حکومت عادلانه ي مهدي عليه السلام پراقتدارترين حکومتهايي خواهد
بود که زمين بر روي خود ديده است. آسمان وزمين وتمامي نيروهاي
طبيعي وماوراي طبيعي در پشتيباني واستواري وبرقرار ساختن پايه هاي
شکوهمند آن دست به همکاري مشترک مي زنند وآن، حکومت عدل ومهر، تنها
حکومت در سراسر جهان خواهد بود. به همين جهت عناصر فاسد وگروههاي
راهزن ومتجاوز وآفتهاي امنيت، اصولا امکان تشکيل نمي يابند. چرا که
دست قدرتمند ودقيق عدالت، آنان را در همان نخستين مرحله، به کيفر
شايسته وبايسته مي رساند.
علاوه بر آنچه آمد،
مردم بر اثر طرحها، برنامه ها، تربيتها، رفتار وگفتار آن حضرت وبه
دست يارانش به مراحل والايي از رشد فکري وعقيدتي، علو نفس وشرافت
انساني اوج مي گيرند که خويشتن را فراتر از ارتکاب گناه وتجاوز به
مال وجاه وهستي مردمان مي نگرند.
با اين بيان، روشن
است که پايه هاي استوار آرامش وامنيت جهاني در کران تا کران جامعه
ي بزرگ انساني پي ريزي مي گردد.
وبدينسان چگونگي
تحقق بخشيدن به امنيت، در همه ي ابعاد به دست توانا وانديشه ي
والاي آن حضرت پي مي بريم.
شايسته است به اين
نکته اشاره گردد که نعمت امنيت در حکومت آن گرامي، تنها ويژه ي
جامعه ي انساني نيست بلکه شامل حيوانات نيز مي گردد، حيوانات با
يکديگر براساس عدالت روبرو مي گردند وهم با انسانها. از اين رو نه
انسانها از سوي حيوانات احساس خوف مي کنند ونه حيوانات ناتوان از
حيوانات قوي مي هراسند وروح مهر والفت در ميان آنان حاکم مي گردد.
در اين مورد به برخي روايات اشاره مي رود:
1- امام باقر عليه السلام در روايتي پيرامون اصل امنيت در دوران آن
حضرت فرمود:
(... وتخرج العجوز الضعيفة من
المشرق، تريد المغرب، لا ينهاها احد...).(1)
يعني: وزن سالخورده وناتوان از شرق تا غرب عالم مي رود بي آنکه از
هيچ کس وهيچ چيزي احساس ناامني واذيت وآزار نمايد.
2- اميرمؤمنان عليه السلام ضمن بياني فرمود:
(... حتي تمشي المرأة بين العراق
والشام، لا تضع قدميها الا علي النبات وعلي رأسها زينتها، لا
يهيحها سبع ولا تخافه).(2)
يعني: در عصر حکومت آن اصلاحگر بزرگ، امنيت کامل همه جا برقرار مي
گردد تا آنجايي که يک زن، در کمال امنيت وآزادي، راه ميان عراق تا
شام را مي پيمايد وپاي خويش را جز بر سبزه زارها وبوستانهاي خرم
وآباد نمي نهد ودر حالي که جواهرات خويش را بطور آشکار بر سر وسينه
دارد، نه درنده اي او را خواهد ترساند ونه ناامني وخطري او را
تهديد خواهد کرد.
3- ونيز فرمود:
(لو قد قام قائمنا... ولذهبت
الشحناء من قلوب العباد واصطلحت السباع والبهائم).(3)
يعني: هنگامي که قائم ما قيام کند... کينه وعداوت از دلهاي بندگان
ريشه کن مي شود ودرندگان وحيوانات نيز، اصلاح خواهند شد.
وفرمود:
(وترعي الشاة والذئب في مکان واحد
ويلعب الصبيان بالحيات والعقارب، لا يضرهم شي ء ويذهب الشر ويبقي
الخير).(4)
يعني: در روزگار او، گرگ وگوسفند در يک مکان مي چرند وکودکان با
عقربها ومارها بازي مي کنند وچيزي به آنان زيان نمي رساند. همه ي
بديها وشرارتها از جهان رخت برمي بندد وشايستگيها مي ماند.
يک پرسش: ممکن است اين سؤال در ذهن شما پديد آيد که: (چگونه ممکن
است درندگان اصلاح گردند با اينکه مي دانيم سرشت وغريزه ي آنها
شکار ودريدن است؟)
پاسخ اين است که: اين کار شگرف وتحول اعجازآميز، ممکن است از طريق
اعجاز صورت گيرد. زيرا خدايي که درندگان را آفريد واين غريزه
وطبيعت را در وجود آنان قرار داد، به آساني مي تواند خوي درندگي ار
از آنها سلب کند وآنها را همانند حيوانات اهلي رام سازد که خطري از
آنها متوجه آدميزاد وهمنوعانشان نگردد.
سؤال ديگر: ممکن است سؤال شود که: (چگونه اين کار ممکن است با
اينکه مي دانيم که غذاي مورد نياز برخي درندگان وحيوانات وحشي،
تنها در گوشت خلاصه مي شود؟)
جواب: حيوان شناسان تصريح مي کنند
که غذاي درندگان وحيوانات وحشي منحصر به گوشت نيست، بلکه گوشت از
لذيذترين غذاهاي آنهاست ودر صورتي که بدان دسترسي نداشته باشند با
برگ درختان وگياهان وگلها نيز مي توانند نياز غذايي خود را برطرف
سازند.(5)
وما در بخشي که تحت عنوان (بشارتها از آمدن امام مهدي عليه السلام)
داشتيم اين مطلب را بطور فشرده توضيح داديم.
آري! وبدينسان عصر ظهور وروزگار حکومت امام مهدي عليه السلام
روزگار صلح وصفا وآرامش وامنيت وعدالت وآزادي به تمام معنا وبه
مفهوم حقيقي آن خواهد بود.
اصلاحات عمومي در عصر ظهور
مرحوم شيخ طوسي در کتاب خويش برخي از اصلاحات عمومي را که در عصر
ظهور وبه دستور امام مهدي عليه السلام رخ مي دهد، برمي شمارد.
وخاطر نشان مي سازد که همه ي اينها براساس مصالح ودلايل حکيمانه اي
صورت مي گيرد.
برخي از آنها عبارتند از:
1- حل مشکل عبور ومرور وگشودن گره ي کور ترافيک:
در اين رابطه است که روايات، بيانگر توسعه ي راهها وگسترش بخشيدن
به خيابانها تا عرض شصت متر است.
2- مسدود ساختن پنجره هايي که به کوچه ها، خيابانها، راه عبور
ومرور مردم گشوده شده ونيز جلوگيري از نصب چنين پنجره هايي:
روشن است که پنجره هاي مشرف به کوچه وخيابان وراه عبور ومرور مردم،
نقش ويرانگري در بنيانهاي اخلاقي ومفاسد وجنايات خانواگي دارد،
زيرا اين پنجره ها بويژه در فصل تابستان که معمولا گشوده اند
اندرون خانه ها وهر آنچه در آن مي گذرد، همه را نشان مي دهد.
3- تخريب وجلوگيري از احداث بالکنها:
چرا که نوعي تجاوز به حريم کوچه وخيابان است. وشايد دليل آن همه
همين باشد چرا که کوچه وخيابان وفضاي آن، از آن مردم وبالکنها نوعي
تصرف در اين حق ملي وعمومي است.
4- جلوگيري از نصب ناودانها بسوي کوچه وخيابان:
که اين کار نيز بويژه براي جلوگيري از آلودگي محيط وحفظ سلامت
وبهداشت
عمومي وجلوگيري از ريخته شدن آب بر سر رهگذران وسلامت عبور ومرور
وپرهيز از خطر لغزش وغلطيدن وسقوط افراد بويژه کودکان وسالخوردگان،
ضروري است.
5- جلوگيري از کندن چاههاي فاضلاب
در کوچه وخيابان... وديگر اصلاحات در سطح شهر ومحل زندگي جامعه....(6)
آري! خواننده ي عزيز! آنچه پيرامون زندگي جامعه در عصر درخشان امام
مهدي عليه السلام از نظرتان گذشت، قطره اي ناچيز از درياي بي کرانه
ي مواهب، نعمتها وبرکات وشکوهي است که جامعه ي انساني در حکومت آن
حضرت از آنها بهره ور مي گردد زيرا رواياتي که از زندگي
سعادتمندانه در عصر ظهور سخن مي گويد پرتو ناچيزي از شکوه وعظمت،
رفاه وآسايش، امنيت وآزادي، عدالت وافتخاري را باز مي گويد که در
حکومت او نصيب جامعه ي انساني مي گردد. خدا مي داند رواياتي که
پيرامون اين روزگار درخشان وطلايي از پيامبر گرامي وامامان اهل بيت
عليهم السلام آن هم با رعايت سطح بينش ودانش وانديشه ي مردم صادر
شده است در چه حجم بزرگي بوده که متأسفانه به دليل آفتهاي ي چون:
سوزانيدن کتابخانه ها واز بين بردن کتابها وروايات، به دست ما
نرسيده است.
وتازه اينها، غير از آن حقايقي است که در عصر ظهور وبه دست مبارک
آن گرامي در راه سعادت وآسايش انسانها انجام مي شود. وامامان اهل
بيت عليهم السلام با توجه به سطح دانش وانديشه ي محدود مردم از
بيان آنها صرف نظر نموده اند.
کوتاه سخن اينکه: بشريت در عصر درخشان امام عصر عليه السلام از
سعادتمندانه ترين وشکوهبارترين زندگي بهره ور خواهد گشت. وانواع
نعمتهاي مادي ومعنوي براي او فراهم خواهد بود.
شيعه در عصر امام مهدي
شيعه، اين پيروان مذهب خاندان وحي ورسالت، از همان روزهاي رحلت
پيامبر گرامي تاکنون، همواره مورد فشار وستم قرار گرفته وحقوق
وآزادي آنان پايمال شده است.
به همين جهت است که: تاريخ اينان، لبريز از قربانيان وشهيدان
گرانقدر وراستيني است که در طول تاريخ به دست بيدادگران کشته شده
ومورد تبعيد وطرد وسرکوب قرار گرفته اند وجرمشان تنها اين بوده است
که پيرو اميرمؤمنان عليه السلام بوده اند.
شيعه، پس از رحلت پيامبر در هر عصر وزمان در همه ي جهان اسلام،
همواره هدف قلمهاي مسموم است ودر اين مدت، حکومتها وسلسله هايي که
در نقاط مختلف جهان اسلام، قدرت را به کف گرفته اند، با قدرت
وامکانات بسيار با اين مذهب وپيروانش به جنگي بي رحمانه ونابرابر
برخاسته اند.
با مراجعه به کتابهاي تاريخي مي توان انواع مصائب وسختيهايي را که
بر اينان رفته است، مطالعه کرد. ودريافت که از همان آغاز کار، شيعه
وتشيع از (سلمان) گرفته تا (عمار)، (عبدالله بن مسعود)، (ابي ذر
غفاري)، (مالک بن نويره) و... تا ديگران، همواره زير سهمگين ترين
فشارهاي ظالمانه بوده اند. با نگرشي به جنگ جمل، صفين، نهروان
ويورشهايي که در زمان عنصر پليد وخودکامه اموي (معاويه) بر شهرهاي
شيعه وخانه ها وشخصيتهاي وارسته وشايسته ي آن نمودند وتا شهادت
اميرمؤمنان عليه السلام ومسموم ساختن فرزندش حضرت مجتبي عليه
السلام... تا فاجعه ي جانسوز کربلا وپيامهاي آن... وتا شهادت هشت
امام خاندان وحي ورسالت پس از امام حسين يکي پس از ديگري وتا
هزاران نمونه ي ديگر از نمونه هايي که بر صحت ودرستي ديدگاه ما،
دلالت مي کند همه وهمه، اين واقعيت را نشان مي دهد که پس از رحلت
پيامبر صلي الله عليه واله وسلم تاکنون، شيعه همواره هدف تيرهاي
ستم وقلمهاي مسموم وحکومتهاي خودکامه بوده است.
رژيم اموي وعثماني وديگر رژيمهاي خودکامه وزمامداران ستم وتباهي،
همه، تلاش ارتجاعي خويش را براي از ميان برداشتن شيعه وتشيع بکار
گرفتند.
فقيهان بدانديش ووابسته به حکومتها، به ريختن خون شيعيان ومباح
شمردن مال وعرض آنان فتوا دادند. وفراتر از آن با صدور حکم ارتجاعي
وظالمانه برخاسته از تعصب کور، نسبت کفر وشرک به آنان دادند وانواع
تهمتها ودروغها را نثار آنان نمودند.
آري!... شيعه، اينگونه زير فشار بود وتنها در زمان (آل بويه)،
(حمدانيان)، (فاطميان)، (صفويان) و... قدرت ونفوذ بدست آورد واندکي
به حق حيات وآزادي دست يافت.
اما اين دورانها نيز کوتاه مدت بود ورنجها پس از انقراض هر يک از
اين رژيمهاي چندگانه، بار ديگر بر سر شيعه فرود مي آمد. کتابخانه
ها به آتش کشيده مي شد ومسجدها ويران مي گشت. خونها بر روي زمين مي
ريخت وداراييها، غارت ومباح مي شد. ميليونها انسان رانده مي شدند
ويا از وطن خويش به کشورهاي بيگانه بناگزير هجرت مي کردند وآثار
واخبار آنان بريده مي شد واز بين مي رفت.
در سايه ي حکومتهاي غير شيعه، شيعيان همواره مورد ستم وبدرفتاري
مأموران وحاکمان واميران قرار مي گرفتند. فشار ومراقبت شديد،
سانسور بر مطبوعات، ممافل ومجالس حسيني، مدارس ومساجد، کتابخانه ها
وشخصيتهاي بزرگ ومتفکران شيعه، همه وهمه از چهره هاي بدرفتاري
ورابطه ي ظالمانه با اين جمعيت است.
درست به هنگام نوشتن اين سطور اخبار ناراحت کننده اي از رنجها،
مصيبتها وفجايعي که بر شيعيان در جنوب لبنان، پاکستان، هند، عراق
وديگر کشورهاي خاورميانه فرو باريده است، مي شنويم. زندانها از
مردان وزنان وجوانان وسالخوردگان آنان لبريز است. کودکان در زندان،
ديده به جهان مي گشايند وبيماران وسالخوردگان در زندان از دنيا مي
روند. داراييهاي آنان مصادره وبه غارت مي رود وخانه ها با اثاثيه
وامکانات موجود با بي رحمي، ظلم وجور، وحشيگري وخشونت از دست آنان
گرفته مي شود.
هر لحظه، گروهي را بسان گوسفند قرباني که به کشتارگاه مي برند، به
دارها وچوبه هاي مرگ مي سپارند. ودولتها ورژيمها بر اين همه فجايع
ومصائب دهشتناک بي تفاوت نظاره مي کنند. تو گويي بر همه ي اين
بيدادگران وشقاوتها راضي اند وروي موافق نشان مي دهند.
به هر حال بهتر است که اين سخن تلخ وغمبار ودردآور را که زندگي را
براي هر غيرتمند وبا وجداني تلخ وتيره وتار مي سازد، همين جا رها
کنم وبه بحث بازگردم که سخن از موقعيت شيعه در عصر امام مهدي عليه
السلام بود.
موقعيت شيعه
لازم به يادآوري است که: شيعيان وپيروان خاندان وحي ورسالت که
عقيده به امام مهدي عليه السلام دارند واو را دوازدهمين امام معصوم
مي شناسند، هم اکنون شمارشان به صدها ميليون نفر مي رسد. واينان به
هنگامه ي ظهور امام مهدي عليه السلام در طليعه ي ياران او هستند.
روشن است که شيعيان در عصر ظهور به اوج اقتدار وشکوه وخواهند رسيد.
در آن روزگار، نه حکومت منحرف وبيدادگري وجود خواهد داشت که اينان
از او بهراسند ونه قدرتي که از آن در حذر باشند.
از اين رو اگر در روح وروان ومعنويات آنان دگرگوني ژرف ومهمي روي
دهد، يک پديده طبيعي است وترديدي نيست که روح در بدن، اثر کاملي مي
گذارد. از اين رو اگر روح، توانمند وپراقتدار گشت، جسم نيز نيرومند
مي شود. واگر روح ضعيف وناتوان بود، جسم نيز ناتوان خواهد شد وبي
ترديد شيعيان از نظر روحي ومعنوي به بالاترين درجه ي کارآيي
واقتدار وتوانايي در تدبير امور وتنظيم شئون جامعه ي بزرگ اسلامي
در سراسر گيتي اوج مي گيرند. واين رشد همه جانبه بويژه هنگامي نصيب
آنان خواهد گشت که دست توانمند عنايت امام مهدي عليه السلام بر سر
آنان ولطف ومهر او شامل حالشان باشد. آنگاه است که اين توانمندي
جسمي وروحي واخلاقي وانساني در همه ي ابعاد به بهترين وزيباترين
شکل ممکن، چهره خواهد گشود.
اينک نمونه هايي از اين روايات که بدين واقعيت اشاره دارد:
1- امام صادق عليه السلام فرمود:
(ويکون شيعتنا في دولة القائم
عليه السلام سنام الأرض وحکامها، يعطي کل رجل منهم قوة أربعين
رجلا).(7)
يعني: شيعيان ما، در حکومت قائم عليه السلام سروران وزمامداران
زمين وفرمانروايان آن هستند وبه هر کدام قدرت ونيروي چهل قهرمان
داده مي شود.
2- ونيز فرمود:
(ان الله نزع الخوف من قلوب
شيعتنا وأسکنه قلوب أعدائنا، فواحدهم أمضي من سنان وأجرأ من ليث،
يطعن عدوه برمحه ويضربه بسيفه ويدوسه بقدميه).(8)
يعني: خداوند خوف وترس را از قلوب شيعيان ما برکنده وآن را در قلب
دشمنان ما جاي مي دهد. از اين رو هر کدام از آنان برنده تر از نيزه
وپرشهامت تر از شيرند. دشمنان را با سرنيزه ي خويش زخم کاري مي
زنند وبوسيله ي شمشير از پاي درمي آورند وپايمال مي سازند.
3- امام باقر عليه السلام در روايتي پيرامون عصر ظهور فرمود:
(اذا وقع أمرنا وخرج مهدينا کان
أاحدهم أجرا من الليث وامضي من السنان، يطأ عدوه بقدميه ويقتله
بکفيه).(9)
يعني: هنگامي که دوران حکومت ما فرا رسد ومهدي ما قيام کند، پيروان
او هر کدام از شير پرشهامت تر وجسورتر، از سرنيزه برنده تر وکاراتر
است. دشمنان خويش را پايمال مي سازد واز پا درمي آورد.
4- اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:
(کأني انظر الي شيعتنا بمسجد
الکوفة، قد ضربوا الفساطيط يعلمون الناس القرآن...).(10)
يعني: گويي من به مسجد کوفه مي نگرم که در آن خيمه ها برافراشته
شده وقرآن را به مردم آموزش مي دهند.
5- امام باقر عليه السلام فرمود:
(من أدرک قائم أهل بيتي، من ذي
عاهة برأ ومن ذي ضعف قوي).(11)
يعني: هرکسي قائم خاندان ما را درک کند، اگر داراي نقص ومعلوليت
باشد، به برکت او سالم مي شود وهر ضعف وناتواني داشته باشد برطرف
وتوانمند مي گردد.
6- وفرمود:
(... اذ قام قائمنا، وضع يده علي
رؤوس العباد فجمع بها عقولهم).(12)
يعني: هنگامي که قائم ما قيام کند دست تکامل دهنده ي خويش را بر سر
بندگان خدا مي گذارد وبه برکت آن، انديشه ها وعقلهاي آنان را رشد
وکمال مي بخشد.
7- ونيز فرمود:
(انه لو کان ذلک - اي: ظهور
الامام المهدي - أعطي الرجل منکم قوة أربعين رجلا، وجعل قلوبکم
کزبر الحديد، لو قذفتم بها الجبال فلقتها وأنتم قوام الأرض
وخزانها).(13)
يعني: هنگامي که او قيام کند به هر کدام از شما پيروان خاندان
پيامبر، توانايي وبينش واقتدار چهل قهرمان ميدان جهاد اعطا مي گردد
ودلهايتان بسان قطعات آهني مي شود که اگر بوسيله ي آنها به کوهها
کوبيده شود، متلاشي مي گردند. شمايان در عصر او، تدبيرگر امور
وبرپا دارنده ي زمين وزمان وخزانه دار آن، خواهيد بود.
شرحي بر اين روايات
واقعيت اين است که مذهب شيعه در همه ي اصول، پايه ها، تعاليم
ومفاهميم خود، مذهب استقلال، جديت، تلاش، فداکاري، نشاط وکوشش در
ميدان عمل، در گسترده ترين شکل وحدود است. وغناي فرهنگي وعلمي
وفکري آن به گونه اي وصف ناپذير است که آن را از ديگر مذاهب امتياز
مي بخشد.
اين مذهب، اگر براستي آنگونه که مي بايد شناخته شود ومورد عمل قرار
گيرد، بي ترديد ثمرات مثبت آن در بالاترين مرحله وشگفت انگيزترين
چهره ها در کران تا کران جامعه، جلوه گر مي گردد. ولي با دريغ
وتأسف بسيار بايد اعلان کرد که اين مواهب وتواناييها وکارآييها
واستعدادهايي که شيعه در همه ي قرون واعصار از آن بهره ور بوده،
همواره با وحشيانه ترين سرکوب نه تنها کنار گذاشته شده وپايمال
گشته، بلکه زير فشار استبداد واختناق، منجمد گرديده وهرگز ميدان
مساعدي براي شکوفايي وشرايط درستي براي ظهور وبروز نيافته است.
اما در هنگامه ي ظهور وپس از آن، اين مواهب آشکار واين استعدادها
وکارآييها رشد مي کند وتلاش وکوششها زنده مي گردد وابتکارها
وابداعها يکي پس از ديگري ولادت مي يابد.
از اين رو، شگفتي ندارد که شيعيان در عصر حاکميت امام مهدي عليه
السلام پرشهامت ترينهاي روزگار گردند. چرا که شجاعت آنان تحت رهبري
پيشواي تحول آفرين وپيشتازي که مي خواهد ريشه هاي ستم وتباهي را،
يکسره از بيخ وبن برکنده وعدالت، فضيلت، نيک بختي وامنيت را در
سراسر گيتي گسترش بخشد، بدانان باز مي گردد.
واينجاست که شيعه در شهامت،
شجاعت، جسارت وقوت قلب، از شير، پرشهامت تر مي گردد. وتوان واقتدار
روحي ورواني اش در عضلات وسازمان جسم او اثر مي گذارد. وآنگاه است
که دشمن حق ستيز وستمکار خويش را با مشت ولگد نابود مي سازد.
همانگونه که ديگر قهرمانان توحيد، گاه، ناگزير مي شدند که با يک
مشت، کار بيدادگر وشرارت پيشه اي را يکسره کنند: (...
فوکزه موسي فقضي عليه).(14)
آري! عناصر ناتوان از شيعيان نيز، چه ناتوان از نظر جسم وچه روح،
در آن شرايط رشد دهنده وتعالي بخش، همه ي ضعفها وناتوانيهايشان به
سرعت وقدرت به توانايي، دلاوري، قهرماني واقتدار، تبديل مي گردد
وهمه ي بيماريهايشان از بين مي رود واز سلامت وصحت جسم وروان
برخوردار مي شوند.
در مورد روايتي که مي فرمايد: (امام مهدي عليه السلام دست توانمندش
را بر سر بندگان قرار مي دهد وبه برکت آن، انديشه ها وعقلها به
کمال مي رسد...). دو احتمال است:
1- نخست اينکه: سخن حقيقي باشد وبدين معنا که آن حضرت پس از ظهور،
دست شفابخش امامت را بر سر هر کس که اراده فرمود بگذارد وآنگاه به
برکت او، خرد آن فرد، کامل وانديشه ي او از راه اعجاز، رشد کند وبه
عاليتري مدارج کمال وجمال معنوي وروحي اوج گيرد.
2- دوم اينکه: اين جمله، رمز ورازي باشد که بيانگر تصرف آن حجت خدا
در انديشه هاي مردم است. چنانکه گويي به شستشوي مغزي پرداخته وهمه
ي بافته هاي ذلتبار واثرات سوء فشارها، اختناقها، سادگيها
وناتواناييها را بکلي پاک وپاکيزه بشويد ودور بريزد وآنگاه با
افشاندن بذر دانش وبينش، نصايح حکيمانه وپند واندرزهاي رسا
ودانشهاي مفيد وارزشهاي والاي عقيدتي واخلاقي و... خواسته ي خويش
را که کمال عقلها وانديشه ها در شيعيان است، تحقق بخشد.
به هر حال، جامعه ي تشيع در عصر ظهور در ابعاد فکري وعقيدتي
وفرهنگي... به تبلور بي نظيري مفتخر خواهد شد.
امام صادق عليه السلام فرمود:
(ان قائمنا اذا قام مد الله
لشيعتنا في أسماعهم وأبصارهم، حتي لا يکون بينهم وبين القائم بريد
يکلمهم فيسمعون وينظرون اليه وهو في مکانه).(15)
يعني: هنگامي که قائم ما قيام کند، خداوند در دستگاه شنوايي
وبينايي شيعيان ما، گستردگي وکشش ويژه اي مي بخشد تا ميان آنان
ومهدي ما واسطه ونامه رسان يا فاصله اي نباشد.
از اين رو آن حضرت با آنان سخن مي گويد وسخنانش را همگي مي شنوند
ودر حاليکه او در اقامتگاه خويش است، جمال دلآراي او را مي نگرند
ومي بينند وسخنان روحبخشش را مي شنوند.
ونيز فرمود:
(ان المؤمن في زمان القائم وهو
بالمشرق ليري اخاه الذي في المغرب وکذا الذي في المغرب يري أخاه
الذي بالمشرق).(16)
يعني: مؤمن در عصر قائم در حاليکه در مشرق است، برادر خويش را که
در مغرب است مي بيند وهمانگونه آنکه در مغرب است برادر مؤمن خويش
را در مشرق مي بيند.
اين دو روايت را در روزگار ما به ظاهر مي توان به دستگاه تلويزيون
انطباق داد. از اين رو مي توان اظهار نظر کرد که امام عصر عليه
السلام بر صفحه ي تلويزيون ظاهر مي گردد تا بدان وسيله، پيام
وديدگاههاي تربيتي وآموزشهاي اسلامي خويش را به جهانيان بيان کند
ودر نتيجه، مردم جهان در شرق وغرب زمين، آن گرامي را در حاليکه در
اقامتگاه خويش است، خواهند ديد وپيام جانبخش او را خواهند شنيد،
همانگونه که اينکه کاربرد تلويزيون، انتقال صدا وتصوير از نقطه اي
به ديگر نقاط گيتي است.
ونيز مي توان گفت: شيعيان که در آن روزگار، جامعه ي بزرگ جهاني را
تشکيل مي دهند هر کدام مي توانند ديگري را بر صفحه ي تلويزيون
بنگرد وسخن او را بشنود.
امام باقر عليه السلام فرمود:
(... ويخرج الناس خراجهم علي
رقابهم الي المهدي ويوسع الله علي شيعتنا ولو لا ما يدرکهم من
السعادة لبغوا).(17)
يعني: مردم، ماليات اموال وامکانات خويش را خود به دلخواه وافتخار
بسوي دولت مهدي مي برند وخداوند بر شيعيان ما چنان وسعت وبرکت
ورفاه وامکاناتي ارزاني مي دارد که اگر حقيقت سعادت ونيکبختي را مي
فهميدند وبه ارزشهاي اخلاقي آراسته نبودند، مست امکانات مي شدند
وبه طغيان وتجاوز سر برمي داشتند. اما آنان به دليل رشد فکري
وتکامل عقلي، خداي را سپاس مي گذارند وبه وظايف خويش در نهايت جديت
عمل مي کنند.
اين روايت ارزنده، نشانگر اوج رشد فکري وتکامل عقلي شيعيان در عصر
ظهور وارزيابي درست رخدادها ودريافت وتحليل صحيح وآگاهانه ي امور
است. ونيز بيانگر اين نکته ي دقيق که آنان با وجود برخورداري از
نعمت رفاه وامکانات گسترده واحساس قدرت وشوکت، نه راه سرکشي
وطغيانگري در پيش مي گيرند ونه به آفت سستي وکسالت وعياشي رو مي
آورند، با اينکه طبيعت انسانهاي ساخته نشده به گونه اي است که به
هنگام احساس قدرت وبي نيازي، طغيان مي کنند.
براي نمونه: کارگر وکشاورز، معمولا هنگامي که وسايل وامکانات زندگي
بطور گسترده بر ايشان فراهم باشد چه بسا که کار وکشاورزي را بخاطر
احساس بي نيازي رها کنند وبا اين عمل ناهنجار، نظام جامعه را دچار
اختلال سازند. چرا که اگر صاحبان مشاغل وحرفه ها بخاطر احساس بي
نيازي به منافع ودرآمد کار خويش آن را تعطيل کنند، نظام اجتماعي از
هم مي پاشد... اما در عصر ظهور، بخاطر تکامل عقلها ورشد افکار
وانديشه ها، مردم در شرايطي هستند که کار را نه بخاطر درآمد ومنافع
آن، بلکه بخاطر احساس مسئوليت، آن هم در اوج بي نيازي وبرخورداري
ورفاه، به شايستگي انجام مي دهند واين مفهوم سخن حضرت باقر عليه
السلام است که مي فرمايد:
(آنان بخاطر آراستگي به ارزشهاي اخلاقي وبخاطر احساس مسئوليت در
برابر جامعه ي مترقي خويش، با وجود امکانات گسترده ي زندگي ورفاه
وغنا، کار خويش را در نهايت جديت وپشتکار به انجام مي رسانند وهرگز
مست قدرت وشوکت وامکانات نمي گردند.
پاورقى:
(1)
ينابيع المودة، ص 423، غيبت نعماني، ص 181، باب 10 و معجم
احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 5، ص 29 از منابع
متعدد.
(2)
بحارالانوار، ج 52، ص 319، معجم احاديث الامام المهدي عليه
السلام، ج 3، ص 59.
(4)
عقدالدرر، باب 7، ص 159، رجوع شود به معجم احاديث الامام
المهدي عليه السلام، ج 1، ص 532.
(5)
شايد مراد اين باشد که انسانهاي گردنکش و درنده خوي در
سايه ي حکومت عدل گستر حضرت، آنچنان رام مي شوند که جرئت
تجاوز به حريم افراد ضعيف را ندارند و نيز کودکان بي پناه
از گزند ظلم ستم پيشگان در امان خواهند بود.
(6)غيبت
شيخ طوسي، ص 282، وبحارالانورا، ج 52، ص 339. (اذا قام
القائم عليه السلام... يوسع الطريق الأعظم فيصير ستين
ذراعا... ويسد کل کوة الي الطريق وکل جناح وکنيف وميزاب
الي الطريق).
(7)
بحارالانوار، ج 52، ص 372 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه
السلام، ج 4، ص 6.
(8)
بحارالانوار، ج 52، ص 332، الاختصاص، ص 8 ومعجم احاديث
الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص 284.
(9)
بحارالانوار، ج 52، ص 372 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه
السلام، ج 3، ص 284.
(10)
غيبت نعماني، باب 21، حديث 3، ص 317 ومعجم احاديث الامام
المهدي عليه السلام، ج 3، ص 126.
(11)
بحارالانوار، ج 52، ص 335.
(12)
بحارالانوار، ج 52 واکمال الدين، ص 675 ومعجم احاديث
الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص 325.
(13)
بحارالانوار، ج 52، ص 330.
(14)
سوره قصص، آيه 15. يعني: موسي مشت محکمي بر سينه ي او زد
وکار او را ساخت. (بر زمين افتاد ومرد)..
(15)
کافي، ج 8، ص 240، خرائج، ج 2، ص 840 ومعجم احاديث الامام
المهدي عليه السلام، ج 4، ص 57.
(16)
حق اليقين، ج 1، ص 229، بحارالانوار، ج 52، ص 391 ومعجم
احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 4، ص 56.
(17)
بحارالانوار، ج 52، ص 345 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه
السلام، ج 5، ص 29 از منابع متعدد.