تنبيه - جاى بسى تعجب
است كه علماى عامه چگونه اين اخبار را كه از اخبار صحاح خود مى دانند
در اثبات امامت ائمه اثنى عشرية على و يازده فرزندش عليهم السلام روايت
مى كنند ولى به آنها عمل نمى كنند يعرفون نعمت
الله ثم ينكرونها - نحل آيه 83 - (نعمت خدا را مى شناسند باز آن
را منكر مى شوند.)
در تفسير صافى از تفسير قمى از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه
فرمود: ((به خدا سوگند مائيم آن نعمتى كه خداوند
به بندگانش انعام فرموده ، و به وسيله ما پيروز و كامياب است كسى كه
پيروزى خواهد.))
درباره عامه ميتوان گفت جهت انكار و عمل نكردن به اين احاديثشان چند
امر است :
1- حب و شدت علاقه آنان به دنيا و حفظ مال و مقام و رياست است . كه
آنان را به اين زندگى مغرور ساخته همچنانكه خداوند در آيات متعدد قرآن
مجيد مى فرمايد ((و عزتهم الحيوة الدنيا))
كه زندگانى دنيا آنان را مغرور نموده و پيرو خواسته هاى نفسانى خود
هستند و از ارشاد و هدايت ديگران كه برخلاف ميل نفسانى آنان باشد اعراض
مى كنند و به دشمنى و ستيزگى بر مى خيزند كلما
جاءهم رسول بما لا تهوى انفسهم فريقا كذبوا و فريقا يقتلون -
مائده آيه 70 - ((هر وقت رسولى حكمى و دستورى كه
مخالف با هواى نفسشان بود آورد عده اى را تكذيب كردند و عده اى را به
قتل رساندند.))
و اين محبت و شدت علاقه به زندگى دنيا سرآمد انحرافات و گناهان است كه
گفته اند پيغمبر اكرم فرمود: حب الدنيا راس كل
خطيئة
(292) و لذا طلحه و زبير پس از بيعت با امير
المومنين عليه السلام چون ميل نفسانى آنان تامين نشد و به آمال و آرزوى
نفسانى خود نائل نشدند نقض بيعت كردند و در مقام تكذيب برآمدند و آن
جنگ خونين جمل را بر پا كردند. و با ديگران براى مال و مقام و رياست
خود مردان حق و خيرخواه را كشتند و حجت هاى الهى را از ميان بردند.
2- علت ديگر از عمل نكردن به آن روايات خودبينى و تكبر و حسادت نسبت به
ديگران است كه از اطاعت و پيروى از آنان سر باز مى زنند چناكه فرمود:
ام يحسدون الناس على ما آتا هم الله من فضله
- نساء آيه 54- ((آيا حسد مى ورزند بر مردم ، كه
چون خدا آنان را از فضل خود برخوردار نموده .))
تفسير صافى از كتاب كافى و عياشى و غير آندو از ائمه معصومين عليهم
السلام روايت كرده كه فرمودند: مائيم كه به واسطه نعمت امامتى كه
خداوند بما عنايت فرمود مورد حسد واقع شده ايم .
3- جهت ديگر تقليد كوركورانه از پدران واجداد، به نام سنت نياكان و
پيروى كردن از گذشتگان است كه عمده همين است و در آيات قرآن كريم از
اين نوع تقليد سخت مذمت و نكوهش شده از جمله سوره بقره آيه 170 مى
فرمايد: و اذا قيل لهم اتبعوا ما انزل الله
قالوا بل نتبع ما الفينا عليه آباءنا او لوكان آباوهم لا يعقلون شيئنا
و لا يهتدون (و هنگامى كه به آنان گفته شود از آنچه خدا نازل
فرموده پيروى كنيد گويند ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم پيروى
مى كنيم ، آيا اگر چه پدرانشان چيزى نفهمند و هدايت نشوند (باز هم از
آنان پيروى مى كنند.) و آيه ديگر سوره مائده 104 مى فرمايد:
و اذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل الله و الى
الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا عليه آباءنا، او لوكان آباوهم لا يعلمون
شيئا و لا يهتدون و چون به آنان گفته شود بيائيد به آنچه را كه
خدا به پيغمبر نازل كرده (بگرويد و متابعت كنيد) گويند آنچه را كه
پدرانمان را بر آن يافتيم ما را كافى است ، آيا اگر چه پدرانشان چيزى
ندانند و هدايت (هم ) نشوند. و آيات ديگر.(293)
حاصل آنكه انسان بايد متابعت عقل و برهان نمايد، و حسن ظن به اعمال
پدران و نياكان گذشته باعث تقليد كور كورانه او نگردد و سبب بدبختى وى
را فراهم نسازد. و در اين مقام لازم است كه به اين نكته توجه شود.
بايد دانست كه اثبات وجود امام زمان حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه
الشريف - و ظهورش براى اصلاح امور جامعه بشر و تاسيس موجبات سعادت دنيا
و آخرت آنان پس از اثبات وحدانيت خدا و صفات جلاليه و جماليه اوست و
انسان بايد يقين پيدا كند و معتقد باشد كه خداوند متعال عالم و قادر و
رؤ وف است و هر چه را كه اراده كند واقع مى شود، و بر خلاف عدل و لطف
خود امرى را انجام نمى دهد.
و همچنين بعد از اثبات نبوت و خاتميت رسول اكرم است و اينكه آنچه گويد
از طرف خداوند است وما ينطق عن الهوى ان هو الا
وحى يوحى - نجم آيه 4- ((از پيش خود چيزى
نمى گويد و آنچه مى گويد جز وحى كه به وى مى شود نمى باشد.))
و همچنين بعد از اثبات معاد و عقيده بآن است كه معتقد باشد: انسان به
مردن فانى نمى شود و سرانجام به نتيجه اعمال خود مى رسد و خود مسئول
اعمال دنيائى خود است ، آن وقت در امامت بحث مى شود كه خداى عالم و
قادر و مهربان محال است بشر را به حال خود حيران و سرگردان واگذارد و
مرجع و پيشوائى از طرف خود براى آنان معين نكند و لطف خدا منقطع گردد و
اگر كسى در طول عمر حضرت ولى عصر ترديد داشته باشد بايد با او از قدرت
و لطف الهى صحبت كرد و چون بدان معتقد باشد و اعتراف كند لازمه لطف
خداوند جل و عز موجب است كه عمر آن بزرگوار را هم طولانى نمايد.
اين المعد لقطع دابر الظلمة
ترجمه :
كجا است آنكسى كه براى بركندن ريشه ظالمان و ستمگران مهيا و آماده
گرديده
شرح : بدانكه آن جناب را وظائفى است كه
پس از بعثت و ظهورش انجام مى دهد اول آنكه به موجب اخبار وارده از طرق
عامه و خاصه ، به بركت ظهور او عدل و داد در جهان گسترده خواهد شد و
كسى نتواند به جان و مال و عرض ديگران تعدى و تجاوز نمايد، و اين
گونه عدالت ميان جامعه بشر محقق نشود مگر آنكه عالم از لوث وجود ظالم و
ستمكار پاك گردد به خصوص آن قدرتمندان جهان كه از سطوت و قدرت خود سوء
استفاده مى كنند.
در كتاب ينابيع المودة ص 435 روايتى نقل شده كه قسمتى از آن روايت چنين
است ((و به بركت وجود او خداوند مشارق و مغارب
زمين را در اختيار اصحاب و ياران او قرار مى دهد و دين حق را ظاهر و
آشكار مى سازد تا آنكه اثرى از ظلم و بدعت ديده نشود.))
و گسترش اين عدالت تا بدرجه اى رسد كه شخص از دشمن خود در امان باشد.
در كتاب ينابيع المودة ص 423 به وسيله ابن عباس نقل شده كه گويد: صاحب
آئين و ملتى باقى نمى ماند مگر اينكه به اسلام روى آورد و مسلمان شود
((و در آرامش بسر برد))
بطورى كه گوسفند از گرگ ، و گاور از شير درنده ، و انسان از مار گزنده
در امان باشد حتى موش هم چرمى را نجود، و اين امنيت در زمان قيام حضرت
قائم - عجل الله تعالى فرجه الشريف - صورت خواهد گرفت . و در ص 448
همان كتاب آمده است كه گويد: ((و ميزان عدالت را
ميان مردم رواج دهد بطورى كه كسى به كسى ظلم و ستم نكند.))
در تفسير برهان ذيل اين آيه مباركه فلما نسوا ما
ذكروا به فتحنا عليهم ابواب كل شى حتى اذا فرحوا بما اوتوا اخذنا هم
بغتة فاذاهم مبلسون انعام آيه 44 - (پس وقتى آنچه را كه به آنها
تذكر داده شده بود از عذاب الهى ، از ياد بردند، درهاى همه چيز
((از لذائذ مادى دنيايى را))
برويشان گشوديم و چون بدان سرگرم و شادمان شدند بناگاه آنان را به چنگ
قدرت اندر گرفتيم ، آنگاه بود كه سخت در حزن و اندوه درافتادند) از
ابوحمزه نقل كرده كه گفت : تفسير اين آيه را از امام محمد باقر عليه
السلام پرسيدم فرمود: ((اما قول خداى تعالى كه
مى فرمايد: ((فلما نسوا ما ذكروا به
)) يعنى وقتى كه ولايت على عليه السلام را از
ياد بردند و فراموش كردند در صورتى كه مامور بدان بودند
((فتحنا عليهم )) يعنى دولت و سلطنت به
ايشان داده شد و دستشان در امور دنيا باز گرديد.))
اما قوله : حتى اذا فرحوا بما اوتوا اخذنا هم
بغتة .. يعنى در زمان قيام قائم چنان مقهور و مغلوب شوند مثل
اينكه هرگز براى آنها در دنيا قدرت و سلطنتى نبوده و اين است قول
خداوند كه فرمود: ((بغتة و هم مبلسون .))
آنگاه در دنباله آن اين آيه آمده است ((فقطع
دابر القوم الذين ظلموا)) ((پس
بريده شد دنباله گروهى كه ظلم كردند.(294)))
اين المنتظر لاقامة الامت و العوج
ترجمه : كجا است آنكس كه منتظريم
اختلاف و عيب و كجى اهل عالم را اصلاح و به راستى و درستى باز گرداند
شرح : كلمه ((منتظر))
- بفتح ظاء -اسم مفعول از باب افتعال بمعناى انتظار كشيده شده است كه
ديگران در انتظار او به سر مى برند. در كتاب نجم الثاقب صفحه 47 از
كمال الدين
(295) از حضرت امام محمد تقى عليه السلام نقل شده كه
فرمود: ((بعد از حضرت امام حسن
((عسكرى )) عليه السلام پسر او قائم به
حق است كه منتظر است ، راوى سئوال مى كند چرا او را منتظر ناميدند؟
فرمود: براى آنكه او را غيبتى است طولانى و مدت زمان آن به طول خواهد
كشيد و مردم اصلاح طلب خروج و ظهور او را در انتظارند.))
شرح : البته در بيان و توضيح اين نوع
انتظار كه عموم بشر و به خصوص مردم اصلاح طلب بدان دل بسته اند ابتدا
بايد به اين نكته توجه داشت كه اختلاف بين افراد جامعه از حيث غنى و
ثروت و فقر و تنگدستى تا حدى از لوازم زندگى اجتماعى بشر است و بايد هم
باشد، زيرا اگر همه افراد جامعه بشر غنى و بى نياز باشند هرگز آنان به
كارهاى مهم اجتماعى و اقتصادى و سياسى جامعه مختل خواهد شد. پس از اين
نظر لازم است كه در امور معالش زندگى تفاوتى ميان افراد بشر باشد تا
چرخ زندگانى اجتماعى بشر به گردش درآيد همچنانكه در نوع فكر و استعداد
هم مختلفند. خداوند متعال در سوره زخرف آيه 32 مى فرمايد:
اهم يقسمون رحمة ربك نحن قسمنا بينهم معيشتهم فى
الحيوة الدنيا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضا سخريا و
رحمة ربك خير مما يجمعون (مگر اينان مقسم رحمت پرودرگار تواند
اين مانيم كه معيشت آنها را در زندگى دنيا تقسيم مى كنيم و بعضى را
درجاتى بالاتر از بعض ديگر قرار مى دهيم تا بعضى بعض ديگر را رام و
مسخر خود كنند و رحمت پروردگارت از آنچه جمع مى كنند بهتر است .) و بر
ثروتمندان است كه رعايت حال زيردستان و فقرا و درماندگان را بنمايند كه
خدا مى فرمايد: والذين فى اموالهم حق معلوم .
للسائل و المحروم - معارج آيه 24 و 25 - ((آنانكه
در اموالشان سهمى را براى فقرا معين كنند)) و
بدان كه دراموال اغنيا و توانگران حقى براى فقرا و بيچارگان مفروض است
.
اما اين تفاوت بين ثروتمندان و فقرا وبيچارگان كه دسته اى ساكن قصرهاى
عالى و بناهاى متنوع و مجلل و گروهى در گوشه زاغه ها و گودال ها منزل
كنند، آن عده متنعم به انواع نعمت ها از خوراك و پوشاك و و و، و اين
جماعت با هزاران زحمت و مشقت تنا قرصه نانى آنهم آغشته به خون ، و آن
دسته بروى فرشهاى ابريشمى و تخت هاى زرين آرميده ، و اين جمعيت بروى
زمين نمناك و بسترى ژوليده ، و آن ثروتمندان براى تفريح و مسافرت از
هواپيما و ماشين هاى لوكس آخرين سيستم بهره مند، و اما اين بيچارگان
پياده و پاى برهنه با هزاران رنج و مشقت مسافت را طى مى كنند، آنان
آنطور و اينان اينطور روزگار بگذارند.
آيا اين حد از اختلاف در طبقات جامعه رواست . آيا اين اختلاف بين اغنيا
و فقرا به عدوات و دشمنى مبدل نخواهد شد آيا اغنيا و ثروتمندان
ميتوانند مقدارى از ثروت و اندوخته خود صرف نظر كنند و آنرا به فقرا
بدهند و آنانرا از فقر و تنگدستى نجات دهند، و اغنيا قوانين و دستورات
الهى را در حق تهى دستان اجرا نمايند. البته رفع اين حد از اختلاف به
بركت ظهور حضرت ولى عصر عليه السلام و اجراى قوانين و دستورات اسلامى
خواهد شد. و اين يكى از سنت هاى سنيه اوست .
در كتاب ((المهدى )) از
مسند احمد بن حنبل از فقهاى اربعه اهل سنت ) از ابوسعيد خدرى نقل شده
كه پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: ((من
شما را بوجود مهدى بشارت مى دهم - تا آنكه فرمود - ساكنان آسمان و زمين
از وجود او خشنود و راضى مى شوند، و مال را به صورت صحيح قسمت مى كند،
مردى پرسيد معنى صحيح چيست ؟ - فرمود: به اندازه نياز ميان مردم تقسيم
مى كند و دل امت محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم را بى نياز مى سازد و
عدلش را ميان آنان توسعه ميدهد.))
و ايضا در مسند احمد از نبى اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم نقل شده
كه فرمود: ((ساعت موعود محقق نمى شود تا اينكه
زمنى از ظلم و جور پر شود، آنگاه از ذريه و عترت من كسى خروج مى كند و
بيرون مى آيد و زمين را از عدل و داد پر مى كند.))
در فتوحات مكيه در وصف مهدى ((آل محمد صلوات
الله عليهم ) چنين آمده است : يقسم المال
بالسوية ، و يعدل فى الرعية و يفصل فى القضية ....الخ كه مال را
بى تفاوت و باندازه تقسيم مى كند و ميان ملت و رعيت به عدالت رفتار مى
كند، و در دعوى و مرافعه ، به حق داورى مى نمايد - الخ .))
اين المرتجى لازالة الجور و العدوان
ترجمه : كجا است آن يگانه كسى كه
براى برانداختن اساس ظلم و عدوان مورد اميد و نظر (خلايق ) است
شرح : بدانكه از وظائف مهم آن حضرت
برانداختن ظلم و تعدى و تجاوز بشر به حقوق يكديگر است . كتاب ينابيع
المودة از ابوسعيد خدرى روايت كرده كه گويد: ((پيغمبر
خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم تذكر داد كه بلا و مصيبتى به اين امت
خواهد رسيد به طورى كه كسى پناهگاهى نمى يابد كه از ظلم و ستم بدان
پناه آورد، آنگاه خداوند مردى از عترت واهل بيت من برانگيزد و به بركت
او زمين را از عدل و داد پر مى كند همچنانكه از ظلم و جور پر شده باشد.))
البته سبب و جهت عمده رفع ظلم نسبت بيكديگر عقيده به قيامت و محاسبه
روز جزا است ، كه اگر چنين اعتقادى در قلوب مردم ايجاد شود و شخص بآن
ايمان پيدا كند نيت ظلم نمى كند و ظلم از چنين كسى سر نمى زند.
در كتاب بحار الانوار جزء چهارم از مجلد 15 ص 206(296)
آمده است كه امام ششم عليه السلام فرمود: ((كسى
كه صبح كند و قصد ظلم به كسى را نداشته باشد خدواند گناه آن روز او را
مورد مغفرت قرار مى دهد در صورتى كه خونى را (بناحق ) نريزد يا مال
يتيمى را نخورد)) البته ذكر اين دو معصيت كه يكى
بدنى و ديگرى مالى است از باب مثال است و مراد تمام گناهان و حقوق
الناس مى باشد خواه بدنى باشد يا مالى .
و چون آن حضرت ظهور فرمايد و بيرق حكومتش برپا شود بسار عدل و داد را
گسترش اده و ظلم وتعدى را از ميان مى برد، و كسى را نيازى به ظلم نيست
قادر مقام رفع ظلم از خود، متوسل به ظلم شود و احيانا تشفى قلب خود را
از حدود شرعى تجاوز دهد، بلكه عفو نمايد همچنانكه خداى تعالى مى
فرمايد: و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ماعوقبتم به
ولئن صبرتم لهو خير للصابرين - سوره نحل : 126 - و اگر بخواهيد
عقوبت كنيد نظير همان آسيبى كه ديده ايد عمى انجام دهيد، و اگر صبر
پيشه گيريد همين عمل براى صابران بهتر است .
اين المدخر لتجديد الفرائض و السنن
ترجمه : كجا است آن كسى كه براى
تجديد و احياء ((زنده كردن ))
فرائض و سنن ((آئين اسلام كه محو و فراموش شده
ذخيره شده است ))
شرح : در اثر استيلاى روساى جور و فراهم
آوردن شهوات و هواهاى نفسانى واجبات الهى و سنن دينى در جامعه مسلمين
از ياد رفته و دستورات و روش هاى اسلامى متروك و از ميان رفته . و چه
بسا به واسطه مرور زمان و پيروى هواى نفس متدرجاً آنانكه بوجود امام
زمان هم معتقد بودند آنرا از ياد برده باشند.
مجلد 13 بحار ص 134(297)
از على بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر عليهما السلام روايت كرده گويد:
هنگامى كه پنجمين امام از نسل هفتمين امام غايب شود. براى حفظ دينتان
به خدا پناه بريد، مبادا كسى شما را از دينتان بازگرداند. اى فرزندم
صاحب اين امر ناگزير است از غايب شدن تا آنجا كه آنهائيكه به او ايمان
داشتند از ((طولانى شدن زمان غيبت از عقيدشان
برگردند. و اين غيبت او امتحانى است از طرف خدا كه خواسته بندگانش را
بوسيله آن امتحان كند.))
و از ميان مسلمانان آنانانى را كه ايمانشان ثابت است و به دستورات خدا
و پيغمبر او عمل مى كنند ميتوان چنين تشبيه كردكشعرة
بيضاء فى بقرء سوداء همانند موى سفيدى كه در بدن گاو سياهى
باشد.
اين المتخير لاعادة المله و الشريعة
ترجمه : كجا است آن كسى كه براى
برگرداندن (حقايق ) ملت و شريعت ((دين مقدس
اسلام )) انتخاب و برگزيده شده است
شرح : مراد از اين ملت و شريعتى كه بايد
به وسيله او احيا شود و بدست با كفايت او انجام گيرد همان ملت و طريقه
حضرت ابراهيم عليه السلام است كه خداوند در قرآن كريم به پيغمبرش دستور
فرموده كه از آن پيروى نما ثم اوحينا اليك ان
اتبع ملة ابراهيم حنيفا - نحل : 123 - آنگاه ما به تو وحى كرديم
كه طريقه و روش معتدل ابراهيم را كه از مشركان نبود پيروى كن ، يعنى در
دعوت به توحيد و نفى شرك و بت پرستى به تمام اقسام آن ، و عمل به سنت و
آداب از او پيروى نما.
در تفسير صافى اين روايت را از تفسير عياشى نقل مى كند كه امام حسين
عليه السلام فرمود: ما احد على ملة ابراهيم الا
نحن و شيعتنا و سائر الناس منها برءاء ((امام
سوم فرمود: كسى جز ما و شيعيان ما بر ملت و روش ابراهيم نيست و ساير
مردم از اين روش و طريقه دورند.))
و در آيه ديگر - بقره : 135 - مى فرمايد: قل بل
ملة ابراهيم حنيفا بگو بلكه آئين پاك ابراهيم را مى پذيرم كه
ميانه رو بود.)) و آيات ديگر.(298)
در مجلد 16 بحار باب ((السنن الحنيفيه
(299))) رواياتى از آداب و
دستورات طهارت و نظافت اسلامى كه نمونه اى از سنن دين حنيف ابراهيم
عليه السلام است نقل شده از جمله در تفسير قمى آمده است كه خداوند
حنيفيت را بر ابراهيم نازل كرد و آن ده چيز است عبارت از پاكيزگى پنج
چيز در سر و پنج چيز در بدن ، اما در سر عبارت است از گرفتن شارب ، و
گذاشتن ريش ((به حد معين ))
و اصلاح كردن مو، و مسواك كردن ، و خلال نمودن . و اما آن پنج كه در
بدن است عبارت است از گرفتن و ازاله موى بدن ، و ختنه كردن ، و ناخن
گرفتن ، و غسل جنابت ، و تطهير كردن با آب .
اينها حنيفيت و پاكيزه گى است كه ابراهيم آورده و تاكنون نسخ نشده و تا
قيامت هم نسخ نمى شود.
و در سوره ديگر مى فرمايد: ان اولى الناس
بابراهيم للذين اتبعوه و هذا النبى و الذين آمنوا و الله ولى المومنين
آل عمران : 68- نزديك ترين مردم بابراهيم كسانى هستند كه از او پيروى
كنند، و اين پيغمبر و آنانكه ايمان آوردند، و خدا دوستدار مومنان است ،
خلاصه آنكه ابراهيم را به حقانيت يارى كنند.
و قال الله تعالى : ومن يرغب عن ملة ابراهيم الا
ن سفه نفسه و لقد اصطفيناه فى الدنيا و انه فى الاخرة لمن الصالحين
- بقره : 130- ((از آئين و طريقه ابراهيم كناره
گيرى نمى كند مگر كسى كه سفيه باشد، و البته ما او را در دنيا برگزيديم
و او در آخرت از صالحان و شايستگگان است .))
و كسى را كه خداوند او را برگزيه باشد، از اخلال رذيله و صفات ذميمه
منزه است ، پس شايسته و سزاوار است كه براى رستگارى و فوز به سعادت
دنيا و آخرت از او متابعت شود زيرا كه اراض از روش و طريقه او باعث
شقاوت وهلاكت خواهد بود.
و از جمله طريقه او توصيه و سفارش به اولاد و فرزندان خود بود كه مراقب
و مواظب دين خود باشند تا در وقت مردن بى دين از دنيا نروند و با حال
تسليم و سلامت نفس جان دهند چنانچه خدا در قرآن فرمايد:
و وصى بهار ابراهيم بنيه و يعقوب يا بنى ان الله
اصطفى لكم الدين فلا تموتن الا و انتم مسلمون - بقره : 132 -
((و ابراهيم و يعقوب فرزندانشان را به همين
موضوع سفارش كردند كه اى فرزندان ، خدا براى شما اين دين را برگزيد و
جز با عقيده به اسلام و تسليم نميريد.))
فائدة - از آيه ومن يرغب عن ملة ابراهيم الا من
سفه نفسه كه ذكر آن سابقاً گذشت ميتوان اسفتاده نمود كه ملت
پيغمبر ما هم همان ملت ابراهيم است با زيادتى از آداب و سنن تكاملى ، و
كسى كه در اين عصر و زمان از طريقه و ملت پيغمبر اسلام صلوات الله عليه
كه خاتم پيغمبران است اعراض نمايد، او از طريقه ابراهيم اعراض نموده و
اين خود يك نوع سفاهت و بى خردى است كه خدا مى فرمايد
الا انهم هم السفهاء و لكن لا يعلمون -
بقره : 13 - بدانيد كه اينها خودشان ابلهند و لكن نمى دانند.
و مويد آن آيه و ما جعل عليكم فى الدين من حرج
ملة ابيكم ابراهيم هو سمكم المسلمين من قبل و فى هذا - حج : 78
- ((و در اين دين براى شما دشوارى قرار نداده ،
آئين پدرتان ابراهيم است و او شما را از پيش و نيز در اين قرآن مسلمان
نام داد.))
((و الشريعة ))
شريعت به حسب لغت راه روشن و آشكارى است كه آدمى رابه لب آب مى رساند.
و آئين دين را هم كه شريعت گويند بآن تشبيه شده ، چون همان قسم كه آب
سبب حيات دنيائى و زندگى موجود زنده است و بدان بستگى دارد كه فرمود:
((و جعلنا من الماء كل شى حى ))
- انبياء: 30 - ((و هر چيز زنده را از آب قرار
داديم .(300)))
و اين هم سبب حيات ابدى و سعادت دنيا و آخرت است ، و اين راه روشن را
شريعت گويند قال الله تعالى : ثم جعلناك على
شريعة من الامر فاتبعها - جاثيه : 18 - ((سپس
ما تو را هم بر شريعتى از امر دين قرار داديم پس همان را پيروى كن .))
و شريعتى كه خداوند براى پيغمبر اسلام صلوات الله عليه مقرر ساخته همان
امورى است كه در قرآن فرموده : شرع لكم من الدين
ما وصى به نوحا و الذى اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسى و
عيسى ان اقيموا الذين - شورى : 13 - ((براى
شما تشريع كرد از دين ، همان را كه نوح را بدان توصيه نمود، و آنچه را
كه ما به تو وحى كرديم و به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش نموديم اين
بود كه دين را بپا داريد.))
و انبياء عليهم السلام در اصول عقايد و پرستش خدا و احكام و دستورات
الهى اختلافى ندارند، اما در چگونگى افعال واعمال عبادى و بعضى از فروع
و سنن به حسب زمان و مصالح اختلاف دارند لكل
جعلنا منكم شرعة و منها جاً - مائده : 48 - ((براى
هر يك آئين و روشى مقرر كرديم .))
اين المومل لاحياء الكتاب و حدوده
ترجمه : كجاست آنكه براى احيا و
زنده كردن كتاب آسمانى قرآن و حدودش مورد اميد و آرزوست
شرح : در مجلد 13 بحار صفحه 8(301)
از امام ابو محمد عسكرى عليه السلام روايت شده موقعى كه حضرت حجت عليه
السلام متولد شد فرمود: ((ستمگران و جباران خيال
كردند كه آنان مرا مى كشند تا اين نسل را قطع كنند، پس چگونه ديدند
قدرت خدا را و اينك او را ((مومل
)) نام نهاد)) يعنى مورد آرزوى خلايق كه
جامعه بشر آرزوى قيام او را دارند.
همچنانكه در دعاى افتتاح شب هاى ماه مبارك رمضان است كه مى گوئى
اللهم و صل على و لى امرك ، القائم المومل و
العدل المنتشر ((بار الها تو درود فرست
بر ولى امرت امام قائم كه مورد آرزوى مردم )) و
عدل منتظر است .
بدانكه ظلمت و تاريكى مانع از ديدن آيات حق و باعث اشتباه حق از شبهات
باطله و عقايد فاسده و نادانيها و هواپرستى ها مى شود. و از بعد از
رحلت رسول خدا در هر آن و زمان اين امر در تزايد بوده و خواهد بود و
خداوند متعال به مقتضاى صفت رافت و رحمت وسائل هدايت و روشنائى و نجات
ز ظلمت ضلالت را براى بندگان خود فراهم نموده چنانچه مى فرمايد:
ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم اسرى :
9 - (البته اين قرآن خلق را به راست ترين و استوارترين طريقه هدايت مى
كند.) و در آيه 82 همان سوره مى فرمايدو ننزل من
القرآن ما هو شفاء و رحمة للمومنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا
((و ما آنچه از قرآن فرو مى فرستيم شفا (ى دل )
و رحمت الهى براى مومنان است و لكن ستمكاران را به جز زيان چيزى
نخواهند افزود.))
باران كه در لطافت طبعش خلافت نيست |
|
|
در
باغ لاله رويد و در شوره زار خس |
در مجلد 7 بحار ص 28
(302)
على بن ابراهيم در تفسير خود از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله روايت
كرده كه آن حضرت در ضمن سخنى فرمود: كه من از شما از
((ثقلين
)) سئوال خواهم نمود؟ حاضرين گفتند يا رسول الله
((ثقلين
))
چيست ؟ فرمود:
((كتاب خدا
))
كه ثقل اكبر است ، پس بدان چنگ زنيد و عمل كنيد كه هرگز گمراه نخواهيد
شد و لغزش هم پيدا نخواهيد كرد.و ثقل اصغر عترت من و اهل بيت منند
(303)
كه خداوند مهربان و آگاه مرا آگاه ساخت كه اين دو هرگز ازهم جدا نشوند
تا بر سر حوض (كوثر) بر من وارد شوند، همانند اين دو انگشت - و دو
انگشت سبابه خود را پهلوى هم قرار داد كه يكى بر ديگرى فضيلت و برترى
داشته باشد.
افسوس كه تسلط روساى دنياپرست ، و شهوت ران در دوره هاى بعد موجبات
اعراض از قرآن را فراهم نمود، و به مرور زمان عمل به احكام و حدود آن
از ميان بيشتر امت اسلامى رخت بربست
و قال
الرسول يا رب ان قومى اتخذوا هذا القرآن مهجوراً - فرقان : 30-
پيغمبر خدا گويد پروردگارا قوم من اين قرآن را متروك و كنار گذاردند و
به احكام و دستورات آن عمل نكردند.
رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود:
ان
القرآن ما حل مصدق .(304)
(قرآن شكايت كننده اى است كه شكايتش تصئيق مى شود.)
لذا اهل قرآن و مصدقين آن همگى در انتظار و اميد قيام يگانه نگهبان
قرآن هستند.
در كتاب المهدى ص 230 از قول معصوم عليه السلام نقل مى كند كه فرمود:
لا تكون بدعة الا ازالها، و لا سنة الا احياها
((هر بدعتى را از ميان مى برد و هر سنتى را احيا
مى كند تا آنكه هيچ بدعتى باقى نماند و هيچ سنتى هم متروك نباشد.
))
اين محيى معالم الدين و اهله
ترجمه : كجا است زنده كننده نشانه
هاى دين و اهل آن
شرح : معالم : جمع معلم - بفتح ميم -
بمعناى علامت و نشانه اى است كه بوسيله آن راه رسيدن به هدف و مقصد
معلوم و هويدا شود، و معالم دين همان احكام دين از او امر و نواهى و هر
چيزى است كه علامت و نشانه دين باشد، همچنانكه مشاعر هم جمع مشعر هم
بمعناى علامت و نشانه است اما علامت محسوس به شعور و حواس ، نه از راه
علم و معلوم كما قال الله تعالى :
و البدن
جعلناها لكم من شعائر الله لكم فيها خير و قربانيها را براى شما
از مراسم حج قرار داديم كه در آن هم براى شما خيرى است . و در آيه 32
همان سوره مى فرمايد:
و من يعظم شعائر الله
فانها من تقوى القلوب و هر كسى كه شعائر (قربانى هاى ) خدا را
بزرگ دارد البته اين از پرهيزكارى دلهاست . حاصل معنى آنكه تعظيم و
بزرگداشت شعائر الهى به سبب تقواى درونى دل است .
و معناى دين در ذيل عنوان
((و كلا شرعت له شريعة
)) بيان شد. و چون دين و احكام و دستوراتش
بواسطه سلطه مردم هواپرست و دنيا خواه به مرور زمان در ميان جامعه بشر
و ملت مسلمان از ميان رفته و ميرود و فقط نامى از آن باقى مى ماند و
تنها اسمى از آن برده مى شود. از اينرو گفت :
((محيى
معالم الدين .
))
در مجلد 7 بحار ص 215
(305)
روايت از پيغمبر اكرم است كه فرمود:
بدا الاسلام
غريبا و سيعود غريباً فطوبى للغرباء قيل : يا رسول الله ثم يكون ماذا؟
قال : ثم يرجع الحق الى اهله (اسلام در اول امر بواسطه قلت
مسلمانان و شيوع كفر و سنن جاهليت ) غريب و تنها بود و به زودى به همان
غربت اوليه خود برمى گردد، پس خوشا به حال چنين اقليتى كه پيرو حقند چه
در اول ظهور اسلام ، و چه بعد از آن ، و در آخر الزمان . آنگاه از
پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلم سئوال شد پس عاقبت چه خواهد شد؟
فرمود: سرانجام به اهلش باز مى گردد.
بعضى گفته اند مراد از طوبى بهشت است و تخصيص دادن طوبى را به جماعت
((غرباء
)) به سبب صبر و
تحمل آنان در برابر ظلم ستمكاران و اذيت و آزار كافران و منافقان خواهد
بود.
(306)
در كتاب كمال الدين صفحه 376 روايتى از امام پنجم عليه السلام در تفسير
اين آيه مباركه :
اعلموا ان الله يحيى الارض بعد
موتها - حديد: 17 - است كه در تاءويل آن فرمود:
((خداوند عزوجل زمين را به وسيله قائم (آل محمد
))
زنده مى گرداند پس از موت زمين . و مراد از موت زمين كفر و جور اهل آن
است ، و شخص كافر همان مرده است .
زنده دلا مرده ندانى كه كيست |
|
|
آنكه
ندارد به خدا اشتغال
|
در تفسير اين آيه مباركه
وقاتلو هم حتى لا تكون
فتنة و يكون الدين كله لله
(307 ) و آنها را بكشيد تا فتنه اى نباشد و همه
دين از آن خدا شود) در كتاب تفسير عياشى روايتى از زراره نقل كرده كه
امام صادق عليه السلام فرمود: راجع به اين آيه از پدرم سئوال كردند،
پدرم فرمود: هنوز تاويل اين آيه محقق نشده است ، اگر قائم ما قيام كند
هر آنكس كه او را بيند تاويل آن را به خوبى خواهد ديد. چون با ظهور و
قيام آن حضرت دين اسلام چنان بالا گيرد كه شعاع آن در تمام روى زمين
پرتو افكنده و گسترش خواهد يافت .
اين قاصم شوكه المعتدين
ترجمه : كجا است درهم شكننده شوكت
و قدرت ستمكاران و متعديان
شرح : بدانكه به موجب اخبار وارده ، حجج
الهيه مظهر اسماء و صفات حق مى باشند، در دعاى افتتاح شب هاى ماه مبارك
رمضان براى ذات مقدس خداوندى صفاتى ذكر شده از جمله :
و الحمدلله قاصم الجبارين مبير الظالمين ، مدرك
الهاربين ، نكال الظالمين ((و ستايش
خداوندى را كه در هم شكننده سركشان است و هلاكت كننده ستمكاران ،
دريابنده گريزندگان ، به كيفر رساننده ظالمان .
))
حضرت ولى عصر
((عجل الله تعالى فرجه الشريف
)) از جمله مظهر اين صفات جلاليه الهى است كه
چون قيام كند شوكت و قدرت ظاهرى روساى سلطه گر جهان را كه با دارا بودن
هر گونه سلاح هاى جنگى از توپ و تانك و موشك و هواپيما و اتم ، با
داشتن افراد نظامى جنگ آزموده و ساير مهمات جنگى ديگر كه در اختيار
دارند و مى كوشند كه ملل ديگر را به زير يوغ بندگى و سلطه خود
درآوردند، از ميان مى برد و نابود مى كند، در حالى كه جهان را به خاك و
خون كشيده اند و عده زيادى را از ميان برده اند.
مجلد 13 بحار صفحه 150 روايتى از بزنطى
(308) از امام هشتم عليه السلام نقل كرده كه فرمود: پيش
از وقوع اين امر
((قيام قائم
))
كشتارى است بيوح ، پرسيدم بيوح چيست ؟ فرمود كشتار دائم و پيوسته اى
است كه فتور و فاصله پذير نيست .
(309)
و اءيضا در مجلد 13 بحار صفحه 163
(310)
روايتى از امام محمد باقر عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: قيام قائم
محقق نمى گردد مگر پس از وقوع خوف شديد، و انواع گرفتارى و بلا و آشوب
كه دامنگير مردم مى شود، و پيش از آن وقوع بيمارى طاعون (مرض مسرى )، و
دشمنى و ستيزگى اعراب با يكديگر، و اختلاف شديد ميان مردم ، و تفرقه و
جدايى در دينشان ، و اختلاف در اوضاع و احوالشان بطورى كه از شدت رنج و
اذيت و آزار اشرار صبح و شب آرزوى مرگ مى كنند، و از ظلم و جور نسبت به
يكديگر بعضى بعض ديگر را مى خورند و نابود و از هستى ساقط مى كنند، و
خروج قائم هنگامى صورت مى گيرد كه مردم فرج و گشايشى نمى بينند و
ماءيوس و نااميدند.
اين هادم ابنيه الشرك و النفاق
ترجمه : (كجا است ويران كننده بنا
و سازمانهاى شرك و نفاق .)
شرح : كليه بنا و سازمانهائى كه بر اساس
و پايه شرك و نفاق بنا و تاءسيس شده باشد به دست و دستور آن حضرت خراب
و ويران مى شود از جمله معابد يهود و نصارى و بتكده ها حتى بعضى از
مساجد و بناهائى كه بنام دين و مذهب ايجاد شده و جنبه شرك و نفاق به
خود گرفته باشد خراب مى گردد.
شيخ مفيد در ارشاد به توسط ابو بصير از امام محمد باقر عليه السلام
روايت كرده تا آنكه فرمود: هنگامى كه قائم قيام كند به كوفه مى رود و
در آن ديار چهار مسجد را خراب مى كند
(311)
بعضى از اهل نظر گفته اند بعيد نيست كه اين چهار مسجد همان مساجدى است
كه بعضى از خوارج و سران لشكر كوفه پس از واقعه كربلا و شهادت جانسوز
حضرت سيد الشهداء و كشته شدن آن بزرگوار آن مساجد را نوسازى و معروف
است به مساجد ملعونه . البته اين مساجد فعلا وجود ندارد ولى امكان دارد
كه قومى روى كار آيند و چنين مساجدى را تجديد بنا كنند و بسازند
(312)،
و ممكن است اكنون هم نمونه چنين مساجدى باشد.
در مجلد 13 بحار ص 193
(313).
رواى گويد در سيره و روش كار حضرت مهدى عليه السلام از امام صادق عليه
السلام پرسيدم كه چگونه است ؟ فرمود: همان كارى كه رسول خدا صلى الله
عليه و آله كرد او هم مى كند، آنچه از آثار بدعت و شرك و گمراهى پيش از
ظهور وى پديد آمده از ميان مى برد همچنانكه رسول خدا اساس جاهليت را
منهدم كرد، و اسلام دوباره تجديد مى شود
(314).
در خصوص ويران كردن بعضى از مساجد و مستحدثات آن به فرمان حضرت ولى عصر
عجل الله تعالى فرجه الشريف ، نمونه اى از آن در زمان پيغمبر اسلام و
به دستور آن بزرگوار انجام گرفت ، و آن مسجدى بوده كه قرآن آن را بنام
مسجد ضرار معرفى كرده
و الذين اتخذوا مسجدا
ضرارا و كفرا و تفريقا بين المؤ منين و ارصادا لمن حارب الله و رسوله
من قبل - الآية - توبه : 107- (آنانكه مسجدى را براى ضرر زدن و
تقويت كفر و تفرقه انداختن ميان مؤ منان و بانتظار (قدوم ) كسى كه از
پيش با خدا و رسولش ستيزه كرده ساخته اند و قسم مى خورند كه جز نيكى
منظورى نداشتيم و حال آنكه خدا گواهى مى دهد كه آنان دروغ گويانند.) و
در آيه بعد مى فرمايد:
((هرگز در آن نايست و
اقامه نماز مكن - تا آخر آيه 110.
))
در شاءن نزول اين آيات در تفاسير آمده شخصى بنام ابو عامر صيفى از
اشراف خزرج كه در ايام جاهليت به رهبانيت در آمده و لباس خشن به تن مى
كرد و به ابوعامر راهب معروف بود، در اسلام به ابو عامر منافق و فاسق
شناخته شد، چون در مدينه خدمت رسول خدا رسيد نسبت به وضع آن حضرت حسد
برد و عليه او تحريكات مى كرد و در جنگ احد با مشركين همدست بود و به
مكه فرار كرد و پس از فتح مكه به طائف گريخت و بعد از آنكه اهل طائف هم
مسلمان شدند به شام گريخت ، و از آنجا به روم رفت و نصرانى شد، و او از
شام به منافقين مدينه پيغام فرستاد كه خود را آماده سازيد، و مسجدى بنا
كنيد، و من هم به نزد قيصر روم مى روم و از او استمداد و كمك مى گيرم و
به سوى شما مى آيم و پيغمبر را از مدينه بيرون خواهم كرد ولى او عمرش
وفا نكرد و قبل از رفتن نزد قيصر بمرد.
بارى منافقين هم مسجدى ساخته و خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم
آمدند و گفتند: يا رسول الله ما براى افراد مريض و كسانى كه كارشان
زياد است و نمى توانند راه دورى را طى كنند و به مسجد شما بيايند مسجدى
ساختيم و ميل داريم بدانجا تشريف آورده و آنرا افتتاح و در آنجا نماز
بگذارى ، پيغمبر چون آماده سفر تبوك بود انجام آن را به بعد موكول كرد
كه اين آيات نزول شد و وضع آن مسجد را روشن كرد و دستور آتش زدن ويران
كردن آن صادر شد.
اين مبيد اهل الفسوق و العصيان و الطغيان
ترجمه : (كجا است آن كه نابود
كننده اهل فسق و عصيان و ظلم و طغيان است .)
شرح : مجلد 13 بحار ص 161
(315)
از حذيفة بن يمان روايت مى كند كه گفت از پيغمبر خدا صلى الله عليه و
آله و سلم شنيدم كه فرمود:
((خدا دوستان و
برگزيدگان خود را از ديگران جدا سازد تا آنكه زمين را از لوث منافقان و
گمراه كنندگان و فرزندان ايشان پاك گرداند تا به آنجا كه پنجاه زن به
مردى برمى خورند، يكى گويد اى بنده خد مرا بخر (و نجاتم بده ) و ديگرى
گويد مرا ببر و پناهم ده .
))
در كتاب المهدى ص 90 چنين نقل كرده : كه رسول خدا صلى الله عليه و آله
و سلم فرمود:
((از طرف آسمان مناديى ندا مى كند
اى مردم بدانيد كه خدا دست ظالمان را كوتاه و حيله و مكر منافقان و
پيروان آنها را تباه كرد و از سر شما برداشت و اكنون بهترين افراد امت
را والى شما كرده و به او ملحق شويد كه اوست مهدى .
))