فرمان حكومتى پيرامون مديريت

محمود قوچاني

- ۶ -


ضرورت گفتگو و نظرخواهى در اتخاذ تصميم

و اكثر مدارسه العلماء، و منافثه الحكماء فى تثبيت

از مسائلى كه بسيار شايان ذكر و اهميت است مساله تبادل نظر و مشورت در اتخاذ تصميم و انتخاب راه هاى معقول و صحيح كه علم روز نيز به اين نكته اهميت زيادى مى دهد و امام عليه السلام جناب مالك "ره" را در آنچه كه موثر در اصلاح امر مملكت و كشوردارى است موظف مى فرمايد كه با علماء و دانشمندان و حكماء و انديشمندان به تبادل نظر و گفتگو بنشيند و جهت تصميم گيرى در انتخاب روشهاى مخصوص براى اداره كشور و اصلاح امور مردم و جامعه به عقل و فكر و تجربيات خود اكتفاء نكند زيرا در گفته هاى آنان نيز هدايت و راهنمائى هائى خواهد بود كه در مجموع با آنها مى توان به يك نظريه صحيح و تصميم قويترى رسيد.

انتخاب مستشاران

و لا تدخلن فى مشورتك بخيلا يعدل بك عن الفضل، و يعدك الفقر، و لاجبانا يضعفك عن الامور، و لا حريصا يزين لك الشره بالجور، فان البخل و الجبن و الحرص غرائز شتى يجمعها سوء الظن بالله. [ نهج البلاغه فيض ص 998. ]

ترجمه:

مبادا با انسان بخيل مشورت نمائى زيرا كه تو را از احسان و بخشش باز مى دارد و وعده فقر به تو مى دهد. و همچنين با انسان ترسو نيز مشورت مكن زيرا كه تو را به ناتوانى مى كشاند، و نيز با آدم حريص "آزدار" مشورت منما زيرا كه ستمگرى را در نظر تو جلوه مى دهد و لئامت را جهت تعدى آرايش مى دهد و همه اين صفات پست، بخل و ترس و حرص طبيعتهاى گوناگونى است كه از بدگمانى به خدا سرچشمه مى گيرند.

نكات قابل توجه:

ضرورت مشورت در تصميم گيرى

از آنجائى كه انسانها از اشتباه و غفلت مصون و در امان نيستند براى پيشگيرى از افتادن در گرداب هلاكت دستور مشورت نمودن صادر گرديده يك: در قرآن مجيد مى فرمايد: ''و شاورهم فى الامر'' [ سوره آل عمران- آيه 159. ]

دو: امام اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايد: ''من شاور الرجال شاركها فى عقولها'' [ نهج البلاغه فيض ص 1165. ]

آن كس كه با ديگران مشورت نمايد در عقل و انديشه آنان شركت نموده و در تصميمات خود از بينش و فكر آنها كمك گرفته است. سه: امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايد: ''من لا يستشير يندم'' [ وسائل الشيعه ج 8 ص 424. ]

آن كس كه مشورت نكند در كارهاى خود پشيمان خواهد شد، لذا امام عليه السلام در اين فراز از فرمان خود مساله مشورت را يك امر قطعى و مسلم دانسته و در اصل لزوم آن بحثى يا تاكيدى نمى فرمايد و به شرايط مستشار پرداخته زيرا كه اصل آن را ضرورى و لازم دانسته و يكى از مسائل ضرورى در تصميم گيرى مشورت است كه بدون آن تصميمات خام و غير صحيح اتخاذ مى گردد.

شرايط مستشار

عدم بخل

و لا تدخلن فى مشورتك بخيلا يعدل بك عن الفضل، و يعدك الفقر

يكى از اسباب عدم موفقيت مدير در كارهاى اجرائى خود "در جا زدن يا عقب گرد كردن" پيروى و اطاعت نمودن مدير است از افراد نالايقى كه اطراف وى را گرفته اند و چنانچه مدير بخواهد جهت اتخاذ تصميم از آنان مشورت كند امام عليه السلام وى را از مشورت با انسان بخيل به حذر مى دارد و هشدار مى دهد كه مبادا در تصميم گيريهاى خود وى را شركت دهد و اصولا شخص بخيل را به عنوان مستشار انتخاب نكند زيرا كه بر اساس طبيعت موجود در آنان "بخل" مانع مى شود مدير محترم قدم خيرى براى جامعه بردارد و هنگام مشورت كمبودى بودجه و مشكلات مالى را مطرح مى نمايند و فقر و تهى دستى را در آينده پيش بينى مى كنند و در پاسخ مى گويد فلان پروژه وسيع مستلزم فلان مقدار هزينه است و اگر اين بودجه را هزينه كنيم در حساب چيزى باقى نمى ماند و اعتبار ديگرى وجود ندارد، لذا بايد از اقدام خوددارى نمود و همچنين پروژه دوم و سوم و چهارم و بالاخره مدير محترم بر اثر مشورت با انسان بخيل هيچگونه كار مثبتى را تا پايان سال انجام نداده و نتيجه در بيلان كار نمى تواند مطلبى را اعلام كند و نهايتا يك وجود بى اثر و بى خاصيتى جلوه مى كند كه اين رفتار مساوى با سقوط وى خواهد بود.

عدم ترس

و لا جبانا يضعفك عن الامور

شرط دوم در مستشار مديران و ساير مسئولين عاليرتبه آن است كه انسان ترسوئى نباشد زيرا مشورت با انسان ترسو موجب عقب افتادگى مى گردد چون انسان ترسو از هر اقدامى كه به وى پيشنهاد مى گردد از ترس اينكه مبادا در آينده روبرو با بن بست گردد از هر اقدامى خوددارى مى كند و احتياط در ترك اقدام را بر هر چيز مقدم مى دارد. و چنانچه اينگونه افراد مورد مشورت قرار گيرند خطرات و مشكلات را هميشه مجسم مى نمايند و بر اثر وسوسه و احتياط كارى زياد، خود و مسئول خود را پشت خط نگه مى دارند و نتيجتا مديرى كه با انسان ترسو مشورت مى كند هميشه عقب افتاده و هيچگونه كار مثبتى را انجام نخواهد داد.

عدم حرص

و لا حريصا يزين لك الشره بالجور

شرط سوم در مستشار مديران و مسئولان عاليرتبه آن است كه انسان حريص و كسى كه آز دارد نباشد يعنى هرگز چشم و دل او پر و سير نمى گردد و هر چه به او مى رسد هنوز ولع و حرص دارد كه بيشتر بدست آورد و چنانچه تحصيل مطلوب و خواسته هاى وى متوقف بر انجام كارهاى ناروا و زشت گردد زشتيها و عيبها را براى طرف به نحو مزورانه آرايش مى دهد و آن كار را يكى از كارهاى خوب و نيكو جلوه مى دهد، لذا امام عليه السلام از مشورت نمودن با چنين افرادى نهى مى فرمايد زيرا مسئول و مدير خود را بر اثر طبيعت موجود در وى "كه هيچگاه سير نمى شود و همواره چشم و دل او در صدد انباشتن و جمع آورى است" اغراء به جهل نموده و فريب مى دهد و وى را وادار بر انجام كارهاى ناشايسته جهت نيل و رسيدن به خواسته ها و اهداف خود مى نمايد، لذا بايستى مسئول محترم از مشورت با اين گونه افراد پرهيز نمايد.

منشاء بخل و ترس و حرص

فان البخل و الجبن و الحرص غرائز شتى يجمعها سوء الظن بالله

اساسا صفات رذيله سه گانه فوق برخواسته و نشات گرفته از عدم ايمان به حق تعالى است و بدگمانى به او است زيرا اگر انسان داراى توكل باشد و معتقد به رزاقيت حق تعالى باشد "و اينكه هيچ مخلوقى را بدون روزى نمى گذارد بلكه هر چه در عالم هستى هست از آن خداوند است ''له ملك السموات و الارض'' و مالكيت حقيقى از آن او است و آنچه در اختيار بشر قرار داده شده اولا اعتبارى است و ثانيا بر اثر لطف و مرحمت ذات اقدس ربوبى بوده، و بخل و خوددارى از انفاق كمترين اثر در تامين رزق و روزى ندارد" هرگز بخل نمى ورزد پس وجود بخل بر اثر عدم اعتقاد به رزاقيت حق تعالى است و اينكه اگر آنچه در اختيار دارد مصرف كند جايگزين نخواهد داشت برخاسته از سوءظن به حق تعالى است.

و همچنين در رابطه با ترس زيرا اگر انسان بر آن اعتقاد باشد كه حافظ و نگهدار ذات لايزال اقدس الهى است و هيچ انسانى توانائى دفع مضرات از خود ندارد ''لا املك لنفسى نفعا و لا ضرا و لا موتا و لا حياتا'' هيچگاه ترس بر او عارض نمى گردد و در صورتى انسان را ترس مى گيرد كه اعتقاد وى به حفاظت و قدرت حق تعالى ضعيف يا منتفى باشد و سوءظن به قدرت حق تعالى داشته باشد و يا حداقل از اعتقاد راسخ برخوردار نباشد و يا غفلت او را فراگيرد.

و همچنين در رابطه با حرص و آز زيرا انسانى كه معتقد باشد آنچه روزى او است و حق تعالى مقدر فرموده به او خواهد رسيد و جمع آورى بيش از مورد نياز وى به جز حمالى و مشقت چيز ديگرى براى او ندارد هرگز حرص نمى زند و در صدد جمع آورى بيش از نياز نمى گردد و آن زمان براى وى آز و حرص به وجود مى آيد كه نسبت به رازقيت خداى تعالى در آينده شك و يا سوءظن داشته باشد.

بنابراين، اين سه صفت زشت و ناروا يافته ها و پديده هائى است از عدم اعتقاد صحيح و يا اعتقاد فاسد و آن سوءظن به ذات اقدس ربوبى است و نشات گرفته از يك امر اعتقادى اساسى كه زيربناى توحيد است.

ساير نكات لازم الرعايه در تصميم گيرى

موقعيت شناسى

و اياك و العجله بالامور قبل اوانها، او التسقط فيها عند امكانها، او اللجاجه فيها اذا تنكرت، او الوهن عنها اذا استوضحت. فضع كل امر موضعه، و اوقع كل امر موقعه. [ نهج البلاغه- فيض- ص 1031. ]

ترجمه:

و پرهيز كن از شتابزدگى در كارها پيش از فرارسيدن وقت آن، يا غوطه ور شدن و سرگرم شدن هنگام دسترسى به آنها. يا اصرار و پيگيرى شديد "لجاجت" در كار، در صورتى كه هموار و رديف نباشد. و با مشكلات دست به گريبان باشد، يا سستى در كار و مسامحه در آن هنگامى كه در دسترس قرار گيرد و روشن گردد، پس هر چيزى را در جاى خود قرار ده و هر كارى را در وقت خود انجام و هر امرى را در جايگاه مناسب خود مقرر بدار.

نكات قابل توجه:

پرهيز از شتابزدگى

و اياك و العجله بالامور قبل اوانها، او التسقط فيها عند امكانها

يكى از مسائل بسيار حائز اهميت و مورد توجه در شرع مقدس اسلام و همچنين در علم مديريت جهانى مساله شتاب زدائى در تصميم گيرى است بلكه تامل و تفكر و ترك عجله و شتاب هنگام اتخاذ تصميم يكى از اصول و اركان تصميم گيرى به حساب مى آيد و در اين زمينه روايات فراوان هم در جهت اثبات و به عنوان دستور "و اينكه فردى كه با تامل و آرامش اتخاذ تصميم نمايد موفق و نائل به مقصود مى گردد" و هم در جهت نفى و در راستاى پرهيز از شتاب و اتخاذ تصميم عجولانه وارد شده است و اينكه عجله از شيطان است بدين معنى كه شيطان انسان را وادار به شتاب و اتخاذ تصميم عجولانه مى نمايد. لذا امام عليه السلام جناب مالك "ره" را از اتخاذ تصميم عجولانه و اقدام پيش از فرارسيدن وقت مناسب برحذر مى دارد و همچنين وى را برحذر مى دارد از غوطه ور شدن در كارى كه وسائل آن مهيا و آماده گرديده به تصور اينكه اگر به آن مشغول نگردد از دست مى رود و يا بهترين كارى است كه براى آن سرمايه گذارى كند بلكه انسان قبل از اقدام نسبت به هر كارى لازم است كار را ارزيابى و عاقبت سنجى نمايد و پس از شناخت و درك موفقيت خود در آن كار دست به اقدام و انجام آن زند.

پرهيز از پيگيريهاى بى مورد

او اللجاجه فيها اذا تنكرت

اصولا لجاجت يكى از صفات رذيله و ناپسند انسانها است و شايد علت پستى آن اين نكته باشد كه از لجاجت بهره و سودى براى انسان حاصل و عائد نمى گردد و بجز صرف وقت و اتلاف نيرو و احيانا به وجود آمدن درگيرى در بعضى از اطراف قضيه حاصل ديگرى ندارد، لذا امام عليه السلام جناب مالك "ره" را نيز بر اين نكته واقف و وى را از لجاجت و پيگيرى بى مورد كه اثرى نخواهد داشت برحذر مى دارد و هر مسئول و مدير نيز لازم است به اين نكته توجه خاص داشته و دستور امام عليه السلام را سرمشق رفتار سازمانى و تصميم گيرى خود قرار دهد.

پرهيز از سهل انگارى

او الوهن عنها اذا استوضحت

همچنان كه يكى از روشهاى پسنديده هر مسئول و مدير بلكه هر انسان، پيگيرى در كارها و استقامت در برابر مشكلات و جديت نسبت به وظائف و مسئوليتها است متقابلا يكى از روشهاى ناپسند و محكوم، سهل انگارى در انجام كار و بى توجهى به آن و كار روز را به فردا واگذار نمودن و يا موكول به زمان غير معين كردن و يا به فراموشى سپردن كار است كه اين گونه رفتارها و روحيه ها "عليرغم مهيا شدن وسائل و مقدمات انجام كار" سبب تعطيل شدن فعاليتها و نظام مى گردد و فقط تنها آن شخص نيست كه در كار زندگى خود ناموفق مى ماند بلكه ضرر و زيان او جامعه را دامنگير و فراخواهد گرفت و امام عليه السلام جناب مالك "ره" را نسبت به اين روش و رفتار هشدار مى دهد و در كنار نهى از شتابزدگى و فرورفتن در كار مشخص بطورى كه از مسائل جنبى ديگر غفلت كند وى را از تنبلى و سهل انگارى و بى تفاوتى نيز بر حذر مى دارد.

و اصولا شرع مقدس در تمام مسائل اجتماعى و همچنين عبادى نسبت به يك موضوع حساسيت فوق العاده اى را نشان مى دهد و اصرار بر آن دارد كه در رفتار و روش ميانه رو باشد نه عجول و تندرو و نه تنبل و سهل انگار بلكه لازم است در رفتار و كردار خود راه ميانه را اتخاذ كند كه امام عليه السلام نيز در اين فراز از فرمان تاريخى خود پس از نهى از شتابزدگى و عجله نهى از سهل انگارى نيز مى فرمايد.

قرار دادن هر چيز به جاى خود

فضع كل امر موضعه، و اوقع كل امر موقعه

مديريت صحيح و قوى كه موجب موفقيت و پيروزى در استحكام نظام و اركان دولت مى گردد همان بكار انداختن و بكارگيرى هر چيز در جاى خود و زمان و شرايط خود است. يكى از عوامل موفقيتهاى امام راحل "س" در انقلاب و نگهدارى نظام و انقلاب زمان شناسى ايشان در رابطه با اصل حركت و فعاليت در پخش اعلاميه و سخنرانيها در اوج انقلاب و تحريك مردم و حركت به سوى فرانسه و بازگشت به ايران و تصميمات آهنين ايشان قبل از پيروزى انقلاب و بعد از ورود به ايران و انتصابات پس از انقلاب و همچنين حركت قدم به قدم آن بزرگ مرد انقلاب تاريخ جهان و اين روش، بزرگترين درسى است براى ملت قهرمان و روشن و آگاه ايران بلكه براى تمام انقلابيون جهان، نه بلكه براى تمام زمامداران جهان و دنيا زيرا در صورت عدم توجه به نكته ى بكارگيرى هر چيز در جاى خود چه ضرر و زيانهائى به جامعه و نظام وارد خواهد آمد كه در بسيارى از موارد قابل جبران و تدارك نخواهد بود، لذا امام عليه السلام جناب مالك "ره" را هنگام اعزام به كشور مصر موظف مى فرمايد كه از اين نكته سرنوشت ساز غفلت نورزد.

خويشتندارى

املك حميه انفك، و سوره حدك، و سطوه يدك و غرب لسانك، و احترس من كل ذلك بكف البادره، و تاخير السطوه، حتى يسكن غضبك فتملك الاختيار: و لن تحكم ذلك من نفسك حتى تكثر همومك بذكر المعاد الى ربك. [ نهج البلاغه فيض ص 1031. ]

ترجمه:

مالكا باد بينى ات را خالى كن و مالك تندى غضب و ضرب دست و بدزبانى خود باش. و از همه اين صفات كه عامل تعدى و تجاوزند با روحيه خوددارى از هيجان و تندى برحذر باش و آنها را مهار كن تا غضب فرونشيند و اختيار خود را مالك شوى. و بر اين خوددارى و خويشتندارى استوار و مسلط نخواهى گرديد مگر با يادآورى و بخاطر داشتن روز برگشت به سوى پروردگار.

نكات قابل توجه:

خوددارى مدير از روشهاى منفى

املك حميه انفك، و سوره حدك، و سطوه يدك و غرب لسانك

گرچه تمام مسلمانها موظف و مكلف به مراعات اين روش و پرهيز از خصلتهائى كه امام عليه السلام در اين قسمت از فراز فوق بدان اشاره فرموده اند مى باشند و در روايات بسيار زياد از باد دماغ مذمت شده است و حالت تكبر و تبختر و غرور از صفات پليد و ناپسند به شمار رفته و همچنين غضب و ضرب دست و يا نيش زبان و امثال اينها. اما مديران و مسئولان ويژگى خاصى در اين زمينه دارند كه بيش از ساير مردم موظف به مراعات روشهاى نيك هستند زيرا آنان در حد خود الگو و داراى يك نوع رهبرى براى افراد تحت امر مى باشند، لذا مكلفند هر چه بيشتر از صفات ناپسند و پليد به دور باشند و هر چه بيشتر صفات نيك و شايسته را در خود متبلور نمايند.

شتاب زدايى

و احترس من كل ذلك بكف البادره، و تاخير السطوه، حتى يسكن غضبك فتملك الاختيار

يكى از روشهاى صحيح كه هم شرع مقدس و هم عقل به آن و توجه دارد روش شتاب زدائى است. اصولا اگر انسان در هر اقدام و كردارى شتابزده عمل نمايد نوعا به پشيمانى منتهى مى گردد به خلاف آن كه اگر با تامل و تعقل و فكر و انديشه نگرى اقدام نمايد كه در اين صورت نوعا موفق و پيش از مواجه شدن با مشكلات آنها را بررسى و دفع مى كند، لذا امام عليه السلام مى فرمايد آنچه تو را از مشكلات ياد شده و رفتارهاى ناهنجار نجات و رهائى مى بخشد شتاب زدائى است و اگر بر انسان غصب مستولى گردد، بهتر آن است كه هيچگونه ترتيب اثر بر غضب خود ندهد تا آن كه غضب فرونشيند و كمترين اقدامى "چه در مرحله عمل و چه در مرحله تصميم گيرى" ننمايد تا زمانى كه بر اعصاب و اراده خود مسلط گردد و انجام كارها كلا با اختيار و اراده كامل باشد.

قوى ترين عامل جهت خويشتن دارى

و لن تحكم ذلك من نفسك حتى تكثر همومك بذكر المعاد الى ربك

يكى از عوامل بسيار قوى و موثر جهت خويشتن دارى از بروز و ظهور و صدور و رفتار و كردار ناپسند و يا تجاوز به غير و بى توجهى به حقوق ديگران مساله بازنگرى انسان است نسبت به خود و آينده خود و بازگشت وى به سوى خدا و توجه به روز معاد و رستاخيز، تا زمانى كه انسان از پيشامدهاى آينده و سرنوشت خود پس از مرگ غافل باشد هر چه نفسش مى خواهد و دلش مى طلبد انجام مى دهد و اما اگر اندك توجهى به آينده و سرنوشت خود بنمايد يك مرتبه از گذشته هاى خود پشيمان و از كردار ناپسند خود استغفار و توبه نموده و علاوه بر آن مراقب رفتار خود مى گردد.

شك و ترديد

و اردد الى الله و رسوله ما يضلعك من الخطوب، و يشتبه عليك من الامور، فقد قال الله تعالى لقوم احب ارشادهم: ''يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم، فان تنازعتم فى شى ء فردوه الى الله و الرسول'' فالرد الى الله: الاخذ بمحكم كتابه، و الرد الى الرسول: الاخذ بسنته الجامعه غير المفرقه. [ نهج البلاغه فيض- ص 1008. ]

ترجمه:

هر گاه تو را مشكلى پيش آيد و يا در كارها ترديد برايت رخ دهد به خدا و رسولش رجوع كن خداوند سبحان خطاب به مردمى كه ارشاد و هدايت و راهنمايى آنان را خواسته مى فرمايد:

''اى كسانى كه ايمان آورده ايد اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول خدا و اولياء امر خود را و اگر درباره چيزى نزاع و اختلاف داشتيد آنرا به خدا و رسول او ارجاع دهيد'' ارجاع به خدا تمسك به محكمات كتاب و قرآن اوست و ارجاع به رسول او فراگرفتن سنت پيامبر است آن سنتى كه موجب وحدت و انسجام ملت است و از پراكندگى بازمى دارد.

نكات قابل توجه:

تحير و سرگردانى

ما يضلعك من الخطوب، و يشتبه عليك من الامور

اصولا از آنجائى كه انسانها واقعيات را درك نمى كنند و ديد واقع بينى ندارند "مگر اولياء خاص حق تعالى" قهرا هنگام برخورد با جريانات و پيش آمدهاى گوناگون دچار تحير و سردرگمى مى شوند و نمى دانند كداميك از دو راه را انتخاب و اختيار كنند لذا شارع مقدس براى آنان در اين موقعيتهاى حساس تكاليف و وظائف ويژه اى تعيين و تبيين فرموده و به عنوان ثانوى حكم ظاهرى بيان و صادر مى فرمايد زيرا اسلام دين جاودان و داراى فقه پويائى است كه هيچ فردى را سردرگم و بلاتكليف رها نكرده و نخواهد كرد.

و چون مسئولان و مديران نيز از متن جامعه برخاسته اند و از ساير افراد ملت جدا نيستند خواه ناخواه آنان نيز گرفتار اين تحير و سردرگمى مى شوند و از اين خصلت انسانى رهائى ندارند و آنچه كه ساير انسانها بدان گرفتارند مديران نيز گرفتار خواهند بود.

بنابراين ناچار از چاره جوئى مى باشند. امام عليه السلام جناب مالك "ره" را در اين گونه موارد طبق دستور فوق راهنمائى مى فرمايد و جهت رفع تحير وى را هدايت مى كند.

وظيفه مدير هنگام شك و ترديد

و اردد الى الله و رسوله ما يضلعك من الخطوب، و يشتبه عليك من الامور، فقد قال الله تعالى لقوم احب ارشادهم: ''يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم''

تنها نيروئى كه هنگام ترديد و شك و سردرگمى از انسان دستگيرى مى كند و در آن حالت براى انسان پناه و مرجع است فقط قرآن و سنت است. امام عليه السلام جناب مالك "ره" را راهنمائى مى فرمايد كه در صورت ترديد و شك از قرآن مجيد و از آيات محكمات آن استفاده و بهره بردارى كند و شك خود را به وسيله آن زائل و مرتفع گرداند و در صورت عدم قدرت بهره بردارى از قرآن به روايت و سنت پيامبر اكرم "ص" پناه برد زيرا احدى از سنت بى نياز نخواهد گرديد و در نهايت و بالاخره به وسيله سنت روشن گشته و به يقين خواهد رسيد.

بنابراين هر مسئول و مدير محترم هنگام شك و ترديد و تحير نبايد از قرآن و دستورات گهربار و رهنمودهاى پيامبر گرامى و خاندان اهل بيت عصمت صلوات الله عليهم غافل باشد زيرا فرمايشات اهل بيت عصمت همانا مبين سنت پيامبر گرامى بوده و امامان معصوم ما بيانگر سنت ايشان هستند همچنان كه در آخرين پيام خود براى امت مسلمان جهان اعلام فرموده است: انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى: اهل بيتى [ بحارالانوار ج 23 ص 114 -108. ]

من براى شما امت مسلمان دو ثقل و وزنه باقى گذاشتم: يك كتاب خدا "قرآن مجيد" دو عترت: خاندانم را كه بيانگر سنت پيامبر هستند.

و از آنجائى كه از وظائف و مسئوليتهاى مدير، تصميم گيرى صحيح در كارها و برنامه هاى اجرائى است و طبيعى است كه مدير زمانى مى تواند اتخاذ تصميم نمايد كه در شك و ترديد نباشد و با قاطعيت با مساله برخورد نمايد و چنانچه دچار شك و ترديد گردد خواه ناخواه از تصميم گيرى باز مى ماند و توان اعلام نظر قاطع را نخواهد داشت امام عليه السلام همچنان كه گفته شد در فرمان تاريخى خود جناب مالك "ره" را راهنمائى و از بلاتكليفى نجات مى بخشد و راه و روش شك زدائى را به وى تعليم مى فرمايد تا اين كه اداره كشور و نظام را به تعطيل نكشاند زيرا خداوند تبارك و تعالى براى هر پيش آمدى راه نجات منظور فرموده و بندگان خود را به خود وانگذاشته پس مدير و مسئول هنگام شك و ترديد موظف است به كتاب خدا و سنت رسولش "ص" كه ائمه اطهار سلام الله عليهم بيانگر آن هستند رجوع نمايد.

البته اين روش مختص كسانى است كه قدرت استفاده از قرآن و سنت را داشته باشند "يعنى مجتهدين" و اما ديگران موظفند به قانون جمهورى اسلامى مصوب در مجلس شوراى اسلامى كه برخاسته از قرآن و سنت است رجوع كنند.

كسانى كه اطاعتشان واجب است

يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم

با توجه به اينكه هر انسانى نياز به راهنما و مرشدى دارد. و چنانچه از نوابغ روزگار هم باشد مع ذلك در برخى از موارد دچار مشكلاتى مى گردد كه قبلا براى او پيش نيامده و چون پروردگار عالم انسانها را به خود واگذار نكرده است و پس از خلقت راهنمائى و ارشاد آنان را به عهده گرفته ''انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا'' [ ما راه را به انسانها نشان داديم و او را به راه، هدايت و ارشاد نموديم وليكن برخى پذيرفتند و به راه راست آمدند و برخى ديگر سرپيچى و كفران نمودند "سوره هل آتى آيه 3". ]

لذا آيه شريفه همچنان كه امام عليه السلام بدان اشاره مى فرمايد تكليف تمام مسلمانان را روشن و مشخص فرموده است و كسانى را كه بايد از آنها خط مشى گرفت و تعيين كننده سرنوشت انسانها هستند تعيين فرموده و مى فرمايد اطاعت از خداوند بزرگ و اطاعت از پيامبر گرامى "كه نجات بخش عالميان است" و اطاعت از اولياء امر واجب و لازم است و چنانچه هر يك از اينان در هر زمينه اى دستورى صادر فرمايند بر مسلمين است كه سر اطاعت فرود آورند و حق كمترين تخلف و سركشى از فرامين آنان را ندارند و با اين روش مديران و مسئولان از شك و ترديد رهائى و نجات پيدا مى كنند.

وابستگى اطاعت خدا و رسول و اولى الامر با يكديگر

فقد قال الله تعالى لقوم احب ارشادهم: ''يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم، فان تنازعتم فى شى ء فردوه الى الله و الرسول'' فالرد الى الله: الاخذ بمحكم كتابه، و الرد الى الرسول: الاخذ بسنته الجامعه غير المفرقه.

وابستگى اطاعت از خدا به اطاعت از پيامبر و اطاعت از ولى امر به وضوح از آيه شريفه استفاده مى گردد و اين كه بدون اطاعت از پيامبر اطاعت از خداى متعال امكان ندارد بلكه بدون اطاعت از ولى امر نيز اطاعت از خدا و پيامبر متصور نمى گردد وگرنه هيچگونه نيازى به تاكيد بر اطاعت از پيامبر به دنباله دستور اطاعت از خدا نبوده و همچنين درباره اطاعت از ولى امر، پس همچنان كه اطاعت از ولى امر بدون اطاعت از پيامبر و خدا متصور نيست همچنين اطاعت از خدا بدون اطاعت از پيامبر و ولى امر نيز امكان پذير نيست زيرا راه اطاعت از خداى متعال همان پيروى از پيامبر گرامى است و بس و پيروى از پيامبر گرامى فقط در پذيرش خط ولايت و اطاعت از ولى امر بوده وگرنه پيروى از او نخواهد بود بلكه سر مخالفت با او را برداشته و از همين نقطه نظر پيامبر گرامى در وصيت خود همچنانكه اشاره شد فرمود: ''انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى اهل بيتى'' [ بحارالانوار ج 23 ص 114 -108. ]

و امام راحل رضوان الله تعالى عليه نيز اين روايت را سرلوحه وصيتنامه سياسى و تاريخى خود قرار داده و پيرامون آن به بيانات گهربار خود پرداخته زيرا كل نظام در پرتو اشعه ولايت مى تواند به سير حياتى، سياسى، نظامى، اقتصادى، فرهنگى و. و. و. خود ادامه دهد و در غير اين صورت به هيچگونه و صورتى نمى تواند پايدار باشد.

نكته جالبى كه در اين آيه شريفه بكار رفته است كلمه اطاعت بيش از دو بار تكرار نشده و حال آن كه سه شخص واجب الاطاعه قرار گرفته اند يك خداى متعال دو پيامبر گرامى "ص" سه اولى الامر منكم و براى اطاعت از پيامبر و اولى الامر كلمه اطاعت يكبار ذكر شده است و اين نكته بيانگر اين معنى است كه وجود اقدس پيامبر گرامى "ص" با اولى الامر كه ائمه اطهار "ع" باشند آنچنان اتحاد و يگانگى دارند كه نياز به تكرار كلمه اطاعت نبوده و آنها همگى نور واحدى هستند كه اطاعت از پيامبر اطاعت از ائمه معصومين است و بالعكس لذا در رجوع به پيامبر همان رجوع به ائمه معصومين است و رجوع به آنان رجوع به پيامبر است زيرا سنت پيامبر از خاندان اهل بيت عصمت به ما رسيده است.

اوصاف مدير

اوصاف اساسى مدير

امام عليه السلام در آغاز سخن جناب مالك "ره" را مورد توجه و عنايت خاص خود قرار داده و نظر او را در دو فراز از فرمان تاريخى خود به چند مساله اساسى در اوصاف يك مدير شايسته جلب مى نمايد.

فراز اول:

امره بتقوى الله، و ايثار طاعته، و اتباع ما امر به فى كتابه: من فرائضه و سننه، التى لا يسعد احد الا باتباعها، و لا يشقى الا مع جحودها و اضاعتها، و ان ينصر الله سبحانه بقلبه و يده و لسانه فانه جل اسمه قد تكفل بنصر من نصره، و اعزاز من اعزه.

و امره ان يكسر نفسه من الشهوات، و يزعها عند الجمحات، فان النفس اماره بالسوء الا ما رحم الله. [ نهج البلاغه فيض ص 991. ]

ترجمه:

امر كرده است مالك را به مراعات تقواى الهى، و تقديم طاعت خداوندى بر همه چيز، و پيروى از فرائض و سنتهائى كه خداوند متعال در كتاب خود به آنها دستور داده است، و هيچكس نمى تواند به سعادت نائل آيد مگر اين كه از آن فرائض و سنتها پيروى كند، و هيچكس در شقاوت سقوط نكند مگر با انكار و ضايع كردن آنها "و دستور مى دهد كه" خداوند سبحان را با قلب و دست و زبانش يارى نمايد، زيرا خداوند بزرگ به عهده گرفته است يارى كسى كه او را يارى كند و عزيز داشتن كسى كه او را عزيز بدارد، و دستور مى دهد نفس خود را از شهوترانى جلوگيرى و منع كند و از طغيانها و سركشيها باز دارد، زيرا نفس آدمى همواره انسان را به زشتى ها وادار مى كند مگر آنكه مورد رحمت خداوندى قرار گيرد.

فراز دوم:

فليكن احب الذخائر اليك ذخيره العمل الصالح. فاملك هواك، و شح بنفسك عما لا يحل لك، فان الشح بالنفس الانصاف منها فيما احبت او كرهت. [ نهج البلاغه فيض ص 993 -992. ]

سعى و كوشش كن كه محبوبترين و بهترين پس انداز تو رفتار نيك و خوب باشد. پس بر هوا و هوس خود مسلط باش و نسبت به چيزى كه براى تو جائز نيست بر نفست سختگيرى كن زيرا سختگيرى بر نفس موجب ميانه روى نسبت به چيزهائى كه خوش آيند و يا ناخوشايند است مى شود.

تقوا

امره بتقوى الله [ از فراز اول. ]

اولين شرط يك مدير و مسئول شايسته اين است كه داراى تقوى و صفت پرهيزكارى باشد، مراقب باشد كه از وى خطا و اشتباه و معصيتى تراوش نكند كه اين وظيفه ى هر فرد مسلمان متعهد است مخصوصا يك مدير كه مسئوليت بعضى از امور جامعه را به عهده گرفته است و اگر يك فرد عادى خداى ناخواسته مرتكب معصيت و جرمى گردد فساد او آنقدر نيست كه يك مدير شايسته مرتكب گناه و معصيت گردد و چه بسا بعضى از اوقات يك امر جائز و مباح نسبت به افراد عادى، براى يك مدير و مسئول مكروه و احيانا حرام و خلاف شرع باشد ''حسنات الابرار سيئات المقربين''

بنابراين تقواى مدير و مسئول محترم يك امر ضرورى است و بيش از ديگران موظف به مراعات مقررات و دستورات شرع مقدس مى باشد. لذا امام عليه السلام اولين دستور خود را به جناب مالك "ره" به مساله تقوى و پرهيزكارى اختصاص مى دهد.