پيشگفتار
از مـباحث مهم اجتماعى كه به صورت معضلى در جوامع بشرى بروز كرده و صاحب نظران را
به فـكر و انديشه و راه حل واداشته , مباحث مربوط به نسل جوان است .
از آن جا كه اين طبقه , از نظر ويـژگـى ها و موقعيت سنى , در شرايط خاصى قرار گرفته
است , اگر جامعه به آنها توجه نكند و آنـهـا را از بـعـضـى مسائل آگاه نگرداند,
قطعا پيامدهاى ناگوارى هم براى خودشان و هم براى ديگران به بار مى آورند .
امـروزه دشمنان بشر و قدرت هايى كه از غفلت و انحراف جوانان براى رسيدن به اهداف
شوم خود استفاده مى كنند, اولين نشانه هر تير مسمومى كه به سوى انسان ها پرتاب مى
نمايند, قلب و فكر و شـخـصـيت يك جوان معصوم و كم تجربه است , يعنى نسلى كه اميد
آينده يك كشور است , مورد شـوم ترين توطئه هاى بيگانگان قرار مى گيرد .
مشوقان فساد و فحشا هميشه در اين فكر بوده اند كـه بـه نـام تـجدد و پيشرفت ,
جوانان را به منجلاب تباهى بكشانند و در اين راه از تمام مقدسات بـشـرى , مـانـند
آزادى , هنر, قلم , ورزش , حقوق وب استفاده كنند و در پناه اين مقدسات , تيرهاى
كـشـنـده خويش را به سوى ارزش هاى مذهبى و انسانى رها نمايند .
آنان به نام تجدد, برهنگى را تـرويـج مـى نـمايند و در پناه تنوع و مد, دختران را
به بى عفتى و عريانى تشويق مى كنند .
موضوع فـيـلـم هـاى سينمايى را سكس و شهوت قرار مى دهند و با تاليف كتاب هاى عشقى و
چاپ و نشر مـجـلات مهيج , جوانان را به عياشى و زندگى حيوانى ترغيب مى كنند .
اين جاست كه جوانان ما بـايـد بـا هـوشـيـارى و آگـاهـى كـامل , آن چنان راه و مسير
خويش را طى كنند كه با عمل به سـوداگـران فـسـاد و فـحـشـا بـفـهمانند شخصيت آنان
بالاتر از آن است كه مورد سوء استفاده انسان هاى پست و شيطان صفت قرار گيرد .
آنـچـه در اين كتاب در پنج بخش بررسى مى شود, مطالبى است كه جوانان بايد آن را
بدانند و در زنـدگـى خـود بـه كار گيرند تا از سختى ها و گرفتارى هايى كه امروزه
گريبانگير نسل جوان جـامـعه غربى است دور بمانند .
اميد است اين اثر مقبول مخاطبان اصلى اين كتاب (جوانان ) قرار گيرد .
ان شاء اللّه .
20 /10/1375 همت سهراب پور
بخش اول (جوانان و ويژگى هاى آنان )
دوره جـوانـى كـه حدودا از شانزده سالگى شروع مى شود, طبق نظر بعضى دانشمندان , پنج
سال اسـت , يعنى تا بيست سالگى ادامه دارد و طبق نظر عده اى ديگر, ده سال است يعنى
تا 25 سالگى تـداوم دارد .
بـا نظر به ارتباط جسم و جان و وابستگى ميزان رشدعقل و قوه مدركه با ميزان رشد بدن
, همان گونه كه دوران كودكى و ميانسالى و كهنسالى از ويژگى هاى خاصى برخوردار است ,
دوره جوانى هم از اهميت و ويژگى هاى خاصى برخوردار است .
شـنـاخـت ويـژگـى هـاى دوره جوانى براى جوانان ضرورى است , زيرا انسان تا خود را
نشناسد و خـصوصيات خود را درك نكند, قادر به ساختن و پرورش خود نيست , لذا در اين
بخش سعى شده ويژگى هاى مهم دوره جوانى به اختصار بيان شود كه عبارت است از:
1 . تغيير و تحول جسمى
گـرچه جسم انسان هميشه در حال تغيير و تحول است , اما در دوره جوانى , اين تغيير و
تحول از اهـميت ويژه اى برخوردار است .
در دوره جوانى براثر ترشح هورمون هاى بلوغ , تغيير و تحول هايى در شـخـص بـروز مـى
كـند و رشد جسم او بيشتر مى شود: صداى شخص زمخت مى شود, مو در صـورت و ديـگـر
نـقـاط بدن مى رويد و احساس جنسى در او پيدا مى شود به گونه اى كه انسان احساس مى
كند تولدى تازه يافته است .
با اين تغيير و تحول جسمى , ساير امور روحى هم تغيير مى كند, احساس ها و تمايل هاى
جديدى در نهاد جوان به وجود مى آيد, حالت هاى خاصى به او دست مى دهد, ديگر حالت هاى
زمان كودكى و نـوجـوانى را كنار مى گذارد .
آنچه جوانان بايد بدانند, اين است كه اين دوران , دورانى پر آشوب و اضطراب انگيز
است و بايد مواظب باشند طبق مصلحت عمل كنند, نه طبق احساسات درونى .
2 . بروز احساسات مذهبى
بـا تـحـولى كه براثر بلوغ در جوانان صورت مى گيرد, استعدادهاى فطرى و طبيعى , يكى
پس از ديـگـرى جـامـه فـعليت به خود مى پوشند, علاوه بر خواهش هاى غريزى كه بين
انسان و حيوان مشترك است , مجموعه اى از گرايش هاى فطرى چون احساسات مذهبى و كشش
هاى روحانى در جوانان بروز مى كند .
امروزه روان شناسان معتقدند: دوره بلوغ , دوره بروز احساسات مذهبى و تمايل هاى
معنوى است .
در ايـن دوره جوانان مايلند از مبدا هستى آگاه شوند, خالق خويش را بشناسند و با
خداى خويش رابـطـه بـرقرار نمايند .
اين حس مخصوصا در شانزده سالگى به اوج مى رسد كه اگر خوب هدايت شود, عامل مهمى براى
رشد معنوى جوانان است .
موريس دبس مى گويد: گـويـا هـمـه روان شناسان در اين نكته متفق القولند كه ما بين
بحران تكليف و جهش ناگهانى احـسـاسـات مـذهبى ارتباطى وجود دارد .
در اين اوقات , يك نوع نهضت مذهبى حتى در كسانى ديده مى شود كه سابق براين , نسبت
به مسائل مربوط به مذهب و ايمان لاقيد بوده اند .
نكته شايان توجه , اين است كه علاقه به مسائل مذهبى در دوره جوانى , برنامه اى است
كه خداوند حكيم براى كنترل جوانان قرار داده است , زيرا در سن جوانى , غرايز طغيان
مى كند و درياى روح جـوان طـوفـانـى مـى گـردد و اگر عواملى مانند مذهب و ارزش هاى
مذهبى در جوانان وجود نداشته باشد, قطعا مسير جوانان , بر خلاف مسير الهى و انسانى
خواهد بود .
3 . استقلال طلبى
از جمله ويژگى هاى دوره جوانى , غريزه استقلال طلبى است .
كودكان تا به دوره جوانى مى رسند, به استقلال و وابسته نبودن , علاقه بسيار پيدا مى
كنند .
آنها علاقه مند مى گردند كارهايشان را خود انجام دهند و در امورى مانند تحصيل ,
انتخاب شغل و حـرفـه , انتخاب دوست و همسر, پوشيدن لباس و رفت و آمدها, خود تصميم
بگيرند .
آنها احساس مـى كـنـنـد: كودك نيستند,بايد روى پاى خود بايستند و خود را از وابستگى
به والدين يا ديگران برهانند .
اين حس كه خداوند حكيم در وجود آنان قرار داده , زير بناى اعتماد به نفس , موفقيت
در جامعه و مسووليت هاى اجتماعى است .
نكته بسيار مهم و شايان توجه , اين است كه جوانان در اشباع اين حس نبايد تندروى
كنند و از حد طـبـيـعـى آن پا فراتر گذارند, زيرا اين حس , اگر كنترل نشود, نتايج
ناگوارى به دنبال خواهد داشـت .
اين حس بايد به كمك والدين اشباع شود, زيرا جوانان از تجربه كم ترى برخوردار هستند
و مـمـكـن اسـت از جاده مصلحت زود خارج شوند .
بسان زمانى كه كودك مى خواهد در راه رفتن استقلال پيدا كند, به راهنمايى و كمك
والدين احتياج دارد و بدون يارى آنها ممكن است حوادث ناگوارى , مانند پرت شدن , به
زمين خوردن , اصابت به شى ء خطرناك برايش پيش آيد, جوانى هم كـه تـاكـنـون بـه
والدين وابسته بوده و الان مى خواهد مستقل شود, قطعا احتياج به راهنمايى و كمك دارد
.
بـنـابـرايـن جوانان عزيز بايد مواظب باشند, ضمن اشباع حس استقلال طلبى خويش از
تذكرها و راهـنـمـايـى هـاى والـدين خود كه در مسائل زندگى از تجربه بيشترى
برخوردار هستند, كمال اسـتـفاده را ببرند و بدانند هيچ پدر و مادرى راضى نيست كه
فرزندش را در مسير انحراف ببيند .
جوانان بايد بدانند آنها محصول عمر والدين هستند و پدر و مادر در تربيت آنها سختى
هاى بسيارى را متحمل شده اند و محبتشان در وجود آنان ريشه دوانيده است , از اين رو
به سبب علاقه اى كه به فرزندان خود دارند, نمى توانند در برابر سرنوشت آنان بى
تفاوت باشند, همان گونه كه شما جوانان امروز و پدران فردا نمى توانيد در قبال
سرنوشت فرزندان آينده تان بى تفاوت باشيد .
البته بسيارى جوانان چون تازه پا در مرحله بلوغ گذاشته اند, با ترس و وحشت سعى مى
كنند خود را از طـفـيـلى بودن برهانند و به استقلال برسانند .
زيرا هنوز خود را به والدين و حمايت هاى آنان نـيـازمـنـد و وابـسـته مى دانند,
بنابراين سعى مى كنند از افراط و تند روى بپرهيزند, اما جوانانى هـسـتـند كه در اين
كار دچار تند روى مى شوند و به نام استقلال , مسيرى غير از مصلحت واقعى خويش مى
پيمايند .
لذا روان شناسان گفته اند: براى جوانان , زمان بلوغ , زمان پرواز از آشيانه هاست .
زمـانى است كه مى توانند تنها و آزاد به سوى انجمن ها و مجامع جوانان بگريزند, در
حالى كه هنوز از جدايى و تنهايى وحشت دارند .
همين تفاوت بين خواسته ها و قدرت بر آوردن آنها سبب مى شود كه جوانان غالبا رفتارى
زننده و ناموزون پيدا كنند .
بـعـضـى از جـوانانى كه به دنبال آزادى و استقلال مى روند و آرزوى جدايى از پدر و
مادر در دل مـى پـرورند, هر چه ناتوان تر مى شوند از اين تنهايى بيشتر مى ترسند و
نسبت به والدين خشن تر و گـسـتـاخ تـر مـى گردند, از اين رو بيش تر به حركات بچه
گانه دست مى زنند .
پسرى كه فحش مى دهد, خشونت مى كند, در را به هم مى كوبد, سر ميز غذا دير حاضر مى
شود و به طور كلى غير قابل تحمل است , مسلما براثر بلاتكليفى شديد روحى است .
او استقلال مى طلبد و در عين حال از آزادى مى ترسد و به علت عقده هاى روانى و عوارض
ناشى از آن است كه ستيزه جويى مى كند.
4 . تخيل گرايى
يـكـى از ويـژگـى هاى دوره جوانى , تخيل گرايى و روى آوردن به امور خيالى و افسانه
اى است .
جوانان گاهى آن چنان وارد دنياى خيال و اوهام مى شوند كه تصور مى كنند دنياى ديگرى
غير از عالم خيال , تحقق ندارد و گاه آن چنان , اين حالت بر آنان مسلط مى گردد كه
روحشان را سخت مـتاثر مى كند و در نتيجه آنان را از امور واقعى و درك حقايق زندگى
باز مى دارد .
و اين حس آن قـدر قـوى اسـت كه مى توان گفت : جوانان در دوره جوانى با افكار خود
زندگى مى كنند .
دوره جوانى , دوره علاقه به امور موهوم و عشق به خيال هاى ناشدنى است .
جـوانـان چـون تـجربه زندگى كردن را ندارند و تازه پا به جاده زندگى گذاشته اند,
گاهى آن چـنـان بـه فـرداى خـود فـكـر مى كنند كه آرزوهاى شيرين خود را به صورت كاخ
هاى مجلل و افـسـانه اى در مى آورند و از مشاهده آن , غرق در شادى و مسرت مى شوند
و گاهى هم به ناكامى خود مى انديشند و از تصور آينده ناموفق , گرفتار ياس و نا
اميدى و دلسردى مى شوند .
اگرچه جوانان هنگام روبه رو شدن با واقعيت ها و مسائل زندگى از تخيل ها و آنچه در
عالم خيال است فاصله مى گيرند, اما با اين حال تخيل گرايى اگر در حد طبيعى باشد و
جوانان را در آرزوها و خـيـال هـاى ناشدنى غرق نكند, خالى از فايده نيست , بلكه اين
حالت كه خداوند در وجود جوان نـهـاده است , مى تواند منشا امورى مثبت هم بشود, از
جمله اين كه حس ابداع و ابتكار را در وجود جوانان بيدار مى كند و آنان را براى
پيشرفت و نيل به مدارج عالى تر آماده مى سازد و موجب تقويت نيروى ذهن و انديشه و
عامل خلق امور هنرى , فكرى , علمى و ذوقى مى شود .
كرسى موريسن مى گويد: گـاهـى يك تخيل عميق , بر اثر تربيت و تجربه يا به واسطه
تاثيرات محيط به صورت يك شاهكار هـنـرى يـا تابلو نقاشى يا اختراع مكانيكى در مى
آيد .
افكار و عقايد, زاييده همين قوه تخيل است و نـبـوغ نـيز مولود همان مى باشد .
عالى ترين تجليات مغز بشرى در اختراعات و ترقيات مكانيكى و فهم رياضيات عاليه ,
نتيجه همين قوه تصور و تخيل است .
موريس دبس چنين مى نگارد: بـايـد بـا دقـت تـمام , ما بين فعاليت طبيعى فكرى جوانان
نورس با حالات غير عادى آنان كه نزد مـبـتـلايان به امراض عصبى ديده مى شود تفاوت
قائل شد .
اين تخيلات از لحاظ امكانات جديد و اخـتراعات و افكار بديع , بسيار غنى است و براى
پيشرفت فكرى و فرهنگى جوانان مقدمه مناسبى مـى بـاشـد .
جـوان نـو رسـيـده كه علاقه مفرطى به صور شاعرانه پيدا مى كند, در مقابل زيبايى ,
حـسـاس تـر از ديگران است .
تجسم و تخيل , جوان را وادار مى سازد كه وجود خود را كشف كند و ديگران را درك
نمايد.
5 . ميل به آزادى
ميل به آزادى و نداشتن محدوديت , از ديگر ويژگى هاى دوره جوانى است .
جوانان خواستار آزادى در كـارهـايـشان هستند, به اين علت براى آنان چندان جالب نيست
كه بزرگان از نظم و قانون و مـصـلـحـت و منطق و عقل سخن بگويند .
از نظر جوان , عقل و منطق و مصلحت و نظم و قانون نوعى محدوديت است , بايد با آنها
مبارزه كرد تا به خواسته هاى مطلوب خود رسيد .
ويل دورانت مى گويد: جوان كه پس از سال ها ناز پروردگى از خانواده به اجتماع قدم مى
نهد, خود را آزاد مى يابد و جام لـذت آزادى را تـا جـرعه آخر سر مى كشد و با توحش
نعره مى زند و مى رود تا دنيا را بگيرد و از نو بسازد .
آشوب و ماجرا را بيش از غذا دوست مى دارد, عاشق برترين چيزها و مبالغه ها و
نامحدوديت هاست .
جوانى انسان به نسبت و اندازه خطراتى است كه پيش مى گيرد .
جوان با اكراه و بى ميلى به نظم و قانون تن مى دهد .
آن جـا كـه نـعره و فرياد وسيله حياتى اوست , از او سكوت و خاموشى مى خواهند .
آن جا كه سخت مـشتاق فعاليت است , از او آرامى و انفعال مى طلبند .
جوانى سن بى قيدى و بى بند و بارى است و شعار آن , اين است كه هيچ چيز مانند زياده
روى مايه كاميابى نيست .
جـوانـى خـستگى ناپذير است .
زندگى او در زمان حال است و افسوس گذشته را نمى خورد و از آينده نمى ترسد و با
خوشدلى و سبك روحى از تپه اى بالا مى رود كه قله , آن طرف ديگر را از چشم او پنهان
داشته است .
نـكته مهمى كه جوانان بايد بدانند و رعايت كنند, ميانه روى درميل به آزادى است ,
زيرا جوانان با نـظـر بـه ايـن كه به سبب طغيان غرايز, جنبه عقلانى ضعيفى پيدا مى
كنند و به شدت احساساتى مى شوند و طبعشان آنها را به سوى لذت گرايى سوق مى دهد,
اگراز آزادى مطلق استفاده كنند, بـه انـواع فـسادها و فحشاها وانحراف ها دچار مى
شوند, زيرا غرايز آدمى كور و بى شعوراست .
غرايز فـقـط ارضـاى خـود را مى طلبد, مى خواهد به هر قيمتى كه شده به هدف خود برسد
و اين انسان اسـت كـه بـا نـيـروى عـقـل و فـطـرت و شـريـعت آنها را مهار مى كند و
به اندازه لازم وطبيعى اشـبـاع مـى نـمايد, مانند رودخانه اى كه در مسيرى جريان
دارد و هرچه در مسير خويش مى بيند تخريب مى نمايد و اين ماهستيم كه بايد با ساختن
سد و دريچه هاى مخصوص , آن را كنترل كنيم و به اندازه لازم , آب آن را به مكان هاى
خاص هدايت نماييم .
برخوردارى از آزادى نامحدود, قطعا فساد و بى نظمى به بار مى آورد و در نتيجه آرامش
و آسايش را كـه اساس خوش بختى انسان است نابود مى سازد, زيرا اگر قرار باشد هركس در
هر كارى آزاد باشد و براى خواسته هاى خود حد و حدودى در نظر نگيرد, به طور مسلم
خواسته ها با هم تزاحم پيدا مى كند و هرج و مرج در جامعه حاكم مى شود, لذا پيشوايان
دينى فرموده اند: اقمعوا هذه النفوس فانها طلقة ان تطيعوها تنزع بكم الى شر غاية ,
ايـن نفس هاى سركش را مهار كنيد كه لجام گسيخته و خود سرند, اگر از آنها پيروى كنيد
شما را به بدترين پرتگاه مى افكنند .
ريموند بيچ مى گويد: يـكى از خواص جوانان , اين است كه هر وقت هرچه دلشان مى خواهد
مى كنند, بدون آن كه نگران نتايج كار خود باشند, اماقوانين اخلاقى انعطاف ناپذيرند
.
قراردادهاى اجتماعى براساس تميز خوب از بد ايجاد شده اند, نه از روى هوس و دلخواه و
به همين دليل , زمان هم قادر نيست آنها را تغيير دهد .
رعايت اين قراردادها موفقيت و خوش بختى افراد را تضمين مى كند .
كـسـانـى كه به هوادارى از تمايلات آنى خود از اين راه منحرف مى شوند, بعدها هنگامى
كه ديگر خـيلى دير است , پى مى برند كه از منبع خوش بختى خود برداشت بيهوده اى كرده
اند و هرگاه به سياهه اعمال خويش رسيدگى كامل كنند متوجه مى شوند كه زندگى آنها
هرگز نيازمندى هاى عـمـيـق قـلـبـشـان را برنياورده است , در حالى كه دسته ديگر كه
همواره پايه زندگى را محكم مى كنند, نه تنها از شادى هاى قلبى لذت سرشارى مى برند,
بلكه از دوران جوانى كه مقدمه آغاز زندگى حقيقى است نشاط و حظ وافرى مى گيرند.
6 . الگوپذيرى
يكى از ويژگى هاى دوران جوانى , حس الگوپذيرى است .
با نظر به فطرى بودن حس كمال طلبى , جوانان براى تكوين شخصيت روحى و فكرى و اجتماعى
خويش , همواره سعى مى كنند افرادى را كه از نظر مادى يا معنوى به كمال رسيده اند,
الگوى خويش قرار دهند, گرچه بعضى در تشخيص الـگـوهـاى واقعى و به كمال رسيده اشتباه
مى كنند و افرادى را كه لايق و شايسته نيستند الگوى خـويـش قـرار مـى دهـنـد .
دنـياى غرب كه به اين خواسته و نياز جوانان پى برده است , در اشاعه الـگوهاى كاذب و
شخصيت هاى دروغين مى كوشد تا جوانان را از هويت انسانى خويش جدا نمايد, به همين
دليل به معرفى هنرپيشه هاى فاسد سينما, ورزشكاران بى بندوبار, قهرمانان بى شخصيت و
خـوانـنـدگان پست مى پردازد و آنان را الگو معرفى مى كند, البته آنها همه اين كارها
را در پرتو امور مقدسى , مانند ورزش , هنر, دفاع و نشاط روحى به خورد جوانان مى
دهند .
ناگفته نماند اصل حس تقليد و الگوپذيرى در جوانان مضر نيست , بلكه از عوامل پيشرفت
آنان در مـسـائل فـردى و اجـتـماعى است , زيرا با اين حس است كه جوانان مى توانند
از موفقيت هايى كه ديگران كسب كرده اند استفاده كنند .
امانكته مهم و در خور توجه اين است كه بايد از فردى كه در جـامـعـه نـمونه است
شناختى كافى و كامل داشته باشند و با معيار الهى و انسانى به سراغ الگوها بـرونـد و
از الگوپذيرى جاهلانه برحذر باشند و به اميد رسيدن به مقامات فردى يا اجتماعى ,
نبايد اعـمـال و افكار نادرست شخصيت هاى معروف را سرمشق قرار دهند, بلكه بايد با
معيارى درست , شـخـصـيـت هـاى واقعى را از شخصيت هاى كاذب تميز دهند, همچنين توجه
داشته باشند براى رسـيـدن به مقام هاى عالى نبايد از راه ناصواب رفت , بلكه بايد از
مسير درست و با صبر و حوصله اسباب بزرگى را يك به يك فراهم نمود .
7 . طغيان غرايز
از جـمله ويژگى هاى دوران جوانى , داشتن احساسات تند است .
جوانان در دوره جوانى به شدت تـحـت تـاثير احساسات و تمايلات هستند و آن چنان در
اين بعد قوى هستند كه گاهى با مسائل مـنـطـقـى و عـقـلى قطع رابطه مى كنند و آنها
را در شان خود نمى دانند و انسان هاى معقول و مـنـطـقى در نظرشان كوچك و ناچيز به
حساب مى آيند و اين خطر بزرگى است , زيرا گاهى با تصميمى كه جنبه عقلانى ندارد,
ممكن است خود را دچار تيره روزى و سياه بختى نمايند .
گـرچـه انـسـان در هـر سـنى در معرض احساسات و غرايز خويش است , اما اين غرايز در
جوانان خطرآفرين تر است , زيرا از طرفى , امواج خواهش ها در درياى وجودشان به حركت
در آمده است و از طـرف ديگر, از تجربه كافى بهره مند نيستند, لذا بايد خيلى مواظب
باشند طبق هر خواسته اى عـمل نكنند, بلكه با تقويت اراده و تعقل و بعد معنوى سعى
كنند برخواسته هاى غير منطقى غلبه يـابـنـد, زيرا اگر عقل جوان بر غرايز چيره نشود,
قطعا احساسات و غرايز بر عقلش استيلا خواهد يافت و آن را به اسارت خواهد برد .
آلكسيس كارل مى گويد: حـالات عـاطفى , رنج ها و شادى ها و عشق و كينه ما هر لحظه در
طرز تفكر موثر است .
كسى كه فـكـر مى كند يا مطالعه و قضاوت مى نمايد, در عين حال ممكن است تحت تاثير
اميال و آرزوها و شـهوات خود خوش بخت يا بد بخت , مضطرب يا آرام , بشاش يا افسرده
باشد, به اين ترتيب , جهان در ديـده مـا بر وفق حالات عاطفى و فيزيولوژيكى كه در
عمق متغير, شعور ما را در حين فعاليت فكرى مى سازد, نماهاى مختلفى به خود مى گيرد .
مى دانيم كه عشق , كينه , خشم و ترس مى تواند حتى منطق را منحرف و مختل سازد .
بـزرگـان ما به سبب طوفانى شدن غرايز در جوانى , جوانى را از اقسام مستى و شعبه اى
از جنون مى دانند .
البته اين حكم براى جوانانى است كه غرايز خود را كنترل نكرده اند, وگرنه جوانانى
بوده و هستند كـه بـراثـر رعـايـت تـقـوا و تعقل و اراده به مراتب بالايى رسيده اند
و غرايز را مقهور عقل خويش ساخته اند .
8 . گروه گرايى
از ديگر ويژگى هاى نسل جوان گروه گرايى است .
جوانان شديدا از گمنامى و تنهايى تنفر دارند و عـلاقـه مـندند در يك گروه و تشكيلات
با ديگر همسالان خود فعاليت كنند .
جوانانى كه موفق نـمى شوند در گروه و دسته اى راه يابند, غالبا به تزلزل شخصيت و
خودكم بينى مبتلا مى شوند و در نتيجه ممكن است در صحنه اجتماع و زندگى با مشكل روحى
روياروى گردند .
تمايل به گروه و جمع , كه خداوند حكيم در فطرت جوانان قرار داده است , مى تواند در
پيشرفت اجـتـمـاعـى و كـسـب تجارب و اعتمادبه نفس آنان نقش بسزايى داشته باشد .
اما نكته مهمى كه جـوانـان بـايـدبـدانـند, اين است كه سعى كنند خود را در گروه
هايى قرار دهند كه از هر جهت (مـكـتـبـى , اجتماعى , خانوادگى وب) سالم باشند و
مربيان هم بايد جوانان را به سوى گروه هاى سالم رهنمون گردند, بايد دانست اگر جوان
از گروه سالم محروم ماند وسرخورده شد, قطعا به گروه هاى ناسالم مى پيوندد تا از
تنهايى وگمنامى رهايى يابد .
9 . نقش پذيرى
نقش پذيرى از ويژگى هاى ديگر دوره جوانى است .
روحيه نقش پذيرى ممكن است در ديگر دوران زندگى هم وجود داشته باشد, اما اين حالت در
دوره جوانى , آن قدر شديد است كه مى توان آن را از خصوصيات دوره جوانى شمرد .
امروزه دانشمندان معتقدند كه محيط اجتماعى , اثرهاى زيادى در تشكل شخصيت و رفتار
جوانان دارد, لذا در آثار دينى وارد شده كه : انما قلب الحدث كالارض الخالية ما
القي فيها من شى ء قبلتها .
هـمـانـا قـلـب جـوان مـانند زمينى خالى و دست نخورده است كه هر بذرى در آن افشانده
شود مى پذيرد و مى پرورد .
جرج ميد مى گويد: فرد بيشتر براثر همكارى و تماس با افراد پيرامون خويش , خود را مى
شناسد .
از طرف ديگر, جامعه بر اثر توقعاتش از فرد و تصديق يا نهى رفتار اشخاص در تعيين نوع
شخصيت فرد, اثر فراوان دارد و طـبـيـعى است كه در يك جامعه پيچيده , مانند جوامع
امروزى ما كه اختلاف ذوق و ناهمجنسى شديدى وجود دارد, تعدد نوع شخصيت فراوان است .
گفته شد, جوانان حالت نقش پذيرى قوى دارند, لذا فرهنگ حاكم بر جامعه و محيط مى
تواند اثر شـگـرفـى بـر تـكـويـن شـخـصـيـت آنان داشته باشد .
با نظر به اين ويژگى , جوانان بايد متوجه غـذاهـاى فكرى و روحى خويش باشند, بايد
دريابند با چه كسانى رفت و آمد دارند, چه كتاب هايى مـطـالـعـه مى كنند, در چه
مجالسى شركت مى نمايند و چه فيلم هايى را مشاهده مى كنند, زيرا غفلت از اين امر,
ضربه هاى جبران ناپذيرى بر آنان وارد خواهد كرد .
10 . حس خودنمايى
ويـژگـى ديـگر دوره جوانى حس خودنمايى است .
جوانان به اثبات شخصيت خود علاقه شديدى دارنـد, آنـان مايلند نشان دهند كه از
ديگران كمتر نيستند, آنان مى خواهند ثابت كنند كه قدرت انجام دادن بسيارى از كارها
را دارند .
جوانان علاقه مندند كه مشهور شوند, از اين رو به خودنمايى مى پردازند .
آنان شيفته كارهاى قهرمانى و هر آنچه نشانه قهرمانى است مى باشند .
جوانان به افراد معروف و قهرمان , ابراز علاقه مى كنند و دوست دارند راه آنان را
بپيمايند و همانند آنان معروف و مشهور شوند .
حـس خودنمايى در جوانان , امرى طبيعى است , اما بايد مواظب باشند كه براى اشباع اين
حس به هـر كارى دست نزنند و از هر فكر و شخصى پيروى نكنند, بلكه با بصيرت و دقت نظر
و دور از هر احـسـاسـى ايـن مسير را طى كنند, زيرا مشاهده شده است گاه جوانان براى
اشباع اين حس , به كارهاى خطرناك و خلاف مصلحت مى پردازند و گاهى ممكن است در اين
راه , سلامتى خويش را از دست بدهند .
11 . ميل به خودآرايى
يكى ديگر از ويژگى هاى دوره جوانى , ميل به خودآرايى است .
جوانان كه در دوره جوانى , خود به خود از نوعى زيبايى طبيعى برخوردار هستند, سعى مى
كنند با اضافه كردن زيبايى هاى مصنوعى بـر زيـبايى خود بيفزايند .
ميل به خودآرايى در سنين بالاتر, كه زيبايى طبيعى انسان تا حدودى از بـيـن مـى رود,
كم مى شود .
هر چه سن بر انسان مى گذرد صورت گلگونش , جسم پرطراوتش , قـامـت سروگونه اش , پوست
صاف و نرمش و موهاى زيبا و سياهش از دست مى رود و از جمال و زيبايى طبيعى اش كاسته
مى شود, از اين رو رغبت به زيبايى مصنوعى و خود آرايى هم در وجودش كـم مى شود, به
همين دليل , افراد مسن توجه چندانى به خود آرايى ندارند .
ميل به زيبايى و خود آرايى امرى طبيعى در جوانان است .
اسلام كه دينى جامع و كامل مى باشد و به تمام ابعاد زندگى مادى و معنوى انسان ها
توجه نموده , با تاكيد بر استفاده از لباس هاى زيبا, شانه كردن مو, معطر كردن بدن و
بهداشت شخصى به حس زيـباگرايى (كه خداوند در فطرت آدمى به وديعه گذاشته است ) توجه
كرده است , در آثار دينى آمده است : ( ان اللّه يحب الجمال و التجمل )
خداوند, زيبايى و خود آرايى را دوست دارد .
مـهـم ايـن اسـت كه ميل به خود آرايى بايد در حد طبيعى و فطرى باشد تا باعث انحراف
جوانان نـگردد, زيرا بسيار ديده ايم جوانانى كه (دختر يا پسر) به سبب افراط در
خودآرايى به راه هاى غلط كشيده شده اند .
علاوه بر اين , زياده روى در خودآرايى , ممكن است منشا بيمارى وسواس شود و عامل
اختلال هاى روحى گردد و شخص را از فعاليت هاى حيات بخش باز دارد .
جوانان بايد جمال و زيبايى را براى خود جمال و زيبايى بخواهند, نه براى جلب توجه
ديگران , زيرا هـنـگـامى مى توان زيبايى را در همه جا رعايت كرد كه فى نفسه براى آن
ارزش قائل شد, اما اگر صـرفـا بـراى بـرانـگـيـختن ديگران باشد, ممكن است جوانان
عزيز را در مسير ناپسند رياكارى و خودپرستى قرار دهد .
براى دختران , خودآرايى بايد در محدوده شريعت مقدس الهى باشد, يعنى بر دخـتـران
لازم اسـت از كـارهـايـى كـه بـاعـث تحريك جوانان مى شود, مانند لباس هاى زننده و
آرايـش هـاى مهيج برحذر باشند, خواه به اسم خودآرايى باشد يا به اسم چيزهاى ديگر,
كه در غير اين صورت , باعث فساد و تباهى براى جامعه و خودشان خواهند شد .