سلمان فارسى استاندار مداين

احمد صادقى اردستانى

- ۸ -


فصل 7: قرآن و سلمان

قرآن و سلمان

قرآن كريم، آيين‏نامه جهانى اسلام، براى راهبرى وهدايت انسانها به سوى خيرو صلاح و تمدن و تكامل است، منتها متاسفانه تاكنون همه انسانها به نداى‏حياتبخش اين آيين مقدس پاسخ مثبت نداده‏اند و به آن رشد لازم و تعالى مادى ومعنوى دست نيافته‏اند.

بخش وسيعى از اين كتاب مقدس، سخن از تاريخ اشخاص، وقايع و حوادث ورويدادهاى گذشته، موجود و آينده به ميان مى‏آورد، كه براى همگان قابل توجه وعبرت است.

بر اساس بيانهايى كه از جانب معصومين(ع) و مفسران بزرگوار قرآن كريم واردشده، تعداد زيادى از آيه‏هاى اين كتاب آسمانى، مصداقهاى عالى «مؤمنين‏» و«سابقين به اسلام‏» و ياران مجاهد رسول خدا(ص) و حتى ياران و مدافعان آينده‏اسلام، از همان روزها، تبيين و تفسير شده، كه تعدادى از آياتى را كه مربوط به‏«سلمان فارسى‏» و برخى ديگر از ياران ممتاز وى و پيغمبر(ص) مى‏باشد، در اين‏فصل مورد مطالعه قرار مى‏دهيم:

1- مؤمنان

ابن عباس روايت مى‏كند: آيه الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات، در سوره‏«والعصر» كه افراد غير زيانكار را معرفى مى‏كند، آنان على(ع) و سلمان هستند (1) .

2- سابقون

«على بن ابراهيم بن هاشم قمى‏» از امام صادق(ع) روايت مى‏كند: منظور آيه:والسابقون الاولون من المهاجرين و الانصار (2) نقيبان پيغمبر(ص)، يعنى ابوذر،مقداد، سلمان فارسى، عمار ياسر و افرادى كه ايمان آوردند، صداقت پيشه ماندند وبر ولايت اميرالمؤمنين(ع) ثبات قدم داشتند، مى‏باشند (3) .

آرى، اين گروه بودند، كه قرآن كريم فرموده: بخوبى متابعت كردند، خداوند ازآنها راضى است و آنها هم از خدا رضايتمند هستند (4) .

درباره اينكه همه افراد بالا از «سابقون مهاجرين از مكه به مدينه هستند» جاى‏ترديدى نيست، اما درباره سلمان، اگر چه او در جمادى‏الاول سال اول هجرت در«مدينه‏» به پيغمبر(ص) ايمان آورده و بايد او را «از سابقون انصار» ناميد، اما به‏لحاظ اينكه وى در باطن قبل از بعثت مؤمن بوده و به رسول خدا(ص) ايمان آورده،و به هر حال، به مدينه هجرت نموده است، مى‏توان او را از «سابقون مهاجرين‏» نيزمحسوب داشت (5) .

3- خداجويان

در تفسير آيه: واصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشى... (6) از امام‏صادق(ع) روايت‏شده، كه خداوند به پيغمبر(ص) مى‏فرمايد: در مورد كسانى كه‏صبح و شام خداوند را مى‏خوانند و جز خواسته او منظورى ندارند، خويشتن‏دارى‏كن (و به خاطر نداشتن زيور دنيا) به آنها كم توجه مباش.

اين آيه درباره سلمان فارسى نازل شد، زيرا سلمان رداى موئينى داشت، كه‏هم‏غذا و مواد خوراكى خود را در آن مى‏گذاشت و هم به عنوان لباس از آن استفاده‏مى‏كرد، كه بدين جهت «رداء» از نظافت لازم برخوردار نبود، و در هواى گرم گاهى‏بوى‏نامناسب عرق، افراد را مى‏آزرد!

يك روز «عيينة بن حصين‏» به حضور پيغمبر(ص) رسيد و در حالى كه سلمان نيزآنجا حضور داشت، گفت: اى رسول خدا(ص)! هر وقت ما به حضور شمامى‏رسيم، اين مرد را بيرون كن، و از خويش دور گردان، و هرگاه ما بيرون رفتيم وى‏وارد شود! كه به دنبال اين تقاضا، دنباله آيه نازل شد: اى رسول ما! از كسى كه(عيينة) دل او از ياد ما غافل مى‏شود، اطاعت مكن (7) و سلمان را از خويش دورمگردان (8) .

مفسر بزرگ قرآن «فضل بن حسن طبرسى‏» از «ابن مسعود» روايت مى‏كند: اين‏آيه درباره سلمان، ابوذر، صهيب رومى، عمار ياسر، خباب بن ارت و تهيدستان‏ديگر از اصحاب پيغمبر(ص) نازل شد، زيرا گروه «مؤلفة قلوبهم‏» كه عبارت بودنداز: عيينة بن حصين، و اقرع بن حابس، و چند نفر ديگر از آنان، به رسول خدا(ص)گفتند: هرگاه در بالاى مسجد مى‏نشينى و ما به حضور تو مى‏رسيم، اينان را كه لباس‏آنها بوى نامناسب مى‏دهد، از خويشتن دور گردان، چون لباسهاى موئين اينان بابوى ناخوش آيند، سبب عدم حضور ما مى‏شود!

اما وقتى رسول خدا(ص) به اين ايراد بهانه جويانه توجهى نكرد، درباره‏«خويشتن‏دارى او» آيه نازل شد، آن حضرت به پا خاست و جوياى حال آن گروه(و از جمله سلمان) شد، كه متوجه گرديد، آنان در قسمت آخر مسجد، مشغول دعاو ذكر خدا هستند، آنگاه رسول خدا(ص) گفت: حمد خدايى را كه مرا نمى‏راند و به‏من دستور داد، كه درباره رجال امت‏خود خويشتن‏دارى كنم، و در حيات و پس ازآن، با آنان باشم (9) .

4- دوستان واقعى

امام صادق(ع) فرموده است: وقتى آيه: قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى‏القربى (10) به رسول خدا(ص) نازل شد، آن حضرت در ميان ياران خود به پا خاست وفرمود: اى مردم! خداوند متعال حقى از من به عهده شما واگذار كرده، آيا آن رادوست مى‏داريد؟

رسول خدا(ص) اين موضوع را دو روز تكرار كرد و كسى به نداى او پاسخ مثبت‏نداد و آن حضرت هم ناراحت از جمعيت روى برمى‏تافت، تا اينكه روز سوم‏ايستاد و سخن خود را تكرار نمود و فرمود: خواسته من طلا و نقره و مواد خوراكى وآشاميدنى نيست! آنان گفتند: خواسته خود را بيان كن.

آن‏گاه رسول خدا(ص) آيه «مودت‏» كه هنوز اعلام نداشته بود، براى آنان قرائت‏نمود و فرمود: خداوند چنين وظيفه‏اى را نسبت‏به من از سوى شما واجب شمرده‏است.

آنان گفتند: اين تقاضا را از تو مى‏پذيريم، اما امام صادق(ع) فرموده است: به‏خدا سوگند، به غير از هفت نفر، يعنى سلمان، ابوذر، عمار ياسر، مقداد بن اسودكندى، جابر بن عبدالله انصارى، ثبيب غلام رسول الله، و زيد بن ارقم، كسى به اين‏آيه و عهدى كه بسته بودند وفا نكرد (11) .

5- هدايت‏يافتگان

امام صادق(ع) در تفسير آيه: و هدوا الى الطيب من القول و هدوا الى صراط‏الحميد (12) مى‏فرمايد: آنان كه به سخن پاك، يعنى توحيد و اخلاص، و نيز «صراطحميد» يعنى على بن ابى‏طالب(ع) هدايت‏يافتند، حمزه سيد الشهدا، جعفر طيار،عبيده، سلمان فارسى، ابوذر غفارى، مقداد و عمار ياسر بودند (13) كه در اين راه اطاعت وثبات قدم به خرج دادند و مصداقهاى عملى اين آيه قرآن قرار گرفتند.

6- عمل صالحان

على بن ابراهيم قمى، در تفسير آيه: والذين آمنوا و عملوا الصالحات و آمنوا بمانزل على محمد (14) از امام صادق(ع) روايت مى‏كند: منظور: آنچه به محمد(ص) نازل‏شده، درباره على(ع) است، و اين معنا حقى از جانب خداوند مى‏باشد، و آنان كه عمل‏صالح انجام دادند: ابوذر، سلمان، عمار، و مقداد بودند، كه عهد و پيمان خويش رانشكستند، و بر ولايت و اطاعت اميرالمؤمنين(ع)، كه «حق نازل شده از جانب‏خداوند بود» ثابت قدم ماندند، و با اصلاح وضع خويش، هرگز به راه كفر و گناهان،خود را آلوده نساختند (15) .

7- شاهدان و صالحان

مولا محمد طاهر قمى، در تفسير آيه: و من يطع الله و الرسول، فاولئك مع‏الذين انعم الله عليهم من النبيين... (16) روايت مى‏كند: منظور از «النبيين‏» محمد(ص)است و «الصديقين‏» على بن ابى‏طالب(ع) مى‏باشد، زيرا وى اول كسى بود كه رسالت‏پيامبر(ص) را تصديق نمود.

منظور از «الشهداء» هم، على بن ابى طالب(ع)، جعفر طيار، حمزه، حسن وحسين(ع) مى‏باشند، كه سروران شهدا هستند، و «الصالحين‏» هم، سلمان، ابوذر،صهيب رومى، بلال حبشى، خباب‏بن ارت و عمار ياسر مى‏باشند.. (17) .

8- پاداش صالحان

فرات بن ابراهيم كوفى، از امام صادق(ع) روايت مى‏كند، كه آن حضرت در تفسير آيه: الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات، فلهم اجر غير ممنون (18) فرمود: اين‏مؤمنان: سلمان، مقداد، عمار و ابوذر هستند، كه به آنان پاداش بدون منت داده‏مى‏شود (19) .

9- از پارسيان

«ابوحمزه ثمالى‏» روايت مى‏كند، كه گروهى از ايرانيانى كه به حج رفته بودند، درمدينه به حضور امام باقر(ع) رسيدند، و مسايل و احكام دينى خود را سؤال كردند وامام باقر(ع) هم به همه مسايل و مطالب آنان جواب داد.

آن گاه داستان خواستگارى دختر (عمر) يعنى خواهر «حفصه‏» همسر رسول‏خدا(ص) را، از سوى سلمان فارسى مطرح كردند، امام(ع) در اين باره توضيحاتى‏ارائه كرد و بعد ادامه داد: رسول خدا(ص) به عمر فرمود: واى به حال تو! چرارضايت ندادى دختر تو با سلمان ازدواج كند؟ در حالى كه سلمان به اين كار علاقه‏داشت، و وصلت تو نيز موجب تقرب به او مى‏گرديد، كه بهشت نيز مشتاق اومى‏باشد.

آن وقت، خداوند متعال درباره سلمان و شما قوم قريش، اين آيه را نازل فرمود:اولئك الذين اتيناهم الكتاب و الحكم و النبوة، فان يكفر بها هؤلاء فقد و كلنا قوماليسوا بها بكافرين (20) .

آنها كسانى بودند، كه ما به آنها كتاب و فرمان و نبوت عطا كرديم، پس اگر آنان‏كفران كنند، ما قومى را كه هرگز كافر نخواهند شد، بر آنان مى‏گماريم.

عمر گفت: اى رسول خدا(ص) اين قوم چه افرادى هستند؟

رسول خدا(ص) فرمود: به خدا سوگند، آنان سلمان و قوم (فارس) او مى‏باشند.

آرى، به خدا سوگند، خداوند متعال درباره آنان و شما نازل فرموده است: ...وان تتولوا يستبدل قوما غيركم، ثم لا يكونوا امثالكم (21) .

بارى، شما همان مردمى هستيد كه، براى انفاق در راه دين خدا دعوت‏مى‏شديد، اما برخى از شما بخل مى‏ورزيد، و هر كس براى انفاق بخل ورزد، به زيان‏خود اوست، زيرا خداوند بى‏نياز است و شما نيازمند مى‏باشيد. بنابراين، اگر شما ازدين خداوند رويگردان شويد، خداوند قومى را غير از شما، به جاى شما پديدمى‏آورد.

عمر، با شنيدن اين آيه ساكت ماند، اما «حذيفة بن يمان‏» سؤال كرد: اى رسول‏خدا(ص)! آنان چه قومى هستند؟

رسول خدا(ص) فرمود: آنان سلمان و قوم ايرانى او هستند. سپس آن حضرت‏ادامه داد: اى قوم قريش! عجم امروز اين گونه تلاش مى‏كنند و شمشير مى‏زنند، امابه خدا سوگند، فردا براى اسلام، آنان بر شما شمشير فرود مى‏آورند!

آنگاه «حذيفة بن يمان‏» گفت: ايمان و تقوايى كه نصيب سلمان و قوم اومى‏شود، بر آنان گوارا باد.

سپس رسول خدا(ص) ادامه داد: اگر اسلام در زمين ناياب شود، اگر درسوراخى هم شده يافت مى‏گردد، و اگر اسلام در آسمان قرار گيرد، افرادى جزفرزندان و نسل سلمان فارسى، بدان دست نخواهند يافت، اما «عمر» با شنيدن اين‏آيات قرآن و توضيحات رسول خدا(ص)، غمناك و افسرده از جاى خود حركت‏كرد و رفت (22) .

در بيان ديگرى هم آمده: به مناسبت آيه: يستبدل قوما... رسول خدا(ص)دست‏خود را روى ران سلمان گذاشت و فرمود: منظور آيه اين مرد و ياران اوهستند، و به خدايى كه جانم در اختيار اوست، اگر ايمان در «ثريا» قرار داشته باشد،مردانى از فارس بدان دست‏خواهند يافت (23) .

10- ملحق شدگان

عبدالله بن عبد شمس، معروف به «ابوهريره‏» مى‏گويد: وقتى «سوره جمعه‏»نازل شد، من با عده‏اى در حضور پيامبر(ص) بوديم، آن حضرت سوره را تلاوت‏كرد تا به آيه: و آخرين منهم لما يلحقوا بهم (24) رسيد.

در اين حال، يكى از افراد حاضر در مجلس سؤال كرد؟ اى رسول خدا(ص)!آنهايى كه تا به حال به ما ملحق نشده‏اند، چه افرادى هستند؟

رسول خدا(ص) در حالى كه دست‏خود را روى سر سلمان فارسى گذاشته بود،فرمود: به خدايى كه جانم در اختيار اوست، اگر ايمان در «ثريا» قرار گرفته باشد،افرادى از اينان بدان دست مى‏يابند (25) .

11- شب زنده‏داران

«خازن‏» در تفسير آيه: امن هو قانت آناء الليل ساجدا و قائما يحذر الآخرة (26) .

يعنى، آيا آنكه شب را به اطاعت‏خداوند، به سجود و قيام مى‏پرازد و از عذاب‏الهى بيمناك است. مى‏نويسد: اين آيه درباره عبدالله بن مسعود، عمار ياسر وسلمان فارسى، نازل شده است (27) .

مسئله مهم و ممتاز «سابقون اول‏» را كه قرآن كريم مطرح كرده (28) از نظر نقل و عقل‏براى اين دسته از مسلمانان، امتياز بسيار بزرگ و افتخارآميز و فراموش نانشدنى‏است، زيرا آنان در روزگار سخت و تلخى كه پيامبر(ص) براى تاسيس آيين نو بنيادو جهانى اسلام، از هر سو مورد اذيت و آزار و تهديدهاى هولناك قرار مى‏گرفت واحتياج به يار و ياور و مدافع راستين داشت، اين گروه مجاهد و پاكباخته، سر از پانمى‏شناختند و حتى با تحمل شديدترين زجرها و شكنجه‏ها، به حمايت اسلام وپيامبر(ص) اقدام نمودند.

بارى، نام اين بزرگواران در پيشانى نورانى تاريخ ثبت‏شده، آنان در خور هر گونه‏ستايش و تمجيد هستند، و امام على(ع) هم آنان را كه هر كدام از گوشه‏اى از جهان،براى يارى حق و ايمان و رسالت‏سبقت گرفته بودند، اينگونه معرفى مى‏كند:

السباق خمسة: انا سابق العرب، و سلمان سابق فارس (29) و صهيب سابق الروم،و بلال سابق الحبش، و خباب سابق القبط (30) .

سبقت گيرندگان به اسلام، از هر ملت و قومى عبارتند از:

1- من (على بن ابى طالب ع ) از ميان عربها.

2- سلمان فارسى، از ملت فارس - ايران.

3- صهيب، از سرزمين روم. كه بخشى از آسيا و اروپا و آفريقا را شامل مى‏شد.

4- بلال، از سرزمين «حبشه‏»، اتيوپى كنونى، سياه پوست.

5- خباب بن ارت، از طايفه «قبطيان‏»، سرزمين مصر.

به هر حال، اين پيشى گيرندگان به اسلام، در ميان غوغاى وانفساى بشريت‏آن‏روز، و نياز پيامبر(ص) به كمك و مساعدت براى تحكيم و ترويج آيين مقدس‏اسلام، سابقان و جلو داران افراد ديگر براى ورود به بهشت نيز خواهند بود، چنانكه‏قرآن، سابقين را «مقربين‏» دانسته (31) و امام حسن مجتبى(ع) هم براى «سابقين‏»فضيلت و برترى فوق‏العاده‏اى بيان داشته است (32) .

خلاصه، رسول گرامى اسلام هم فرموده: از ميان عرب من، از روميان صهيب، ازحبشيان بلال و از فارسيان، سلمان به بهشت‏سبقت‏خواهيم گرفت (33) .

ايمان و عمل

نكته بسيار مهمى كه در پايان اين فصل بايد قابل توجه باشد، اين است كه، اگرسلمان فارسى و ديگران از زبان پيشوايان معصوم، مصداق عينى آيات قرآن قرارمى‏گيرند، و اين كتاب آسمانى آنان را مى‏ستايد و مى‏پذيرد، خلاصه رمز و راز آن را،در «ايمان‏» و «عمل آنان‏» بايد جستجو نمود. يعنى اعتقادات اسلامى را، كه با قلب وزبان مى‏پذيرفتند، آن را در «حوزه عمل‏» هم، به كار مى‏گرفتند و نمودار مى‏ساختند.

آرى، غير از آنچه را تاكنون درباره «سلمان‏» خوانديم، و در فصلهاى آتى هم موردمطالعه قرار مى‏دهيم، روايت «يونس بن عبدالرحمن‏» نيز از زبان سلمان فارسى، قابل‏توجه است.

سلمان مى‏گويد: پيامبر محبوبم، حضرت محمد(ص) به من هفت‏سفارش‏آموخت، كه در طول زندگى همه آنها را به كار گرفتم، و هيچگاه از آن غفلت نكردم.

رسول خدا(ص) به من سفارش كرد:

1- پيوسته (در امور مادى) به زيردست‏خود نگاه كنم، نه به كسى كه از من بالاتر است.

2- فقيران و تهيدستان را دوست‏بدارم، و (بدون غرور و خودپسندى) به آنان‏نزديك شوم.

3- و ان اقول الحق و ان كان مرا. حق را بگويم، اگرچه حق تلخ است.

4- با قوم و خويشان خود پيوند و ارتباط داشته باشم، اگرچه آنان بى‏مهرى كنندو با من فاصله بگيرند.

5- حتى‏الامكان، دست‏سؤال و نيازمندى پيش ديگران دراز نكنم.

6- در انجام وظايف دينى خود، از سرزنش ديگران آزرده و منصرف نگردم.

7- و ذكر لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم را، پيوسته به زبان جارى كنم،زيرا اين ذكر (و ارتباط ايمانى و معنوى با خداوند) گنجى از گنجهاى بهشت‏خواهد بود (34) .


پى‏نوشتها:

1. الغدير، ج 10ص 134; الدرالمنثور، ج 6، ص 392.

2. سوره توبه، آيه 100; تفسير القمى، ج 1، ص 303; نفس‏الرحمن، ص 187.

3. بحارالانوار، ج 22، ص 327.

4. سوره توبه، آيه 100; تفسير القمى، ج 1، ص 303; نفس‏الرحمن، ص 187.

5. نفس‏الرحمن، ص 203.

6. سوره كهف، آيه 28.

7. سوره كهف، آيه 28.

8. تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 257.

9. مجمع‏البيان، ج 6، ص 465; نفس‏الرحمن، ص 189.

10. سوره شورى، آيه 23.

11. الاختصاص، ص 58; نفس‏الرحمن، ص 185.

12. سوره حج، آيه 24.

13. اصول كافى، ج 1، ص 426; نفس‏الرحمن، ص 191.

14. سوره محمد(ص)، آيه 2.

15. تفسير القمى، ص 301; نفس الرحمن، ص 193; بحارالانوار، ج 22، ص 349.

16. سوره نساء، آيه 69.

17. اختيار معرفة الرجال، ص 39; نفس الرحمن، ص 194.

18. سوره التين، آيه 7 - 6.

19. بحارالانوار، ج‏22، ص 345; نفس‏الرحمن، ص 197، تفسير فرات الكوفى، ص 207.

20. سوره انعام، آيه 89.

21. سوره محمد(ص)، آيه 38.

22. نفس‏الرحمن، ص 199; مشكوة المصابيح، ص 694.

23. الدرجات الرفيعة، ص 208; نور الثقلين، ج 5، ص 46.

24. سوره جمعه، آيه 2.

25. الدرالمنثور، ج 6، ص 215; نور الثقلين، ج 5، ص 323; نفس الرحمن، ص 199.

26. سوره زمر، آيه 9.

27. تفسير خازن، ج 3، ص 53; الغدير، ج 9، ص 22.

28. سوره توبه، آيه 100.

29. كنزالعمال، ج 11، ص 690.

30. بحارالانوار، ج 22، ص 352.

31. سوره الواقعة، آيه 10.

32. بحارالانوار، ج 10، ص 140.

33. الغدير، ج 10، ص 121.

34. المحاسن، للبرقى، ص 11.