زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى عليه السلام

سيد أسد الله هاشمى شهيدى

- ۱ -


يک نمونه روشن

مؤيد گفتار فوق، حديث بسيار مفصلى است که (مفضل بن عمر) آن را از امام صادق عليه السلام روايت نموده ودر آن حديث بطور صريح وروشن، شعيب بن صالح امير لشکر، وفرمانده سپاه سيد حسنى معرفى گرديده است.

واينک اين شما خواننده ى عزيز، واين هم حديث مفضل.

(قال المفضل، ثم يکون ماذا يا سيدى: فقال: ثم يخرج الحسنى الفتى الصبيح الذى من نحو الديلم فيصيح بصوت له فصيح يا آل أحمد أجيبوا الملهوف والمنادى من حول الضريح، فتجيبه کنوز الله بالطالقان، کنوز لا من ذهب ولا من فضة، بل رجال کزبر الحديد، لکأنى أنظر اليهم على البرازين الشهب بأيديهم الحراب يتعاوون شوقا الى الحرب، کما تتعاو الذئاب، أميرهم رجل من تميم يقال له: شعيب بن صالح).(1)

مفضل عرضه داشت اى آقاى من ديگر چه مى شود؟ امام صادق عليه السلام فرمود:

آنگاه (سيد حسنى) آن جوانمرد خوبروى نيکو منظر، که از طرف (ديلم) فرياد برمى آورد قيام مى کند وبا صداى بلند فرياد برمى آورد که اى (آل محمد) غمگين محزون ومتأسف دردمند را اجابت کنيد. ومنادى يعنى: فريادگر از اطراف ضريح فرياد خواهد کرد، پس گنجهاى خدا در طالقان دعوت او را اجابت خواهند نمود، وآنها گنجهائى هستند که نه از طلاست ونه نقره بلکه دليرمردانى هستند مانند پاره هاى آهن گويا من هم اکنون آنها را مى نگرم که بر مرکبهاى تيره رنگ بسيار سخت ومحکم سوارند وابزار وآلات جنگى خود در دست دارند، واز شدت شوق، وعلاقه اى که به جنگ دارند همچون گرگهائى که در وقت حمله فرياد برمى آورند، آنها نيز فرياد مى زنند، فرمانرواى آنان مردى از بنى تميم است که به او شعيب بن صالح مى گويند.

بنابراين با ملاحظه ى اين روايت وروايات ديگرى که در موارد مختلف درباره ى (شعيب بن صالح) آورديم نتيجه اى که از مجموع آنها بدست مى آيد اين است که:

نه قيام کننده از خراسان فعلى معهود است، ونه شعيب بن صالح صاحب اصلى دعوت ونهضت است. بلکه همانطورى که گفتيم از مجموع روايات وارده چنين فهميده مى شود که قيام کننده، همان سيد معروف ملقب به حسنى است که البته او هم (چنانکه در سابق ثابت نموديم) حسنى نيست، وبلکه (حسينى) است وشعيب بن صالح سردار لشکر، وفرمانده سپاه اوست. واين نام ظاهرا عنوانى است که ائمه ى معصومين عليهم السلام براى فرمانده لشکريان سيد حسنى ويا هاشمى خراسانى انتخاب فرموده اند. حال، چرا امامان معصوم عليهم السلام او را بدين صورت معرفى فرموده اند معلوم نيست.

خلاصه مطلب

آنچه از مجموع روايات مربوط به شعيب بن صالح استفاده مى شود اين است که: (شعيب) شخصيتى است انقلابى، خون گرم، مرد جنگ ونبرد، واز طرفداران سرسخت نهضت وعلاقه مندان پر وپا قرص سيد حسنى که در هنگام جنگ وآشوب امير لشکر وفرمانده سپاه حسنى است ودر پيشبرد اهداف عاليه ى نهضت اسلامى وپيروزى در جنگ وبيرون راندن متجاوزان از کشور، سهم بسزائى دارد، وپس از پيروزى در جنگ وورود ايرانيان بکوفه زمانى که به حضور حضرت مهدى عليه السلام مشرف مى شود حضرت هم او را امير لشکر وپرچمدار خود معرفى مى فرمايد.

يک مؤيد:

مؤيد گفتار فوق روايتى است که از امام باقر عليه السلام درباره ى خروج پرچمهاى سياه از خراسان نقل شده که آن حضرت فرموده است:

(تنزل الرايات السود التى تخرج من خراسان الکوفة، فاذا ظهر المهدى عليه السلام بمکة، بعثت اليه بالبيعة).

پرچمهاى سياهى که از خراسان خارج مى شوند بکوفه وارد خواهند شد وچون حضرت مهدى عليه السلام در مکه ظاهر شد، آنها بيعت خود را از کوفه براى آن حضرت خواهند فرستاد.

بنابراين بر اساس اين روايت ممکن است (سيد حسنى) ويا (هاشمى خراسانى) بيعت خود را بتوسط همان شعيب بن صالح با عده اى از کوفه براى آن حضرت بفرستند وچون او بحضور حضرت شرفياب شود حضرت هم او را پرچمدار، وامير لشکر خود قرار دهد.

يک سؤال:

در اينجا ممکن است خواننده ى عزيز بپرسد، اگر مطلب اينگونه است پس چرا از رهبر اصلى کمتر سخن به ميان آمده ودر بيشتر روايات از (شعيب بن صالح) گفتگو شده است؟!!

جواب اين سؤال اين است که: آنچه موجب شده تا بيشتر نام شعيب بن صالح در روايات برده شود، همان فداکاريها واز خود گذشتگيها وشجاعتهاى کم نظير او در طول دوران جنگ ومقاومتهاى سرسختانه وى در برابر سفيانى وشکست مفتضحانه ى آن مردمان از خدا بى خبر بدست تواناى اين دلير مرد فرزانه است که سبب شهرت ومعروفيت وى در روايات گرديده است وگرنه دليل ديگرى ندارد، والبته خداوند به حقيقت حال داناتر است.

نيروى مردمى

سومين عامل پيروزى ايرانيان در جنگ پس از ايمان به هدف وشايستگى رهبر ولياقت فرماندهى شجاع وشکست ناپذير چون (شعيب بن صالح) وجود نيروهاى مردمى وگروههاى جنگجوى فداکار وايثارگر وشهادت طلب است. زيرا: چنانکه مى دانيم بين نيروهاى مردمى شهادت طلب با نيروهاى مهاجم وتسخيرى که با زور فشار وسرنيزه واجبار براى تسخير کشورى اعزام مى شوند فرق بسيار است.

چه آنکه نيروى مردمى شهادت طلب ارتش از جان گذشته اى است که تا سرحد جانبازى وشهادت وکشته شدن پيش مى رود وپيکار مى کند، وارتش مهاجم، هنگام فشار وسختى در برابر حملات خورده کننده ى نيروهاى شهادت طلب که از مال وجان وناموس خود وکشور خويش سرسختانه دفاع مى کنند تاب مقاومت ندارد وزود تسليم مى شود.

از اين مطلب که بگذريم بديهى است: نيروئى که هسته ى مرکزى آن زير نفوذ رهبرى دينى وشايسته وانقلابى وآگاه تشکيل شده باشد بطور داوطلب تشکيل يافته، واين جمعيت فشرده ومشتاق که از اکثريت قريب به اتفاق مردم تشکيل گرديده است با گريه ى شوق رهسپار جبهه هاى جنگ مى گردند وکوچکترين تزلزل وترس وواهمه اى بدل راه نمى دهند. چه آنکه اين چنين نيروئى براى رسيدن به هدف، کشته شدن در راه رضاى خدا ودفاع از دين را براى خود فوزى عظيم مى دانند.

خصوصيات ارتش وسپاه زمينه سازان

اکنون که دانستيم يکى از بزرگترين عوامل پيروزى ايرانيان بر سپاه سفيانى پس از ايمان به هدف، وشايستگى رهبر، ولياقت فرمانده ووجود نيروهاى مردمى است، بطور خلاصه به چند نمونه از رواياتى که درباره ى اوصاف وخصوصيات ارتش وسپاه (دولت زمينه سازان) از ائمه ى معصومين عليهم السلام رسيده است اشاره مى کنيم.

نامهايشان کنيه، ونسبشان شهرهايشان است

زهرى از قول پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله نقل مى کند که آن حضرت فرمود:

(تقبل الرايات السود من المشرق، تقودهم رجال کالبخت المجلله أصحاب شعور، أنسابهم القرى، وأسمائهم الکنى، يفتحون مدينة دمشق، ترفع عنهم الرحمة ثلاث ساعات).(2)

پرچمهاى سياهى از مشرق زمين نمايان مى شوند، مردانى قوى ونيرومند آنها را رهبرى مى کنند، آنان مردمانى هستند که (بر صورت خود) موى دارند، شهرت آنها شهرهايشان (مانند، قمى، تهرانى، خراسانى، اصفهانى، شيرازى) ونامهايشان اسمهائى از قبيل کنيه (مانند ابو القاسم، ابو الحسن، ابو الفضل، وابو طالب) است.

شهر دمشق را مى گشايند وبه مقدار سه ساعت شفقت ورحمت از دلهايشان برداشته مى شود.

مردمى گمنامند

مرحوم سيد رضى عليه الرحمه در (نهج البلاغه) ضمن خطبه اى از امير المؤمنين عليه السلام نقل کرده است که آن حضرت درباره ى برخى از فتنه هاى آخر الزمان فرمود:

(فتن کقطع الليل المظلم، لا تقوم لها قائمة ولا ترد له راية، تأتيکم مزمومة مرحولة يحفزها قائدها، ويجهدها راکبها، أهلها قوم شديد کلبهم، قليل سلبهم يجاهدهم فى الله قوم أذلة عند المتکبرين، فى الأرض مجهولون، وفى السماء معروفون، فويل لک يا بصرة عند ذلک من جيش من نقم الله لا رهج له ولا حس، وسيبتلى أهلک بالموت الأحمر، والجوع الأغبر).(3)

در آينده فتنه هائى همانند پاره هاى شب تاريک ظاهر خواهد شد که براى جلوگيرى از آن کسى قيام نخواهد کرد.(4) وهيچ پرچم (وسپاهى) که فتنه انگيزان آنها را براى فتنه آماده کرده اند برگردانيده نخواهد شد. آن فتنه ها مانند شترى که مهار گرديده وجل وپالان بر آن گذاشته، وسوار بر آن، بيش از حد طاقتش آن را مى دواند، بسوى شما رو مى آورد.

فتنه انگيزان گروهى هستند که اذيت وآزارشان بيشتر است تا غارت نمودنشان(5) گروهى با آنان جهاد خواهند کرد ودر راه رضاى خدا به مبارزه آنها خواهند برخاست که در نزد گردنکشان خوار وذليل ودر روى زمين مجهول وناشناخته وقدر منزلتشان معلوم نيست ولى در آسمان مشهورند.(6)

پس هنگام پيدايش آن فتنه ها واى بر تو اى بصره از سپاهى که بر اثر خشم وغضب خداوند پيدا مى شود وگرد وغبار وصدائى ندارد. در آن هنگام زود باشد که ساکنينت بمرگ سرخ، يعنى: کشته شدن، وگرسنگى غبار آلوده مبتلى گردند.

از اين جمله که حضرت فرموده است (هنگام پيدايش آن فتنه ها واى بر تو اى بصره) بخوبى معلوم مى شود که تمامى آن فتنه ها در عراق ومربوط به آن است.

سخنى از ابن ابى الحديد:

ابن ابى الحديد معتزلى در (شرح نهج البلاغه) در شرح اين جمله که حضرت فرموده است: (گروهى با آنان جهاد خواهند کرد که در روى زمين مجهول ودر آسمان معروفند) مى نويسد:

اينکه امير المؤمنين عليه السلام فرموده است: (آنها در روى زمين مجهولند بدين لحاظ است که اين گروه ناشناخته پيش از پيدايش اين جهاد، گمنام بوده اند واين سخن حضرت، انذارى به پيدايش جنگ بزرگ وخونينى است که در آخر الزمان بوقوع خواهد پيوست).(7)

رنگ پرچمهايشان سياه

عبد الله بن مسعود از پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله روايت مى کند که در ضمن حديثى فرمود:

خاندان من، پس از من با رنجها وسختيها مواجه خواهند شد ودر شهرها آواره خواهند گرديد تا اينکه گروهى از اينجا بيايند وبا دست خود به مشرق اشاره نمود وفرمود: آنان (صاحبان پرچمهاى سياهند) وحق خود را مطالبه مى کنند ولى حقشان را به ايشان نمى دهند، تا دو بار يا سه بار اتمام حجت مى کنند ولى آن را به ايشان نمى دهند، از اين رو به نبرد برمى خيزند ومى جنگند وپيروز مى شوند الخ.(8)

ودر اين باره، محمد بن الحنفيه نيز از امير المؤمنين عليه السلام روايت کرده است که آن حضرت ضمن خطبه ى مفصلى، درباره کسانى که از مشرق قيام خواهند کرد وبا حزبى که در بغداد (دجله) بوجود مى آيد خواهند جنگيد فرمود: آنان صاحبان پرچمهاى سياه ومردم مستضعفى هستند که خداوند به آنها عظمت ونيرو مى بخشد وآنان را پيروز مى گرداند.(9)

در شجاعت نظير ندارند

ثوبان از قول رسول خدا صلى الله عليه وآله بازگو مى کند که آن حضرت فرمود: پرچمهاى سياه از طرف مشرق ظاهر مى شود وآن چنان با اهل فتنه مى جنگند ومبارزه مى کنند وآنها را مى کشند که تا آن موقع هيچ گروهى بدانسان نجنگيده باشد وهيچ قومى را بدانسان نکشته باشند.(10)

خدا شناس واقعى هستند

متقى هندى از امير المؤمنين عليه السلام روايت کرده است که فرمود: خوشا بحال (طالقان) در طالقان گنجهايى است که از طلا ونقره نيست، ولکن در آنجا مردان دانشورى هستند که خدا را آنگونه که بايد بشناسند شناخته اند وآنان ياوران حضرت مهدى عليه السلام در آخر الزمان مى باشند.(11)

فرمانروايشان سيد است

اصبغ بن نباته از امير المؤمنين عليه السلام نقل کرده است که آن حضرت در ضمن خطبه ى مفصلى راجع به علائم آخر الزمان فرمود:

(پرچمهايى از مشرق زمين (به سوى عراق) رو مى آورند که علامت ندارند، جنس اين پرچمها از پنبه وکتان وحرير نيست بر روى پوشه ى آنها نوشته شده است (لا اله الا الله، محمد رسول الله)(12) وسيدى از دودمان رسول خدا صلى الله عليه وآله اين پرچمها را رهبرى مى کند. پيوسته به پيش مى تازند تا اينکه به کوفه مى رسند، آنها خونهاى پدران خود را مطالبه مى کنند.(13)

آرزوى شهادت دارند

از ويژگيهاى اين شيفتگان حق وعدالت، وعاشقان آزادى وعزت نفس که زير بار ذلت نمى روند وبا مقاومتى افتخارآفرين در خون خود مى غلطند وسرانجام در راه هدف مقدس خويش به پيروزى مى رسند اين است که: آنان ادعاى شهادت دارند وآرزو مى کنند که در راه رضاى خدا کشته شده وبه فيض بزرگ شهادت نائل شوند. واينک اوصاف دقيق اين مردم خداجوى با ايمان را که جزء ياوران صديق امام عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) مى باشند، (وپيش از ظهور مبارک حضرتش بپا مى خيزند، وبراى برپائى حکومت جهانى آن حضرت زمينه سازى مى کنند، ودر برابر دشمنان سرسختانه به نبرد سرنوشت ساز خود ادامه مى دهند، وشبانه روز در جبهه هاى جنگ در انتظار رسيدن به هدف بسوى مقصد حرکت مى کنند وبه تعبير امام صادق عليه السلام (پارسايان شب وشيران روزند) از بيان درربار امام صادق عليه السلام بشنوى د.

فضيل بن يسار مى گويد: امام جعفر صادق عليه السلام فرمود:

براى او يعنى براى امام زمان عليه السلام گنجى در طالقان(14) هست که از طلا ونقره نيست، وپرچمى است که از روزى که آن را پيچيده اند برافراشته نشده است(15) در آنجا مردانى هستند که دلهاى آنان مانند پاره هاى آهن است. شکى در ايمان به خدا در آن دلها راه نيافته ودر طريق ايمان به خدا از سنگ سخت محکم تر است اگر آنها را وادارند که کوهها را از جاى برکنند آنها کوهها را از جاى برکنده واز ميان برمى دارند.

لشکر آنها قصد هيچ شهرى نمى کنند جز اينکه آن را خراب مى نمايند (دقت کنيد) وتو گوئى بر مرکبهاى جنگى خود همچون بازهاى شکارى هستند. وخود را براى تبرک به زين مرکب امام مى سايند. آنها در جنگ امام را پروانه وار در ميان گرفته وبا جان خود از وى دفاع مى کنند وهر کارى که داشته باشد برايش انجام مى دهند. آنها راد مردانى هستند که شبها نمى خوابند، زمزمه ى آنها در حال عبادت همچون زمزمه ى زنبوران عسل است، شبها بعبادت مشغولند، وبر مرکبهاى جنگى خود شب را به صبح مى آورند.

رهبان بالليل، وليوث بالنهار، هم أطوع له من الأمة لسيدها کالمصابيح، کأن قلوبهم القناديل، وهم من خشية الله مشفقون، يدعون بالشهادة، ويتمنون أن يقتلوا فى سبيل الله، شعارهم يا لثارات الحسين اذا ساروا يسير الرعب أمامهم مسيرة شهر يمشون الى المولى ارسالا، بهم ينصر الله الحق.

(آنان پارسايان شب، وشيران روزند، ودر اطاعت وفرمانبردارى امام خويش، بيش از کنيزى که نسبت به آقاى خود فرمانبردار است پافشارى دارند. آنها مانند چراغهاى درخشنده اند، دلهاى آنان همچون قنديلها روشن وتابنده است از خوف وخشيت خداوند واهمه دارند دعا مى کنند که خداوند شهادت را نصيبشان گرداند. وآرزو مى کنند که در راه خدا کشته شوند. شعارشان (يا لثارات الحسين) اى خونخواهان حسين است. همينکه به حرکت درآمدند رعب ووحشت آنها پيشاپيش به اندازه ى مسير يکماه در دلهاى دشمنانشان جاى مى گيرد. بدين گونه بسوى کعبه مقصود به پيش مى روند. وخداوند هم بوسيله ى آنها (اين پيشگامان بسوى حق وحقيقت) امام به حق را پيروز مى گرداند).(16)

نتيجه بررسيها

از مجموع روايات وبررسيهائى که در ضمن پنج بخش در اين کتاب به عمل آمده اين نتايج بدست مى آيد.

1- پيش از ظهور مبارک حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) مردى در سرزمين مشرق، از ايران اسلامى دست به انقلاب مى زند وعليه بيدادگران قيام مى کند که: سيد، وهاشمى، وقرشى، واز دودمان خاندان اهل بيت عصمت وطهارت واز نسل سيد الشهداء (حسين بن على عليهما السلام) وهمنام با يکى از پيغمبران بزرگ الهى است.

اين مرد وارسته، شخصيت گرانقدرى است که بدون هيچگونه ترس وواهمه در محيط رعب ووحشت واستبداد فرياد وااسلاماه سر مى دهد ومردم را به طرف حق دعوت مى کند ودر روزگارى که دستگاههاى دولتى وقت محيط اسلامى ايران را با تبليغات زهرآگين خود عليه اسلام مسموم کرده اند بيارى اسلام مى شتابند وبا فريادهاى پى در پى وسخنان دلنواز خود ابرهاى تيره ى تبليغات مسموم را کنار مى زند وسرانجام بر اثر مقاومت وپايمردى، چهره ى زشت وکريه بيدادگران زمان خود را به مردم معرفى مى کند وبر همه ى آنها پيروز مى شود.

2- اين سيد بزرگوار، به منظور اينکه مسلمانان در بند وآزادى خواهان ستم کشيده را از چنگال استبداد سياه رهانيده واز تغيير قوانين الهى وسنت رسول الله جلوگيرى به عمل آورد، در کمال قدرت وشهامت مردانه وارد ميدان مى شود ومنطقش اين است که: اى مسلمانان بفرياد اسلام برسيد (يا آل احمد اجيبو الملهوف).(17)

3-او مرد مبارز شکست ناپذيرى است که از جنگ ومبارزه ى با دشمن واهمه ندارد بلکه برعکس، جهاد در راه خدا را دوست مى دارد ولذا با قامتى افراشته واستوار قد علم مى کند ودر برابر ابرقدرتها مردانه مى ايستد وهمه ى دشمنان اسلام را به وحشت مى اندازد.

4- سردمداران کفر جهانى براى در هم کوبيدن انقلابش حکام خود فروخته ى بغداد را که در رأس آنان (افلق يهودى) قرار دارد، به جنگ با او وادار مى کنند، وحزب بعث افلقى عراق، تمام قواى ارتشى ونظامى ونيروهاى به اصطلاح ملى همه را يکجا براى مقابله ى با آن سيد بزرگوار اعزام مى دارد ولى پس از مدتى شکست مى خورد.(18)

5- متجاوزان پس از شکستهاى پى در پى ورانده شدن از خاک ايران با کمک کفر جهانى وايادى استعمار ودست نشاندگان آنها در منطقه، پيشنهاد صلح وسازش مى دهند، ولى ديگر مردم ايران نمى پذيرند وزير بار ذلت نمى روند.(19)

6- مدتى پس از انقلاب که زمان آن در روايات مشخص نشده است سيد ديگرى که در دست راست او (خال) ويا در کتف راستش، علامتى ديده مى شود برياست مى رسد وزمام قدرت را در کشور به دست مى گيرد که فرمانده سپاه او به حسب ظاهر وآنچه از اخبار استفاده مى شود سيدى بعنوان (شعيب بن صالح است) که البته به حسب روايات گمنام است وشناخته نمى شود، وشعيب کسى است که شکست قطعى لشکريان سفيانى به دست اوست.(20)

7- در وقت جنگ علاوه بر قواى ارتشى ونظامى وانتظامى وسپاه، تمام مردم ايران نيز (بجز تعداد معدودى مخالف) اين سادات را حمايت مى کنند، وبطور دسته جمعى دشمن را شکست مى دهند، وسپاهيان پيوسته به پيش مى روند تا به کوفه برسند ودر آنجا نيز با لشکريان (سفيانى) مى جنگند وآنها را تار ومار مى سازند، وزنان ودخترانى که در نجف اشرف به اسارت لشکريان سفيانى درآمده اند نجات مى دهند، وپس از شش سال جنگ ومبارزه (که در برخى از روايات به اين مدت تصريح شده) کوفه را محل استقرار وپايگاه نظامى نيروهاى مسلح خويش قرار مى دهند ودر انتظار فرج مى مانند تا مهدى عليه السلام ظاهر شده وبا او بيعت کنند.

8- مدتى پس از ورود به کوفه وماندن در آنجا خبر مسرت بخش ظهور مبارک حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف به آنها مى رسد وآنها از همان کوفه بيعت خود را براى حضرت مهدى عليه السلام مى فرستند، ومراتب تسليم وفرمانبردارى خويش را نسبت به آن حضرت اعلام مى دارند.

9- در وقت تشريف فرمائى حضرت حجة بن الحسن العسکرى صلوات الله وسلامه عليه وعلى آبائه الطاهرين بطرف سرزمين شام، در فتح بيت المقدس با ساير نيروهاى رزمنده ى اسلام، به کمک حضرت ولى عصر (عجل الله فرجه) مى شتابند ودر زمره ى ياران صديق وجان نثاران حضرتش در زير لواء پيروزش با دشمن سرسخت اسلام (يهود) پيکار مى کنند وبيت المقدس را از زير تلسط يهود وچنگال خونين (کشور غير قانونى اسرائيل غاصب) بيرون مى آورند.

10- پس از ورود حضرت به عراق، وتشريف فرمائى آن جناب به شهر تاريخى کوفه، ونخستين سخنرانى که اشک شوق در چشمان حاضرين مى دود وبه صورتها وگونه ها جريان مى يابد ودلها از ديدن چهره ى نورانى وتابنده ى آن حضرت به طپش افتاده وضربان قلبها چندين برابر گرديده واز کثرت جمعيت وهمهمه ى مردم، کسى نمى داند که آن حضرت چه مى گويد، سيد حسنى ويا سيد حسينى که ظاهرا همان سيد خراسانى موعود روايات است با تمام اتباع وياران وسربازان وارتشيان وسپاهيان وفرماندهان با حضرت بيعت مى کنند، وبعد از آن سراسر دنيا از لوث وجود کافران ومنافقان وستمکاران، بوسيله ى قيام شورانگيز حجت خداوند پاک خواهد شد، ومردم مؤمن وخدا شناسان واقعى تا پايان روزگار در رفاه وآسايش وامنيت بسر خواهند برد.(21)

اين بود خلاصه اى از اخبار وروايات اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام در رابطه با قيام دينى وحرکت اسلامى ايرانيان (يعنى: زمينه سازان دولت جهانى مهدى عليه السلام) که ما با همه ى کمى بضاعت علمى در حد توان خويش، فشرده اى از آنها را در اين مجموعه گردآورى نموديم.

والبته آنچه را که تا بدين جا آورديم قطره اى از قطرات درياى بيکران علوم اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام است که ما آن را از ميان هزاران حديث وروايت (پيرامون نهضت دينى ايرانيان ودولت زمينه سازان حکومت جهانى مهدى عليه السلام) بيرون کشيده ودر اختيار شما خوانندگان گرامى قرار داديم واميدواريم با اين خدمت ناچيز، توانسته باشيم گامى هر چند کوچک بسوى کشف حقيقت برداشته باشيم.

خاتمه

اکنون که مسئوليت خويش را به پايان برده وبه آنچه مى خواستيم رسيديم بى تناسب نيست به مناسبت پايان کتاب وبحثى که درباره ى (زمينه سازان انقلاب جهانى مهدى عليه السلام) به عمل آورديم، نظر خوانندگان گرامى را به جريان اجتماع اصحاب حضرت قائم عليه السلام ومراسم بيعت با آن بزرگوار در کنار خانه خدا در مکه معظمه جلب نمائيم.

مرحوم سيد بن طاووس (رحمه الله)، مشروح اين جريان را در کتاب (الملاحم والفتن) از بيان (امير المؤمنين عليه السلام) اينگونه بازگو کرده است:

(اصبغ بن نباته، مى گويد: امير المؤمنين عليه السلام، خطبه اى خواند واز خروج حضرت مهدى عليه السلام وياران او نام برد، ابوخالد حلبى يا کابلى عرضه داشت يا امير المؤمنين! اوصاف مهدى عليه السلام را براى ما بيان فرما؟ آن حضرت فرمود: مهدى عليه السلام از نظر خلقت، واخلاق، ونيکوئى شبيه ترين مردم به رسول خدا صلى الله عليه وآله است.

آيا مى خواهيد شما را از ياران او ونامهاى ايشان آگاه نمايم؟ عرضه داشتيم آرى يا امير المؤمنين. فرمود: از رسول خدا صلى الله عليه وآله شنيدم که مى فرمود: اول آنها از بصره، وآخر آنها از (يمامه) خواهد بود.

آنگاه آن حضرت عدد اصحاب قائم عليه السلام را برشمرد ومردم هم مى نوشتند. تا اينکه فرمود: پيغمبر اکرم صلى الله عليه وآله آنها را براى من شماره فرمود: تا اينکه مطابق عدد اصحاب (بدر) 313 نفر شدند.

وسپس فرمود: خداوند آنها را از مشرق ومغرب زمين به يک چشم بهم زدن نزد خانه ى کعبه جمع مى کند وهنگامى که بر اهل مکه وارد مى شوند مردم مکه مى بينند گروهى به دور (خانه ى) کعبه اجتماع کرده اند که تاريکى وظلمت از ميان آنها رخت بربسته وصبح اميد آنها طلوع کرده ويکديگر را صدا مى زنند ومى گويند: موعد نجات فرا رسيد ومردم به آنها نگاه مى کنند وفرمانروايانشان غرق در تفکرند.

آنگاه امير المؤمنين عليه السلام فرمود: گوئى من هم اکنون آنها را مى نگرم، که قد وقامت آنها يکى، زى ولباس آنها يکى، وصورت وشکل همه ى آنها يکى است ومثل اينکه چيزى را گم کرده باشند وبه دنبال آن مى گردند درباره ى آن متحير ومتفکرند. تا اينکه ناگهان آن مردى که خلقا وخلقا وجمالا که شبيه ترين مردم به رسول خدا صلى الله عليه وآله است از پشت پرده ى کعبه بيرون مى آيد ونزد آنها مى رود وآنها به او مى گويند:

آيا تو همان مهدى موعود هستى؟ واو مى گويد: آرى: من همان مهدى موعود مى باشم. آنگاه آن حضرت به آنها مى فرمايد: درباره ى چهل خصلت با من بيعت کنيد وراجع به ده خصلت با من شرط نمائيد.

احنف پرسيد: مولاى من آن خصلتها کدامند؟ على عليه السلام فرمود: آنها با آن حضرت بيعت مى کنند که: دزدى نکنند، زنا نکنند، کسى را (بناحق) نکشند، هتک حرمت محترمى را ننمايند، به مسلمانى فحش ندهند، بمنزل کسى هجوم نبرند، وکسى را بغير حق نزنند، خود را به وسيله ى (طلا) زينت نکنند، لباس خز نپوشند لباس حرير در بر نکنند، نعلين هاى (صراره) نپوشند، مسجدى را خراب نکنند، راه بر کسى نبندند، در حق يتيمى ظلم روا ندارند، راهى را خوفناک نسازند، مکر وحيله ننمايند، مال يتيم را نخورند، هم جنس بازى نکنند، شراب نخورند، امانت را خيانت نکنند، خلف وعده ننمايند، گندم وجو را احتکار نکنند، کسى را که به آنها پناه مى برد بقتل نرسانند، شکست خورده ى (در جنگ) را تعقيب ننمايند، خونى را (بنا حق) نريزند، بکشتن شخصى که در جنگ مجروج شده اقدام ننمايند، لباس زبر وخشن بپوشند، خاک را متکارى خود قرار دهند، نان جو بخورند، به چيز کم راضى باشند، براى خدا آنطور که شايد وبايد جهاد نمايند، بوى خوش ببويند، واز نجاست دورى کنند.(22)

وآن حضرت هم با آنها شرط مى کنند که: معاشر وملازمى براى خود انتخاب نکنند، هر وقت آنها راه بروند وهر جا آنها بخواهند او هم با آنها برود، به چيز کم قانع باشد، زمين را بيارى خدا پر از عدل وداد نمايد آنطور که پر از ظلم وجور شده باشد، خدا را آنگونه که شايد وبايد عبادت کند.(23)

آنگاه با لشکريان وسپاهيان حرکت مى کند تا اينکه (وادى فتنه ها) را پشت سر مى گذارد، (ويا تا اينکه وادى فتنه ها متروک شوند) وسپس (حسنى) با دوازده هزار نفر به آن حضرت ملحق مى شود وآن بزرگوار به (حسنى) مى گويد: من از تو به اين امر سزاوارترم، وحسنى از او مطالبه ى دليل وبرهان مى نمايد، پس آن حضرت به پرنده اشاره مى کند، وپرنده بر کتف مبارکش فرود مى آيد، وسپس عصائى که در دست دارد بر زمين مى زند وعصا سبز مى شود بگونه اى که شاخه وساقه وبرگ برمى آورد، آنگاه (حسنى) لشکر را تسليم حضرت مى نمايد وخود در جلو لشکر قرار مى گيرد. ويا اينکه خروج حسنى مقدمه خروج مهدى عليه السلام خواهد بود.(24)

تفصيل قيام به روايت ديگر:

در حديث ديگرى که ابو بصير از امام صادق عليه السلام روايت کرده مشروح جريان قيام حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) واجتماع ياران آن حضرت در مکه بدين صورت آمده است:

(مسعده مى گويد: ابو بصير از صادق آل محمد عليه السلام پرسيد آيا همانطور که (امير المؤمنين عليه السلام) شماره ى اصحاب قائم عليه السلام را مى دانست، جا ومکان آنها را هم مى دانست؟ فرمود: آرى، به خدا قسم اسم آنها واسم پدران آنها و(نام) جا ومکانشان را يکى يکى مى دانست.

ابو بصير، عرضه داشت: قربانت گردم هر چه را على عليه السلام مى دانست امام حسن عليه السلام هم مى دانست، وآنچه را که امام حسن عليه السلام مى دانست امام حسين عليه السلام هم مى دانست، هر چه را امام حسين عليه السلام مى دانست شما هم مى دانيد، پس مرا از تعداد اصحاب حضرت قائم عليه السلام ومکان ياران آن حضرت مطلع فرمائيد.

امام عليه السلام فرمود: روز جمعه بعد از نماز نزد من بيا. ابو بصير گفت: روز جمعه حضور حضرت شرفياب شدم فرمود: نويسنده ومنشى تو کجاست؟ عرض کردم او کارى داشت ومن خوش نداشتم که وقت حاجت خود را به تأخير اندازم. آنگاه آن حضرت به شخصى فرمود: بنويس:(25) بسم الله الرحمن الرحيم

اين خلاصه ى آن چيزى است که پيامبر خدا صلى الله عليه وآله به على بن ابى طالب عليه السلام املاء فرموده ونام ونشان اصحاب حضرت قائم عليه السلام که هنوز در دنيا نيامده اند براى آن حضرت بيان فرموده است.

اصحاب حضرت قائم عليه السلام، در آن سالى که در آن امر خدا ظاهر مى شود وصدائى از آسمان شنيده خواهد شد، همگى در يک شب در مکه اجتماع خواهند کرد، وهمگى آنها از نجباء، وفقهاء، وحکام، (وفرمانروايان مردم) خواهند بود.

آنها سيصد وسيزده نفرند که خدا همه ى آنها را در يک شب جمعه در مکه ى معظمه جمع خواهد نمود، ويک شب را در بيت الله الحرام به صبح خواهند آورد واحدى از آنها تخلف نخواهد کرد. آنگاه فردا صبح که مى شود در کوچه هاى مکه پراکنده مى شوند وبه دنبال خانه وپيدا کردن منزل مى گردند که در آن سکنا نمايند. واهل مکه آنها را نمى شناسند، زيرا در آن موقع کاروانى از شهرها براى حج يا تجارت نزد آنها سابقه ندارد.

پس عده اى از اهل مکه به يکديگر مى گويند: اين گروه غريبى که ما امروز آنها را در مکه مى بينيم تاکنون نديده ايم، اينها که اهل يک شهر نيستند، از يک قبيله هم نيستند، اينها که اهل وعيال ومرکب سوارى هم ندارند؟!!

در اين ميان که آنها با يکديگر مشغول گفتگو هستند ناگهان مردى از (بنى مخزوم) مى آيد، (وسخن آنها را قطع مى کند) ومى گويد: من ديشب خواب عجيبى ديده ام که خيلى از آن خائف وترسانم، آن جمعيت مى گويند: بيا با هم نزد (فلان ثقفى) برويم، وتو خوابت را براى او بگو:

پس نزد آن مرد (ثقفى) مى روند وآن مرد (مخزومى) خواب خود را بدينگونه نقل مى کند که: شب گذشته در عالم خواب ديدم که قطعه ى ابرى از آسمان فرود آمد تا اينکه بر خانه ى کعبه فرو نشست، بعد از آن ديدم که در ميان آن ابر ملخهايى که داراى بالهاى سبزى بودند قرار داشت، سپس ديدم که آن ملخها بطرف يمين وشمال (يعنى: راست وچپ) به پرواز درآمدند، به هيچ شهرى نمى رسيدند مگر آنکه آن را آتش مى زدند وبا هيچ بنايى مصادف نمى شدند مگر آنکه آن را ويران مى ساختند!!!

آنگاه آن مرد (ثقفى) مى گويد: تعبير اين خواب اين است که: در شب گذشته لشکرى از لشکرهاى خدا بر شما وارد شده که شما قدرت مقاومت با آنها را نداريد. مى گويند: آرى، به خدا قسم ما امروز چيز عجيبى ديديم وآنگاه جريان آن جمعيت را براى آن مرد ثقفى نقل مى کنند، وسپس از نزد او بيرون مى روند تا بر آن جمعيت يورش برند ولى خداوند دلهاى آنها را پر از خوف ورعب مى نمايند وبا يکديگر مشورت مى کنند ومى گويند: درباره ى اين گروه (اندک) عجله نکنيد زيرا که اينها تاکنون عمل ناپسندى انجام نداده اند، واسلحه اى به روى شما نکشيده اند وعمل خلافى را مرتکب نشده اند، وشايد هم در ميان اينها مردى از قبيله ى شما وجود داشته باشد، اگر عمل برخلافى از اين گروه صادر شد آنگاه شما مى توانيد آنها را از شهرتان بيرون کنيد.

ولى آنها مردمانى عبادت کارند وسيماى مردمان نيکو دارند ومشغول انجام عبادت واعمال حج هستند وآنها در خانه اى هستند که هر کس در آن خانه داخل شود مأمون است مگر وقتى که در آن حادثه اى را ايجاد نمايد واينها حادثه اى را ايجاد نکرده وآشوبى بپا نکرده اند تا جنگ با آنها واجب شود.

مرد مخزومى که سرپرست آن مردم است مى گويد: من مطمئن نيستم که پشت سر اين جمعيت قوه ونيرويى نباشد واگر آن نيروئى که پشت سر اينها قرار دارد، واو اصل وريشه است بيايد حقيقت امر اين عده روشن خواهد شد، وکار آنها بزرگ خواهد شد، پس قبل از آنکه اصل جريان کار اينها معلوم شود آنها را شماره کنيد تا ببينيد که اين گروه کوچک با اين جمعيت کم در اين شهر قدرت وعزتشان زياد است وآنها بيهوده به اينجا نيامده اند و(قطعا) کارى خواهند داشت. ومن گمان ندارم که تعبير خواب رفيق شما جز حق چيز ديگرى باشد.

پس بعضى از اهل مکه به يکديگر مى گويند: بر فرض اينکه به اندازه ى همينها جمعيت بيايد شما نبايد ترس وواهمه داشته باشيد واز آنها بترسيد، زيرا که اين گروه اسلحه ندارند وسنگر وپناهگاهى ندارند که به آن پناهنده شوند. اگر لشکر وسپاهى به طرف شما آمد آنگاه شما مى توانيد در مقابل آنها قيام کنيد وآنها در مقابل شما چون شربت آبى خواهند بود که شخص تشنه بياشامد.

پيوسته در اينگونه گفتگوها خواهند بود تا شب فرا رسد وخواب بر آنها مستولى گردد، پس متفرق مى شوند وبعد از رفتن ديگر اجتماع نخواهند نمود. (چه آنکه فرداى آن روز) قائم عليه السلام قيام مى کند. واصحاب حضرت (قائم) عليه السلام مانند فرزندان يک پدر ومادر که صبح پراکنده مى شوند(واز منزل بيرون مى روند) وشب هنگام اجتماع مى نمايند با يکديگر ملاقات مى کنند.

ابو بصير: عرضه داشت: فدايت شوم! غير از اين عده در روى زمين مؤمنى نخواهد بود؟ فرمود: چرا، ولى اين عده اى که قائم آل محمد صلى الله عليه وآله در ميان آنها مى آيد از نجباء وفقهاء، وحکام وقضاتى هستند که ظاهر وباطنشان يکى است وهيچ حکمى بر آنها مشکل نمى شود.

سخن آخر

خواننده ى گرامى! در پايان کتاب لازم است به اين چند نکته توجه فرمائيد:

الف: هر چند کتاب حاضر بر اساس روايات اسلامى به نقل از شيعه وسنى درباره ى (زمينه سازان انقلاب جهانى مهدى عليه السلام) نگارش يافته ودر حقيقت مجموعه اى از روايات ونظريات دانشمندان اسلامى است که ما آنها را گردآورى نموده ودر اختيار همگان قرار داده ايم، اما در عين حال: هرگز ادعا نمى کنيم که همه ى آنچه را که در اين کتاب آورده ايم صد در صد همان است که ما گفته ونوشته ايم واين است وجز اين نيست. چه آنکه ممکن است کسان ديگرى از همين روايات وهمين نظريات دانشمندان چيز ديگرى استفاده کنند ومطالب ديگرى را استنباط نمايند.ب: مطابق روايات بى شمارى که در متون منابع اصيل اسلامى مندرج است، کسانى که از سرزمين شرق، ويا از (خراسان) اندکى پيش از ظهور حضرت ولى عصر-عجل الله تعالى فرجه- قيام مى کنند چه آنها را ايرانى بدانيم وچه از مردم خراسان، خواه وناخواه برابر اخباره وارده ى از معصومين عليهم السلام زمينه ساز حکومت جهانى حضرت مهدى عليه السلام مى باشند، وقيام وانقلابشان تا انقلاب امام قائم عليه السلام وبرپائى حکومت جهانى اسلام همچنان ادامه خواهد داشت.

ج: کليه ى رواياتى که از طرق شيعه وسنى درباره ى برخى از علائم نزديک به ظهور رسيده است به روشنى گواه مى دهند که نخستين مرحله ى قيام مردم مشرق، براى زمينه سازى حکومت جهانى حضرت مهدى عليه السلام به رهبرى ابرمردى از دودمان اهل بيت عليهم السلام که شخصيت فوق العاده وچهره ى محبوبى در بين ايرانيان است انجام مى شود، حال اين رادمرد بزرگ انقلابى (حسنى) باشد يا (حسينى) در (سيد) بودن وى از نظر اخبار معصومين عليهم السلام شک وترديد نيست.د: با در نظر گرفتن مجموع احاديثى که در اين کتاب آورده ايم وکليه ى قرائن موجود از اوضاع آشفته ى جهان امروز که طبق روش طبيعى وجود يک رهبر الهى ومصلح حقيقى را ايجاب مى کند، وهيچ انقلابى در جهان بدون زمينه مناسب امکان پذير نيست چه آنکه: (أبى الله أن يجرى الأمور الا بأسبابها)، بدون ترديد، انقلاب اسلامى ايران - آن هم به رهبرى مردى بزرگ از دودمان اهل بيت عليهم السلام از شرق، که سيدى هاشمى وحسينى واز نسل فاطمه وعلى عليهما السلام واز سلاله ى پاک رسول خدا صلى الله عليه وآله ونامش نام پيغمبرى است، ودر برخى از روايات نيز به قيام چنين انسان آزاده اى از ايران اسلامى تصريح شده - زمينه ساز حکومت جهانى اسلام در آينده ى تاريخ است.

ه: گرچه مطابق اخبار وارده، قيام دينى ملت مسلمان ايران به رهبرى بزرگ مردى از دودمان رسول خدا صلى الله عليه وآله (بعنوان سيد حسينى) يکى از اساسى ترين نشانه هاى ظهور مبارک ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه - واز علائم قريبه ى به ظهور است اما بهرحال، ظهور مبارک آن حضرت کى، وچه وقت، ودر چه زمانى اتفاق خواهد افتاد، واز زمان قيام ايرانيان تا وقت ظهور حضرت مهدى عليه السلام چه اندازه طول خواهد کشيد وچه حوادثى به وجود خواهد آمد همه ى اينها منوط به حکمت ومصلحت خداوند است.

خداوندا ! اينک که بسيارى از نشانه هاى ظهور وليت آشکار گرديده وبا پيروزى انقلاب اسلامى ايران نور اميدى در دلهاى محرومان ومستضعفان جهان روشن شده وچشمهاى توده هاى مردم محروم از سراسر جهان از هر سو، به ايران اسلامى متوجه گشته، ديدگان رميده وهجران کشيده ى ما را که با دلى خونبار از طول انتظار به راه آن کعبه ى مقصود يعنى: (مهدى فاطمه عليهما السلام) دوخته شده، به جمال دلاراى حضرتش روشن ومنور بفرما.

خداوندا ! با لطف وعنايت خاص خودت چشم ما را بينا، وگوش ما را شنوا، وانديشه ى ما را صائب وکارساز فرما تا بر هوسهاى سرکش نفس أماره پيروز گرديم، واگر در اشتباهيم در پرتو چراغ روشنى بخش عقل وانديشه به فرا راه سعادت هدايت يابيم.

خداوندا! آتشهائى که دشمنان انسانيت خصوصا ودشمنان اسلام عموما در سراسر جهان وکشورهاى اسلامى برافروخته اند، در پرتو مجاهدتهاى بى امان امت اسلامى که در همه جا بفرمان تو عاشقانه مى رزمند، وحماسه ها مى آفرينند تا به کعبه ى مقصود برسند، با ظهور وليت نور آل محمد صلى الله عليه وآله آن انتقام گيرنده اى که بفرمان تو از دشمنان آل محمد صلى الله عليه وآله انتقام خواهد گرفت، خاموش بگردان.

اللهم انا نشکو اليک فقد نبينا وغيبة ولينا وکثرة عدونا

وقلة عددنا وشدة الفتن بنا وتظاهر الزمان علينا

أللهم برحمتک فرج عنا على ذلک بفتح منک تعجله

ونصر تعزه وسلطان حق تظهره

پاورقى:‌


(1) منتخب بصائر الدرجات ص 189، 188 ط - نجف سال 1370 هجرى وبحار الانوار ج 53 ص 35 والانوار النعمانيه ج 2 ص 87 و88.
(2) فتن نعيم بن حماد خطى، وکنز العمال ج 11 ص 161.
(3) نهج البلاغه فيض الاسلام ص 301 وشرح ابن ابى الحديد ج 7 ص 102 خطبه ى 101.
(4) يعنى: کسى توانائى خاموش کردن آن فتنه ها را ندارد.
(5) يعنى: منظورشان از ايجاد فتنه بيشتر نابود کردن اشخاص است نه به دست آوردن غنيمت.
(6) در آسمان مشهورند يعنى: مردمان خداپرست واز جان گذشته ومقرب درگاه الهى هستند که خودپرستان وستمگران وگردنکشان وقدرت طلبان به چشم حقارت به آنان مى نگرند واينان براى رضاى خدا وخوشنودى او با فتنه جويان وآشوبگران مبارزه مى کنند.
(7) شرح نهج البلاغه حديدى ج 7 ص 104.
(8) ينابيع الموده ج 2 ص 18 ط- اسلامبول چاپ اول.
(9) کنز العمال ج 14 ص 592 وص 597.
(10) عقد الدرر ص 126.
(11) البرهان فى علامت مهدى آخر الزمان ص 150 حديث 14.
(12) در اين زمينه قبلا به تفصيل سخن گفته ايم.
(13) بحار الانوار، ج 52 ص 274 وج 53 ص 83.
(14) نا گفته نماند که اين گنج، همان گنجى است که امام صادق عليه السلام درباره ى خروج سيد حسنى به (مفضل بن عمر) فرمود: چون سيد حسنى قيام کرد، گنجينه هاى طالقان دعوتش را اجابت مى کنند.
(15) مقصود از اين پرچم، همان پرچم شيعيان است که پس از خلافت امير المؤمنين عليه السلام وچند صباحى هم در دوران امام حسن مجتبى عليه السلام ديگر برافراشته نشده است واين فرمايش امام عليه السلام اشاره به حرکت انقلابى تشيع قبل از ظهور وبالا رفتن پرچم شيعيان در ايران وجهانگير شدن آوازه وشهرت مذهب شيعه مى باشد.
(16) بحار الانوار، ج 52 ص 308، 307.
(17) به بخش سوم بروايات مربوط به سيد حسنى مراجعه فرمائيد.
(18) به بخش چهارم، در موضوع قيام خراسانى قسمت روايات مراجعه فرمائيد.
(19) به بخش دوم، قسمت روايات مربوط به مشرق وپرچمهاى سياه: از نخستين حديث ببعد مراجعه فرمائيد.
(20) به بخش چهارم، در موضوع قيام خراسانى حديث پنجم وششم مراجعه فرمائيد.
(21) خواننده ى عزيز براى پى بردن به نتيجه ى بررسيهايى که در اينجا بطور فشرده بيان گرديده است، لازم است تمام مطالب کتاب را از اول به آخر بخوانيد وبخواندن يک بخش ودو بخش قناعت نکنيد، چه آنکه نتايج حاصله، نتيجه ى بررسيهاى مجموع بخشهاى پنجگانه کتاب است واز اينرو طبيعى است که با خواندن يک، يا دو بخش، نتيجه ى مطلوب بدست نخواهد آمد.
(22) نا گفته نماند که (شش خصلت) از خصلتهاى (چهلگانه) در حديث نيامده، وگويا از قلم افتاده است.
(23) بايد توجه داشت که از شرائط ده گانه، چند شرط ديگر ذکر نشده است.
(24) الملاحم والفتن ص 145 تا 150 باب 79 طبع بيروت، ومنشورات الرضى.
(25) به کتاب (الملاحم والفتن) از: ص 201 تا 205 مراجعه فرمائيد.