کتاب چهارده معصوم

جواد محدّثى

- ۱ -


حرف اوّل

گاهى عشق و علاقه، ما را به معرفت و شناخت مى‏رساند، يا مى‏كشاند.

گاهى هم شناخت، در دل ما محبت و عشق ايجاد مى‏كند.

ابتدا كدام را بايد به دست آورد؟ محبت را، يا معرفت را؟

پيشوايان معصوم:، از آن نمونه‏هاى پاك و الگوهاى شايسته‏اند كه شناختشان، محبت مى‏آورد، و محبتشان به همسويى و همراهى مى‏كشاند و كيست كه از صميم قلب، عاشق اهل بيت باشد و اين عشق، براى او سازنده نباشد؟!

كدام نيكى و فضيلت اخلاقى و جاذبه رفتارى را مى‏توان نام برد كه »چهارده معصوم« در عالى‏ترين مرتبه، آن را نداشته باشند؟

ما از كودكى، پيوسته نام و ياد »محمد و آل محمد« را شنيده و با اين نام‏هاى مبارك، انس گرفته‏ايم و پيوسته بر آنان درود فرستاده‏ايم. افتخارمان هم اين است كه با اين انسان‏هاى برگزيده آشناييم و مهرشان را در دل و نامشان را برزبان داريم.

ولى... ما هر چه هم بيشتر آنان را بشناسيم، باز آنان برتر و بزرگتر از آنند. خداوند آنان را ستوده و به پاكى و عصمت و شايستگى آنان گواهى داده است.

«اهل بيت»، هم برگزيدگان خدايند، هم الگوهاى معرفى شده از سوى پروردگار.

ما مى‏خواهيم كامياب و سعادتمند شويم. در نوشتن »مشق زندگى« بايد از اين »سرمشق‏ها« پيروى كنيم كه نه اهل گناه و آلودگى بودند و نه كمترين خطا و لغزشى در زندگى داشتند.

اينگونه، راه زندگى را درست‏تر خواهيم پيمود.

پس... گام اوّل اين پيروى، شناخت است.

آنچه مى‏خوانيد، مرورى بر مهمترين سرفصل‏هاى زندگى و جلوه‏هاى كمال اين خاندان پاك است.

هر چند قلم اين نوشته، ساده و روان است، ولى محتواى آن سطحى و كم مايه نيست و عصاره دانستنيهاى فراوان درباره اهل بيت است.

اگر در قاب دلتان و عمق جانتان ترسيمى روشن از چهارده معصوم نقش بندد و شناختى بيش از گذشته پيدا شود، خرسند خواهيم شد كه اين زندگينامه‏هاى فشرده و كوتاه، زمينه ساز موضوع »معرفت»، »محبت« و »اطاعت« كشته است.

...و همين، ما را بس.

جواد محدّثى

تابستان 1380

پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله و سلم

پيامبراسلام‏صلى الله وعليه وآله در يك نگاه:

نام     محمّد صلى الله وعليه وآله

پدر     عبداللَّه

مادر     آمنه بنت وهب

كنيه     ابوالقاسم

لقب     مصطفى

محل تولد     مكّه

روز تولد     دوشنبه 17 ربيع الاول

سال تولد     عام الفيل، 53 سال پيش از هجرت

نقش انگشتر     اشهد ان لا اله الاّ اللَّه و أشهد أنّ محمّداً رسول‏اللَّه

اولاد     8 فرزند

سن     63 سال

روز رحلت     دوشنبه 28 صفر سال يازدهم هجرت

سبب رحلت     اثر تدريجى سمّى كه زن يهودى به آن حضرت خوراند.

محل دفن     مدينه درخانه خود كه هم اكنون جزء مسجد نبوى است

شخصيت پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم

حضرت محمد بن عبداللَّه صلی الله عليه و آله و سلم ، پيامبر بزرگوار اسلام و آخرين فرستاده خداوند براى هدايت بشر بود، كه آيين اسلام را آورد و مردم مشرك را به يكتاپرستى دعوت كرد. معجزه پايدار او -قرآن- بود و با صبر و مقاومت در راه اسلام و با تكيه به حسن خلق و جاذبه‏هاى اخلاقى و در سايه جهاد مقدس، توانست در آن عصر جاهليّت، امّتى عظيم پديد آورد و سرنوشت تاريخ را عوض كند.

پدرش عبداللَّه و مادرش آمنه دختر وهب بود. ميلاد فرخنده‏اش در روز جمعه 17 ربيع‏الأوّل سال -عام‏الفيل- در مكه معظّمه اتفاق افتاد.

{    . سالى كه سپاه ابرهه از يمن براى ويران كردن كعبه به مكه حمله كرد و با قدرت الهى، سربازان فيل‏سوار او نابود شدند.  }

از كودكى، ويژگيهاى خاصّ او توجّه همگان را به خود جلب مى‏كرد و آينده تابناكى را براى حضرتش پيش‏بينى مى‏كردند و جدّش عبدالمطلب از او بدقت مراقبت مى‏كرد. هشت ساله بود كه عبدالمطلب هم از دنيا رفت.

در 25 سالگى با حضرت خديجه كه از زنان ثروتمندان و با شخصيت و پاكدامن عرب بود ازدواج كرد و در چهل سالگى از سوى خدا به پيامبرى مبعوث شد و نخستين آيات قرآن در 27 ماه رجب در -غار حرا- بر قلب حضرت فرود آمد. -احمد-، نام ديگر آن حضرت بود. از جمله لقب‏هاى او رسول اللَّه، مصطفى، امين، محمود، خاتم، نبى‏اللَّه، طه، بشير و نذير است.

منادى توحيد

مدّت 13 سال در مكّه مردم را به توحيد دعوت كرد و خود و يارانش برشكنجه‏هاى سران قريش صبر كردند. بتدريج، پيروان او زياد شدند و برخى به سرزمين دور دست حبشه مهاجرت كردند. در پى فشارها و آزارهاى مشركان قريش، خود و ياران مسلمانش به مدينه هجرت كردند. حضرت رسول صلی الله عليه و آله و سلم  ده سال بقيّه عمر خود را در مدينه به عنوانِ پيشواى دينى و سياسى مردم و به عنوان پيامبرى قدرتمند و رهبرى محبوب گذراند. در همين دوران بود كه با مشركان قريش و منافقان جنگهاى متعدّدى كرد. جنگهاى آن حضرت، اغلب دفاعى و براى دفع تجاوز و حمله مشركان بود. از جمله مشهورترين اين نبردها عبارت است از: جنگ بدر، جنگ اُحد، جنگ احزاب، جنگ خيبر، جنگ موته، فتح مكّه، جنگ حُنين.

مراحل زندگى

زندگانى آن حضرت را به سه بخش مى‏توان تقسيم كرد: از تولّد تا بعثت، از بعثت تا هجرت به مدينه، و از هجرت تا وفات. در مكه به -تشكيل امّت- پرداخت و در مدينه -تأسيس حكومت و دولت-. جاهليت‏ها را از بين برد و صفا و برادرى در سايه ايمان را پديد آورد.

حضرت محمد صلی الله عليه و آله و سلم  همه عمر را به پاكى و ايمان گذراند. پدران و نياكانش همه يكتا پرست بودند. خود نيز در طول عمر، يك لحظه بت نپرستيد و به هيچ يك از آلودگيهاى دوران سياه جاهليت آلوده نگشت. مردم حتى پيش از پيامبرى به او -محمد امين- مى‏گفتند. در طول مدّت 23 سال پيامبرى نيز يك لحظه از هدايت و ارشاد مردم به سوى توحيد و راه خدا و دعوت به پاكى و نيكى و عدالت غافل نبود.  در اين مدّت، پيوسته آيات قرآن بر او نازل مى‏شد و پيامبر با تلاوت آنها بر مردم، فكر و ايمان آنان را بالا مى‏برد. وى توانست مردم پراكنده و بى فرهنگ آن روزگار را به امّتى متّحد، با ايمان و نيرومند مبدّل سازد و در سايه اسلام و با تشكيل حكومت اسلامى، تمدّن درخشان و عظيمى را پايه‏گذارى كند كه تا امروز باقى است.

قاسم، عبداللَّه و ابراهيم، پسران او بودند كه در كودكى از دنيا رفتند. چند دختر هم داشت، ولى تنها دخترى كه از آن حضرت باقى ماند، فاطمه زهرا3 همسر اميرالمؤمنين عليه السلام  بود كه چهار فرزند داشت: امام حسن، امام حسين، حضرت زينب و امّ كلثوم. نسل پيامبر اكرم از طريق دختر بزرگوارش كه -كوثر- لقب يافته است، تداوم يافت. امروز به كسانى كه از نسل حضرت محمد صلی الله عليه و آله و سلم اند -سادات- گفته مى‏شود.

اخلاق نيك

حضرت محمد صلی الله عليه و آله و سلم ، اخلاقى والا، رفتارى انسانى و بزرگوارانه داشت واخلاق نيك او يكى‏از مهمترين عوامل موفقيت او در دعوت اسلامى‏اش به شمار مى‏رفت. خوش اخلاقى، تواضع، عفو، ايثار، مردم دوستى، حلم، عدالت، كمك به محرومان، يتيم نوازى، شجاعت و... از جمله خصلت‏هاى برجسته او بود. در ميان ياران خويش محبوبيتى فراوان داشت. امروز بيش از 1/5 ميليارد انسان در سراسر جهان، مسلمان و پيرو آيين اويند.

شخصيت بارز پيامبر، چه از نظر شمايل وخلقت وچه از نظر فضايل و اخلاق، بسيار جذّاب واثر گذار بود.

سيمايى پر ابهّت و جذّاب، قامتى متوسّط، چشمانى درشت و سياه، ابروانى پيوسته و پيشانى بلند و محاسنى پرپشت داشت. دندانهايش مرتّب و سفيد و اندامش متعادل و موزون بود. چهره‏اى خندان و رفتارى متواضعانه و گفتارى شيرين و دلنشين داشت.

رفتارش در خانه خود با اهل خانه آميخته به صلح و صفا و عاطفه بود. در كارهاى خانه كمك مى‏كرد، با دست خويش، جامه‏اش را وصله مى‏زد، گوسفند را مى‏دوشيد، با اهل خانه هم غذا مى‏شد، از هر چه حاضر بود مى‏خورد، از هيچ غذايى بدگويى نمى‏كرد.

روى زمين مى‏نشست و روى زمين غذا مى‏خورد. نشست و برخاست او هم به ياد خدا و فروتنانه بود.

به واردين سلام مى‏كرد و جاى مى‏گشود. سبقت در سلام داشت. دعوت همه را (بى آنكه ميان فقير و غنى و برده و آزاد فرق بگذارد) مى‏پذيرفت. در تشييع جنازه شركت مى‏كرد و به عيادت بيماران مى‏رفت و جوياى حال اصحاب خويش مى‏شد.

شوخى‏مى‏كردولى‏جزحق‏نمى‏گفت.برخوردى‏مؤدّبانه داشت. هنگام برخورد، دست مى‏داد. در چهره كسى خيره نمى‏شد. با فقيران و بينوايان همنشين و هم غذا مى‏شد. خيلى دير عصبانى مى‏گشت و خيلى زود راضى مى‏شد و مى‏بخشيد. صبورى و تحمّل او نسبت به سختى‏ها و جفا و تندى ديگران بسيار زياد بود. نظم و بهداشت و بوى خوش و نظافت و تميزى او زبانزد همگان بود.

پاى خود را پيش كسى دراز نمى‏كرد، از كسى عيجويى نمى‏كرد، سخن زشت و ناسزا بر زبان جارى نمى‏ساخت، بيشتر رو به قبله مى‏نشست. دندانهايش را مرتب مسواك مى‏زد و موى سر و صورتش را شانه مى‏كرد و هميشه معطّر بود.

وقت خويش را چه در خانه و چه در بيرون، صرف تبليغ اسلام و ارشاد مردم و رسيدگى به نيازهاى آنان مى‏كرد. به حرفهاى ديگران خوب گوش مى‏داد، سخن كسى را قطع نمى‏كرد، جدّى ومصمّم بود ومحكم واستوار راه مى‏رفت. در مسافرتها عقب‏تر از همه حركت مى‏كرد تا به ضعيفان و در راه ماندگان كمك كند. بخشنده و سخاوتمند بود. تواضع داشت و به هر مركبى كه فراهم بود سوار مى‏شد و اگر وسيله‏اى نبود، پياده مى‏رفت.

در نماز، حالت خشوع و خشيت او فوق العاده بود. نماز شب بر آن حضرت واجب بود و پيوسته بخشى از شبهايش به تهجّد و نيايش مى‏گذشت و به نماز بسيار علاقه داشت و چون وقت نماز مى‏رسيد، ديگر كسى را نمى‏شناخت و مشتاقانه مهيّاى نماز مى‏گشت و مى‏فرمود: فروغ چشم من در نماز و روزه است و هرگز از نماز سير نمى‏شوم.

به دنيا هيچ دلبستگى نداشت ساده مى‏زيست و ساده مى‏پوشيد و ساده غذا مى‏خورد و هرگاه ميان دو كار مخيّر مى‏شد، آنچه را كه سخت‏تر بود انتخاب مى‏كرد.

اخلاقش قرآن بود و خودش مجسمه فضايلى بود كه براى تكميل آنها مبعوث شده بود. اين بود كه خداوند او را -اسوه حسنه- و سرمشق مسلمانى معرفى كرد و مسلمانان را فرمود تا از اين اسوه، سرمشق بگيرند. هم سيره‏اش الگوى ماست و هم گفتارهاى گهربارش راهنماى زندگى است.

پايان حيات

پيامبر اسلام پس از تعيين جانشين خود -امام على عليه السلام - در غدير خم و در سال آخر عمر خويش، و بازگشت به مدينه، بيمار شد و پس از چند روز در 28 صفر سال 11 هجرى در مدينه از دنيا رفت و در خانه خويش به خاك سپرده شد، جايى كه امروز، بخشى از -مسجد النبى- است و حرم رسول خدا شمرده مى‏شود.

درگذشت او عظيمترين فاجعه معنوى و بشرى براى مسلمانان و همه مردم بود، چون با رحلت او نزول وحى آسمانى قطع شد و آخرين پيامبر از سلسله نورانى انبياى الهى از دنيا رفت. او آخرين پيامبر و دين او آخرين دين و كاملترين مكتب بود.

باشد كه پيروان و شاگردان خوبى در -مكتب محمّدى- باشيم.

فاطمه زهرا سلام الله عليها

حضرت فاطمه عليهاالسلام در يك نگاه:

نام     فاطمه

پدر     محمد رسول اللَّه صلى الله وعليه وآله

مادر     خديجه

كنيه     امّ ابيها (ام الحسنين)

لقب     زهراء

محل تولد     مكه

تاريخ ولادت     جمعه، 20 جمادى الثانى، سال پنجم بعثت

نقش انگشتر     آمن المُتوكّلون

همسر     اميرالمؤمنين، على بن ابى‏طالب‏عليه‏السلام

اولاد     دو پسر و دو دختر و يك محسن سقط شده، جمعاً 5 نفر

روز وفات     دوشنبه 3 جمادى الثانيه، 95 روز پس از رحلت پيامبرصلى الله وعليه وآله

سال وفات     يازدهم هجرى، زمان حكومت ابوبكر

محل فوت     مدينه

سبب وفات     فشار درب وضرباتى‏كه برپهلو وبازوى آن حضرت وارد شد

محل دفن     مدينه، خانه خودش يا در قبرستان بقيع (محل اختلاف است)

خادمه او     فضّه

مجموعه فضيلت‏ها

حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها ، تنها دختر و يادگار رسول‏خدا صلی الله عليه و آله و سلم و همسر على بن ابى طالب عليه السلام بود. كه بانويى بس ارجمند و با ايمان به شمار مى‏آمد. مادر بزرگوارش حضرت خديجه بود. وى كه كوثر جاويدان است، در سال پنجم بعثت پيامبر، در مكّه در روز 20 جمادى الثانى به دنيا آمد. يكى از چهار بانوى بزرگ تاريخ بشرى و سرور زنان عالم و شبيه‏ترين افراد به پيامبر خدا و پاره تن آن حضرت بود. نسل پاك پيامبر، از طريق همين دختر يگانه و پاك تداوم يافته است.

نام‏ها و لقب‏هاى متعدّد او، مانند فاطمه، زهرا، بتول، حوراء، صديقه، طاهره، عابده، عالمه غير معلّمه، ريحانه، محدّثه، عذراء، امّ‏ابيّها، زهره، تقيّه، راكعه، كوثر و . . . هركدام گوشه‏اى از فضايل و جلوه‏اى از شخصيت بى‏نظير او را نشان مى‏دهد. به حدّى مقام او بالاست كه در روايات، خشم و رضاى او خشم و رضاى خدا به شمار آمده و از مقام شفاعت در قيامت برخوردار است و اولين كسى خواهد بود كه وارد بهشت مى‏گردد. بهشت مشتاق اوست و به تعبير رسول اكرم صلی الله عليه و آله و سلم ، فاطمه زهرا بوى بهشت مى‏دهد.

او يكى از -اصحاب كساء- است و همتاى على عليه السلام و مادر حسنين و شجره طوبى به شمار آمده است.

پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله و سلم به او بسيار علاقه داشت و احترام مى‏كرد و به پاى او بلند مى‏شد و او را جاى خود مى‏نشاند و گاهى دست و سينه زهرا را مى‏بوسيد. وى پيوسته غمخوار و حامى پدر بزرگوارش در كار رسالت و تبليغ دين بود. در دوران محاصره سه ساله مسلمانان در -شِعب ابى طالب-، همراه پدرش سختيهاى آن دوره را تحمّل كرد.

در خانه على عليه السلام

پس از هجرت مسلمانان به مدينه، در سال دوم هجرى با حضرت على عليه السلام ازدواج كرد و مدّت 9 سال با آن حضرت زندگى نمود. على عليه السلام بهترين همتا و همسر براى او بود. ثمره اين ازدواج، امام حسن و امام حسين و حضرت زينب و امّ كلثوم بود. كودكى هم در رحِم داشت به نام محسن كه پس از رحلت پيامبر خدا در پى حوادث تلخى كه بر خاندان آن حضرت وارد شد و به خانه فاطمه هجوم آوردند و حرمت او و خانه‏اش را شكستند، سقط و شهيد شد. اين بى مهرى و گستاخى نسبت به آن بانوى بزرگ اسلام، بسيار تلخ و جانكاه بود. تلخى آن حادثه‏ها هنوز هم باقى است.

حضرت زهرا سلام الله عليها در سالهاى پر فراز و نشيب پس از هجرت، در كنار پدر و همسر، مدافع اسلام بود. در جنگهايى كه پيش مى‏آمد، گاهى در ميدان‏هاى نبرد، براى امدادگرى، كارهاى خدماتى و مداواى مجروحان حضور مى‏يافت.

الگوى زيستن

شخصيت بارز فاطمه زهرا سلام الله عليها و فضيلت‏هاى فراوانش، از او الگويى ممتاز براى هر مسلمان ساخته است.

در عبادت و نيايش و نماز و روزه و دعا و حالات معنوى، مقامى بسيار ارجمند داشت. از نظر برخورد شايسته با همسر و زندگى ساده و بى توقّع در كنار او و همدردى و همراهى با تلخى‏هاى زندگى و غمهاى على عليه السلام ، الگوى وفا و صفا بود و در تربيت شايسته فرزند، نمونه يك مادر متعهّد به شمار مى‏رفت. در بر خورد با پدر و همسر و ديگران بسيار با ادب بود و در كارهاى خانه حتّى با خادمه خويش همكارى داشت.

دل به جلوه‏هاى مادّى زندگى نبسته بود و اهل انفاق، صدقه، ايثار و مواسات بود. لباس عروسى خويش را به نيازمندى كه به درِ خانه او آمده بود بخشيد. درباره ايثار او و شوهرش سوره -هل اتى- نازل شد كه افطار خويش را به مسكين و يتيم و اسير داده بودند. از هر گونه كمك مالى به نيازمندان مضايقه نداشت.

به ساده زيستى و دورى از تكلّف و تشريفات عادت كرده بود و صفاى زندگى را در حُسن خلق و محبّت و همكارى مى‏ديد. حجاب و حيا و عفاف آن حضرت زبانزد بود. حتى از نابينا هم چهره مى‏گرفت و حجاب را مراعات مى‏كرد.

در احياى ياد شهيدانى چون حضرت حمزه سيدالشهدا كوشا بود و هر دوشنبه با حضور بر سر مزار او در دامنه كوه اُحد، از او ياد مى‏كرد و ياد آور خطّ جهاد و شهادت بود.

پس از رحلت پدر، در پى انحرافاتى كه در جامعه پيش آمد و كسانى در پى قدرت و رياست افتادند و وصيت‏هاى پيامبر را زير پا گذاشتند، حضرت فاطمه(س) برآشفت و به مسجد رفت و در حضور مهاجران و انصار، خطبه‏اى بلند خواند و در آن سخنرانى كه به -خطبه فدكيّه- معروف است، از سران جامعه و عهدشكنى مردم و بى‏حرمتى به خاندان پيامبر انتقاد كرد.

كوتاه بود عمر تو، امّا چه پر تلاش!

از كودكى به خاطر تبليغ دين حق... همگام، پدر

در كارهاى خانه يكى يار مهربان... همكار با على

در لحظه‏هاى ساكت و پر راز نيمه شب...

همراز با خدا

يك دم نشد ز خاطر و يادش خدا، جدا.

شهادت مظلومانه

وى پس از رحلت پدر بزرگوارش، سختيها و مصيبت‏هاى بسيارى را ديد و آزارهاى جسمى و روحى او را رنجور و بيمار و بسترى ساخت.

خانه فاطمه سلام الله عليها پايگاه كسانى بود كه مخالف خلافت غاصبانه و وفادار به توصيه‏هاى پيامبر درباره امامت بودند. در پى ظلمى كه به اهل بيت و حضرت على عليه السلام شد و آن حضرت را از حق مسلّم خويش (خلافت) محروم ساختند و به دنبال ستمى كه بر شخص حضرت فاطمه سلام الله عليها وارد كردند و با هجوم به خانه‏اش به او آسيب رساندند و فدك را از او غصب كردند، پيوسته در فراق{ . باغ و مزرعه‏اى كه پيامبر خدا صلی الله عليه و آله و سلم به دخترش بخشيده بود. }

پدر مى‏سوخت و بر مظلوميّت شوهر و غربت اسلام و تنهايى خويش مى‏گريست و گريه او سلاحى براى مبارزه سرد با غاصبان و ظالمان بود و اشكهاى او افشاگر ظلمهايى بود كه بر خاندان پيامبر، بويژه تنها دختر رسول خدا كه سرور زنان عالم بود، محسوب مى‏شد.

اين دوران تلخ، هفتاد و پنج روز (و به نقلى نود و پنج روز) طول كشيد و سرانجام، اين بانوى بزرگ در بستر بيمارى افتاد. رفته رفته ضعيف‏تر شد و مظلومانه به شهادت رسيد. شهادت او در 13 جمادى الأولى يا 3 جمادى الثانيه از سال يازدهم هجرت بود. او هنگام شهادت، هيجده ساله بود.

طبق وصيّت وى، او را شبانه و مخفيانه غسل دادند و به خاك سپردند. محلّ دفن او دقيقاً معلوم نيست. پنهانى قبر حضرتش علاوه بر نشان مظلوميتى مضاعف براى وى، شاهدى ديگر بر ظلم و ستم ديگران بر او بود و با اين وصيّت، مى‏خواست نارضايى خود را از دست آنان آشكار سازد، تا نتوانند حتّى از جسم مجروح و شهادت مظلومانه و قبر مطهرش هم سوء استفاده كنند، همچنان كه خطبه خوانى او در مسجد مدينه در حضور مهاجران و انصار نيز دفاع از حق و افشاگرى برضدّ غصب و ستم مخالفان بود.

او در راه ولايت و دفاع از حق اميرالمؤمنين عليه السلام شهيد شد. در زيارتنامه‏هاى او نيز تعابيرى همچون: مظلومه، شهيده، مضطهده و... گوياى اين رنجها و مظلوميّت هاست.

درود بر او، كه كوثر پيوسته جوشان و جارى رسول خدا و فيض الهى در بستر تاريخ است و كمالات و فضايلش، اسوه همه بانوان جهان.

امام علىّ عليه السلام

امام اوّل، در يك نگاه:

نام     على عليه‏السلام

پدر     عمران ابو طالب

مادر     فاطمه بنت اسد

كنيه     ابوالحسن، ابوالحسنين

لقب     مرتضى

مكان ولادت     شهر مكه، درون كعبه

روز ولادت     جمعه 13 رجب 30 عام الفيل، 23 قبل از هجرت

نقش انگشتر     الملك للَّه الواحد القهّار

اولاد     27 فرزند

سن     63 سال

روز شهادت     دوشنبه 21 رمضان سال 40 هجرت

سبب شهادت     ضربت ابن ملجم مرادى (عليه اللعنه)

مكان شهادت     مسجد كوفه

مرقد مطهر     نجف اشرف

مولود كعبه

نخستين پيشواى معصوم شيعيان، امام على بن ابى طالب عليه السلام ، اميرمؤمنان، وصىّ و جانشين رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم و پسر عموى آن حضرت بود و نخستين كسى كه از مردان مسلمان شد و پشتيبان و پذيراى دعوت الهى رسول خدا گشت. پدرش ابو طالب، از چهره‏هاى برجسته بنى هاشم و مادرش فاطمه بنت اسد، از بانوان نامدار و با فضيلت در تاريخ اسلام بود.

وى در 13 رجب سال 30 عام الفيل (ده سال قبل از بعثت پيامبر) در مكّه معظّمه و در داخل خانه كعبه متولّد شد و اين افتخار براى اولين و آخرين بار در تاريخ، نصيب او گشت. دوران خردسالى‏اش تحت تربيت و عنايت ويژه پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله و سلم سپرى شد. وقتى پيامبر، دعوت اسلام را آشكار ساخت، او ده ساله بود كه به آيين اسلام گرويد و در شمار ياران خاصّ حضرت درآمد و در همه لحظات تا پايان عمر رسول خدا پيوسته ياور و مدافع او بود.

وقتى رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم مى‏خواست از مكّه به مدينه هجرت كند، حضرت على(ع) آن شب را در بستر پيامبر خوابيد و حاضر شد كه جانش را فداى رسول خدا كند. چند روز پس از آن، على عليه السلام هم همراه مادرش و دختر پيامبر به مدينه رهسپار شدند. يك سال پس از هجرت، با فاطمه زهرا سلام الله عليها دختر پيغمبر اسلام ازدواج كرد، چرا كه اين دو شخصيت، كُفو و همتاى يك ديگر بودند. ثمره اين ازدواج و زندگى با صفاى مشترك، چهار فرزند گرامى به نام‏هاى حسن، حسين، زينب و ام كلثوم: بود به آن حضرت، ابوالحسن نيز مى‏گفتند. حيدر، اسداللَّه، مرتضى و اميرالمؤمنين از لقب‏هاى اوست.

ياور پيامبر

حضرت على عليه السلام در كنار رسول خدا در همه جنگها شركت داشت و سلحشورانه با كفّار و منافقان مى‏جنگيد و از اسلام و پيامبر خدا دفاع مى‏كرد. رشادت‏هاى وى در صحنه‏هاى جهاد، بسيارى از گردنكشانِ شرك و سران كفر را به خاك هلاكت افكند و شمشير ذوالفقار على عليه السلام نقشى تعيين كننده براى نصرت اسلام و پيروزى مسلمانان در جبهه‏هاى جهاد و مبارزه داشت.

وى در ميان اصحاب پيامبر، از همه داناتر، عابدتر، شجاع‏تر، مؤمن‏تر، بخشنده‏تر و فداكارتر بود و فضيلت‏هاى او، از آن حضرت چهره‏اى برجسته ساخته بود كه گاهى مورد حسد ديگران قرار مى‏گرفت. او برترين كسى بود كه مى‏توانست راه پيامبر را ادامه دهد و امّت اسلام را رهبرى كند.

پيامبر خدا در طول 23 سال، بارها و بارها آن حضرت را به جانشينى خود تعيين كرده بود، امّا در آخرين سال عمر خويش، در حجّة الوداع، هنگام بازگشت از حج، به فرمان خدا در محلّى به نام -غديرخم- همه حاجيان را كه حدود 150 هزار نفر بودند در صحرايى گرم جمع كرد و پس از خطبه‏اى طولانى، رسماً او را به عنوان وصىّ و خليفه و جانشين خود و مولى بر مؤمنان معرّفى و نصب كرد، تا دين اسلام در سايه ولايت و امامت او تداوم يابد و امّت، بى‏امام نمانند.

اما پس از رحلت پيامبر، ديگران در پى قدرت‏طلبى و رياست بودند و او را از صحنه كنار زدند و خلافت را غصب كردند. على عليه السلام به خاطر حفظ وحدت مسلمين و بقاى اسلام، ناچار كوتاه آمد و بر سر قدرت با آنان به نزاع برنخاست. همسر وفادارش حضرت فاطمه زهرا(س) در حوادث تلخى كه پيش آمد صدمه ديد و پس از حدود سه ماه به شهادت رسيد. تا فاطمه زنده بود، آن حضرت همسر ديگرى نداشت. پس از فاطمه زهرا سلام الله عليها چند همسر داشت به نام‏هاى: امامه، اسماء، امّ‏البنين و... از اين همسران نيز تعدادى دختر و پسر داشت. عباس و محمد حنفيه از آن جمله بودند.

مدّت 25 سال صبرى تلخ و جانكاه از خود نشان داد، تا سه نفر خليفه پيش از او، رياست و خلافت كردند و البته همراه با بدعت‏ها و انحراف‏هايى كه داشتند!

دوران خلافت

پس از كشته شدن عثمان در سال 35 هجرى كه به دنبال شورش مسلمانان بر ضدّ وى و به خاطر انحرافات و تبعيض‏ها و عملكردهاى نارواى او و كارگزارانش بود، مردم برگرد على عليه السلام جمع شدند و با وى بيعت كردند.

امام على عليه السلام خلافت را پذيرفت و مردم با او بيعت كردند، ولى خود خواهان و رياست طلبانى چون طلحه و زبير و معاويه و عمروعاص بناى ناسازگارى گذاشته و كارشكنى كردند و به بهانه خونخواهى عثمان، فتنه هايى بر ضدّ حكومت علوى به راه انداختند. امام براى سركوبى فتنه‏گران و كوفه را مقرّ خلافت خويش ساخت.

اينچنين بود كه جنگ جمل، جنگ صفين و جنگ نهروان پيش آمد و حضرت براى فرونشاندن فتنه -ناكثين- و -قاسطين- و -مارقين- با آنان جنگيد، آشوبگران جمل را شكست داد، با فتنه‏انگيزان شام مدّت 18 ماه جنگيد و سرانجام با حكميّت، آن نبرد به پايان رسيد و از دل جنگ صفين و ماجراى حكميّت، گروهى كج فهم و شورشى برضدّ حكومت حضرت پديد آمدند كه به -خوارج نهروان- معروف شدند. امام با آنان نيز جنگيد و شكستشان داد.

طغيان‏ها و فتنه انگيزى‏هاى معاويه تمامى نداشت و هر روز براى امام، حادثه‏اى پديد مى‏آورد. اين جنگهاى تحميلى و آشوب‏هاى پراكنده، بيشترين وقت و نيروى حضرت را گرفت. امام على عليه السلام در مدّتِ پنج سال خلافتش، يكى از عالى‏ترين نمونه‏هاى حكومت عدل و دادگرى را ارائه كرد و با برقرارى عدالت اجتماعى با ظالمان به ستيز برخاست و مدافع محرومان و مظلومان گشت. الگوى حكومت علوى، براى هميشه درخشان و الهام بخش است.

صفات برجسته

شخصيّت عظيم و بى مانند اميرالمؤمنين، از او محبوب‏ترين چهره تاريخ را پديد آورده است. هيچ صفت شايسته و فضيلتى را نمى‏توان نام برد، مگر آنكه آن حضرت در آن زمينه‏گوى سبقت را از همه ربوده است.

زهد و پارسايى آن حضرت، شجاعت و دلاورى‏اش، عبادت و نيايش‏هاى پرسوز و گدازش، وارستگى‏اش از تعلّقات دنيوى و جلوه‏هاى مادّى، دانايى و بصيرت و دين‏شناسى‏اش، جود و سخاوت بى مانندش، حلم و بردبارى و جوانمردى بى نظيرش، فصاحت و بلاغت و سخنورى و قدرت بيان و تأثير كلامش، سياست و بينش اجتماعى و تدبير و حكومت و كشوردارى‏اش، قاطعيّت و صلابت و عدالتش، تقوا و پارسايى و خدا ترسى اش، ايثار و گذشت و مقامات معنوى و بُعد ملكوتى اش از وى چهره‏اى بى‏بديل و ابر مرد جاويد در تاريخ بشرى ساخته است. هزاران حديث، از قول رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم و ائمّه ديگر در فضايل او نقل شده است.

براى شناخت بيشتر و بهتر او، بايد به آثار برجاى مانده از آن حضرت رجوع كرد، مثل نهج البلاغه، غرر الحكم، دعاهاى زيبا و عميق آن حضرت، اشعار پندآميز، قضاوت‏هاى شگفت، و مهمتر از همه دست پروردگان او كه در مدار جاذبه علوى قرار گرفته و باليدند، كسانى همچون مالك اشتر، كميل، قنبر، مقداد، صعصعة بن صوحان، حجر بن عدى، عمرو بن حمِق و...بسيارى ديگر.

شهيد عدالت

بارى، سخن گفتن از زندگى و شخصيت و زيبايى‏هاى روحى اميرمؤمنان در اين مختصر نمى‏گنجد. عدالت وى، براى خيلى از امتياز خواهان و دنيا طلبان گران و تحمّل‏ناپذير بود، از اين رو به دشمنى با او مى‏پرداختند. خوارج نهروان هم كه با حضرتش دشمن شدند، به جنگ با او برخاستند و جز چند تن همه كشته شدند. سرانجام يكى از بازماندگانِ جبهه خوارج، به نام -ابن ملجم- تصميم به قتل حضرت گرفت و در اجراى اين تصميم شوم با ديگران همدست شد.

على عليه السلام در سپيده دم 19 رمضان سال 40 هجرى هنگام نماز صبح به دست آن جنايتكار ضربت خورد و در 21 رمضان به شهادت رسيد و جهان از فيض وجود آن پيشواى دادگر محروم شد.

به توصيه خود آن حضرت، بدن مقدسش را به بيرون از كوفه بردند و در جايى كه امروز به نام -نجف- شناخته مى‏شود، به خاك سپردند. تولّدش در كعبه و شهادتش در مسجد بود و به جاودانگى پيوست و در عمق دلهاى همه جوانمردان و آزادى خواهان و عدالت دوستان جاى گرفت.

هر دلى خانه محبت اوست

شرط ايمان و دين، مودّت اوست

ديده‏اش ديده خدابين است

گفته‏اش ترجمان آيين است

شبروان را نشان راه، على است

در دل شب فروغ ماه، على است

شهرت عدل، از قضاوت اوست

جاودان جلوه عدالت اوست

نسخه منحصر به فرد، على است

سالكان را طبيب درد، على است

مسجد كوفه سوگوار از اوست

خون و محراب، يادگار از اوست

خون فرقش هنوز مى‏جوشد

شب، زسوگش سياه مى‏پوشد