اسوه هاي نظامي صدر اسلام

محمد عباسي

- ۱ -


مقـدمه
سـيـمـاى درخـشان اسوه هاى نظامى صدر اسلام را، در دو بخش : عصر نبوت و عصر امامت در پيش رو داريد.
عـصـر نـبـوى ، صـحنه درخشش سردارانى شد كه با دريافت پيام توحيد و رستگارى ، به قله هاى رفيع ارزش ها و كمالات انسانى صعود كردند و براى تحكيم حكومت نوپاى اسلام ، مردانه در مـيـدان هاى نبرد قدم نهادند و تا آخر ايستادند. آنان پيامبر اسلام (ص ) را اسوه و الهام بخش خود قرار دادند و خود نيز الگوى ديگران شدند.
در عـصـر علوى (ع ) نيز چهره هاى برجسته اى به اميرمؤ منان (ع ) اقتدا كردند و در اجراى اوامر ايـشـان در نـبـرد بـا نـاكـثـيـن و قـاسطين و مارقين ، لحظه اى درنگ نكردند و در دفاع از ولايت و رهـبـرى ، كمترين ترديدى به خود راه ندادند. همچنانكه سرداران برجسته عصر امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) نيز چنين بودند.
شناخت اين اسوه هاى تقوا و پاكى ، ايثار و فداكارى و حاميان مكتب و رهبرى كه آنى در اعتقاد خود ترديد نكردند، مى تواند الهام بخش تلاش و مقاومت و شهادت طلبى رزمندگان و ايثارگران در دفـاع از انـقـلاب اسـلامـى بـاشـد. گـر چه آن بزرگوران در بيشتر جنبه هاى زندگى سرمشق ديـگـران انـد، امّا در اين درس ها زندگى سرداران بيشتر از منظر ويژگى هاى نظامى بررسى شـده اسـت . در حـقـيـقـت تـوجـه هـمـه جـانـبـه آنـان بـه تـعـاليـم ودسـتـورات اسـلام ، تـحـول و فـرايـنـدى در آنان پديد آورد كه توانستند سرمشق و الگوى ديگران شوند و براى هميشه در پهنه تاريخ بدرخشند.
بدان اميد كه شناخت اين اسوه ها، همچنان الهام بخش راه و روش پاسداران انقلاب اسلامى باشد.
مركز تحقيقات اسلامى
معاونت متون آموزشى و كمك آموزشى
جهاد در راه خدا و صعود به قلّه ارزش ها
صـحـنـه نـبـرد بـا دشـمـنـان خـدا، عـرصـه شكوفايى شخصيت حقيقى انسان است . از اين رو، از دستاوردهاى بزرگ جنگ هاى صدر اسلام ، پرده برداشتن از حقيقت انسانهايى بود كه توانستند درمكتب قرآن ، تجسم عينى اخلاص ، شجاعت ، دشمن شناسى ، دشمن ستيزى ، شهادت طلبى و عشق به رهبرى شوند و از آزمون كوره هاى سوزان جنگ سرفراز بيرون آيند.
آنان در مكتب قرآن آموختند كه چگونه مى توان با بازگشت به فطرت انسانى ، خود را از كفر و تباهى نجات داد و با جهاد و دفاع در راه خدا، به قله هاى رفيع ارزش ها صعود كرد.
در ايـن درس ، بـا مـاهيت و انواع جنگ ، جايگاه جهاد و ابعاد مختلف آن و شيوه هاى تربيتى مجاهدان در قرآن آشنا مى شويم .
ماهيت و انواع جنگ
روشـن اسـت كـه هـر گـونه تحرك نظامى با هدف تصرف سرزمين ها، غارت منابع و ثروتها، قـتـل و كـشـتـار انـسـان هـا، تخريب و تجاوز به حريم ها از نظر اسلام مردود است ولى جهاد به عـنـوان دفـاع و مبارزه با تجاوز و نيز براى بسط ارزش هاى انسانى مورد تمجيد و ترغيب مكتب آزاديـبـخـش اسلام مى باشد. جنگ هايى كه سرداران اسلام در آنها درخشيدند، به دو دسته تقسيم مى شوند : خارجى وداخلى .
اسـوه هـاى نـظـامـى در جنگ هاى خارجى با مشركان ، يهوديان و نصارى حماسه آفريدند و موجب عـزّت و سـربـلنـدى اسـلام شـدنـد و نـيـز در جـنگ هاى داخلى با عواملى جنگيدند كه به ظاهر از عناصر جامعه مسلمانان بودند ولى در حقيقت همدستان دشمنان بودند.
ايـنـان بـا هـدف بـرانـدازى نـظـام نـوپاى اسلامى ، ايجاد تفرقه و انحراف در مسير سياسى ، فـرهـنـگـى ، اعـتـقـادى و اخـلاقـى مـسـلمـانـان ، بـطـور آشـكـار و پـنـهان فعاليت مى كردند. اين عوامل را مى توان در چهره هاى : منافقان ، فتنه جويان ، متجاوزان ، مجرمان و مفسدان مشاهده كرد.
جايگاه جهاد در اسلام
جـهـاد از دسـتـوراتِ حياتبخش اسلام است و در تعاليم دين ، داراى جايگاه بسيار بلند و ويژه اى اسـت . جـهاد از عبادات است و مجاهد بايستى با قصد قربت به آن بپردازد. رهايى از علاقه ها و وابـسـتـگـى هـاى مادى ، پذيرش سختى هاى جانى و مالى وسرانجام عرضه (جان ) در راه خدا، تـنـهـا از انـسـان هاى پاكباخته و برجسته اى بر مى آيد كه در مكتب نبوت و امامت تربيت شوند؛ زيـرا : (جـهـاد، درى از درهـاى بـهـشت است كه خداوند آن را به روى دوستان خاصش گشوده است .(1)) (جهاد ، ستون دين و شيوه سعادتمندان است .)(2)
نتايج مهم و پربار جهاد نيز نصيب اين بندگان خاص مى شود : (زمانى كه مجاهد از ميدان جهاد بازمى گردد، مورد عفو خداوند قرار مى گيرد و دعايش مستجاب مى شود.)(3)
و (آنـگـاه كـه در راه خـدا بـه شـهـادت مـى رسـد، بـه بـالاتـريـن مـراتـب نـيـكـويـى دسـت مـى يابد.)(4)
و (بزرگ ترين درجه را نزد خداوند كسب مى كند و به نعمت هاى الهى مى رسد.)(5)
در مـقـابـل ، كـسـانـى كـه جـهـاد را ترك مى كنند، سرزنش شده گرفتار پيامدهاى زيانبارى مى شوند : (آنكه با بى اعتنايى جهاد را ترك كند، خداوند جامه ذلت و رداى گرفتارى بر او مى پـوشاند و در نتيجه زبون و بيچاره مى شود.) و (بر قلب او نشان بى خردى زده مى شود و با ضايع كردن جهاد، حق از دستش ‍ مى رود.)(6)
اهداف جهاد در قرآن
جـهـاد در قـرآن ، بـراى اهـداف و انگيزه هاى مختلفى تشريع شده است و الگوهاى نظامى عصر نبوت و امامت ، در تحقق آنها جديت بسيار كردند. مهمترين اهداف جهاد عبارتند از:
1 ـ دفاع در برابر ظالمان
(اُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتِلوُنَ بِاَنَّهُمْ ظَلِمُوا وَ اِنَّ اللّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ)(7)
به جنگجويان اسلام ، اجازه (نبرد) داده شد. زيرا آنان از دشمن ستم كشيدند و خدا بر يارى آنان قادر است .
2 ـ رفع فتنه
(وَ قاتِلوُهُمْ حَتّى لا تَكوُنَ فِتْنَةٌ)(8)
و با آنان (كافران ) نبرد كنيد تا آنگاه كه فتنه اى نماند.
3 ـ مقابله با فساد
(وَ لَوْلا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضُهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الاَْ رْضُ...)(9)
اگـر خـداونـد عـده اى از مـردم (مفسدان ) را به دست عدّه ديگرى (مجاهدان )، دفع نمى كرد، فساد جهان را فرا مى گرفت .
4 ـ حفظ پايگاه هاى توحيد:
(وَلَوْلا دَفـْعُ اللّهِ النـّاسَ بـَعـْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فيهَا اسْمُ اللّهِ كَثيراً)(10)
اگـر خـداونـد عـده اى از مـردم (مـشرك ) را به دست عده ديگرى (از مجاهدان ) دفع نمى كرد، حتماً صومعه ها و كنيسه ها و كليساها و مساجدى كه در آن ياد خدا بسيار مى شود، ويران مى گرديد.
5 ـ دفاع از مستضعفان :
(وَ مـا لَكـُمْ لا تـُقـاتـِلوُنَ فـىَسـبـيـلِ اللّهِ وَ الْمـُسـْتـَضـْعـَفـيـنَ مـِنَ الرِّجـالِ وَ النـِسـاءِ وَ الْوِلْدانِ...)(11)
و شما را چه مى شود كه در راه خدا و در راه (نجات ) مستضعفان از مردان و زنان و كودكان ، جهاد نمى كنيد؟
قرآن و تربيت جامعه
قـرآن مـجـيد در تربيت مسلمانان ، شيوه اى را ارائه داد كه آنان ، در زندگى فردى و اجتماعى ، انـسـانـى پـاك و والا و آزاده گـشـتـند و به اصل انسانيّت خود رجوع كردند. آنان در صحنه هاى عـبـادى ، عـابـدتـريـن مـردم شـدنـد و در خـانـه و اجـتـمـاع ، انسان هايى با اخلاق اسلامى و مسؤ ول . هـمـچنين تربيت ها و تعاليم الهى موجب شد تا آنان ، به هنگام نياز، شجاعانه در ميدان هاى نـبـرد حـضـور يـابـنـد و تـحت فرماندهى پيامبر و امام معصوم تا پاى جان بايستند و شهادت را فوزى عظيم بدانند.
قـرآن كـريـم ، بـا بـشـارت بـه مـجـاهـدان و بـيـان ارزش جـهـاد در راه خـدا، كـه عـمـل بـه تـكـليف الهى است ، مسلمانان را به حضور در جبهه فرا خواند و از آنان ، رزمندگانى ساخت كه در صحنه ها بسيار خوش درخشيدند و الگوهاى جهاد و مبارزه گشتند.
در اينجا به بعضى از تعاليم قرآنى در زمينه مذكور اشاره مى كنيم :
1 ـ بشارت مجاهدان به رحمت و رضوان و بهشت ابدى
(اَلَّذيـنَ آمـَنـُوا وَ هـاجـَروُا وَ جـاهـَدوُا فـى سـَبـيلِ اللّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجةً عِنْدَ اللّهِ وَ اوُلئِكَ هـُمُ الْفائِزوُنََ يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنّاتٍ لَهُم فيها نَعيمٌ مُقيمٌَ خالِدينَ فيها اَبَداً اِنَّ اللّهَ عِنْدَهُ اَجْرٌ عَظيمٌ.)(12)
آنـان كـه ايـمـان آوردنـد و از وطـن هـجـرت كـردنـد و در راه خـدا بـا مـال و جـانـشـان جـهـاد كـردنـد ، آنان را ... نزد خداوند مقام بلندى است و همانان رستگاران هستند. پروردگارشان آنان را به رحمت بى انتهاى خود بشارت دهد و به مقام رضا و خشنودى خويش و بـه بـهـشـت هـايـى كـه در آنـجـا آنان را نعمت جاودانى است . در آن بهشت ابدى متنعم خواهند بود. بدرستى كه (طاعت را) نزد خداوند پاداش بزرگى است .
2 ـ جهاد، معامله با خدا و تضمين بهشت ابدى
(يـا اَيُّهـَا الَّذيـنَ آمـَنوُا هَلْ اَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجيكُمْ مِنْ عَذابٍ اَليمٍَ تُؤْمِنوُنَ بِاللّهِ وَ رَسوُلِهِ وَ تـُجـاهـِدوُنَ فى سَبيلِ اللّهِ بِاَمْوالِكُم وَ اَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌلَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ تَعْلَموُنََ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنوُبَكُمْ وَ يُدْخِلْكُمْ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فى جَنّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ)(13)
اى اهل ايمان ! آيا شما را به تجارتى سودمند، كه از عذاب دردناك نجات بخشد،
راهـنـمـايـى كـنـم ؟ بـه خـدا و رسـول او ايـمـان آوريـد و بـه مال و جان خود در راه خدا جهاد كنيد. اگر بدانيد، اين كار براى شما بهتر است . خدا گناهان شما را مـى بـخـشـايـد و در بـهـشـتـى كـه زيـر درخـتـانـش نـهـرهـا جـارى اسـت ، داخـل گـردانـد و در بـهـشـت هـاى عـدن جـاودانى ، قصرهاى نيكو عطا فرمايد. اين همان رستگارى بزرگ بندگان است .
3 ـ رزمندگان راه خدا ، چون عمل به تكليف كرده اند، در پيروزى و شكست
ظاهرى رستگارند
( قُلْ هَلْ تَرَبَّصوُنَ بِنا اِلاّ اِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ)(14)
بگو: جز يكى از دو نيكويى (بهشت يا فتح )، چيزى مى توانيد بر ما انتظار بريد؟
4 ـ كشته راه خدا، شهيد و در نزد خدا متنعم است
(وَ لا تَقُولُُا لِمَنْ يُقْتَلُ فى سَبيلِ اللّهِ اَمواتٌ بَلْ اَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُروُنَ)(15)
به كشته هاى راه خدا مرده نگوييد، بلكه زندگانند و لكن شما نمى فهميد.
5 ـ وعده خوارى و عذابِ كافران به دست مجاهدان
(قـاتـِلوُهـُمْ يـُعـَذِّبـْهـُمُ اللّهُ بـِاَيْديكُمْ وَ يُخْزِهِمْ وَ يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَ يَشْفِ صُدوُرَ قَوْمٍ مُؤْمِنين )(16)
شما به قتال و كارزار برخيزيد تا خدا آنان را به دست شما عذاب كند و آنان را خوار گرداند و شما را بر آنان منصور و غالب نمايد و دلهاى مؤ منان را شفا بخشد.
6 ـ آرامش روحى و روانى مؤ منان
(ثـُمَّ اَنـْزَلَ اللّهُ سـَكـيـنـَتـَهُ عَلى رَسوُلِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ وَ اَنْزَلَ جُنوُداً لِمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَالَّذينَ كَفَروُا وَ ذالِكَ جَزاءُ الْكافِرينَ)(17)
آنـگـاه خـداونـد وقـار و آرامـش خـود را بـر پـيـامـبـر و مـؤ مـنـان نازل فرمود و سپاهيانى از فرشتگان ، كه شما نمى ديديد، به يارى شما فرستاد و كافران را به عذاب و ذلت افكند و اين است كيفر كافران .
7 ـ ايجاد ترس و وحشت در دل كافران
(سـَنـُلْقـى فـى قـُلوُبِ الَّذيـنَ كـَفـَرُوا الرُّعـْبَ بـِمـا اَشْرَكوُا بِاللّهِ ما لَمْ يُنَزَّلْ بِهِ سُلْطانًا وَمَاءْويهُمُ النّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظّالِمينَ)(18)
بـه زودى در دلهـاى كـسـانى كه كفر ورزيدند، بيم خواهيم افكند. زيرا چيزى را با خدا شريك كـردنـد كـه بـر (حـقـانيت ) آن [خداوند] دليلى نازل نكرده است و جايگاه آنان آتش است و جايگاه ستمگران چه بد است .
8 ـ وعده كمك رسانى خداوند به مؤ منان مجاهد
(يـا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوُا اذْكُروُا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ اِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَاَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحًا وَ جُنوُداً لَمْ تَرَوْها وَ كانَ اللّهُ بِما تَعْمَلوُنَ بَصيراً.)(19)
اى اهـل ايـمـان ، بـه يـاد آوريـد نـعـمتى را كه خداوند به شما عطا فرمود آنگاه كه انبوه لشكر كـافـران عـليـه شـما جمع شدند. پس ما بادى تند و سپاهى بسيار، كه به چشم ديده نمى شد، به يارى شما فرستاديم و خداوند به آنچه مى كنيد، آگاه است .
9 ـ كمك خواهى رزمندگان و يارى فرشتگان
(اِذْ تَسْتَغيثوُنَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ اَنّى مُمِدَّكُمْ بِاَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفينَ)(20)
بـه يـاد آريـد هـنـگـامـى كـه اسـتغاثه و زارى به پروردگار خود مى كرديد. پس دعاى شما را اجابت كرد كه : من هزار فرشته به يارى شما مى فرستم .)
خلاصه درس
صـحـنـه جهاد در راه خدا، شخصيت برتر انسان را شكوفا مى سازد و او را در دفاع و مبارزه با تـجـاوز و بـسـط ارزشـهـاى انـسانى ، به قله هاى رفيع نيكويى مى رساند. هر گونه تحرك نظامى بجز در راستاى اهداف مذكور، در پيشگاه اسلام مطرود است . اسوه هاى نظامى صدر اسلام ، در مكتب نبوت و امامت ، جنگهاى خارجى و داخلى را فرماندهى مى كردند و در راه تحقق اهداف جهاد، پـرشـورتـرين صحنه هاى حماسى را در ركاب رهبرى آفريدند و حتى در سخت ترين شرايط، كـمـترين ترديدى در حقانيت آن به دل راه ندادند آنان با الهام از رهنمودهاى پيامبر اكرم (ص ) و امـامان :، در مكتب قرآن تربيت شدند و آگاهانه و آزادانه ، براى جلب رضاى حضرت حق ، هستى خويش ‍ را ايثار كردند و جاودانه شدند. برخى ازشيوه هايى كه براى تربيت مجاهدان در قرآن آمده است ، عبارتند از : بشارت مجاهدان به رحمت و رضوان و بهشت ابدى ، معامله با خدا و تضمين بهشت ابدى ، شهيد بودن و متنعّم بودن ، كشته راه خدا ، خوارى و عذاب كافران به دست مجاهدان و....
پرسش
1 ـ نقش جهاد در شكوفايى شخصيت حقيقى و الهى انسان را توضيح دهيد.
2 ـ ماهيت و انواع جنگ را توضيح دهيد.
3 ـ جايگاه جهاد در اسلام را بنويسيد.
4 ـ اهداف جهاد در قرآن را توضيح دهيد.
5 ـ شيوه هاى تربيتى مجاهدان در مكتب قرآن را بيان كنيد.
* بخش اول
عصر نبوّت
مقداد ـ عبيدة بن حارث
مقـداد
مقداد در عصر نبوى
مـقـداد، از پيشگامان در اسلام و در زمره هفت نفرى است كه در نخستين روزهاى دوران اختناق ، اسلام خـود را (اظـهـار) كـردنـد.(21) از ايـن رو، مـورد سـخت ترين شكنجه هاى قريش قرار گـرفـت . وى در تـمـامـى مـراحـل زندگى ، مدافع سرسخت پيامبر اكرم (ص ) و اميرمؤ منان (ع ) بـود. او در سـال ششم بعثت ، به فرمان رسول خدا(ص )، به حبشه هجرت كرد و پس از مدتى به مكه بازگشت .(22)
مقداد در سال اول هجرى به مدينه هجرت كرد. پيامبر بين او و عبدالله بن رواحه پيمان برادرى بست .(23) و با شناختى كه از وى داشت ، ضباعه دختر عموى با شخصيت و داراى حسب و نسب خود را به عقد او درآورد و در اين باره فرمود:
مـن دخـتـر عـمـوى خـود ضـبـاعـه را هـمـسـر مـقـداد نـكـردم مـگـر آنـكـه مـردم ازدواج را آسـان بگيرند.(24)
سـبـقـت در اسـلام ، هـجـرت بـه حـبـشـه و سپس به مدينه ، پايدارى در راه عقيده ، دفاع از حريم رسـالت و امـامـت ، حـتـى در سـخـت ترين شرايط، عضويت در (شرطة الخميس )، خدمت در رده هاى مختلف فرماندهى سپاه اسلام (25)، وفاى به عهد، جوانمردى و نجابت ، از جمله ارزش هـايـى است كه از مقداد شخصيتى سترگ و ممتاز(26) ساخته بود، شخصيتى كه بهشت مشتاق او بود. پيامبر(ص ) فرمود:
بهشت مشتاق چهارتن از امت من است : على [(ع )]، مقداد، سلمان و ابوذر.(27)
بعضى مفسران معتقدند كه آيه هاى دوم سوره انفال و سوره محمد(ص )، يكصد و هفتم سوره كهف ، يـكـصـدم سـوره تـوبـه در شـاءن مـقـداد نـازل شـده اسـت . عـلاوه بـر ايـن ، روايات بسيارى از پـيـامـبـر(ص ) و امـامـان دربـاره شـخـصـيـت ايـن صـحـابـى بـزرگ نقل شده است .(28)
بررسى زندگى سراسر مبارزه مقداد، مجالى بيشتر مى طلبد. در اين درس ، تنها به نقش او در صحنه هاى نبرد در زمان پيامبر(ص ) و حمايت از ولايت در دوران سكوت اشاره مى كنيم .
1 ـ جنگ بدر: پيش از آغاز جنگ ، عده اى از صحابه را رعب و وحشت فرا گرفته بود. آنان قريش را شكست ناپذير مى دانستند. مقداد با مشاهده اين وضع ، به پاخاست و با سخنان گرم و آتشين خود، پيكار در راه خدا را مطرح كرد و روحيه متزلزل مسلمانان را ثبات بخشيد و گفت :
اى رسـول خـدا! هـر آنـچه خدا امر كرده ، اجرا كن ، زيرا ما همراه توييم ! سوگند به خدايى كه تو را به حق برانگيخت ، اگر فرمان دهى به ميان آتش رويم ، يا خود را بر خار مغيلان افكنيم ، فـرمـانـت را بـه جـان و دل پـذيـرايـيـم . مـا هـرگـز سـخـنـى را كـه بـنـى اسـرائيـل به موسى گفتند، به شما نمى گوييم ... بلكه مى گوييم : به كمك پروردگارت جنگ كن ما نيز به همراهت مى جنگيم .
پـيـامـبـر اكـرم (ص ) از سـخـنـان پـرشـور مـقـداد بـسـيـار خـوشحال شد و براى او دعا كرد.(29) در تاريخ اسلام ، به فرموده اميرمؤ منان (ع ) مقداد نخستين سواره نظامى بود كه در راه خدا جنگيد.(30)
نضر بن حارث ، دشمن سرسخت اسلام و تكذيب كننده رسالت پيامبر(ص ) در نبرد بدر، توسط مـقـداد اسـيـر شـد و بـه فـرمـان رسـول خـدا(ص ) بـا شـمـشـيـر امـيـرمـؤ مـنـان (ع ) بـه هـلاكـت رسيد.(31)
2 ـ جـنـگ اُحـد: در مـرحـله نـخست اين نبرد، مقداد و زبير فرماندهان سواره نظام سپاه اسلام بودند تحركات جناح راست دشمن را زير نظر داشتند در مرحله دوم نبرد، كه مسلمانان مورد تهاجم دشمن قـرار گرفته ، فرار كردند، مقداد در كنار حضرت على (ع ) با دلاورى و شجاعت از وجود مبارك پيامبر(ص )، كه در معرض ‍ خطر جدّى دشمن قرار گرفته بود، دفاع كرد.(32)
3 ـ سـريـه نـَخْلَة : اين سريه به دستور پيامبر(ص ) و به فرماندهى عبدالله بن جحـش ، با هـدف جـمـع آورى اخـبـار و اطـلاعات از تحركات دشمن ، صورت گرفت و منجر به درگيرى با مـشـركـان شـد، حكم بن كيسان از بزرگان قريش ، توسط مقداد اسير شد. فرمانده تصميم به قـتـل حـكـم گـرفـت ولى مـقـداد پـيشنهاد كرد او را به مدينه نزد پيامبر(ص ) ببرند. پيشنهاد او پـذيـرفته شد. پيامبر(ص ) او را به اسلام دعوت كرد. او اسلام را پذيرفت و بدين ترتيب ، از آتش نجات يافت .(33)
4 ـ ايثارگر: مقداد از ايثارگرانى است كه براى آوردن پيكر يكى از شهدا به نام خبيب بن عدى ، در سـال چـهـارم هجرت از مركز حاكميت كفار قريش يعنى مكه داوطلب شد. وقتى پيامبر(ص ) از شهادت خبيب آگاه شد، براى آوردن پيكر شهيد از بالاى دار، داوطلب خواست . مقداد اعلام آمادگى كرد و شجاعانه ماءموريت را انجام داد.(34)
5 ـ جنگ غابه : در سال چهارم هجرى ، عُيَنْينَةُ بْن حِصْن فزارى به مدينه يورش ‍ برد و علاوه بـر نـابود كردن شتران شيرده پيامبر(ص ) در غابه (حومه مدينه به سمت شام )، پسر ابوذر را بـه قتل رسانيد. پيامبر(ص ) براى دفع تجاوز، مقداد را به فرماندهى پيشتازان اعزام كرد و به او فرمود:
شما دشمن را تعقيب كنيد تا من و اصحاب به شما ملحق شويم .
مقداد گفت : در حالى كه آرزوى شهادت مى كردم ، حركت كردم .(35)
6 ـ فـتـح مـكـه : پيامبر(ص ) تصميم گرفت ابوسفيان را مجذوب عظمت و هيبت نظامى سپاه اسلام سـازد تا بدون كمترين مقاومتى تسليم شود. از اين رو فرمان داد نيروها سازماندهى شوند و از مقابل آنان رژه بروند. نخست قبيله بنى سليم با يكهزار رزمنده و دو پرچم رژه رفتند در آن رژه يكى از پرچم ها در دست مقداد، سواره نظام پرتوان اسلام بود.(36)
7 ـ مـقـداد، حـامـى عـدالت : در يكى از سرايا، نيروها به محاصره دشمن درآمدند. فرمانده گروه دسـتـور داد كـه هـيـچ كس مركب خود را به چرا نبرد. فرمان به يكى از نيروها نرسيد. در نتيجه توسط فرمانده تنبيه شد. او در بازگشت از نزد فرمانده با خود مى گفت :
(مثل چنين روزى را هرگز نديده بودم .)
مقداد شنيد و با اطلاع از جريان ، وى را به نزد فرمانده برد و گفت :
قـصـاص ! [يـعـنـى چـون فـرمان به آن نيرو نرسيده بوده نبايد مجازات مى شد و لذا فرمانده بـايـد در قـبـال ايـن تـنبيه ، خود مجازات شود.] فرمانده هم آماده شد. اما آن فرد بخشيد. مقداد در بازگشت با خود مى گفت : من خواهم مُرد و اسلام ، عزيز و سربلند خواهد ماند.(37)
مقداد در عصر امامت
بـا رحـلت پـيـامبر اكرم (ص )، بحران خلافت صحنه اى براى آزمايش افراد شد. در آن لحظات حـسـاس ، تـنـهـا افـراد انـگشت شمارى ، چون ! سلمان ، مقداد و اباذر از حضرت اميرالمؤ منين (ع ) پيروى و حمايت مى كردند.
مقداد پيوسته شمشير خود را روى لباسهايش مى بست در حالى كه قبضه شمشير را در دست مى فـشـرد، بـه خانه امام على (ع ) مى آمد، دو چشمش را به چشمان حضرت مى دوخت و در انتظار بود كـه امـام عـلى (ع ) چه زمانى به او فرمان دهد تا اجرا كندوعرض مى كرد: يا على ! به چه چيز مرا فرمان مى دهى ؟ به خدا سوگند! اگر امر كنى ، حتماً شمشير مى زنم . و اگر دستور دهى ، شكيبايى پيشه خواهم كرد.(38)
زمـانـى كـه امـيـرمـؤ مـنـان ، هـمراه حضرت فاطمه و حسنين : براى يادآورى حق خود شبانه به در مـنـازل مـهـاجـر و انـصـار رفـت و آنـان را بـه يـارى طـلبـيـد، تـعـداد مـحـدودى از آنـان قول دادند كه فردا صبح براى يارى دادن به امام ، مسلّحانه در نزد وى حاضر شوند. اما صبح كه شد، تعداد اندكى همچون : سلمان و مقداد و اباذر حاضر شدند. حضرت درخواست يارى را تا سـه شـب تـكـرار كـرد ولى صـبـح كـه مـى شـد، تـنـهـا هـمـان چـنـد نـفـر بـر عـهـد خـود استوار بودند.(39)
مـقـداد در خـلافـت عـمـر، بـا اجـازه امام (ع ) براى حفظ اسلام در برابر دشمنان خارجى در دو جنگ بـزرگ (حـمـص ) و (فـتـح مـصـر) شـركـت كـرد. جـنـگ حـمـص در سـال 15 هـجـرى رخ داد و مـقـداد حـاكـم شهر (بَلىِّ)(40) در منطقه حمص ‍ شد و فتح مـصـر در سـال 20 هـجـرى بـه وقـوع پـيـوسـت و مـقـداد فرماندهى يكى از يگانهاى هزار نفرى مسلمانان را به عهده داشت .(41)
پـس از مـرگ عـمـر، شـوراى شـش نـفـره بـراى تـعـيـيـن خـليـفـه در خـانـه اى تـشـكـيـل شـده مـقـداد تلاش كرد به آن خانه وارد شود ولى مانع شدند. عاقبت توانست از پنجره اطاق سخنانى در حمايت از حق بگويد كه بخشى از آن چنين است :
...بـا مـردى كـه در جـنـگ بـدر شـركـت نـداشـت ، در بـيـعـت رضـوان بـا رسول خدا(ص ) حاضر نبود و در جنگ اُحد فرار كرد[يعنى عثمان ]، بيعت نكنيد...(42)
سـرانجام ، عثمان خليفه شد امّا مقداد لحظه اى از همراهى با اميرمؤ منان (ع ) دريغ نورزيد و هيچ گـاه بـه سوى دشمنان آن حضرت گرايش نيافت . حتى گاهى با خليفه درگير مى شد. همچنين هرگز در نماز به او اقتدا نكرد و او را به لقب (اميرمؤ منان ) نخواند.(43)
مـقـداد پـس از يـك عـمـر تـلاش ، جـانـبـازى و فـداكـارى در راه نـبـوت و امـامـت ، در سـال 33 هجرى ، به سن هفتاد سالگى وفات يافت . مسلمانان پيكر اين شخصيت بزرگ اسلام را از (جـُرُف ) [مـحـلى در يـك فـرسـخـى مـديـنـه ]، بـه شـكـل بـاشـكـوهـى بـر روى دوش خـود تا مدينه تشييع كردند. طبق وصيّتش ، عمار بر او نماز گزارد. سپس او را در قبرستان بقيع به خاك سپردند.(44)
مقداد با جوانمردى و بصيرت و فداكارى خود در دفاع از حق ، موجب شد كه بزرگترين افتخار را از محضر پيامبر اسلام (ص ) كسب نمايد. پيامبر در حق او فرمود:
مقداد از ما است . خداوند با دشمنان او دشمن و با دوستان او دوست است .(45)
عُبيدة بن حارث
عـبـيـده فـرزنـد حـارث فـرزنـد مـطـلب فـرزنـد عـبـد مـنـاف ، در اوايـل بـعـثـت اسـلام آورد.(46) او از دلاوران قـريـش بود و در جنگاورى بسان حمزة بن عـبـدالمـطـلب و جـعـفـر بـن ابـى طـالب شـهـرت داشـت .(47) عـبـيـده نـزد رسـول خدا(ص ) از جايگاه عظيمى برخوردار بود(48) و با خاندان مطلّب در محاصره شعب ابى طالب حضور داشت .(49)
عـبـيـده بـا دو بـرادر خود همراه با ساير مسلمانان به مدينه هجرت كرد(50) و پيامبر اكـرم (ص ) بـيـن او و بـلال و عـمـيـر بـن حـمـام انـصـارى عـقـد اخوت بست .(51) او از سـردارانـى اسـت كـه فـرماندهى يك سريه را به عهده داشت و در جنگ بدر مجروح و سپس شهيد شد.
فـرمـانـدهـى سـريـه : هـنـگـامـى كه كفار قريش ، جراءت و شهامت مسلمانان را در نخستين سريه ديـدنـد، بـا قصد يورش به مدينه ، يك گروه دويست نفره از جنگاوران مكه را به سركردگى ابوسفيان اعزام كردند تا حكومت نوپاى نبوى (ص ) را از پا درآورند.
خـبـر تحركات دشمن به پيامبر(ص )، رسيد، حضرت (ص )، عبيده را به فرماندهى 60 تا 80 نـفـر از مهاجرين منصوب كرد و به آنان فرمان داد با هدف متوقف كردن دشمن ، به منطقه (بطن رابغ ) حركت كنند.
عـبـيـده بـا سـرعـت حركت كرد و در محلى به نام (احياء)، در ده ميلى منطقه جحفه ، دشمن را متوقف كرد. امّا دشمن مسلمانان را زير باران تير خود گرفت ناچار به عقب نشينى شدند.
سعد بن ابى وقاص مى گويد:
بـه عبيده گفتم دشمن از ترس فرار كرده است . اگر آنان را تعقيب كنيم ، مى توانيم تلفاتى بـه آنـان وارد سـازيـم . امـا عـبـيـده بـا نـظـر مـن مـوافـقـت نـكـرد و مـا بـه مـديـنـه بـازگـشـتيم .(52)
ايـن نـكـتـه ، نـشـانـه التـزام عـمـلى عـبـيـده بـه انـجـام دقـيـق مـاءمـوريـت و پـيـروى كامل از فرماندهى كل قوا است .
عبيده در جنگ بدر: در اين جنگ ، كفار قريش با تمامى جنگاوران خود به ميدان آمدند تا به گمان خود، حكومت اسلامى را از پاى درآورند. عتبه با برادرش شيبه و پسرش وليد به ميدان آمده و از مـسـلمـانـان هماورد خواستند. سه تن از انصار به ميدان شتافتند، ولى آنان از بنى هاشم هماورد طلبيدند.
پـيـامـبـر اسلام (ص )، حضرت على (ع )، حمزه و عبيده را به ميدان فرستاد. عبيده كه سالخورده بود، با عتبه ؛ و حمزه با شيبه ؛و على (ع ) با وليد درگير شدند.
هـنـوز چيزى نگذشته بود كه حمزه و امام على (ع ) هماوردهاى خود را از پا درآوردند. عبيده و عتبه هـمـديـگـر را مـجـروح كـردنـد. امـام عـلى (ع ) و حـمـزه بـه يارى او شتافتند و عتبه را نيز از پا درآوردند.(53)
شكستگى پاى عبيده به گونه اى بود كه استخوان آن ديده مى شد. امام على (ع ) و حمزه ، او را خدمت پيامبر اكرم (ص ) آوردند. حضرت سر او را به زانو گرفت .(54)
عبيده پرسيد:
اى رسول خدا! آيا من شهيدم ؟
پيامبر(ص ) فرمود:
(آرى )
عبيده گفت :
اگـر ابـوطـالب زنـده بود، مى دانست كه من به حق اين سخن را گفتم ، ما محمّد(ص ) را رها نمى كـنـيم تا آنكه براى او نيزه بزنيم و تيراندازى كنيم . همه در ركاب او كشته مى شويم امّااو را تسليم نمى كنيم ،و در راه او از فرزندان و همسران خود خواهيم گذشت .
در اين هنگام آيه نازل شد:
(هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فى رَبِّهِمْ.(55)(56)
اين دو گروه دشمن ، با يكديگر در راه پروردگارشان خصومت كردند.
مسلمانان با فتحى درخشان از بدر به سوى مدينه بازگشتند و عبيده در صفرا، نزديك مدينه ، در سن 63 سالگى به شهادت رسيد.(57)
يـاد عـبـيده : نام و ياد سردار بزرگ اسلام ، در نبردها فراموش نشد. پيامبر اكرم (ص )، در جنگ خندق ، از حمزه و عبيده ياد كرد و فرمود:
پروردگارا! عبيده را در جنگ بدر و حمزه را در جنگ احد از من گرفتى ! اينك اين على است ... پس مرا تنها مگذار و تو برترين وارثان هستى .(58)
اميرمؤ منان (ع ) در تجليل از سرداران سپاه اسلام و ياد عبيده فرمود:
...ايـن چنين بود كه من و عمويم حمزه و برادرم جعفر و پسر عمويم عبيده ، با خدا و رسولش بر امرى به خاطر خدا و رسولش وفادار مانديم . پس دوستانم پيش از من
رفتند و من به اراده خداوند، پس از ايشان مانده ام .
خداوند درباره ما فرمود:
(مـِنَ الْمـُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُوا ما بَدَّلُوا تَبْديلاً)(59)
پس حمزه و عبيده و جعفر به پيمان خود وفا كردند و من هم اكنون در انتظارم .(60)
خلاصه درس
مـقـداد از صـحـابـى بـزرگ پـيـامـبـر(ص ) و پـيـرو خالص اميرمؤ منان (ع )، داراى فضيلت هاى بـزرگـى بـود: سـبـقت در اسلام ، هجرت ، استقامت در راه حق ، بصيرت ، دفاع از حريم نبوت و امامت حتى در شرايط بحرانى ، فرماندهى سپاه در جنگ ها و... از جمله فضيلت هاى اوست .
در دوران نـبـوت ، از نـيروهاى شرطة الخميس پيامبر(ص ) بود و به عنوان اولين تك سوار اسب در نـبـردهـا شركت فعال داشت . براى آوردن پيكر پاك خبيب از مكه ، داوطلبانه به نداى پيامبر لبيك گفت . مقداد در دوران سكوت ، لحظه اى از حمايت حق غفلت نورزيد. و كمترين گرايشى به باطل نيافت . او در دفاع از حريم امامت ، آنى غفلت نكرد و همواره آماده اجراى فرمان اميرمؤ منان (ع ) بـود. بـصـيرت مقداد، موجب شد كه با اجازه امام (ع )، در فتح حمص و مصر شركت كند و همواره در مقابل تخلفات خلفا موضعگيرى كند.
عـبـيـدة بـن حارث از جنگاوران و سابقان در اسلام بود و نزد پيامبر(ص )، جايگاه عظيمى داشت . وى التـزام عـمـلى خـود را در اجراى دقيق دستورات حضرت در ميدان نبرد از خود نشان داد. در جنگ بـدر، بـا يـكـى از سـران قـريـش جـنـگـيـد و مـجروح شد و سپس به شهادت رسيد. عبيده جنگاور شـجاعى بود كه پيامبر(ص ) و امام على (ع ) همواره ياد و نام او و ساير سرداران شهيد را زنده نگهداشتند تا راه و مرام آنان الگوى مسلمانان باشد.
پرسش
1 ـ چرا مشركان سخت ترين شكنجه ها را به مقداد مى دادند؟
2 ـ فضيلت هاى مهم مقداد را نام ببريد.
3 ـ مقداد در چه نبردهايى شركت كرد؟
4 ـ پس از رحلت پيامبر(ص )، موضع مقداد در مورد رهبرى چه بود؟
5 ـ ويژگى هاى عبيدة بن حارث را بنويسيد.
6 ـ عبيده در جنگ بدر چه نقشى ايفا كرد؟
حباب بن منذر، عبدالله بن جبير، ابودجانه انصارى
حباب بن منذر