آقای بنی صدر
امام راحل با انتخاب بنی صدر به ریاست جمهوری موافق نبود؛
(206)اما در اخلاق سیاسی
امام، اعمال نظر در روند قانونی کشور جایی نداشت. امام
می توانست به صراحت مکنونات قلبی و نگاه عالمانه و عارفانه خود را نسبت به شخصیت
اخلاقی و سیاسی بنی صدر بازگو کند و مانع پیروزی او در انتخابات شود؛ اما او هیچ
گاه نظر شخصی خود را به مردم شریف تحمیل نکرد.
امام در بیمارستان قلب، هنگام تنفیذ حکم ریاست جمهوری به بنی صدر، مطالبی را بیان
کرد که در حقیقت منشور «اخلاقی- سیاسی» برای همه ی کسانی بود که درصدد بودند وارد
حوزه ی سیاست شوند. امام در بیاناتی کوتاه اما جامع و صریح با استناد به حدیث شریف
«حبّ الدنیا رأس کل خطیئه» از مسئولان خواست تا با پرهیز از غرور، برای اعتلای
اسلام و ایران، پرهیز از تفرقه، پرهیز از انزوا و عزلت گزینی در صورت اختلاف، و دل
نبستن به ابرقدرت ها تلاش کنند و راه سعادت و صلاح خود و مملکت را در پیش گیرند.
من یک کلمه به آقای بنی صدر تذکر می دهم؛ که آن یک کلمه تذکر برای همه است: «حب
الدنیا رأس کلّ خطیئة» هر مقامی که برای بشر حاصل می شود چه مقام های معنوی و چه
مقام های مادی،روزی گرفته خواهد شد و آن روز هم نامعلوم است. توجه داشته باشند همه
کسانی که برای بشر خدمت می کنند، کسانی که دارای مقامی هستند، دارای پستی هستند که
مقام آن ها را مغرور نکند؛ مقام رفتنی است و انسان در حضور خدای تبارک و تعالی
ماندنی است.
من از آقای بنی صدر می خواهم که ما بین قبل از ریاست جمهور و بعد از ریاست جمهور در
اخلاق روحی شان تفاوتی نباشد، تفاوت بودن، دلیل
بر ضعف نفس است و من از همه ی کسانی که در مقامی هستند – چه مقام های کشوری و چه
مقام های لشکری- می خواهم که به مقامات خودشان مغرور نباشند و در راه اعتلای اسلام
و اعتلای ملت مسلمان و اعتلای کشور ایران کوشا باشند.
و این طور نباشد که به واسطة تقدم و تأخّر یک نفر یا چند نفر، موقتاً اسباب این
بشود که کناره گیری کنند و یا خدای نخواسته مخالفت و کارشکنی.
از خداوند تعالی مسألت می کنم که همه ی ما را به راه خدا، به راه راست هدایت کند و
از گرایش به شرق و غرب حفظ کند و از خوف از ابرقدرت ها حفظ کند.
(207)
امام با آگاهی از شخصیت اخلاقی و سیاسی بنی صدر، ملاک اعطای نمایندگی فرماندهی کل
قوا به او را درک وضعیت حساس و جنگی کشور و دل سوزی نسبت به فرزندان ارتشی، بسیجی و
سپاهی خود قرار داد و این سِمت را برای هماهنگی های لازم و پشتیبانی از رزمندگان به
وی واگذار نمود.
امام که می دید بنی صدر ساز جدایی از مردم و مسئولین را به صدا در آورده است، در
حرکتی دل سوزانه و اخلاقی، تلاش خود را برای باورمند کردن بنی صدر به خاستگاه مذهبی
و مردمی او نمود. امام در سخنانی از بنی صدر چنین یاد کرد:
آقای بنی صدر از خارج نیامده تحمیل به شما بشود، یک قدرتی داشته
است که آن قدرت را به شما تحمیل بکند. یک نفر آدم مثل همة شما بوده، بدون این که
قدرتی داشته باشد، لکن بیان کرده، صحبت کرده، مردم را متوجه کرده، مردم به او رأی
داده اند، این از ملت است؛ وقتی یک چیزی از ملت شد همه ی ملت همراهش هستند.
(208)
امام راحل در جایی دیگر بنی صدر را برادر مردم و مردم را برادر و پشتیبان وی خواند
و فرمود:
رئیس جمهور با ادنی شخصی که در ایران زندگی می کند برادر است و مردم با هم برادرند
و پشیبانی می کنند.
(209)
با این که امام می دید بنی صدر در حساس ترین مقطع تاریخی انقلاب و شکل گیری اولین
قوه ی مجریه، روحیة منیّت و حرکت های خود محورانه دارد، اما باز هم سخنان پدرانه
خود را برای اصلاح او و حفظ مسیر انقلاب ادامه می داد و او و مردم را به همکاری
دعوت می کرد:
رئیس جمهور از خود شماست و همه خدمت گزار به این ملت هستند.
(210)
گرفتار آمدن بنی صدر در حلقه ی گروهک های معارض اسلام و انقلاب و نیز نفوذ و
تأثیرگذاری ملی گراها بر شخصیت وی، امام را بر آن داشت تا در رهنمودهای خود، ضمن
اشاره به ضربات وارد شده به اسلام و ایران توسط ملی گراها، جلوگیری از ورود آنان به
کابینه ی بنی صدر شود.
(211)
توهین و تخریب یاران صدیق امام و ترور شخصیتی آنان توسط روزنامه های لیبرال در کنار
ضرب و جرح نیروهای حزب اللهی توسط عناصر سازمان منافقین، امام را بر آن داشت تا به
عنوان وظیفه ی شرعی و اخلاقی به دفاع از یاران خود برخیزد؛ حتی در این راه توهین
هایی هم به خود وی می شد که امام مهر سکوت بر لب می زد و تحمل می کرد.
من آقای خامنه ای را بزرگش کردم، من آقای هاشمی را بزرگ کردم، من آقای بهشتی را
بزرگش کردم.
(212)
برکناری شهید صیاد شیرازی از فرماندهی، فشار بی امان بر نیروهای حزب اللهی در نقاط
مختلف ایران و حاکم کردن روح غوغاسالاری بر جامعه، یاران امام را که به صبر و تحمل
در دوران مبارزه شهر بودند واداشت تا دیگر خاموشی را به صلاح ندانند. نامه ی
دردمندانه شهید بهشتی به امام و نشست های یاران دیگر امام با وی هرگز تأثیری در
تصمیم امام نگذاشت.
برخورد عادلانه
نگاه عدالت محور امام به یاران خود و شخص بنی صدر، یکی دیگر از ویژگی های اخلاق
سیاسی امام است که نه تنها در این برهه از انقلاب، بلکه در تمام مقاطع زندگی او به
وضوح آشکار است. براساس همین نگاه بود که امام امر به سکوت و سخنرانی کردن شهید
رجایی، شهید بهشتی، آیت الله خامنه ای، حجت الاسلام و المسلمین هاشمی و بنی صدر کرد
و خواستار تشکیل هیئتی متشکل از نماینده ی تمام افراد شدند تا هریک از تخلفات را
بررسی کنند. در حقیقت از این تاریخ به بعد، امام وارد مرحله ی برخورد قانونی می
شود؛ و این به معنی پایان نقش هدایتی و اخلاقی و انسانی نیست. امام طی حکمی، آیت
الله مهدوی کنی را نیز به نمایندگی خود برای نظارت بر حل اختلاف تعیین کرد:
جناب عالی را به نمایندگی خویش تعیین نمودم تا با نماینده ای که جناب آقای بنی صدر
و نماینده ی دیگری که جناب حجت الاسلام آقای بهشتی و جناب حجت الاسلام آقای هاشمی
رفسنجانی و جناب آقای رجایی تعیین می نمایند، موارد تخلّفات از حقوق قانونی هریک
رسیدگی بنمایند. و نیز در زمان جنگ که زمان استثنایی است، به اقوال و اعمال هرکس که
موجب اختلاف و تشنج در کشور می شود رسیدگی بنمایند...
انتظار می رود که آنچه را به عهده ی آقایان گذاشته شده است که یک تکلیف شرعی است،
قاطعانه و بدون غمض عین عمل نمایند.
(213)
سخنرانی تحریک آمیز بنی صدر در جمع پرسنل نیروی هوایی در شیراز و مصاحبه های جنجالی
مطبوعاتی و رادیو- تلویزیونی وی موجب شد تا هیأت حل اختلاف، بنی صدر را به عنوان
تخطّی از بیانیه ی امام و قانون اساسی محکوم نماید. تخلفات بنی صدر به قدری بود که
مرحوم شهاب الدین اشراقی، نماینده ی آقای بنی صدر هم طی نامه ای، استعفای خود را از
نمایندگی وی اعلام نمود.
تعطیل شدن برخی از مطبوعات آشوب طلب توسط دادستانی، حمایت مردمی را در پی داشت و
برخورد مردم ایلام با بنی صدر و ممانعت آنان از ورود وی به این شهر با شعارهای «مرگ
بر منافق» و... موجب شد تا امام راحل او را از فرماندهی کل قوا برکنار نماید.
آقای ابوالحسن بنی صدر از فرماندهی نیروهای مسلح برکنار شده اند.
(214)
در پی این حرکت، مجلس بنا بر وظیفة قانونی، رأی به عدم کفایت سیاسی بنی صدر داد و
امام راحل هم بنا به احترام رأی نمایندگان مردم طی حکمی فرمودند:
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از رأی اکثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی بر این که آقای
ابوالحسن بنی صدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران کفایت سیاسی ندارد، ایشان را از
ریاست جمهوری اسلامی ایران عزل نمودم.
(215)
اول تیرماه 60
روح الله الموسوی الخمینی
برخورد قانونی امام با شخص بنی صدر، هرگز مانع نشد تا رفتار اخلاقی و الهی را با
این فرد کنار بگذارد. امام دوست داشت بنی صدر به دامان اسلام و ایران و آغوش پرمهر
و محبت مردم باز گردد و قربانی دسیسه های دشمنان داخلی و خارجی نگردد. امام هدایت
گر به چشم طبیبی دردشناس، نگران حال بیمار خود بود، ایشان نگران آخرت بنی صدر هم
بود.
امام پس از فرار بنی صدر او را نصیحت کرد که سخنان او درحقیقت، یک منشور اخلاقی
برای همه ی مسئولان سیاسی کشور است. امام از حق خود گذشت تا کسی برای بازگشت وی به
دامان اسلام و انقلاب، او را مورد تعرّض قرار ندهد.
من الآن هم نصیحت می کنم آقای بنی صدر را به این که نبادا در دام این گرگ هایی که
در خارج کشور نشستند و کمین کردند بیفتید و این آبرویی که از دست دادید، بدتر بشود.
من علاقه دارم که تو بیش تر از این خودت را تباه نکنی. من علاقه دارم که همة اشخاصی
که در این مملکت زندگی می کنند، یک زندگی انسانی- الهی باشد... چنانچه توبه کنی و
برگردی و علاقه ی خودت را از این گروه های مفسد، فاسد جنایت کار سلب کنی و در یک
کناری بنشینی، مشغول تصنیف و تألیف بشوی صلاح تو است.
اگر شما آن نصیحتی را که آن روز من با حال بیماری در بیمارستان به شما کردم گوش
کرده بودید، امروز این طور نبود و من نمی خواستم باشد.
آن روز من [در] یکی از حرف ها که اساس همه گرفتاری های بشر است، تنبّه دادم که «حبّ
الدّنیا رأس کلّ خطیئه» تمام خطاهایی که از ماها صادر می شود، روی این حبّ نفس و
جاه و مال و منال است.
اگر این کلمه را گوش کرده بودید و هواهای نفسانی را زیر پا گذاشته بودید، این طور
نمی شد...
این گذشت؛ و ناگوار گذشت. من نمی خواستم این طور بشود؛ لکن باز برای هرکس- هرکار
بکند- جای توبه هست. در توبه باز است، رحمت خدا واسع است، شما توبه کن و یک قدم طرف
خدا برو پشت به هوای
نفسانی بکن، خداوند می پذیرد تو را، آبروی تو را اعاده می دهد...
من خیر شما را می خواهم. من حق خودم را بخشیدم به شما، هرچه بد گفتید، بخشیدم؛ لکن
خیر شما را می خواهم که از این خطاها که تاکنون شده است، دست بردارید و با ملت
حسابتان را یکی کنید و با این گروه های مختلفی که می خواهند از حیثیت شما برای
خودشان کسب و جاهت کنند... شما و جاهتتان را از دست می دهید، از این ها ببرید و به
اسلام به همان چیزی که عقیده به آن دارید، لکن هوای نفس نمی گذارد، برگردید.
(216)
آقای منتظری
به جرأت می توان گفت مسأله کنار نهاده شدن آقای منتظری از قائم مقامی، یکی از
دردناک ترین مسائل زندگی امام راحل بود. امام که به خوبی با روحیه ی این شاگرد
مبارز خود آشنا بود، به این نکته هم آگاهی داشت که توان او کم تر از آن است که
بتواند کوله بار سنگین رهبری یک جامعه را به سرمنزل مقصود برساند؛ از این رو، قلباً
با تصمیم مجلس خبرگان
(217)
در انتخاب وی به عنوان قائم مقام رهبری راضی نبود؛ اما
از آن جا که امام قانون گرا بود و با اعمال نظر شخصی بر نهادهای قانونی مخالف بود،
به تصمیم این مجلس تن داد، در حالی که با تمام توان تلاش می کرد تا با بالا بردن
تحمل و رفع موانع رهبری آینده آقای منتظری، او را یاری کند. آنچه
امام را بیش از هر چیز دیگری می آزرد ارتباط مهدی هاشمی
(218)با وی و بیت او بود.
به همین خاطر، امام در مراسم و مناسبت هایی که آقای منتظری هم حضور داشت به صورت
غیر مستقیم و تلویحاً، به حساسیت نشان دادن به اطرافیان و نظارت وی بر بیت خودش
دعوت می کرد. امام در سال 1362 خطاب به مجلس خبرگان فرمود:
باید بدانید که تبهکاران و جنایت پیشگان بیش از هرکس چشم طمع به شما دوخته اند و با
اشخاص منحرف نفوذی در بیت شما با چهره های صددرصد اسلامی و انقلابی ممکن است خدای
نخواسته فاجعه به بار آورند و با یک عمل انحرافی، نظام را به انحراف کشانند و با
دست شما، به اسلام و جمهوری اسلامی سیلی زنند. الله الله در انتخاب اصحاب خود، الله
الله در تعجیل [در] تصمیم گیری.
(219)
برخورد اخلاقی و تحذیری امام در این مقطع از تاریخ، بیانگر دلسوزی امام و تلاش وی
برای دور نگه داشتن آقای منتظری از بحرانی بود که نظام با آن دست و پنجه نرم می
کرد.
سرانجام صبر و مدارای نظام به پایان رسید و با شناسایی منزلی در یوسف آباد تهران و
پیدا شدن مهمات، اسناد و وسایل برقراری ارتباط با خارج از کشور توسط مرتبطین این
منزل و اثبات وابستگی آنان به مهدی هاشمی، وی دستگیر شد. اعترافات تکان دهنده مهدی
هاشمی و دوستانش، پرده از اهداف براندازانه و قتل ده ها نفر در داخل و خارج از کشور
برداشت.
به دلیل عدم موضع گیری آقای منتظری در برابر عملکردهای مهدی هاشمی و عمل نکردن به
توصیه امام در اعلام برائت از مهدی هاشمی، امام نامه ای دلسوزانه به ایشان می نویسد
و وی را چنین خطاب می کند:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت حجت الاسلام و المسلمین فقیه عالیقدر آقای منتظری، دامت ایام برکاته
پس از اهدای سلام و تحیت، علاقه ی این جانب به جناب عالی برخود شما روشن تر از
دیگران است. به حسب قاعده ی طول آشنایی صمیمانه و معاشرت از نزدیک، مقام ارجمند
علمی و عملی شما، مجاهدت با ستمگران و قلدران و رنج های فراموش نشدنی جناب عالی در
سال های طولانی برای اهداف اسلامی، قداست و وجاهت و وارستگی کم نظیر آن جناب، و
بالاتر، حیثیت بلند پایه ای که دنباله ی این امور به خواست خداوند تعالی برای شما
فعلاً حاصل است و احتیاج مبرمی که جمهوری اسلامی و اسلام به مثل جناب عالی دارد،
انگیزه ی علاقه مبرم است؛ لهذا این حیثیت مقدس باید از هر جنبه محفوظ و مصون باشد.
حفظ این حیثیت
به جهات عدیده بر شما و همه ی ماها واجب و احتمال خدشه دار شدن آن نیز منجز است.
برای اهمیت بسیار آن. با ای مقدمه باید عرض کنم این حیثیت واجب المراعاة، به احتمال
قوی بلکه ظن نزدیک به قطع در معرض خطر است؛ خصوصاً با داشتن مخالفین مؤثر در حوزه ی
قم که ممکن است دنبال بهانه ای باشند. این خطر بسیار مهم از ناحیة انتساب آقای سید
مهدی هاشمی است به شما. من نمی خواهم بگویم که ایشان حقیقتاً مرتکب چیزهایی شدند،
بلکه می خواهم عرض کنم ایشان متهم به جنایات بسیار از قبیل قتل- مباشرت یا تسبیباً
و امثال آن می باشند و چنین شخصی ولو مبرّا باشد، ارتباطش موجب شکستن قداست مقام
جناب عالی است که بر همه حفظش واجب موکد است.
(220)
امام پس از بیان رهنمودهای لازم برای پرهیز از ورود به این مقوله، حتی با سکوت و
تأکید دوباره به گره خوردن حیثیت شخصیتی آقای منتظری به نظام مقدس اسلامی، خواستار
کوچک ترین کار ممکن از آقای منتظری می شود:
من تأکید می کنم که شما دامن خود را از ارتباط با سید مهدی پاک کنید که این راه
بهتر است و الّا هیچ عکس العملی در رسیدگی به امر او از خود نشان ندهید که رسیدگی
به امر جنایات مورد اتهام، حتمی است. سلامت و توفیق جناب عالی را خواهانم.
(221)
امام در تمام مراحل پی گیری پرونده ی مهدی هاشمی، بر رعایت انصاف و عدل و پرهیز از
مچ گیری و یا برخورد خطی و جناحی تأکید می کرد؛ حتی در موافقت با تبیعد سید هادی
هاشمی، برادر مهدی هاشمی که جزو عناصر محوری در این ماجرا به شمار می رفت، خواهان
رعایت عدالت بود.
بسمه تعالی
با حفظ تمام موازین عدل و انصاف موافقت می شود. ان شاء الله موفق باشید.
28/10/65
روح الله الموسوی الخمینی
(222)
با این که بسیاری گمان می کردند موضع گیری های آقای منتظری در برابر امام، کار آقای
منتظری را در صحنه سیاسی کشور به پایان رسانده است، اما امام با بزرگ منشی از بی
مهری های وی گذشت. حدود دو سال از ماجرای غم انگیز آقای منتظری و امام و دوران
پرالتهاب مسأله مهدی هاشمی- که بسیاری از آن به حساس ترین دوران نهضت اسلامی و حوزه
های علمیه یاد کردند- گذشت تا این که در تاریخ 22/11/1367 آقای منتظری با زیر سوال
بردن موضع گیری نظام در داخل و خارج و پاشیدن بذر یأس و نومیدی، امام را به واکنش
در برابر ایشان واداشت.
امام در تاریخ 3/12/1367 در پیامی، با عذرخواهی از خانواده های شهدا برای ارائه
برخی تحلیل های غلط، مطالبی را علیه لیبرال ها و ساده لوح ها بیان کرد و در ضمن آن
به مقوله ای اشاره کرد که در واقع تفاوت
نگاه او و آقای منتظری را نشان می داد؛ مقوله ای به نام تکلیف مداری و ادای وظیفه ی
الهی در حوزه ی سیاست. اما با بیان این نکته که «راستی مگر فراموش کرده ایم که ما
برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است»
(223)
آشکار ساخت که آقای منتظری براساس این نگاه، صلاحیت رهبری یک جامعة تکلیف مدار را
ندارد. اما در سال 1365 از جفاهایی که به خودش شده بود گذشت؛ اما در بهمن 1367 از
جفایی که به انقلاب و نظام، مسئولین، مردم و شهدای جنگ تحمیلی شد، هرگز نگذشت.
آخرین مواضع آقای منتظری و نامه های ایشان به امام خمینی (ره) حاکی از عدم پذیرش
نصایح مشفقانه ی امام بوده است. این واقعیت تلخ را در نامه ای که بعداً امام خمینی
(ره) خطاب به نمایندگان مجلس و وزرا نوشتند می توان مشاهده نمود:
... شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمی دانید قضیه از چه قرار است.
همین قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیه ها و پیغام ها تمام
تلاش خود را نموده است تا قضیه بدین جا ختم نگردد، ولی متأسفانه موفق نشد.
(224)
بالاخره امام خمینی نظر و تصمیم خویش را طی نامه ای عتاب آمیز در تاریخ ششم فروردین
1368 به آقای منتظری منعکس نمود.
(225)
سرانجام با وساطت و اصرار فراوان چهره های روحانی مؤثر از
مسئولین وقت نظام جمهوری اسلامی و یادگار امام در جلسه حضوری، امام خمینی با تعدیل
مضمون و محتوای نامه 6/1/68 موافقت نموده و آخرین موضع خویش را در موضوع آقای
منتظری در نامه ی معروفشان به تاریخ هشتم فرودین 1368 ابراز داشتند، که در همان
تاریخ به آگاهی عموم مردم نیز رسید:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت السلام و المسلمین آقای منتظری، دامت افاضاته
با سلام و آرزوی موفقیت برای شما، همان طور که نوشته اید رهبری نظام جمهوری اسلامی
کار مشکل و مسئولیت سنگین و خطیری است که تحملی بیش از طاقت شما می خواهد؛ و به
همین جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم و در این زمینه هر دو
مثل هم فکر می کردیم، ولی خبرگان به این نتیجه رسیده بودند و من هم نمی خواستم در
محدودة قانونی آنها دخالت کنم. از این که عدم آمادگی خود را برای پست قائم مقامی
رهبری اعلام کرده اید پس از قبول، صمیمانه از شما تشکر می نمایم.
همه می دانند که شما حاصل عمر من بوده اید و من به شما شدیداً علاقمندم. برای این
که اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت می کنم که بیت خود را از افراد ناصالح
پاک نمایید و از رفت و آمد مخالفین نظام که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی
خود را جا می زنند، جداً جلوگیری کنید. من این تذکر را در قضیه ی مهدی هاشمی هم به
شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این می بینم که شما
فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند. از پخش دروغ های رادیو
بیگانه متأثر نباشید. مردم ما شما را خوب می شناسند و حیله های دشمن را هم خوب درک
کرده اند که با نسبت هر چیزی به مقامات ایران، کینه خود را به اسلام نشان می دهند.
طلاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامه ها و رادیو، تلویزیون باید برای مردم
این قضیه ساده را روشن کنند که در اسلام، مصلحت نظام از مسائلی است که مقدم بر همه
چیز است و همه باید تابع آن باشیم. جناب عالی ان شاء الله با درس و بحث خود، حوزه و
نظام را گرمی می بخشید.
والسلام علیکم
8/1/68
روح الله الموسوی الخمینی
(226)
نگارش آخرین نامه ی مهربانانه و دلسوزانه امام؛ بیانگر نگاه اخلاقی و پدرانه امام
به همه ی ریزش ها و رویش های انقلاب است؛ نامه ای که بی شک برای آقای منتظری امنیت
و آسایش را به ارمغان آورد.
خاتمه
ما و میراث امام
سرانجام مردی که انسان گمشده در جهل و جور و گرفتار در تارهای تنیده ی خرافه و
خودکامگی را به مرکز دایره ی نور نزدیک کرد و او را با خدا و خویشتن خویش آشتی داد.
«با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا»
(227)در کنار
شهیدان راهش که بیش تر آنان را جوانان این مرز و بوم تشکیل داده بودند، آرام گرفت و
«از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر»
(228)کرد.
او که نصب العین قرار دادن سیره و سلوک فردی و اجتماعی معصومان (ع) را یگانه نسخه
نجات بشریت امروز می دانست و هرگز به شیوه های مرسوم و متداول مکاتب سیاسی و احزاب
و دستجاب سیاسی تمسک نجست، با رفتنش جهان اسلام را در سوگ خود نشاند.
ایشان خاضعانه در برابر ذات اقدس الهی و با تواضع خطاب به مردم موحّد و مؤمن، چنین
فرمود:
به دعای خیر شما احتیاج مُبرم دارم و از خدای رحمان و رحیم می خواهم که عذرم را در
کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهی ها و
قصور و تقصیرها بپذیرند.
(229)
امام آرام گرفت؛ اما با مشی هدایت گرایانه و اخلاقی ومحور قرار دادن عطوفت و
مهربانی با دوستان و گذشت و عفو نسبت به دشمنان ناآگاه و فریب خورده، و ایستادگی و
صلابت با دشمنان جسور و هتاک به اسلام و ایران، شعله ای در سینه ی توده های میلیونی
ایران و جهان به وجود آورد که هرگز به خاموشی نخواهد گرایید. او که درد و دغدغه ای
جز آرمان های اسلام و انقلاب و ایران را در سر نمی پروارند، با سیرة پیامبرانه خود
مردم را به اقتدار و عظمت رساند و در پایان خطاب به آنان فرمود:
با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمت گزار در سدّ آهنین
ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمت گزاران بالا و والاتر در خدمتند و الله نگهدار این
ملت و مظلومان جهان است.
(230)
امام آرام گرفت؛ همان امامی که در مسجد کوچکی در شهر قم با نام خدا و بیان فرازی از
مناجات شعبانیه- «إلهی هب لی کمال الانقطاع إلیک» - مبارزاتش را آغاز کرد؛ همان
امامی که در آخرین کلامی که از او در رسانه های جمعی جهان پخش می شد، جمله ای را
یادآور شد که هیچ زاهد و عارف و فقیه و فیلسوفی جرأت بر زبان آوردن آن را نداشت:
«با دلی آرام و قلبی مطمئن و...»
(231)
این جمله بیانگر ایمان و اعتقاد راسخ امام به حرکتی است که از روز نخست آغاز کرده
بود و اینک به دست مردم، خصوصاً جوانان به ودیعه می سپرد.
امام آرام گرفت، امام رفت، امام اردوگاه توحید در عصر شرک و بت پرستی نوین، امام
عارفان سینه سرخ، امام مستضعفان جهان و امام جوانان و... ؛ اما سیره ی اخلاقی او در
عرصه سیاست و اجتماع؛ چون «هدایت گری براساس تعالیم الهی»، «رأفت و مهربانی»،
«کرامت و عزیزانه زیستن»، «عدالت محوری و ظلم ستیزی» و... از او بر جای ماند.
امام رفت، اما «دین و اخلاق» را وارد فرهنگ سیاسی و اجتماعی کرد و جهانِ تشنه ی دین
و اخلاق و عدالت را از کوثر عشق وایمان سیراب کرد.
و اینک این ما و این «میراث مراد و مرشد قبیله قلب ها».
کتاب نامه
قرآن کریم.
1. اسلام ناب در کلام و پیام امام خمینی (ره) موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
(ره)، چاپ دوم، 1374.
2. اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ترجمه و تنظیم دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، مرکز
نشر اسناد لانه جاسوسی، تهران، 1365.
3. امام به روایت امام، غلامعلی رجائی، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ اول، 1376.
4. برداشت هایی از سیره امام خمینی، به کوشش غلامعلی رجایی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار
امام خمینی (ره) چاپ دوم، 1382.
5. بزرگان فلسفه، هنری توماس، مترجم فریدون بدره ای،شرکت انتشارت علمی و فرهنگی،
تهران، چاپ سوم، 1379.
6. بنیان مرصوص امام خمینی (ره) در بیان و بنان، آیت الله جوادی آملی، گرد آورنده و
تنظیم محمد این شاهجویی، نشر اسراء، قم، 1375.
7. پیام استقامت، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1367.
8. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (تاریخ حوزه علمیه)، غلامرضا کرباسچی،
انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1380.
9. جریان ها و جنبش های مذهبی- سیاسی ایران، رسول جعفریان، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه
اسلامی، تهران، 1380.
10. جهاد اکبر، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) چاپ اول، 1372.
11. حدیث بیداری، نگاهی به زندگی نامه آرمانی علمی و سیاسی امام خمینی (ره) (از
تولد تا رحلت)، حمید انصاری، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) تهران، چاپ
بیست و چهارم، 1383.
12. حدیث ولایت، مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری، تهیه و تنظیم دفتر مقام معظم
رهبری، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1377.
13. خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، به کوشش محمدرضا احمدی، انتشارات مرکز اسناد
انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، 1377.
14. خاطرات سیاسی، محمد محمدی ری شهری، مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، چاپ سوم،
1369.
15. خاطرات ملکه پهلوی، بنیاد تاریخ شفاهی (معاصر)، مؤسسه انتشارات به آفرین، چاپ
سوم، 1381.
16. خاطره ها، محمد محمدی ری شهری، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ
اول، 1383.
17. دوران مبارزه، هاشمی رفسنجانی، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، 1376.
18. رنجنامه، حضرت حجت اسلام و المسلمین آقای حاج سید احمد خمینی (ره)
19. سیرة آفتاب، سیری در سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی (ره) نهاد نمایندگی مقام
معظم رهبری در دانشگاه ها، چاپ سوم، 1382.
20. صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، تهران، 1378.
21. طلیعه انقلاب اسلامی، مرکز تولید و انتشارات مجتمع دانشگاهی ادبیات و علوم
انسانی، 1362.
22. کشف اسرار، امام خمینی (ره)
23. کلمات قصار، پندها و حکمت ها، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، تهران،
1378.
24. ماهنامه نامه ی جامعه، وابسته به جامعة الزهرا، سال یکم، شماره 1، مهرماه 1383.
25. مجموعه ی 4 جلدی بن بست، اداره ی کل اطلاعات استان اصفهان، چاپ اول، 1377.
26. نهضت امام خمینی (ره)، سید حمید روحانی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
(ره)، تهران، چاپ پانزدهم، 1381.
27. نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ دوم،
1377.
28. ولایت فقیه، امام خمینی (ره)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، تهران،
چاپ دوم، 1373.
29. یادنامه شهید محمد منتظری، به کوشش مصطفی ایزدی، انتشارات و تبلیغات فرهنگ
انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1361.
30. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب بیست و دوم، آیت الله شهید حاج شیخ حسین
غفاری، مرکز بررسی و اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، 1381.