فصل دوم: پرورش
علىعليه السلام از آغازين سالهاى زندگى، همراه پيامبر خدا بود. روزگارى زندگى بر
ابوطالب دشوار گشت و او در تنگناى معيشت قرار گرفت. پيامبر خدا پيشنهاد كرد كه
برادران ابوطالب براى سبك كردن بار زندگىاش برخى از فرزندان او را به خانههاى خود
ببرند.
تقدير الهى چنين رقم خورد كه علىعليه السلام به خانه پيامبر خدا بيايد و از آغازين
سالهاى زندگى، پيامبر خدا تربيت او را به عهده گيرد.
پيامبرصلى الله عليه وآله به اين كودك خردسال عشق مىورزيد، او را به سينه
مىچسباند، غذا بر دهانش مىنهاد، لحظه لحظه زندگىاش را مىپاييد و انوار تابناك
الهى را بر جان او مىتابانيد.
بدينسان، علىعليه السلام در كنار پيامبر خدا رشد كرد و از چشمه سار زلال فضايل و
والايىهاى پيامبرصلى الله عليه وآله سيراب گشت و همگام و همراه با او روزگار
گذرانيد، و چون نخستين پرتو وحى تابيد، او -كه جانش پيوند ناگسستنى با جان پيامبر
خدا يافته بود بدون هيچ ترديدى به رسالتش ايمان آورد و بدين سان، او اوّلين مرد
مؤمن شد.
زيباترين تصوير از اين همگامى و همراهى و نقش پيامبرصلى الله عليه وآله در رشد و
تربيت
علىعليه السلام و مهر و شفقت پيامبر خدا به علىعليه السلام و چگونگى بهرهورى على
عليه السلام از اين همراهى را، آن بزرگوار، خود در خطبه بلند و شكوهمند «قاصعه» رقم
زده است كه در ضمن متونِ گزارش شده در اين فصل مىخوانيد.
60.كشف اليقين - به نقل از يزيد بن قعنب - : فاطمه بنت اسد،
علىعليه السلام را به دنيا آورد، در حالى كه پيامبر خدا سى سال داشت. پيامبر خدا
به او محبّت شديدى پيدا كرد و به فاطمه فرمود: «گهواره او را نزديك بستر من قرار
بده».
تربيت علىعليه السلام را بيشتر پيامبر خدا به عهده داشت. او را هنگام شستنش مىشست
و به وى شير مىنوشاند. در خواب، گهوارهاش را مىجنباند و در بيدارى، او را مى
خندانْد و بر سينهاش مىنهاد. (1)
61.شرح نهج البلاغة - به نقل از حسين بن زيد بن على بن
حسينعليه السلام - : از پدرم زيد شنيدم كه مىگفت: پيامبرخدا گوشت و خرما را
مىجويد تا نرم شود و در دهان علىعليه السلام مىنهاد، در حالى كه او خردسال و در
دامنش بود. (2)
62.أنساب الأشراف: گفتند ابوطالب، نادار و تنگدست شده است.
پس پيامبرخدا ، علىعليه السلام را گرفت تا از هزينه اوبكاهد . از اين رو ،
علىعليه السلام نزد او پرورش يافت. (3)
63.مجالس ثعلب - به نقل از ابن سلّام - : چون ابوطالبْ
نادار شد، بنىهاشم گفتند: بگذار هريك از مردان ما يكى از پسرانت را بگيرد. ابوطالب
گفت: عقيل را برايم بگذاريد و هرچه دوست داريد، بكنيد.
پس پيامبرصلى الله عليه وآله علىعليه السلام را گرفت و او نخستين نفر در ميان
اطرافيان پيامبرصلى الله عليه وآله بود
كه اسلام آورد. (4)
64.مقاتل الطالبيّين - به نقل از زيد بن على - : در سالى كه
قريش دچار خشكسالى و قحطى شدند، پيامبر خدا، علىعليه السلام را كه خردسال بود از
پدرش گرفت و حمزه، جعفر را و عبّاس، طالب را تا هزينه زندگى پدرشان را كفايت كنند و
بارش را سَبُك گردانند و ابوطالب، خود، عقيل را به سبب علاقهاى كه به او داشت، نگه
داشت. پس پيامبر خدا فرمود: «من كسى را برگزيدم كه خدا برايم برگزيد: على را».
(5)
65.المستدرك على الصحيحين - به نقل از مجاهد بن جبر
ابوحجّاج - : از نعمتهاى خداوند بر على بن ابى طالبعليه السلام، چيزى بود كه خدا
برايش پيش آورد و حالت نيكويى بود كه او برايش اراده كرد.
قريش به قحطى شديدى دچار شدند و ابوطالب، نانخورهاى فراوانى داشت. پس پيامبر خدا به
عمويش عباس كه از توانگرترين افراد بنىهاشم بود، فرمود: «اى ابوالفضل! برادرت
ابوطالب، عيالوار است و مىبينى كه از اين قحطى چه به مردم رسيده است. پس بيا تا
عائله ابوطالب را سبُك كنيم. من يكى از پسرانش را مىگيرم و تو نيز يكى را و
سرپرستىشان را به عهده مىگيريم».
عباس، موافقت كرد. برخاستند و به نزد ابوطالب آمدند و گفتند: ما مىخواهيم عائلهات
را سبك كنيم تا آنگاه كه مردم از اين سختى به درآيند.
ابوطالب به آنها گفت: اگر عقيل را براى من مىنهيد، هرچه مىخواهيد، بكنيد.
پس پيامبر خدا علىعليه السلام را گرفت و با خود برد و عباس، جعفر را. پس علىعليه
السلام
همواره با پيامبر خدا بود تا خداوند، وى را به پيامبرى برانگيخت و علىعليه السلام،
وى را پيروى و تصديق كرد؛ و عبّاس، جعفر را گرفت و جعفر، همواره با عبّاس بود تا
آنكه مسلمان و از او بىنياز شد. (6)
66.امام علىعليه السلام - در خطبهاى به نام «قاصعه» - :
من در كودكى، سران عرب را به خاك افكندهام و سركردگان تيرههاى ربيعه و مُضَر را
در هم شكستهام.
شما موقعيت مرا نزد پيامبر خدا به سبب خويشاوندى نزديك و منزلت ويژهام مىدانيد.
به گاه كودكىام مرا در دامنش مىنهاد و به سينهاش مىچسبانْد، و در بستر خويش
جايم مىداد، و مرا به تن خويش مىسود، و بوى خوشش را به من مىرسانْد، و غذا را
مىجويد و لقمه لقمه در دهانم مىنهاد. از من نه سخن دروغى شنيد و نه كار خطايى
ديد.
بىترديد، خداوند از همان اَوانِ از شير گرفته شدنِ پيامبرصلى الله عليه وآله،
بزرگترين فرشته را از ميان فرشتگانش شب و روز، همراه او ساخت تا راه بزرگوارى و
محاسن اخلاقى جهان را بپيمايد و من هماره در پى او بودم، همچون بچه از شير گرفته
شده شتر در پىِ مادرش. هر روز از اخلاق خود، نشانهاى برايم برپا مىداشت و مرا به
پيروىاش وا مىداشت.
او هر سال در غار حرا به خلوت مىنشست كه من او را مىديدم و كس ديگرى او را
نمىديد. در آن روزگار، اسلام به خانهاى راه نيافته بود، جز خانهاى كه پيامبر خدا
و خديجه در آن بودند و من، سومين آنان بودم. نور وحى و رسالت را مىديدم و بوى
نبوّت را مىشنيدم. (7)
67.السيرة النبويّة - به نقل از ابن اسحاق - : از جمله
نعمتهايى كه
خداوند به على بن ابىطالبعليه السلام داد، آن بود كه پيش از اسلام، تحت سرپرستى
پيامبر خدا بود. (8)
68.شرح نهج البلاغة - به نقل از فضل بن عبّاس - : از پدرم
پرسيدم: كدام يك از پسران پيامبر خدا نزدش عزيزتر بودند؟ گفت: على بن ابى طالب.
گفتم: از تو درباره پسرانش پرسيدم! گفت: او برايش محبوبتر و عزيزتر از همه پسرانش
بود. ما از همان كودكى نديديم كه روزى از وى جدا شود، مگر در سفر براى خديجه، و ما
در احسان پدر به پسر، همچون او به علىعليه السلام، و در فرمانبردارى پسر از پدر،
همچون علىعليه السلام از پيامبر خدا نديديم.
و جبير بن مطعم روايت كرده است: پدرم مطعم بن عدى به ما بچّههاى مكّه گفت: شما
نمىبينيد محبّت اين پسر (يعنى علىعليه السلام) را به محمّد و فرمانبردارىاش را
از او كه حتى بيشتر از پدرش است؟! به لات و عزّى سوگند، دوست داشتم به جاى همه
جوانان بنى نوفل، او پسرم باشد. (9)
ر. ك: ج 8، ص 102 (برگزيده خدا).
پىنوشتها:
1. شرح نهجالبلاغة: 13/201، بحارالأنوار: 38/324. شرح
نهجالبلاغة: 13/201، بحارالأنوار: 38/324. كشف اليقين: 32/12.
2. شرح نهجالبلاغة: 13/200، بحارالأنوار: 38/323.
3. أنساب الأشراف: 2/346.
4. مجالس ثعلب: 1/29.
5. مقاتل الطالبيّين: 41، شرح نهجالبلاغة: 1/15 .
6. المستدرك على الصحيحين: 3/666/6463، السيرة النبويّة ، ابن
هشام: 1/262.
7. نهجالبلاغة: خطبه 192.
8. السيرة النبويّة ، ابن هشام: 1/262، تاريخ الطبرى: 2/312 .
9. شرح نهجالبلاغة: 13/201، بحارالأنوار: 38/324.