بر خانه حضرت فاطمه (س)چه گذشت؟

سيد ابوالحسن حسينى

- ۱۴ -


شيخ مفيد و على بن عيسى اربلى

چنانچه دانسته شد عموم دانشمندان و نويسندگان شيعه از قدما و متأخرين يكى از عوامل وفات حضرت فاطمه (عليه السلام) را صدمه و آسيبى مى دانند كه از سوى مهاجمين به آن حضرت رسيده بود. تنها دو تن از بزرگان علماء شيعه در اين قضيه نظر قاطعى نداده اند. يكى شيخ مفيد و ديگرى على بن عيسى اربلى است كه جا دارد در تأليفات آنان تأمّل بيشترى داشته باشيم.

* * *

اگر در انتساب كتاب اختصاص به شيخ مفيد ترديد كنيم و همچنين واژه شهيدة در زيارتنامه كتاب المزار را به معناى ياد شده اش نگيريم، بايد گفت وى در اين قضيه نظر قاطعى نداده است. زيرا وى در كتاب ارشاد در تاريخ اميرالمؤمنين (عليه السلام) متعرض جريان سقيفه و كيفيت بيعت گرفتن از آن حضرت و حوادث تلخ و ناگوارى كه بر خاندان پيغمبر رفته است نمى شود، بلكه وى پس از ذكر رحلت رسول الله بلافاصله وارد مناقب امام (عليه السلام) از قضاوتها و كلمات و ... مى شود. البته وى در تعداد فرزندان امام(عليه السلام) مى گويد : از شيعه كسانى معتقدند كه حضرت فاطمه (عليه السلام) پس از پيامبر فرزندى به نام محسن را سِقط كرد ، و طبق نظر اين طايفه تعداد فرزندان آن حضرت بيست و هشت تن مى شود والله اعلم و احكم .

شيخ مفيد در اينجا بدون هيچ نقدى، تاريخ زندگى اميرالمؤمنين(عليه السلام) را به پايان مى برد.

همچنين وى در «تصحيح الاعتقاد» متعرض چگونگى رحلت پيامبر و دوازده امام شده است. امّا نسبت به حضرت فاطمه (عليه السلام) اظهار نظرى نكرده است.

در آثار و تأليفات ديگر وى چيزى در اين مورد نيافتيم.

* * *

اما على بن عيسى اربلى

وى چنانچه از مقدمه كتابش استفاده مى شود بنا نداشت كه همه حوادث و مصائبى كه بر اهل بيت رسول خدا روا داشته اند را ذكر كند بلكه هدفش تنها ذكر مناقب و مفاخر اهل بيت بوده است.

از اين جهت در بخش زندگى اميرالمؤمنين (عليه السلام) از حوادث دوران 25 ساله زندگى آن حضرت چيزى نمى گويد. و در بخش زندگى حضرت فاطمه نيز پس از بيان فضائل آن حضرت وارد كلمات وى مى شود و اشاره اى نسبت به ريختن مأموران ابوبكر به خانه و تهديد به آتش زدن و... كه از مسلمات تاريخ است نمى كند. بديهى است كه ذكر نكردن را نمى توان دليل بر قائل نبودن گرفت.

وانگهى با اينكه اربلى در پاره اى از وقايع تاريخى تشكيك مى كند مثلاً وى در اينكه مأمون حضرت رضا (عليه السلام) را زهر داده باشد تشكيك مى كند.

ولى در مسأله اولاد اميرالمؤمنين همان كلام شيخ مفيد را نقل مى كند بدون اينكه اين نظريه را مورد نقد و بررسى قرار دهد.

ما در كتاب كشف الغمه به دهها مورد بر خورده ايم كه وى پس از نام خلفا و بعضى از بزرگان اهل سنت عبارت « رضى الله عنه » را قرار مى دهد. چنين كارى از يك عالم شيعى در شرايط عادى بسيار بعيد مى باشد و احتمال دارد كه وى به خاطر شرايط خاص زمانى و مكانى از بيان پاره اى از حقايق معذور بوده است.

* * *