مقدمه
واقعه ى
عاشورا و قيام امام حسين(عليه السلام) يكى از مهم ترين حوادث تاريخى است كه قرن ها،
ذهن مورخان و متكلمان و عارفان را به خود مشغول ساخته است. اين پديده، گرچه از سوى
نويسندگان و محققان، مورد كاوش هاى جدى قرار گرفته، لكن هنوز ساحت هاى پنهان آن در
عرصه هاى گوناگون سياسى، فرهنگى، مذهبى و... حاجتمند پژوهش هاى تازه اى است.
تفكر
عثمانى يكى از عوامل پيدايش كربلاست كه از حكومت دوازده ساله ى عثمان نضج گرفت و
بنى اميه در دوران حكومت معاويه و يزيد آن را دنبال كردند. شناخت و رشد تفكر عثمانى
در حكومت هاى بنى اميه ارتباط تنگاتنگى با بستر تاريخى شيعه در كوفه دارد.
بنابراين،
عثمانى مذهبان، نقش آفرينان حادثه ى كربلا هستند كه در سركوب قيام مسلم، توابين و
غيره نيز نقش جدى داشته اند.
محقق و
نگارنده ى محترم در اين نگاشته تلاش نموده است تا تفكر عثمانى را تبيين و نقش آن را
در حادثه ى كربلا معرفى نمايد و ظهور انديشه هاى سياسى عثمانى و علوى را در مناظرات
و گفتوگوهاى پيشوايان اين دو جريان و شعرهاى سياسى آن دوران نشان دهد.
دشنام ناصبى ها و
ادبيات ضدعلوى و ساير رفتارهاى اجتماعى از اين تفكر ناشى است.
در پايان توفيق
روزافزون نگارنده و خوانندگان گرامى را از حضرت حق جل جلاله خواستارم.
عبدالحسين خسروپناه
جانشين مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه ى علميه
23/12/81
مصادف با عاشوراى حسينى 1424 هـ ق.
پيش گفتار
حادثه عظيم
و ارزشمند كربلا توجه محققان بسيارى را، از شيعه و سنى و حتى غيرمسلمان، به خود جلب
كرده و هر يك از زاويه اى به آن نگريسته و آن را مورد بررسى و تحليل قرار داده اند
اما به نظر مى رسد هنوز نكات و مطالب قابل توجهى وجود دارد كه به دليل حساسيت و يا
شهرت، كم تر مورد نقد و بررسى قرار گرفته است; از جمله اين موارد، شناخت دقيق تفكر
سياسى ـ مذهبى نيروهاى عراقى اى است كه در برابر قيام امام حسين(عليه
السلام)صف آرايى كردند و در كوفه و كربلا حزب اموى را يارى رساندند.
اهميت
پرداختن به اين موضوع، ناشى از جايگاه تاريخى شهر كوفه به عنوان مهد تفكر شيعه
و مركز اجتماع شيعيان است. اين سابقه تاريخى با وقوع حادثه كربلا در حوزه ى
جغرافياى سياسى اين نقطه، بر پيچيدگى تحليل اين نهضت افزوده و سبب شده است كه هميشه
صورت ظاهرى آن ـ به عمد و يا به سهو ـ مورد توجه قرار گيرد و به آن دامن زده شود تا
حقيقت ماجرا و يا قسمت قابل توجهى از آن در ابهام بماند و چهره ى بازيگران
و دست اندركاران واقعى آن آشكار نگردد.
بايد گفت
در جنگ صفين خط فكرى بود كه مى خواست گناه به شهادت رساندن عمار را ـ كه رسول
خدا(صلى الله عليه وآله) در باره ى او فرموده بود: «او را گروه متجاوز و ظالم خواهد
كُشت» ـ به گردن اميرالمؤمنين(عليه السلام) بيندازد و خود را از اين اتهام تبرئه
كند. همان خط فكر پس از شهادت امام حسين(عليه السلام) با تبليغات تلاش نمود تا
شيعيان كوفه را مسئول شهادت امام حسين(عليه السلام) و يارانش نشان دهد.
شايد تكرار
گزارش تأسف و اشك ريختن يزيد براى كشته شدن امام حسين(عليه السلام) و لعن و نفرين
او بر ابن زياد، و نيز معرفى كوفيان در گزارش هاى تاريخى به عنوان كشندگان اصلى
امام حسين(عليه السلام) بدون مشخص كردن تفكر سياسى ـ مذهبى سپاه عمر بن سعد،
نمونه اى از اين خط تبليغاتى باشد كه در جهت پرده پوشى نيروهاى معارض شيعه و بد نام
كردن شيعيان حقيقى كوفه بوده است.
اين سخن به
معناى بى گناهى افرادى نيست كه مسلم را در مقابل امويان يارى نكردند; آنان به
گناهشان اقرار داشته و خود را «توّابين» ناميدند و كشته شدن خود را تنها راه خلاصى
از اين تقصير و عذاب وجدان مى دانستند. بلكه سخن در باره ى شناخت افرادى است كه در
كوفه و كربلا در سركوب نهضت امام حسين(عليه السلام)نقش فعال داشتند و حزب اموى را
يارى رساندند، اما دو عامل مهم نگذاشته تا اين حقيقت به درستى شناخته شود كه
نيروهاى معارض از نظر فكرى و سياسى از چه گروه و يا گروه هايى بوده اند: يكى
تبليغات و سانسور گسترده ى اموى و ديگر، رخ دادن اين حادثه در حوزه ى جغرافياى
شيعه. اين دو عامل مانع از آن شد كه نقش گروه هاى معارض آشكار شود; به گونه اى كه
اگر اين حادثه در حوزه ى جغرافياى اموى و عثمانى مانند شام و يا بصره رخ مى داد،
نقش آنان بهتر در تاريخ ثبت مى شد.
ناآگاهى از اين
دو عامل، برخى را در حيرت و سرگردانى قرار داده و از طرفى بهانه اى براى معارضان
شيعه شده تا اين اشكال را مطرح كنند كه شما با عزادارى در روز عاشورا مى خواهيد بر
چه كسى طعن و ايراد وارد كنيد؟ و مى خواهيد چه كسى را مسئول اين رويداد خونين معرفى
كنيد; در حالى كه هم فكران شما حسين بن على را دعوت كردند و در كربلا نيز او را به
شهادت رساندند؟!
اين تصور چنان در
نزد اين افراد ريشه دوانده كه مى گويند: در حقيقتْ عزادارى شما در عاشورا
و سينه زنى در آن روز، محكوم كردن عملكرد تاريخى خويش است; آنچنان كه توّابين انجام
دادند. در غير اين صورت، چنانچه شما ايراد و لعن و نفرين را متوجه كسى ديگر كنيد،
افزون بر انكار حقيقتى تاريخى، تلاشى است براى رهايى از تعارضى كه گرفتار آن
شده ايد: «خود مى كشى و خود تعزيه مى دارى».
براى نمونه، به
بخشى از سخن يكى از نويسندگان اشاره مى كنيم. ([1])
اين مقاله،
با عنوان طُقُوس عاشوراء عند الرافضة، پس از اين كه شيعيان كوفه را عامل
شهادت امام حسين(عليه السلام) معرفى مى كند، چنين مى گويد: «آنان به خاطر خيانتى كه
مرتكب شده بودند، خود را مجرم و خائن به او و پدرش و مسلم مى دانستند و از اين رو
پيوسته با نوحه سرايى بر سر و صورت خود مى زدند و سينه هاى خود را چاك مى كردند. هر
زمانى كه مى گذشت، آنان به ياد خيانت اجداد خود به عزادارى مى پرداختند. اما
نسل هاى اوليه آنان كه از دنيا رفتند و نسل جديد آمد، با تبليغات علمايشان بدون
توجه به فلسفه اين عزادارى، آن را عبادت تلقى كرده، تصور مى كنند كه اين نوحه
سُرايى ها و بر سر و صورت زدن ها به خاطر عزادارىِ حسين(عليه السلام) و
اهل بيت(عليه السلام) و عشق به آنان است و با اين مراسم عبادى به خدا تقرّب
مى جويند; در حالى كه فراموش كرده اند كه اساس اين مراسم به خاطر چه خيانتى بوده
است. شيعيان با گريه بر حسين(عليه السلام)مى خواهند اين حقيقت را كه آنان كشندگان
حسين بوده اند، تغيير دهند.» نويسنده در ادامه مى گويد: «حقيقت اين است كه اينان بر
حسين(عليه السلام) نمى گريند، بلكه بر تاريخچه خود و خيانت هم فكران خود به خدا و
رسولش و صحابه و على(عليه السلام) و حسين(عليه السلام)، مى گريند.»
اين
برداشت هاى نادرست در حقيقتْ ناشى از آن است كه كم تر تلاش شده تا حقيقت تفكر سياسى
ـ مذهبىِ اين افراد شناخته شود. خوشبختانه اين ايراد و اشكال با بررسى شيخ مفيد(ره)
در باره ى
سپاه امام حسن ([2]) (عليه
السلام) موجب شناخت تفكر آن سپاه شد تا نيروها از هم باز شناخته شوند; اما چنين
كارى كم تر در باره ى حادثه ى كربلا انجام شده است. اين نوشتار گامى است هر چند
كوچك براى توجه دادن نگاه محققان به اين موضوع. البته در فرصت هاى بعدى بايد بيش تر
روى آن تأمل شود.
«انّه ولىّ التوفيق»
«والسلام عليكم و على من اتّبع الذكر»
محمد رضا هدايت پناه
پىنوشتها:
[1].
آدرس اين مقاله در شبكه اينترنت چنين است.
http://www.arabic.islamicweb.com/shia/ashura.htm