معاد در قرآن

آیت الله ابراهیم امینی

- ۶ -


صـراط

صراط به معناى «راه» است. مسير ميان دو مكان را «صراط» مى‏گويند. كه غالباً با نشانه‏هايى علامت گذارى شده است. اما صراط و راه گاهى هم در غير راه‏هاى مكانى استعمال مى‏شود. گفته مى‏شود: راه زندگى، راه پيروزى، راه پيشرفت و... در اين موارد راه عبارت مى‏شود از يك سلسله رفتارى كه انسان را در رسيدن به هدف معين كمك مى‏كنند.

انسان در اين جهان خواه ناخواه به سوى مرگ و جهان آخرت ره‏سپار است.

قرآن مى‏گويد: «اى انسان همانا كه تو با كمال جديت به سوى پروردگارت رهسپار هستى و او را ملاقات خواهى كرد.» (212)

فاصله بين ولادت تا مرگ و مجموعه عقايد و افكار و اخلاق و گفتار و كردار و حركات انسان، در اين مدت يك مسير واقعى، ولى مكانى نيست انسان خواه ناخواه بايد آن را طى كند. مى‏توان آن را به عنوان صراط و راه زندگى معرفى كرد.

انسان در پيمودن اين مسير يا در خط مستقيم حركت مى‏كند كه نزديك‏ترين و هموارترين و آسان‏ترين و بى‏خطرترين راه‏هاست و در قرآن «صراط مستقيم» ناميده شده است. يا از صراط مستقيم انحراف مى‏يابد و در وادى‏هاى ضلالت، سرگردان خواهد شد. قرآن كريم پرستش خداى يگانه و تسليم در برابر فرمان‏هاى او را كه از فطرت پاك انسان نشأت مى‏گيرد «صراط مستقيم» معرفى مى‏كند كه پيامبران الهى مردم را بدان سوى دعوت مى‏كردند:

ـ «همانا كه خدا پروردگار من و شماست او را پرستش كنيد و همين است راه راست.» (213)

ـ «و اين صراط مستقيم پروردگار توست. آيات قرآن را براى گروهى كه پند مى‏گيرند بيان كرديم.» (214)

ـ «بگو: همانا كه پروردگارم مرا به صراط مستقيم هدايت كرده است، دين استوارى كه ملت ابراهيم بدان دين پاك هدايت يافته بودند و از مشركان نبود، بگو كه نماز و نيايش من، و زندگى و مرگم براى پروردگار جهان است.» (215)

ـ «اى فرزندان آدم آيا با شما عهد نكردم كه شيطان را پرستش نكنيد كه دشمن آشكار شماست و اين كه مرا بپرستيد و اين صراط مستقيم است.» (216)

بنابراين صراط مستقيمِ رجوعِ به سوى خدا ودخول بهشت برين عبارت است از: مجموعه عقايد صحيح، اخلاق نيك، احكام و قوانين شريعت كه به وسيله پيامبران الهى فرستاده شده است. صراط مستقيم يك راه بيش نيست و هر راه ديگرى جز آن راه فرعى و انحرافى است. قرآن در آيات ذيل مى‏فرمايد:

ـ «كسانى كه به جهان واپسين ايمان ندارند از صراط انحراف يافته‏اند.» (217)

ـ «و هر كس كه كفر را جاى‏گزين ايمان كند بى‏شك راه درست را گم كرده است.» (218)

ـ «كسانى كه از راه خدا گمراه شوند عذابى سخت خواهند داشت چون روز حساب را فراموش كرده‏اند.» (219)

ـ «كسانى را كه ستم كردند و همپايگان آنها و آن‏چه را به جاى خدا پرستش كردند گرد آوريد و به صراط دوزخ هدايت كنيد.» (220)

بنابراين صراط شيوه زندگى است كه در همين جهان و از هنگام تولد آغاز مى‏شود و تا قيامت ادامه دارد. اين راه به دو راه تقسيم مى‏شود: صراط مستقيم و صراط‏هاى انحرافى و غير مستقيم. صراط مستقيم عبارت است از مجموعه عقايد صحيح، اخلاق نيك، احكام و قوانين شريعت و صراط‏هاى انحرافى عبارتند از: عقايد باطل، اخلاق زشت، گفتار و كردار ناشايسته و خلاف شريعت.

پوينده اين راه انسانى است كه با اختيار خود يكى از اين دو راه را انتخاب مى‏كند و در آن قدم بر مى‏دارد.

اين مسيرى است واقعى نه اعتبارى، هر انسانى با انتخاب نوع ايمان، اخلاق، نيت‏هاى خود در باطن ذات يا در مسير انسانيت، بندگى، قرب به خدا، كمال و نورانيت حركت مى‏كند، يا در مسير حيوانيت، درنده خويى، تاريكى، دورى از خدا و سقوط در وادى‏هاى هولناك ماديت رهسپار است، هر انسانى در همين جهان واقعاً در يكى از اين دو مسير حركت مى‏كند گرچه از آن غافل باشد. همين مسير بعد از مرگ و در عالم برزخ و قيامت ادامه دارد، و به بهشت يا دوزخ منتهى مى‏گردد؛ به عبارت ديگر، مى‏توان گفت: صراط در قيامت باطن همين صراط دنيوى است كه در آن‏جا آشكار مى‏گردد. در احاديث بدين معنا اشاره شده است.

مفضل بن عمر مى‏گويد: از حضرت صادق عليه‏السلام سئوال كردم: صراط چيست؟ فرمود: راه معرفت و شناخت خداى عزّوجلّ، صراط دو صراط است: صراط در دنيا و صراط در آخرت. اما صراط در دنيا عبارت است از امام واجب الاطاعه، هر كس در دنيا او را بشناسد و از دستوراتش پيروى كند، در آخرت از صراطى كه به صورت پلى بر جهنم نهاده شده عبور مى‏كند. و هر كس او را در دنيا نشناسد (و از رهنمودهاى او بهره نگيرد) در آخرت قدمش مى‏لغزد و در جهنم سقوط مى‏كند. (221)

از امام حسن عسكرى عليه‏السلام نقل شده كه فرمود: «صراط مستقيم دو صراط است: صراط در دنيا و صراط در آخرت، طريق مستقيم در دنيا به حد غلو (زياده‏روى) نرسد و از كوتاهى بالاتر باشد، يعنى مستقيم باشد و به سوى باطل تمايل نداشته باشد. و صراط آخرت عبارت است از راه مؤمنان به بهشت كه مستقيم است و از بهشت به سوى دوزخ و غير دوزخ تمايل پيدا نمى‏كند.» (222)

ابوهريره از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نقل كرده كه فرمود: جبرئيل بر من نازل شد و گفت: آيا تو را بشارت ندهم به چيزى كه به وسيله آن از صراط عبور كنى؟ گفتم: چرا، گفت: تو با نور خدا عبور مى‏كنى و على با نور تو كه از نور خداست، و امت تو با نور على كه از نور توست و هر كس كه خدا برايش نورى قرار ندهد نورى نخواهد داشت. (223)

شيخ مفيد فرمود: صراط در لغت به معناى راه است و به همين جهت، دين «صراط» ناميده شده است چون راه رسيدن به ثواب است، از همين رو، ولاء و پيروى از حضرت على و امامان معصوم عليهم‏السلام صراط ناميده شده است. لذا اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: من صراط مستقيم خدا و دست‏گيره محكمى هستم كه قطع نمى‏شود. بدين معنا كه شناخت و تمسك به او راه به سوى خداوند سبحان است.» (224)

ابوبصير از حضرت صادق عليه‏السلام نقل كرده كه فرمود: «مردمى كه بر صراط عبور مى‏كنند مختلف هستند. صراط دقيق‏تر از مو و تيزتر از شمشير است. گروهى از مردم مثل برق از آن مى‏گذرند و عده‏اى ديگر مانند دويدن اسب و دسته‏اى با دست و پا و سينه، و جمعى به صورت پياده و بعضى به صراط آويزان شده‏اند، گاهى آتش دوزخ آنها را فرا مى‏گيرد و گاهى رها مى‏سازد.» (225)

بنابراين عبور همه عابران از صراط يك‏سان نيست، بلكه بستگى دارد به مقدار شناخت آنها از دين و شريعت و به مقدار تعهد و التزام آنها به قوانين شريعت و اجتناب از گناهان و معاصى.

شناخت دقيق صراط مستقيم ديانت و تعهد و التزام به آن و عدم انحراف از آن كارى بس دشوار است كه نياز به توفيق الهى دارد، به همين جهت، مسلمان در همه نمازهاى واجب و مستحب خود، همواره از خدا مى‏خواهد كه او را به صراط مستقيم هدايت كند: «اِهْدِنَا الصِّراطَ المُستَقِـيمَ».

امام خمينى در باره صراط مى‏گويد:

ما الآن در صراط مستقيم، همان صراطى كه يك طرفش دنياست، يك طرفش عاقبت و ما الان در صراط داريم حركت مى‏كنيم. اين پرده كه برداشته شد آن وقت صراط جهنم كه از متن جهنم مى‏گذرد؛ يعنى آتش دوزخ را گرفته، اين از وسط اين جا مى‏گذرد. بايد از اين جا عبور كنيد. دنيا همين جور است فساد كه همان آتش است بر شما احاطه كرده، بايد از بين همين فساد عبور كنيد به طورى كه سالم عبور كنيد. (226)

و مى‏فرمايد:

ما همه در صراط هستيم و صراط از متن جهنم عبور مى‏كند، باطنش در آن عالم ظاهر مى‏شود. و در اين جا هر انسانى صراطى مخصوص به خود دارد، و در حال سير است، يا در صراط مستقيم كه منتهى به بهشت مى‏شود و بالاتر، و يا صراط منحرف به چپ يا منحرف به سوى راست كه هر دو به جهنم منتهى مى‏شوند. (227)

و مى‏فرمايد:

آن صراطى كه تا جهنم كشيده شده است، اگر مستقيم در اين عالم حركت كنيد از آن صراط مستقيماً رد مى‏شويد، جهنم باطن اين دنياست اگر مستقيم از اين راه رفتيد و طرف چپ يا طرف راست منحرف نشديد از صراط در اين عالم هم مستقيم عبور مى‏كنيد و به چپ يا راست متمايل نمى‏شويد كه اگر به چپ متمايل بشويد به جهنم است و اگر به راست متمايل بشويد جهنم است. (228)

دوزخ

دوزخ جاى‏گاهى است در جهان ديگر كه بزه‏كاران در آن‏جا به انواع عقوبت‏ها كيفر مى‏بينند. قرآن مجيد از آن‏جا به عنوان جهنم و جحيم ياد مى‏كند. به آيات زير توجه فرماييد:

ـ «به كافران بگو: به زودى مغلوب مى‏شويد و به سوى جهنم محشور خواهيد شد، و جاى‏گاه بدى است.» (229)

ـ «خدا همه منافقان و كافران را در جهنم گرد مى‏آورد.» (230)

ـ «خدا به مردان و زنان منافق و كافران به آتش جهنم وعده داده و در آن‏جا جاودانه خواهند بود. همان، آنان را كفايت مى‏كند و خدا آنان را لعنت كرده است، و عذابى پايدار خواهند داشت.» (231)

ـ «هر كس نزد پروردگارش گناه‏كار بيايد بى‏گمان داخل دوزخ شود كه نه مى‏ميرد و نه زنده مى‏ماند.» (232)

ـ «براى كافران آتش جهنم آماده است، نه حكم مرگشان صادر مى‏شود، نه در عذابشان تخفيف داده مى‏شود. بدين گونه هر ناسپاسى را كيفر مى‏دهيم.» (233)

ـ «پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد تا اجابت كنم، آنان كه از پرستش من سرباز مى‏زنند با خوارى داخل جهنم مى‏شوند.» (234)

عذاب‏هاى دوزخى

قرآن عذاب‏هاى جهنم را سخت و دردناك توصيف كرده و با اين عناوين از آنها ياد مى‏كند:

عذاب دردناك (عذاب اليم) عذاب ذلت بار (عذاب مهين) عذاب بزرگ (عذاب عظيم) عذاب سخت (شديد العذاب) عقاب سخت (شديد العقاب) جاى‏گاه بد (لبئس المهاد) عذاب سوزنده (عذاب الحريق).

مهم‏ترين عذاب‏هاى دوزخ، آتش سوزان است؛ از همين رو، جهنم در آيات فراوانى از قرآن به عنوان نار (آتش) معرفى شده است؛ به عنوان نمونه:

ـ «كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند اصحاب نار (آتش) و در آن‏جا جاويدان خواهند بود.» (235)

ـ «آرى هر كس كار بد انجام داد و گناهانش او را فرا گيرند آنان اصحاب آتش‏اند و در آن‏جايگاه جاويدان خواهند بود.» (236)

ساير عذاب‏هاى دوزخى نيز از نوع حرارت شديد، سوختن و شعله‏ور شدن معرفى شده است.

خوراك اهل دوزخ

قرآن مى‏فرمايد:

ـ «ما براى ستم‏كاران آتشى آماده كرده‏ايم كه سراپرده‏هايش آنان را فرا مى‏گيرد و اگر فرياد رسى طلب كنند با آبى چون گدازه فلز به فريادشان مى‏رسند كه (گرماى آن) چهره‏ها را بريان مى‏كند، چه بد آشاميدنى و زشت جاى‏گاهى است.» (237)

ـ «پشت سرش جهنم است و از آب چرك و خون به او بخورانند. جرعه جرعه آن را مى‏نوشد و گواراى او نيست، مرگ از هر سو بر او مى‏تازد، اما نمى‏ميرد و عذابى سخت در انتظار اوست.» (238)

ـ «درخت زقّوم خوراك گناه‏كار است كه چون فلز گداخته در شكم‏ها جوش مى‏زند، هم چون جوشيدن آب داغ سپس بر سرش آب داغ مى‏ريزند؟» (239)

لباس اهل دوزخ

در قرآن مى‏گويد: «پس براى كسانى كه كفر ورزيدند جامه‏اى از آتش آماده كرده‏اند. بر سرشان آب جوش ريخته مى‏شود. هر چه در اندرون آنهاست و نيز پوست‏هايشان گداخته مى‏شود. گرزهاى آهنين برايشان آماده است.» (240)

چنان كه ملاحظه مى‏فرماييد دوزخ در قرآن به عنوان جاى‏گاهى پر از آتش، شعله‏ور، داغ و سوزنده، كه با لباسها و خوراك‏هاى آتشين از ساكنين آن پذيرايى مى‏شود، معرفى شده است. آيا وضع واقعاً همين گونه است كه از ظواهر آيات استفاده مى‏كنيم. آيا آتش دوزخ عين همين آتش‏هاى دنيوى است؟ يا به گونه‏اى ديگر است كه نمونه‏اش در دنيا وجود ندارد؟ در برخى آيات ويژگى‏هايى براى آتش دوزخ ياد كرده كه نمونه‏اش در دنيا نيست؛ مثلاً در قرآن مى‏گويد: «از آتشى بترسيد كه هيزم آن آدميان و سنگ‏هاست كه براى كافران آماده شده است.» (241)

و مى‏فرمايد: «اى مؤمنان خود و خانواده خويش را از آتشى باز داريد كه هيزم آن آدميان و سنگ‏ها مى‏باشند.» (242)

و مى‏گويد: «شما و آن‏چه را به جاى خدا مى‏پرستيد هيزم (يا سنگ‏ريزه) جهنم هستيد و در آن وارد خواهيد شد.» (243)

در اين آيات، نفوس خود انسان‏ها و معبودهايشان، چه بت‏ها و چه سنگ‏هاى قيمتى به عنوان هيزم و شعله ور ساز آتش دوزخ معرفى شده‏اند و در آتش‏هاى دنيوى چنين چيزى وجود ندارد.

در قرآن مى‏گويد: «آنان كه اموال يتيمان را به ستم مى‏خورند همانا كه شكم خويش از آتش پر مى‏كنند و به زودى در آتش شعله‏ور در آيند.» (244)

و مى‏فرمايد: «كسانى كه زر و سيم مى‏اندوزند و در راه خدا انفاق نمى‏كنند به عذابى دردناك بشارت بده، روزى كه زر و سيم را در آتش مى‏گدازند و پيشانى و پهلو و پشتشان را با آن داغ مى‏كنند. (و گفته مى‏شود) اين همان اموال است كه ذخيره كرده بوديد، اكنون آن‏چه را اندوخته‏ايد بچشيد.» (245)

در آيات مذكور خوردن مال يتيم را عين خوردن آتش معرفى كرده و طلا و نقره ذخيره شده را به عنوان وسيله عذاب دادن ذخيره كننده به شمار آورده آن‏گاه مى‏گويد اينها عين چيزهايى است كه براى خودتان ذخيره كرده‏ايد، پس طعم آنها را بچشيد.

قرآن در عذاب دادن دوزخيان مى‏گويد: «كسانى كه به آيات ما كفر ورزيده‏اند به زودى در آتش مى‏افكنيم، هرگاه كه پوست بدنشان بريان شد پوست‏هاى تازه‏اى جاى‏گزين آن مى‏سازيم تا عذاب را بچشند. همانا كه خدا قدرت‏مند و حكيم است.» (246)

از آيه استفاده مى‏شود كه نه آتش دوزخ همانند آتش‏هاى دنيوى است، نه بدن انسان عذاب شونده مانند بدن دنيوى است. آتش‏هاى دنيوى بدن انسان را مى‏سوزانند، نه روح و قلب او را. ولى قرآن مى‏گويد: آتش دوزخ به روح مى‏رسد و باطن انسان را شعله‏ور مى‏سازد: در قرآن مى‏گويد: «آتش برافروخته خداست كه به دل‏ها راه مى‏يابد. و از هر سو در ميانشان گرفته، در شعله‏هاى برافراشته.» (247)

از اين قبيل آيات استفاده مى‏شود كه آتش جهنم با آتش‏هاى دنيوى تفاوت‏هاى اساسى دارد و به گونه‏اى ديگر و با آثار ويژه ديگر است. اصولاً اگر آتش دوزخ عين آتش‏هاى دنيوى باشد دنيا خواهد بود نه آخرت.

سخنانى از امام خمينى

در اين‏جا به قسمتى از سخنان امام خمينى در توصيف دوزخ و عذاب‏هاى دوزخى اشاره مى‏كنيم:

جهنم و عذاب‏هاى گوناگون عالم ملكوت و قيامت صورت‏هاى عمل و اخلاق خود توست. تو به دست خود خويشتن را دچار ذلت و زحمت كردى و مى‏كنى، تو با پاى خود به جهنم مى‏روى و به عمل خود جهنم درست مى‏كنى، جهنم نيست جز باطن عمل‏هاى ناهنجار تو، ظلمت‏ها و وحشت‏هاى برزخ و قبر و قيامت نيست جز ظل ظلمانى اخلاق فاسده بنى الانسان: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَـرّاً يَرَهُ». (248)

و مى‏فرمايد:

اين جا مال يتيم خوردى لذت بردى، خدا مى‏داند آن صورتى كه در آن عالم از آن در جهنم مى‏بينى، و آن ذلتى كه در آن‏جا نصيب توست چيست؟ اين جا بد گفتى به مردم، قلب مردم را سوزانيدى، اين سوزش قلب عباد خدا را خدا مى‏داند چه عذابى دارد، در آن دنيا، وقتى كه ديدى مى‏فهمى چه عذابى خودت براى خودت تهيه كردى. وقتى غيبت كردى صورت ملكوتى او براى تو تهيه شد، به تو رد مى‏شود، با او محشور مى‏شوى و عذاب آن را خواهى چشيد. (249)

و مى‏فرمايد:

خداى تعالى خبر مى‏دهد در كتاب منزل خود در آيه شريفه «نارُ اللّهِ المُوقَدَةُ * الَّتِى تَطَّلِـعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ» از وصف آتشى كه ـ آتش خدا ـ استيلاى بر قلوب پيدا مى‏كند و قلوب را مى‏سوزاند، هيچ آتشى قلب سوزان نيست جز آتش الهى. تمام آتش دوزخ و عذاب قبر و قيامت و غير آنها را كه شنيدى و قياس كردى به آتش دنيا و عذاب دنيا اشتباه فهميدى، بد قياس كردى و آتش اين عالم يك امر عرضى سردى است، عذاب اين عالم خيلى سهل و آسان است، ادراك تو در اين عالم ناقص است و كوتاه است، همه آتش‏هاى اين عالم را جمع كنند روح انسان را نمى‏تواند بسوزاند، آن‏جا آتش علاوه بر اين كه جسم را مى‏سوزاند روح را مى‏سوزاند، قلب را ذوب مى‏كند فؤاد را محترق مى‏نمايد. (250)

تهديدشدگان به عذاب دوزخ

در قرآن كريم چند دسته مردم به عذاب دوزخ تهديد شده‏اند:

دسته اول، كافران: كسانى كه به خدا و معاد و نبوت ايمان ندارند. قرآن مى‏گويد: «كسانى كه كافر شدند و آيات خدا را تكذيب كنند آنان اهل دوزخند و در آن‏جا جاودانه خواهند بود.» (251)

دسته دوم، مشركان: كسانى كه در پرستش، غير از خدا را شريك قرار مى‏دهند. قرآن مى‏فرمايد: «كافران اهل كتاب و نيز مشركان در آتش دوزخند، و براى هميشه در آن‏جا خواهند بود. اينان بدترين انسان‏ها مى‏باشند.» (252)

دسته سوم، منافقان: كسانى كه در باطن ايمان ندارند ولى با زبان مدعى ايمان هستند و در جمع مؤمنان زندگى مى‏كنند. قرآن مى‏گويد: «خدا به مردان و زنان منافق و كافران وعده آتش دوزخ داده است و در آن‏جا جاودانه‏اند. همين برايشان بس است. خدا آنها را لعن كرده و در عذابى پايدار گرفتار خواهند شد.» (253)

در اين آيات به اين سه گروه وعده دوزخ داده شده به علاوه توقفشان را در دوزخ جاودانه و هميشگى معرفى كرده است. و در اين خصوص از كلمه «خالد» و «خلود» استفاده كرده است. اما بايد توجه داشته باشيم كه جاودانگى يكى از معانى خلود است، در لغت معانى ديگر نيز دارد.

راغب مى‏نويسد: «مخلد» در اصل به معناى چيزى است كه مدت درازى باقى بماند و به همين جهت به مردى كه موهايش دير سفيد شود مى‏گويند: رجل مخلد. سپس كلمه مخلد به طور استعاره استعمال شده براى كسى كه جاودانه باشد. (254)

ابن اثير نيز در تفسير حديث حضرت على عليه‏السلام كه فرموده «من دان لها و اخلد اليها» يعنى به دنيا اعتماد نمايد و ملازم آن باشد، خلود را به معناى «جاودانگى» آورده است. (255)

بنابراين، در اين كه كافران و مشركان و منافقان مدتى بسيار طولانى در دوزخ معذب خواهند بود ترديدى نيست، چون قرآن بدين مطلب تصريح دارد، اما اين كه جاودانه خواهند ماند محل ترديد است، مخصوصاً با توجه به دو نكته مهم: يكى اين كه تعذيب دوزخيان به منظور كينه توزى و انتقام‏جويى نيست، بلكه به هدف زدودن تاريكى‏ها و آلودگى‏هاى حيوانى و شيطانى و قابليت يافتن براى الطاف الهى است، نكته دوم اين كه از سعه رحمت خداى متعال و سبقت آن بر غضبش نبايد غفلت كرد. بنابراين، اگر در اثر تعذيب طولانى دوزخيان فطرت توحيدى كه در باطن ذات آنها پنهان بود آشكار گشت و جنبه انسانيت آنها بر جنبه حيوانيت و شيطنت غلبه كرد امكان اين كه مشمول لطف و رحمت خداى ارحم الراحمين قرار گيرند منتفى نخواهد بود. ما با عقل ناقص و تنگ نظرى‏هاى خود حق داورى در مورد اين مسئله مهم را نداريم.

گروه چهارم، ظالمان و ستمكاران هستند. قرآن مى‏گويد: «آن گاه به ستم‏كاران گويند: عذاب جاويد را بچشيد، آيا نه اين است كه در برابر اعمالتان كيفر مى‏بينيد.» (256)

گروه پنجم، كسانى كه انسان يا انسان‏هايى را بدون جرم به قتل برسانند. قرآن مى‏گويد: «هر كس مؤمنى را به عمد بكشد كيفر او جهنم است كه در آن جاويدان خواهد بود، خدا بر او خشم گيرد و لعنت كند و برايش عذابى بزرگ آماده سازد. (257)

در اين كه اين دو گروه گناه بسيار بزرگى را مرتكب شده‏اند و بايد به كيفر اعمال زشتشان مدتى طولانى در دوزخ باشند ترديد نيست اما اين كه در جهنم جاويدان باشند، چنان كه ظاهر آيات است محل ترديد مى‏باشد، مخصوصاً با توجه به آن‏چه قبلاً بدان اشاره شد.

گروه ششم، گناه‏كاران و مجرمان. در قرآن مى‏فرمايد: «آرى، هر كس كه كار زشتى انجام داد و گناهش بر او احاطه كرد اينان اهل جهنم‏اند و جاودانه خواهند بود.» (258)

و مى‏فرمايد: همانا كه مجرمان (گناه‏كاران) در عذاب جهنم جاويدان خواهند بود. (259)

چنان كه ملاحظه مى‏فرماييد مجرمان و گناه‏كاران به دخول در دوزخ و عذاب جاويدان تهديد شده‏اند. اما با توجه به آيات و احاديث فراوان، دخول در دوزخ آنان مشروط به اين است كه اولاً: بدون توبه و جبران مافات از دنيا رفته باشند و ثانياً: عذاب‏هاى دوزخى و سختى‏هاى قيامت آنان به حدى نبوده كه لياقت شفاعت پيدا كنند، وگرنه داخل دوزخ نخواهند شد. در اين آيات كسانى هم كه داخل دوزخ شده‏اند به عذاب دائم تهديد شده‏اند ولى با توجه به آن‏چه گفته شد مدت توقف آنان در دوزخ به مقدار گناهانشان (كم يا زياد) خواهد بود. و بعد از پاك شدن و لياقت شفاعت به وسيله شافعان و رحمت و لطف بى‏پايان الهى از عذاب دوزخ نجات خواهند يافت.

گروه هفتم، كافران بى‏خبر. در بين مردم افرادى هستند كه به خدا و پيامبر و معاد ايمان ندارند ولى نه از روى عناد و تعمد بلكه از روى جهل و بى‏خبرى محض. به طور وحشى يا نيمه وحشى در جنگل يا محيط‏هاى دور افتاده همانند حيوانات زندگى مى‏كنند و جز خوردن و آشاميدن و شهوت‏رانى چيزى نمى‏دانند. يا به دين آبائى و اجدادى خود آن چنان يقين دارند كه احتمال نمى‏دهند تا در صدد تحقيق برآيند. اين گونه افراد گرچه استحقاق بهشت ندارند در دوزخ هم معذب نخواهند شد، چون تعذيب چنين افراد بى‏خبرى با عدل خدا سازگار نيست. خدا در قرآن مى‏گويد: «ما هيچ قومى را عذاب نمى‏كنيم تا آن گاه كه پيامبرى برايشان بفرستيم.» (260)

بهشت و نعمت‏هاى بهشتى

بهشت يعنى جهان بهتر، جايى خوش آب و هوا و پر از انواع نعمت‏ها كه نيكوكاران پس از مرگ در آن‏جا زندگى خواهند كرد. قرآن كريم از آن مكان موعود به عنوان جنت ياد كرده است. جنت يعنى باغ پر درخت. در قرآن آيات فراوانى داريم كه مؤمنان نيكوكار را به بهشت وعده داده و انواع زيبايى‏ها و نعمت‏هايش را بر شمرده است؛ به عنوان نمونه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

ـ «به كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند بشارت بده كه باغ‏هايى خواهند داشت كه جويبارها از زير آنها روان است. هرگاه ميوه‏اى از آنها روزى آنان گردد، مى‏گويند اين همان است كه از پيش روزى ما شده بود. ميوه‏هاى همانندى برايشان آورده مى‏شود، و همسرانى پاكيزه دارند، و در بهشت جاويدان خواهند بود.» (261)

ـ «كسانى كه پرهيزكارند در باغ‏هايى (بهشت) زندگى خواهند كرد كه در زير درختان آن جويبارهايى روان است. جاودانه‏اند، پذيرايى شايسته‏اى است از جانب خدا، و آن‏چه نزد خداست بهتر است براى نيكوكاران.» (262)

ـ «خدا به مردان و زنان مؤمن باغ‏هايى وعده داده كه از زير آنها نهرها جارى است و جاودانه‏اند. و منزل‏هاى پاكيزه در بهشت عدن. و خشنودى (رضوان) خدا از همه اينها برتر است. و اين است سعادت بزرگ.» (263)

ـ «مَثَل بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده (اين است كه) نهرهايى در آن جارى است، ميوه‏ها و سايه‏هايش هميشگى است. اين فرجام پرهيزگاران است. و عاقبت كافران دوزخ خواهد بود.» (264)

ـ «بهشت‏هاى عدن كه در آن فرود مى‏آيند از زير آنها نهرها جارى است، هر چه بخواهند در آن هست، خدا به پرهيزگاران اين گونه پاداش مى‏دهد.» (265)

ـ «كسانى كه ايمان آورده و كارهاى نيك انجام داده‏اند همانا كه ما پاداش كسى را كه كار خوب انجام داده ضايع نخواهيم كرد، آنان بهشت‏هاى عدن خواهند داشت كه از زير آنها نهرها جارى است. در آن‏جا به دست‏بندهاى زرين آراسته مى‏گردند، و جامه‏هاى سبز كه از ديباى نازك و ديباى درشت بافته شده، مى‏پوشند. بر تخت‏ها تكيه مى‏دهند، پاداش نيك و آسايش‏گاه خوبى است.» (266)

ـ «هيچ كس نمى‏داند چه چيز گران‏بهايى (چشم روشنى) به پاداش كارهاى خوبى كه انجام داده‏اند برايشان نهفته‏اند.» (267)

ـ «آنان كه به آيات ما ايمان آوردند و مسلمان بودند، (به آنان گفته مى‏شود) خود و همسرانتان شادمان به بهشت در آييد، گرد آنان قدح‏هاى زرين و جام‏ها را مى‏چرخانند. در آن‏جا آن‏چه دل‏ها بخواهد و چشم‏ها لذت برد فراهم است و شما در آن‏جا جاويدان خواهيد بود، اين بهشتى است كه براى كارهايى كه انجام داده‏ايد به شما رسيده است. در آن‏جا ميوه‏هاى فراوانى است كه از آنها مى‏خوريد.» (268)

ـ «مَثَل بهشتى كه به پرهيزگاران نويد داده شده (اين است) در آن نهرهايى است از آب هايى كه نمى‏گندد و جويبارهايى از شير كه مزه‏اش تغيير نمى‏كند و جويبارهايى از شراب كه به نوشندگان لذت مى‏بخشد، و نهرهايى از عسل تصفيه شده و انواع ميوها در اختيارشان مى‏باشد، و نيز آمرزش پروردگارشان، آيا اينان برابرند با كسانى كه در آتش دوزخ جاودانه‏اند و آبى داغ به آنان مى‏نوشانند كه روده‏هايشان را پاره پاره مى‏كند.» (269)

ـ «به سوى مغفرت پروردگارتان سبقت بگيريد و هم‏چنين به بهشتى كه عرض آن به مقدار آسمان و زمين است و به كسانى وعده داده شده كه به خدا و رسولانش ايمان آورده‏اند.» (270)

ـ «همانا كه نيكان از پياله‏اى مى‏نوشند كه آميخته به بوى خوش كافور است. از چشمه‏اى كه بندگان خدا از آن مى‏نوشند، آن را به اراده خود روان مى‏سازند.» (271)

ـ «به پاداش صبرى كه داشته‏اند بهشت و لباس حرير داده مى‏شود، در بهشت بر تخت‏هاى زيبا تكيه مى‏كنند، نه خورشيد را مى‏بينند و نه سرما را، سايه نزديك آنها و ميوه‏ها در اختيارشان مى‏باشد، اطراف آنها ظرف‏هاى نقره و جام‏هاى بلورين مى‏چرخانند، ظرف‏هاى بلورينى كه از نقره و به اندازه، ساخته شده‏اند، در آن‏جا از پياله هايى مى‏نوشند كه با زنجبيل آميخته شده است، از چشمه‏اى به نام سلسبيل، خدمت‏گزارانِ جوانى هميشه گرد آنان مى‏چرخند كه چون آنها را بنگرى گمان مى‏كنى مرواريدهاى پراكنده‏اند. چون بدان‏جا بنگرى نعمت و پادشاهى بزرگى را خواهيد ديد. بر تن آنان جامه‏هاى سبز كه از ديباى نازك و درشت بافته شده است. و به دست‏بندهاى سيمين آراسته‏اند. و پروردگارشان به آنان شرابى پاك مى‏نوشاند.» (272)

آيات مذكور، بهشت را به عنوان منزلى بسيار عالى و زيبا و خوش آب و هوا معرفى مى‏كنند كه انواع نعمت‏ها در آن آماده است. از جمله درختان سرسبز و انبوه كه نهرهايى از آب زلال زير آنها جريان دارد، انواع ميوه‏هاى خوش‏مزه و خوش‏بو و لطيف كه بدون زحمت در اختيار بهشتيان قرار مى‏گيرد، جويبارهايى از شير و عسل تصفيه شده و شراب ناب در آن‏جا روان است كه هر چه بخواهند مى‏نوشند، گوشت پرندگان آماده است و در اختيارشان قرار مى‏گيرد، در قصرهاى زيبا و چند طبقه بر روى تخت‏هاى بسيار نرم و لطيف و زيبا آرميده‏اند و خدمت‏گزارانى بسيار زيبا پيوسته دورشان مى‏چرخند و پذيرايى مى‏كنند، لباس‏هاى نرم و لطيف و قشنگ مى‏پوشند و در باغ‏هاى بهشت گردش مى‏نمايند، از حورالعين كه در زيبايى همانند مرواريد هستند و قبلاً با هيچ مردى آميزش نداشته و جز به همسرشان نظر ندارند. و در يك كلام، آن‏چه مؤمنان نيكوكار بخواهند و اراده كنند در بهشت آماده است.

گفتنى است كه نعمت‏هاى مذكور شبيه نعمت‏هاى دنيوى است و بايد اين حقيقت را بپذيريم ولى لزومى ندارد آنها را عين نمونه‏هاى دنيوى و با حفظ همه آثار دنيوى و نواقصشان بدانيم، اگر چنين باشد بهشت بخشى از دنيا مى‏شود نه آخرت. در صورتى كه آخرت جهان بسيار عالى‏ترى است كه در طول عالم دنياست نه در عرض آن، امور اخروى از نواقص و كاستى‏هاى امور دنيوى منزه‏اند.

در برخى آيات و احاديث نيز بدين امتياز اشاراتى شده است كه به عنوان نمونه به بعض آنها اشاره مى‏شود:

غذاهاى دنيوى لذت دارند ولى به همراه آن مواد زايدى هم دارند كه به ناچار بايد از طريق ادرار و مدفوع دفع شود، اما غذاهاى بهشتى مدفوع و ادرار ندارند. ميوه‏هاى دنيوى را بايد چيد ولى شاخه‏هاى درختان ميوه بهشتى خود به نزديك مؤمن مى‏آيند: «وَدانِـيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَذُلِّـلَتْ قُطُوفُها تَذلِـيلاً».  

آب‏ها و شيرهاى دنيوى قابليت فساد دارند و اگر مدتى راكد بمانند مى‏گندند و مزه آنها تغيير مى‏كند ولى آب و شير بهشتى فساد نمى‏پذيرد: «فِـيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ».

مشروبات دنيوى لذت دارند ولى مستى و تهوع و اعتياد نيز به همراه دارند؛ بر خلاف مشروبات بهشتى كه لذت دارند ولى از نواقص مشروبات دنيوى منزه هستند.

آن‏چه گفته شد در خصوص نعمت‏هايى است كه نمونه ناقصى از آنها در دنيا يافت مى‏شود، ولى از قرآن استفاده مى‏شود كه در بهشت نعمت‏هاى بسيار ممتازى وجود دارد كه نه چشمى آنها را ديده نه گوشى شنيده نه بر قلب بشرى خطور كرده است، قرآن مى‏گويد: «هيچ كس نمى‏داند چه چيزى را كه وسيله چشم روشنى اوست برايش نهفته‏اند.» (273)

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «در بهشت نعمت‏هايى است كه نه چشمى آنها را ديده و نه بر قلب بشرى خطور كرده است.» (274)

نعمت‏هاى بهشتى به سراغ مؤمن مى‏آيند نه اين كه مؤمن به سراغ آنها برود، اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: «طوبى، درختى است در بهشت. اصل آن در منزل رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله است و در منزل هر مؤمنى شاخه‏اى دارد. هرگاه كه مؤمن به چيزى ميل داشته باشد آن شاخه همان را در اختيارش قرار مى‏دهد.» (275)

بهشتيان هميشه جوان و زيبايند. پيرى، بيمارى، ناتوانى، غم و اندوه، حسد، كينه، رنج در بهشت نيست. بهشتيان از انواع غذاهاى لذيذ مى‏خورند ولى ادرار و مدفوع ندارند. براى هميشه در بهشت زندگى مى‏كنند و مرگ بر آنها عارض نمى‏شود.

مرحوم ملامحسن فيض كاشانى در تفاوت نعمت‏هاى بهشتى با نعمت‏هاى دنيوى نوشته است:

تمايل انسان در دنيا تابع چيزهايى است كه در خارج موجودند ولى امور بهشت تابع خواسته بهشتيان مى‏باشند، آنها هر چه بخواهند با اراده‏شان موجود مى‏شود. خدا در قرآن مى‏گويد: «فِـيها ما تَشْتَهِـيهِ الأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الأَعْيُنُ» پس آن‏چه را اراده كنند فوراً حاضر مى‏شود، نه اين كه آن‏چه موجود است برايشان حاضر شود. (276) تفاوت ديگر اين كه نشأه آخرت نشأه نور و ادراك و حضور و حيات و ظهور است، امور اخروى زنده و مدرك هستند. چنان كه در احاديث آمده كه انواع ميوه‏ها به بهشتيان مى‏گويند: اى ولىِّ خدا مرا بخور قبل از اين كه ديگرى را ميل كنى. و اين كه وقتى مؤمن بر تخت خود مى‏نشيند آن تخت از خشنودى به اهتزاز در مى‏آيد. و در قرآن آمده كه: «إِنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِىَ الحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ». (277)

درجات بهشت

بهشت درجات و مراتب مختلفى دارد. نعمت‏هاى بهشتى نيز براى همه بهشتيان يك‏سان نيست. همه بهشتيان در يك مقام نيستند،

بعضى در اعلا مرتبه و بعضى در پايين‏ترين درجات و برخى در حد متوسط هستند.

اميرالمؤمنين عليه‏السلام در توصيف بهشت فرمود: «درجاتى فروتر و برتر، منزل‏هايى متفاوت، نعمت‏هاى آن قطع نمى‏شود، مقيم آن كوچ نمى‏كند، جاويدان در آن پير نمى‏شود، ساكن در آن هيچ‏گاه نيازمند نمى‏گردد.» (278)

قرآن مى‏گويد: «آنان نزد خدا درجاتى دارند و خدا به آن‏چه انجام مى‏دهند بيناست.» (279)

و مى‏فرمايد: «مؤمنانى كه به جهاد نمى‏روند و آسيب نمى‏بينند با جهادگران در راه خدا به جان و مال برابر نيستند خدا كسانى را كه در راه خدا با مال و جان خود جهاد كرده‏اند بر جهادگريزان به درجه‏اى برترى مى‏دهد، و به همگان وعده احسان داده است و جهادگران را بر جهاد گريزان به پاداشى بزرگ برترى داده است.» (280)

و مى‏فرمايد: «خدا كسانى را كه ايمان آورده‏اند و دانشمندان را درجاتشان را بالا مى‏برد و خدا به آن‏چه انجام مى‏دهيد آگاه است.» (281)

و مى‏فرمايد: «و براى هر يك از آنها به مقدار عملشان درجاتى است، جزاى اعمالشان به طور كامل داده مى‏شود و مورد ستم قرار نخواهند گرفت.» (282)

بالاترين درجات بهشت رضوان است، قرآن مى‏فرمايد: «رضوان (رضايت خدا) از همه اينها برتر است و اين است رستگارى بزرگ.» (283)

بنابراين همه مؤمنان به بهشت مى‏روند و از نعمت‏هاى بهشتى برخوردار خواهند شد، ولى نه جاى‏گاه بهشتى آنان يك‏سان است، نه نعمت‏هايى كه از آنها بهره‏مند مى‏شوند. بلكه تفاوت‏هاى فراوانى دارند كه عقل ما از درك آنها عاجز است. منشأ تفاوت درجات بهشتيان مى‏تواند چند چيز باشد:

يك: مقدار شناخت و ايمان و باورهاى آنها به اصول عقايد؛

دو: ملكات نفسانى و مقدار التزام آنان به رعايت ارزش‏هاى اخلاقى؛

سه: مقدار التزام آنها به انجام وظايف دينى؛

چهار: مقدار تقوا و پرهيز از اخلاق زشت و ترك گناهان.

گرچه بهشتيان هر چه بخواهند و اراده كنند فوراً در اختيارشان قرار مى‏گيرد: «فِـيها ما تَشْتَهِـيهِ الأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الأَعْيُنُ» ولى خواسته همه افراد يك‏سان نيست بلكه به معرفت و عرفان هر يك بستگى دارد.

وسيله بهشت رفتن و بهره‏مندى از نعمت‏هايش

بهشت در همين جهان و با ايمان و عقايد صحيح و اخلاق نيك و عمل‏هاى صالح و اجتناب از گناهان تهيه مى‏شود و در جهان آخرت آشكار مى‏گردد. بهشت و نعمت‏هايش نتيجه اعمال دنيوى بلكه عين آنها خواهد بود.

امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد: «خداى تبارك و تعالى فرموده: اى بندگان صديق من! در اين دنيا از نعمت عبادت من بهره بگيريد، چون در جهان آخرت از همين‏ها بهره‏مند خواهيد شد.» (284)

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «در بهشت قصرهاى بلورين وجود دارد كه ظاهر آنها از باطن و باطنشان از ظاهر ديده مى‏شود. از امت من كسانى در آن قصرها سكونت خواهند كرد كه با مردم خوب سخن بگويد، مردم را اطعام كند، سلام خود را آشكار سازد و شبانگاه كه مردم در خواب هستند نماز بخواند.» (285)

امام سجاد عليه‏السلام فرمود: «به تلاوت و عمل به قرآن عنايت داشته باش همانا كه خداى متعال بهشت را با خشتى از طلا و خشتى از نقره آفريد. ملاط آنها را مسك و خاك آن را زعفران و سنگ ريزه‏هاى آن را مرواريد قرار داده. درجات بهشت را به تعداد آيات قرآن قرار داد. هر كس در دنيا قرآن بخواند (و بدان عمل كرده) در قيامت به او گفته مى‏شود: بخوان و بالا برو و هر كس داخل بهشت شود بالاتر از او نيست مگر پيامبران و صديقان.» (286)

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «هنگامى كه به معراج رفتم داخل بهشت شدم فرشتگان را ديدم كه با خشت هايى از طلا و نقره ساختمانى را بنا مى‏كنند. گاهى مشغول كار بودند و زمانى دست مى‏كشيدند به آنان گفتم: چرا گاهى دست از كار بر مى‏داريد؟ گفتند: در انتظار رسيدن مصالح مى‏مانيم. گفتم مصالح شما چيست؟ گفتند اين ذكرِ مؤمن در دنيا: سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر، هنگامى كه اين ذكر را مى‏گويد مشغول بنا هستيم، هرگاه توقف مى‏كند ما هم دست از كار مى‏كشيم.» (287)

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «سخاوت درختى است از درخت‏هاى بهشت، در دنيا شاخه‏هايى دارد آويزان، هر كس با سخاوت باشد يكى از شاخه‏هاى آن را مى‏گيرد و او را به بهشت مى‏برد. و بخل درختى است از درختان دوزخ، در دنيا شاخه‏هايى دارد، پس هر كس بخل بورزد يكى از آن شاخه را گرفته و داخل دوزخش مى‏گرداند.» (288)

قرآن مى‏گويد: «از خدا و رسول فرمان ببريد، باشد كه مشمول رحمت خدا واقع شويد. بشتابيد به سوى مغفرت پروردگارتان و به سوى بهشتى كه پهناى آن به اندازه پهناى آسمان‏ها و زمين است و براى پرهيزگاران آماده شده است. آنان كه از مال خود در حال وسعت و تنگدستى انفاق مى‏كنند، خشم خود را فرو مى‏نشانند و از بدرفتارى مردم در مى‏گذرند و خدا نيكوكاران را دوست دارد. و آنان كه اگر كار زشتى انجام داده‏اند يا به نفس خويش ستم كرده‏اند به ياد خدا مى‏افتند و از گناهان خود توبه مى‏كنند. و كيست جز خدا كه گناهان را ببخشد و آنان كه در كار زشت خود اصرار نكنند در حالى كه از زشتى آن آگاهند، پاداش عمل اينان آمرزش پروردگار و بهشت‏ها (باغ‏هايى) است كه زير درختان آنها نهرهايى جارى است و در آن جاويدان خواهند بود. و چه نيكوپاداشى است براى نيكوكاران.» (289)

و آخر دعوانا أن الحمدللّه ربّ العالمين، اللّهمّ ارحم شيبتي، و نفاد أيّامي، و اقتراب أجلي و ضعفي و مسكنتي، و قلّة حيلتي، و أرحمني إذا انقطع من الدنيا أثري، و ارحمني في حشري و نشري، و اجعل في ذلك اليوم مع أوليائك موقفي، و في جوارك مسكني يا ربّ العالمين. إلهي! لم يزل برّك عليّ أيّام حياتي، فلا تقطع برّك عنّي في مماتي يا أرحم الراحمين.

كتاب‏نامه

1 . قرآن مجيد.

2 . نهج‏البلاغه.

3 . مجلسى، علامه محمدباقر، بحارالأنوار، دار احياء التراث، بيروت 1403 ق.

4 . كلينى، محمد بن يعقوب، اصول كافى، دارالكتب الاسلامية، تهران 1388 ق.

5 . صدرالدين شيرازى (ملا صدرا) محمد بن ابراهيم، الاسفار الاربعه، نشر مصطفوى، قم [بى‏تا].

6 . ـــــــــــــــــــــ، رساله التصور والتصديق، نشر مولى، تهران [بى‏تا].

7 . معاد از ديدگاه امام خمينى.

8 . فيض كاشانى، ملا محسن، علم اليقين.

9 . حر عاملى، شيخ محمد بن حسن، وسائل الشيعه، مؤسسه آل‏البيت، قم 1407 ق.

10 . سيوطى، جلال الدين، الدر المنثور، دارالفكر، بيروت 1993م.

11 . ابن‏سينا، حسين بن عبداللّه‏، الاشارات والتنبيهات، مطبعه حيدريه، تهران 1378 قمرى.