فصل ششم : آثار و بركات تربت پاك سيد الشهداء(ع)
سخنى پيرامون تربت سيدالشهدا (ع)
سجده بر خاك تو شايسته بود وقت نماز
اى كه از خون جبينت به جبين آب وضوست
فضيلت و آثار و بركاتى كه براى تربت حسينى است ، براى هيچ تربتى و قطعهاى از
قطعات زمين نيست . خاك كربلا قطعهاى از بهشت است كه خداوند قادر متعال به واسطه
قدردانى از يك فداكار در راه دين كه تمام هستى خود را فدا كرده ، در آن خاك، بركت و
فضيلت و شفا قرار داده است .
كربلايش قطعهاى از جنت است
باب نور و باب لطف و رحمت است
اما در اينكه چرا تنها اين خاك داراى چنين ويژگيها و آثار و بركات است؟ بايد گفت
: هر چيزى كه در اين عالم ، شرافت ظاهرى و يا معنوى پيدا مىكند، يا به خاطر انتساب
آن به خداوند سبحان و شرافت ذاتى است، و يا به خاطر وقوع امر خارق العاده و مهمى
است كه به آن شرافت و بركت داده است .
در تربت كربلاى سيدالشهدا (ع) هر دو امر محقق شده است ، زيرا خاك كربلا بنا بر
رواياتى ، هم شرافت ذاتى و خدا دادى ، و هم امر عظيم و واقعهاى مهم در آنجا واقع
گرديده كه آن شهادت حسين بن على (ع) و ياران وفادارش مىباشد ، لذا داراى فضيلت و
آثارى خاص است .
آمده است كه چون بر قبر امام حسين (ع) آب بستند، پس از چهل روز آب فرو نشست و
اثر قبر محو گرديد، يكى از اعراب بنى اسد آمد و از خاك قبضه قبضه برداشت و بوييد تا
بر قبر حسين رسيد، و چون او را مىبوسيد گريه مىكرد و مىگفت : پدر و مادرم به
فدايت ، چه اندازه خوشبويى كه قبر و تربت تو چنين خوشبو است ، سپس شروع كرد به
سرودن :
خواهند نهان سازند قبرش ز حبيبش
خوشبويى خاك قبر گرديده دليلش
آرى خاك مزار حسين (ع) سرمه چشم عاشقان و شيفتگانش بوده و ايشان را مجنون وار به
سوى خود مىكشاند.
از آنجايى كه هدف اين كتاب بر شمردن آثار و بركات سيدالشهدا (ع) است ، از تفصيل
در مطلب پرهيز كرده و علاقهمندان به اين مقوله را به كتابهاى مربوط ارجاع مىدهد .
و اما آثار و بركاتى كه مى توان براى تربت پاك حسينى برشمرد عبارتنداز:
1- تأثير تماس اعضاى بدن با تربت
يكى از آثار و بركات تربت سيدالشهدا (ع) اين است كه متبرك نمودن بدن و صورت با
آن تربت شريف تأثير معنوى زيادى بر انسان خواهد گذاشت ، از اين رو از بعضى بزرگان
دين و امامان معصوم نقل شده كه بعد از نماز ، بدن و صورت خويش را با مهر كربلا
متبرك مى كنند. و نيز دستور دادهاند كه قبل از خوردن تربت جهت شفا گرفتن، آن را
بوسيده و با اعضاى بدن تماس داده شود.
امام صادق (ع) فرمود: «خداوند متعال تربت جدم حسين (ع) را شفاى هر درد، و ايمنى
از هر خوفى قرار داده است؛ پس هرگاه يكى از شما خواست از آن خاك تناول كند، ببوسد و
آن را به چشم گذارد و بر ساير اعضاى بدنش تماس دهد...»
74
2- سجده بر تربت
يكى ديگر از بركات و آثار خاك مزار امام حسين (ع) اين است كه سجده بر آن تربت
پاك حجابهاى ظلمانى را كنار زده و در توجه حق تعالى به نمازگزار مؤثر است . امام
صادق (ع) در اين باره مىفرمايد: «همانا سجود بر تربت حسين (ع) حجابهاى هفتگانه را
پاره مى كند». 75
لازم به ذكر است كه مراد از «حجاب» در كتاب و سنت ، همان حجابهايى است كه بين
بنده و خالق حايل شده و او را از شهود خداوند محجوب مى سازد كه در مرحله اول،
حجابهاى ظلمانى و در مرحله دوم ، حجابهاى نورانى بر طرف مىشود اما مراد از حجابهاى
هفتگانه ، ظاهراً حجابهاى ظلمانى است . سجده بر تربت حضرت سيدالشهدا(ع) اين خاصيت
را دارد كه در صورت معرفت به حق حضرت و ولايت او، حجابها را دريده و راهگشاى وصول
به كمالات انسانى باشد.
سجده بر خاك سركوى تو آرند خلايق
جان فداى تو كه هم قبله و هم قبله نمايى
و اما در خصوص اينكه در ميان شيعه معمول است از خاك مقدس كربلا يعنى تربت كنار
قبر سيدالشهدا (ع) خاك برداشته و با آن مهر درست كرده و غالباً در نماز، به آن سجده
مىكنند بدين خاطر است كه از خاك زمين بوده و به تمامى خاكها مىتوان سجده كرد، و
از طرفى خاك كربلا به لحاظ شهادت امام حسين (ع) و ياران باوفايش شرافت پيدا كرده
است ، به طورى كه اهل بيت (ع) نيز به ما فرمودهاند در هر نمازى كه سجده بر تربت
كربلا باشد خداوند آن نماز را به خاطر آن حضرت قبول مىكند. چنانكه حضرت صادق (ع)
از خاك كربلا درون كيسهاى ريخته و در سجاده همراه داشت، در هنگام نماز آن كيسه را
باز مىكرد و بر آن سجده مىنمود.
3- شفا يافتن
از جمله آثار و بركات قطعى تربت پاك سيدالشهدا (ع) شفا بودن آن براى دردهاو آلام
انسان است . رواياتى كه دلالت بر اين امر دارند به سه دسته تقسيم مىشوند:
دسته اول : رواياتى است كه شفا بودن را براى تربتى كه از خود قبر شريف برداشته
شود مخصوص كرده است ، چنانكه امام صادق (ع) فرمود: «به درستى كه نزد سر حسين (ع)
تربت سرخى است كه شفاى هر دردى غير از مرگ مى باشد» .
76
دسته دوم : رواياتى است كه با تعبيرات مختلف توسعهاى از بيست ذراع تا پنج فرسخ
و يا ده ميل را براى آن قائل است . چنانكه امام صادق (ع) فرمود: «حريم مزار حسين
(ع) پنج فرسخ از چهار جانب قبر است ». 77
دسته سوم : رواياتى است كه به طور مطلق جنبه شفا بودن تربت را مطرح نمودهاند .
چنانكه امام صادق (ع) فرمود: «خاك مزار امام حسين (ع) براى هر دردى شفاست».
78
تا شفا بخشد روان و جسم هر بيمار را
در حريم وصل خود خاك شفا دارد حسين
و نيز امام رضا (ع) فرمود: «خوردن گل، مانند خوردن مردار و خون و گوشت خوك، حرام
است مگر گل مزار حسين (ع) ، بدرستى كه در آن شفاى هر درد و امنيت از هر ترسى است».
79
حكايت: عالم زاهد پرهيزگار حجةالاسلام و المسلمين مرحوم آقاى حاج شيخ محمد حسن
عالم نجف آبادى قدس سره نقل فرمودند: «من در زمان مرجعيت مرحوم آية الله آخوندى
خراسانى (ره) كه در نجف اشرف مشغول تحصيل بودم مريض شدم و اين بيمارى مدتى طول كشيد
و پرستارى مرا بعضى از طلاب در همان حجره مدرسه بر عهده داشتند . پس از چندى بيمارى
من به قدرى شديد شد كه اطبا از شفا يافتنم مأيوس شدند و ديگر براى معالجهام
نيامدند، و من در حال تب شديد گاهى بيهوش مىشدم و گاهى به هوش مى آمدم.
يكى از رفقا كه مرا پرستارى مىكرد شنيده بود كه عالم زاهد مرحوم آية الله آقاى
حاج على محمد نجف آبادى قدس سره مقدارى از تربت اصلى حضرت سيدالشهدا (ع) را دارد.
او به منزل معظم له رفته و از وى خواسته بود كه قدرى از آن تربت را بدهد كه به من
بخورانند تا شفا يابم. ايشان فرموده بود : من به قدر يك عدس تربت دارم و آن را
گذاشته ام كه بعد از مرگم در كفنم بگذارند . آن آقا ناراحت شده و گفته بود : حالا
كه ما از همه جا مأيوس شده و به شما پناه آوردهايم شما هم از دادن تربت خوددارى
مىكنيد؟ اين بيمار در حال احتضار است و مىميرد.
مرحوم آية الله آقاى حاج على محمد، دلش به حال بيمار سوخته و قدرى از آن تربت كه
از جان خودش عزيزترش مى داشت به آن شخص داده بود . تربت را با آب مخصوصى كه وارد
شده در آب حل كرده و به حلق من ريخته بودند . من كه در حال بيهوشى به سر مىبردم ،
ناگهان چشمان خود را باز كرده و ديدم رفقا اطراف بسترم نشستهاند ، خوب دقيق شدم و
آنان را شناختم و قصه تربت را كه به حلقم ريخته بودند برايم شرح دادند.
كم كم در خود احساس نيرو و نشاط كردم و حركتى به خود داده نشستم ، ديدم نشاط
بيشترى دارم برخاستم و ايستادم ، و چون يقين كردم كه به بركت ترتبت مقدس امام حسين
(ع) شفا يافتم حال خوشى پيدا كردم و به رفقا گفتم : از شما خواهش مى كنم كه از حجره
بيرون برويد، چون مىخواهم زيارت عاشورا را بخوانم رفقا از حجره بيرون رفتند و من
درب حجره را بستم و بدون احساس ضعف با آن حال خوشى كه قابل و صف كردن نيست مشغول
خواندن زيارت حضرت سيدالشهدا (ع) شدم ». 80
آرى ، شفاى بيماران به وسيله تربت آن حضرت يكى از بركاتى است كه خداوند متعال در
عوض شهادت امام حسين (ع) به وى عطا فرموده است .
تربتت راز شفاى همه درد است حسين
تن و جان را نبود مثل تو آگاه طبيب
4- تأثير كام برداشتن اطفال با تربت
كام برداشتن اطفال با تربت امام حسين (ع) موجب ايمنى كودك مى شود چنانكه امام
صادق (ع) فرمود:
«كام فرزندانتان را با تربت حسين (ع) باز كنيد كه آن امان است ».
81
5- تأثير تربت حسين ، همراه جنازه
صاحب كتاب «مدارك الاحكام» مى نويسد: در زمان حضرت صادق (ع) زن زاينهاى بود،
بچههايى كه از زنا بدنيا مى آورد در تنور مىانداخت و مىسوزانيد. وقتى كه مرد، پس
از غسل و كفن او را به خاك سپردند ، اما زمين جنازهاش را بيرون انداخت .جاى ديگر
او را دفن كردند باز زمين او را نپذيرفت تا سه مرتبه ، آنگاه مادرش به امام صادق
(ع) متمسك شد: اى پسر پيغمبر به فريادم برس.
فرمود: كارش چه بود ؟ عرض كردند زنا و سوزاندن بچههاى حرامزاده . فرمود: هيچ
مخلوقى حق ندارد مخلوقى را بسوزاند، سوزاندن به آتش مخصوص خالق است عرض كرد حالا چه
كنم؟ فرمود: مقدارى از تربت حسين (ع) با او در قبر بگذاريد . تربت حسين (ع) امان
است . همراهش گذاشتند زمين او را پذيرفت.
در توقيع مبارك حضرت حجة بن الحسن (عج) نيز اذن داده شده است . يكى از شيعيان به
حضرت (در زمان غيبت صغرى توسط نايب خاص حضرت ) مىنويسد: آيا جايز است ما تربت حسين
(ع) را با ميت در قبر بگذاريم ، يا با تربت حسين روى كفن بنويسيم؟
حضرت در پاسخ مرقوم مىفرمايند: هر دو كار پسنديده است . البته بايد رعايت
احترام تربت بشود . مهر يا تربت، مقابل يا زير صورت ميت باشد ، بلكه به بركت خاك
قبر حسين (ع) قبر ميت محل امنى از هر بلا و آفت و عذابى گردد.
82
6- تسبيح تربت
از حضرت صاحب الزمان (عج) روايت شده كه فرمود: «هر كس تسبيح تربت امام حسين (ع)
را در دست گيرد و ذكر را فراموش كند، ثواب ذكر براى او نوشته مىشود».
83
و امام صادق فرمود: «يك ذكر يا استغفار كه با تسبيح تربت حسين (ع) گفته شود
برابر است با هفتاد ذكر كه با چيز ديگر گفته شود».
84
فصل هفتم : آثار و بركات عزادارى و گريه بر سيدالشهداء (ع)
سخنى پيرامون عزادارى و گريه بر سيدالشهدا (ع)
«گريه» مظهر شديدترين حالات احساسى انسان است، و علتها و انگيزههاى مختلفى دارد
كه هر يك از آنها نشان دهنده حالتى خاص است . در روايات ، بعضى از انواع گريه تحسين
شده و از صفات پسنديده بندگان پاكدل خداوند به حساب آمده است ، و بعضى از انواع
گريه مذموم شمرده شده است .
گريه ، از حالات و انفعالات انسانى است كه با مقدمهاى از اندوه و ناراحتى روانى
به طور طبيعى به ظهور مىرسد، و گاه ممكن است انگيزهاش هيجانات تند روانى باشد .
مثل شوق و ذوقى كه از ديدار محبوب پس از زمانى طولانى ناشى مى شود. همچنين گاهى هم
گريه كردن حاكى از عقايد مذهبى انسان است با اين توصيف، از آنجايى كه گريه عملى
طبيعى و اى بسا غير ارادى است؛ لذا نمى شود مورد امر و نهى و حسن و قبح قرار گيرد،
بلكه آنچه كه مورد حسن و قبح است، مقدمات و انگيزههاى گريه مىباشد . چنانكه
گفتهاند: «تو آنى كه در بند آنى».
در اينجا براى اينكه بدانيم گريه بر سيدالشهدا (ع) چگونه گريهاى است و چه
تأثيرات و بركاتى مىتواند داشته باشد، بهتر آن است كه اشارهاى به انواع گريه كنيم
تا بعد از آن، نوع گريه بر آن حضرت برايمان معلوم گردد.
1- گريه طفوليت : زندگانى انسان با گريه شروع مى شود كه همان گريه، نشانه سلامت
و تندرستى نوزاد است، و در واقع گريه در آن زمان ، زبان طفل است .
2- گريه شوق: مانند گريه مادرى كه از ديدن فرزند گمشده خويش پس از چندين سال
سرداده مىشود . و اين گريهاى است كه از روى هيجان و احياناً جهت سرور و شادى به
انسان دست مىدهد.
3- گريه عاطفى و محبت : محبت از عواطف اصيل انسانى است كه با گريه انس ديرينه
دارد . مثلاً محبت حقيقى به خداوند حسن آفرين است و براى قرب به او بايد اشك محبت
ريخت.
صنما با غم عشق تو چه تدبير كنم
تا به كى در غم تو ناله شبگير كنم
4- گريه معرفت و خشيت: انجام عبادات خالصانه و تفكر در عظمت آفرينش و كبريايى
خداوند ، و همچنين اهميت تكاليف و مسئوليتهاى انسانى باعث مىگردد كه نوع خاصى از
خوف، در درون انسان ايجاد شود و اين خوف، خوفى است كه از روى معرفت به خداوند و
تهذيب نفس به دست مىآيد كه «خشيت » ناميده مى شود.
5- گريه ندامت: از عوامل اندوه زدايى كه منجر به گريه مىگردد، محاسبه نفس و
حسابرسى شخصى است ، و همين حسابرسى باعث مىشود كه انسان به گذشته خود فكر كند و با
حسابرسى ، جبران كوتاهى و خطاها را بكند و اشك حسرت و ندامت از چشمانش جارى نمايد،
اين گريه، نتيجه توبه و بازگشت به خداست.
اشك ميغلتد به مژگانم به جرم رو سياهى
اى پناه بى پناهان، مو سپيد روسياهم
روز و شب از ديدگان اشك پشيمانى فشانم
تا بشويم شايد از اشك پشيمانى گناهم
6- گريه پيوند با هدف : گاهى قطرههاى اشك انسان، پيام آور هدفهاست . گريه بر
شهيد از اين نوع گريه است . گريه بر شهيد خوى حماسه را در انسان زنده مىكند و
گريستن بر سيدالشهدا (ع) خوى حسينى را در انسان احيا مىكند ، و خوى حسينى چنان است
كه نه ستم مىكند و نه ستم مىپذيرد. آن كسى كه با شنيدن حادثه كربلا قطره اشكى از
درون دل بيرون مىفرستد، صادقانه اين پيوند با هدف والاى سيدالشهدا (ع) را بيان
مىكند.
7- گريه ذلت و شكست : گريه افراد ضعيف و ناتوانى كه از رسيدن به اهداف خود
ماندهاند و روح و شهامتى براى پيشرفت در خود نمىبينند.
با ذكر اين مطلب، حال بايد بررسى كرد كه گريه بر حسين (ع) از چه نوع گريه است .
هر كس با اندك توجهى خواهد دانست كه گريه بر حسين (ع) گريه محبت است ، آن محبتى كه
در دلهاى عاشقانش به ثبت رسيده است . گريه بر او ، گريه شوق است ، زيرا قسمت زيادى
از حماسههاى كربلا، شوق آفرين و شورانگيز است و به دنبال آن سيلاب اشك شوق به خاطر
آن همه رشادت، فداكارى ، شجاعت و سخنرانيهاى آتشين مردان و زنان به ظاهر اسير ، از
ديدگان شنونده سرازير مىگردد و نيز گريه معرفت و پيوند با هدف متعالى و انسان ساز
او است؛ و به تعبير امام خمينى (ره) گريه سياسى است كه فرمود: «ما ملت گريه سياسى
هستيم ، ما ملتى هستيم كه با همين اشكها سيل جريان مىدهيم و سدهايى را كه در مقابل
اسلام ايستاده است خرد مىكنيم ».
هزار سال فزون شد ز وقعه عاشورا
ولى ز تعزيه هر روز، روز عاشور است
هيهات كه گريه بر حسين (ع) گريه ذلت و شكست باشد، بلكه گريه پيوند با سرچشمه عزت
است، گريه امت نيست، كه گويا است ، گريه سرد كننده نيست ، كه حرارت بخش است، گريه
بزدلان نيست، كه گريه شجاعان است ، گريه يأس و نااميدى نيست كه گريه اميد است، و
بالاخره گريه معرفت است و گريه معرفت در عزاى حسين (ع) از انحراف و تحريف در قيام
آن حضرت جلوگيرى مى كند و شايد به همين جهت باشد كه در فضيلت گريه بر سيدالشهدا (ع)
روايات متعددى وارد شده است . از آن جمله، روايتى است كه امام صادق (ع) فرمود:
«گريه و بى تابى در هر مصيبت براى بنده مكروه است، مگر گريه بر حسين بن على (ع) كه
اجر و ثواب نيز دارد» . 85
گريه و عزادارى براى سيدالشهدا(ع) داراى آثار و بركات مهمى است كه به برخى از
آنها اشاره مىشود:
1- حفظ رمز نهضت حسينى
از ارزندهترين آثار و بركات مجالس عزادارى و گريه بر ابى عبدالله حسين (ع) حفظ
رمز نهضت حسينى است .
براستى ؛ چرا در دوران منحوص سلاطين و پادشاهان جور از برپايى مجالس عزاى اهل
بيت (ع) به خصوص سالار شهيدان جلوگيرى مى شد؟ آيا نه اين است كه عزاى حسينى و
امامان شيعه، سبب مى شود كه سخنوران و دانشمندان متعهد و انقلابى، مردم را از
ظلمهاى حكومتها آگاهى دهند و انگيزه قيام آن حضرت كه امر به معروف و نهى از منكر
است به اطلاع مردم برسد؟
آرى، اينگونه مجالس، آموزشگاهها و دانشگاههايى است كه به بهترين روش و زيباترين
اسلوب مردم را به سوى دين خوانده و عواطف را آماده مىكند و جاهلان و بىخبران را
از خواب سنگين غفلت بيدار مىسازد و نيز در اين مجالس است كه مردم ، ديانت را همراه
با سياست، از مكتب حسين بن على (ع) مىآموزند.
گريه بر سيد الشهدا (ع) و تشكيل مجالس عزاى حسينى نه تنها اساس مكتب را حفظ
مىكند، بلكه باعث مىگردد شيعيان با حضور در اين مجالس از والاترين تربيت اسلامى
برخوردار شده و در جهت حسينى شدن رشد و پرورش يابند.
كدام اجتماعى است كه در عالم چنين اثرى را از خود بروز داده باشد؟ كدام حادثهاى
است مانند حادثه جانسوز كربلا كه از دوره وقوع تاكنون و بعدها بدينسان اثر خود را
در جامعه بشريت گذارده ، و روز به روز دامنه آن وسيعتر و پيروى و تبعيت از آن بيشتر
گردد؟ از اين رو بايد گفت كه در حقيقت مراسم عزادارى حافظ و زنده نگهدارنده نهضت
مقدس امام حسين (ع) و در نتيجه حافظ اسلام وضامن بقاى آن است .
تشكيل مجالس عزادارى حسين، نه تنها اساس مكتب را حفظ كرده و مىكند بلكه به
علاوه سبب آن گرديد كه شيعيان با حضور در اين مجالس از والاترين تربيت اسلامى
برخوردار شده و در جهت حسينى شدن رشد و پرورش يابند.
«موريس دوكبرى» مىنويسد: «اگر مورخين ما، حقيقت اين روز را مىدانستند و درك
مىكردند كه عاشورا چه روزى است ، اين عزادارى را مجنونانه نمى پنداشتند . زيرا
پيروان حسين به واسطه عزادارى حسين مىدانند كه پستى و زير دستى و استعمار را نبايد
قبول كنند . زيرا شعار پيشرو و آقاى آنان تن به زير بار ظلم و ستم ندادن است.
قدرى تعمق و بررسى در مجالس عزادارى حسين نشان مىدهد كه چه نكات دقيق و حيات
بخشى مطرح مى شود ،در مجالس عزادارى حسين گفته مى شود كه حسين (ع) براى حفظ شرف و
ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زير بار
استعمار و ماجراجويى يزيد نرفت؛ پس بياييد ،ما هم شيوه او را سرمشق قرار داده از
زير دستى استعمار گرايان خلاصى يابيم و مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجيح
دهيم...» 86.
2- ازدياد محبت به امام، و تنفر از دشمنان آن حضرت
سوزى كه از دل سوخته عاشقان سيدالشهدا (ع) به چشم سرايت كرده و از مجارى دو چشم
آنها به صفحه رخسار وارد مى شود، مراتب علاقه و اخلاص و دلبستگى به خاندان وحى و
رسالت را مىرساند و اين عمل اثرى مخصوص در ابقاى مودت و ازدياد محبت دارد.
گريه بر حضرت سيدالشهدا (ع) از مواردى است كه هيچ انسانى از فرط دلسوزى و
انقلاب، طاقت بردبارى و تحمل در برابر استماع مصائب او را ندارد، و اين گريه و
بيقرارى ، علاوه بر ازدياد محبت و مهر و مودت، موجب كثرت تنفر و بىزارى از دشمنان
و قاتلان آن حضرت شده و موجب برائت دوستداران اين خانواده از دشمنان ايشان مىگردد.
بارى، گريه با آگاهى و معرفت بر امام حسين (ع) ، در واقع، اعلام انزجار از
قاتلان اوست و اين تبرى از آثار برجسته گريه بر امام حسين (ع) است زيرا مردم به
ويژه افرادى كه داراى شخصيت هستند از گريه كردن در برابر حوادث تا سر حد امكان
امتناع مىورزند ، و تا شعله درونى آنان به مرتبه انفجار نرسد حاضر به گريه كردن
مخصوصاً در برابر چشم ديگران نيستند، اين گريه و عزادارى ابراز كمال تنفر در برابر
تعدى و تجاوز و ستمگرى و پايمال نمودن حقوق جامعه و به ناحق تكيه زدن بر مسند حكومت
آنان مىباشد.
3- آشنايى با حقيقت دين و نشر آن
يكى ديگر از آثار و بركات مجالس عزادارى سيدالشهدا (ع) اين است كه مردم در سايه
مراسم عزادارى به حقيقت اسلام آشنا شده و بر اثر تبليغات وسيع و گستردهاى كه همراه
با اين مراسم انجام مىگيرد، آگاهى توده مردم بيشتر شده و ارتباطشان با دين حنيف
محكمتر و قويتر مىگردد . چه اينكه قرآن و عترت دو وزنه نفيسى هستند كه هرگز از
يكديگر جدا نمىشوند و اين آگاهى در اقامه ماتم و مراسم سوگوارى عترت رسول اكرم (ص)
به خصوص امام حسين (ع) به آحاد مردم داده خواهد شد.
4- آمرزش گناهان
ريان بن شبيب از امام رضا (ع) روايت كرده كه فرمود: «اى پسر شبيب ، اگر بر حسين
(ع) گريه كنى تا آنكه اشك چشمت بر صورتت جارى شود، خداوند گناهان كوچك و بزرگ، و كم
يا زياد تو را مى آمرزد» 87
و نيز فرمود: «گريه كنندگان بايد بر كسى همچون حسين (ع) گريه كنند ، زيرا گريستن
براى او گناهان بزرگ را فرو مىريزد» 89.
5- سكونت در بهشت
امام باقر (ع) فرمود: «هر مؤمنى كه در سوگ حسين (ع) اشك ديده ريزد، به حدى كه بر
گونهاش جارى گردد، خداوند او را ساليان سال در غرفههاى بهشت مسكن مىدهد» .
90
و نيز امام صادق (ع) فرمود: «هر كس درباره حسين (ع) شعرى بخواند و گريه نمايد و
يك نفر را بگرياند، بهشت براى هر دوى آنها نوشته مىشود . كسى كه حسين (ع) نزد او
ذكر شود و از چشمش به مقدار بال مگسى اشك آيد، اجر او نزد خداست و براى او جز به
بهشت راضى نخواهد شد» .91
و نيز فرمود: «هر كس كه در عزاى حسين (ع) بگريد يا ديگرى را بگرياند و يا آنكه
خود را به حالت گريه و عزا درآورد ، بهشت بر او واجب مىشود»
92.
6- شفا يافتن
يكى ديگر از آثار و بركات مجالس عزادارى حضرت سيد الشهدا (ع) شفا گرفتن است . به
طورى كه بارها ديدهايم و شنيدهايم كه بعضى از عزاداران و گريه كنندگان بر حسين
(ع) شفا گرفتهاند.
نقل است كه مرجع بزرگ شيعه مرحوم آية الله العظمى بروجردى در سن نود سالگى داراى
چشمانى سالم بودند كه بدون عينك خطوط ريز را هم مىخواندند و مىفرمودند: اين نعمت
را مرهون وجود مبارك حضرت ابى عبدالله الحسين (ع) هستم : و قضيه را چنين نقل
مىفرمودند:
در يكى از سالها در بروجرد بودم، به چشم درد عجيبى مبتلا شدم كه بسيار مرا نگران
ساخته بود . معالجه پزشكان فايدهاى نكرد و درد چشم هر روز بيشتر و ناراحتى من
افزونتر مىگرديد، تااينكه ايام محرم شد. در ايام محرم آية الله فقيد ، دهه اول را
روضه داشتند و دستههاى مختلف هم در اين عزادارى شركت مىكردند . يكى از دستههايى
كه روز عاشورا به خانه آقا وارد شده بود، «هيئت گِلگيرها» است كه نوعاً سادات و اهل
علم و محترمين هستند، در حالى كه هر يك حوله سفيدى به كمر بستهاند، سر و سينه خود
را گل آلود كرده و بطور بسيار رقت بار و مهيج و در عين حال با سوز و گداز فراوان و
ذكرى جانسوز آن روز را تا ظهر عزادارى مى كنند . آقا فرمودند:
«هنگامى كه اين دسته به خانه من آمدند و وضع مجلس با ورود اين هيئت هيجان عجيبى
به خود گرفته بود من هم در گوشهاى نشسته و آهسته آهسته اشك مىريختم و در اين بين
هم مقدارى گل از روى پاى يكى از همين افراد گلگير برداشته و بر روى چشمهاى ملتهب و
ناراحتم كشيدم، و به بركت همين توسل، چشمانم خوب شد و امروز علاوه بر اينكه متبلا
به درد چشم نشدم، از نعمت بينايى كامل برخوردارم، و به بركت حضرت امام حسين (ع)
احتياج به عينك هم ندارم». با اينكه همه قواى جسمانى ايشان تحليل رفته بود با اين
وجود تا آخرين ساعات زندگانى از بينايى كامل برخوردار بودند.
7- گريه كننده بر حسين، در قيامت گريان نيست
رسول اكرم (ص) به فاطمه زهرا (س) فرمود: «هر چشمى در روز قيامت گريان است مگر
چشمى كه براى مصائب حسين (ع) گريه كرده باشد، چنين كسى در قيامت خندان و شادان به
نعمتهاى بهشتى است». 93
آن روز ديدهها همه گريان شود ز هول
جز چشم گريه كرده بسوگ و عزاى او
8- امان از سكرات موت و آتش دوزخ
مسمع گويد: حضرت امام صادق (ع) فرمود: آيا متذكر مى شوى با حسين چه كردند؟ عرض
كردم : آرى ، فرمود: آيا جزع و گريه مىكنى؟ گفتم : آرى ، به خدا سوگند گريه مىكنم
و آثار غم و اندوه در صورتم ظاهر مىشود حضرت فرمود: «خدا اشك چشمت را رحمت كند .
آگاه باش كه تو از آن اشخاصى هستى كه از اهل جزع براى ما شمرده مىشوند، به شادى ما
شاد و به حزن ما محزون و اندوهناك مىگردند. آگاه باش كه بزودى هنگام مرگ، پدرانم
را بر بالين خود حاضر مىبينى ، در حالى كه به تو توجه كرده و ملك الموت را درباره
تو بشارت مى دهند، و خواهى ديد كه ملك الموت در آن هنگام از هر مادر مهربان به
فرزندش ، مهربانتر است» سپس فرمود: «كسى كه بر ما اهل بيت به خاطر رحمت و مصائب
وارده بر ما گريه كند، رحمت خدا شامل او مىشود قبل از اينكه اشكى از چشمش خارج
گردد؛ پس زمانى كه اشك چشمش بر صورت جارى شود اگر قطرهاى از آن در جهنم بريزد،
حرارت آن را خاموش كند، و هيچ چشمى نيست كه گريه كند بر ما مگر آنكه با نظر كردن به
كوثر و سيراب شدن با دوستان، خوشوقت مىگردد» .
94
با توجه به اين روايت شريف بايد گفت:جايى كه آتش جهنم كه قابل مقايسه با آتش
دنيا نيست و به وسيله گريه بر حسين (ع) خاموش و برد و سلام گردد ، پس اگر در موردى،
آتش ضعيف دنيا عزادار حسينى را نسوزاند جاى تعجب نيست .
سيد جليل مرحوم دكتر اسماعيل مجاب (داندانساز) عجايبى از ايام مجاورت در
هندوستان كه مشاهده كرده بود نقل مىكرد، از آن جمله مىگفت : عدهاى از بازرگانان
هندو (بت پرست) به حضرت سيدالشهدا (ع) معتقد و علاقه مندند و براى بركت مالشان با
آن حضرت شركت مىكنند، يعنى در سال مقدارى از سود خود را در راه آن حضرت صرف
مىكنند. بعضى از آنها روز عاشورا به وسيله شيعيان ، شربت و پالوده و بستنى درست
كرده و خود به حال عزا ايستاده و به عزاداران مىدهند، و بعضى آن مبلغى كه راجع به
آن حضرت است را به شيعيان مىدهند تا در مراكز عزادارى صرف نمايند.
يكى از آنان را عادت چنين بود كه همراه سينه زنها حركت مىكرد و با آنها به سينه
زدن مشغول مى شد. وقتى از دنيا رفت، بنا به مرسوم مذهبى خودشان، بدنش را با آتش
سوزانيدند تا تمام بدنش خاكستر شد جز دست راست و قطعهاى از سينهاش كه آتش، آن دو
عضو را نسوزانيده بود.
بستگان آن دو عضو را آوردند نزد قبرستان شيعيان و گفتند: «اين دو عضو راجع به
حسين شماست» 95.
9- تأثير شعر سرودن در عزاى حسينى
امام صادق (ع) فرمود: «كسى نيست كه براى حسين (ع) شعرى بسرايد و گريه كند يا
بگرياند مگر اينكه خداوند بهشت را بر او واجب كرده و گناهانش را مىآمرزد» .96
سخنى با حسين (ع)
«حسين ! اى پرچم خونين حق بر دوش،
حسين ! اى انقلابى مرد
حسين ! اى رايت آزادگى در دست،
در آن صحراى سرخ و روز آتشگون
قيام قامتت در خون نشست، اما
پيام نهضتت برخاست
از آن طوفان «طف» در روز عاشورا،
به دشت «نينوا» ناى حقيقت از «نوا» افتاد
ولى ...
مرغ شباهنگ حقيقت ، از نواى ناله «حق ، حق » نمىافتد».
سلام بر تو ، اى حسين !
سلام بر خط شفقگون كربلا، كه خون تو را، اى خون خدا - همواره بر چهره افق
مىپاشد و غروب هنگام، سرخى آسمان مغرب را به شهادت مىگيرد ، تا آن جنايت هولناك
را هر چه آشكارتر بنماياند و چشم تاريخ را بر اين صحنه هميشه خونين بدو زد و گوش
زمان را از آن فريادها تندر گونه آن عاشوراى دوران ساز، پر كند.
اى حسين ... اى عارف مسلّح !
كربلاى تو، عشق را معنى كر دو انقلاب تو اسلام را زنده ساخت و شهادت تو، حضور
هميشگى در همه زمانها و زمينها بود.
اى حسين ... اى شراره ايمان !
اى حسين ... اى در سكوت سرخ ستم، شهر آشوب!
در بهت خاموشى و ترس، تلخابه فرياد را در حلقوم شب ريختى و با نامردان تبهكار ،
مردانه در آويختى.
عاشوراى تو، انفجارى از نور و تابشى از حق بود كه بر «طور» انديشهها تجلى كرد و
«موسى خواهان» گرفتار در «تپه» ظلمت ظلم را از سرگردانى نجات بخشيد.
چه مىگويم؟ ... تو تاريخ را به حركت آوردى و زبان زمان را به سرودن حماسههاى
زيباى ايثار و جهاد و شهادت گشودى . لحظه لحظه تاريخ را عاشورا ساختى و جاى جاى
سرزمينها را كربلا...
خفته بوديم و بى خبر ... اما تو، اين «مصباح هدايت» و اى «كشتى نجات» گام خسته
ما را به تلاش كشاندى و افسردگى يأسمان را به شور اميد مبدل ساختى و از سكوت و درنگ
و وحشت ، به فرياد و هجوم و شجاعتمان رساندى و پاى كوفته و پر آبله ما را، تابام
آگاهى و تا برج بيدارى فرا بردى. 97
«اى حسين » ...
تو كلاس فشرده تاريخى .
كربلاى تو، مصاف نيست
منظومه بزرگ هستى است ،
طواف است.
پايان سخن
پايان من است
تو انتهاى ندارى ...98
والسلام