فصل 7: قرآن و سلمان
قرآن و سلمان
قرآن كريم، آييننامه جهانى اسلام، براى راهبرى وهدايت انسانها به سوى خيرو
صلاح و تمدن و تكامل است، منتها متاسفانه تاكنون همه انسانها به نداىحياتبخش
اين آيين مقدس پاسخ مثبت ندادهاند و به آن رشد لازم و تعالى مادى ومعنوى دست
نيافتهاند.
بخش وسيعى از اين كتاب مقدس، سخن از تاريخ اشخاص، وقايع و حوادث ورويدادهاى
گذشته، موجود و آينده به ميان مىآورد، كه براى همگان قابل توجه وعبرت است.
بر اساس بيانهايى كه از جانب معصومين(ع) و مفسران بزرگوار قرآن كريم
واردشده، تعداد زيادى از آيههاى اين كتاب آسمانى، مصداقهاى عالى «مؤمنين»
و«سابقين به اسلام» و ياران مجاهد رسول خدا(ص) و حتى ياران و مدافعان
آيندهاسلام، از همان روزها، تبيين و تفسير شده، كه تعدادى از آياتى را كه
مربوط به«سلمان فارسى» و برخى ديگر از ياران ممتاز وى و پيغمبر(ص) مىباشد،
در اينفصل مورد مطالعه قرار مىدهيم:
1- مؤمنان
ابن عباس روايت مىكند: آيه الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات، در
سوره«والعصر» كه افراد غير زيانكار را معرفى مىكند، آنان على(ع) و سلمان
هستند (1) .
2- سابقون
«على بن ابراهيم بن هاشم قمى» از امام صادق(ع) روايت مىكند: منظور
آيه:والسابقون الاولون من المهاجرين و الانصار (2) نقيبان
پيغمبر(ص)، يعنى ابوذر،مقداد، سلمان فارسى، عمار ياسر و افرادى كه ايمان
آوردند، صداقت پيشه ماندند وبر ولايت اميرالمؤمنين(ع) ثبات قدم داشتند،
مىباشند (3) .
آرى، اين گروه بودند، كه قرآن كريم فرموده: بخوبى متابعت كردند، خداوند
ازآنها راضى است و آنها هم از خدا رضايتمند هستند (4) .
درباره اينكه همه افراد بالا از «سابقون مهاجرين از مكه به مدينه هستند»
جاىترديدى نيست، اما درباره سلمان، اگر چه او در جمادىالاول سال اول هجرت
در«مدينه» به پيغمبر(ص) ايمان آورده و بايد او را «از سابقون انصار» ناميد،
اما بهلحاظ اينكه وى در باطن قبل از بعثت مؤمن بوده و به رسول خدا(ص) ايمان
آورده،و به هر حال، به مدينه هجرت نموده است، مىتوان او را از «سابقون
مهاجرين» نيزمحسوب داشت (5) .
3- خداجويان
در تفسير آيه: واصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشى... (6)
از امامصادق(ع) روايتشده، كه خداوند به پيغمبر(ص) مىفرمايد: در مورد
كسانى كهصبح و شام خداوند را مىخوانند و جز خواسته او منظورى ندارند،
خويشتندارىكن (و به خاطر نداشتن زيور دنيا) به آنها كم توجه مباش.
اين آيه درباره سلمان فارسى نازل شد، زيرا سلمان رداى موئينى داشت،
كههمغذا و مواد خوراكى خود را در آن مىگذاشت و هم به عنوان لباس از آن
استفادهمىكرد، كه بدين جهت «رداء» از نظافت لازم برخوردار نبود، و در هواى
گرم گاهىبوىنامناسب عرق، افراد را مىآزرد!
يك روز «عيينة بن حصين» به حضور پيغمبر(ص) رسيد و در حالى كه سلمان نيزآنجا
حضور داشت، گفت: اى رسول خدا(ص)! هر وقت ما به حضور شمامىرسيم، اين مرد را
بيرون كن، و از خويش دور گردان، و هرگاه ما بيرون رفتيم وىوارد شود! كه به
دنبال اين تقاضا، دنباله آيه نازل شد: اى رسول ما! از كسى كه(عيينة) دل او از
ياد ما غافل مىشود، اطاعت مكن (7) و سلمان را از خويش دورمگردان
(8) .
مفسر بزرگ قرآن «فضل بن حسن طبرسى» از «ابن مسعود» روايت مىكند: اينآيه
درباره سلمان، ابوذر، صهيب رومى، عمار ياسر، خباب بن ارت و تهيدستانديگر از
اصحاب پيغمبر(ص) نازل شد، زيرا گروه «مؤلفة قلوبهم» كه عبارت بودنداز: عيينة
بن حصين، و اقرع بن حابس، و چند نفر ديگر از آنان، به رسول خدا(ص)گفتند: هرگاه
در بالاى مسجد مىنشينى و ما به حضور تو مىرسيم، اينان را كه لباسآنها بوى
نامناسب مىدهد، از خويشتن دور گردان، چون لباسهاى موئين اينان بابوى ناخوش
آيند، سبب عدم حضور ما مىشود!
اما وقتى رسول خدا(ص) به اين ايراد بهانه جويانه توجهى نكرد،
درباره«خويشتندارى او» آيه نازل شد، آن حضرت به پا خاست و جوياى حال آن
گروه(و از جمله سلمان) شد، كه متوجه گرديد، آنان در قسمت آخر مسجد، مشغول دعاو
ذكر خدا هستند، آنگاه رسول خدا(ص) گفت: حمد خدايى را كه مرا نمىراند و بهمن
دستور داد، كه درباره رجال امتخود خويشتندارى كنم، و در حيات و پس ازآن، با
آنان باشم (9) .
4- دوستان واقعى
امام صادق(ع) فرموده است: وقتى آيه: قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة
فىالقربى (10) به رسول خدا(ص) نازل شد، آن حضرت در ميان ياران خود
به پا خاست وفرمود: اى مردم! خداوند متعال حقى از من به عهده شما واگذار كرده،
آيا آن رادوست مىداريد؟
رسول خدا(ص) اين موضوع را دو روز تكرار كرد و كسى به نداى او پاسخ مثبتنداد
و آن حضرت هم ناراحت از جمعيت روى برمىتافت، تا اينكه روز سومايستاد و سخن
خود را تكرار نمود و فرمود: خواسته من طلا و نقره و مواد خوراكى وآشاميدنى
نيست! آنان گفتند: خواسته خود را بيان كن.
آنگاه رسول خدا(ص) آيه «مودت» كه هنوز اعلام نداشته بود، براى آنان
قرائتنمود و فرمود: خداوند چنين وظيفهاى را نسبتبه من از سوى شما واجب
شمردهاست.
آنان گفتند: اين تقاضا را از تو مىپذيريم، اما امام صادق(ع) فرموده است:
بهخدا سوگند، به غير از هفت نفر، يعنى سلمان، ابوذر، عمار ياسر، مقداد بن
اسودكندى، جابر بن عبدالله انصارى، ثبيب غلام رسول الله، و زيد بن ارقم، كسى به
اينآيه و عهدى كه بسته بودند وفا نكرد (11) .
5- هدايتيافتگان
امام صادق(ع) در تفسير آيه: و هدوا الى الطيب من القول و هدوا الى
صراطالحميد (12) مىفرمايد: آنان كه به سخن پاك، يعنى توحيد و
اخلاص، و نيز «صراطحميد» يعنى على بن ابىطالب(ع) هدايتيافتند، حمزه سيد
الشهدا، جعفر طيار،عبيده، سلمان فارسى، ابوذر غفارى، مقداد و عمار ياسر بودند
(13) كه در اين راه اطاعت وثبات قدم به خرج دادند و مصداقهاى عملى اين
آيه قرآن قرار گرفتند.
6- عمل صالحان
على بن ابراهيم قمى، در تفسير آيه: والذين آمنوا و عملوا الصالحات و آمنوا
بمانزل على محمد (14) از امام صادق(ع) روايت مىكند: منظور: آنچه به
محمد(ص) نازلشده، درباره على(ع) است، و اين معنا حقى از جانب خداوند مىباشد،
و آنان كه عملصالح انجام دادند: ابوذر، سلمان، عمار، و مقداد بودند، كه عهد و
پيمان خويش رانشكستند، و بر ولايت و اطاعت اميرالمؤمنين(ع)، كه «حق نازل شده از
جانبخداوند بود» ثابت قدم ماندند، و با اصلاح وضع خويش، هرگز به راه كفر و
گناهان،خود را آلوده نساختند (15) .
7- شاهدان و صالحان
مولا محمد طاهر قمى، در تفسير آيه: و من يطع الله و الرسول، فاولئك معالذين
انعم الله عليهم من النبيين... (16) روايت مىكند: منظور از
«النبيين» محمد(ص)است و «الصديقين» على بن ابىطالب(ع) مىباشد، زيرا وى اول
كسى بود كه رسالتپيامبر(ص) را تصديق نمود.
منظور از «الشهداء» هم، على بن ابى طالب(ع)، جعفر طيار، حمزه، حسن وحسين(ع)
مىباشند، كه سروران شهدا هستند، و «الصالحين» هم، سلمان، ابوذر،صهيب رومى،
بلال حبشى، خباببن ارت و عمار ياسر مىباشند.. (17) .
8- پاداش صالحان
فرات بن ابراهيم كوفى، از امام صادق(ع) روايت مىكند، كه آن حضرت در تفسير
آيه: الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات، فلهم اجر غير ممنون (18)
فرمود: اينمؤمنان: سلمان، مقداد، عمار و ابوذر هستند، كه به آنان پاداش بدون
منت دادهمىشود (19) .
9- از پارسيان
«ابوحمزه ثمالى» روايت مىكند، كه گروهى از ايرانيانى كه به حج رفته بودند،
درمدينه به حضور امام باقر(ع) رسيدند، و مسايل و احكام دينى خود را سؤال كردند
وامام باقر(ع) هم به همه مسايل و مطالب آنان جواب داد.
آن گاه داستان خواستگارى دختر (عمر) يعنى خواهر «حفصه» همسر رسولخدا(ص)
را، از سوى سلمان فارسى مطرح كردند، امام(ع) در اين باره توضيحاتىارائه كرد و
بعد ادامه داد: رسول خدا(ص) به عمر فرمود: واى به حال تو! چرارضايت ندادى دختر
تو با سلمان ازدواج كند؟ در حالى كه سلمان به اين كار علاقهداشت، و وصلت تو
نيز موجب تقرب به او مىگرديد، كه بهشت نيز مشتاق اومىباشد.
آن وقت، خداوند متعال درباره سلمان و شما قوم قريش، اين آيه را نازل
فرمود:اولئك الذين اتيناهم الكتاب و الحكم و النبوة، فان يكفر بها هؤلاء فقد و
كلنا قوماليسوا بها بكافرين (20) .
آنها كسانى بودند، كه ما به آنها كتاب و فرمان و نبوت عطا كرديم، پس اگر
آنانكفران كنند، ما قومى را كه هرگز كافر نخواهند شد، بر آنان مىگماريم.
عمر گفت: اى رسول خدا(ص) اين قوم چه افرادى هستند؟
رسول خدا(ص) فرمود: به خدا سوگند، آنان سلمان و قوم (فارس) او مىباشند.
آرى، به خدا سوگند، خداوند متعال درباره آنان و شما نازل فرموده است: ...وان
تتولوا يستبدل قوما غيركم، ثم لا يكونوا امثالكم (21) .
بارى، شما همان مردمى هستيد كه، براى انفاق در راه دين خدا دعوتمىشديد،
اما برخى از شما بخل مىورزيد، و هر كس براى انفاق بخل ورزد، به زيانخود اوست،
زيرا خداوند بىنياز است و شما نيازمند مىباشيد. بنابراين، اگر شما ازدين
خداوند رويگردان شويد، خداوند قومى را غير از شما، به جاى شما پديدمىآورد.
عمر، با شنيدن اين آيه ساكت ماند، اما «حذيفة بن يمان» سؤال كرد: اى
رسولخدا(ص)! آنان چه قومى هستند؟
رسول خدا(ص) فرمود: آنان سلمان و قوم ايرانى او هستند. سپس آن حضرتادامه
داد: اى قوم قريش! عجم امروز اين گونه تلاش مىكنند و شمشير مىزنند، امابه خدا
سوگند، فردا براى اسلام، آنان بر شما شمشير فرود مىآورند!
آنگاه «حذيفة بن يمان» گفت: ايمان و تقوايى كه نصيب سلمان و قوم اومىشود،
بر آنان گوارا باد.
سپس رسول خدا(ص) ادامه داد: اگر اسلام در زمين ناياب شود، اگر درسوراخى هم
شده يافت مىگردد، و اگر اسلام در آسمان قرار گيرد، افرادى جزفرزندان و نسل
سلمان فارسى، بدان دست نخواهند يافت، اما «عمر» با شنيدن اينآيات قرآن و
توضيحات رسول خدا(ص)، غمناك و افسرده از جاى خود حركتكرد و رفت (22)
.
در بيان ديگرى هم آمده: به مناسبت آيه: يستبدل قوما... رسول خدا(ص)دستخود
را روى ران سلمان گذاشت و فرمود: منظور آيه اين مرد و ياران اوهستند، و به
خدايى كه جانم در اختيار اوست، اگر ايمان در «ثريا» قرار داشته باشد،مردانى از
فارس بدان دستخواهند يافت (23) .
10- ملحق شدگان
عبدالله بن عبد شمس، معروف به «ابوهريره» مىگويد: وقتى «سوره جمعه»نازل
شد، من با عدهاى در حضور پيامبر(ص) بوديم، آن حضرت سوره را تلاوتكرد تا به
آيه: و آخرين منهم لما يلحقوا بهم (24) رسيد.
در اين حال، يكى از افراد حاضر در مجلس سؤال كرد؟ اى رسول خدا(ص)!آنهايى كه
تا به حال به ما ملحق نشدهاند، چه افرادى هستند؟
رسول خدا(ص) در حالى كه دستخود را روى سر سلمان فارسى گذاشته بود،فرمود: به
خدايى كه جانم در اختيار اوست، اگر ايمان در «ثريا» قرار گرفته باشد،افرادى از
اينان بدان دست مىيابند (25) .
11- شب زندهداران
«خازن» در تفسير آيه: امن هو قانت آناء الليل ساجدا و قائما يحذر الآخرة
(26) .
يعنى، آيا آنكه شب را به اطاعتخداوند، به سجود و قيام مىپرازد و از
عذابالهى بيمناك است. مىنويسد: اين آيه درباره عبدالله بن مسعود، عمار ياسر
وسلمان فارسى، نازل شده است (27) .
مسئله مهم و ممتاز «سابقون اول» را كه قرآن كريم مطرح كرده (28)
از نظر نقل و عقلبراى اين دسته از مسلمانان، امتياز بسيار بزرگ و افتخارآميز و
فراموش نانشدنىاست، زيرا آنان در روزگار سخت و تلخى كه پيامبر(ص) براى تاسيس
آيين نو بنيادو جهانى اسلام، از هر سو مورد اذيت و آزار و تهديدهاى هولناك قرار
مىگرفت واحتياج به يار و ياور و مدافع راستين داشت، اين گروه مجاهد و
پاكباخته، سر از پانمىشناختند و حتى با تحمل شديدترين زجرها و شكنجهها، به
حمايت اسلام وپيامبر(ص) اقدام نمودند.
بارى، نام اين بزرگواران در پيشانى نورانى تاريخ ثبتشده، آنان در خور هر
گونهستايش و تمجيد هستند، و امام على(ع) هم آنان را كه هر كدام از گوشهاى از
جهان،براى يارى حق و ايمان و رسالتسبقت گرفته بودند، اينگونه معرفى مىكند:
السباق خمسة: انا سابق العرب، و سلمان سابق فارس (29) و صهيب
سابق الروم،و بلال سابق الحبش، و خباب سابق القبط (30) .
سبقت گيرندگان به اسلام، از هر ملت و قومى عبارتند از:
1- من (على بن ابى طالب ع ) از ميان عربها.
2- سلمان فارسى، از ملت فارس - ايران.
3- صهيب، از سرزمين روم. كه بخشى از آسيا و اروپا و آفريقا را شامل مىشد.
4- بلال، از سرزمين «حبشه»، اتيوپى كنونى، سياه پوست.
5- خباب بن ارت، از طايفه «قبطيان»، سرزمين مصر.
به هر حال، اين پيشى گيرندگان به اسلام، در ميان غوغاى وانفساى
بشريتآنروز، و نياز پيامبر(ص) به كمك و مساعدت براى تحكيم و ترويج آيين
مقدساسلام، سابقان و جلو داران افراد ديگر براى ورود به بهشت نيز خواهند بود،
چنانكهقرآن، سابقين را «مقربين» دانسته (31) و امام حسن مجتبى(ع)
هم براى «سابقين»فضيلت و برترى فوقالعادهاى بيان داشته است (32)
.
خلاصه، رسول گرامى اسلام هم فرموده: از ميان عرب من، از روميان صهيب،
ازحبشيان بلال و از فارسيان، سلمان به بهشتسبقتخواهيم گرفت (33) .
ايمان و عمل
نكته بسيار مهمى كه در پايان اين فصل بايد قابل توجه باشد، اين است كه،
اگرسلمان فارسى و ديگران از زبان پيشوايان معصوم، مصداق عينى آيات قرآن
قرارمىگيرند، و اين كتاب آسمانى آنان را مىستايد و مىپذيرد، خلاصه رمز و راز
آن را،در «ايمان» و «عمل آنان» بايد جستجو نمود. يعنى اعتقادات اسلامى را، كه
با قلب وزبان مىپذيرفتند، آن را در «حوزه عمل» هم، به كار مىگرفتند و نمودار
مىساختند.
آرى، غير از آنچه را تاكنون درباره «سلمان» خوانديم، و در فصلهاى آتى هم
موردمطالعه قرار مىدهيم، روايت «يونس بن عبدالرحمن» نيز از زبان سلمان فارسى،
قابلتوجه است.
سلمان مىگويد: پيامبر محبوبم، حضرت محمد(ص) به من هفتسفارشآموخت، كه در
طول زندگى همه آنها را به كار گرفتم، و هيچگاه از آن غفلت نكردم.
رسول خدا(ص) به من سفارش كرد:
1- پيوسته (در امور مادى) به زيردستخود نگاه كنم، نه به كسى كه از من
بالاتر است.
2- فقيران و تهيدستان را دوستبدارم، و (بدون غرور و خودپسندى) به
آناننزديك شوم.
3- و ان اقول الحق و ان كان مرا. حق را بگويم، اگرچه حق تلخ است.
4- با قوم و خويشان خود پيوند و ارتباط داشته باشم، اگرچه آنان بىمهرى
كنندو با من فاصله بگيرند.
5- حتىالامكان، دستسؤال و نيازمندى پيش ديگران دراز نكنم.
6- در انجام وظايف دينى خود، از سرزنش ديگران آزرده و منصرف نگردم.
7- و ذكر لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم را، پيوسته به زبان جارى
كنم،زيرا اين ذكر (و ارتباط ايمانى و معنوى با خداوند) گنجى از گنجهاى
بهشتخواهد بود (34) .
1. الغدير، ج 10ص 134; الدرالمنثور، ج 6، ص 392.
2. سوره توبه، آيه 100; تفسير القمى، ج 1، ص 303; نفسالرحمن، ص 187.
3. بحارالانوار، ج 22، ص 327.
4. سوره توبه، آيه 100; تفسير القمى، ج 1، ص 303; نفسالرحمن، ص 187.
5. نفسالرحمن، ص 203.
6. سوره كهف، آيه 28.
7. سوره كهف، آيه 28.
8. تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 257.
9. مجمعالبيان، ج 6، ص 465; نفسالرحمن، ص 189.
10. سوره شورى، آيه 23.
11. الاختصاص، ص 58; نفسالرحمن، ص 185.
12. سوره حج، آيه 24.
13. اصول كافى، ج 1، ص 426; نفسالرحمن، ص 191.
14. سوره محمد(ص)، آيه 2.
15. تفسير القمى، ص 301; نفس الرحمن، ص 193; بحارالانوار، ج 22، ص 349.
16. سوره نساء، آيه 69.
17. اختيار معرفة الرجال، ص 39; نفس الرحمن، ص 194.
18. سوره التين، آيه 7 - 6.
19. بحارالانوار، ج22، ص 345; نفسالرحمن، ص 197، تفسير فرات الكوفى، ص
207.
20. سوره انعام، آيه 89.
21. سوره محمد(ص)، آيه 38.
22. نفسالرحمن، ص 199; مشكوة المصابيح، ص 694.
23. الدرجات الرفيعة، ص 208; نور الثقلين، ج 5، ص 46.
24. سوره جمعه، آيه 2.
25. الدرالمنثور، ج 6، ص 215; نور الثقلين، ج 5، ص 323; نفس الرحمن، ص 199.
26. سوره زمر، آيه 9.
27. تفسير خازن، ج 3، ص 53; الغدير، ج 9، ص 22.
28. سوره توبه، آيه 100.
29. كنزالعمال، ج 11، ص 690.
30. بحارالانوار، ج 22، ص 352.
31. سوره الواقعة، آيه 10.
32. بحارالانوار، ج 10، ص 140.
33. الغدير، ج 10، ص 121.
34. المحاسن، للبرقى، ص 11.