مقدّمه آيت اللّه هاشمى رفسنجانى
آرزوى مقدّس
چه شيرين است مشاهده شروع تحقّق يك آرزوى مقدّس و
ديرين! با همه وجود، با انتشار اوّلين مجلد از مجموعه فرهنگ قرآن، اين شيرينى
را حسّ ميكنم، به مثابه حلاوت پيروزى در جهادى عظيم و مقدّس. ساليان طولانى
بىصبرانه در انتظار تحقق چنين آرمانى بودهام.
از دوران جوانى كه عشق به تحقيق در معارف كتب آسمانى در
من به وجود آمد و مطمئنترين منبع تحقيق را در تعاليم دينى، قرآن مىدانستم.
براى شناخت هر موضوعى كه در برنامه مطالعهام قرار مىگرفت، نخست به سراغ قرآن
مىرفتم; اما بسيار اتفاق مىافتاد كه براى به دست آوردن ديدگاه قرآن درباره
موضوعى، نمىدانستم در كجاى قرآن بايد به سراغ آنها رفت. تفاسير موجود هم در
اين زمينه راهى ارائه نمىدادند.
خيلى متأسف بودم كه چرا مسلمانان تاكنون سرمايهگذارى
كافى براى اين كتاب آسمانى نكردهاند. در طول ساليان دراز، چرا دائرةالمعارف
جامعى براى قرآن تدوين نشده است كه جويندگان حقيقت، و طالبان هدايت از آن بهره
بگيرند؟
در راه جستوجو
براى يافتن تمامى ابعاد يك موضوع، دو يا سه بار تمام
قرآن را مرور مىكردم; امّا چنين كارى نه همواره مقدور بود و نه اطمينانبخش;
چنين كارى براى هزاران موضوع قرآنى فرصت زيادى مىطلبد و از طرفى هم به دليل
شتاب و تنوع موضوعها، چندان اطمينان خاطرى پيدا نمىشود كه همه آيات در يك
موضوع، مورد كاوش قرار گرفته است. البته اين تلاشها تأثيرى شگرف و عميق از
لحاظ تربيتى و رشد اطلاعات در من برجاى گذاشت.
براى برآوردن خواسته خودم در دسترسى آسان به موضوعات
دلخواه قرآنى و نيز خدمت به ميليونها مسلمان و شيفتگان قرآن، در همان جوانى
تصميم گرفتم راهى كه كسى نرفته بود طى كنم. اگرچه چنين تصميمى در آن هنگام
بلندپروازى تلقى مىشد; امّا فكر كردم اگر به هدف هم نرسم، نَفْس كار بر روى
آيات قرآن سازنده و مفيد خواهد بود. تجربه عينى را در خودم داشتم. باهر كسى هم
كه مشورت كردم و كار را با او در ميان گذاشتم تشويقم كرد و كمتر مخالفتى
ديدهشد.
در آن زمان بخش قابل توجهى از قرآن را حفظ بودم و لذّت
اُنس با قرآن را آزموده بودم و همين سرمايه هميشه همراه من بود كه به من كمك
مىكرد تا از هر فرصتى براى انديشيدن در مفاهيم قرآن استفاده نمايم. لحظههاى
قبل از خواب و هنگام راه رفتن نيز از اين موارد بودند.
تأمّل در ابعاد ژرف و گسترده مفاهيم قرآن به خوبى نشان
مىداد كه چنين طرح عظيمى نيازمند فرصت، تمركز فكر و توان بالاى نيروى انسانى
است. چنين كارى همواره انديشهام را به خود مشغول كرده بود; تا اين كه به
تَفْصيل الآيات تأليف ژول لابوم فرانسوى برخورد كردم. از آشنايى با اين كتاب
بسيار خوشحال شدم; امّا طولى نكشيد كه با بررسى و مطالعه، دريافتم آن چيزى كه
من در پى آن هستم، اين كتاب نيست; چه اين كه تهيه كننده آن، تنها به كلياتى
اكتفا كرده و در همان عنوانهاى موجود هم استقراى كاملى صورت نداده و همه آيات
مربوط به هر موضوعى را جمعآورى ننموده است. اين كتاب، راضىام نكرد.
در ادامه كار با كتاب ارزنده المعجم المفهرس لالفاظ
القرآن الكريم اثر استاد محمد فؤاد عبدالباقى آشناشدم و استفاده زيادى از آن
بردم و هنوز هم مىبرم. پس از آشنايى با اين اثر فكر كردم كه با وجود اين كتاب
ارزشمند، نيازى به كار جديد نيست. با دوستان هم مشورت كردم; امّا به اين نتيجه
رسيدم كه تنظيم الفاظ، جويندگان را از معجمى معنايى و تفسيرى روشن بىنياز
نمىكند، بخصوص وقتى توجه شود به اين كه در قرآن وجوه و نظائر، كنايات، اشارات،
مجاز، و... وجود دارد و نيز با توجه به موقعيت نزول آيات و سورهها، سياق آيات
و... نكتهها و مطالبى به دست مىآيد كه در معجم الفاظ جاى چنين نكتههايى
خالى است.
كتاب ارزشمند نجوم الفرقان فى اطراف القرآن نوشته محقق و
شرقشناس آلمانى گوستاوفلوگل را هم ديدم، تصور كردم كه مىتواند كارآمد باشد;
امّا با وجود خدمت بزرگ آن، نمىتواند نقش يك معجم معنايى جامع را ايفا نمايد.
در ادامه بررسى و جستوجو، سرانجام، توفيق براى تدوين
كليد راهيابى به مفاهيم قرآن، جزء دلمشغولى و دعاهاى روزانه من شد.
زندان
همانگونه كه در مقدمه تفسير راهنما نوشتهام: «در
طول مبارزات هر بار كه به زندان مىافتادم پس از سپرى كردن دوران بازجويى و
بازپرسى و... به فكر انجام اين مهم بودم; ولى دوران كوتاه اين ادوار، فرصتى
كافى براى تحقّق اين آرمان نبود.
چند بار در دوران انفرادى و بازجويى، با استفاده از
قرآنى كه در اختيارم بود، روى چند موضوع كار كردم. از جمله در زمينه
اشرافىگرى، صبر و جهاد. در آن ايّام بيشتر وقتم به حفظ قرآن مىگذشت...».
سرانجام دعايم مستجاب شد و آن فرصت را خداوند به من
عنايت كرد. در سال 1354 در پى بازگشت از سفرى مبارزاتى بازداشت شدم. شرايط آن
روز و مدارك موجود در پرونده نشان مىداد كه مدت زندانم به درازا خواهد كشيد.
مجالى براى پىريزى اين طرح و تحقق آرزوى مقدسم بهدست آوردم. چند سال حبس
متوالى و شرايط مناسبِ تحقيق، اين توفيق را پيش آورد كه كار را شروع كنم.
شروع
كار را از همان روزهاى اول بازجويى در زندان كميته
مشترك آغاز كردم. با وجود در اختيار نداشتن قرآن، و نداشتن وسيله يادداشت از
حافظهام استفاده كردم و طرح كلى كار را در ذهنم ساختم. برداشتهاى قرآنى خودم
را كه در حافظهام ذخيره شده بود بيرون مىكشيدم و در جاى مناسب خودش منظم
مىكردم. راستى همان تفكر و انديشه با چاشنى عرفانى كه مخصوص همان حالات تنهايى
و سخت و بىكسى است اساسىترين پايه اين ساختمان عظيم را گذارد. كار متمركز
حدود يك ماه در كميته، دوران بازجويى به همين روال، بىهيچ يادداشتى سپرىشد.
دوران بازجويى تمام شد و به اوين منتقل شدم. در آنجا
مقدارى وسايل نوشتن در اختيارمان قرارداشت. در دىماه سال1354هـ.ش. در
اوين اولين يادداشتهايم را نوشتم. از آن روزها تاكنون 24سال مىگذرد. فكر
نمىكردم بايد اين زمان طولانى را صبر كنم تا اوّلين مجلد فرهنگ قرآن (كليد
راهيابى به موضوعات و مفاهيم قرآن) منتشر شود. اگر فكر هم مىكردم ترديدى به
خود راه نمىدادم; چه اين كه معتقد بودم جاى چنين اثرى در كتابخانههاى محققان
خالى است و بالاخره بايد جاى خالى آن را پر كرد.
معمولاً پس از نماز صبح مشغول به كار مىشدم و تا نزديك
ظهر ـ به جز صرف صبحانه و مقدارى ورزش صبحگاهى و يا كارهاى ضرورى ـ ادامه داشت.
اوايل فقط تفسير مجمعالبيان را در اختيار داشتم و بعدها الميزان هم به آن
اضافه شد.
شيوه كار
آيات را از آغاز قرآن يكايك مطالعه مىكردم و
نكتههاى قابل استفاده را در فيشهاى كوتاه و گويا يادداشت مىكردم و در كنار
همان جملههاى كوتاه نمايهسازى هم مىكردم تا بعدها، تفكيك اطلاعات به دست
آمده به سرعت و راحتى انجام گيرد و هر موضوعى جايگاه خود را در تدوين نهايى
پيدا كند. مجموعه آن نوشتهها بالغ بر سى و دو هزار فيش در 22 دفتر دويست برگى
است. بهمنظور جلوگيرى از دستبرد ساواك بخشى از يادداشتها را هنگام ملاقاتهاى
حضورى توسط همسرم به بيرون منتقل كردم و مقدارى را هم در پايان دوره زندان به
خانه آوردم.
آزادى از زندان و ادامه كار
در سال 1357 انقلاب اسلامى اوج گرفت، و از زندان
آزاد شدم. كارها را به خانه منتقل كردم و از همان روزهاى نخست، كار قرآن را
ادامه دادم; ولى به زودى معلوم شد كه مسؤوليتهايم در انقلاب، وقت مناسبى برايم
نخواهد گذاشت.
با اين همه، هيچ وقت از اين كار باز نماندم. مدتى كارهاى
انجام شده به سازمان صداوسيما منتقل شد تا براى تهيه مطالب دينى و اجتماعى
مناسب از آنها استفاده شود. جمعى از طلاب و دانشجويان به كار گرفته شدند تا
فيشها را تفكيك كنند. آنها تفكيك فيشها را به انجام رساندند و فهرستى ناقص با
سرفصلهايى مشخص شكل گرفت.
در مرحله بعد كليه فيشها به بخش فرهنگى حزب جمهورى
اسلامى منتقل شد. چند نفر در آن مركز عهدهدار تكميل آن شدند و پيشرفتهايى هم
داشتند و چند مقاله تحقيقى و نمونه را در روزنامه جمهورى اسلامى در معرض مطالعه
جستجوگران گذاشتند; امّا متأسفانه باز هم كار ناتمام ماند و در حد كارى مقدماتى
و جلوگيرى از غفلت و نيز نگهدارى و تقويت فكر كارساز بود. اينها كارهايى
نبودند كه دغدغه مرا آرام كنند.
مراكز ديگرى هم با آگاهى از اين سرمايه عظيم به سراغ كار
آمدند و دفترى از يادداشتها را براى كار بردند; ولى دامنه گسترده آن، آنان را
وادار به اظهار ناتوانى مىكرد و كارى اميدوار كننده انجام نمىشد. در تمامى
اين مدت هيچ خللى در عزم به ادامه كار وارد نشد و احساس نياز بخصوص پس از
انقلاب اسلامى، ايمانم را به انجام آن قوىتر كرد.
دفتر تبليغات اسلامى قم، مركز
فرهنگ و معارف قرآن
دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم نيز از زمره
مراكزى بود كه براى انجام اين مهم، به اينجانب مراجعه كرد و من هم با شوق تمام
پذيرفتم.
با پيشنهاد رييس دفتر تبليغات اسلامى قم، دفترها و
كارهاى انجام شده به آن دفتر واگذار گرديد. مسؤولان دفتر هم واحدى به نام مركز
فرهنگ و معارف قرآن را در دفتر تبليغات اسلامى تأسيس كردند تا به اين كار و
ساير تحقيقات قرآنى بپردازد. پس از چندى فضلاى آن مركز با اهداف و روشهاى كار
آشنا و مشغول شدند. نتايج نخستينِ كارِ محققان، اميدم را بيشتر كرد. تفاوت
فاحشى با نمونههاى گذشته داشت. به همين دليل تصميم گرفتم وقت بيشترى صرف كنم
تا آنها را با اهداف و راهكارها و توضيح ريزهكارىهايى كه بدون من پى بردن به
آنها آسان نبود، آشنا كنم و نيز از ابتكارات و نوآورىهاى آنان كه كم هم نبود
استفاده نمايم.
از اين كه مىبينم جمعى از فضلاى حوزه علميه قم به كار
پژوهش در قرآن مشغولند و به اهميت چنين كارى هم به خوبى واقف شدهاند، براى آن
دل مىسوزانند و كار را به خوبى اداره مىكنند، خداى بزرگ را سپاسگزارم.
پيشرفت
اعتراف مىكنم كه در سايه كار و مشاوره گروهى از
فضلاى حوزه علميه قم، كيفيت كار بهتر شده و روشهاى روشنتر و اميدبخشترى پيدا
كرده است. اختلافنظرهايى بود. من كار را فردى انجام داده بودم و امروز كار
جمعى است. انتظار نداشتم كه جمع، همه نظرات مرا بپذيرند. آنها هم قبول داشتند
كه اساس و محور كار را نبايد ناديده بگيرند. تلاشهاى بىوقفه محققان و
پىگيرىهاى رييسدفتر تبليغات اسلامى و گفتوگوهاى مكرر به ثمر نشست. در هر
ملاقاتى روشن مىشد كه پيشرفت كردهايم و بر سرمايه افزودهايم. پذيرفتيم كه
نظر اكثريّت اعضاى شورايى مركب از مسؤولان هر بخش معتبر باشد.
از اين رهگذر تعدادى از عنوانها و برداشتها و
يادداشتهاى من كنار گذاشته شد و تعدادى عنوان جديد كه محصول كار آنان بود
اضافه گرديد. منابع و مصادر فراوانى كه من در زندان نداشتم، ديده شد و از
روشهاى جديدى كه در زمان كار من، معمول نبود، بهره گرفته شد.
همكاران در مركز فرهنگ و معارف قرآن، با مشاهده انبوه
يادداشتها و نيز اطلاعاتى كه خود بر آنها افزوده بودند، برنامه پنج كار بزرگ
را طراحى كردند.
1. تفسير راهنما;
2. فرهنگ قرآن;
3. بانك اطلاعات معارف قرآن;
4. دائرةالمعارف قرآن;
5. تفسير موضوعى قرآن.
دو طرح فرهنگ و تفسير موضوعى قرآن، از ابتدا از اهداف
مشخص من بود و سه برنامه ديگر از تراوشهاى فكرىِ ارزنده محققان آن مركز است كه
به آنها تبريك مىگويم. چنانچه پيشنهاد انتشار تفسير راهنما كه در مرحله قبل
از آماده شدن فرهنگ قرآن در دسترس بود مرا ممنونتر كرده است. يك پيشنهاد ديگر
هم وجود دارد كه علاقمندم عملى شود گرچه هنوز به تصويب مركز نرسيده است. و آن
انتشار متن يادداشتهاى من است كه بصورت دو مجلد بزرگ تهيه شده و آماده چاپ
است. هم مطالب اضافى دارد و هم سير تاريخى كار را مشخص مىكند.
آغازى فرخنده
مهمترين هدف و مقصد من تهيه فرهنگ موضوعى قرآن بود
كه پس از انتشار چند مجلد از تفسير راهنما و دريافت نظرات محققان و مفسران و
علاقهمندان به معارف قرآن و غنىتر شدن تجربه و منابع و ذخاير كار، بايد جامه
عمل مىپوشيد و اينك با دلى آكنده از سرور، نظارهگر تولد و انتشار آن هستم.
در اين مرحله جلسههاى مشاوره در تهران و قم ادامه پيدا
كرد. چند موضوع از قبيل آب، آدم، آبرو و آزادى را خودم به عنوان نمونه كار كردم
كه در سطح كار تأثير داشت.
در اين رابطه هم اينجانب با توجه به آثار كار جمعى و
احترام به كسانى كه وقت زيادى صرف اين برنامه مقدس مىكنند، از برخى نظرات خود
صرف نظر كردم. مطمئنم كه آثار كار شورايى و جمعى، از كار فردى محكمتر و
جامعتراست.
آخرين جلسه مشاوره، در دفترم در مجمع تشخيص مصلحت نظام
تشكيل شد. با وجود اين كه كار عظيمى صورت گرفته است; هنوز هم مايلم اصلاحات
بيشترى انجام شود و كار در سطح بهترى ارائه گردد; امّا در عين حال سطح كار به
حدى از استحكام و جامعيت رسيده است كه ارزش عرضه و انتشار را دارد و طبيعى است
كه پس از نشر اولين مجلد و دريافت پيشنهادها و نظرات انتقادى، اقدامهاى تكميلى
در مجلدات و چاپهاى بعدى انجام خواهد شد. در همين جلسه، همكاران، نظر چند تن
از محققان بزرگ را كه پيشنويس كار را ملاحظه كرده بودند، نقل كردند. آنها
تأكيد داشتهاند كه لازم است اين اثر هرچه زودتر در اختيار محققان و مراكز علمى
ـ تحقيقى قرار گيرد و تأخير را روا ندانستهاند.
افق روشن
با انتشار اوّلين مجلد از فرهنگ قرآن، اينك زورق
كوچك خود را نزديك كرانه اقيانوسى عظيم مىبينم و در افق بسيار خير كنندهاى
هستم كه روزى از دور كورسويى مىنمود. چه منظره زيبايى! و چه كرانه اميدبخش و
نشاط آفرينى!
اينك با تحقق آرزوى ديرينهام، در من شعفى وصفناپذير
پديد آمده است. فرهنگ قرآن! اسم محبوب و عزيزى است كه سالهاى سال وجودم را
تسخير كرده و انديشهام را نوازش داده است. همواره به من انرژى، اميد و نشاط
مىبخشيد تا بتوانم در اقيانوس ژرف و بىكران قرآن شنا كنم و نگاهم را به
افقهاى دور بدوزم.
و اينك به پاس اين نعمت بزرگ خداوند را شاكرم و بر اين
توفيق عظيم به درگاهش سر مىسايم و اميدوارم اين اثر، مورد قبول و رضايتش قرار
گيرد و گامى در جهت گسترش فرهنگ قرآنى باشد. يادآورى اين نكته هم خوب است كه
اسم تاريخى و مطلوب من براى اين اثر «كليد قرآن» است، امّا بااصرار محققان
مركز پذيرفتم كه «فرهنگ قرآن» ناميده شود و كلمه كليد هم به نحوى در ذيل آن
ذكرشود.
سخن آخر
به خوبى مىدانم كه در اين اولين اثر، نقصهايى وجود
دارد; ولى كارهايى از اين نوع به تدريج بهكمال مىرسد و اميدوارم كه در زمان
حيات خود شاهد آثار جامعترى باشم و حداقل انتظارم ازصاحبنظران بزرگوار اين
است كه با ارسال تذكرها و انتقادهاى خود بر ما و مراكز نيازمند بهاينگونه
نظرات، منّت بگذارند. بر خود لازم مىدانم از همه دستاندركاران بسامان كردن
اين اثر قدردانى كنم و توفيق يكايك آنان را در خدمت به قرآن از خداى بزرگ
خواهانم.
و اخر دعوانا أن الحمد للّه ربّ العالمين
اكبر هاشمى رفسنجانى
4/9/1378