ذو القرنين در قرآن

محمد رضا امين زارع

- ۱ -


ذو القرنين در قرآن

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين و صلى الله على محمد و آله الطاهرين.

اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه فى هذه الساعة و فى كل ساعة وليا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا حتى تسكنه ارضك طوعا و تمتعه فيها طويلا.

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

و يسئلونك عن ذى القرنين قل ساتلوا عليكم منه ذكرا.

و از تو اى محمد، درباره «ذو القرنين‏» مى‏پرسند در پاسخ ايشان بگو: بزودى، بخشى از سرگذشت او را، براى شما بازگو خواهم كرد

آيات 83 تا 98 سوره مباركه كهف درباره زندگانى ذو القرنين مطالبى دارد كه در قالب سه بخش اساسى در كتاب شريف تفسير الميزان (1) آمده است:

الف - تفسير آيات مربوط به ذو القرنين ب - بحث روايى اين آيات شريفه ج - گفتارى پيرامون داستان ذو القرنين، به صورت قرآنى و تاريخى.

اين مطلب در كتاب تفسير نمونه (2) در دو بخش جداگانه آمده است كه بخش اول آن به تفسير آيات مربوطه، و بخش دوم به نكات آموزنده داستان و بحثهاى تاريخى و روايى آن اختصاص يافته است.

بنده پس از مطالعه دقيق اين كتب تصميم گرفتم كه تفسير اين آيات و داستان ذو القرنين را بازنويسى كرده و آن را در اختيار قرآن دوستان بگذارم.

البته ناگفته نماند كه درباره ذو القرنين و آيات قرآنى مربوط به او، كتابها و تاليفات زيادى نوشته شده است كه حاصل زحمات محققين علوم قرآنى است كه در پايان اين كتاب فهرستى از آنها را ذكر خواهم كرد.

با مراجعه به بعضى از اين كتابها دريافتم كه تعدادى از آنها بيشتر به جنبه تاريخى موضوع پرداخته‏اند، اما در اين نوشتار سعى شده تا جهت قرآنى قصه مورد توجه قرار گيرد. به عبارت ديگر، آنچه كه درباره داستان ذو القرنين از قرآن فهميده مى‏شود جمع‏آورى گردد. درباره جنبه تاريخى داستان هم سعى شده كه به طور خلاصه و در قالب يك فصل در پايان كتاب به آن پرداخته شود.

بنابراين، همان طور كه از نام كتاب پيداست، هدف اصلى ما طرح و بيان نكاتى است كه از قرآن درباره اين داستان فهميده مى‏شود.

علامه طباطبايى در بحث روايى خود چنين فرموده است:

«خواننده عزيز بايد بداند كه روايات مروى از طرق شيعه و اهل سنت از رسول خداصلى الله عليه وآله و روايات مروى شيعه از ائمه هدى و... درباره داستان ذو القرنين، بسيار اختلاف دارند; آن هم اختلافهاى عجيب، و آن هم‏نه در يك بخش داستان، بلكه در تمامى خصوصيات آن! اين اخبار در عين حال مشتمل بر مطالب شگفت‏آورى است كه هر ذوق سليمى از آن وحشت نموده و آن را محال مى‏داند و عالم وجود هم منكر آن است، لذا اگر خردمند اهل بحث آنها را با هم مقايسه نموده مورد دقت قرار دهد، هيچ شكى نمى‏كند در اينكه مجموع آن‏ها خالى از دسيسه و دستبرد و جعل و مبالغه نيست. از همه اين مطالب غريب‏تر، رواياتى است كه علماى يهود كه به اسلام گرويده‏اند، از قبيل «وهب ابن منبه‏» و «كعب الاحبار»، نقل كرده‏اند، يا اشخاص ديگرى كه از قرائن به دست مى‏آيد كه مطالب خود را از يهوديان گرفته‏اند! بنابراين ديگر چه فايده‏اى دارد كه ما به نقل، استقصاء و احصاء آنها با آن كثرت و طول و تفصيلى كه دارد بپردازيم؟ لاجرم، به پاره‏اى از جهات اختلاف آنها اشاره نموده و از آن مى‏گذريم، و به نقل آنچه كه تا حدى از اختلاف مصون مانده است اكتفاء مى‏كنيم‏» (3) .

از اين رو ما در اينجا بحث روايى نكرده‏ايم، ولى علاقه‏مندان مى‏توانند به تفسير الميزان مراجعه نمايند.

در پايان هم بايد اين نكته را متذكر شد كه چنين نيست كه بتوان همه مطالب اين كتاب را به تفسير الميزان يا تفسير نمونه نسبت داد، زيرا شايد جزئياتى باشد كه بطور صريح در اين دو كتاب نيامده است; اما بايد دانست كه بدنه اصلى و بيش از نود درصد مطالب اين كتاب چيزهايى است كه از آن دو صحيفه شريفه گرفته و بازنويسى كرده‏ام.

در نتيجه، در همين جا آنچه ستايش و سپاس بر اين اثر باشد را، نثار حضرت علامه طباطبايى‏رحمه الله و حضرت آيت‏الله مكارم شيرازى"مدظله" و گروه نويسندگان تفسير نمونه مى‏نمايم و اذعان دارم كه بنده فقط به صورت يك كار خدمات‏رسانى علمى، نقشى جزئى در اين زمينه ايفا كرده‏ام. اميد كه اين خدمت ناچيز مقبول درگاه احديت قرار گيرد!

و لله الحمد

قم - مهرماه سال هفتاد و نه - محمدرضا امين زارع

فصل اول

- مباحث مقدماتى

- چرا و به چه مناسبت داستان ذو القرنين در قرآن آمده است؟

- داستان ذو القرنين در قرآن به چه صورت مطرح شده است؟

مباحث مقدماتى در اين فصل، به يك سرى مباحث مقدماتى درباره ذو القرنين و چگونگى بيان داستان او در قرآن مى‏پردازيم و مباحث‏خود را در دو بخش جداگانه ذيل ارائه مى‏دهيم:

(بخش اول) چرا و به چه مناسبت داستان ذو القرنين در قرآن آمده است؟

(بخش دوم) داستان ذو القرنين در قرآن به چه صورت مطرح شده است؟

در بخش اول، به پيشينه داستان ذو القرنين و روايت مفصلى درباره شان نزول آيات ذو القرنين مى‏پردازيم تا خوانندگان محترم را از محتواى داستان و علت انگيزش آن در قرآن آگاه سازيم. در بخش دوم نيز به روش عمومى قرآن در طرح داستان‏ها و قصص و من‏جمله داستان ذو القرنين پرداخته و ارزشهاى اين نوع داستان‏گويى را يادآور مى‏شويم; «رب اشرح لى صدرى و يسرلى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى‏»! (4)

چرا داستان ذو القرنين در قرآن آمده است؟ (5)

نام ذو القرنين و وقايع مربوط به بزرگى و عظمت او قبل از اينكه داستانش در قرآن نازل شود معروف بوده است. مردم او را به عنوان ذو القرنين مى‏شناختند و اين از نظر قرآن و قرائن اطراف آيات، مسلم است. نيز، معلوم است كه نزول اين آيات، بر اساس سؤالى بوده كه مردم از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله درباره ذو القرنين كرده‏اند.

اما اينكه اين سؤال از طرف چه كسانى و چگونه مطرح شده است، پرسشى است كه پاسخ آن را در روايت زير جستجو مى‏كنيم; در تفسير الميزان چنين آمده است:

صاحب كتاب تفسير قمى از امام صادق‏عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: سبب نزول سوره كهف اين بود كه قريش سه نفر را به قبيله نجران فرستادند تا از يهوديان آن ديار مسائلى را بياموزند و با آن رسول خداصلى الله عليه وآله را بيازمايند. آن سه نفر «نضربن حارث بن كلده‏»، «عقبة‏بن ابى‏معيط‏» و «عاص بن وائل سهمى‏» بودند.

اين سه نفر به سوى نجران حركت كرده و جريان را با علماى يهود در ميان گذاشتند...

ادامه روايت در آن كتاب چنين آمده است:

يهوديان گفتند: سه مساله از او بپرسيد، اگر آن طور كه ما مى‏دانيم پاسخ داد، در ادعايش راستگو است. آنگاه از يك مساله ديگر بپرسيد، اگر گفت مى‏دانم، بدانيد كه دروغگو است. گفتند: آن مسائل چيست؟ جواب دادند كه از او از احوال جوانانى بپرسيد كه در قديم الايام بودند و از ميان مردم خود بيرون شده و غايب گشتند و در غيبتگاه خود خوابيدند. از او بپرسيد چقدر خوابيدند؟ نفراتشان چند بود؟ چه چيز از غير جنس خود همراهشان بود؟ و داستانشان چه بود؟

مطلب دوم اينكه از او بپرسيد داستان موسى كه خدايش دستور داد از يك عالم پيروى كن و از او تعلم گير چه بود؟ آن عالم كه بود؟ موسى چگونه از او پيروى كرد؟ و سرگذشت موسى با او چه بود؟

سوم اينكه از او از سرگذشت‏شخصى بپرسيد كه ميان مشرق و مغرب عالم گرديد تا به سد ياجوج و ماجوج رسيد; او كه بوده؟ و داستانش چگونه بوده است؟

يهوديان پس از عرضه اين مسائل جواب آن‏ها را نيز به فرستادگان قريش دادند و گفتند: اگر اين طور كه ما شرح داديم جواب داد، صادق است، وگرنه دروغ مى‏گويد.

فرستادگان قريش پرسيدند: آن يك سؤال ديگر كه گفتيد چيست؟ گفتند: از او بپرسيد كه قيامت چه وقت‏به‏پا مى‏شود؟ اگر ادعا كرد كه من مى‏دانم قيامت چه موقع به‏پا مى‏شود، دروغگو است، ولى اگر گفت جز خدا كسى تاريخ آن را نمى‏داند، راستگو است.

فرستادگان قريش به مكه برگشتند، نزد ابوطالب جمع شدند و گفتند: پسر برادرت ادعا مى‏كند كه اخبار آسمان‏ها برايش مى‏آيد، ما از او چند پرسش مى‏كنيم، اگر جواب داد، مى‏دانيم كه راستگو است، وگرنه مى‏فهميم كه دروغ مى‏گويد! ابوطالب گفت: هر چه دلتان مى‏خواهد بپرسيد!

آن‏ها آن مسائل را مطرح كردند. رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: فردا جواب‏هايش را مى‏دهم; اما در وعده‏اى كه داد «ان‏شاءالله‏» نگفت. به همين جهت، چهل روز وحى از او قطع شد تا آنجا كه رسول خداصلى الله عليه وآله غمگين گرديد و (بعضى از) يارانش كه به وى ايمان آورده بودند به شك افتادند، و قريش شادمان شده و به استهزاء و آزار ايشان پرداختند; ابوطالب نيز سخت در اندوه شد.

پس از چهل شبانه‏روز، سوره كهف بر پيامبر نازل شد. رسول‏خداصلى الله عليه وآله از جبرئيل سبب تاخير را پرسيد؟ (جبرئيل) گفت:ماقادرنيستيم‏ازپيش‏خود نازل شويم جز به اذن خدا. (6)

مى‏دانيد كه سوره كهف شامل سه داستان است: داستان اصحاب كهف، داستان حضرت موسى‏عليهم السلام و حضرت خضرعليهم السلام و داستان ذو القرنين كه طبق روايت‏بالا، به خاطر سؤال آزمايشى مشركان مكه از حضرت محمدصلى الله عليه وآله نازل شده است.

داستان ذو القرنين در قرآن به چه صورت مطرح شده است؟

پيشتر گفتيم كه طرح داستان ذو القرنين در قرآن، براساس سؤالى بوده كه مردم از پيامبر اكرم كرده بودند. حال به چگونگى و كيفيت طرح اين داستان در قرآن مى‏پردازيم.

روش عمومى طرح داستان‏ها در قرآن

عموما وقتى قرآن كريم داستان واقعه يا شخصى از گذشتگان را ذكر مى‏كند، روش خاصى دارد; به جزئيات افراد و اشخاص و موضوعات نمى‏پردازد و متعرض جزئياتى كه در اصل واقعه يا نتيجه قرآنى آن دخالتى ندارند نمى‏شود; بلكه تنها نقاط كليدى و اساسى را مطرح كرده و در مواردى، حتى نتيجه‏گيرى آن را هم به مخاطب واگذار مى‏نمايد. البته اين طبيعى است كه از لابه‏لاى بعضى جملات و كلمات، مى‏توان بعضى جزئيات را هم به دست آورد كه اين هم يكى از ظرايف هنرى قصه‏هاى قرآنى است.

طرح داستان ذو القرنين به همان روش عمومى در مورد داستان ذو القرنين نيز، اگرچه بر اساس طرح سؤالى بوده است و قاعدتا بايد پاسخ آن مطابق نظر سؤال كننده و تامين كننده پرسش او باشد، ولى در عين حال، قرآن پاسخ را طورى آورده كه هم نظر سائل برآورده شود و هم نتيجه‏اى كه خود قرآن مى‏خواهد از آن گرفته شود. بنابراين، طبق روش عمومى خود، نام اصلى ذو القرنين، تاريخ زندگى، ولادت، نسب و ساير مشخصاتش را ذكر نكرده است. در مورد خصوصيات شخصى، فقط به دينى كه از آن پيروى مى‏كرده و توانايى جسمى و مديريتى‏اى كه داشته است اكتفا كرده و در مورد تاريخ زندگيش، تنها به سفرهاى سه‏گانه او اشاره نموده و درباره فعاليت‏هاى او فقط به ذكر كارهايى چون برخوردش با مردم سرزمين‏هاى مختلف در طى همان سفرهاى سه‏گانه پرداخته است.

البته، روح زندگى يك فرد و آنچه مى‏تواند براى ديگران آموزنده باشد همين است; يعنى اينكه يك شخص از چه امكاناتى برخوردار بوده و چه اعتقاداتى داشته است؟ و اگر اعتقادات صحيحى داشته، بر اساس آن ايمان و عقيده و با استفاده از توانايى‏هايش، چه نوع فعاليت‏هايى انجام داده و با ديگران چه رفتارى كرده است؟ نكته مهم ديگر اينكه آيا در ميدان عمل و ميدان استفاده از آن امكانات، خدا و قيامت را در نظر داشته است‏يا خير؟