نذر و نياز
از نكات ديگرى كه ابن تيميه و پيروان فكرى او دستاويز حمله به شيعيان و پيروان اهل
بيت (ع ) قرار داده اند، مساله نذر و نياز براى حرمها و اولياء الهى است .
(قصيمى
) گفته است كه اينگونه نذرها و قربانيها
براى اهل قبور، از شعائر شيعه و سرچشمه گرفته از غلو شيعه درباره امامانشان و
اعتقاد به الوهيت على (ع ) و فرزندان اوست .
اين دروغى بيش نيست . در اين مساله ، شيعه راهى جدا از امت اسلامى درگذشته و حال
ندارد. جواز نذر و نياز براى مردگان و نيز اولياء الهى ، مورد قبول علماى اهل سنت
است . از جمله ، (خالدى
) گفته است : (مساله دائر مدار
نيت نذر كنندگان است . اگر قصد نذر كننده ، تقرب به خود مرده است ، اين به اتفاق ،
جايز نيست . ولى اگر قصد او تقرب به خداست و ثواب آن را هديه به متوفى يا صاحب قبر
مى كند، مانعى ندارد، چه منافع خاصى از نذر را مورد نظر داشته باشد، يا به نحو مطلق
باشد كه در عرف مردم ، منصرف به منافع صاحب قبر يا اهل شهر او يا همسايگان يا
فقيران يا بستگان ميت مى شو. در اين صورت نذر صحيح است و عمل به آن لازم است . اين
نكته از بسيارى از علما نقل شده است ، همچون اذرعى ، زركشى ، ابن حجر، رملى ، رافعى
و...)(83)
رافعى نيز به نقل از صاحب (تهذيب
) گفته است كه اگر نذر كند فلان مقدار براى اهالى فلان شهر صدقه دهد،
واجب است بر آنان صدقه دهد و نذر براى قبر معروف در جرجان نيز ازاين قبيل است .(84)
عزامى در كتاب خويش نوشته است : (ابن تيميه
مى گويد: هركس براى پيامبر اسلام يا يكى از پيامبران و اولياء اهل قبور نذر كند يا
قرانى كند، مثل مشركانى است كه براى بتهايشان قربانى مى كنند و اين عبادت غير خدا و
كفر است . برخى از متاخرين نيز كه با او يا شاگردانش مصاحبت و همنشينى داشته اند،
فريب سخن او را خورده اند. اين نوعى دروغ بافى در دين و تهمت به مسلمين است . هيچ
مسلمانى با اينگونه نذر و قربانى براى پيامبران و اولياء، قصدى جز اين ندارد كه از
جانب آنان صدقه مى دهد و ثوابش را به آنان هديه مى كند. اجماع همه اهل سنت بر اين
است كه صدقه دادن زندگان براى مردگان سودمند است و ثوابش به آنان مى رسد و احاديث
صحيح فراوانى در اين باره نقل شده است . نذر و نياز و صدقه و قربانى را براى مرده
انجام نمى دهند، بلكه براى خدا انجام مى دهند و ثوابش را براى مردگان قرار مى دهند.
كجاى اين بت پرستى است ؟اينگونه هديه زنده ها براى مرده ها، هم مشروع است ، هم ثواب
دارد. مشروح آن در كتب فقهى و كتابهايى كه در رد عقايد ابن تيميه نوشته شده ، آمده
است .(85)
نذر قربانى براى انبياء و اولياء، امرى شرعى و رايج در سيره مسلمانان است و اختصاص
به فرقه خاصى ندارد و اگر نذر كننده به خاطر خدا و با نام خدا قربانى كند، پاداش مى
برد.
روايت است كه مردى در زمان پيامبر اكرم (ص ) نذر كرد شترى را در
(بوانه )
قربانى كند. نزد آن حضرت آمد و خبر داد. حضرت پرسيد: آيا در آن مكان ، قبلا بتى
ازبتهاى جاهليت بوده كه پرستيده مى شده ؟گفتند: نه . فرمود: آيا در آن جا عيدى از
عيدهاى بت پرستان بوده ؟گفتند: نه . پيامبر فرمود: پس به نذر خود وفا كن . نذرى كه
در نافرمانى خدا باشد، وفا كردنى نيست .(86)
شبيه آن نذر مردى است كه به پيامبر گفت : نذركرده ام 50 گوسفند دربوانه قربانى كنم
. حضرت پس از سؤ الاتى مانند آن چه گذشت ، فرمود: به نذرت وفا كن .(87)
خالدى ، پس از نقل حديث قبلى ، مى گويد: اينكه خوارج براى اثبات ممنوعيت نذر در
جايگاه انبياء و صالحين به اين حديث استناد كرده و پنداشته اند كه انبياء و صالحان
، همچون بتهاى جاهليت اند، نهايت تحقير و توهين به انبياست و هر كه به پيامبران
الهى هر چند با كنايه توهين كند، كافر است و توبه اش پذيرفته نيست . اين واماندگان
به سبب جهالتشان توسل به انبيا را عبادت مى شمرند و آنان را بت مى نامند. ارزشى
براى جهالت و گمراهى اينان نيست . همچنانكه سخنان جاهلانه ابن تيميه و هوادارانش
نيز ارزشى ندارد.(88)
اينها پاسخى است كه علماى اهل سنت به بافته ها و تهمتهاى امثال ابن تيميه و قصيمى
داده اند و نذر و نياز و قربانى در حرمها و براى اولياء الهى را مغاير با دين و
توحيد و خداپرستى ندانسته اند.
توسل به اهل بيت (ع
)
توسل به اهل بيت پيامبر (ص ) طبق روايات اهل سنت نيز، حتى پيش از خلقت دنيوى
معصومين هم جايز است و در روايات مطرح شده است ، مثل توسل حضرت آدم ، به نور پنج تن
آل عبا.
از پيامبر اكرم (ص ) نقل شده كه فرمود: خداوند چون حضرت آدم را آفريد، به سمت راست
عرش نگريست ، در هاله اى از نور پنج شبح را ديد كه در ركوع و سجودند. پرسيد: خدايا
پيش از من نيز كسى را از گل آفريده اى ؟خداوند فرمود: نه . پرسيد: پس اين پنج شبحى
كه به هيئت و چهره منند، كيانند؟ خداوند فرمود: پنج نفر از فرزندان تو هستند، اگر
آنان نبودند، تو را نمى آفريدم . نامشان را از نامهاى خودم مشتق ساخته ام . اگر
نبودند، بهشت و دوزخ و عرش و كرسى و آسمان و زمين و فرشتگان و جن و انس را نمى
آفريدم ... اينان برگزيدگان منند. من به خاطر و به وسيله اينها ديگران را نجات مى
بخشم و (به خاطر دشمنى با اينان ) هلاك مى سازم . هرگاه حاجتى به من داشتى به اينان
توسل بجوى . آن گاه پيامبر فرمود: ما كشتى نجاتيم ، هركس در اين كشتى آويزد، نجات
يابد و هر كه جا بماند، هلاك مى شود. هركس به درگاه خدا نيازى دارد، پس به وسيله ما
اهل بيت از خدا بخواهد.(89)
عبدرى قيروانى ، از بزرگان مالكيه (متوفاى 731) گفته است :
(كسى كه به زيارت حضرت رسول رود و به ساحت
او متوسل و پناهنده شود و حاجت بخواهد، مايوس نخواهد شد ؛ چرا كه آن حضرت ، شافع
مشفع است و توسل به او موجب ريزش و آمرزش گناهان مى شود. هركس درآستان آن حضرت
بايستد و به او متوسل شود. خداوند را بخشنده و مهربان خواهد يافت .)(90)
نيز قسطلانى در كتاب (المواهب اللدنيه
) گفته است :
(زائر پيامبر اكرم ، سزاوار است كه دعا و
تضرع و استغاثه و تشفع و توسل بسيار داشته باشد. استغاثه ، طلب يارى و پناهجويى است
. فرقى نمى كند كه به لفظ استغاثه باشد، يا توسل ، يا تشفع و توجه . توجه هم به
معناى آن است كه انسان در پى يك موجه و آبرومند و صاحب جاه و منزلت برود و توسل
جويدتا به يك مقام بالاتر از او دسترسى پيدا كند.)(91)
(زرقانى )
نيز نوشته است :
(زائر پيامبر (ص ) به آن حضرت توسل جويد و
در توسل به او، از خداوند به جاه و مقام وى مسالت كند، چرا كه توسل به حضرتش كوههاى
گناه و بارهاى سنگين معاصى را فرو مى ريزد، بركت شفاعت او و عظمتش در پيشگاه
پروردگار، در حدى است كه هيچ گناهى ياراى ماندن در برابرش نيست . هركس جز اين عقيده
داشته باشد، محرومى است كه خداوند، چشم بصيرتش را كور كرده و دلش را به گمراهى
كشانده است . آيا مخالف اين عقيده ، اين آيه را نشنيده است .
(ولو انهم اذ ظلموا انفسهم ...)
تا آخر آيه .)(92)
گروهى از بزرگان و علماى اهل سنت ، در مورد توسل دامن سخن را گسترده اند و گفته اند
كه توسل به پيامبر اكرم (ص ) در هر حال جايز است ، قبل از خلقتش و پس از خلقت ،
درطول حيات دنيوى و پس از وفاتش ، در مدت عالم برزخ و پس از برپايى رستاخيز و در
عرصات قيامت و بهشت .
گفته اند كه توسل سه نوع و به سه معنى است :
1 - حاجت خواستن از خداوند، به واسطه مقام پيامبر و به بركت وجود او. اينگونه توسل
جستن در همه حالات ياد شده جايز است .
2 - به معناى درخواست از پيامبر كه درباره زائر دعا كند. اين نيز در همه حالات ،
جايز است .
3 - اينكه از خود پيامبربخواهند، چرا كه آن حضرت مى تواند نزد خدا شفاعت كند و از
پروردگارش بخواهد، از اين رو ما از خود او مى خواهيم . بازگشت اين نوع ، به همان
معناى دوم است و اشكالى ندارد. در تاريخ هم نمونه هايى بوده است ، مثل كسى كه نزد
پيامبر، از ضعف حافظه خود شكايت كرد. حضرت با دست نهادن بر سينه اش ، به شيطان
دستور داد كه از درون او دور شود. از آن پس حافظه او قوى گشت و هر چه را مى شنيد،
دريادش مى ماند.(93)
در حديث آمده است كه حضرت آدم به حق و به نام مبارك پنج تن اهل بيت ، خدا را قسم
داد، خداوند هم توبه او را پذيرفت ، اين همان (كلمات
) بود كه به تعبير قرآن كريم ، آدم از خداوند متعال دريافت كرد.(94)
اين حديث ، در منابع متعددى از كتب اهل سنت آمده و بزرگان حديث ، آن را صحيح و موثق
شمرده اند.(95)
حتى (ابن جوزى )
در كتاب خويش به نام (الوفاء فى فضائل
المصطفى ) در اين زمينه فصلى گشوده و با
عنوان (باب التوسل بالنبى
) و (باب الاستشفاء بقبره
) احاديث اين موضوع را آورده است و محمد بن نعمان مالكى نيز كتابى دارد
با عنوان (مصباح الظلام فى المستغيثين بخير
الانام ). همچنين ابن داود مالكى در كتاب
(البيان و الاختصار)، حكايات
بسيارى از كسانى نقل مى كند كه با توسل و التجاء به پيامبر اكرم (ص ) برايشان گشايش
و فرج حاصل شده است .
با اين حال ، شگفت از نويسنده بى خبرى همچون (قصيمى
) است كه با پيروى ازهتاك و دروغ بافى همچون ابن تيميه همه اين احاديث
صحيح نبوى را دروغ پنداشته و اصل توسل به حق پيامبر و آل او را رد كرده و گفته است
: چيزى را از خدا خواستن و او را به حق پيامبر يا هركس ديگر از پيامبران و صالحان
قسم دادن ، هيچ ارزش علمى و دينى ندارد و نمى تواند يك كار مقبول و شايسته باشد، تا
چه رسد كه وسيله آمرزش و عفو كامل شود! صرف گفتن الفاظ چه تاثيرى دارد و نزد خدا چه
قيمتى مى تواند داشته باشد تا موجب ريزش گناهان گردد؟(96)
راستى ... قصيمى آن همه احاديث صحيح را درمورد توسل به پيامبر و آل او چگونه پاسخ
مى دهد؟
اين آيه قرآن را چگونه جواب مى دهد كه خداوند مى فرمايد: اى پيامبر!آنان كه به
خويشتن ستم كردند، اگر نزد تو آيند و از خداوند آمرزش بخواهند و پيامبر هم براى
آنان از خداوند مغفرت بطلبد، خدا را توبه پذير و مهربان خواهند يافت :
ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله
توابا رحيما.(97)
البته ادعاهاى امثال قصيمى و ابن تيميه را بزرگانى از خودشان پاسخ داده و سستى آنها
را بيان كرده اند و گفته اند كه واسطه قرار دادن پيامبر براى مغفرت خواهى از خدا
عقلا و شرعا اشكالى ندارد، چه با لفظ توسل باشد، چه استغاثه و چه تشفع .(98)
وقتى قصيمى به گمان خود، استغاثه به على (ع ) و صدا كردن او را در گرفتاريها نوعى
كفر دانسته و توسلهاى شيعه را در حرمهاى مقدس نجف و كربلا و مشاهد مشرفه به اهل بيت
، مغاير با توحيد پنداشته است ،(99)
غافل است كه اينگونه استغاثه و توجه و صدا كردن ، بيش از اين نيست كه شيعيان ، اهل
بيت را در پيشگاه خداوند وسيله قرار مى دهند تا به حاجتهاى خويش برسند. چرا كه
اينان به خداوند نزديكتر و در پيشگاهش مقرب ترند و مجارى فيض الهى و حلقه وصل و
واسطه فيض ميان مولى و بندگانند، نه آن كه خودشان ذاتا و بطور مستقل ، دخالتى در
برآمدن حاجتها داشته باشند. همه افراد براى دست يافتن به خواسته هايشان نزد بزرگان
، دنبال وسيله و واسطه مى گردند. معصومين و همه اولياء صالح خدا، با تفاوتهايى كه
در مراتب و درجات قرب دارند، واسطه رحمت الهى اند. در عين حال ، عقيده داريم كه در
عالم هستى ، هيچ موثرى جز خداى سبحان نيست . آن چه در حرمهاى مطهر و كنار قبور
اولياء دين توسط زائران شيعه و غير شيعه انجام مى گيرد، جز همان توسل نيست . كجاى
اين با توحيد ناسازگار است ؟(100)
حتى در متن زيارتنامه هايى كه علماى اهل سنت در كتب خويش آورده اند، مساله توسل و
شفاعت مطرح است ، كه اينجا جاى بررسى همه آنها نيست . تنها به يك مورد اشاره مى
شود. در يكى از زيارتها خطاب به رسول خدا(ص ) مى گوييم :
(...سلام بر تو اى پيامبر رحمت و اى شفيع
امت !...
درود خدا بر بهترين مكانى كه جسم پاك تو را در برگرفته است .
اى رسول خدا! ما مهمانان تو و زائران حرمت ، از شهرهاى دور، با پيمودن دشتها و
بيابانها به زيارت تو آمده ايم و شرافت يافته ايم كه در پيشگاه تو فرود آييم ، تا
به شفاعت تو دست يابيم و به يادگارها و آثار بازمانده از تو بنگريم و برخى از حقوق
تو را ادا كنيم و تو را در پيشگاه پروردگارمان شفيع قرار دهيم . بار گناهان كمرهاى
ما را شكسته است و تو شفيعى هستى كه شفاعتت پذيرفته است و ما را به شفاعتت وعده
داده اند، پس در پيشگاه خدا شفيع ما باش و از پروردگار بخواه كه ما را بر سنت تو
بميراند و در زمره همراهانت برانگيزد... شفاعت ، شفاعت ، يا رسول الله !...)(101)
با اين حال ، آيا آن چه كه شيعه به عنوان توسل به انبياء الهى و ائمه معصومين و
پيامبر و اهل بيت او انجام مى دهند و آنان را براى برآمدن حاجتهايشان در پيشگاه خدا
(وسيله )
و (شفيع )
قرار مى دهند، از كارهاى مخصوص و بدعتهاى خودشان است ؟يا بزرگان اهل سنت هم چنين
معتقدند و چنين عمل مى كرده اند؟! و آياتبرك و توسل ، بدعت است ، يا عمل به سنت و
ابراز محبت به اولياء الله ؟
كبرت كلمة تخرج من افواههم ، ان يقولون الا كذبا (كهف / 5)