چهل مثل از قرآن

حسين حقيقت جو

- ۲ -


بخش اوّل از تولد تا غيبت

ميلاد مهدى(عج)

هنگام تولد امام مهدى(عج)، حدود 35 سال از ساختن شهر سامرا مى‏گذشت؛ شهرى كه در كنار ويرانه‏هاى شهر قديمى بنا شده بود و با اين كه اين شهر به عنوان پايتخت دوم خلافت بغداد به حساب مى‏آمد، از همان آغاز مقرّ خليفه عباسى شد. معتصم عباسى، هشتمين خليفه بنى عباس درسال‏218، يعنى آغاز خلافت خود، امر به ساختن اين شهر كرد و سپس بدان‏جا رفت و بدين‏گونه سامرا مركز خلافت عباسيان شد.
امام دهم، بيست سال و امام يازدهم چندين سال در آن‏جا تحت نظر و زندانى بودند. هنگامى كه ولادت حضرت مهدى(عج) نزديك شد و خطر وجود ايشان در نزد جباران قوت گرفت، در صدد برآمدند تا از به دنيا آمدن اين نوزاد جلوگيرى كنند و اگر هم به دنيا آمده، او را از بين ببرند. بدين علت، چگونگى احوال امام مهدى(عج) در دوران حمل و سپس تولد آن حضرت از مردم مخفى نگه داشته شد و جز چند تن از نزديكان، شاگردان و اصحاب خاص امام عسكرى(ع) كسى او را نمى‏ديد، حتى آنان نيز گاهى حضرت را مى‏ديدند، نه پيوسته و به صورت عادى.
علت مخفى داشتن ولادت مهدى(عج) اين بود كه خلفاى عباسى، چون از طريق روايات پيامبر(ص) و ائمه طاهرين(ع) پى برده بودند كه دوازدهمين امام، همان مهدى(عج) است و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد، دژهاى گمراهى و فساد را درهم مى‏كوبد و دولت جباران را سرنگون مى‏سازد، طاغوتيان را به قتل مى‏رساند و خود امير مشرق و مغرب جهان مى‏شود، درصدد بر آمدند تا اين نور را خاموش كرده و آن حضرت را به قتل برسانند. ازاين‏رو، جاسوسان و مراقبانى، حتى در ميان قابله‏ها مأمور كردند تا داخل خانه امام عسكرى(ع) را زير نظر بگيرند، ليكن چون خداوند در هر حال، نور هدايت را پاينده خواهد داشت، اراده‏اش بر اين تعلق گرفت كه حتى دوران باردارى مادر حضرت نيز پنهان بماند.
در روز جمعه نيمه شعبان 255 در شهر سامرا، از شهرهاى عراق از پدرى چون حضرت امام حسن عسكرى(ع) و مادرى نيك سيرت به نام مليكه نواده قيصر روم كه به او حكيمه، سبيكه، نرجس، سوسن، مريم، ريحانه و صيقل هم مى‏گفتند، آفتاب وجود دوازدهمين ستاره تابناك ولايت طلوع‏كرد و جهان را به نور وجود خويش منوّر گردانيد.

اسامى و القاب امام زمان(عج)

محمد، مهدى، صاحب‏الزمان، قائم(قيام‏كننده)، احمد، حجةاللّه، وليّ‏اللّه،بقيّةاللّه، عين‏اللّه، نوراللّه، عبداللّه، نصراللّه، طاهر(پاك)، عادل،شاهد،طالب، حافظ، جابر، وارث، هادى، نقى(پاكيزه)، تقى(پرهيزگار)، زَكى(آراسته)، رضى(خشنود)، كريم(بزرگوار)، امير(فرمانروا)، منصور(يارى‏شونده)، طيّب(پاكيزه)، مرشد(ارشادكننده)، محى‏الدين (زنده‏كننده‏دين)، منتظر، خَلَف(جانشين)، فَرَج (گشايش)، سيّد(سرور)، ناصح(خيرخواه)، مطهّر (پاكيزه)، شمس طالع (مهرتابان)، قمرمنير (ماه‏فروزان)، كوكب درّى (اخترتابناك)، طاووس اهل‏الجنة (طاووس‏بهشتيان)(1).
نام‏هاى حضرت آيينه انوار وجودى او هستند. هرنامى نكته‏اى تازه و معنايى جديد با خود به همراه دارد. با بررسى زيارت حضرت صاحب الأمر و دعاى ندبه، اسامى حضرت و معانى آنها به دست مى‏آيد.

دوران زندگانى حضرت مهدى(عج)

1. از تولد آن حضرت تا شهادت پدر بزرگوارشان پنج سال طول كشيد. (از سال 255 تا 260ه.ق)
2. دوره غيبت صغرى از سال 260ه.ق، يعنى از پنج سالگى آن حضرت آغاز و تاسال 329ه.ق ادامه‏داشت. درطول اين‏مدت حضرت با واسطه چهارتن از نوّاب‏خاص خود با مردم درارتباط بود.
3. دوران غيبت كبرى از سال 329ه.ق آغاز و تا ظهور حضرت ادامه‏مى‏يابد؛ يعنى روزى كه فرمان خداوند صادر شود و آن حضرت مأمور به ظهور و برقرارى عدالت اجتماعى شوند، جهانى را كه از ظلم، تباهى و فساد پر شده، پر از عدل و داد خواهند ساخت.
اكنون كه در سال 1422ه.ق هستيم حدود 1167 سال از عمر شريف آن‏حضرت مى‏گذرد.

غيبت امام عصر(عج)

پيامبر گرامى اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) مسأله غيبت امام دوازدهم را همواره به مردم گوشزد مى‏فرمودند. خبر غيبت امام زمان(عج) قبل از تولد ايشان آن قدر بازگو شده بود هركس كه به وجود آن حضرت معتقد بود، به غيبت طولانى آن حضرت نيز عقيده‏مند مى‏شد. پيامبر گرامى(ص) اسلام فرمود:
قائم از فرزندان من به موجب عهدى كه از من به وى مى‏رسد پنهان مى‏شود، آن‏چنان‏كه بيشتر مردم مى‏گويند خدا به آل محمد احتياجى ندارد و برخى در ولادتش ترديد مى‏كنند؛ پس هركس زمانش را درك كند، بايد به دين خود عمل نمايد و نبايد با دو دلى شيطان را بر خود راه دهد، مبادا كه او را از ملت و دين من خارج سازد.(2)
حضرت على(ع) نيز فرمود:
قائم ما غيبتى دارد كه مدت آن طولانى خواهد بود. آگاه باشيد! هركس بر دينش ثابت بماند و با طولانى شدن غيبت آن حضرت دلش قساوت پيدا نكند روز رستاخيز، در رتبه من و با من خواهد بود.(3)
سپس فرمود:
قائم ما، چون قيام كند، بيعت هيچ كس به گردن او نيست و به همين جهت، ولادتش مخفى و خودش غايب مى‏شود.(4)
از آن‏جا كه وجود امام(ع) و جانشين پيامبر(ص) از جهات فراوان از جمله رفع اختلاف، تفسير قوانين الهى، هدايت معنوى و باطنى و... ضرورى است، خداوند مهربان پس از پيامبر اسلام، اميرالمؤمنين و پس از وى يازده فرزندش را يكى پس از ديگرى به عنوان امام تعيين فرمود تا مردم از فوايد وجود آنها برخوردار شوند، اما اين سؤال مطرح مى‏شود كه چرا از همان ابتدا امام زمان(عج) از نظرها غايب شدند؟
اساساً با اعتقاد به حكمت خداوند، بديهى است كه اين غيبت مصلحت‏هاى متعددى دارد، هرچند انسان نتواند به آنها پى ببرد. از برخى روايات استفاده مى‏شود كه علت اصلى و اساسى غيبت، پس از ظهور آن بزرگوار آشكار مى‏گردد.
عبدالله فضل هاشمى گويد:
از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: ناگزير براى صاحب‏الأمر غيبتى خواهد بود كه اهل باطل در آن به شك خواهند افتاد. عرض كردم: چرا؟ فرمود: به جهتى كه اجازه نداريم بازگوييم. عرض كردم: حكمتش چيست؟ فرمود: همان حكمتى كه در غيبت‏هاى حجت‏هاى گذشته وجود داشت و آشكار نمى‏گردد، مگر بعد از ظهور او، چنان‏كه حكمت كارهاى حضرت خضر (اشاره به سوراخ كردن كشتى، كشتن جوان و تعمير ديوار در داستان خضر و موسى) شناخته نشد، مگر هنگامى كه موسى و خضر مى‏خواستند از هم جدا شوند. اى‏پسر فضل، موضوع غيبت، امر الهى و سرّى از اسرار خداست و چون خدا را حكيم مى‏دانيم، تصديق مى‏كنيم كه تمام كارهايش به دانايى و حكمت انجام مى‏گيرد، گرچه تفصيل آنها براى ما معلوم نگردد.(5)
البته فوايدى را مى‏توان براى غيبت آن حضرت برشمرد كه در برخى اخبار نيز به آن اشاره شده است كه عبارتند از:

1. آزمايش مردم

يكى از فوايد غيبت، آزمايش مردم است تا از يكسو، گروه بى‏ايمان، باطنشان ظاهر شود و از سوى ديگر، كسانى كه ايمان در ژرفاى وجودشان ريشه كرده با انتظار فرج و شكيبايى در سختى‏ها و ايمان به غيب كامل‏تر شوند و ارجمندى‏شان معلوم شده و به درجاتى از ثواب دست يابند.
امام موسى كاظم(ع) مى‏فرمايد:
هنگامى كه پنجمين فرزندم غايب شد، مواظب دين خود باشيد تا كسى شما را از آن خارج نكند. براى صاحب اين امر غيبتى خواهد بود كه گروهى از عقيده‏مندان به او از اعتقادشان دست بر مى‏دارند و اين غيبت آزمونى است كه خدا با آن بندگانش را مى‏آزمايد(6).

2. محفوظ ماندن آن حضرت از كشته شدن

از مطالعه تاريخ پيشوايان اسلام و رفتار خلفاى اموى و عباسى با آنان، به روشنى در مى‏يابيم كه اگر امام دوازدهم ظاهر مى‏بود، حتماً او را چون اجدادش به شهادت مى‏رساندند، چرا كه شنيده بودند و مى‏دانستند كه در خاندان پيامبر و از فرزندان على(ع) و فاطمه(س) شخصيتى به وجود خواهدآمد كه حكومت ستم گران و مستبدان به دست او برچيده خواهد شد و او كسى نيست جز فرزند حضرت امام حسن عسكرى(ع) بنابراين، عباسيان در صدد كشتن او برآمدند، ولى خدا آن حضرت را حفظ كرد و دشمنان او را نااميد ساخت.
زراره از امام صادق(ع) نقل مى‏كند:
براى قائم پيش از ظهور غيبتى است. عرض كردم چرا؟ فرمود: براى در امان‏ماندن از كشته شدن و اين غيبت ادامه دارد تا زمينه ظهور و غلبه او بر حكومت ستم گران و مستبدان فراهم آيد.(7)

3. نبودن بيعت هيچ كس بر او

سومين فايده‏اى كه از روايات بر مى‏آيد اين است كه آن حضرت بدين‏وسيله از بيعت كردن با ستم‏كاران، خلفا و زمامداران غاصب محفوظ مانده، به هنگام ظهور بيعت كسى بر ايشان نخواهد بود، لذا بى‏پرده حق را بيان مى‏كنند و حكومت عدل و حق را بر قرار مى‏سازند. امام صادق(ع) فرمود: «چون قائم قيام كند، هيچ كس بر او بيعتى ندارد».(8)
البته آماده نبودن شرايط ظهور حضرت را هم مى‏توان به عنوان دليل چهارم متذكر شد.

سفيران امام(ع) در عصر غيبت صغرى‏

1. ابوعمرو، عثمان بن سعيد عمرى اسدى:
وى پيش از ولادت حضرت ولى‏عصر(عج) به مدت پنج سال از طرف امام هادى و امام حسن عسكرى(ع) وكيل و نماينده بود و در ميان شيعيان به عنوان «زيّات» يا «سمّان»؛ يعنى روغن فروش ملقب بود، وى اين شغل را براى پوشش نهادن به مقام والاى وكالت و نيابت امام(ع) برگزيد، تا به اين وسيله در آن روزگار خفقان، خود را از شرّ دستگاه خلافت حفظ كند.
درمورد عمرى اسدى تعبيرات جالبى از امام حسن عسكرى(ع) رسيده، به اين مضمون كه آن بزرگوار به وكيل خود در قم (احمد بن اسحاق) فرمودند:
عمرى، مورد وثوق و اعتماد من است. آن چه از من نقل كند، بى‏ترديد از من شنيده است، آن چه بگويد از زبان من مى‏گويد، از او بشنو و از وى اطاعت كن كه او امين و مورد وثوق است.(9)
هنگامى كه عمرى اسدى اين لطف و بزرگوارى را از امام(ع) را در حق خود شنيد به سجده افتاد و خدا را سپاس گفت و اشك شوق از ديدگانش فروريخت.
2. محمد بن عثمان:
سفير دوم حضرت ولى عصر(ع) در غيبت صغرى، ابوجعفر محمد بن عثمان ملقب به عمرى دوم است كه دوران سفارت او با ايام خلافت معتمد عباسى، معتضد عباسى، مكتفى عباسى و ده سال از خلافت مقتدر عباسى مصادف شد. ايشان در حدود چهل سال مقام والاى نيابت خاصه را به عهده داشت و در سال 305ه.ق ديده از جهان فرو بست.
3. ابوالقاسم، حسين بن روح نوبختى:
سومين نايب خاص حضرت ولى عصر(عج) است كه در حدود 21 سال متصدى مقام مقدس سفارت بود. دوران سفارتش با سه خليفه عباسى (مقتدر، قاهر و راضى) مصادف شد. محمدبن عثمان در واپسين لحظات زندگانى به شيعيان حاضر در مجلس فرمود: به من امر شده كه به ابوالقاسم، حسين بن روح وصيت نمايم.
حسين بن روح نوبختى پس از 21 سال سفارت، سرانجام، در ماه شعبان 326ه.ق ديده از جهان فرو بست.
4. ابوالحسن، على بن محمد سمرى:
وى چهارمين و آخرين سفير حضرت ولى عصر(عج) بعد از رحلت حسين بن روح بود كه مدت سه سال اين منصب را به عهده داشت. سمرى از اصحاب نزديك امام حسن عسكرى(ع) بود. دوران سفارتش با دو خليفه عباسى (راضى و مقتضى) مصادف شد. ايشان در ماه شعبان 329 بيمار شد و با همين بيمارى جهان را وداع گفت. در روزهاى بيمارى از وى پرسيدند: ما را به چه كسى توصيه مى‏كنى كه بعد از تو در مسائل شرعى و حقوقى به او مراجعه كنيم؟ در پاسخ فرمود: خدا مشيتى دارد كه آن را انجام خواهد داد.
آن‏گاه نامه‏اى را از ناحيه مقدسه كه به خط حضرت بقيةالله(عج) بود درآورد و چنين قرائت كرد:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمن الرَّحيمِ.

يا عَلِيَّ بنَ مُحمَّد السَّمريّ، عَظَّم اللّهُ أجرَ إخوانِكَ فيكَ فَإنَّكَ مَيِّتٌ ما بينَكَ وَ بَينَ سِتَّة أيّامٍ. فَاجْمَع أَمْرَكَ وَلاتُوصِ إلى أحَد فَيقومَ مَقامَكَ بَعدَ وَفاتِكَ. فَقَد وَقَعَتِ العَيبَةُ التّامَّةُ، فَلا ظُهورَ إلاّ بَعدَ أن يَأذَنَ اللّهُ -تَعالى ذِكْرُهُ- وَ ذلكَ بَعدَ طُولِ الأمدِ وَقَسوَةِ القُلوبِ وَ امتِلاءِ الأرضِ جَوراً، وَ سَيَأتي شِيعَتى مَن يَدّعي المُشاهَدَةَ. ألافَمَن ادَّعى المُشاهَدَةَ قَبلَ خُروجِ السّفياني وَالصَّيْحَةِ فَهُو كَذّاب مفتر، ولا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ باللّهِ العَليّ العَظيم؛(10)
به نام خداوند بخشنده مهربان. خدا پاداش برادرانت را در سوگ تو افزون سازد كه تو شش روز ديگر از اين جهان رحلت خواهى كرد. كارهايت را فراهم ساز و كسى را به جانشينى خود برنگزين و به كسى وصيت مكن كه غيبت كامل فرا رسيده است. ديگر تا روزى كه خداوند تبارك و تعالى بخواهد، ظهورى نخواهد بود و آن مدتى بس دراز است كه دل‏ها را قساوت خواهد گرفت و زمين پر از ظلم و ستم خواهد شد. در اين دوران برخى از شيعيانم ادعاى مشاهده‏(11) خواهند كرد، آگاه باشيد كه هركس ادعاى مشاهده كند پيش از خروج سفيانى و وقوع صيحه دروغ گفته است كه هيچ حول و قوّه‏اى جز براى خداوند بزرگ و بزرگوار نيست.
آن‏گاه آخرين سفير حضرت طبق وعده مسلّم ايشان، در روز ششم ديده از جهان فرو بست و با رحلت او غيبت صغرى‏ از سال 260ه.ق تا سال 329ه.ق، يعنى حدود 69 سال پايان يافت. در غيبت صغرى‏ رابطه مردم با امام به‏كلى قطع نشد، اما محدود بود، به‏گونه‏اى كه هر فردى از شيعه مى‏توانست به وسيله نواب خاص مشكلات و مسائل خود را به عرض امام برساند و به واسطه آنان پاسخ را دريافت دارد و يا احياناً به حضور امام شرفياب شود. اين دوره را مى‏توان دوره آمادگى براى غيبت كبرى‏ دانست كه در آن ارتباط قطع شد و مردم موظف شدند در امور خود به نواب عام، يعنى فقها و آگاهان به احكام شرع مراجعه كنند. اگر غيبت كبرى به يكباره آغاز مى‏شد ممكن بود موجب انحراف افكار شود و ذهن‏ها آماده پذيرش آن نباشد. اما به تدريج و در طول مدت غيبت صغرى‏ ذهن‏ها آماده شد و غيبت كامل آغاز گرديد.
ناگفته نماند كه بعد از امام هشتم(ع) نيز ديگر امامان معصوم(ع) تنها براى خواص شيعه آن هم در موارد خاص ظاهر مى‏شدند، حتى پاسخ سؤالات و رفع نيازمندى‏هاى آنها را غالباً از پشت پرده انجام مى‏دادند تا شيعيان را براى غيبت حضرت ولى عصر(عج) آماده كنند. در پرتو همين تجربه و تمرين بود كه غيبت امام براى شيعيان دشوار نيامد. پيامبراكرم(ص) مى‏فرمايد:
... سپس امامشان غايب مى‏شود و تا مدتى كه خدا بخواهد از ديدگانشان پنهان مى‏شود و براى او دو غيبت خواهد بود و يكى از آنها طولانى‏تر از ديگرى است. هنگامى كه پنجمى از نسل هفتمين فرزندم از ديده‏ها ناپديد شود، هشيار باشيد، آگاه باشيد.(12)

غيبت كبرى‏

با بسته شدن باب مراسلات و مكاتبات و پايان يافتن دوران غيبت صغرى‏، غيبت كبرى‏ آغاز شد و تا به امروز ادامه دارد و تا روز موعود و خروج حجت از كعبه، ادامه مى‏يابد. پيامبر اكرم(ص) در اين باره فرمود:
سوگند به خدايى كه مرا به حق برانگيخت. قائم اولاد من بر اساس پيمانى كه خدا به وسيله من با او بسته، از ديده‏ها غايب مى‏شود تا بيشتر مردم بگويند خدا نيازى به آل محمد(ص) ندارد و گروهى در نشانه‏هاى او دچار شك و ترديد شوند. هركس آن زمان را درك كند محكم به دين خود چنگ زند و براى شيطان راه شك را ببندد تا شيطان نتواند او را به شك انداخته، از دين و آيين من بيرون ببرد. چنان‏كه پدر و مادرتان را از بهشت بيرون برد. خداوند (تبارك و تعالى) شيطان را دوست و ولىّ كسانى قرار داده است كه به خدا ايمان نمى‏آورند.(13)
صاحب الزمان(عج) از هنگام غيبت كبرى‏ تاكنون منتظر فرا رسيدن لحظه‏اى است كه خداوند به ايشان اجازه فرج دهد. آن حضرت نيز همانند ديگر مؤمنان خواستار فرج نزديك ا ست. سرور ما مهدى موعود(عج) شب‏ها را با تهجّد و روزها را با نشستن به نظاره و تسليم سپرى مى‏كند تا زمان يارى فرا رسد.

نيابت عامه

دوران غيبت كبرى‏ دوره نيابت عامه است. در اين عصر، عالم بزرگى كه واجد همه شرايط لازم فقاهت و رهبرى باشد در رأس جامعه قرار مى‏گيرد و رهبرى از آن اوست، رجوع مردم به اوست و او صاحب ولايت شرعيه به نيابت از امام زمان(عج) است. بنابراين اصل دينى، مشروع بودن امور و اسلامى بودن روابط سياسى و اجتماعى و لازم‏الاجرا بودن مقررات و مشروعيت حكومت، همه و همه بستگى به تصويب و تنفيذ نايب امام(ع) دارد و اگر او حكومتى را تصويب و تنفيذ نكند آن حكومت طاغوتى است، زيرا چنين حكومتى ارتباطى به خدا، دين خدا، امامت و نظارت شرعى و الهى ندارد. اين مقام و نيابت به وسيله خود ائمه طاهرين(ع)، به ويژه حجة بن الحسن المهدى(ع) به عالم واجد شرايط تفويض شده است: «اما در رويدادهاى تازه كه براى شما واقع مى‏شود به روايت كنندگان احاديث ما مراجعه كنيد، زيرا آنها حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنان هستم».(14) يا «از ميان فقها كسى كه نگهدار نفس خويش، حافظ دين، مخالف هوى و مطيع اوامر مولاست، بر عوام است كه از او تقليد كنند.» بنابراين، مخالفت و ردّ حكم و دستور چنين پيشواى دينى، ردّ بر امام است و ردّ بر امام، ردّ بر پيامبر(ص) است و ردّ بر پيامبر(ص)، ردّ بر خدا و احكام خداست. اين مقام تنها براى حفظ فروع فقهى و انتقال آنها از نسلى به نسل ديگر نيست، بلكه براى حفظ و انتقال موجوديت تشيع و نگهبانى دين خداست. بنابراين، بايد مجتهدان و عالمان ديگر مقام او را پاس بدارند و به وحدت رهبرى و مركزيت يافتن قدرت دينى كمك كنند تا دين خدا و توده‏هاى متدين همواره پناهگاهى محكم و دژى استوار داشته باشند. آرى، اطاعت از احكام نايب امام واجب است، چرا كه وى به جعل، نصّ و تأكيد امام(ع) صاحب ولايت شرعى شده و در عصر غيبت پيروى از او لازم است. حركت در خط او، حركت در خط دين و ائمه طاهرين(ع) است و مقابله، اهمال، موضع گيرى و جبهه‏گشايى در قبال او همه و همه خروج از خط امامت و قرآن است، خروج از خط امامت و قرآن نيز خروج از خط نبوت است و خروج از خط نبوت، خروج از خط دين و توحيد. نايب امام به جاى امام قرار دارد و احيا و اجراى احكام قرآن و تشكيل جامعه قرآنى به عهده اوست. رهبرى نظام براى نظم، سازماندهى، ايجاد تشكيلات، گسترش و بقاى مكتب تشيع است و هرچه با ا ين هدف معارض باشد بايد كنار گذاشته شود.

غيبت از نگاه معصومان(ع)

پيامبر عزيز اسلام(ص) فرمود:
طوبى‏ لِمَن لَقِيهُ، و طوبى‏ لِمَن أحَبَّهُ، و طوبى‏ لِمَن قالَ بِهِ؛(15)
خوشا به حال كسى كه مهدى(عج) را ديدار كند، خوشا به حال كسى كه او را دوست داشته باشد و خوشا به حال كسى كه قائل به امامت وى باشد.
هم‏چنين فرمودند:
اَلمَهدىُّ طاووسُ أهلِ الجَنَّةِ؛(16) مهدى(عج) طاووس بهشتيان است.
و نيز فرمودند:
يَخرُجُ أناسٌ مِنَ الْمَشرِقِ فَيُوَطَّؤُونَ لِلْمَهْدِيِّ سُلطانَهُ؛(17)
مردمى از مشرق زمين قيام مى‏كنند و زمينه حكومت مهدى(عج) را فراهم‏مى‏سازند.

امام على(ع)

همه امامان از سويداى دل، آرزوى ديدار آن خورشيد جهان افروز را داشتند و هر كدام به نوعى از عشق درونى پرده برداشتند. اصبغ بن نباته گويد:
روزى محضر مقدس اميرمؤمنان شرفياب شدم، ديدم در درياى فكر غوطه‏ور است و با انگشت مباركش بر زمين مى‏زند. عرض كردم: اى اميرمؤمنان! چه‏شده، شما را انديشناك مى‏بينم؟ با انگشت مباركتان بر زمين مى‏زنيد، مگر به آب و گل علاقه‏مند شده‏ايد؟ فرمود: نه، هرگز. به خدا سوگند حتى يك روز هم به اين خاك و گل علاقه‏مند نشدم، ولى داشتم فكر مى‏كردم درباره مولودى كه از نسل من به دنيا خواهد آمد. او يازدهمين فرزند من است، او همان مهدى است كه زمين را پر از عدل و داد كند، آن‏چنان‏كه پر از جور و ستم شده است. براى او دوران غيبت هست. در آن ايام اقوامى از راه حق منحرف مى‏شوند و اقوام ديگرى به راه راست هدايت مى‏گردند.(18)

امام حسن(ع)

امام حسن مجتبى(ع) پس از تشريح حكومت شكوهمند آن حضرت، مى‏فرمايد:
خوشا به حال آنان كه روزگار همايونش را درك كنند و از اوامرش اطاعت‏نمايند.(19)

امام حسين(ع)

سالار شهيدان حضرت حسين(ع) كه همواره به ياد منتقم خون خود و خون ديگر مظلومان در راستاى تاريخ بوده و به هنگام ترسيم قيام جهانى، آن حضرت از او به عنوان «اَلْمُوتُوُر بِأبيه» تعبير مى‏كرد كه به معناى صاحب خون و انتقام گيرنده است.(20)

امام زين العابدين(ع)

امام سجاد(ع) در خطبه معروف خود در مجلس يزيد، ويژگى‏هاى خاندان عصمت و طهارت(ع) را برمى‏شمارد و مى‏فرمايد:
خداوند به ما علم، حلم، سخاوت، شجاعت و محبت در دل مؤمنان عطا كرده، رسول خدا از ماست، وصى او از ماست، سرور شهيدان حمزه سيدالشهدا ازماست. جعفر طيار و دو سبط امت از ماست و آن مهدى كه دجّال را مى‏كشد از ماست.(21)

امام محمدباقر(ع)

امام باقر(ع) در مقام ابراز اشتياق به ديدار آن حضرت مى‏فرمايد:
و يا طُوبى‏ مَن أدركَه؛ خوشا به حال آن كه او را درك كند.(22)
امام خطاب به «امّ هانى» مى‏فرمايد:
فَإن اَدْرَكتَ زمانَهُ قَرّتْ عَيْنُكِ؛ اگر زمان او را درك كنى ديدگانت روشن‏مى‏گردد.(23)

امام صادق(ع)

لَوْ اَدرَكتُهُ لَخَدمْته أيّام حَياتي؛ اگر من زمان او را درك مى‏كردم همه عمر دامن خدمت به كمر مى‏بستم.(24)
اين تعبير بسيار بلندى است كه از طرفى حاكى از عظمت فوق‏العاده حضرت بقية اللَّه (ارواحنا فداه) است و از سوى ديگر، بيان گر نهايت عشق و علاقه امام صادق(ع) به ششمين فرزند دل بند خويش است.

امام كاظم(ع)

امام كاظم(ع) درباره غيبت امام عصر(عج) خطاب به برادر بزرگوارش على بن جعفر مى‏فرمايد:
إنّما هِى مِحنَة مِنَ اللّه عزّوجل اِمْتَحَن بِها خَلقَهُ؛(25)
آن يك آزمون الهى است كه خداوند متعال بندگانش را به اين وسيله آزموده است.

امام رضا(ع)

ايشان از برپايى ترازوى عدل آن حضرت ياد كرده و مى‏فرمايد:
فَإذا خَرَجَ أشْرَقَتِ الأرضُ بنورِرَبّها وَوَضَعَ ميزانَ الْعَدلِ بَينَ النّاسِ فَلايَظْلِمُ أحَدٌ أحَداً؛(26)
هنگامى كه حضرت مهدى(عج) ظهوركندزمين به نور پروردگارش روشن‏مى‏شود و ترازوى عدالت را در ميان مردم مى‏گذارد و هيچ كس به ديگرى ستم نمى‏كند.

امام جواد(ع)

حضرت جواد(ع) در چهارسالگى به شدّت در غم و اندوه غوطه‏ور شده، پدربزرگوارش از سبب همّ و غمش مى‏پرسد. از مصيبت‏هاى اهل بيت و انتقام آن در عصر ظهور ياد مى‏كند.(27) آن وجود نازنين مى‏فرمايد:
فَإذا دَخَلَ الْمَدينَةَ أخْرَجَ اللّاتَ و العُزّى فَأَحْرَقَهُما؛
چون وارد مدينه منوّره بشود، آن دو بت پليد قريش را از خاك بيرون مى‏آورد و مى‏سوزاند.(28)

امام هادى(ع)

امام هادى(ع) در زندان سامرا به ياد يوسف زهرا(س) مى‏فرمايد:
روز سه شنبه به رسول خدا اختصاص دارد... روز پنج شنبه به پسرم حسن (امام حسن عسكرى(ع)) و روز جمعه به فرزند پسرم (حضرت مهدى«عج»)(29)

امام حسن عسكرى(ع)

امام حسن عسكرى(ع) نيز در دومين روز ولادت خورشيد پنهان كه حكيمه خاتون گهواره را خالى ديد و پرسيد: سرور و مولايم چه شد؟ فرمود:
يا عَمَّة استودَعْناه الّذى استودَعْت أمّ موسى؛(30) عمه جان! او را به خداوندى سپرديم كه مادر حضرت موسى(ع) فرزندش را به او سپرد.

امام مهدى(عج)

امام زمان(عج) كه همواره از طولانى شدن دوران غيبت در سوز و گداز است و فرمان دعا براى تعجيل در امر فرج صادر مى‏كند، در توقيع شريف مى‏فرمايد:
وَ أكثِروا الدُّعاءَ بِتَعْجيلِ الْفَرَجِ؛ فَإنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم؛(31)
براى تعجيل در امر فرج فراوان دعا كنيد كه فرج شما نيز در آن است.

اى منتظران! گنج نهان مى‏آيد
آرامش جان عاشقان مى‏آيد
بر بام سحر، طلايه داران ظهور
گفتند كه صاحب الزّمان مى‏آيد(32)

ديدار در زمان غيبت

ملاقات با حضرت در زمان غيبت به عنوان يك رزق معنوى با عنايت و توجه ايشان صورت مى‏گيرد و صالحان، اوليا و وابستگان مى‏توانند ديده به ديدار ايشان بگشايند، هركسى به اندازه شايستگى خود به نوعى ايشان را مى‏بيند. بعضى از مردم ممكن است ايشان را ببينند، اما نشناسند، ديگرى مى‏بيند و مى‏شناسد، بعضى‏ها هم نمى‏توانند با چشم سر ببينند، بايد چشم‏هايشان را روى هم بگذارند تا بتوانند تمثال ايشان را نظاره كنند. بعضى ممكن است ايشان را ببينند، اما فقط حس مى‏كنند كه اين شخص از اهل بيت است و نفهمند كه خود آقاست، گاهى افراد بسيار معمولى و ساده محضر امام را درك مى‏كنند، بايد لياقت حضور داشت. مى‏گويند اويس قرنى هرگز پيغمبر را نديد، اما چهره حضرت را به خوبى توصيف مى‏كرد.
اما روايتى كه مى‏گويد مدعيان ملاقات را تكذيب كنيد به نظر مى‏رسد كه منظور ترتيب اثر ندادن است نه دروغ، هيچ وقت نمى‏توانيم منكر ارتباط افرادى مانند سيدبحرالعلوم با امام شويم. روايت به اين معناست كه شما ترتيب اثر ندهيد، اگر راست باشد فضيلتى است براى ملاقات كننده و اگر دروغ باشد وقتى شما اعتنا نكرده باشيد، مفسده‏اى به‏بارنمى‏آورد، چرا كه مى‏بينيم و مى‏دانيم بسيارى از كسانى كه معتقد و علاقه‏مند به امام بودند از اين مسأله سوء استفاده‏ها كردند.
مرحوم حاج شيخ مرتضى حائرى از قول پدرشان نقل مى‏كنند كه استاد ما مرحوم حاج سيد محمدفشاركى در قضيه تنباكو بسيار به مرحوم ميرزا فشارمى‏آورد؛ يعنى از ايشان مى‏خواستند كه هرچه زودتر فتواى تحريم را اعلام كنند. يك‏بار هم با كمال احترام از ايشان خواست كه جدا از ارتباطاستاد و شاگرد، حرفشان را بى‏پرده بزنند، بعد مى‏گويند: من فكر مى‏كنم شما از ناصرالدين شاه مى‏ترسيد كه اقدامى نمى‏كنيد، چون قضيه تنباكو مدتى‏طول كشيد. ظاهراً مرحوم ميرزا در فكر هماهنگى با همه علماى بلاد بودند كه يك وقت كسى خلاف نظر ايشان اقدامى نكند و فتوا نشكند. مرحوم‏ميرزا به مرحوم فشاركى فرمودند: من از چيزى نمى‏ترسم، امامى‏خواستم با نظر مبارك امام عمل كنم، براى همين سه روز روزه گرفتم و امروز رفتم در سرداب سامرا و اين را آوردم. حالا معلوم نيست كه منظورشان اين بود كه فتوا به دست خط امام بوده، يا ايشان املا فرموده‏اند و ميرزا نوشته است.(33)
يكى از راه‏هاى ارتباط با امام، مسأله محبت است. حضرت على(ع) مى‏فرمايد:
مَن أحَبّنا فَلْيَعْمَل بِعَمَلِنا؛ كسى كه ما را دوست دارد بايد چون ما عمل نمايد.
ابتدا بايد در راه و روش از امام پيروى كنيم و آن چه را كه مى‏فرمايد مبناى كارهاى روزمره خود قرار داده و با عمل نشان دهيم كه از عاشقان و منتظران حقيقى او هستيم. پس از اين كه خود را اصلاح و از گناهان و پليدى‏ها دورى گزيديم، انتظار زيارت چهره زيباى حضرت دور از دسترش نيست.

وظايف شيعيان در عصر غيبت

يكى از وظايف شيعيان در عصر غيبت عمل به‏اين فرموده امام زمان(ع) است:
وَ أمّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ فَارجِعُوا فيها إلى رُواةِ أحاديثنا فَإنَّهُم حُجَّتي عَلَيْكُمْ وَ أنا حُجَّةُ اللّهِ عَلَيْهِم.(34)
در هر مسأله‏اى بايد سراغ مراجع رفت، چرا كه احترام به آنان، احترام به ولى عصر(ع) است. ايجاد ارتباط با نايبان حضرت و تكريم و احترام اين بزرگان، موجب بخشودگى گناهان مى‏شود، زيرا احترام به پيامبر(ص) و اهل‏بيت(ع) چنين ارمغانى را به همراه دارد. در سوره حجرات آمده است:
(إنَّ الذينَ يغضّون أصْواتهم عِنْد رَسُول الله أولئك الّذين امْتَحَن الله قُلُوبَهُم لِلتَّقوى لَهْم مَغْفِرةٌ و أجرٌ عَظيم)(35)؛
كسانى كه پيش پيامبر خدا صدايشان را فرو مى‏كشند، همان كسانى هستند كه خدا دل‏هايشان را براى پرهيزگارى امتحان كرده است، آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ است.
هرچند اين آيه در مورد احترام به پيغمبر(ص) است، اما احترام به ائمه اطهار(ع) و مراجع هم به نوعى احترام و حرمت نهادن به پيامبر(ص) است. هرقدر كه مراجعه به مراجع بيشتر باشد، در واقع، امام زمان(عج) مركزيت و محوريت بيشترى در جامعه پيدا مى‏كند.(36)
از سويى، احترام به مراجع - كه امام(ع) آنان را نواب خود خوانده- زمينه‏اى است براى گردن نهادن در برابر حكومت مهدى(عج).
سرباز امام زمان بودن سنخيت مى‏خواهد، سنخيت و هماهنگى با امام در عدالت، تقوا و... در اين راستا هم بايد تمرين عملى داشت و هم تمرين فكرى، اما تمرين عملى، بايد عوام و خواص به عدل عادت كنند وگرنه تحمل حكومت مهدى(عج) بر آنها سخت خواهد بود. مسلماً در زمان حضرت هر كسى در مكان و جايگاه شايسته خود مى‏نشيند، همه بايد اين نوع آمادگى را پيدا كنند، يعنى خودشان را به عدل و قسط بيارايند. اين كه مى‏بينيم امام راحل فقط يك خانه كوچك در قم داشتند، معلوم مى‏شود كه ايشان خودشان را براى ظهور آماده كرده بودند. مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى با اين كه مبالغ زيادى از وجوه شرعى در اختيار داشتند، اما هميشه با همان عباى پاره سر درس حاضر مى‏شدند، اين يعنى همان تمرين عملى.
اما تمرين فكرى، خواندنِ زيارت نامه‏هايى، مانند «جامعه كبيره»، «دعاى‏ندبه» و «عهدنامه» است.انتظار فرج يك تمرين فكرى است. «أفضلُ أعمالِ أُمَّتي، انتظارُ الفَرَج مِن اللّه عزّوجلّ»، انتظار فرج بايد هميشه شعار شيعه باشد؛ يعنى مابايد همواره يكديگر را به انتظار و يادآورى فرج و ظهور امام دعوت كنيم. چرا پيشينيان ما روزهاى جمعه با ادب و سلاح از شهر خارج مى‏شدند. اين يك كار نمادين و تمثيلى بود، براى اين كه يادشان نرود كه فرج و ظهورى در راه است.(37)
از جمله تكاليف شيعيان در عصر غيبت تجديد عهد همه روزه به وحدانيت خداى رحمان، نبوت خاتم انبيا و ولايت ائمه هدى(ع) است. تجديد عهد، تازه كردن بيعت، ارائه عقايد حقه به پيشگاه خدا، رسول و ائمه(ع)، ستودن ايشان به پاكى و طهارت و درخواست پايدارى و دوام عقايد از خداوند تعالى با كمال خضوع است. اگر انسان همواره خود را در محضر امام زمان(عج) ببيند، گرچه در ظاهر حضور امام نباشد، اما هميشه امام را ديده و او را متوجه امورات ظاهرى و باطنى خود مى‏داند. بنابراين، لازم است هرشب خدمت گزارى و جان نثارى خود را اعلام كند. در حقيقت، او مثل مأمور و مسافرى است كه مولايش دستورالعمل‏ها و تكاليف لازم را بدواعلام كرده و او هر روز بايد مطابق آن عمل كند، اما چنان‏چه مطابق خيالات و رأى خود عمل كند، به خطرات بزرگ گرفتار مى‏شود.

پى‏نوشتها:‌


1. عبدالرحيم موگهى، جان جانان، ص 124 - 125.
2. شيخ حر عاملى، اثباة الهداة، ج 6، ص 386، به نقل از: دادگر غيبى.
3. همان، ص 394.
4. همان، ص 395.
5. همان، ص 438.
6. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 113.
7. لطف اللَّه صافى گلپايگانى، منتخب الاثر، ص 269.
8. اثبات الهداة، ج 6، ص 436.
9. كلينى، اصول كافى، ج 1، ص 330.
10. بحارالانوار، ج 51، ص 361.
11. با توجه به احاديث ديگر، منظور از اين كه ديگر كسى امام زمان(ع) را تا هنگام ظهورش مشاهده نخواهدكرد، به اين معناست كه ديگر نيابت خاصى نخواهد بود.
12. اربلى، كشف الغمّه، ج 3، ص 454.
13. على حائرى يزدى، الزام الناصب، ص 69، به نقل از: منتظر تا صبح فردا، ص 40 - 41.
14. ابوجعفر صدوق، اكمال الدين و اتمام النعمه، ص 484.
15. بحارالانوار، ج 52، ص 309.
16. همان، ج 51، ص 105.
17. همان، ص 87.
18. شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 289.
19. سليمان كامل، يوم الخلاص، ص 374.
20. عيون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 318.
21. شيخ عباس قمى، نفس المهموم، ص 285.
22. بحارالانوار، ج 51، ص 137.
23. كافى، ج 1، ص 276.
24. محمدابراهيم النعمانى، كتاب الغيبه، ص 245.
25. عيون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 360.
26. بحارالانوار، ج 52، ص 321.
27. البحرانى، حلية الابرار فى فضائل محمد و آله الاطهار، ج 2، ص 598.
28. عيون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 383.
29. بحارالانوار، ج 51، ص 162.
30. شيخ طوسى، كتاب الغيبه، ص 292.
31. بحارالانوار، ج 52، ص 30.
32. ميرهاشم ميرى.
33. محمدعلى گرامى، موعود، شماره 4، ص 15.
34. بحارالانوار، ج 53، ص 181.
35. حجرات (49) آيه 3.
36. موعود، شماره سوم، ص 14.
37. همان.