مقدمه
إِنّ هذا القرآنَ يهْدى لِلَّتى هِىَ أَقْوَمُ؛(1)
قطعاً اين «قرآن» به [آيينى] كه خود پايدارتر است راهمىنمايد.
نقش «قرآن» چون در اين عالم نشست
نقشهاى پاپ و كاهن را شكست
فاش گويم آنچه در دل مضمر است
اين كتابى نيست چيز ديگر است
چون به جان در رفت جان ديگر شود
جان كه ديگر شد جهان ديگر شود
همچو حق پنهان و هم پيداست اين
زنده و پاينده و گوياست اين
اندر او تدبيرهاى غرب و شرق
قدرت انديشه پيدا كن چو برق
(2)
قرآن معتبرترين منبع معارف اسلام و معجزه جاودان رسول گرامى است؛ تنها كتاب
آسمانى است كه از تحريف مصون مانده و بشر از آوردن حتى سورهاى كوچك همانند آن عاجز
است. سراسر نور و روشنايى است؛ وَأنزلْنا إلَيْكُمْ نُوراً مُبيناً.(3)
ضامن سعادت و سرچشمه هدايت انسان است؛ كتابٌ أَنزلْناهُ إِليْكَ لِتُخْرِجَ النّاسَ
مِنَ الظُّلماتِ إِلَى النُّورِ.(4)
سرتاسر شفا و رحمت است؛ ونُنزِّلُ مِنَ القُرآنِ ماهُو شِفاءٌ ورحمةٌ
لِلْمُؤمِنينَ.(5)
حقيقتى است تابناك كه از سوى خداوند فرودآمده؛ وَبِالْحقِّ أنْزَلْناهُ وبِالْحقِّ
نَزَلَ.(6)
و مصونيت آن آشكارا تضمين گشتهاست؛ إِنّا نَحْنُ نزّلْنَا الذّكْرَ وإِنّا لَهُ
لَحافِظُونَ.(7)
بيانگر همه بايدها و نبايدها، و گشاينده گرههاست؛ ونَزّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ
تِبْياناً لِكُلِّ شَىْءٍ.(8)
قرآن، در واقعيت خويش در چنان بلندايى جاى گرفته است كه خداى بزرگ، از آن به قرآن
عظيم(9)
يادمىكند، و ثقيل(10)
بودن آن را به پيامبر خويش يادآور مىشود. شگفت آن كه اين شجره طيّبه با همه
ناپيدايى ژرفاى آن، زيباترين سخن است؛ اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الحَدِيث....(11)
آن چنان زيباست كه بازخوانىهاى پىدرپى آن، از حلاوت و جذابيّت آن نمىكاهد، و
انسان مادى را در جهانى از معنويت و جاودانگى به پرواز درمىآورد و سيماى زندگى
پاكيزه را به او مىنماياند.
در سايه پربركت اين امانت مقدّس و در پرتو عمل به قوانين و دستورهاى حياتبخش
آن، جامعه اسلامى توانست در مدتى اندك، نيمى از جهان را به تسخير خود درآورد و
دورانطلايى و شگفتانگيز تمدّن بشرى در آن روز را بنيان نهد. تنها به بركت «قرآن»
بود كه تاريخ تمدن اسلامى، يكى از شكوهمندترين و افتخارآميزترين مراحل تاريخ تمدن
بشر نامگرفت.
تا آن زمان كه اين مشعل فروزان هدايت فرا راه جامعه اسلامى قرار داشت، سيادت و
عظمت، قدرت و شوكت و همه ارزشهاى والاى انسانى در اختيار مسلمانان بود و از
آنهنگام كه «قرآن» از صحنه زندگى مسلمانان، آهسته آهسته كنار زده شد عزّت و عظمت و
اقتدار آنان نيز رو به افول نهاد. بدون شك علّت اساسى انحطاط و عقبماندگى مسلمانان
را بايد در پشت كردن آنان به «قرآن» جستوجو كرد. اگر اين كتاب مقدس و اين گنجينه
عظيم و گرانبها در اختيار دشمنان ما بود، بيشترين بهره را از آن مىبردند.
متأسفانه آشنايى و آگاهى ما مسلمانان و حتى بسيارى از تحصيلكردگان ما از قرآن
اندكوناچيز است، و قرآن آن گونه كه شايسته آن است، جايگاه خويش را در ميان
جوامعاسلامى پيدا نكرده است. البته پس از پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى به رهبرى
امامخمينى(ره)، كه خود معلم و مفسّر بزرگ قرآن بود، قرآن درخششى ديگر يافت و آهنگ
گرايش به قرآن و معارف آن به گونهاى فراگير در ميان عموم مسلمانان، به ويژه
جوانان، آغازشد.
در جهان آشوبزده كنونى كه ارزشها در ميان هياهوى دنياطلبان و بمباران تبليغات
مسموم آنان به فراموشى سپرده شده، خلأ معنويت، بيش از هر زمان ديگر رخ نموده و
موجبات عصيان و انزجار از زندگى سرد، بىروح و بىپشتوانه كنونى را فراهم كرده است.
از اين رو براى ما مسلمانان، بيش از هر زمان ديگر، ضرورت حاكمنمودن فرهنگ وحيانى
در متن زندگى فردى، اجتماعى و سياسى احساس مىشود. به فرموده پيامبر اكرم(ص):
إِذا الْتَبَسَتْ عليكم الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيلِ المُظْلِمِ فعليكم
بِالقرآنِ؛ فإنّه شافِعٌ مشفّعٌ وماحِلٌ مصدَّقٌ. ومَنْ جَعَلَهُ أمامه قادَه إلَى
الجَنّةِ ومَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ ساقَهُ إلَى النارِ وهُوَ الدّليلُ يدُلُّ عَلى
خيرِ سبيلٍ...و لَهُ ظَهْرٌ وبَطْنٌ،...ظاهِرُه أنيقٌ وباطنُه عميقٌ. له نجومٌ وعلى
نجومِهِ نجومٌ، لاتُحصى عجائِبُه ولاتُبلى غرائِبُه، فيهِ مصابِيحُ الهُدى ومنارُ
الحكم...؛(12)
هرگاه فتنهها چون شب تار شما را احاطه نمود به قرآن روى آوريد؛ چرا كه شفاعتش
پذيرفته و گزارشش از اعمال بندگان تصديق مىشود. هر كه قرآن را پيشواى خويش قرار
دهد، او را به بهشت رهبرى نمايد و هركه آن را پشت سر اندازد به دوزخش كشاند.
راهنمايى است كه انسان را به بهترين راهها، راهنمايى مىكند. قرآن را ظاهرى است و
باطنى، ظاهرش جلوه و زيبايى دارد و باطنش ژرف و عميق است. ستارگانى دارد و ستارگانش
را نيز ستارگانى است. شگفتىهايش قابل شمارش و عجايبش كهنه شدنى نيست....
فهم صحيح قرآن مجيد، متوقف بر مقدماتى است. «علوم قرآنى» - چنان كه خواهدآمد -
مباحثى مقدماتى براى تفسيرقرآن و برداشت از آن است كه از ديرباز مورد توجه علما و
قرآنپژوهان بوده است. درطى چند سال، توفيق طرح اين مباحث در جامعةالزهرا(س) و
مدرسه شهيدين به اين بنده دست داد و انگيزهاى شد تا به اقتضاى كار، بررسى محدود و
ناقصى صورت پذيرد و از مجموعه تأليفات گران قدر و ارزشمندى كه محققان «علومقرآنى»
و مفسران عالى مقام در اين زمينه داشتهاند، استفاده شود.
به طور كلى تأليفات «علوم قرآنى» به چهار دسته تقسيم مىگردند:
1. كتبى كه در يك علم خاص از علوم قرآنى تدوين يافتهاند؛ مثل علم قراءت، اعجاز
قرآن، تحريف، محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ و....
2. كتبى كه به صورت گزينشى به چند موضوع از علوم قرآنى پرداختهاند.
3. كتبى كه نويسندگان آنها سعى نمودهاند همه مباحث مربوط به علوم قرآنى را در
يك مجموعه گردآورى نمايند؛ نظير زركشى در البرهان فى علوم القرآن و سيوطى در
الاتقان فى علوم القرآن.
4. تفاسيرى كه مفسّران در مقدمه آنها مباحثى از علوم قرآنى را مطرح نمودهاند.(13)
آنچه در تدوين اين كتاب موردنظر بوده، شيوه دوم، يعنى گلچينى از مباحث علوم
قرآنى است كه سعى گرديده ضمن طرح مباحث عمده و مهم، ارتباط منطقى و زنجيرهاى ميان
آنها رعايت شود.
از سوىديگر با عنايت به اين كه تنظيم اينمجموعه به منظور آموزش سطح متوسط از
علومقرآنى (مقطع كارشناسى) صورت مىپذيرد،بهجهت پرهيز از افراط و تفريط در طرح
مطالب، سعى براين بوده است كه حدّ متوسط، مبناى هر بحث قرارگيرد، بهگونهاى كه
طالبان آشنايى با علوم قرآنى، بهسادگى و سهولت با مجموعهاى از اين علوم آشنا
گردند.
سخنى با اساتيد ارجمند
همان گونه كه مىدانيد تدريس علوم قرآنى، چه در مراكز آموزش عالى و چه در مجامع
حوزوى، همواره با خلأ متن آموزشى مناسب به زبان فارسى مواجه بوده است. گرچه
قرآنپژوهان ارجمند، تأليفات ارزشمندى را در هر بخش از علوم قرآنى در عرصه فرهنگ
قرآنى تقديم نمودهاند و ما حقيقتاً وامدار آنانينم، امّا آثار علوم قرآنى يا به
انگيزه كتاب آموزشى تدوين نشدهاند و يا اين هدف در تدوين آنها رعايت نشده است.
نگارنده با عنايت به ضرورت پرداختن به اين امر و با استمداد از ساحت قدسى
قرآنكريم و اميد به مدد و يارى اساتيد والامقام و همه خدمتگزاران به قرآن، در
مجموعه حاضر، تلاش خويش را در راه تدوين متنى آموزشى در علوم قرآنى به كار گرفته
است. دشوارى چنين كارى بر اساتيد گرامى پوشيده نيست و اكنون كه راهى آغاز گشته،
انتقادها، يادآورىها و راهنمايىهاى شما بزرگواران، بىگمان اين مجموعه را
گامبهگام به نقطه مطلوب خويش نزديكتر خواهد كرد.
يادآورى چند نكته
1. تنظيم مطالب كتاب در ده بخش كلى صورت گرفته كه هر بخش حاوى چند فصل است.
2. بخشها عبارتند از: كليات، وحى، نزول قرآن، تدوين قرآن، قراءات قرآن،
تحريفناپذيرى قرآن، اعجاز قرآن، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه وهفتاد نكته قرآنى.
3. چينش منطقى موضوعات و ترتّب هريك بر ديگرى با دقت زياد انجام گرفته است.
4. در ابتداى هر بخش، به اهداف مورد نظر اشاره شده است كه ضمن ايجاد انگيزه براى
محصّلان، نمايى از مباحث را به آنان ارائه مىدهد.
5. در آغاز هر بخش، بعضى از منابع مهم و سودمند به سه منظور كتابشناسى، مطالعه
آزاد و پاسخيابى قسمت «پژوهش» معرفى شده است.
6. خلاصه و چكيده مطالب هر فصل، در پايان آن فصل، ذكر شده است.
7. در پايان هر بخش، پرسشهايى در دو قسمت، پرسش (مربوط به متن) و پژوهش (خارج
از متن) طرح شده است. لازم است كه پرسشها به تدريج و هماهنگ با فصلهاى مربوط به
آن در كلاس عنوان شود.
8. براى پرهيز از هرگونه اشتباه، در ترجمه آيات، از ترجمه ممتاز استاد محمد مهدى
فولادوند استفاده شده است.
9. مطالب سودمندى كه فراگيرى آنها فراتر از مقدار معمول بوده است، تحت عنوان
«مطالعه آزاد» مشخص شدهاند.
10. تدوين «درسنامه علوم قرآنى» براى مقطع كارشناسى (سطح حوزه) و در حدّ تدريس
پنجاه ساعت، يعنى سه واحد درسى است.
و الحمدللّه
حسين جوان آراسته
شهريور 1375
پىنوشتها:
1 . اقبال لاهورى.
2 . اسراء (17) آيه 9.
3 . نساء (4) آيه 174.
4 . ابراهيم (14) آيه 1.
5 . اسراء (17) آيه 82.
6 . اسراء (17) آيه 105.
7 حجر (15) آيه 9.
8 . نحل (16) آيه 89.
9 . حجر (15) آيه 87.
10 . مزمّل (73) آيه 5.
11 . زمر (39) آيه 23.
12 . اصول كافى، كتاب فضل القرآن، ج2، ص599؛ بحار الانوار ، ج89، ص17، ح 16.
13 . اخيراً به همت دفتر فرهنگ و معارف قرآن، مباحث علوم قرآن 55 كتاب تفسيرى
شيعه و سنى، كه در مقدمه آنها وجود داشته در مجموعهاى سه جلدى تحت عنوان علوم
القرآن عند المفسرين چاپ شده است كه مرجع بسيار خوبى براى پژوهشگران علوم قرآنى
است.