آداب بيمارى و احكام وفات

آيه الله حاج سيد محمد تقى مدرسى
مترجم: سروش دانش

- ۸ -


آداب زيارت قبور:

1 - امام موسى بن جعفرعليه السلام فرمود:
"إذا دخلت المقابر فطأ القبور، فمن كان مؤمناً استراح إلى ذلك، ومن‏كان منافقاً وجد ألمه"(249).
"وقتى وارد قبرستان شدى، پا را روى قبرها بگذار پس كسى كه‏مؤمن باشد از اين عمل راحت مى‏شود و كسى كه منافق باشد، درد آن‏را احساس مى‏كند."
2 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"قال رسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله: ستّة كرهها اللَّه لي فكرهتها للأئمّة من ذرّيتي‏ولتكرهها الأئمّة لأتباعهم، منه الضحك بين القبور والتطلّع في الدور"(250).
"رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: شش چيز را خداوند براى من نپسنديده‏و بد شمرده است كه من هم آنها را براى پيشوايانى از دودمان خودنمى‏پسندم و پيشوايان هم آنها را براى پيروان خود نبايد بپسندند. ازجمله آنهاست خنده در ميان قبرها و سر كشيدن از خانه‏ها )كنجكاوى‏درخانه‏هاى مردم.(
3 - ابوموسى از پدرش نقل مى‏كند:
"قال النبيّ‏صلى الله عليه وآله: عليكم بالسكينة، عليكم بالقصد في‏المشي‏بجنازتكم"(251).
"پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود: بر شماست كه با وقار باشيد و در هنگام‏حركت با جنازه، آهسته وبا اعتدال راه برويد."
4 - سماعة بن مهران مى‏گويد كه از امام صادق‏عليه السلام پرسيد درباره‏زيارت قبور و ساختن مساجد در ميان آنها و امام فرمود:
"أمّا زيارة القبور فلا بأس بها، ولا يبنى عندها مساجد"(252).
"امّا زيارت قبور اشكال ندارد، ولى نزد قبور مساجد ساخته‏نشود."
5 - عبدالرحمن بن سيابه مى‏گويد:
"سمعت أبا عبداللَّه‏عليه السلام يقول: لا تكتموا موت ميّت من المؤمنين‏مات في غيبته لتعتدّ زوجته ويقسّم ميراثه"(253).
"از امام صادق‏عليه السلام شنيدم كه مى‏گفت: مرگ مؤمنى را كه در حال‏غيبت )دور از خانواده خود( مرده است مخفى نكنيد تا همسر اوعدّه بگيرد و ميراث او تقسيم شود."

با اشخاص مصيبت‏دار چگونه رفتار كنيم؟

1 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"الأكل عند أهل المصيبة من عمل أهل الجاهلية، والسنّة البعث إليهم‏بالطعام، كما أمر به النبيّ‏صلى الله عليه وآله في آل جعفر بن أبي طالب لمّا جاء نعيه"(254).
"غذا خوردن نزد اهل مصيبت، از اعمال اهل جاهليّت است‏وسنّت اين است كه غذا براى آنان فرستاده شود همانطور كه‏پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد خانواده جعفر بن ابيطالب در موقعى كه خبر مرگ‏او آمد چنين دستور داد."
2 - عمر بن على بن الحسين مى‏گويد:
"چون حسين بن على‏عليه السلام به شهادت رسيد، زنان بنى هاشم جامه‏سياه و درشت بر تن كردند و از سردى و گرمى شكايت نمى‏كردندوعلى بن الحسين‏عليه السلام براى آنان به جهت عزادارى، غذا آماده‏مى‏نمود.(255)"
3 - زراره يا غير او مى‏گويد:
"امام باقرعليه السلام براى عزادارى خود، هشت‏صد درهم وصيّت كرد،زيرا حضرت عزادارى را سنّت مى‏دانست چون پيامبر خداصلى الله عليه وآله‏فرمود: براى خانواده جعفر غذا تهيه كنيد، زيرا آنها مشغول عزادارى‏هستند.(256)"
4 - عبداللَّه كاهلى مى‏گويد:
"به امام ابوالحسن گفتم: زن من و زن ابن مارد به عزادارى‏هامى‏روند و من آنها را از اين كار منع مى‏كنم و زن من مى‏گويد: اگر اين‏عمل حرام است پس ما را از آن نهى كن تا ترك كنيم و اگر حرام نيست‏پس به چه دليل ما را از آن منع مى‏كنى؟ و اگر كسى از ما بميردهيچ‏كس نزد ما نخواهد آمد. امام در جواب فرمود: تو درباره حقوق‏از من سؤال مى‏كنى. پدرم، مادر من و امّ فروه را مى‏فرستاد تا حقوق‏اهل مدينه را ادا نمايند.(257)"
5 - امام صادق‏عليه السلام از پدرانش، از پيامبر خداصلى الله عليه وآله در وصيّتش به‏حضرت على‏عليه السلام نقل مى‏كند:
"ليس على النساء عيادة مريض، ولا اتّباع جنازة، ولا تقيم عندقبر"(258).
"بر زنان عيادت بيمار و تشييع جنازه، لازم نيست و زن نبايد نزدقبرى بماند."
6 - امام صادق‏عليه السلام مى‏گويد:
"قال أمير المؤمنين‏عليه السلام: مُرُوا أهاليكم بالقول الحسن عند موتاكم،فإنّ فاطمة لمّا قبض أبوها أسعدتها بنات هاشم فقالت: اتركن التعداد،وعليكن بالدعاء"(259).
"امير المؤمنين‏عليه السلام فرمود: خانواده‏هاى خود را دستور دهيد درنزد مردگان، سخن نيكو بگويند، زيرا فاطمه)س( وقتى كه پدرش‏رحلت كرد، دختران هاشم نزد او آمدند تا او را "در امر عزادارى(كمك كنند، و او گفت: شمردن فضائل و مناقب مردگان را كناربگذاريد و بر شماست كه دعا كنيد."

آدابى كه مصيبت‏دار بايد رعايت كند:

1 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"ولد يقدّمه الرجل أفضل من سبعين ولداً يخلفهم بعده كلّهم قدركبوا الخير)الخيل( وجاهدوا فى سبيل اللَّه"(260).
"فرزندى كه پيش از پدرش مى‏ميرد، بهتر از هفتاد فرزندى است‏كه بعد از او باقى مى‏مانند و همه آنان سوار بر اسب و در راه خدا جهادمى‏كنند."
2 - جابر از امام باقرعليه السلام نقل مى‏كند:
"دخل رسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله على خديجة حيث مات القاسم ابنها وهي‏تبكي، فقال لها: ما يبكيك؟ فقالت: درّت دريرة فبكيت، فقال: ياخديجة امّا ترضين إذا كان يوم القيامة أن تجيئي إلى باب الجنة وهوقائم فيأخذك بيدك ويدخلك الجنة وينزلك أفضلها؟ وذلك لكلّ مؤمن،إنّ اللَّه عزّ وجلّ أحكم وأكرم من أن يسلب المؤمن ثمرة فؤاده ثمّ يعذّبه‏بعدها أبداً"(261).
"پيامبر خداصلى الله عليه وآله بر خديجه وارد شد در زمانى كه قاسم پسر اوفوت كرده و او گريه مى‏كرد. پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: چه چيز تو را به گريه‏آورده است؟ خديجه گفت: از اندوه مرگ قاسم گريه مى‏كنم.پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: آيا راضى نيستى كه در روز قيامت، توبه دروازه‏بهشت بيايى و او )قاسم( در آنجا ايستاده باشد و دست تو را بگيردووارد بهشت كند و در بهترين جاى آن منزلت بدهد؟ اين حق هرمؤمن است زيرا خداوند حكيم‏تر و بزرگوارتر از آن است كه ميوه دل‏مؤمن را از او بگيرد و سپس بعد از آن هميشه او را عذاب دهد."
3 - امام صادق‏عليه السلام مى‏گويد:
"قال رسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله: إذا قبض ولد المؤمن واللَّه أعلم بما قال العبد قال‏اللَّه تبارك وتعالى لملائكته: قبضتم ولد فلان؟ فيقولون: نعم ربّنا؟ قال:فيقول: فما قال عبدي؟ قالوا: حمدك واسترجع، فيقول اللَّه تبارك وتعالى:أخذتم ثمرة قلبه وقرّة عينه فحمدني واسترجع ابنوا له بيتاً في الجنّةوسموّه بيت الحمد"(262).
"پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود: وقتى خداوند فرزند مؤمن را قبض روح‏كند، و خداوند داناتر است به آنچه بنده او مى‏گويد، خداوند به‏فرشتگان خود مى‏گويد: آيا فرزند فلانى را قبض روح كرديد؟مى‏گويند: بلى پروردگارا! خداوند مى‏گويد: بنده من چه گفت؟مى‏گويند: تو را سپاس گفت و كلمه استرجاع )اِنَّا للَّهِ واِنّا اِليهِ راجعون(بر زبان آورد. خداوند مى‏گويد: ميوه دل و نور چشم او را گرفتيدواومرا ستايش كرد و خواستار بازگشت به سوى من شد. پس پاداش‏او اين است كه خانه‏اى براى او در بهشت بنا كنيد و آن را خانه سپاس‏و ستايش )بيت‏الحمد( بناميد."

صبر در مصيبت:

1 - امام باقرعليه السلام فرمود:
"ما من عبد يصاب بمصيبة فيسترجع عند ذكر المصيبة ويصبر حين‏تفجأه إلّا غفر اللَّه له ما تقدّم من ذنبه، وكلّما ذكر مصيبة فاسترجع عندذكره المصيبة غفر اللَّه له كلّ ذنب اكتسبه فيما بينهما"(263).
"هيچ بنده‏اى نيست كه مصيبتى به او برسد و در هنگام يادآورى‏مصيبت، كلمه استرجاع بر زبان آورد و شكيبايى پيشه كند، مگر اينكه‏همه گناهان پيشين او را مى‏آمرزد و هر وقت كه دوباره آن مصيبت رايادآورى كند و استرجاع بر زبان آورد، خداوند هر گناهى را كه او درفاصله اين مدّت )بين زمان مصيبت و زمان يادآورى آن( مرتكب‏شده، مى‏بخشد."
2 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"عجبت للمرء المسلم لا يقضي اللَّه عزّ وجلّ له قضاءً إلّا كان خيراً له،إن قرض بالمقاريض كان خيراً له، وإن ملك مشارق الأرض ومغاربهاكان خيراً له"(264).
"از كار انسان مسلمان در شگفتم، زيرا هيچ چيزى را خداوند براى‏او تقدير نمى‏كند مگر اينكه خيرى براى اوست، اگر با قيچى )يا تيغ(قطعه قطعه شود، خير اوست و اگر مالك مشرق و مغرب عالم شودهم خير اوست."
3 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"رأس طاعة اللَّه الصبر والرضا عن اللَّه فيما أحبّ العبد أو كره، ولايرضى عبد عن اللَّه فيما أحبّ أو كره إلّا كان خيراً له فيما أحبّ أو كره"(265).
"در رأس اطاعت از خداوند، شكيبايى و رضا از خداوند است درهمه آنچه بنده آن را دوست دارد يا از آن كراهت و نفرت دارد و هيچ‏بنده‏اى هم در آنچه دوست دارد يا كراهت، از خداوند راضى‏نمى‏شود مگر اينكه خير او هم در همان چيز است."
4 - ابو حمزه ثمالى مى‏گويد:
"قال أبو عبداللَّه‏عليه السلام: من ابتلي من المؤمنين ببلاء فصبر عليه كان له‏مثل أجر ألف شهيد"(266).
"هر مؤمنى كه به مصيبتى مبتلا شود و در تحمّل آن شكيبايى پيشه‏نمايد، پاداش او مانند پاداش هزار شهيد است."
5 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"إنّ اللَّه أنعم على قوم فلم يشكروا فصارت عليهم وبالاً وابتلى قوماًبالمصائب فصبروا فصارت عليهم نعمة"(267).
"خداوند براى قومى نعمت بخشيد، امّا آنان شكر نكردند پس آن‏نعمت وبال جان آنان و تبديل به سختى گرديد، امّا قوم ديگرى را بامصيبت، آزمايش نمود و آنان شكيبائى كردند پس آن مصيبت براى‏آنان تبديل به نعمت گرديد."
6 - عبدالرحمان بن حجّاج مى‏گويد: در نزد امام صادق‏عليه السلام از بلاومصيبت و آنچه از طرف خداوند به مؤمن اختصاص داده شده‏است، سخن به ميان آمد و او گفت:
"سئل رسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله من أشدّ الناس بلاءً في الدنيا؟ فقال: النبيّون،ثمّ الأمثل فالأمثل، ويبتلى المؤمن بعدُ على قدر إيمانه وحسن أعماله،فمن صحّ إيمانه وحسن عمله اشتدّ بلاؤه، ومن سخف إيمانه وضعف‏عمله قلّ بلاؤه"(268).
"از پيامبر خداصلى الله عليه وآله سؤال شد كه در دنيا چه كسى از همه بيشترگرفتار بلا و رنج مى‏باشد؟ فرمود: پيامبران و سپس هر كس كه به آنان‏نزديكتر و شبيه‏تر است، و مؤمن هم به اندازه ايمان و اعمال نيك خودآزمايش مى‏شود. پس هر كس كه ايمان او سالم و عمل او نيكو باشد،رنج او بيشتر است و هر كس كه ايمانش سست و عملش اندك باشد،رنج او هم اندك است."
7 - ابوبصير مى‏گويد: امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"إنّ إسماعيل كان رسولاً نبيّاً سلّط اللَّه عليه قومه فقشّروا جلدة وجهه‏وفروة رأسه فأتاه رسول من عند ربّ العالمين فقال له: ربّك يقرؤك‏السلام ويقول: قد رأيت ما صنع بك وقد أمرني بطاعتك فمرني بماشئت فقال: يكون لى بالحسين‏عليه السلام اُسوة"(269).
"اسماعيل پيامبر خدا بود كه مغلوب قومش قرار گرفت و آنان‏پوست صورت و سر او را كندَند. فرستاده‏اى از جانب خداوند نزد اوآمد و گفت: پروردگارت سلام مى‏رساند و مى‏گويد: من ديدم كه با توچه كردند و اكنون مرا مأمور ساخته است كه در فرمان تو باشم پس به‏هرچه خواهى فرمانم ده. پيامبر خدا گفت: در اين كار، حسين‏عليه السلام‏اسوه و الگوى من مى‏باشد."
8 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"لا تبدي الشماتة لأخيك فيرحمه اللَّه ويصيّرها بك"، وقال: "من‏شمت بمصيبة نزلت بأخيه لم يخرج من الدنيا حتى يفتتن"(270).
"به برادرت شماتت نكن كه خداوند او را مشمول رحمت خودمى‏گرداند و آن شماتت را به خودت برمى‏گرداند". و فرمود: "كسى‏كه در مصيبتى كه بر برادرش وارد شده است او را شماتت كند، از دنيانخواهد رفت تا اينكه دچار فتنه و امتحان شود."
9 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"من اُصيب بمصيبة فليذكر مصابه بالنبيّ‏صلى الله عليه وآله فإنّه من أعظم‏المصائب"(271).
"كسى كه گرفتار مصيبتى شود بايد مصيبت رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله را به‏يادآورد، زيرا آن بزرگترين مصيبتهاست."
10 - امام صادق‏عليه السلام در حديثى فرمود:
"إنّ مَلَك الموت قال لرسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله: يا محمّد، إنّي أقبض روح ابن‏آدم فيجزع أهله فأقوم في ناحية من دارهم فأقول: ما هذا الجزع؟ فواللَّه ماتعجّلنا قبل أجله، وما كان لنا في قبضه من ذنب، فإن تحتسبوه وتصبرواتؤجروا، وإن تجزعوا تأثموا وتؤزروا"(272).
"فرشته مرگ )عزرائيل( به رسول خداصلى الله عليه وآله گفت: اى محمّد! من‏روح فرزند آدم را قبض مى‏كنم و خانواده او بى‏تابى و داد و فريادمى‏كنند و من در گوشه‏اى از خانه آنان مى‏ايستم و مى‏گويم: اين‏بى‏تابى براى چيست؟ قسم به خدا ما قبل از اجل او در قبض روحش‏شتاب نكرده‏ايم و در گرفتن روح او هيچ گناهى نداريم، اگر شما درفقدان او شكيبايى كنيد پاداش داده خواهيد شد و اگر بى‏تابى كنيدگنهكار خواهيد شد."
11 - زراره از امام صادق‏عليه السلام نقل مى‏كند:
"من ضرب يده على فخذه عند مصيبة حبط أجره"(273).
"كسى كه در مصيبتى، دست بر رانهايش بكوبد، اجر و پاداش اونابود خواهد شد."
12 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"ليس لأحد أن يحدّ أكثر من ثلاثة أيام إلّا المرأة على زوجها حتى‏تقضي عدّتها"(274).
"براى هيچ‏كس روا نيست بيش از سه روز لباس عزا بر تن كند مگرزن در مرگ شوهرش تا زمانى كه عدّه او سپرى شود."
13 - جابر از امام باقرعليه السلام نقل مى‏كند:
"قلت له: ما الجزع؟ قال: أشدّ الجزع الصراخ بالويل والعويل ولطم‏الوجه والصدر وجزّ الشعر من النواصي، ومن أقام النواحة فقد ترك‏الصبر وأخذ في غير طريقه"(275).
"از امام پرسيدم كه جزع و بى‏تابى در مصيبت چيست؟ در جواب‏فرمود: بالاترين و شديدترين مرحله بى‏تابى، فرياد زدن، واى اوى‏كردن، شيون و گريه كردن و به سينه و صورت زدن و موهاى پيشانى‏كندن است و كسى كه شيون و نوحه بر پا نمايد، شكيبايى را رها كرده‏و راه ديگر سير نموده است."
14 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"لا ينبغي الصياح على الميّت ولا تشقّ الثياب"(276).
"شايسته نيست در مرگ كسى فرياد زده شود و جامه پاره گردد."
15 - قتيبه اعشى مى‏گويد:
"نزد امام صادق‏عليه السلام رفتم تا از پسر او عيادت كنم. امام را دردروازه منزل ديدم كه بسيار غمگين و اندوهگين بود پس گفتم:فدايت گردم حال كودك شما چگونه است؟ فرمود: قسم به خدا به‏همان حال است )يعنى حال او خوب نيست(. سپس آن حضرت واردمنزل شد و ساعتى درنگ كرد و بعد خارج گرديد، در حاليكه‏چهره‏اش نورانى و روشن بود و آن حالت غم و اندوه و دگرگونى ديده‏نمى‏شد. پس من به اين خيال افتادم كه حتماً حال كودك خوب شده‏است و گفتم: فدايت گردم، حال كودك چگونه است؟ فرمود: او به‏راه خود رفت. پس گفتم: فدايت گردم، وقتى كودك زنده بود شماغمگين و ناراحت بوديد و اكنون كه او فوت كرده است، حال شماتغيير كرده است اين چه رمزى دارد؟ فرمود: ما اهل بيت قبل ازمصيبت، ناراحتى و بى‏تابى مى‏كنيم، امّا وقتى كه تقدير خداوند به‏وقوع پيوست ما تسليم او هستيم و به قضا و قدر او راضى و خوشنودمى‏باشيم.(277)"
16 - مهران بن محمّد مى‏گويد: از امام صادق‏عليه السلام شنيدم كه‏مى‏گفت:
"إنّ الميّت إذا مات بعث اللَّه ملكاً إلى أوجع أهله فمسح على قلبه‏فأنساه لوعة الحزن، ولولا ذلك لم تعمر الدنيا"(278).
"وقتى كسى بميرد خداوند فرشته‏اى را به سوى درد رسيده‏ترين‏فرد خانواده او مى‏فرستد كه بر قلب او مسح كشد و بدين ترتيب سوزو گداز مصيبت را از دل او فراموش مى‏گرداند و اگر چنين نباشد دنياآباد و پا برجا نمى‏ماند."

اشك ريختن در مصيبت:

1 - امام‏عليه السلام فرمود:
"من خاف على نفسه من وَجْدٍ بمصيبة فليفض من دموعه فإنّه‏يسكن عنه"(279).
"كسى كه از هيجان مصيبت بر جان )و عقل( خود بترسد پس‏اشك بريزد و گريه كند، زيرا اشك ريختن، دل را تسكين مى‏بخشد واز سوز و گداز آن مى‏كاهد."
2 - امام‏عليه السلام فرمود:
"إنّ رسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله حين جائته وفاة جعفر بن أبي طالب وزيد بن‏حارثة كان إذا دخل بيته كثر بكاؤه عليهما جدّاً، ويقول: كانا يحدّثاني‏ويؤنساني فذهبا جميعاً"(280).
"پيامبر خدا وقتى كه خبر درگذشت جعفر بن ابيطالب و زيد بن‏حارثه را شنيد، هر زمان كه وارد خانه خودمى شد، بسيار در فراق آن‏دو مى‏گريست و مى‏گفت: آن دو هم سخن و مونس من بودند و هر دورفتند."
3 - محمّد بن على بن الحسين فرمود:
"موقعى كه رسول خداصلى الله عليه وآله از جنگ احد به مدينه بازگشت، ديداز هر خانه‏اى كه شهيد داشت، صداى نوحه و گريه بلند است، امّا ازخانه عموى خود حمزه صدايى را نشنيد، پس فرمود: ولى حمزه‏گريه كننده ندارد! و از اين رو اهالى مدينه تصميم گرفتند كه بر هيچ‏ميّتى گريه و نوحه نكنند مگر اينكه از حمزه آغاز كنند و براى او نوحه‏سر دهند و بگريند و آنان تا امروز بر همين حالتند.(281)"
4 - عبداللَّه بن بكير رجانى مى‏گويد:
"من در نزد امام صادق‏عليه السلام از ابوالخطّاب و كشته شدن او ياد كردم‏پس قلبم رقّت پيدا كرد و گريستم. امام‏عليه السلام فرمود: آيا در فقدان اوناراحت و غمگين هستى؟ گفتم: نه ولى از شما شنيدم كه مى‏گفتى:على‏عليه السلام اصحاب نهروان )خوارج( را كشت و اصحاب على‏عليه السلام‏براى آنان گريه مى‏كردند پس على‏عليه السلام فرمود: آيا براى آنان غمگين‏شده‏ايد؟ گفتند: نه، ولى آن الفتى را كه ميان ما بود به ياد آورديم‏واينكه آنان گرفتار چه سرنوشتى شدند، و لذا دل ما براى آنان‏سوخت. حضرت فرمود: اشكال ندارد.(282)"

گواهى دادن براى ميّت:

1 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"إذا مات المؤمن فحضر جنازته أربعون رجلاً من المؤمنين فقالوا:اللّهمّ إنّا لا نعلم منه إلّا خيراً وأنت أعلم به منّا، قال اللَّه تبارك وتعالى: قدأجزت شهادتكم وغفرت له ما علمت ممّا لا تعلمون"(283).
"وقتى كه مؤمن بميرد و چهل مرد از مؤمنان بر جنازه او حاضرشوند و بگويند: اللّهمّ إنّا لا نعلم منه إلّا خيراً وأنت أعلم به منّا.خداوند متعال در جواب آنان مى‏گويد: شهادت و گواهى شما را براى‏ميّت پذيرفتم و آن گناهان را از او كه شما نمى‏دانيد و من مى‏دانم‏آمرزيدم."

رفتار با يتيم:

1 - امام على‏عليه السلام فرمود:
"ما من عبد يمسح يده على رأس يتيم ترحّماً له إلّا أعطاه اللَّه عزّ وجلّ‏لكلّ شعرة نوراً يوم القيامة"(284).
"هيچ بنده‏اى نيست كه از باب ترحّم، دستش را بر سر يتيمى‏بكشد، مگر اينكه خداوند در روز قيامت در برابر هر تار موى سر يتيم‏نورى براى او مى‏بخشد."
2 - پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله فرمود:
"من أنكر منكم قساوة قلبه فليُدنِ يتيماً فيلاطفه وليمسح رأسه، يلين‏قلبه بإذن اللَّه عزّ وجلّ، فإنّ لليتيم حقّاً"(285).
"كسى كه بخواهد با قساوت قلب خود مبارزه كند، بايد يتيمى رانزديك خود بنشاند، با او ملاطفت و مهربانى كند، دست بر سرش‏بكشد و بدين ترتيب قلب او به اجازه خداوند متعال، نرم مى‏شود،زيرا براى يتيم حقّى است."
تفصيل احكام:
1 - دفن كردن ميّت مسلمان واجب كفايى است. پس بايد جسدمسلمان زير خاك شود به گونه‏اى كه از درندگان محفوظ باشدومردم هم از بوى آن در امان باشند و از اين رو، گذاشتن جسد درميان تابوت يا ديوار بدون اينكه زير خاك شده باشد كفايت‏نمى‏كند مگر در هنگام ضرورت.
2 - ميّت در قبر بر پهلوى راستش گذاشته مى‏شود به گونه‏اى كه‏صورتش به سمت قبله باشد و هم‏چنين اگر عضوى از بدن دفن‏شود هم در صورت امكان بايد به ترتيب مذكور گذاشته شود.
3 - كسى كه در كشتى بميرد بايد نگهدارى شود تا به خشكى برسدواگر امكان نداشته باشد بايد در جعبه يا صندوقى گذاشته شده‏وبه دريا انداخته شود ويا با سنگ و آهنى بسته گردد تا سنگين‏شود و به دريا انداخته شود و احتياط مستحب آن است كه درهنگام انداختن به دريا، روى ميّت به طرف قبله باشد.
4 - واجب در دفن، تحقّق دفن است هر چند بدون قصد تقرّب‏صورت گرفته باشد پس اگر دستگاهى به حفر زمين بپردازد و ميّت‏را در آن بگذارد كفايت مى‏كند ولى دفن ميّت موكول به ولىّ‏اوست و براى هيچ‏كس جايز نيست كه بدون اذن ولىّ اقدام به دفن‏نمايد.
5 - كودك متولّد از پدر يا مادر مسلمان بنابر قول اقوى بايد به روش‏اسلامى دفن شود.
6 - هتك حرمت مؤمن به واسطه دفن كردن او در محل جمع‏آورى‏زباله يا چاه، جائز نيست و همچنين اگر دفن او در قبرستانهاى غيرمسلمانان موجب هتك او شود، جائز نيست.
7 - در مكان غصبى، دفن جائز نيست و هم‏چنين در قبر ديگرى كه‏مندرس و متلاشى نشده است و در زمين موقوفه‏اى كه ولىّ آن‏اجازه نداده باشد و در محل‏هاى موقوفه‏اى كه براى اين منظوروقف نشده مانند مساجد و مدارس و در مراكز عمومى‏اى كه بادفن ميّت منافات دارد مانند راههاى عمومى كه دفن كردن در آنهاباعث خرابى آنها مى‏شود، دفن كردن جائز نيست.
8 - قسمتهايى كه از جسد ميّت جدا شده است بايد با خودميّت دفن‏شود حتى موى و دندان كه بايد با ميّت در كفنش گذاشته شود، امّاقسمتهايى كه از بدن شخص زنده جدا شده باشد مانند ناخن ودندان و موى، دفن آنها واجب نيست بلكه مستحب است.
9 - اگر جنين در شكم مادرش بميرد، با هر وسيله‏اى كه مناسب بااحترام ميّت باشد، بايد بيرون گردد و اگر مادر بميرد و در شكم اوجنين زنده باشد بازهم بايد بيرون شود هر چند با شكافتن شكم‏مادر و بخيه زدن آن پيش از دفن.
10 - در رواياتى كه از نظر شما گذشت، مجموعه‏اى از آداب دفن‏وبعد از دفن ذكر شد كه شايسته است مؤمنين به آنها تعبّد و التزام‏داشته باشند و در مقام عمل رعايت نمايند.

ى - احكام قبور

احاديث شريف:

جعفى مى‏گويد: نزد امام باقرعليه السلام بودم كه نامه‏اى از هشام بن‏عبدالملك به او رسيد درباره مردى كه قبر زنى را نبش كرده، لباسهاى‏او را ربوده و با او عمل جماع انجام داده است. هشام نوشته بود كه‏مردم در اين جا در باره او اختلاف كرده‏اند: عدّه‏اى مى‏گويند: او رابكشيد و عدّه‏اى مى‏گويند: او را بسوزانيد. امام در جواب نوشت كه:
"إنّ حرمة الميّت كحرمة الحيّ، حدّه أن تقطع يده لنبشه وسلبه‏الثياب، ويقام عليه الحدّ في الزنا، إن احصن رُجِم، وإن لم يكن احصن‏جلد مائة"(286).
"حرمت و احترام ميّت مانند حرمت شخص زنده است. حدّآن شخص اين است كه بخاطر نبش قبر و ربودن جامه‏ها، دستش‏بريده شود و بخاطر زنا،حدّ زنا جارى شود، اگر محصن است رجم‏وسنگسار شود و اگر غير محصن است، صدتا زيانه زده شود."
تفصيل احكام:
1 - هتك حرمت ميّت جائز نيست، زيرا حرمت ميّت مؤمن مانندحرمت زنده او است. فقهاى بزرگوار ما فتوا داده‏اند كه نبش قبرميّت حرام است يا بدين جهت كه هتك صاحب قبر حرام است يابدين دليل كه فلسفه و حكمت دفن اقتضا مى‏كند كه قبر نبش‏نشود، زيرا حكمت دفن اين است كه تغييرات و دگرگونى‏هايى كه‏براى انسان بعد از مرگ پيش مى‏آيد، مفخى بماند و از پخش شدن‏بوى بد جلوگيرى شود و اگر نبش قبر جائز باشد، اين حكمت‏منتفى مى‏شود.
2 - برخى علما از حرمت نبش استثنا كرده‏اند اگر اداى حقّى توقّف برنبش داشته باشد مانند اينكه ميّت در زمين غصبى دفن شده‏باشد، و يا در كفن غصبى كفن شده باشد و يا اينكه اثبات جرمى بررؤيت جسد دفن شده توقّف داشته باشد و يا اثبات حق شخص‏ديگرى بر ديدن جسد متوقّف باشد.
امّا اين نوع حقوق، در صورتى مقتضى جواز نبش است كه‏واقعاً مهمتر از حرمت ميّت باشد ولى اگر به عنوان مثال قيمت‏كفن يا زمين يا آن حق مورد اختلاف بسيار ناچيز باشد، اصل قسطو عدالت و اصل "لا ضرر ولا ضرار" و حكم حرمت نبش، ايجاب‏مى‏كند كه حق صاحب حق به طريقه ديگرى ادا شود هر چند اوراضى هم نباشد، زيرا رضايت او در صورتى شرط است كه‏ضررى به ميّت نزند و نبش، موجب ستم بر ميّت و هتك حرمت‏او نگردد واللَّه العالم.
3 - بايد مورد ديگرى هم از حرمت نبش استثنا شود و آن اينكه اداى‏يك حق عمومى متوقّف بر نبش باشد مانند اينكه عبور و مروروامر ترافيك به گونه‏اى اختلال پيدا كند كه موجب ضرر و زيان‏مردم شود و تنها راه حل هم اين باشد كه خيابانى از روى گورستان‏كشيده شود به اين ترتيب كه اگر اجساد را بعد از نبش قبر از آنجا به‏جاى ديگر نقل بدهند، ضرر رفع مى‏گردد. در اين صورت بعيدنيست كه نبش قبر جائز باشد اگر رفع ضرر مهمتر از حرمت اموات‏بوده و از طريق ديگر امكان نداشته باشد.
4 - در جايى كه ميّت بدون غسل يا كفن، دفن شده باشد، نبش قبر راجائز دانسته‏اند و اين در صورتى است كه موجب ضرر براى كسى‏نباشد، امّا اگر بطور مثال پس از چندين روز متوجّه شوند كه بدون‏غسل يا كفن، دفن گرديده و نبش قبر هم باعث بروز و شيوع‏بيمارى گردد، و يا اينكه بخاطر متغيّر شدن جسد، موجب هتك‏حرمت او شود، نبش قبر جائز نخواهد بود، امّا اگر ميّت بدون‏نماز دفن شده باشد بر روى قبر او بايد نمازگزارده شود.
5 - گفته‏اند جائز است كه ميّت در تابوتى گذاشته شود و تابوت دفن‏گردد تا اگر بعداً بخواهند جسد را به سرزمين مقدّسى نقل دهند،تابوت را بدون نياز به نبش قبر انتقال دهند ولى بهتر و احوط ترك‏اين عمل است، زيرا مسلتزم يكى از دو محذور مى‏باشد چون يابه مسأله دفن اخلال شده است اگر گذاشتن در تابوت دفن‏محسوب نگردد و يا اينكه اگر دفن محسوب شود، نبش بعد ازدفن صورت گرفته است كه حرام مى‏باشد.
6 - هم‏چنين گفته‏اند: جائز است همه قبر نقل داده شود مانند اينكه‏امروزه چند متر مربع از اطراف قبر را يكجا انتقال مى‏دهند تا قبروآنچه در آن است، همگى يكجا در محل ديگر منتقل شود. اين‏عمل هم در مورد ضرورت جائز است مانند خوف از سيل ياتوسعه يك ساختمان ضرورى يا افتتاح يك راه و خيابان مورد نيازو مانند آن.
7 - اگر باقى ماندن قبر در يك محل موجب هتك ميّت شود مثل اينكه‏معلوم گردد ميّت در چاه فاضلاب دفن شده و يا اينكه قبر او درمسير يك راه عمومى قرار گرفته كه شايسته شخصى مانند اونيست، اقوى اين است كه نبش قبر به منظور انتقال جائز است‏وبهتر اين است كه در صورت امكان، انتقال به گونه‏اى صورت‏گيرد كه از نبش اجتناب شود.
8 - وصيت كردن خودميّت به نبش بنابر اقوى نافذ نيست، زيراحرمت نبش تنها از جهت هتك حرمت ميّت نيست تا با وصيّت‏خود او جائز شود.
9 - اگر قبر به گونه‏اى مندرس و از بين برود كه ديگر، قبر ناميده نشودمگر به عنوان مجاز،خراب كردن آثار آن جائز است مگر اينكه به‏آن آثار، يك مصلحت شرعى تعلّق گرفته باشد مثل اينكه محل‏احترام مؤمنين و مركز عبادات و نمازها و دعاهاى آنان باشد مانندقبور اوليا و بندگان صالح خداكه خراب كردن آنها جائز نيست.

ك - غسل مسّ ميّت‏

احاديث شريف:

1 - محمّد بن مسلم از يكى از دو امام‏عليهما السلام نقل مى‏كند:
"قلت: الرجل يغمض الميّت أعليه غسل؟ قال: إذا مسّه بحرارته فلا،ولكن إذا مسّه بعد ما يبرد فليغتسل، قلت: فالذي يغسّله يغتسل؟ قال:نعم، قلت: فيغسّله ثمّ يلبسه أكفانه قبل أن يغتسل؟ قال: يغسّله ثمّ يغسل‏يديه من العائق، ثمّ يلبسه أكفانه ثمّ يغتسل، قلت: فمن حمله عليه غسل؟قال: لا، قلت: فمن أدخله القبر عليه الوضوء؟ قال: لا، إلّا أن يتوضّأ من‏تراب القبر إن شاء"(287).
"گفتم: كسى كه چشمان ميّت را ببندد آيا بر او غسل مسّ ميّت‏واجب است؟ فرمود: اگر هنوز بدن ميّت گرم بوده و مسّ كرده باشد،غسل ندارد ولى اگر بعد از سرد شدن بدن ميّت، مسّ كرده باشد،غسل دارد. گفتم: آيا كسى كه ميّت را غسل مى‏دهد بايد غسل كند؟فرمود: بلى. گفتم: او ميّت راغسل بدهد و سپس قبل از آنكه خود،غسل كند، ميّت را كفن نمايد؟ فرمود: ميّت را غُسل بدهد، بعددستهايش را از نشانه بشويد، سپس كفن كند و بعد غسل نمايد.گفتم: آيا كسى كه ميّت را حمل كرده بايد غسل كند؟ فرمود: نه.گفتم: آيا بر كسى كه ميّت را وارد قبر كرده وضو واجب است؟ فرمود:نه، مگر اينكه بخواهد از خاك قبر وضو بگيرد )يعنى تيمّم كند(."
2 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"من غسَّل ميّتاً وكفّنه اغتسل غسل الجنابة"(288)
"كسى كه ميّت را غسل دهد و كفن كند، بايد مانند غسل جنابت‏غسل نمايد."
3 - حسن بن عبيد مى‏گويد:
"به امام صادق‏عليه السلام نوشتم: آيا امير المؤمنين‏عليه السلام وقتى كه پيامبرخداصلى الله عليه وآله را پس از مرگش غسل داد، غسل كرد؟ جواب داد: پيامبرخداصلى الله عليه وآله طاهر و مطهّر است ولى امير المؤمنين‏عليه السلام غسل كرد و سنّت‏هم بر همين جارى شده است.(289)"
4 - امام رضاعليه السلام فرمود:
"إنّما اُمرَ مَن يُغسِّل الميّت بالغسل لعلّة الطهارة ممّا أصابه من نضح‏الميّت؛ لأنّ الميّت إذا خرج منه الروح بقي منه أكثر آفته"(290).
"اينكه دستور داده شده كسى كه ميّت را غسل مى‏دهد بايد غسل‏كند، به جهت پاك شدن از تراوشات ميّت است، زيرا وقتى روح ازبدن ميّت خارج شد، اكثر آفات و آلودگيهاى آن مى‏ماند."
5 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"إذا قطع من الرجل قطعة فهي ميتة، فإذا مسّه إنسان فكلّ ما كان فيه‏عظم فقد وجب على من يمسّه الغسل، فإن لم يكن فيه عظم فلا غسل‏عليه"(291).
"اگر عضوى از بدن كسى قطع شود، مُرده محسوب مى‏شود واگراستخوان داشته باشد، و كسى آن را مسّ كند غسل بر او واجب‏مى‏شود و اگر استخوان نداشته باشد، بر مسّ كننده غسل نيست."
6 - امام رضاعليه السلام فرمود:
"إنّما لم يجب الغسل على من مسّ شيئاً من الأموات غير الإنسان‏كالطيور والبهائم والسباع وغير ذلك؛ لأنّ هذه الأشياء كلّها ملبسة ريشاًوصوفاً وشعراً ووبراً، وهذا كلّه ذكي لا يموت، وإنّما يماسّ منه الشي‏ءالذي هو ذكي من الحيّ والميّت"(292).
"اينكه اگر انسان، مرده‏اى غير از انسان مانند پرندگان و چهارپايان‏و درندگان و غيره را مسّ كند غسل ندارد بدان جهت است كه آنهاپوشيده از پر و پشم و مو و كرك هستند و اين چيزها پاك بوده و مرده‏محسوب نمى‏شود و تماس با چيزى حاصل مى‏شود كه آن پاك است‏از زنده و مرده."
تفصيل احكام:
1 - سنّت شرعى بر اين جارى شده است كه كسى كه جسد ميّت رابعد از سرد شدن بدن و قبل از اتمام غسلهاى سه‏گانه مسّ كند،بايد غسل نمايد. امّا اگر ميّت را بجاى غسل، تيمّم داده باشنداحتياط اين است كه در صورت مسّ، غسل ترك نشود، چه ميّت‏مسلمان باشد يا كافر، بزرگ باشد يا صغير حتى سقط در صورتى‏كه عرفاً انسان گفته شود.
2 - اگر موى شخص زنده با مو يا بدن ميّت تماس حاصل كند يا اينكه‏دست شخص زنده به موى ميّت برسد، غسل ندارد، مگر اينكه‏مردم آن را مسّ ميّت بشمارند مانند اينكه دستش را روى سر ميّت‏يا صورت يا دست او كه مو دارد بگذارد، زيرا عرف چنين حالتى‏را مسّ ميّت مى‏شمارد. امّا تماس با استخوان و ناخن و دندان‏ميّت، بنابر احوط غسل دارد زيرا مسّ ميّت ناميده مى‏شود.
3 - عضوى كه از بدن ميّت جدا شده است اگر استخوان داشته باشد،مسّ آن موجب غسل مى‏شود. امّا در حديثى وارد شده و آمده‏است كه مسّ استخوان بدون گوشت كه يك سال يا بيشتر بعد ازوفات ميّت بر آن گذشته باشد، غسل ندارد.
4 - در موردى كه شك كند آيا موجب مسّ ميّت شده است يا نه،حكم به برائت مى‏شود و غسل واجب نيست و هم‏چنين است اگرشك كنى كه آيا قبل از وفاتش او را لمس كرده‏اى يا بعد از آن يا ازپشت ساتر )پوشاننده( يا اينكه جسد را مسّ كرده‏اى يا موى اورا، غسل بر تو واجب نيست؛ آرى! اگر ندانى ميّتى را كه جسدش‏را مسّ كرده‏اى غسل داده شده بوده يا نه، غسل مسّ ميّت بر توواجب است.
5 - اگر كودكى، ميّت را مسّ كند، بعد از بلوغ بايد غسل مسّ ميّت راانجام دهد، و گفته‏اند كه اگر مميّز باشد، غسلش مانند سايرعباداتش صحيح است و احوط اين است كه ولىّ او به نيابت از اونيّت كند و سپس اگر مميّز نيست او را غسل دهد و همچنين است‏حكم مجنون.
6 - كسى كه بر او غسل مسّ ميّت واجب شده است، نماز او و سائرعباداتى كه توقّف بر طهارت دارد، صحيح نيست مگر بعد ازانجام دادن غسل. امّا وضو بنابر اقوى بر او واجب نيست.
7 - براى كسى كه اين غسل بر او واجب است، بنابر اقوى جائز است‏كه وارد مساجد شود و سوره‏هاى سجده را بخواند ولى احوط آن‏است كه ترك كند آن چيزهايى را كه ترك آنها بر جنب و حائض‏واجب است.