت رسول خدا ـ ص ـ به وقوع پيوسته است و دليل روشن بر
گفتار وي، قبل از اقدام متوكّل كه در اواسط قرن سوّم صورت گرفته است اقدام بني اميه
در تخريب و انهدام خانه فاطمه زهرا ـ ع ـ است كه در قرن اول صورت گرفت ليكن بخش اول
گفتار سمهودي را ـ در مورد قبر يگانه يادگار رسول خدا ـ بايد يك نوع تحريف تاريخ و
تغيير واقعيّت دانست; زيرا وي به جاي انگيزه واقعي اين موضوع، رايج نبودن بنا و
ساختمان بر قبور بزرگان را دليل اختفاي قبر آن حضرت معرفي مي كند. در صورتي كه قبور
عده اي از صحابه و اقوام ديگر رسول خدا ـ ص ـ در مكه و مدينه در داخل و خارج بقيع
مشخص مي باشد و لذا بايد علت اختفاي قبر آن حضرت را در جاي ديگر جستجو كرد و انگيزه
واقعي آن را همانگونه كه هست، بيان نمود; همان انگيزه و علّتي كه در منابع حديثي و
تاريخي شيعه و اهل سنت منعكس گرديده است و آن عبارت است از وصيت و تأكيد فاطمه زهرا
ـ سلام الله عليها ـ بر اين كه پيكر پاكش شبانه دفن شود و قبر مطهرش پنهان و مخفي
گردد.
در صحيح بخاري و صحيح مسلم، در ضمن نقل جريان اختلافِ نظر حضرت زهرا ـ س ـ با
اقدام و عملكرد ابوبكر در مورد فدك و ارث رسول خدا ـ ص ـ از عايشه چنين آمده است:
«فـوجـدت فاطمة علي أبي بكر في ذلك فحجرته فلم تكلمه حتي توفيت و عاشت بعدالنّبي
ـ ص ـ ستة اشهر، فلما توفيت دفنها زوجها علي ليلاً و لم يؤذن بها أبابكر و صلّي
عليها».2
فاطمه ـ عليهالسلام ـ از اين جهت نسبت به ابوبكر رنجش خاطر پيدا كرد و با او سخن
نگفت تا از دنيا رفت.
عايشه اضافه مي كند: «فاطمه پس از رسول خدا ـ ص ـ شش ماه زنده بود و چون از دنيا
رفت همسرش علي، ابوبكر را از وفات وي مطلع نساخت و خودش بر پيكر او نماز خواند و
شبانه دفن نمود.»
ابن عبدالبر مي گويد: «وكانت اشارت علي زوجها أن يدفنها ليلاً» 3:
«فاطمه به همسرش علي اشاره كرده بود كه به خاكش بسپارد.»
اين اشارت از سوي حضرت زهرا و دفن شدن پيكرش به هنگام شب، كه در منابع اهل سنت
فراوان نقل گرديده، در منابع شيعه قدري صريحتر ذكر شده است:
در روايتي آمده است كه: امير مؤمنان ـ ع ـ به هنگام شدّت مرض و در آخرين روزهاي
حيات همسرش، در پاسخ پيام عمويش عباس كه در مورد تجهيز و تشييع جنازه فاطمه زهرا به
آن حضرت پيشنهاداتي را ارائه مي داد چنين فرمود:
«و أنا اسئلك يا عمّ أن تسمح لي ترك ما أشرت به، فانّها وصّتني بستر امرها»4:
«اي عمو! درخواست من اين است كه اجازه دهي از پيشنهاد تو در اين مورد صرف نظر
كنم; زيرا خود فاطمه بر من وصيت نموده است كه مراسم تدفين وي مخفيانه انجام پذيرد.»
مرحوم شيخ مفيد از حسين بن علي ـ ع ـ نقل مي كند:
«فلمّا حضرتها الوفاة وصت اميرالمؤمنين ان يتولّي امرها و يدفنها ليلاً و يعفي
قبرها، فتولّي ذلك اميرالمؤمنين و دَفنها و عفي موضع قبرها».5
و بنابر بعضي از روايات، امير مؤمنان ـ ع ـ بر چهل قبر در بقيع آب پاشيد و شبيه
هفت قبر به وجود آورد تا قبر حضرت زهرا به هيچوجه شناخته نشود.6
بهرحال اين وصيت و اين نوع تدفين موجب گرديده كه قبر حضرت زهرا ـ عليهاالسلام ـ
مخفي و اقوال و آراء مختلف در ميان محدّثان و مورّخان در محل دفن وي پديد آيد. از
اين رو است كه عده اي مي گويند قبر فاطمه ـ سلام الله عليها ـ در بقيع واقع گرديده
و عده اي ديگر بر اين عقيده اند كه در داخل خانه اش قرار گرفته و بعضي ديگر احتمال
مي دهند در مسجد رسول خدا ـ ص ـ و در ميان بيت و منبر آن حضرت باشد و بطوري كه
ملاحظه خواهيد فرمود، كساني كه قبر آن حضرت را در بقيع دانسته اند، با اختلاف شديد
سخن گفته و احتمالات متعددي را مطرح ساخته اند.
مدفن حضرت زهرا از ديدگاه روايات
روايات متعدد و مسند و مورد اعتمادي كه از ائمه معصوم ـ عليهم السلام ـ در محل
دفن حضرت زهرا ـ سلام اللّه عليها ـ در منابع شيعه نقل گرديده، نشانگر اين است كه
آن حضرت در داخل خانه خودش كه در كنار مسجد و در جوار خانه رسول خدا ـ ص ـ قرار
داشت، دفن شده است; خانه اي كه به دستور بعضي از حكام و خلفاي بني اميه تخريب و به
مسجد ضميمه گرديد7 و ما در اين زمينه به نقل چند روايت اكتفا مي كنيم:
1 ـ مرحوم صدوق از ابي نصر بزنطي نقل مي كند كه از امام ابوالحسن علي بن موسي
الرضا ـ عليه السلام ـ از محل قبر فاطمه ـ عليهاالسلام ـ سؤال نمودم، فرمود:
«دُفِنَت في بيتها فلمّا زادت بنو امية في المسجد صارت في المسجد».8
اين روايت را مرحوم كليني9 ابن شهرآشوب10 و علامه مجلسي11 نيز نقل كرده اند.
2 ـ همچنين بزنطي نقل مي كند از حضرت رضا ـ ع ـ سؤال كردم كه فاطمه دختر رسول
خدا ـ ص ـ در كجا دفن شده است؟ فرمود:
«شخـصي همين موضوع را در مجلسي كه علي بن موسي12 نيز حاضر بود از جعفر بن محمد ـ
ع ـ سؤال نمود، عيسي در پاسخ وي گفت: فاطمه ـ ع ـ در بقيع دفن شده است. آن شخص به
جعفر بن محمد عرض كرد: شما چه مي فرماييد؟ فرمود: عيسي بن موسي به سؤال تو پاسخ
داد، وي بار ديگر عرض نمود: خدا شما را به سلامت دارد. من با عيسي بن موسي چه كار
دارم! شما نظر پدرانتان را به من بگوييد، حضرت فرمود: «دفنت في بيتها.»13
3 ـ سيد بن طاووس ـ ره ـ از كتاب: «المسائل واجوبتها من الأمه» در ضمن سؤال هايي
كه از امام علي الهادي ـ ع ـ كتباً به عمل آمده است، اين مطلب را نقل مي كند كه:
محمد همداني مي گويد: به آن حضرت نوشتم: «اگر صلاح مي دانيد مرا از محل دفن مادرتان
فاطمه آگاه سازيد كه آيا در داخل مدينه است يا همانگونه كه مردم مي گويند در بقيع
قرار دارد؟ آن حضرت در جواب من نوشت: «هي مع جدّي صلوت اللّه عليه» 14.
مدفن حضرت زهرا از نظر علماي شيعه
اين بود سه نمونه از رواياتي كه در مورد مدفن حضرت زهرا نقل نموديم و اينك توجه
خوانندگان ارجمند را به نظريه عده اي از علما و محدثين بزرگ شيعه در اين مورد جلب
مي نماييم:
1 ـ نظريه شيخ صدوق و كيفيت زيارت او:
مرحوم شيخ صدوق (متوفاي 381 هـ . ق.) پس از نقل اختلاف در محل دفن آن حضرت، مي
گويد:
«عده اي از محدثين رواياتي را نقل و مضمون آنان را پذيرفته اند كه دلالت دارد بر
اينكه آن حضرت در داخل خانه اش كه در اثر توسعه بني اميه به مسجد ضميمه گرديده، به
خاك سپرده شده است.» سپس مي گويد: «و هذا هو الصحيح عندي».
آنگاه كيفيّت زيارت خويش را بيان مي كند و مي گويد: «من به توفيق خداوند متعال
به هنگام مراجعت از حجّ بيت اللّه الحرام، وارد مدينه شدم و چون زيارت رسول خدا ـ ص
ـ را به جاي آوردم، در حالي كه غسل زيارت نيز انجام داده بودم توجهم را به سوي خانه
فاطمه منعطف ساختم و حدّ اين خانه از استوانه مقابل باب جبرئيل است تا محوطه اي كه
قبر رسول خدا در آن واقع گرديده و در نزديكي اين محوطه، به طوري ايستادم كه مدفن
رسول خدا در سمت چپم و قبله در پشت سرم و خانه فاطمه در مقابلم قرار گرفت15 آنگاه
اين زيارت را خواندم: «السّلام عليك يا بنت نبي اللّه، السّلام عليك يا حبيب
اللّه...».16
سپس مي گويد: «چون در اخبار و احاديث، زيارت مشخصي براي حضرت فاطمه ـ سلام اللّه
عليها ـ نيافتم، براي كساني كه كتاب مرا مي خوانند، همان زيارت را مي پسندم كه براي
خود پسنديدم».17
وي در معاني الأخبار مي گويد: «قول صحيح از نظر من در مورد قبر فاطمه ـ سلام
اللّه عليها ـ مضمون همان روايت است كه پدرم از طريق محمد بن عطار از حضرت رضا ـ
عليه السلام ـ نقل نموده است كه فاطمه زهرا در داخل خانه اش دفن شد و اين خانه به
هنگام توسعه مسجد، به وسيله بني اميه به مسجد منضم گرديد.»18
2 ـ نظريه شيخ مفيد ـ ره ـ :
مرحوم شيخ مفيد (متوفاي 413 هـ . ق.) مي گويد:
«ثمّ قف بالروضة و زر فاطمة ـ عليهاالسلام ـ فانّها هناك مقبورة» 19 «پس از
زيارت رسول خدا ـ ص ـ در كنار روضه بايست و فاطمه را زيارت كن; زيرا او در اين
جايگاه به خاك سپرده شده است.
3 ـ نظريه شيخ طوسي ـ ره ـ :
شيخ طوسي (متوفاي 460 هـ . ق.) مي گويد: «اصوب انها مدفونة في دارها او في
الروضة».20
4 ـ نظريه طبرسي ـ ره ـ :
مرحوم طبرسي از اعلام قرن ششم، پس از اشاره به اختلاف نظر در مدفن آن حضرت، مي
گويد:
«والقول الأول بعيد و القولان الآخران اشبه»:
اما قول اوّل كه آن حضرت در بقيع مدفون است، بعيد است و دو قول ديگر كه در داخل
خانه اش و يا در روضه دفن شده است صحيح به نظر مي رسد».21
5 ـ نظريه سيد بن طاووس ـ ره ـ :
سيد بن طاووس (متوفاي 673 هـ . ق.) مي گويد:
«والظّاهر انّ ضريحها المقدس في بيتها المكلّل بالآيات و المعجزات».22
و همو پس از روايتي كه بصورت مكتوب از امام هادي ـ ع ـ نقل شده است23 مي گويد:
«اين گفتار صريح و نص واضح از امام هادي ـ ع ـ ، به تنهايي كفايت مي كند در اين كه:
فاطمه زهرا ـ سلام اللّه عليها ـ در كنار مدفن رسول خدا ـ ص ـ به خاك سپرده شده است
و نه در جاي ديگر.»24
6 ـ نظريه علامه مجلسي ـ ره ـ و توضيح او در مورد روضه:
علامه مجلسي (متوفاي 1110 هـ . ق.) مي گويد: «همانگونه كه در كتاب مزار بيان
كرده ايم، اصحّ اقوال اين است كه آن حضرت در داخل خانه اش دفن گرديده است».25
و در كتاب مزار مي گويد: «الأظهر انّها ـ صلوات اللّه عليها ـ مدفونة في بيتها و
قد قدمنا الأخبار في ذلك». 26
و آن مرحوم در مورد روضه كه در بعضي از اخبار و در لسان علما وارد شده و اين
احتمال را مطرح نموده اند كه: آن حضرت ممكن است در «روضه» دفن شده باشد و همانگونه
كه در بعضي از احاديث نبوي ـ ص ـ آمده است، روضه را هم به فاصله منبر و بيت رسول
خدا ـ ص ـ منحصر دانسته اند، چنين توضيح مي دهد كه منظور از روضه كه در روايت ابن
ابي عمير آمده است، يك مفهوم و معناي وسيعي است كه شامل خانه فاطمه زهرا ـ
عليهاالسلام ـ نيز مي گردد27 و منظور از روضه همان بيت فاطمه ـ عليهاالسلام ـ است.
اين بود نمونه اي از روايات و گفتار معروفترين علماي شيعه درباره مدفن حضرت زهرا
ـ سلام اللّه عليها ـ .
مدفن حضرت زهرا از نظر علماي اهل سنت
نظر علماي اهل سنت:
علماي اهل سنت در مورد مدفن حضرت زهرا ـ سلام اللّه عليها ـ داراي سه قول مي
باشند:
1 ـ در بيت خودش
گذشته از اين كه دفن شدن حضرت زهرا در داخل بيت خود در ضمن رواياتي از طريق اهل
سنت آمده، در منابع آنان از امام باقر و امام صادق ـ عليهماالسلام ـ نيز نقل گرديده
است.28
بعضي از دانشمندان آنان نيز به اين معنا تصريح و دفن آن حضرت را در خانه اش
تأييد نموده اند. از جمله ابن شبه از قديمي ترين مورخ و مدينه شناس عبدالعزيز29 نقل
مي كند كه وي مي گفت: «انّها دفنت في بيتها و صنع بها ما صنع برسول اللّه ـ ص ـ
انّها دفنت في موضع فراشها».30
«فاطمه زهرا همانند رسول خدا ـ ص ـ در داخل خانه اش و در جايگاهي كه به عالم
بقاء ارتحال يافته، به خاك سپرده شده است».
و ديار بكري با اشاره به اقوال مختلف مي گويد: «و گفته شده كه قبرآن حضرت در
داخل خانه خود و در محلّ محرابي است كه در پشت حجره مقدسه قرار گرفته است. سپس اين
نظريه را تأييد مي كند و مي گويد: «و هذا أظهر الأقوال».31
2 ـ در بقيع
عدّه اي ديگر از علماي اهل سنت نيز مي گويند: «آن حضرت در بقيع ولي در خارج از
حرم ائمه ـ عليهم السلام ـ به خاك سپرده شده است».
و اين گروه نظرات و احتمالات مختلفي را مطرح ساخته اند; زيرا بعضي مي گويند در
زاويه بيروني خانه عقيل، كه به بقيع منتهي مي گردد، دفن شده است.
و بعضي ديگر مي گويند در مقابل كوچه اي كه به نام كوچه نبيه بوده به خاك سپرده
شده و بعضي ديگر در بيت الأحزان كه مسجد فاطمه ناميده مي شد، معرفي نموده اند.
و اقوال ديگري كه مجموعاً به شش قول بالغ مي گردد.32
3 ـ در داخل حرم ائمه بقيع
و اين قول را مي توان قول مشهور در ميان علماي اهل سنت دانست.
سمهودي پس از بيان نظرات و مطالب مختلف در مدفن حضرت زهرا مي گويد: «از آنچه
گفتيم، چنين به دست مي آيدكه قبرآن حضرت دربقيع و دركنار قبر حسن بن علي ـ ع ـ
است».33
مدينه شناس معروف ابن نجار (متوفاي 643 هـ . ق.) پس از نقل وصيت امام مجتبي ـ ع
ـ كه: «ادفنوني الي جنب امّي فاطمة بالمقبرة» مي گويد: «بنابراين قبر فاطمه ـ
عليهاالسلام ـ در كنار قبر فرزندش حسن و در زير قبه است».34
عبّـاسي مـؤلف كتاب عمدة الأخبار مي گويد: «از قبور واقع در بقيع، قبر فاطمه
دختر رسول خدا ـ ص ـ است و آن در داخل قبه عباس و در كنار قبر فرزندش حسن ـ ع ـ
واقع گرديده; زيرا نقل شده است كه حسن بن علي به هنگام وفاتش وصيت نمود كه مرا در
كنار قبر مادرم فاطمه به خاك بسپاريد».35
و اكثر نويسندگان گذشته و معاصر36 همان مطلب را تكرار كرده و مدفن آن حضرت را در
داخل حرم ائمه بقيع معرفي نموده اند.
دليل اين نظريه
اگر طرفداران اين قول، دليلي بر نظريه خود ذكر نمي نمودند، پذيرش گفتار آنان
بعنوان يك مورّخ امكان پذير بود، ولي بطوري كه ملاحظه فرموديد آنان در مقابل وجه
اول كه مضمون روايات و گفتار بعضي از قديمترين مدينه شناسان است وصيت حضرت مجتبي ـ
ع ـ را دليل و مستند خود ذكر نموده اند كه فرمود: «ادفنوني عند قبر امي فاطمة» :
اگر از دفن شدن من در كنار جدم مانع گشتند در كنار قبر مادرم فاطمه به خاكم
بسپاريد. كه در گفتار ابن نجار و عباسي بدين دليل تصريح گرديده و ساير مورّخان نيز
با توجه به نقل اين وصيت در كنار اظهار نظر خويش، عملاً از همين روش پيروي و به
همين دليل استناد و چنين تلقي نموده اند كه منظور آن حضرت از «امي فاطمة» مادر
عزيزش فاطمه زهرا دخت رسول خدا ـ ص ـ مي باشد.
نقض صريح اين نظريه
به عقيده ما در عين اين كه اصل وصيت امام مجتبي ـ ع ـ از نظر تاريخي مورد تأييد
است اما برداشت طرفداران وجه سوّم درست نيست، بلكه منظور امام مجتبي ـ ع ـ از جمله:
«امّي فاطمة» مادر بزرگش فاطمه بنت اسد مي باشد نه مادرش حضرت زهرا ـ ع ـ .
در توضيح اين موضوع مي گوييم: گذشته از اينكه اين برداشت مخالف با روش اهل بيت ـ
عليهم السلام ـ در پنهان نگهداشتن قبر مطهر حضرت زهرا ـ عليهاالسّلام ـ است و قطع
نظر از اينكه مخالفت مضمون روايات منقول از اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به طريق شيعه
و اهل سنت و مخالف نظر علما و دانشمندان ديگر در دفن آن حضرت در بيت خود مي باشد و
گذشته از اين كه اطلاق كلمه «امّ» به مادر بزرگ، يك اطلاق شايع است، گفتار و نقل
صريح اين مورّخان در موارد ديگر، ناقض اين برداشت و مؤيد اين است. فاطمه اي كه در
حرم بقيع دفن شده، فاطمه بنت اسد است و نه فاطمه زهرا ـ سلام اللّه عليها ـ .
از اين موارد مي توان گفتار اين مورخان در محل دفن جناب عباس عموي پيامبر را ذكر
نمود. كه ابن شبه و سمهودي از قديمترين مدينه شناس; عبدالعزيزچنين نقل مي كند: «دفن
العباس بن عبدالمطلب عند قبر فاطمة بنت اسد بن هاشم في اول مقابر بني هاشم التي في
دار عقيل».37
عبـاسي در ضمن نقل متن بالا گفتار ديگري را از ابن حبان38 مي آورد كه وي در مورد
تشييع و تجهيز پيكر امام مجتبي ـ ع ـ تصريح كرده است: «... دفن بالبقيع عند جدّته
فاطمة بنت اسد بن هاشم».39
بطوري كه ملاحظه مي شود، اين دو جمله از قديمترين مورّخان و محدّثان صراحت دارد
بر اينكه بانويي كه در حرم بقيع دفن شده و عباس عموي پيامبر و امام مجتبي ـ ع ـ در
كنار آن به خاك سپرده شده اند، جده و مادر بزرگ حضرت حسن بن علي فاطمه بنت اسد است
نه فاطمه زهرا دختر رسول خدا ـ ص ـ .
قبر فاطمه بنت اسد در خانه فرزندش عقيل
در تأييد و توضيح مطالب گذشته اين نكته نيز قابل توجه است; همانگونه كه در مورد
حرم ائمه بقيع و دفن شدن پيكر پاك آنان، توضيح داديم كه اين محل، خانه اي بوده
متعلق به عقيل بن ابي طالب و پس از دفن شدن پيكر فاطمه و عباس و سه تن از ائمه
چهارگانه ـ عليهم السلام ـ از حالت مسكوني به صورت زيارتگاه و عبادتگاه عمومي تغيير
يافته است و در همين بخش از بحث، با ذكر شواهد تاريخي متذكر شديم كه دفن شدن افراد
در داخل منازل خود در صدر اسلام و مخصوصاً در مورد افراد مشخص، يك برنامه عادي و
عملي رايج به شمار مي آمده است.
با توجه به اين حقيقت و با در نظر گرفتن مطالب گذشته، چگونگي دفن شدن مادر امير
مؤمنان در داخل اين خانه از نظر تحليل تاريخي روشن مي شود و به دست مي آيد; وي كه
در سال چهارم هجري از دنيا رفته، با احترام و اهتمام فوق العاده اي كه فرزندان آن
بانوي مكرمه و شخص رسول اكرم ـ ص ـ بر او قائل بودند، پيكرش را با آن تشريفات خاصي
كه در منابع تاريخي نقل شده است، در داخل خانه متعلق به فرزندش عقيل دفن نموده اند
و پس از مدت كمي; يعني در سال سي ام هجري، پيكر عباس عموي رسول خدا بر همين منوال
در همان محل و در كنار قبربنت اسد وسپس ائمه چهارگانه ـ عليهم السلام ـ به ترتيب در
همين خانه به خاك سپرده شده اند.
سياست و تحريف واقعيت
اين بود مضمون روايات و نظر معروفترين علما و محدّثان شيعه در مورد مدفن فاطمه
زهرا ـ سلام الله عليها ـ . و همچنين روايات اهل سنت و نظر عده اي از علماي آنان در
اين موضوع و نيز گفتـار بـعضي از مــورّخان و مدينه شناسان در مورد مدفن فاطمه بنت
اسد و تبيين وصيت امام مجتبي ـ ع ـ در اين مورد و اين بود آنچه به نظر ما رسيد از
نظر تحليل تاريخي.
و از مجموع اين بحث و گفتار، ظن قريب به يقين به دست مي آيد كه قبر مطهّر حضرت
زهرا ـ سلام اللّه عليها ـ در بيت خود و در كنار مسجد رسول خدا ـ ص ـ و قبر فاطمه
بنت اسد در داخل حرم ائمه بقيع قرار گرفته است. ولي نبايد اين نكته را ناديده گرفت
كه تحريف اين واقعيت و اصرار و تلاش نويسندگان و حكومت ها در طول تاريخ، در جهت
معرفي قبر حضرت زهرا ـ ع ـ در داخل حرم ائمه بقيع وحتي ايجاد و ترسيم شبيه قبري و
نسبـت دادن آن بـه دخـتـر رسـول خـدا ـ ص ـ در غير محل قبلي آن، كه پس از تخريب اين
حرم به وسيله حكومت سعودي، انجام پذيرفته، همه در جهت تقليل فشار سياسي و تخفيف
تهاجم فكري، عقيدتي و سرپوش گذاشتن به ايراد و انتقادي بوده است كه در طول تاريخ از
سوي پيروان مكتب اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به پيروان خط فكري مخالف و به حكومت ها
از لحاظ مخفي بودن قبر يگانه يادگار رسول خدا وارد مي گرديده است.
و لذا حكومت ها مجبور بودند به هر عنواني كه شده، قبري براي فاطمه دخت رسول خدا
ـ ص ـ معرفي نمايند و تطبيق نمودن وصيت امام مجتبي ـ ع ـ به فاطمه زهرا ـ سلام
اللّه عليها ـ مي توانست بطور طبيعي راه حلي براي اين معمّا باشد و در كنار همين
حركت، چه بهتر قرائن و شواهدي هم ارائه شود و از طرف ديگر طبعاً لازم بود براي
فاطمه بنت اسد هم مدفن ديگري غير از مدفن واقعي خود معرفي شود كه در هر دو جهت،
شاهد تحقّق اين حركت باشيم.
اما در مورد ارائه قرينه و شاهد در تأييد وجود قبر حضرت زهرا ـ عليهاالسلام ـ در
داخل حرم بقيع، مي بينيم در يك مقطع از تاريخ، سنگ نبشته و قطعه مرمري در روي قبور
ائمه بقيع نصب و در آن اعلام مي گردد كه قبر فاطمه دخت رسول خدا ـ ص ـ در اينجا
واقع شده است.
مسعودي در مروج الذهب در مورد اين قطعه مرمر چنين مي گويد:
«و علي قبورهم في هذا الموضع من البقيع، رخامةٌ عليها مكتوب: بسم اللّه الرّحمان
الرحيم، الحمدلِلّه مبيد الأمم و محي الرمم، هذا قبر فاطمة بنت رسول اللّه ـ صلّي
اللّه عليه و سلّم ـ سيدة نساءالعالمين و قبر الحسن بن علي بن ابي طالب و علي بن
الحسين بن علي بن ابي طالب و محمد بن علي و جعفر بن محمد ـ رضي اللّه عنهم ـ ».40
و در مقطع ديگر و پس از چند قرن مشابه همين كتيبه در بالاي درب حرم ائمه بقيع
نصب مي شود.
سيد اسماعيل مرندي درباره اين كتيبه در كتاب خود كه در سال 1255 تأليف نموده مي
گويد:
بالاي در، در سنگ مرمر نوشته «هذا قبر فاطمة بنت رسول اللّه ـ ص ـ و قبر حسن بن
علي وقبرمحمد بن علي و...».41 و اما در مورد اصل قبر
محب الدين طبري (متوفاي 696 هـ . ق.) پس از آن كه اين مطلب را از ابن عبدالبر
(متوفاي 463 هـ . ق.) نقل مي كند كه: «در كنار قبر امام مجتبي ـ ع ـ كه معروف و
مشخص است، اثر قبري منتسب به فاطمه وجود ندارد»، مي گويد: «يكي از صلحا و برادران
مؤمن بر من نقل نمود كه ابوالعباس مرسي به هنگام زيارت بقيع، در مقابل سمت قبله،
داخل قبه عباس (حرم بقيع) مي ايستاد و به فاطمه سلام مي گفت و بر وي از راه مكاشفه
ظاهر شده بود كه قبر فاطمه در داخل اين حرم و دراين سمت بوده است».
طبري اضافه مي كند: «و من با اعتماد بر صحت نقل اين فرد صالح و مؤمن، قبر فاطمه
را به همين ترتيب زيارت مي نمودم...».42
از اين گفتار ابن عبدالبر و طبري كه هر دو از محدّثين و شخصيت هاي معروف علمي
هستند،43معلوم مي گردد كه اثر قبر فاطمه در داخل حرم از بين رفته بوده و در قرن
پنجم و قرن هفتم در داخل حرم بقيع بر خلاف قبور ائمه و قبر عباس علامت قبري آشكار
منتسب به فاطمه وجود نداشته است.
بنابراين، آنچه ما قبلاً در اين مورد مطرح نموديم كه در قسمت جنوبي، داخل حرم
بقيع و زير طاق در مجاورت محراب، شبيه قبري بوده منتسب به فاطمه و اين قسمت به
وسيله شبكه فولاديني از فضاي حرم جدا شده بود، مطلبي است جاي سؤال و جاي ترديد، كه
آيا اين قبر و آن دو قطعه مرمر و كتيبه چگونه و در چه تاريخي و به وسيله كدام حكومت
و به دست چه كسي بوجود آمده است؟ و همين سؤال در مورد قبر فعلي نيز كه در كنار قبور
ائمه بقيع و منتسب به فاطمه مي باشد، مطرح است كه به فرض صحّت انتساب قبري كه قبلاً
اشاره گرديد، قبر فعلي از نظر مكان مطابقت با آن محل ندارد; زيرا اين قبر مانند
ساير قبور در وسط حرم و نه در كنار آن قرار گرفته است.
اما در مورد مدفن فاطمه بنت اسد
بطوري كه اشاره كرديم، چون اصل مدفن بنت اسد كه در خانه فرزندش عقيل و حرم ائمه
بقيع بود، به عنوان مدفن فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ معرفي و براي تثبيت آن،
قرائن و شواهدي هم اقامه گرديد، طبعاً لازم بود، مدفن ديگري براي بنت اسد كه با
مباشرت شخص رسول اكرم ـ ص ـ و با تشريفات خاصي دفن گرديده بود، معرفي و مشخص شود و
اين برنامه عملي و چند محل به عنوان مدفن فاطمه بنت اسد معرفي گرديد.
آري در اين مورد، شاهد اختلاف نظر و تشتت گفتار از سوي مورّخان مي باشيم; زيرا
گاهي مي گويند: «محل دفن فاطمه بنت اسد، مسجد فاطمه ـ عليهاالسلام ـ (بيت الأحزان)
است».44
و گاهي مي گويند كه: «پيكر وي در «روحاء» و در كنار قبر ابراهيم و عثمان بن
مظعون دفن شده است».45
و آنچه در ميان عده اي از مورّخان و در بين مردم اشتهار يافته، اين است كه قبر
وي همان است كه در خارج بقيع و در شمال قبر عثمان بن عفان به فاصله 50 متر از قبر
وي در كنار قبر ديگري قرار گرفته است.46
سمهودي پس از نقل گفتار بعضي از مورّخان كه قبر فاطمه بنت اسد در «روحاء» قرار
گرفته و پس از نقل گفتار ابن شبه از عبدالعزيز كه امام مجتبي در كنار قبر فاطمه بنت
اسد بن هاشم و در اول مقابر بني هاشم دفن شده است، مي گويد: «و همه اين مطالب
مخالفت صريح و نقض آشكار دارد با آنچه معروف شده است كه قبر وي در نزديكي قبر عثمان
و در خارج بقيع واقع گرديده است و اولين كسي كه اين مطلب را مطرح كرد ابن نجار بود
و ديگران از وي پيروي نمودند و من دليلي بر گفته وي نيافتم و نظريه صحيح در نزد من
همان است كه او در كنار قبر امام مجتبي دفن شده است; زيرا خيلي بعيد است كه رسول
خدا ـ ص ـ از اصل بقيع صرف نظر كند و پيكر بنت اسد را در اين محل دور و در انتهاي
كوچه اي كه در اقصاي بقيع واقع شده است، به خاك بسپارد.
سمهودي اضافه مي كند: «اصلاً معلوم نيست اين محل جزء بقيع باشد; زيرا بطوري كه
در آينده خواهيم گفت، محل دفن عثمان جزء بقيع نبوده و اين محل كه در انتهاي كوچه اي
در قسمت شمالي قبر عثمان قرار گرفته به طريق اولي جزء بقيع نخواهد بود».47
مشابه همين مطلب را احمد عباسي در عمدة الاخبار آورده سپس به كيفيت شهادت و محل
دفن سعد بن معاذ اشاره مي كند و مي گويد: «مدفن سعد بن معاذ به مدفني كه در خارج
بقيع به فاطمه بنت اسد منسوب است، بيشتر قابل تطبيق است تا خود فاطمه بنت اسد».48
خلاصه: بطوري كه قبلاً اشاره گرديد، انگيزه اصلي نصب اين كتيبه ها و ترسيم اين
قبرها در طول تاريخ و حتي در دوران حكومت سعودي، همان سياست دفاعي بوده و اين سياست
موجب گرديـده اسـت كـه قبـر مـطـهـر حـضـرت زهـرا ـ سلام اللّه عليها ـ مشخصاً در
حرم بقيع و براي فاطمه بنت اسد مدفن هاي مختلفي غير از مدفن اصلي وي معرفي گردد و
بطوري كه ملاحظه فرموديد، از نظر عده اي از متخصصين در تاريخ مدينه، همه اين موارد
مردود و در نهايت، مدفن وي در داخل حرم ائمه بقيع معرفي شده است، نه مدفن فاطمه
زهرا ـ عليهاالسلام ـ .
تا ريخ تخريب بيت فاطمه ـ عليهاالسلام ـ
در خاتمه اين بحث، بيان دو مطلب ضروري به نظر مي رسد; يكي در ارتباط با بيت و
حجره فاطمه ـ سلام اللّه عليها ـ و ديگري در ارتباط با دوّمين خانه امير مؤمنان ـ ع
ـ .
بطوري كه در متن روايات و در گفتار علما و در منابع تاريخي آمده است، بيت فاطمه
ـ سلام الله عليها ـ به وسيله بعضي از حكام بني اميه تخريب و به مسجد پيامبر ـ ص ـ
ضميمه گرديده است.
در اينجا نگاهي داريم به تاريخ اين تخريب و اين حادثه مهم تاريخي و همچنين به
تغيير و تحولي كه در طول چند قرن تا امروز در اين حجره به وجود آمده است.
خانه فاطمه زهرا ـ س ـ يكي از خانه هاي متعددي است كه طبق دستور رسول خدا ـ ص ـ
در كنار مسجد آن بزرگوار ساخته شده بود.
مورّخان مي گويند: اين خانه ها و حجره ها در قسمت شرقي و شمالي و در سمت جنوبي
مسجد قرار داشتند،49 كه هر يك از آنها به يكي از همسران رسول خدا اختصاص داشت;
همانگونه كه حجرهفاطمه به آن حضرت اختصاص داده شده بود. از نظر موقعيت، بيت فاطمه
در شرق مسجد و در قسمت شمالي حجره اي كه پيكر پاك رسول خدا ـ ص ـ در آن به خاك
سپرده شده و به عايشه اختصاص داشت، قرار گرفته بود; همانگونه كه حجره حفصه در قسمت
جنوبي اين خانه قرار داشت، با اين تفاوت كه حجره عايشه و حفصه را راهروي از هم جدا
مي ساخت ولي در ميان حجره فاطمه و عايشه فاصله اي به جز ديوار وجود نداشت و حتي بنا
به نقل بعضي از مورّخان اهل سنت، در ميان اين دو خانه، روزنه كوچكي تعبيه شده بود
كه پيامبر اكرم در اوقاتي كه در خانه عايشه بسر مي برد، از همين روزنه با اهل بيت
صحبت و از فاطمه و حسنين تفقد و دلجويي مي فرمود كه پس از مدتي به عللي و طبق
درخواست حضرت زهرا ـ س ـ مسدود گرديد.50
اين خانه و حجره كه در لسان روايات و در متون تاريخي به «بيت فاطمه» و گاهي به
«بيت علي» ـ ع ـ تعبير مي شود; مانند ساير خانه هاي متعلق به رسول خدا و بعضي از
صحابه و اقوام آن حضرت داراي دو درب بود; يكي به داخل مسجد باز مي شد و ديگري به
سمت شرق و به طرف بقيع كه در اين سمت، داراي حياط كوچكي هم مانند ساير بيوت بود و
رسول خدا ـ ص ـ دستور داد همه كساني كه داراي چنين خانه در اطراف مسجد هستند، درب
خانه خود را كه به داخل مسجد باز مي شود ببندند مگر خانه علي (و سد الأبواب الاّ
بابه).
گرچه در اين بيت و حجره و مرقد رسول خدا ـ ص ـ همانند مسجد آن حضرت در طول
تاريخ، تحوّلات و دگرگوني هايي در اثر توسعه و عِلل ديگر به وجود آمده است ولي
بطوري كه اشاره گرديد، هدف ما در اينجا فقط تذكر و يادآوري تغيير و تحوّلي است كه
در بيت فاطمه ـ ع ـ به وجود آمده است.
وليد بن عبدالملك خليفه اموي51 كه در سال 88 به قصد سفر حج وارد مدينه شده بود،
به هنگام سخنرانيش در مسجد رسول خدا، پرده حجره فاطمه كنار رفت و او متوجه گرديد كه
حسن بن حسن بن علي ـ ع ـ52 در ميان اين خانه نشسته در يك دستش آيينه و با دست ديگر
محاسنش را شانه مي زند وليد بلافاصله دستور داد كه اين خانه تخريب و به مسجد ضميمه
شود. حسن بن حسن و همسرش فاطمه بنت الحسين ـ ع ـ با اين دستور مخالفت و از ترك
نمودن اين حجره امتناع ورزيدند. وليد پيام داد كه اگر اين بيت را تخليه نكنيد بر سر
شما ويران خواهم نمود، آنان باز هم مقاومت نمودند وليد دستور داد خانه را بر سر
آنها و اطفالشان ويران كنند، چون مأمورين وارد خانه شدند و در اجراي فرمان وليد فرش
از زير پاي حسن و فاطمه كشيدند آنان به اجبار اين حجره را ترك و به خانه ديگري كه
متعلق به امير مؤمنان ـ ع ـ بود، منتقل گرديدند.53
بعضي از مورّخين مي گويند: اصل اين حادثه و كنار رفتن پرده اين حجره، در حال
سخنراني براي شخص وليد اتفاق نيفتاده، بلكه براي يكي از مأمورين وي كه در فاصله هاي
مختلف جهت بررسي اوضاع مدينه به اين شهر وارد مي شد اتفاق افتاده و او اين موضوع را
بعنوان امري برخلاف شؤون خلافت تلقّي و در نزد وليد سعايت نموده، وليد هم چنين
دستوري را صادر كردهاست.
در ماه ربيع الأول سال 88 وليد به عمر بن عبدالعزيز والي خود در مدينه كتباً
دستور داد همه خانه هاي اطراف مسجد را كه متعلّق به همسران و اقوام و صحابه رسول
خدا بود تخريب و به مسجد ضميمه نمايد، او در نامه خود تأكيد كرده بود كه هر يك از
مالكان اين بيوت با فروش خانه اش موافقت كند خريداري و هركس مخالفت نمايد، قيمت
خانه پرداخت و بدون رضايت وي ويران شود.
عمر بن عبدالعزيز سران و علماي مدينه را از مضمون نامه وليد آگاه ساخت، همه آنان
با اين تصميم مخالفت نموده و چنين گفتند: اگر واقعاً هدف وليد توسعه مسجد است مي
توان آن را از جوانب ديگر به اجرا گذاشت. اما اين حجره ها كه متعلق به رسول خدا و
يادگار آن حضرت و با اين بساطت و سادگي و ديوارهاي خشتي با سقف هاي كوتاه و با پوشش
شاخه هاي خرما كه بيانگر كيفيت زندگي پيامبر اسلام است موجب جلب توجه زائرين تا
قيامت و سبب بهره گيري معنوي و سوق دادن مسلمانان به زهد و كناره گيري از تجمل
گرايي مي باشد و مسلمانان در طول قرن ها با مشاهده اين مناظر، پي خواهند برد كه
علاقه به ساختمان هاي چند طبقه و گرايش به رفاه و زندگي پر زرق و برق از روش انبيا
بدور است و طبعاً به آن حضرت تأسي و از روش وي تبعيت خواهند نمود.
عمر بن عبدالعزيز پيشنهاد سران مدينه را به وليد منعكس نمود. وي مجدداً دستور
داد كه بايد اين خانه ها ويران و مسجد از تمام جوانب توسعه پيدا كند!
طبق نوشته مورّخين، به هنگام تخريب اين خانه ها، مردم مدينه آنچنان ناله و شيون
سر دادند و آنچنان گريه و زاري نمودند كه ايام رحلت رسول خدا را تداعي مي نمود وپس
از درگذشت غم انگيز رسول خدا، در هيچ حادثه اي در مدينه چنين تأثر، حزن و اندوهي
مشاهده نشده بود.
به هنگام تخريب اين حجره ها خبيب بن عبداللّه به عمر بن عبدالعزيز گفت: به خدايت
سوگند كاري نكيند كه آيه «انّ الذين ينادونك من وراء الحجرات» را از بين ببريد.
فرزند عبدالعزيز دستور داد در روزي سرد بر بدن خبيب آب سرد بريزند و يك صد تازيانه
بزنند كه وي در اثر اين فشار به شهادت رسيد. عمر بن عبدالعزيز بعدها از اين اقدام
خود اظهار ندامت مي نمود و مي گفت اي كاش خبيب را نمي كشتم.
بهرحال وليد با تخريب اين بيوت مسجد را توسعه داد و از پادشاه روم جهت بنّايي و
زيباسازي آن استمداد نمود و چهل نفر معمار و كارگر مسيحي وارد مسجد و مشغول به كار
شدند و در سال 91 توسعه و زيباسازي مسجد به پايان رسيد.54
گرچه مورّخان بر خلاف دستور ثانوي و تخريب بيوت همسران پيامبر كه در سال 88
بوده، براي تخريب خانه فاطمه تاريخ دقيقي ذكر ننموده اند ولي همانگونه كه در گفتار
بعضي از آنان اشاره شده، وقوع متعاقب اين دو حادثه، نشانگر اين واقعيت است كه تخريب
حجره فاطمه و ضميمه كردن آن به مسجد، در حالي كه همه خانه هاي موجود به حال خود
باقي بوده، موجب جلب توجه هر بيننده واز نظر اجتماعي شديداً سؤال برانگيز بوده است.
وليد هم در اثر فشار افكار عمومي مجبور شده است با اتخاذ چنين تصميمي و به عنوان
«توسعه مسجد» دستور تخريب همه اين بيوت را صادر نمايد تا در ضمن مشروعيت بخشيدن به
عمل خود مسأله تخريب بيت فاطمه هم در بوته فراموشي قرار گيرد.
طبق دستور وليد، عمر بن عبدالعزيز اين خانه ها را ويران و مانند حجره فاطمه به
مسجد ضميمه نمود و حتي ديوارهاي موجود در اطراف حجره و مرقد مطهر رسول خدا را نيز
برداشت و براي مشخص شدن مرقد مطهر به جاي ديوار قبلي، محدوده آن را با سنگ هاي سياه
رنگي، شبيه به سنگ هاي ديوار كعبه ولي صاف و تراشيده شده، ديواركشي نمود.55
و باز براي اين كه قبر رسول خدا حالت كعبه را پيدا نكند، قسمت شمالي آن را كه
محدوده بيت عايشه و حضرت زهرا مي باشد ـ با اينكه جزء مسجد شده بود ـ با ديوار
كوتاهي، به شكل مثلثي درآورد كه محدوده اين ديواره را مقصوره مي نامند; همانطوري كه
به خود ديواره نيز مقصوره مي گويند.
نصب شبكه در اطراف مرقد شريف و حجره فاطمه ـ ع ـ
وضع مرقد شريف و بيت فاطمه، قطع نظر از تغييرات جزئي، تقريباً به مدت شش قرن به
همان شكلي بود كه توضيح داده شد و زائران قبر رسول خدا ـ ص ـ مي توانستند قبر شريف
آن حضرت را در فاصله يك متر و نيم زيارت كنند و در اطراف مرقد شريف و در محل بيت
فاطمه ـ ع ـ و ساير بيوت نماز بخوانند و گفتار ائمه هدي ـ عليهم السلام ـ و محدثان
و مورّخان در مقاطع مختلف، بيانگر اين حالت و ناظر به اين تحول و دگرگوني و تخريب
بيت فاطمه و ضميمه شدن آن به مسجد است كه به دستور وليد انجام گرفته است. ولي در
سال 668 به دستور پادشاه مصر، ملك ظاهر ببرس بندقداري56 در ميان ستون هايي كه در
چهار طرف مرقد مطهر قرار داشت، شبكه چوبيني به ارتفاع تقريباً دو متر نصب و اين
قسمت مجدداً از مسجد جدا گرديد كه علاوه از مرقد مطهر بيت عايشه و بيت فاطمه ـ ع ـ
نيز در داخل اين شبكه قرار گرفته اند. اين شبكه داراي سه درب بود; يك درب در سمت
قبله و درب دوم در طرف شرق و درب سوم در سمت غرب و داخل مسجد قرار داشت.
مورّخين مي گويند در اندازه گيري محل نصب اين شبكه، ملك ظاهر كه در سال 667 در
موسم حج به مدينه وارد شده بود، مباشرت مستقيم داشته و در سال 668 آماده و نصب
گرديد.
پس از نصب اين شبكه، فاصله زائران با قبر رسول خدا بيشتر و مسلمانان از نماز
خواندن در قسمتي از فضا كه به مسجد ضميمه شده بود، ممنوع شدند و اين موضوع به عنوان
انتقاد از اقدام ملك ظاهر و بصورت عملي غير مشروع و مانع از اقامه نماز توسّط
مسلمانان، در بخشي از مسجد، مطرح گرديد و پاسخ طرفداران وي اين بود كه: «ملك ظاهر
با نصب اين شبكه، قداست حجره شريفه را بيش از پيش حفظ و احترام محوطه روضه مطهر را
كه در شرع انور وارد شده است، با ممنوع كردن عبور و مرور در آن، براي هميشه ابقاء
نمود!»57
گرچه از قرن هفتم تا امروز در اين شبكه، از لحاظ ارتفاع و تبديل آن به شبكه فلزي
و دگرگوني هاي مختلف ديگر، تغييراتي به وجود آمده است، اما محدوده اي كه براي اين
شبكه در زمان ملك ظاهر ترسيم شده بود، هنوز هم به حال خود باقي است و تغييري در آن
رخ نداده است و محل بيت فاطمه ـ سلام اللّه عليها ـ كه در سمت شمالي مرقد رسول خدا،
در داخل شبكه قرار گرفته بود، فعلاً نيز در داخل شبكه و در همان محدوده قرار دارد.
محراب و ضريح در بيت فاطمه ـ عليها السلام ـ
ابن نجار (متوفي 643 هـ . ق.) پس از اينكه از محمد بن ابراهيم; يكي از احفاد و
نوادگان امام صادق ـ ع ـ نقل مي كند كه قبر فاطمه ـ ع ـ در بيت خودش قرار دارد، مي
گويد:
«قـلت و بيتها اليوم حوله مقصورة و فيه محراب و هو خلف حجرة النّبي ـ عليه
السلام ـ »58.
«در زمان فعلي، خانه فاطمه در داخل مقصوره و محدوده واقع شده و داراي محرابي است
كه در پشت حجره پيـامـبـر ـ ص ـ قرار گرفته است».
ظاهراً منظور ابن نجار از «مقصوره» ـ كه قبل از تاريخ نصب شبكه در اطراف بيت
فاطمه ـ سلام اللّه عليها ـ بوده است ـ همان ديواري است كه در زمان عمر بن
عبدالعزيز در قسمت شمالي مرقد شريف نبوي ـ ص ـ ايجاد شده بود كه با نصب شبكه، اين
ديواره نيز برداشته شده است.
متن گفتار ابن نجار را سمهودي نقل كرده و اضافه مي كند: «محرابي كه ابن نجار از
آن ياد نموده كه در پشت حجره عايشه قرار دارد، در قسمت مقدم اين محراب، محلي هست كه
مردم، آنجا را به عنوان «قبر فاطمه ـ ع ـ » مي شناسند و بر اين نقطه احترام زيادي
قائلند و از قدم گذاشتن بر اين محوطه امتناع مي ورزند».59
همانگونه كه سمهودي اشاره نموده در داخل بيت فاطمه، نقطه مشخصي به عنوان محل قبر
آن حضرت شناخته مي شده و از گفتار علامه مجلسي ـ ره ـ معلوم مي شود كه در قرن هاي
گذشته و در زمان آن مرحوم، علامت قبري نيز به عنوان قبر فاطمه در اين نقطه وجود
داشته است60 و امروز هم در داخل بيت فاطمه ضريحي را مشاهده مي كنيم منتسب به آن
حضرت، به ابعاد تقريبي يك متر و نيم در يك متر و نيم كه ظاهراً در همان نقطه اي كه
معروف به محل قبر آن حضرت بوده نصب شده و يا علامت قبري كه مرحوم مجلسي اشاره
فرموده، قابل انطباق است. گرچه تاكنون كيفيت پيدايش اثر قبر و تاريخ نصب اين ضريح;
همانند تاريخ احداث محراب قديمي ـ كه ابن نجار از آن ياد نموده ـ معلوم و مشخص
نگرديده است.
دومين خانه امير مؤمنان ـ ع ـ
پس از بحث در مورد خانه فاطمه و امير مؤمنان ـ عليهماالسلام ـ و آشنايي با تاريخ
اين بيت، مناسب است بحث تاريخي ديگري نيز ـ كه بي ارتباط با بحث قبلي نيست ـ مطرح
شود و آن، وجوددوّمين خانه امير مؤمنان ـ ع ـ در مدينه مي باشد.
قبل از بيان اصل موضوع، تذكر اين نكته را لازم مي دانيم كه طبق شواهد تاريخي،
رسول خدا ـ ص ـ پس از ورود به مدينه، بخشي از زمين وسيعي را كه در سمت غربي بقيع
قرار داشت، جهت ساختن منزل تقطيع و تقسيم و هر قطعه اي را در اختيار يكي از مهاجرين
از صحابه قرار داد كه يكي از اين منزل ها متعلق به عبدالرحمان بن عوف بود و خانه او
اولين خانه اي است كه در اين نقطه احداث گرديده و اين منزل به مناسبت بزرگ بودنش
«دار كبري» و به مناسب اين كه محل ضيافت و پذيرايي مهمانان رسول خدا بود
«دارالضيفان» ناميده مي شد.
و منزل ديگر متعلق به عثمان بن عفان بود. او نه يك باب، كه دو باب منزل متصل به
هم ساخته بود. يكي از اين دو خانه نسبت به ديگري بزرگتر بود و از اين رو به
«داركبري» و ديگري «دار صغري» ناميده مي شد و جريان محاصره و كشته شدن وي در همان
داركبري به وقوع پيوست.
همانگونه كه منزل ديگري متعلق به ابوبكر بود و در مقابل خانه كوچك عثمان قرار
داشت و او هم در همين منزل از دنيا رفت61 و منازل ديگري نيز بود كه به ساير صحابه
تعلق داشت و در گذشته اشاره نموديم كه محل دفن ائمه بقيع، خانه اي بود متعلق به
عقيل; همانگونه كه در آينده خواهيم گفت، صفيه عمّه رسول خدا در محلي كه متصل به
خانه مغيرة بن شعبه بود، دفن گرديده است و ظاهراً جمله معروف در معرفي بقيع كه در
ميان مدينه شناسان اشتهار دارد «شرقيها نخل و غربيها بيوت»62 اشاره به همين بيوت
است.
براساس شواهد تاريخي، يكي از اين منازل نيز متعلّق به امير مؤمنان ـ عليه السلام
ـ بود. به عنوان تأييد اين موضوع، متن چند جمله تاريخي را در اينجا نقل مي كنيم:
1 ـ ابن شبه قديمترين مدينه شناس در اين مورد مي گويد:
«واتخذ علي بن ابيطالب بالمدينة دارين احدايهما دخلت في مسجد رسول اللّه ـ ص ـ و
هي منزل فاطمة بنت رسول اللّه التي تسكن فيها و الأخري دار علي التي بالبقيع و هي
بايدي ولد علي علي حوزالصدقة»:63
«علي بن ابيطالب براي خود در مدينه دو خانه اختيار كرده بود; يكي همان خانه اي
است كه در داخل مسجد قرار گرفت و آن همان خانه فاطمه دختر رسول خداست كه در آن
سكونت مي فرمود و ديگري خانه اي است كه در كنار بقيع واقع شده بود و اين خانه جزء
موقوفات آن حضرت و در دست فرزندان او بود».
2 ـ ابن نجار (متوفاي 643 هـ . ق.) از سعيد بن جبير نقل مي كند كه:
«رأيت قبر الحسن بن علي بن ابيطالب في فم الزقاق الّذي بين دار نبيه و بين دار
علي بن ابيطالب» 64.
«قبر حسن بن علي را در اول كوچه اي كه در ميان خانه نبيه و خانه علي بن ابيطالب
قرار دارد،مشاهده نمودم».
3 ـ باز ابن نجار نقل مي كند:
«و روي عن الحسن بن علي بن عبيداللّه بن محمد بن عمر بن علي بن الحسين بن علي بن
ابيطالب انّه هدم منزله في دار علي بن ابيطالب قال فاخرجنا منه حجرا مكتوباً عليه،
هذا قبر رمله بنت صخر».65
«از حسن بن علي بن عبيداللّه نقل شده: موقعي كه خانه خود را در داخل منزل علي بن
ابيطالب خراب مي كرد، قطعه سنگي پيدا نمود كه در آن اين جمله نوشته شده بود: «هذا
قبر رملة بنت صخر».
4 ـ در مورد تخريب بيت فاطمه ـ عليهاالسلام ـ آمده است كه حسن بن حسن و همسرش
فاطمه بنت الحسين چون مجبور به ترك حجره فاطمه شدند، اين حجره را ترك نموده و به
خانه علي بن ابيطالب منتقل شدند (فخرجوا منه حتي اتو دار علي نهاراً).66
از اين متون تاريخي و مشابه آنها معلوم مي شود كه امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ
علاوه بر بيت و حجره كنار مسجد، منزل ديگري نيز در اختيار داشت كه در نزديكي بقيع
قرار گرفته بود و اين خانه همانند ساير املاك و باغات و چشمه ها، جزء صدقات و
موقوفات آن حضرت بود كه توليت اين خانه را هم به ترتيب به فرزندانش امام مجتبـي و
حسيـن بـن عـلـي ـ ع ـ محول و كيفيت بهره برداري از آن را مشخص فرموده بود.67
حوادثي كه در اين خانه واقع شد
به عقيده نگارنده، حوادث مهم تاريخي كه بلافاصله پس از رحلت جانگداز رسول خدا ـ
ص ـ يكي پس از ديگري بوقوع پيوسته است، همه آنها در اين منزل بوده نه در بيت فاطمه
و در كنار مسجد.
اجتماع عده اي از مهاجرين و انصار در مخالفت با بيعت ابوبكر، هجوم به خانه امير
مؤمنان و احراق درب آن خانه،68 دوران نقاهت حضرت زهرا و ملاقات ها و حوادثي كه در
اين دوران اتفاق افتاده و همچنين مراسم تجهيز و تشييع آن حضرت مربوط به اين منزل
بوده و در اين خانه واقع شده است كه علاوه براعتبار عقلي، گاهي شواهدوقرائن تاريخي
نيزاين نظريه و عقيده را تاييد مي كند ـ واللّه العالم ـ .
پىنوشتها:
1- وفاء الوفا، ج 3، ص 906.
2- صحيح بخاري، كتاب المغازي، باب غزوه خيبر، ح 3998; صحيح
مسلم، كتاب الجهاد و السير، ح 1759.
3- استيعاب مطبوع در حاشيه اصابه، ج 4، ص 379.
4- بحارالانوار، ج 43، ص 210.
5- امالي مفيد، ص 146.
6- بحارالانوار، ج 43، ص 183.
7- در آينده توضيح خواهيم داد كه از قرن ششم اين خانه
مجدداً با نرده كشي اطراف آن، بطوري كه امروز مي بينيم، از مسجد مجزّا و محوطه آن
مشخص شده است.
8- عيون الأخبار الرضا، ج 1، ص 311.
9- اصول كافي، ج 1، ص 461.
10- مناقب، ج 3، ص 365.
11- بحارالأنوار، ج 100، ص 191.
12- عيسي بن موسي از محدّثين و علماي اهل سنت و معاصر با
امام صادق ـ عليه السلام ـ است. نكـ : تهذيب التّهذيب.
13- قرب الإسناد به نقل بحارالأنوار، ج 100، ص 192.
14- اقبال الاعمال، ص 623.
15- غربي و محدوده اصلي داخل مسجد.
16- اين زيارت همان زيارت معروف است كه در كتب ادعيه و
زيارات نقل شده است، به انضمام صلوات مخصوص براي هر يك از معصومين ـ عليهم السلام ـ
.
17- من لايحضره الفقيه، به تصحيح علي اكبر غفاري، ج 2، ص
574 ـ 572.
زيارت معروف: «يا ممتحنة امتحنك اللّه الّذي خلقك...» را
مرحوم علامه مجلسي در مزار بحار از طريق محمد عريضي، از امام باقر ـ ع ـ نقل نموده
است. لابد اين زيارت منقول، به دست مرحوم صدوق نرسيده و يا در سند آن مناقشه فرموده
است.
18- معاني الأخبار، ص 268.
19- مقنعه، طبع دبيرخانه كنگره شيخ مفيد، ص 459.
20- مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 365.
21- اعلام الوري، ص 159.
22- اقبال، ص 224.
23- اين سومين روايت از رواياتي است كه ما نقل نموديم.
24- اقبال، ص 623.
25- بحار، ج 43، ص 188.
26- بحار، ج 100، ص 193.
27- همان.
28- حماد بن عيسي عن الباقر ـ ع ـ : «دفن علي فاطمة ـ رض ـ
ليلاً في منزلها الّذي دخل في المسجد». عن عبداللّه بن ابراهيم انّ جعفر بن محمد
كان يقول: قبرت فاطمه ـ رض ـ في بيتها الّذي ادخله عمر بن عبدالعزيز في المسجد».
اين دو روايت را ابن شبه در تاريخ المدينه ج 1، ص 106 و 107 و سمهودي در وفاءالوفا
ج 3، ص 902 نقل نموده اند.
29- وي اوّلين مدينه شناسي است كه در اين موضوع تأليفي هم
داشته و در سال 199 در قيد حيات بوده است.
30- تاريخ المدينه، ج 1، ص 108.
31- تاريخ الخميس، ج 2، ص 176.
32- اين اقوال را ابن شبه در تاريخ المدينه، ج 1، ص 105 و
106 و سمهودي در وفاءالوفا ج 3، ص 901 نقل نموده اند.
33- وفاء الوفا ج 3، ص 901.
34- اخبار المدينه، ص 154.
35- عمدة الاخبار، ص 154.
36- مانند علي حافظ در كتاب خود فصول من تاريخ المدينه، ص
168.
37- تاريخ المدينه، ج 1، ص 127; وفاءالوفا، ج 3، ص 910.
38- ابن حبان از بزرگترين محدّثان و علماي اهل سنت در قرن
چهارم (متوفاي 354) مي باشد و كتاب او از بهترين كتاب هاي حديث به شمار مي آيد.
39- عمدة الأخبار، ص 153.
40- مروج الذهب ج 3، ص 297; سمهودي در وفاءالوفا ج 3، ص
905 مي گويد: اين گفتار مسعودي متعلّق به سال 332 هـ . ق. مي باشد.
41- توصيف مدينه، به نقل از فصلنامه ميقات حج شماره 5، ص
117.
42- ذخائرالعقبي، ص 54.
43- محمد بن عبدالبر قرطبي مالكي (متوفي463 هـ . ق.) از
شخصيت هاي علمي و داراي كتاب ها و تأليفات متعددي است، از معروفترين آنها «استيعاب
في اسماء الأصحاب» مي باشد. اين كتاب در پاورقي «الإصابه» در مصر چاپ شده است.. محب
الدين طبري مكي شافي، محدث و مفتي حرم مكه، مؤلف كتاب «الأحكام و ذخاير العقبي» مي
باشد، وفات وي در سال 674 يا 694 واقع شده است.
44- تاريخ المدينه، ج 1، ص 123.
45- وفاءالوفا، ج 3، ص 895.
46- اخبار المدينة الرسول، ص 156. اين دو قبر كه در خارج
بقيع و داراي گنبد قديمي و جداگانه اي بودند، پس از تخريب گنبدها با احداث ديواري
به دور آنها، مشخص و مورد توجه عده اي از زائران بودند ولي در اين چند سال اخير، به
علت توسعه بقيع در داخل بقيع قرار گرفتند و اينك اثري از آنها باقي نيست.
47- وفاء الوفا، ج 3، ص 893.
48- عمدة الاخبار، ص 153 و 157.
49- الدرة الثمينة في الأخبار المدينة، ص 73.
50- وفاء الوفا، ج 2، ص 466.
51- دوران خلافت وي ده سال از 86 تا 96 هجري بوده است.
52- ذهبي در تاريخ الاسلام در شرح حال شخصيت هائي كه در
صدمين سال هجري بدرود حيات گفته اند مي گويد: حسن وصي پدرش امام مجتبي ـ ع ـ و
متولّي موقوفات امير مؤمنان ـ ع ـ بوده. از اين گفتار ذهبي، شخصيت وي و علت سكونتش
در حجره فاطمه ـ ع ـ و علّت انتقالش به خانه امير مؤمنان معلوم مي گردد. و باز ذهبي
نقل مي كند كه وليد كتباً دستور داد كه به حسن بن حسن يكصد تازيانه بزنند و يك روز
تمام در معرض تماشاي مردم قرار دهند و در نامه اش آمده بود: «واللّه انا قاتله» و
امام سجاد ـ ع ـ كلمات فرج را به او تعليم فرمود تا از توطئه اي كه براي شكستن
شخصيت وي طراحي شده بود، نجات يافت.
53- وفاء الوفا، ج 2، ص 466.
54- خلاصه اين حادثه تاريخي، در تاريخ طبري و كامل ابن
اثير و تاريخ يعقوبي و ساير منابع تاريخي و مشروح آن در البداية و النهايه، در
حوادث سال 88 نقل شده است.
55- ارتفاع اين ديوار تقريباً شش متر و نيم و عرض آن شصت
سانتي متر بوده است.
56- وي از سلاطين مقتدر مصر و از كساني بود كه به مسائل
اساسي مذهبي توجه بيشتري داشت، از همين رو توانست درسال 665 بـا يـك برنامه وسيع،
همه عقايد و مذاهب فقهي اهل سنت را به چهار مذهب معروف منحصر نمايد. نكـ : خطط
مقريزي، ج 2، ص 344.
57- جريان نصب شبكه به وسيله ملك ظاهر در وفاء الوفا، ج 2،
ص 604 و فصول من تاريخ المدينه، ص 126 آمده است.
58- اخبار مدينة الرسول، ص 76.
59- وفاء الوفا، ج 2، ص 469.
60- بحار، ج 100، ص 193.
61- در مورد اين بيوت نكـ : تاريخ ابن شبه، ج 1، ص 235 و
242; وفاء الوفا ج 2، ص 731.
62- تاريخ ابن نجار، ص 152; عمدة الاخبار، ص 151; وفاء
الوفا، ج 3، ص 889.
63- به نقل سمهودي در وفاءالوفا، ج 2، ص 469. علي رغم دقّت
نظر و صداقت و امانت در نقل سمهودي، كه زبانزد مورّخان است، اين مطلب راكه وي از
ابن شبه نقل نموده است در نسخه چهار جلدي ـ كه از تاريخ ابن شبه در اختيار ماست ـ
با بررسي مكرر به دست نيامد و دليل آن همان است كه مصحح اين كتاب در صفحات اول آن
تذكر داده است كه نسخه موجود در اختيار وي از نظر خط غيرخوانا و در مطالب و صفحاتش
سقط فراوان وجود داشته است.
64- اخبار المدينه، ج 1، ص 54.
65- همان، ص 155; وفاء الوفا، ج 3، ص 912.
66- وفاء الوفا، ج 2، ص 466.
67- موقوفات اميرمؤمنان در منابع تاريخي، مانند تاريخ ابن
شبه، ج 1، ص 229 ـ 219 آمده است و او متن وقف نامه جالب آن حضرت را كه در جمادي
الأولي سال 39 تنظيم فرموده، نقل نموده است و از جملات اين وقف نامه است: «و انّه
يقوم علي ذلك حسن بن علي... و ان حدث بحسن حدث و حسين حي فانه الي حسين بن علي و ان
حسين بن علي يفعل مثل الذي امرت به حسناً...».
68- حادثه هجوم به خانه فاطمه زهرا و احراق باب آن حضرت در
منابع تاريخي اهل سنت، از جمله در منابع زير آمده است. تا ريخ طبري حوادث سال 11
هجري. الإمامه و السّياسة، ج 1، ص 11; عقدالفريد، چاپ مصر، ج 3، ص 64; تاريخ
يعقوبي، ج 2، ص 126.