شيوه هاي پاك كردن نفس از پلشتيها
اينك كه اين مقدمات بيان شد ،نوبت آغاز اصل مورد نظر مي رسد كه همان تبيين شيوه
هاي پاك كردن نفس است . اين شيوه ها به پاكسازي نفس اختصاص ندارد و عموميّتش بيش از
آن و بيش از تخلّق به فضايل و حتّي عام¬تر از اخلاق و اخلاقيات است .
به طور كلي ،اين شيوه ها براي سير به سوي خداوند متعال است ،از توبه گرفته تا
يقظه و تخليه و تحليه و تجليه و ديدار خداي متعال با همۀ مراتبي كه دارد .
1 . تقوا
تقوا،مؤثرترين راه در سير به سوي خداوند متعال است . به همين سبب ، سخن علماي علم
اخلاق را آورديم كه توبه و يقظه را از نخستين منازل مي شمارند و گفتيم كه مقصود
آنها از توبه و يقظه ،همان بازگشت به حق تعالي و اصلاح نفس در پرتو التزام به
ظواهر شرع است كه همان انجام واجبات و دوري از محرّمات است . قرآن و حديث ،اين
شيوه را مورد تأكيد فراوان قرار مي دهند .
ناگزير ،باز بايد يادآور شويم كه "تقوي " از "وقايه" گرفته شده كه به مفهوم حفظ
نفس است از آنچه كه آن را مي آزارد و بدان زيان مي رساند ،كه آن نيز مراتبي دارد
:
نخستين مرتبۀ آن ،مخالفت با نفس امّاره و هوي و هوس و پلشتيهاي اخلاقي است كه
موجب تقويت عوام مي گردد .
مرتبۀ بعد ،مخالفت با هر چيزي است كه در دل وجود دارد ،جز ياد و نام خدا . پس
متّقي در اين مرحله ،كسي است كه هر چه ،جز خدا را از دل خويش كه همان عرش الهي
است ،بيرون رانده باشد . متّقي در اين وهله ،كسي است كه همۀ بتها را شكسته و غير
خوديها را از دل بيرون رانده باشد و تنها صاحب خانه را در آن ،جاي داده باشد . اين
گونه تقوا در عرف قرآن ، دل را تقويت مي كند .
مرتبۀ سوم ،خودداري از ديدن مستقل عالم است . پس متّقي در اين مرحله ،كسي است كه
اين سخن پروردگار را درك كند :
(الله نور السماوات و الارض .)57
الله ،نور آسمانها و زمين است .
او در اين مرحله مي تواند بگويد :
"عميت عين لا تراك " 58
كور باد ديده اي كه تو را نبيند .
يا بگويد :
"ما رأيت شيئاً الاّ رأيت الله قبله و بعده و معه ."
چيزي نديدم مگر آنكه پيش و پس و همراه آن ،الله را ديده ام .
او در اين هنگام ،قيّوميّت حق تعالي را در مي يابد . چنين تقوايي از آن خواص است .
مرتبۀ چهارم ،توجۀ نكردن به غير حق است . شخص متّقي در اين مرحله، جز الله هيچ نمي
بيند . او در وحدت فرورفته است و كثرتي در پيش روي خود نمي يابد و اگر مجبور شود كه
به جهان كثرت توجّه كند آن را گناهي بزرگ خواهد شمرد . فرد متّقي در اين هنگام
،آنقدر كه شدني است از چنين رويكردي مي پرهيزد .چنين تقوايي از آنِ اخصّ الخواص
است .مرتبۀ چهارم تقوا ،عرصه اي فراخ و مراتبي فراوان دارد و در حدّ ما نيست كه
پيرامون آنها سخن بگوييم .
اختصاص لفظ "تقوا " در قرآن و روايات ،تنها به مفهوم نخست وجهي ندارد ، و اين واژه
هر چهار مرتبه را در بر مي گيرد . به ويژه در قرآن كه الفاظ آن عامّ است و مصاديق
گوناگوني دارد .چنين خطابي در قرآن كريم : ( يا ايّها الّذين آمنوا اتّقوا الله )
تنها به عوام اختصاص ندارد ،چنان كه خواص و اخصّ الخواص را نيز در بر مي گيرد
تقوا ،تنها به انجام واجبات و دوري از محرّمات ،اختصاص ندارد و از آن دو و از
تهذيب نفس ،فراگيرتر است و اين در عرف قرآن ،همان تقواي قلب است خداوند عزّ و جلّ
مي فرمايد :
(و من يعظّم شعائر الله فانّها من تقوي القلوب .)59
آري ،كساني كه شعائر خدا را بزرگ مي شمارند ،كارشان ،نشان پرهيزگاري دلهايشان
باشد .
(و نفسٍ و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها .)60
سوگند به نفس و آن كه نيكويش بيافريده ،سپس بديها و پرهيزگاريهايش را به او الهام
كرده است .
اينك آنچه در اين بحث براي ما مهم است ،اين است كه تقوا به مفهوم نخست – كه اولين
مرتبۀ تقواست – عبارت از انجام واجبات و دوري از محرمات است كه در پاكسازي نفس و
تخلّق به فضايل مؤثّر است . راز آن ،در اين نهفته است كه مخالفت با نفس امّاره و
پليديهاي اخلاقي ،موجب ضعف اين نيروها مي گردد و مي توان بر آنها چيرگي يافت ،و
در پرتو به دست آوردن ملكۀ عدالت براي شخص متّقي و چيرگي بر پليديها به گونه اي كه
اگر بتوان بر آن لگام زد و از شعله ور شدنش در امان بود ،موجب تسلّط بر نفس مي
گردد ،و حتّي مي توان گفت باگذشت زمان و پيگيري رويارويي با آن ،آدمي خواهد
توانست اين گونه پليديها را ريشه كن كند ،و حتّي مي تواند شجرۀ پاك فضايل را در دل
خود بنشاند كه پيوسته ميوه ها و ثمراتش را در اختيار نهد . از اين روست كه علماي
علم اخلاق ،معتقدند هر كه مي خواهد ريشه هاي بخل را از دل بركند و درخت بخشش را در
آن بنشاند ،بايد به قدر توان ،انفاق كند ،چنان كه خداوند عزّ و جلّ مي فرمايد :
(لينفق ذو سعهٍ من سعته و من قدر عليه رزقه فلينفق ممّا اتاه الله .)61
هر مالداري از مال خود ،نفقه دهد و كسي كه تنگدست باشد ،از هر چه خدا بدو داده
است ،نفقه دهد
با انفاق پيوسته ،پليدي بخل رو به ضعف مي نهد و حتّي ريشه كن مي شود و درخت سخاوت
به جاي آن نشانده مي شود و رشد مي كند و ميوه هاي شيرين هم مي دهد . و در اين هنگام
،خودِ او هم از انفاق ،لذّت خواهد برد و از آنچه خدا به او داده ،بدون آنكه بر
نفس خويش چيزي تحميل كند ،ناخودآگاه انفاق مي كند .
هر كه مي خواهد صفت ترس را از خويش بزدايد و آن را به صفت شجاعت تبديل كند ،بايد
با مخالفت با ترس ،به مبارزه با آن برخيزد . اين گونه مخالفت پيوسته ،نخست اين
پليدي را ضعيف مي كند و با گذشت زمان ،آن را از ميان مي برد و اين چنين ،رذيلت
پيشگفته ،به فضيلت بدل مي گردد .
بهترين گواه در درستي اين سخن ،به دست آمدن ملكۀ تخصّص در علوم گوناگون در پرتو
عمل و مداومت و به دست آمدن ملكۀ عدالت در پرتو مخالفت با هوي وهوس است .
همان گونه كه كار و پيوستگي در دانش ،تخصّص به ارمغان مي آورد ،كار و پيوستگي
،موجب زدوده شدن پليديها و نشاندن درخت فضايل و حتي رسيدن به ملكه هاي فاضله براي
شخص مي گردد ،چنان كه مخالفت با نفس امّاره و هواها و هوسها ،موجب چيرگي بر آنها
و ريشه كن كردنشان مي گردد .
قرآن با تكرار امر به تقوا و حتّي با دستور به تقوا در آغاز اين كتاب آسماني ،باور
علماي علم اخلاق را تأييد مي كند ،آنجا كه مي فرمايد :
(الم ذلك الكتاب لا ريب فيه هديً للمتّقين .)62
الف .لام .ميم . اين كتاب كه شكي در آن نيست ،براي پرهيزگاران هدايت است .
اين حقيقت را بايد دريافت كه ممكن نيست افراد غير متّقي را به سبب رسوخ پليديها در
ايشان ،هدايت كرد . قرآن نيز بارها انسان را به مخالفت با هوي و هوس ،فراخوانده و
آن را ميزان سعادت دانسته است . خداوند عزّ و جلّ مي فرمايد :
(فامّا من طغي . و آثر الحياه الدّنيا . فانّ الجحيم هي المأوي . و امّا من خاف
مقام ربّه و نهي النّفس عن الهوي . فانّ الجنّه هي المـأوي .)63
پس ،هر كه طغيان كرده ، و زندگي اين جهاني را برگزيده،جهنم جايگاه اوست . امّا
هر كس كه از ايستادن در برابر پروردگارش ترسيده ،ونفس را از هوي بازداشته ،بهشت
جايگاه اوست .
راغب در مفردات مي گويد : " هوي " گرايش نفس به شهوت است و آن به نفسي گفته مي شود
كه به شهوت بگرايد . گفته شده كه وجه تسميۀ آن ، اين است كه صاحب خود را در دنيا به
هر مصيبتي مي افكند و در آخرت به هاويه مي اندازد
حاصل سخن اينكه چون همۀ شرور و گناهان و تبهكاريها و پلشتيهاي اخلاقي ،از نفس بر
مي خيزد ،لذا براي رام كردن نفس و تسلط بر آن و مرتفع كردن برخي از پليديها و حفظ
تعادل در اعمال ،نفس از هوي و هوس و تمايلات آن بر حذر داشته شده است كه همين مورد
درقرآن ،يك بار تقوا و بار ديگر مخالفت با هوي و هوس ناميده شده است . از همين رو
،علماي اخلاق گفته اند :از جمله شيوه هاي تهذيب نفس وتخلّق به فضايل ،مخالفت با
نفس امّاره و پليدهاي اخلاقي است .
قرآن اين نظر را تأييد مي كند و مي فرمايد :
(اتقوا الله حقّ تقاته .)64
از خدا ، آن طور كه شايستۀ اوست ،پروا كنيد
(فاتّقوالله ما استطعتم .)65
تا جايي كه مي توانيد ،پرواي الهي را در پيش گيريد .
(و لو شئنا لرفعناه بها و لكنّه اخلد الي الارض و اتّبع هوئه.) 66
اگر خواسته بوديم ،به سبب آن علم كه به او داده بوديم ،رفعتش مي بخشيديم ،ولي او
درزمين بماند و از پي هواي خويش برفت .
(و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتّبع هوئه .) 67
و از آن كه ،دلش را از ذكر خود بي خبر ساخته ايم ،و از پي هواي نفس خود مي رود
،پيروي مكن .
در اينجا ما در بيان اهمّيت تقوا و مخالفت با هوي و هوس ،آيات و رواياتي را براي
تكميل سخن مي آوريم .
آياتي در پيرامون مخالفت با هوي وهوس
خداوند عزّ و جلّ مي فرمايد :
(و لئن اتبعت اهواءهم من بعد ما جاءك من العلم انّك اذاً لمن الظّالمين .)68
هر گاه پس از آگاهي ،پي خواهشهاي ايشان بروي ،از ستمكاران خواهي بود .
(و لو شئنا لرفعناه بها و لكنّه اخلد الي الارض و اتّبع هويه .)69
اگر خواسته بوديم ،به سبب آن علم كه بدو داده بوديم ،رفعتش مي بخشيديم ،ولي او
در زمين بماند و از پي هواي خويش رفت .
(و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتّبع هويه .)70
و از آن كه ،دلش را از ذكر خود بي خبر ساخته ايم ،و از پي هواي نفس خود مي رود
،پيروي مكن.
(افرءيت من اتّخذ الهه هويه و اضلّه الله علي علمٍ ) 71
آيا آن كس را كه هوسش را چون خداي خود گرفت و خدا از روي علم گمراهش كرد،ديده اي
؟
(و امّا من خاف مقام ربّه و نهي النّفس عن الهوي فانّ الجنّه هي المأوي .) 72
امّا هر كس كه از ايستادن در برابر پروردگارش ،ترسيده و نفس را از هوي باز داشته
،بهشت جايگاه اوست .
رواياتي در پيرامون مخالفت با هوي و هوس
ابو محمّد وابشي مي گويد : از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مي فرمود :
"احذروا اهواءكم كما تحذرون اعداءكم ،فليس شيء اعدي للرجال من اتباع اهوائهم و
حصائد السنتهم ."73
آن گونه از هوي و هوس خود بپرهيزيد كه از دشمنانتان مي پرهيزيد . براي آدميان
،دشمن تر از پيروي هوي و هوس و برآيندِ زبانشان ،چيزي در ميان نيست .
امام صادق عليه السلام به نقل از پيامبر مي فرمايد كه خداوند عزّ و جلّ فرموده است
:
"و عزتي و جلالي و عظمتي و كبريائي و نوري و علوّي و ارتفاع مكاني ،لا يؤثر عبد
هواه علي هواي الاّ شتتّ عليه امره ،و لبّست عليه دنياه و شغلت قلبه بها ،و لم
اؤته منها الاّ ما قدّرت له ،و عزّتي و جلالي و عظمتي و نوري و علوّي و ارتفاع
مكاني ،لايؤثر عبد هواي علي هواء الاّ استحفظته ملائكتي و كفّلت السماوات و
الارضين رزقه و كنت له من وراء تجاره كل تاجر ،وأتته الدّنيا و هي راغمه ." 74
سوگند به عزّت و جلال و عظمت و كبريا و نور و علوّ و والايي مكانم ،بنده اي هواي
خود را بر هواي من برنگزيد مگر آنكه امورش را بپراكندم و جامۀ دنيا بر او پوشاندم و
دلش را به دنيا مشغول كردم ،و از دنيا بدو ندادم مگر آنقدر كه براي او مقّدر كرده
ام . سوگند به عزت و جلال و عظمت و نور و علوّ و والايي مكانم ، بنده اي هواي مرا
بر هواي خويش ترجيح نداد مگر آنكه فرشتگان خود را به پاسداري او برگماشتم و آسمانها
و زمينها را مأمور امرار معاش او كردم ،و از آن سوي تجارت هر تاجري ،حامي او هستم
و دنيا هم در حالي كه نخواهد بدو همي بخشد .
اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد :
"انّما اخاف عليكم اثنتين اتباع الهوي و طول الأمل ،امّا اتباع الهوي فانه يصدّعن
الحق ،و امّا طول الامل فينسي الاخره ." 75
از دو چيز بر شما مي هراسم :پيروي از هوي وهوس و آرزوهاي طولاني ،چه ،پيروي از
هوس از حق باز مي دارد و آرزوهاي طولاني ،آخرت را به باد فراموشي مي سپارد .
امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
" لا تدع النفس و هواها فانّ هواها (في) رداها و ترك النفس و ما تهوي أذاها و كفّ
النفس عمّا تهوي دواها ."76
نفس را با هواهاي خود ،وا مرهان ،چه ، هوي وهوس موجب نابودي او مي شود و رها كردن
نفس با هوي وهوسش ،او را خواهد آزرد و نگاه داشتن نفس از آنچه هوايش امر مي كند
،داروي شفا بخش اوست .
آياتي پيرامون تقوا
(الم ،ذلك الكتاب لا ريب فيه هديً للمتقين .)77
الف .لام .ميم .اين كتاب كه شكّي در آن نيست ،بر پرهيزگاران راهنماست .
(يا ايّها الّذين آمنوا اتّقوا الله حقّ تقاته .)78
اي كساني كه ايمان آورده ايد ،تقوي خدا را آن گونه كه بايد ،در پيش گيريد .
(و ان تصبروا و تتّقوا لا يضرّكم كيدهم شيئاً .) 79
اگر شكيبايي ورزيد و پرهيزگار باشيد ،از مكر آنها ،زياني به شما نرسد .
( بلي ان تصبروا و تتّقوا و يأتوكم من فورهم هذا يمددكم ربّكم بخمسه الافٍ من
الملائكه مسوّمين .)80
آري اگر پايداري كنيد و پرهيزگار باشيد ،چون دشمنان تاخت آورند ،خدا با پنج هزار
از فرشتگان صاحب علامت ،شما را ياري كند .
(انّما يتقبّل الله من المتّقين .)81
همانا خدا ،تنها از پرهيزگاران مي پذيرد .
(يا ايّها الّذين آمنوا اتّقوا الله وابتغوا اليه الوسيله .)82
اي كساني كه ايمان آورده ايد ،از خدا بترسيد و به او تقرب جوييد .
(فمن اتّقي و اصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون .)83
كساني كه پرهيزگاري كنند و به صلاح آيند ،نه ترسي بر ايشان خواهد بود و نه محزون
خواهند شد .
(و لو انّ اهل القري آمنوا و اتّقوا لفتحنا عليهم بركاتٍمن السّماء ) 84
اگر اهل روستاها ، ايمان مي آورند و پرهيزگاري در پيش مي گرفتند بركاتي از آسمان را
براي ايشان مي گشوديم .
(انّ الارض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبه للمتّقين .) 85
همانا زمين از آن خداست و آن را براي بندگاني به ارث گذارد كه مي خواهد و انجام
امور از آن پرهيزگاران است .
(يا ايها الّذين آمنوا ان تتّقوا الله يجعل لكم فرقاناً و يكفر عنكم سيّئاتكم و
يغفر لكم .)86
اي كساني كه ايمان آورده ايد ،اگر تقواي خدا در پيش گيريد ،براي شما فرقان (عامل
جدايي حق از باطل ) قرار مي دهد و بديهاتان را مي پوشاند و شما را مي آمرزد .
(ان اولياؤه الاّ المتّقون .)87
دوستان خدا نيستند مگر پرهيزگاران .
(افمن اسّس بنيانه علي تقوي من الله و رضوانٍ خير ام من اسّس بنيانه علي شفاجرفٍ
هارٍ فانهار به في نار جهنّم و الله لا يهدي القوم الظّالمين .)88
آيا كسي كه بنيان مسجد را بر ترس از خدا و خشنودي او نهاده بهتر است ،يا آن كسي كه
بنيان مسجد را بر كنارۀ سيلگاهي كه آب زير آن را شسته باشد ،نهاده است ،تا با او
در آتش جهنّم سرنگون گردد؟و خدا مردم ستمگر را هدايت نمي كند .
(انّ الله يحبّ المتّقين .)89
همانا خدا پرهيزگاران را دوست دارد .
(انّه من يتّق و يصبر فأنّ الله لا يضيع اجر المحسنين .) 90
همانا كسي كه تقوا در پيش گيرد و شكيبايي ورزد ،خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمي
كند .
(انّ الله مع الّذين اتّقوا و الّذين هم محسنون .)91
همانا خداوند با كساني است كه تقوا در پيش گرفته اند و كساني كه نيكوكارند .
(انّ المتّقين في جنّاتٍ و نهرٍ في مقعد صدقٍ عند مليكٍ مقتدرٍ .)92
پرهيزگاران در باغها و كنار جويبارانند ،در جايگاهي پسنديده ،نزد فرمانروايي
توانا .
(يا ايّها الّذين آمنوا اتّقوا الله و لتنظر نفس ما قدّمت لغدٍ )93
اي كساني كه ايمان آورده ايد ،تقواي خدا در پيش گيريد و هر كس بايد ببيند براي
فردا چه پيش مي فرستد .
(فاتّقوا الله ما استطعتم .)94
تا مي توانيد تقواي خدا در پيش گيريد .
(و من يتّق الله يجعل له مخرجاً و يرزقه من حيث لا يحتسب و من يتوكّل علي الله فهو
حسبه انّ الله بالغ امره قد جعل الله لكلّ شيءٍ قدراً .) 95
و هر كه از خدا بترسد ،براي او راهي براي بيرون شدن ،قرار خواهد داد ،و از جايي
كه گمانش را ندارد ،روزي اش مي دهد ،و هر كه بر خدا توكّل كند ،خدا او را كافي
است . خدا ،كار خود را به آخر مي رساند و براي هر چيزي ،اندازه اي قرار داده است
.
(من يتّق الله يجعل له من امره يسراً )96
هر كه تقواي خدا در پيش گيرد ،خداوند كار او را آسان مي گرداند .
(فامّا من اعطي و اتّقي و صدّق بالحسني فسنيسّره لليسري .)97
امّا كسي كه بخشايش و پرهيزگاري كرد و آن بهترين را تصديق كرد ،پس براي بهشت آماده
اش مي كنيم .
(و تزوّدوا فانّ الزّاد التقوي و اتّقون يا اولي الالباب .)98
و توشه برگيريد ،پس بهترين توشه ،تقواست ،تقواي مرا در پيش گيريد اي خردمندان .
رواياتي پيرامون تقوا
در سفارش پيامبر (ص)به مردي آمده است :
"و قد اجمع الله تعالي ما يتواصي به المتواصعون من الاولين و الاخرين في خصله واحده
و هي التقوي ،قال الله عزّوجلّ (و لقد وصينا الّذين اوتوا الكتاب من قبلكم و
ايّاكم ان اتّقوا الله .) و فيه جماع كلّ عباده صالحه وصل من وصل الي الدرجات العلي
و الرتبه القصوي و به عاش من عاش مع الله بالحياه الطيبه و الانس الدائم ،قال الله
عزّوجلّ : (انّ المتّقين في جنّات و نهر في مقعد صدق عند مليك مقتدر .)99
خداوند تبارك و تعالي هر چه را پيشينيان و پسينيان سفارش كرده اند ،در يك خصلت و
خوي گرد آورده است كه همان تقواست .خداوند مي فرمايد :"ما به اهل كتاب پيشينيان شما
و نيز خود شما ،سفارش كرده ايم كه تقواي خداي را در پيش گيريد" كه آن گرد آورندۀ
هر عبادت شايسته اي است كه در پرتو آن ،ديگران به مراتب والا و درجات بالا دست
يافته اند و به وسيلۀ آن ،ديگران با خدا زندگي پاك و انس پيوسته داشته اند .
خداوند عزّ و جلّ مي فرمايد :"پرهيزگاران در باغها و كنار جويبارانند ،در جايگاهي
پسنديده ،نزد فرمانروايي توانا ."
امام جواد عليه السلام به سعد الخير نوشت :
"فانّي اوصيك بتقوي الله ،فان فيها السّلامه من التّلف و الغنيمه في المنقلب
،انّ الله عزّوجلّ يقي بالتقوي عن العبد ما عزب عنه عقله و يجلي بالتقوي عنه عماه
و جهله ،و بالتّقوي نجي نوح و من معه في السفينه و صالح و من معه من الصاعقه و
بالتقوي فاز الصّابرون و نجت تلك العُصب من المهالك ."100
همانا من تو را به تقواي الهي سفارش مي كنم كه سلامت از تباهي و غنيمت يافتن به
هنگام دگرگوني ،در آن نهفته است . همانا خداوند با تقوا از بنده ،آنچه را كه عقلش
از آن دور مانده ،نگاه مي دارد ،و با تقوا كوري و ناداني اش را نور مي بخشد و با
تقوا بود كه نوح و همراهان او در كشتي ،حضرت صالح و همراهان او از آذرخش ،رهايي
يافتند و با تقوا ،شكيبايان رستگار شدند و اين گروهها از مهلكه نجات يافتند .
در آنچه اميرمؤمنان (ع) به اهل مصر نوشت ،چنين آمده است :
"عليكم بتقوي الله فانّها تجمع الخير و لا خير غيرها ،يدرك بها من الخير ما لا
يدرك بغيرها من خير الدّنيا و الاخره ،قال الله عزّوجلّ (و قيل للّذين اتقوا ماذا
انزل ربكم قالوا خيرا للّذين احسنوا في هذه الدّنيا حسنه و لدار الاخره خير و لنعم
دار المتّقين .)101
بر شما باد تقواي الهي كه خير را گرد مي آورد و خيري جز آن نيست . در پرتو آن ،خير
دنيا و آخرت درك مي گردد كه جز با آن ،دريافت نمي شود . خداوند عزّ و جلّ مي
فرمايد :"و به كساني كه تقواي الهي در پيش گرفته اند گفته مي شود كه خداي شما چه
نازل كرده است و آنها مي گويند : براي كساني كه در اين دنيا نيكي كرده اند ،نيكي .
و هر آينه سراي آخرت بهتر است و چه نيكوست سراي پرهيزگاران ."
حضرت علي (ع)مي فرمايد :
"التّقوي رييس الاخلاق ." 102
پرهيزگاري ،اصل اخلاق است .
از امام صادق (ع)پيرامون تفسير تقوا ،پرسش كردند و حضرت (ع)فرمود :
"ان لا يفقدك الله حيث امرك و لا يراك حيث نهاك ."103
چنين نباشد كه خداوند تو را درآنچه امر كرده ،نبايد و تو را از آنچه بازداشته
،نبيند .
امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
"فانّ تقوي الله دواء داء قلوبكم و بصر عمي افئدتكم و شفاء مرض أجسادكم و صلاح فساد
صدوركم و طهور دنس أنفسكم و جلاء غشا ابصاركم و أمن فزع جأشكم و ضياء سواد ظلمتكم
."104
همانا تقواي الهي ،داروي درد دلهاي شما و موجب بينا شدن كوري دلهاي شما و شفاي
بيماري اجسام شما و اصلاح تباهيهاي دلهايتان و پاكي پلشتيهاي نفسهاتان و جلا يافتن
پوشش ديدگانتان است و موجب امنيت دل و نوراني شدن سياهي تاريكيهاي شماست .
امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
"الا و بالتقوي تقطع حُمَه الخطايا ."105
آگاه باشيد ،با تقوا نيش لغزشها از ميان مي رود .
امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
"فاتّقوا الله عباد الله تقيّه ذي لبّ شغل التّفكر قلبه و أنصب الخوف بدنه و أسهر
التّهجّد غرار نومه ."106
اي بندگان خدا ! چونان خردمندي پرواي الهي پيشه كنيد كه انديشيدن ،دلش را مشغول
داشته است و ترس ،پيكرش را خسته كرده و شب زنده داري ،پس مانده خوابش را نيز
ربوده است .
امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
"التقوي علي ثلاثه اوجه :تقوي بالله في الله و هو ترك الحلال فضلاً عن الشبهه و هو
تقوي خاصّ الخاص ،وتقوي من الله و هو ترك الشبهات فضلاً عن حرام و هو تقوي الخاصّ
و تقوي من خوف النّار و العقاب و هو ترك الحرام و هو تقي العام ."107
تقوا سه گونه است : تقواي با خدا در خدا ،كه همان ترك حلال است ،چه رسد به امور
مشتبه و اين تقواي خاصّ الخاص است وتقوي از خدا كه همان ترك شبهات است ،چه رسد به
حرام و آن تقواي خواص است و تقواي از هراس آتش و كيفر كه همان ترك حرام است و اين
تقواي عوام مي باشد .
حضرت علي (ع)در خطبۀ همام مي فرمايد :
"فالمتّقون فيها هم اهل افضائل : منطقهم الصواب و ملبسهم الاقتصاد ،و مشيهم
التّواضع ،غصوا ابصارهم عمّا حرّم الله عليهم ،و وقفوا اسماعهم علي العلم النّافع
لهم ،نزّلت انفسهم منهم في البلاء كالّتي نزّلت في الرّخا و لو لا الاجل الّذي كتب
لهم لم تستقرّ ارواحهم في اجسادهم طرفه عينٍ شوقاً الي الثّواب و خوفاً من العقاب .
عظم الخالق في انفسهم فصغر ما دونه في اعينهم ،فهم و الجنّه كمن قد رآها فيهم فيها
منعّمون و هم و النار كمن قد رآها فهم فيها معذّبون ."108
پس پرهيزگاران ،خداوندانِ فضيلت در اين جهان هستند ،گفتارشان صواب است و ميانه روي
شان شعار ، و در رفتار و گفتار فروتنند ،ديده هاشان را از آنچه خدا بر آنان حرام
كرده ،پوشيده اند ،و گوشهاشان را به دانشي كه آنان را سودمند است ،بداشته و آن
را نيوشيده اند . در سختي چنان به سر مي برند كه گويي به آسايش اندرند . و اگر نه
اين است كه زندگي شان را مدّتي است كه بايد گذراند ،جانهاشان ،يك چشم به هم زدن
در كالبد نمي ماند ،از شوق رسيدن آن جهان يا از بيم ماندن و گناه كردن در اين جهان
.آفريدگار در انديشۀ آنان بزرگ بُوَد ،پس هر چه جز اوست در ديده هاشان خُرد نمود.
بهشت ،براي آنان چنان است كه گويي آن را ديده اند و در آسايش آن به سر مي برند ،و
دوزخ ،براي آنان چنان است كه گويي آن را ديده اند و در عذابش اندرند .
پی نوشتها
57. قرآن، نور / 35.
58 . مفاتیح الجنان، دعای امام حسین (ع) در روز عرفه.
59. قرآن، حج / 32.
60 . قرآن، شمس / 7-8 .
61. قرآن، طلاق / 7.
62 . قرآن، بقره / 1-2.
63 . قرآن، نازعات / 37-41.
64 . قرآن، آل عمران / 102.
65 .قرآن ،تغابن /16.
66 . قرآن، اعراف / 176 .
67 .قرآن ، کهف / 27.
68 . قرآن، بقره / 145.
69 . قرآن، اعراف / 176 .
70 . قرآن، کهف / 28.
71 . قرآن، جاثیه / 23 .
72 . قرآن، نازعات / 40-41 .
73 . اصول کافی ، ج 2 ، ص 335 ، ح 1 .
74 . همان ، ج 2 ، ص 225 ،ح 2 .
75 . همان ، ج 2 ، ص 336 ، ح 3 .
76 . همان ، ج 2 ، ص 336 ، ح 4 .
77. قرآن، بقره / 1 -2 .
78 . قرآن ، آل عمران /102 .
79 . قرآن، آل عمران / 120 .
80 . قرآن، آل عمران / 125 .
81 . قرآن، مائده / 27 .
82 . قرآن، مائده / 35 .
83 . قرآن، اعراف / 35 .
84 . قرآن، اعراف / 96 .
85 . قرآن، اعراف / 128 .
86 .. قرآن، انفال / 29 .
87. قرآن، انفال / 34 .
88 . قرآن، توبه / 109 .
89. . قرآن، توبه / 7 .
90. قرآن، یوسف / 90 .
91 . قرآن، نحل / 128 .
92 . قرآن، قمر / 54-55 .
93 . قرآن، حشر / 18 .
94. قرآن، تغابن / 16 .
95. قرآن، طلاق / 2-3 .
96. قرآن، طلاق / 4 .
97. قرآن، لیل / 7-5 .
98. قرآن، بقره / 197 .
99 . بحارالانوار، ج 78 ، ص 262 ، باب 23 ، ح164.
100. همان ، ج 78 ، ص 358 ،باب 27 ، ح 2 .
101 . همان ، ج 70 ، ص 66 ،باب 45 ، ح 11 .
102 . همان ، ج 70 ، ص 284 ،باب 56 ، ح 6 .
103 . همان ، ج 70 ، ص 285 ،باب 56 ، ح 8 .
104 . نهج البلاغه عبده، خطبه 196.
105. همان ، خطبه 155.
106. همان ، خطبه 81 .
107 . بحارالانوار، ج 70 ، ص 295 ، باب 56 ، ح41 .
108 . نهج البلاغه عبده ، خطبه 191 .