دليل
322. الحريه منزلهه من الغل و المكر.(62)
على (عليه السلام) فرمود: آزادمنشى از غش و فريبكارى به دور است.
323 لا يكذب الا من مها نه نفسه.(63)
پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم)فرمود: درغگو دروغ نمى گويد مگر به سبب
حقارتى كه در خود احساس مى كند.
324 قال على (عليه السلام): الا يام توضح السرائر الكامنه.(64)
على (عليه السلام) فرمود: گذشت ايام، رازهاى پنهان را آشكار مى كند.
325. الرجل يجزع من الذل الصغير فيد خله ذلك فى الذل الكبير.(65)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: آدمى از ذلت كوچكى، جزع و بى قرارى مى كند و همان
جزع و بى قرارى او را به ذلت بزرگترى وادار مى سازد.
326 عظموا اقداركم بالتغال عن الدنى من الامور.(66)
به وسيله ناديده انگاشتن امور ناچيز و پست، قدر و منزلت خود را بزرگ گردانيد.
درس هشتاد و سوم: شب زفاف
ديانت مقدس اسلام نه آن اندازه خشكى و زمختى دارد كه مانع تشكيل مجلس جشن و
سرور و شادى براى ازدواج گردد و نه آن مقدار نزديك بين و كوته انديش است كه اجازه
دهد عروس و داماد به حكم غريزه جنسى در مجلس زفاف در زيبايى و جلوه خويش و زرق و
برق مجلس غرق شوند و آفريدگار خود و خداوندگار اصلى مجلس و زينت و جمال را فراموش
كنند تا مولانا جلال الدين مولوى براى آنها بخواند:
اى دوست شكر خوشتر يا آن كه شكر سازد |
|
خوبى قمر بهتر يا آن كه قمر سازد |
بگذار شكرها را، بگذرد قمرها را |
|
كاو چيز دگر داند، او چيز دگر سازد |
براى عروس و دامادى كه اهل دنيا باشند، بسى نامناسب و ناسازگار است كه تنها شبى را
كه در دوران عمر خود مى خواهند به عيش و سور و نشاط و سرور بپردازند، در كنار
خوانچه عروسى و دامادى، سجاده و مصلى پهن كنند و نماز و دعا بخوانند؛ ولى براى
مردان خدا بهترين چاشنى آن عيش و سرور، و نشستن بر سفره نشاط و سور، اين است كه با
صاحب سفره عيش و سازنده و آفريننده آن همه زيبايى رابطه پيدا كنند و با او سخن
بگويند و به راز و نياز بپردازند و تشكرى كنند و سپاسى بگزارند و سرانجامى تواءم با
عافيت و نيكبختى بخواهند. دامادى كه ظاهر بين و اهل دنيا باشد، هنگامى كه عروسى را
مى بيند كه فردوسى او را چنين وصف مى كند:
پس پرده اندر يكى ماهروى |
|
چو خورشيد تابان پر از رنگ و بوى |
دو ابرو كمان و دو گيو كمند |
|
به بالا به كردار سرو بلند |
دو رخ چون عقيق يمانى به رنگ |
|
دهان چون دل عاشقان گشته تنگ |
او هم مست و بيقرار و شيدا مى شود و مى گويد:
چشم اگر اين است و ابرو اين ناز و غمزه اين |
|
الوداع اى زهد و تقوا الفراق اى عقل و دين |
ولى داماد خداشناس و بصير و دور انديش، در همان حال ابياتى از ديگر شاعران به ياد
مى آورد، مانند:
كسى كه بيند صنع خداى و نشناسد |
|
بدان كه هست بر او نام مردمى بهتان |
به نزد آن كه جانش در تجلى است |
|
همه عالم كتاب حقتعالى است |
((شبسترى))
كسى كش خداى است آموزگار |
|
بود ديده اش برتر از روزگار |
((اديب))
ز بخشيدن چه عجز آمد نگارنده دو گيتى را |
|
كه نقش از گوهران دانى و بخش از اختران بينى |
ز يزدان دان نه از اركان كه كوته ديدگى باشد |
|
كه خطى كاز خرد خيزد تو آن را از بنان بينى |
((سنايى))
كسى را كه ايزد بيارايدا |
|
چه سازى كه حسنش بيفزايدا |
((فردوسى))
داده خود سپهر بستاند |
|
نقش الله جاودان ماند |
((سنايى))
كار خودگر به خدا باز گذارى حافظ |
|
اى بسا عيش كه با بخت خدا داده كنى |
((حافظ))
نه آن بود كه تو خواهى همى و دارى دوست |
|
كه آن بود كه قضا كرد ايزد دادار |
((استكافى))
آرى، نمازگزاردن در حجله، نشانه مقدم داشتن بندگى خدا بر بندگى هواى نفس است؛ نشانه
آن است كه اين عروس و داماد، زرق و برق حجله و تشريفات و تزيينات آراسته را علت
تامه خوشبختى و سعادت نمى دانند؛ نشانه آن است كه اين عروس و داماد، مى خواهند
شيطان را از دخالت در امور زناشويى خود ماءيوس سازند. چنين عروس و دامادى به يكديگر
اعتماد پيدا مى كنند، زيرا هر دو به يك سو متوجه شده اند.
نماز داماد موجب مى شود كه عروس خاننم از اضطراب و تشويشى كه دارد تسكين پيدا كند و
شخصى را كه در برخورد اول گمان مى كرده مهاجم و مسلح است او را چون فرشته اى متين و
مؤ ذب مشاهده مى كند، و در واقع، همان رحمت و شفقت پدرش را نزد پدر دوم خويش يعنى
شوهرش مى بيند، و در نتيجه، نسل چنين عروس و دامادى، به دور از تندروى و عصبانيت
و ستيزه جويى و بندگى و شهوت تكوين مى يابد. و كلام آخر نويسنده در اين مورد اين
است كه: اگر كسى نسبت به عروس و دامادى كه در حجله عروسى خويش نماز مى خوانند و دعا
مى كنند، گمان برد كه در زندگى آنها ناكامى و تلخى و شقاوتى پيدا خواهد شد، به
پروردگار مهربان خويش سوء ظن برده است.
داماد خداشناس به عروس مى گويد كه قبل از رفتن به آرايشگاه وضو بگيرد تا در حجله
براى نماز آماده باشد. سپس آرام و مطمئن به حجله وارد مى شود و سلام مى گويد. جواب
آرامى از عروس مؤ ذب ايستاده مى شنود. سپس اجازه نشستن در كنارش را مى گيرد.
عروس با سكوت و تبسمى شيرين تر از شكر به اجابت اشاره مى كند.
داماد در كنار سفره رنگينى قرار مى گيرد كه نظيرش را تا كنون نديده است:
در آن سفره، ران مرغ و انار نرم و پسته خندان و عناب درخشان و زولبياى چشمك زن،
كنار هم قرار گرفته و هر يك در محل مناسب خود چيده شده است؛ سفره اى نه افقى و بى
جان، بلكه عمودى و روحبخش. اما داماد عاقل با حمله حريص گونه خود يكباره به سوى آن
همه نعمت و رحمت دست دراز نمى كند، بلكه حمد و ثناى الهى مى گويند و دستى به سوى
ران مى برد. تشكرى از صاحب سفره مى كند تا پسته لب بسته، خندان شود و داماد جراءت
بوسيدن را پيدا كند. از خاطرات شيرين خواستگارى و قبل از خواستگارى اش مى گويد و
انار نرم را مى فشارد. اين تاءنى و تاءمل در معاشقه و مغازله، تنها ابتكار و ابداعى
از نويسنده نيست، بلكه فرمان و دستور پيغمبر گرامى اسلام است كه با دو كلمه
((ليمكث و ليلبث)) بيان فرموده و ما
در درس شصت و دوم اول بيان كرديم.
و بالاخره عروس مظلوم از جهت اينكه نمى داند مورد پسند واقع خواهد شد يا نه در
اضطراب است. از جهت اينكه مى داند اين مهمان پررو، دير يا زود، سينه كبك او را با
چاقوى نرمش مى شكافد و هندوانه سر بسته اش را قاچ مى كند و سفره حجله را گلنار و
رنگين مى نمايد، در اضطراب است و شايد است و شايد داماد عجول در عمان مراحل اوليه
چنان كند كه فردوسى گويد:
ز شبنم شد آن غنچه تازه پر |
|
و يا حقه لعل شد پر ز در |
به كام صدف قطره اندر چكيد |
|
ميانش يكى گوهر آمد پديد |
در هر حال، مناسب است داماد سر چاقويش را با قطرانى از آب دهان تر كند تا هم عروس
مظلوم درد زيادى نكشد و هم خودش به مقصود برسد.
دستور ديگر در حجله آن است كه داماد در حالى كه رو به قبله باشد، دست بر موهاى
بالاى پيشانى عروس گذارد (به شرط آنكه آرايشگران اين زمان اجازه دهند!) و دعايى كند
كه ضمن دليل بيان مى شود.
دستور ديگر اسلامى اين است كه داماد كفش و جوراب را از پاى عروس بيرون آورد و پاى
او را بشويد و آبش را از در خانه تا انتهاى خانه بريزد. و اين عمل رمز و اشاره اى
است از طرف داماد كه قدم عروس را مبارك و ميمون مى شمارد و تمام خانه را در اختيار
او مى گذارد. در پايان اين درس به دو مطلب ديگر بايد اشاره كرد:
1. بكارت عروس يكى از شرط شرعى و اسلامى است و اگر ضمن عقد شرط شود، حقى براى داماد
ثابت مى كند؛ پس اگر عروس باكره نباشد، نظير تدليس محسوب مى گردد. ولى بايد دانست
كه تنها خون نيامدن در زمان آميزش، باكره نبودن را ثابت نمى كند، زيرا چنانكه
پزشكان متخصص مى گويند پرده بكارت در دختران انواع مختلفى دارد كه يك نوع آن
غضروفى است كه با آميزش پاره نمى شود و نياز به جراحى دارد و نوع ديگر آن اين است
كه خود سوراخ فراخى دارد كه آلت باريك مرد نمى تواند آن را پاره كند و گاهى آلت مرد
از حد متعارف كوچكتر و باريكتر است كه حتى پرده بكارت معمولى هم نمى تواند پاره
كند. بنابراين به محض نيامدن خون نبايد دختر معصوم را به ناپاكى متهم كرد، بلكه در
چنان صورتى بايد به قابله متخصص رجوع نمود و از همه بهتر آنكه داماد چنين در خواستى
را بكلى مطرح نكند؛ زيرا اگر حق با دختر باشد، داماد رسوا مى شود و اگر حق با پسر
باشد، اولاد حق مهمى نيست كه ارزش مراعفه را داشته باشد و ثانيا چنانكه مشهور است
دختران دريده پررو، به خوبى آموخته اند كه چگونه خود را براى شوهر رسمى خويش، باكره
نشان دهند و خونى تقلبى ارائه نمايند و نوعا دختران پاك و معصوم متهم مى گردند.
2. مستحب است زفاف در شب انجام گيرد و اطعام جمعى از مؤ منان به عنوان
((وليمه)) در روز واقع شود، و در حديث
است كه و ليمه دادن يك روز و دو روز مستحب و مطلوب است و بيش از آن ريا و تظاهر به
حساب مى آيد و مذموم است.
دليل
327 ...اذا دخلت العروس بيتك فاخلع خفيفها حين تجلس و اغسل
رجليها و صب الماء من باب دارك الى اقصى دارك فانك اذا فعلت ذلك، اخرج الله من دارك
سبعين اءلف لون من الفقر و ادخل فيها سبعين لونا من البركه...(67)
پيغمبر(صلى الله عليه و آله و سلم)خطاب به داماد فرمود: هنگامى كه عروس به خانه تو
وارد شد و نشست، كفشهاى او را از پايش در آور و پاهايش را بشوى و آب را از در خانه
ات تا آخر خانه بريز؛ پس اگر اين كار را انجام دهى، خداوند هفتاد هزار كونه فقر را
از خانه تو خارج مى كند و هفتاد گونه بركت به خانه تو داخل مى سازد.
328 قال ابو جعفر (عليه السلام): اذا دخلت فمرها قبل اءن تصل
اليك ان تكون متوضيه ثم انت لاتصل اليها حتى توضا وصل ركعتين ثم مجدالله وصل على
محمد و آل محمد ثم ادع الله و مرمن معها ان يؤ منوا على دعائك و قل: اللهم
ارزقنى...
امام باقر (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه عروس بر تو وارد شد، قبل از اينكه با هم
تماس بگيريد، به او بگو وضو بسازد و تو هم وضو بگير و دو ركعت نماز بخوان؛ سپس خدا
را تمجيد كن و بر پيامبر و اهل بيت او درود بفرست، آنگاه دعا كن و به همراهيان عروس
بگو آمين بگويند...
329 اذا دخلت باهلك فخذ بنا صيتها و استقبال القبله و قل:
اللهم بكلماتك استحللتها فان قضيت لى منها ولدا فاجعله مباركا تقيا من شيعه آل محمد
و لا تجعل للشيطان فيه شركا و لا نصيبا.(68)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه بر همسرت وارد مى شوى، موهاى بالاى
پيشانى او را بگير و رو به قبله كن و بگو: خدايا! به عنوان امانت تو، او را گرفتم و
با كلماتت (كه در صيغه عقد خواندم) او را بر خود حلال نمودم؛ پس اگر از او برايم
فرزندى مقدر كرده اى، او را مبارك و با تقوا و شيعه آل محمد قرار ده و شركت و بهره
اى براى شيطان نسبت به او قرار مده.
330 عن ابى عبدالله (عليه السلام) قال: زفوا عرائكم ليلا و
اطعموا ضحى.
(69)
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: زفاف را شب برگزار كنيد (عروس را شب به خانه شوهرش
ببريد) و وليمه اش را روز بدهيد.
331 عن ابى جعفر (عليه السلام) قال: الو ليمه يوم و يومان
مكرمه و ثلائه ايام رياء و سمعه.(70)
حضرت باقر (عليه السلام) فرمود: اطعام عروسى يك روز و دو روز پسنديده و سه روز ريا
و تظاهر است.
درس هشتاد و چهارم: معاشقه و آميزش
معاشقه يعنى عشق بازى زن و شوهر با يكديگر؛ يعنى تحريك غريزه جنسى يكديگر؛
يعنى انجام مقدمات آميزش و جماع تاحدى كه زن و شوهر در عمل آميزشى كه خلق و
آفريننده آنها ايشان را به آن عمل دستور داده و آلت و ابزارش را در اختيارشان
گذارده است، كمال لذت را ببرند و به عوارض وخيمى، همچون احتقان
(71) و درد كمر و ضعف اعصاب مبتلا نشوند.
ما در اين بحث، مساءله را در حد متوسطى كه شريعت مقدس اسلام مطرح نموده است ارائه
مى كنيم و چنانچه بارها گفته ايم اسلام هر موضوعى را كه با تربيت انسان ارتباط
دارد، در حد اعتدال و ميانه روى بيان فرموده و از افراط و تفريط احتراز كرده است.
بنابراين عقب افتادگان مقدس نما بايد قدمى به پيش گذارند و خود را به محيط اعتدال و
متوسط اسلام برسانند و متجددان شتابزده تندرو هم بايد صدها قدم به عقب برگردند و با
متانت و درايت در چارچوب مقررات اسلامى كه خالق و آفريننده آنها برايشان تعيين كرده
است، توقف كنند و با نشان دادن عكيها و فيلمهاى شهوت انگيز، افكار سالم و آرام
جوانانى را كه به درس و مطالعه و كسب و حرفه مشغول اند، مشوب و منحرف نسازند و نيز
بفهمند و درك كنند كه اگر از آميزش و جماع خود قصد تمتع و تلذذ دارند، تمتع و تلذذ
وقتى حاصل مى شود كه دختر و پسر گاه در فراق باشند و گاه در وصال.
زان عزيز است آفتاب كه او |
|
گاه پيدا و گاه ناپيداست |
ساعتها دور باشند و محجوب و ساعتى در كنار جون حبيب و محبوب.
كه عاشق طعم وصل آنگاه داند |
|
كه عاجز گردد از هجران عاجل |
و خلاصه بايد بدانند محبوبى كه با تلاش و كوشش و انتظار به دست آيد، مصاحبش بسى
لذيذتر و روحبخش تر از محبوبى است كه هميشه بدون پرده و بى حجاب در كنار باشد كه:
هرچه به آن دير بود دسترس |
|
بيش بود طالب آن را هوس |
هر چه كه تحصيل و يا آسان بود |
|
قدر كم و قيمتش ارزان بود |
اگر محبوب گاه در پرده و گاه بى پرده باشد، شور و عشق و نشاط حبيب را تا آخر عمر
زنده و سرفراز و بالكنده نگه مى دارد. محبوب هميشه حاضر، پس از مدتى كوتاه، حبيب
و عاشق را سير و دلزده بلكه متنفر و عشق مرده مى كند. به همين دليل و به دليل ساير
مصالح واقعى انسان، حجاب و تستر براى زن از ديدگاه اسلام راجح و لازم دانسته شده و
نيز از اين رو سعدى خوش ذوق ماگفته است:
مرغ بريان به چشم مردم سير |
|
كمتر از برگ تره بر خوان است |
و ديگر بار بسرود كه:
اى سير ترا نان جوين خوش ننمايد |
|
معشوق من آنست كه نزديك تو زشت است |
حوران بهشتى را دوزخ بود اعراف |
|
از دوزخيان پرس كه اعراف بهشت است |
و شاعرى ديگر چنين سروده است:
گليمى كه مويش بود سينه گز |
|
برهنه تنان را حرير است و خز |
با همه س آنچه گفته ايم، متجددان امروز ماكه نشخوار كننده پسمانده اروپاييان خود گم
كرده گشته اند، تا زمانى كه با خداى مهربان خود آشتى نكنند و از تقليد كور كورانه
آنان دست برندارند، اين حقايق روشن و واضح را باور نخواهند كرد.
اين مقلدان پست و آن مقلدان مست كجا خواهند فهميد كه مردمى كه همواره در كنار
ديگهاى حليم شيرين و معطر و لذيذ حاضر باشند و آنها را مكشوفه و عريان و بى پرده
ببينند، و هر گاه احساس گرسنگى كنند حتى بيش از اشتها، تناول و تصرف نمايند، بزودى
اشتهايشان كور مى شود و اين بزرگترين نقصى است كه در وجود آنها پيدا مى شود كه ديگر
نگاه آنها به حليم لذيذ و لطيف با نگاه به گليم ضخيم و كثيف فرق نمى كند.
غزلسران گذشته ما را ببينيد كه چه ذوق بيدار و حساس و سرشارى داشته اند كه خواندن و
شنيدن اشعارشان، به چشم و گوش شنونده امروز، بصيرت و صفا مى ببخشد و نيروى حافظه و
مفكره و دراكه او را خرمى و جلا مى دهد؛ زيرا بزرگترين انگيزه و محرك ايشان، در
سرودن غزل، دورى محبوب و حجاب معشوق است. لذا از زمانى كه پرده هاى عفت و عصمت
دريده شد و حوريان محجوب در تمام نقاط روى زمين، عريان و مكشوف ، ظاهر و هويدا
گشتند، غزلسرايانى نظير سعدى و حافظ و مولوى و خاقانى پيدا نشده اند.
تاءسف نويسنده نه از كسادى بازار غزلسرايى، كه از غروب و افول ذوق و شهود انسانى
است.
اين بى خبران از حقيقت روح و ذوق انسان، به خاطر سوق دادن مردم جهان به سوى جمع
ثروت و اشباع شهوت، قريحه و ذوق انسان را كشتند و شهيد كردند، شرافت و عظمت زنان را
به همراه هويتشان مسخ كردند، مناعت و كرامت انسانى را سر بريدند، عواطف و اخلاق را
به زباله دان تاريخ انداختند و حتى با خالق و آفريننده مهربان خود دشمنيها كردند و
ذكر و ياد او را كه آرامبخش دلهاى مضطرب و متزلزل بوده و هست، افيون و مخدر معرفى
نمودند.
آنها كه قرآن كريم را باور نداشتند، مى بايست در جنين لجنزار بدبو و متعفنى سقوط مى
كردند، اما شما بچه مسلمانها چرا؟ شما چرا مى خواهيد در اين امور پيرو آنها باشيد و
همرنگ آنها شويد؟!!
گر چشم خداى بين ندارى يارى |
|
خورشيد پرست شو نه گوساله پرست |
ما اميدواريم پيشوايان شما به خود آيند و از خاك ريختن بر سر انسانيت خويش پشيمان
شوند و آنگاه شما هم به پيروى از ايشان چشم خود را بماليد و از خواب غفلت برخيزيد و
بفهميد كه:
زن پرهيزگار زاينده |
|
مرد را دولتى است پاينده |
زن كه مستور و نيكخو باشد |
|
نيست عيب ارنه خو برو باشد |
((مكتبى))
زن مستور شمع خانه بود |
|
زن شوخ آفت زمانه بود |
پارسا مرد را بر افرازد |
|
زن نا پارسا بر اندازد |
زن نا پارسا شكنج دل است |
|
زود دفعش كن كه رنج دل است |
((اوحدى))
اگر پارسا باشد و راى زن |
|
يكى گنج باشد بر آكنده زن |
((فردوسى))
زن خوب فرمانبر پارسا |
|
كند مرد درويش را پادشا |
((سعدى))
براى يكدمه شهوت كه خاك بر سر آن |
|
زبون زن شدن آيين شير مردان نيست |
((كاشفى))
زن پرهيزكار طاعت دوست |
|
با تو چون مغز باشد اندر پوست |
((اوحدى))
زن زن زوفا شود ز زيور نشود |
|
سر سر ز دها شود ز افسر نشود |
((سنايى))
در هرحال، عمل آميزش و جماع مقدمه پيدا شدن خانواده و بقا و تكثير نسل بشر است.
خداوند متعال طبع و فطرت و ذوق و جبلت انسان را با اين عمل عجين ساخته و هر دختر و
پسرى را از درون ذات و كنه مرموزش وادار به پذيرش اين جريان و دستور كرده است، هر
چند آن دختر و پسر، اسلام و قانون و بلكه پروردگار خويش را قبول نداشته باشند.
بالاخره هر انسان دو پايى كه روى كره زمين راه مى رود، هر چند كافر و ملحد و زنديق
و كوردل باشد، ناچار است اين دستور را بپذيرد، چنانچه ناچار است روزى بميرد و روزى
ديگر سر از خاك برآورد و در محكمه عدل الهى حاضر شود.
خداوند متعال علاوه بر آنكه مكانيسم عمل آميزش را در نظام حكيمانه تكوينش تثبيت و
مستقر فرموده است، طريقه اجرا و اعمالش را نيز در برنامه تدوينش ثبت و ضبط نموده و
با زبان فرستادگان و اوليايش به بندگان خويش كه خودش آنها را نر و ماده آفريده و
كشش و كوششى در وجود آنها گذاشته است دستور داده و در قالب دستورات و تكاليف حرام،
واجب، مكروه و مستحب مقرر داشته است.
همه ما مى دانيم كه دختر و پسرى كه شرايط ازدواج را پذيرفته و در كنار يكديگر قرار
گرفته و آماده آميزش و جماع و همبسترى شده اند، مقصود اصلى آنها از آن همه رفت و
آمد و گفت و شنود و حضور وكيل و شهود در مجالس بله برون و محضر و باشگاه و بيرون و
اندرون، تنها همين نقطه و همين مركز و همين مقصد بوده و مابقى همگى مقدمه و تشريفات
وطفيلى و تزيينات است. اسلام هم همين را مى گويد و انگشت روى همين نقطه حساس گذارده
و دستورات مؤ كد و مفيد و دقيقش را به همين نقطه متوجه ساخته است؛ زيرا تمام امور
اعتقادى و اخلاقى و اقتصادى و اجتماعى انسان، فرع بر وجود و بقاى انسان است و وجود
انسان از همين نقطه شروع مى شود و تكوين پيدا مى كند.
پزشگان مى گويند: ((قبل از آميزش و جماع، نسوج حوضچه اى و
اسفنجى سراسر آلت مرد و نيز شعريه هاى دستگاه تناسلى او پر خون مى شود تا آلت نعوظ
پيدا مى كند، و نيز زن دهانه فرجش كه ((مهبل))
ناميده مى شود و نيز سراسر شعريه هاى دستگاه تناسلى و آميزشى او پر خون مى شود و
متورم مى گردد)). در اين حال، اگر شوهر بازن خود، ملاعبه و
ملاسمه اى داشته باشد تا او را به اوج لذت جنسى برساند و آنگاه عمل دخول را انجام
دهد، هم خود به مقصد مى رسد و زيانى نمى بيند و هم همسرش؛ ولى اگر ملاعبه و ملاسمه
را فراموش كند و به قول پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم)مانند گنجشك نرى كه
بر ماده برمى جهد او هم برجهد و همسر خود را گرسنه و مات و مبهوت باقى گذارد، شعريه
هاى لگن و دستگاه تناسلى اش پر خون باقى مى ماند و عوارض تلخ و ناگوارى كه گفتيم،
به سراغش مى آيد و روز به روز بر لاغرى و بى اشتهايى و ضعف اعصابش افزوده مى گردد.
اما اگر مرد مقاومت كند و معاشقه را طول دهد تا زن هم به اوج برسد، آنگاه دخول را
انجام دهد، آميزشى سالم و مفيد و بى ضرر براى هر دو تن حاصل خواهد شد و اگر زن
آبستن هم بشود، فرزندى كه با چنين مقدماتى تكوين يابد، فرزندى سالم و متين و آرام و
دور از عصبانيت خواهد بود؛ ولى فرزندى كه با آميزش ناقص و انحرافى تكوين يابد،
احتمال هر گونه عيب جسمى و روحى در وجود او خواهد رفت. امام رضا (عليه السلام) قبل
از آميزش، دستور مى دهد كه ((يا زبانت بازى كن و پستانش را
بمال تا شهوتش تحريك گردد، زيرا او از تو همان را مى خواهد كه تو از او مى خواهى)).
و پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم)در باره زمان و مكان آميزش،
دستورات مفصل و مشروحى داده است كه قدرى از آن را در درس 62 همين كتاب ذكر كرديم.
و امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: ((زنان شما از اين جهت
شوهران سياه پوست را بيشتر ازشما سفيد پوستان دوست مى دارند كه آنها با زن سفيد
پوست بيشتر بازى مى كنند شما هم با همسران خود بيشتر بازى و شوخى كنيد تا نزديكى
شما لذيذتر و گواراتر شود)).
هر مرد و زنى پس از مدتى نزديكى و آميزش مى فهمند كه نقطه تحريك طرف مقابل كجاست؛
ولى ما مى خواهيم بگوييم زن و شوهر از همان شب اول زفاف بايد بدانند كه در خلوتخانه
هيچ گونه تحريك و تحرك جنسى براى آنها از جانب شريعت مقدس اسلام ممنوع نشده است،
بلكه پيشوايان اسلام به آن دستور داده و پيروان خود را به آن تشويق فرموده اند.
زيرا دستورات و فرامين پيشوايان اسلام، هماهنگ و متناسب با فطرت و سرشت انسان است و
خداوند متعال مرد را طورى آفريده است كه چون بلوغ جنسى رسيد صداى زن براى او محرك
است، ديدن اباسهاى مخصوص زنان شهوت او را تحريك مى كند، بوييدن عطر او نيروى جنسى
مرد را برمى انگيزاند، ديدن عكس و فيلم او تحريك كننده است، حتى نشستن در جاى او كه
هنوز سرد نشده و شنيدن صداى گام برداشتنش محرك است تا چه رسد به تماس بدنى و بوسه
و مالش و چشش او. تمام انواع محركات نسبت به غير زن و شوهر ممنوع است و ناروا، كه
اين ممنوعيت از درجه كراهت خفيف شروع مى شود تا كراهت عادى و شديد و سپس به حرام و
گناه صغيره و گناه كبيره مى رسد، مانند زناى محصنه
(72) كه عقوبت زن در دنيا رجم
(73) است و در آخرت عذاب شديد الهى؛ ولى تمام اين محركات نسبت به زن
و شوهر، مطلوب و جايز و مستحسن است، براى اينكه زن و شوهر بتوانند در خلوتگاه مشروع
خويش، غريزه جنسى خدادادى خود را اشباع كنند تا وقتى كه از خلوتخانه به جانب كوى و
بر زن و خيابان و اداره به راه افتند، هيچ منظره اى از عكس و چهره و تماس و نغمه،
فكر آنها را به خود مشغول نسازد و از كار و حرفه و شغل و پيشه روزانه خود باز
ندارد.
پزشكان اوج لذت جسمى را ((ارگاسم)) مى
نامند و مى گويند دختر و پسرى كه بالغ شده اند، اگر در حال مقاربت به
((ارگاسم)) نرسند، بيشترشان تحت
فشارهاى عصبى عضلانى قرار مى گيرند، به درد زير دل و درد كمر مبتلا مى گردند، در
اعضاى تناسلى خود احساس درد مى كنند و از جنبه روحى هم قدرت تمركز فكرى ندارند و
كارهاى عادى و معمولى را درست انجام نمى دهند و احيانا به پشيمانى و نا اميدى و ترس
و شرم و قصد خود كشى دچار مى شوند. پيش از آنكه ((فرويد))
اتريشى ريشه بيمارى روانى را ناكاميهاى جنسى بيان كند، چهارده قرن قبل، پيشوايان
ايلام اين مطالب را با تعبيرات مختلف و بسيار بهتر و دقيق تر از او بيان كرده اند.
خداوند متعال به انسان پنج حس باصره، سامعه، ذائقه، شامعه و لامسه عطا فرموده است؛
آنگاه براى هر يك از اين حواس، سيرى و گرسنگى خاصى معين كرده و راه سير كردن آن حس
را به انسان نشان داده و ابزارش را هم در اختيار او گذارده است. زن و شوهر با بر
قرار ساختن رابطه به وسيله هر يك از اين حواس از يكديگر لذت مى برند و اشباع مى
شوند و خداوند مهربان هم به آن دستور داده است. برقرار ساختن هيچ يك از اين روابط
حسى براى زن و شوهر ممنوع نيست، حتى بوسيدن و ليسيدن آلت تناسلى يكديگر چنانچه در
حديث 163 جلد اول از امام كاظم (عليه السلام) نقل كرديم.
وقتى پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم)و امام صادق و امام رضا (عليه السلام)
بفرمايند و دستور بدهند، مانبايد پنهان كنيم و به آنها توجه نكنيم؛ زيرا پنهان كردن
اين امور از دختر و پسر جوانى كه تازه ازدواج كرده اند و اين مراسم را نمى دانند،
خطر بروز امراض كمر درد و ضعف اعصاب و انحرافات جنسى و توليد كودكان ناقص و بيمار
را به دنبال دارد. شما ببينيد فقهاى بزرگوار ما چگونه در رساله هاى علميه خويش اين
مطالب را با صراحت مى نويسند:
1. مردى كه در ماه رمضان تفخيد كند (آلتش را در ميان ران زنش داخل كند) يا هر گونه
بازى ديگرى با او بكند- مثل اينكه انگشتش را در فرج زن داخل كند- در صورتى كه عادت
نداشته باشد با اين مقدار بازى و شوخى منى از او خارج شود، و منى از او انزال بشود،
روزه اش صحيح است.(74)
2. هر گاه مردى آلتش را در ميان مبهل زنش گذارد و زن حائض شود، واجب است فورا آلت
خود را خارج كند، و گرنه يك دينار كفاره بايد بدهد.(75
)
3. اگر مرد آلتش را لوله كرده، در مبهل زن داخل كند بطوريكه مجموع آن به قدر حشفه
باشد، غسل جنابت بر هر دو واجب مى شود.(76)
4. با دخترى كه كمتر از نه سال دارد نزديكى كردن حرام است
(77) و اگر كسى نزديكى نمود و او را افضا كرد (پرده ميان مجراى بول
و حيضش را پاره كرد) تا آخر عمر نزديكى كردن بر او حرام است و در صورت ارتكاب بايد
به او ديه بدهد.
بنابراين، براى شوهر مناسب است كه از مرجع تقليد خود سؤ ال كند: اگر مردى بداند يا
حتى احتمال بدهد كه آنچه پزشكان نسبت به عوارض جسمى براى زن مى گويند در دست است
و آن عوارض ناشى از آميزش غلط (مانند آميزشى كه در آن مرد يا زن به اوج لذت نرسد)
باشد، در اين صورت، آيا ياد گرفتن شيوه به اوج لذت رسانيدن زن لازم است؟ و باز از
مرجع تقليد خود بپرسند كه: اگر مرد احتمال بدهد به واسطه نداشتن طريقه نداشتن طريقه
در ست آميزش با زن باردار، عيب و نقصى به جنين يا مادرش وارد مى كند، آيا پرسيدن و
ياد گرفتن طريقه سالم آميزش از پزشكان لازم است؟ و قطعا بدانيد كه پاسخ هر دو مساله
مثبت خواهد بود. بنابراين، از كسانى كه طريقه آميزش با زن حامله را مى نويسد نبايد
تعجب كرد، بلكه بايد پرسيد و دانست و عمل كرد تا زن دچار سقط جنين ننمود. برخى از
پزشكان مقاربت با زن باردار را در ماه هاى آخر منع مى كنند، خصوصا نسبت به زنانى كه
سابقه سقط جنين دارند، و به طور كلى مى گويند زن باردار در حال آميزش نبايد به اوج
لذت جنسى برسد،. نيز نوعى از بيمارى قبلى وجود دارد كه پزشك، انجام عمل مقاربت را
براى بيمار مبتلا به آن ممنوع مى داند، مخصوصا در حال ايستاده يا با شكم پر يا
عريان يا در حمام و مكانهاى مرطوب. اينها را بايد پرسيد و دانست.
و باز براى رعايت بهداشت زن و شوهر، پزشكان دستور مى دهند كه پس از هر مقاربتى زن و
شوهر آلتهاى آلوده خود را با آب بشويند و بهتر آن است كه با آب گرم و صابون بشويند،
و اگر خداى ناخواسته شوهر از راه عقب با زن دخول كرد، تا آلت خود را با آب و صابون
نشويد، در شرمگاه زن دخول نكند، زيرا ميكروبهاى روده وارد دستگاه تناسلى زن مى شود
و او را بيمار مى سازد. اسلام كه دستور مى دهد زن و شوهر بعد از هر مقاربتى هر چه
زودتر غسل كنند و با حال جنابت باقى نمانند، براى رعايت همين بهداشت است. رعايت اين
بهداشت مرد را از امراضى مانند سيفليس و سوزاك و شانكر و زن را از بيماريهايى مانند
آماس و خارش و مبهل و ورم بظر(78)
مصون مى دارد. همچنين ادرار كردن پس از آميزش كه اسلام هم به آن دستور داده است سبب
مى شود كه رسوباتى در مجرا نماند كه آن را مستعد عفونت نموده، سنگ ايجاد كند. دستور
ديگر شرع و طب اين است كه از انزال نبايد جلوگيرى شود و منى بايد به حال طبيعى خود
خارج گردد؛ زيرا اگر از خروج منى جلوگيرى شود، مجراى آلت تناسلى تحت فشار قرار مى
گيرد و گشاد مى گردد و پرستات هم بزرگ مى شود.
همه مى دانيم تا زمانى كه مسلمين به همين دستورات ساده دينى خود عمل مى كردند، از
امراضى مانند سيفليس و سوزاك و شانكر و ايدز مصون بودند و اين امراض براى كسانى بود
كه به غسل جنابت اعتقاد نداشتند و ساعتها بلكه روزها با آلت آلوده بسر مى بردند.
از زمانى كه مسلمين به اروپا رفتند و با بيگانگان آشنا شدند و دستورات دينى خود را
فراموش كردند، اين گونه امراض هم در ميان آنان پيدا شد.